جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۶ / ۱۱:۳۵
کد مطلب: 40470
۳
۱
Emotion

هیجانات و نقش تنظیم هیجانات در بهداشت روان

بهاره قربانی
هیجانات و نقش تنظیم هیجانات در بهداشت روان
میگنا: هیجانها، تاریخچه ای طولانی در فلسفه غرب دارند، افلاطون هیجانها را به عنوان بخشی از استعاره یک ارابه دان می دانست که می کوشد دو اسب را تحت اختیار در آورد، یک اسب که به سهولت اهلی شده و نیاز به هدایت ندارد و دیگری که وحشی بوده و شاید هم خطرناک باشد.

فلاسفه خویشتن دار مانند اپیکتتوس، چیچرو و سنکا هیجان را تجربه ای می دانستند که سبب گمراه شدن تواناییهای منطقی (که باید همواره بر تصمیمات بشر غلبه داشته و آنها را تحت اختیار داشته باشند) می شود، در نقطه مقابل، هیجان و بروز آن در فرهنگ غرب بسیار ارزشمند قلمداد شده است، در حقیقت، در معابد خدایان یونان، گستره کاملی از هیجانها و معضلات دیده می شود، در یکی از نمایش نامه های ائوریپیدوس به نام باکی خطر نادیده انگاشتن و بی احترامی به روح وحشی و آزاد دیوفیلسیوس (خدای شراب و بارودی) بیان شده است. در تمام مذاهب عمده جهان که بر سپاسگزاری، دلسوزی، بهت، عشق و حتی شهوت تاکید می ورزند، هیجان نقشی محوری را بر عهده دارد، نهضت روم بر علیه حقانیت عصر روحانیت عصر روشنگری (که بر فطرت طبیعی و آزاد بشر، توانایی خلاقیت، تهییج، نوین گرایی، عشق پرشور و حتی ارزش رنج کشیدن تاکید می ورزید) شورش کرد در میان سنتهای مذهبی شرق، مکتب بودایی در باره هیجان هایی که تصدیق کننده زندگی هستند و نیز هیجانهایی که مخرب هستند، بحث می کند و بدین ترتیب خود را تشویق می کند تا گستره هیجانهای خود را به طور کامل تجربه کند و در عین حال، از هر گونه وابستگی به پایدار بودن هر نوع حالت هیجانی رها شود.


در ارایه یک تابلوی تعریفی از هیجان مارشال ریو در کتاب خود به نام انگیزش و هیجان می نویسد: هیجانها پدیده هایی چند وجهی هستند، هیجان ها تا اندازه ای حالتهای عاطفی ذهن هستند و باعث می شوند تا به شیوه خاصی احساس کنیم، مثلا خشمگین یا شادمان شویم، هیجان ها هم چنین پاسخهای زیستی نیز هستند، واکنشهای فیزیولوژیکی که بدن را برای عمل سازگاری آماده می سازند، بدن ما هنگام هیجان زدگی طوری فعال می شود که با حالت بی هیجانی فرق دارد، بالاخره اینکه هیجانها پدیده هایی اجتماعی هستند، هیجانها طوری حالتهای متمایز صورتی و بدنی تولید می کنند که تجربه هیجانی درونی ما را به دیگران می رساند.

همه ما انواع گوناگونی از هیجانها را تجربه می کنیم و می کوشیم با توسل به روشهایی کارامد یا ناکارامد با این هیجان ها مقابله کنیم، مشکل اصلی، تجربه کردن اضطراب نیست، بلکه توانایی ما در شناسایی اضطراب خویش، پذیرفتن آن، استفاده از آن در صورت امکان و ادامه دادن به عملکرد خود به رغم وجود اضطراب است.

هیجانها مطالبی را درباره نیازها، ناکامیهای ها و حقوق ما در اختیارمان قرار می دهند و انگیزه لازم را برای ایجاد تغییر و گریز از موقعیت های دشواری با ما اعطا کرده و سبب می شوند که دریابیم در چه مواقعی احساس رضایت مندی می کنیم، با این حال افراد بی شماری وجود دارند که معتقدند هیجانهایشان آنان از مستاصل کرده است، از احساسات خود واهمه دارند و توان مقابله ندارند، زیرا بر این باور هستند که غم یا اضطراب شان مانع از انجام رفتارهای کارامد می شود.
 
 
 
هیجان از مجموعه فرایندهایی تشکیل شده که هیچ یک از آنها نمی توانند به تنهایی، سبب شوند که ما یک تجربه را هیجان بنامیم. هیجان ها، مانند اضطراب، شامل مولفه های ارزیابی، حس، قصد مندی (وجود هدف) احساس یا (کیفیت) رفتار حرکتی و در اغلب موارد مولفه ی بین فردی هستند، بنابراین هنگامی که شما هیجان اضطراب را تجربه می کنید، در می یابید که نگران هستید و کار خود را در موعد مقرر انجام نخواهید داد (ارزیابی)، دچار افزایش تعداد ضربان قلب می شوید (حس)، بر توانایی های خود متمرکز می شوید (قصدمندی)، احساس هولناکی در باره زندگی دارید (احساس)، از نظر جسمی بی تاب و بی قرار می شوید (رفتار حرکتی) و ممکن است در بسیاری از موارد به دوست یا شریک زندگیتان بگویید امروز روز بعدی است (مولفه بین فردی).


از این رو هیجان ماهیتی چند بعدی دارد، لذا درمانگران می توانند بررسی کنند که کدام بعد را باید در کانون اصلی قرار دهند و در این مان یکی از چندین رویکرد گوناگون درمانی را انتخاب کنند، برای مثال، درمانگران برای انتخاب اینکه کدام تكنیکها را باید برای کدام بیماران به کار گیرند، می توانند گزینه های تخصصی خود را بر اساس مشکلی که بیمار در همان لحظه مطرح کرده است، بررسی کنند، برای مثال اگر مبارزه بیمار با حس برانگیختگی، بیشترین دردسر را برای وی ایجاد کرده باشد، درمانگر می تواند از تکنیکهای مدیریت استرس (مانند آرمیدگی، تمرینات تنفسی) مداخلات مبتنی بر پذیرش، راهبردهای مبتنی بر طرحواره هیجانی یا ذهن آگاهی استفاده کند، اگر بیمار با این حس روبرو باشد که موقعیتی خاص مستاصل کننده است، درمانگر می تواند برای آنکه مسایل مختلف را در چشم انداز بیمار قرار دهد و به بررسی اصلاحات احتمالی مربوط به آن موقعیت پر استرس بپردازد، از بازسازی شناختی یا حل مساله استفاده کند. بدین ترتیب تنظیم هیجان می تواند شامل بازسازی شناختی، آرمیدگی، تعیین هدف یا فعالسازی رفتاری، طرح واره هیجانی و تحمل عواطف، تغییرات رفتاری و اصلاح تلاشهای دردسرساز برای دست یابی به اعتباریابی باشد.

افرادی که با تجربه پر استرس مقابله می کنند، افزایش شدت هیجان را تجربه خواهند کرد که خود می تواند علت دیگری برای ایجاد استرس بوده و میزان هیجان را بیش از پیش افزایش دهد، برای مثال مردی که قطع یک رابطه صمیمانه را تجربه می کند، غم و خشم و اضطراب و نا امیدی و حتی حس رهایی را تجربه می کند، با افزایش شدت این هیجانها، او ممکن است به سو مصرف الکل یا مواد مخدر روی آورده، پرخوری کند، بی خواب شود، به رفتارهای جنسی مبادرت ورزد، یا خود را به باد انتقاد بگیرد، هنگامیکه هیجانهای اضطراب، غم یا خشنودی پدید آیند، آن گاه روشهای درد سر ساز مقابله با شدت آن هیجان هستند که می توانند تعیین کنند آیا تجربه زندگی پر استرس وی، تشدید شده و به روشهای درد ساز دیگری از مقابله منجر می شوند یا خیر.

لذا بر هم خوردن تنظیم هیجانی وی ممکن است سبب شود او لب به شکایت بگشاد، لب و لوچه اش از ناراحتی آویزان شود و به دیگران حمله کرده یا از آنان دوری گزیند، او ممکن است در باره هیجان خود به نشخوار فکری بپردازد و بکوشد به اصل واقعیت پی ببرد و همین امر سبب می شود که بیش از پیش دچار افسردگی، انزوا و عدم تحرک شود (برای مثال نوشیدن الکل سبب کاهش اضطراب در کوتاه مدت می شود)، ولی می توانند پس از مدتی، مقابله هیجانی را تشدید کنند، این راه حل های موقتی (پرخوری، اجتناب، نشخوار فکری و سو مصرف مواد) ممکن است در کوتاه مدت مفید واقع شوند، اما همین راه حل ها ممکن است خود به یک مشکل تبدیل شوند.


نویسنده : بهاره قربانی - روان شناس بالینی

منابع:
1. انگیزش و هیجان .ریو، جان. مارشال.ترجمه یحیی سید محمدی. تهران .ویرایش.1376. (تاریخ انتشار به زبان اصلی، 1995)
2. تکنیک های تنظیم هیجان در روان درمانی. رابرت ال، لی هی ، دنیس تیرچ، لیزا ا، ناپولیتانو. ترجمه عبدارضا منصوری راد. تهران. ارجمند.1392(تاریخ انتشار به زبان اصلی، 2011)
3. Gross JJ, Levenson RW. (1997).Hiding feelings: The acute effects of inhibiting negative and positive and positive emotion. Journal of Abnormal Psychology . 106,95-103.
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

Rasul
Iraq
Hi
I have not more knowledge about physiology just after reading , I proud to this text writer
Thank you
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست به داشته هاي خود عميق تَر نگاه كنيم