سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 16 Apr 2024
تاریخ انتشار :
دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰ / ۰۶:۴۷
کد مطلب: 4159
۰
۱

مصاحبه: یک روز کاری با پلیس زن گشت امنیت اخلاقی/ به کارمان اعتقاد داریم

صبح تا شب زیر آفتاب تابستان ایستاده تا چهره شهر را از زشتی‌ها پاک کند. به کارش اعتقاد دارد، می گوید: نمی خواهم نگاهی که به این دختران هفت رنگ می شود به من هم بشود. خیلی‌ها از ما تشکر می کنند و همین برایمان کافی است...
به گزارش مهر، تابستان که می آید دلواپسی ها برای رعایت حجاب و عفاف نیز بیشتر می شود. میدان های شهر نیز ون های سبز گشتهای پلیس امنیت اخلاقی را میزبانی می کنند. بار مسئولیت برخورد با بدحجابان بر عهده پلیس‌های خانمی  است که در کنار ون ها ایستاده اند و معمولا افسر مردی نیز با آنها همکاری می کند. اما نگاه این خانم ها که در طول روز با ده ها بد حجابی که برخی با پرخاش و دعوا و گاه با خواهش به کار آنها انتقاد دارند، چیست؟    میدان تجریش – پاساژ تندیس ساعتی به ظهر مانده و پاساژ تندیس خلوت است. زیر سایه ایستاده ایم. جلوترمان یکی از ون های سبز نیروی انتظامی است و دو پلیس زن نیز کنار در ورودی ایستاده اند و یکی نیز داخل ون است. خانمی با مانتویی که آستین کوتاهی دارد می خواهد وارد پاساژ شود اما دو پلیس به طرفش می روند ومی خواهند که داخل ون برود. در کشویی ون باز می شود و پشت سرش صدای بسته شدن در می آید. دقیقه ای دیگر مامور مرد، ماشینی را که حجاب سرنشیناش مشکل داشت، متوقف می کند. وضعیت آن قدرها هم بد نیست و با تذکر پلیس پژوی سیاه رنگ حرکت می کند. در این میان یک خانم دیگر هم به میهمانان ون اضافه می شود. به همراهش توضیح می دهند اگر در مدت حضور گشت پلیس مشکل حجابش حل شود، می تواند با امضای تعهدنامه برود. همچنان منتظر فرصتیم که بدانیم پشت این درهای بسته چه می گذرد. خانمی همراه دو دخترش قصد ورود به پاساژ را دارند اما وضعیت پوشش یکی از دخترها مشکل دارد. در این میان همراه دختر دومی پوششی برای آستین های کوتاه مانتوی دوستش خریده است. پنجره باز می شود و ساق های دست را می برد داخل ون. دقیقه ای بعد در کشویی باز می شود و دختر خوشحال  بیرون می آید. پاساژ تندیس – داخل ون نیروی انتظامی پلیس مرد اشاره می کند می توانم بروم داخل. این بار درب کشویی برای من باز می شود می روم کنار خانمی که دقیقه ای پیش داشت به خانم های بدحجاب تذکر می داد. جوری نگاهم می کند که انگار می داند می خواهم چه بپرسم. مادر همچنان مدعی است که دخترش مشکلی ندارد. می پرسم نمی ترسید کسی به شما حمله کند، برای برخوردهای خاص آموزش دیده اید؟
 افسر پلیس همسن و سال همان هایی است که داخل ون هستند؛ به نظر می آید 25 شاید هم کمی بیشتر. می گوید: ما کلاس های مختلف و آموزش های زیادی دیده ایم که آموزش های دفاع شخصی و حفاظت از خودمان یکی از آنها است. این که حواسمان باشد اگر چیزی تعارفمان کردند نخوریم و... *به جز دفاع شخصی چه آموزش هایی دیده اید؟ - دوره های روانشناسی. این که چگونه با بدحجابان برخورد کنیم. موارد بدحجابی چیست؟ نحوه برخورد با کسانی که قصد فرار یا شلوغ کاری دارند. دوره های آموزشی زیادی دیده ایم. این که با محبت برخورد کنیم و چگونه در گیریها را مدیریت کنیم. البته سعی می کنیم آنهایی که با خانواده هایشان آمده اند، اگر مشکلشان حاد نباشد با تذکر و خرید ساق یا آوردن مانتو رها کنیم. اما آنهایی که تنها هستند و امکان رفع مشکل نیست منتقل می شوند. *از چه ساعتی ماموریت شما آغاز می شود؟ - از ساعت 9 صبح این جا هستیم تا 9 ، 10 شب. یک ساعتی هم وقت ناهار و نماز در میان روز داریم. *کار سختی باید باشد؟ - نه کارم را دوست دارم. چون در حال ارشاد کسانی هستم که چهره جامعه را خراب کرده اند. از صبح تا شب در حال امر به معروف و نهی از منکریم که توصیه الهی است. * فکر می کنید این کار چقدر در تغییر چهره شهر موثر بوده است؟ - خیلی پاکسازی شده است.  پیش از این وقتی می آمدیم یک ساعت نشده ون پر می شد اما حالا کمتر و دیرتر با خانم بد حجاب روبرو می شویم. نسبت به قبل کمتر شده است. لباس ها پوشیده تر از گذشته است. * اگر مامور نیروی انتظامی نبودی باز هم حاضر به امر به معروف کردن زنان بدحجاب بودی؟ - بله، وقتی من با پوشش کامل و چادر در این گرما رفت و آمد می کنم اما دختری با لباس های تنگ و بدن نما خود را عرضه می کند، نگاه یک مرد به او و من یکسان است و این برای من زننده و خجالت آور است. * پس به کاری که می کنید اعتقاد دارید؟ - بله بسیار. *تا به حال شده با آشنایان که مشکل بدحجابی دارند برخورد کنی؟ - نه معمولا محل هایی که انتخاب می شود از محل زندگی ما فاصله زیادی دارد. * واکنش مردم چیست، راضی هستند؟ - بله... البته همه نوع نگاه هست. هم راضی هستند و هم انتقاد دارند. خیلی ها می آیند و از ما تشکر می کنند. * موردی بوده بعد از تذکر و صحبتهای ارشادی شما پی به اشتباهش برده باشد؟ - بله، خیلی ها گفته اند اشتباه کرده اند و می دانند کارشان غلط بوده و دیگر تکرار نمی کنند و پوشش مناسب برای خودشان بهتر است. البته این بستگی به خود فرد دارد که از تجربیاتش درس بگیرد. *شده به فردی چند بار تذکر بدهید؟ - بله، خیلی ها هستند که با آنها چند بار برخورد شده اما دوباره با وضعیت قبلی آمده اند. *بسیاری فکر می کنند حقوق و دستمزد شما بالاست؟ - نه ما هم مانند همه کارمندان حقوق می گیریم. این فکر و خیال آنها است و واقعیت ندارد. *شما جزو نیروهای ثابت نیروی انتظامی هستید؟
- نه، قراردادی ام.  *قراردادتان تا پایان سال است؟ - فعلا که تا پایان تابستان.    خانمی که داخل ون است قول می دهد که از این تجربه درس بگیرد، درب کشویی ون باز می شود و دختر دیگری داخل می آید. پشت من درب بسته می شود. دوباره می روم زیر سایه ای که پیدا کرده بودم و منتظر می شوم کار عکاس تمام شود. پیرزنی می آید کنارم می نشیند. خانه شان همین نزدیکی هاست. می گوید هوا گرم شده. حواسم پیش دختر بدحجاب داخل ون است. حرفش را تایید می کنم. اشاره می کند به مرد درجه دار و می گوید: این ها از پس شان بر نمی آیند. بس که این دخترها زیاد شده اند. شلوارهای پاره پاره. موهایی که چند طبقه از سرشان بالاتر است. اینها خانه های مردم را ویران می کنند. مردها از ترس این دخترها رغبتی به ازدواج ندارند. شما اول انقلاب یادتان نیست. جوان های ما خون دادند. پرپر شدند برای این انقلاب. حالا این ها چطور در مملکتی که مال آنها است، این طوری راه می روند؟ کار عکاس تمام شده و می خواهد سری هم به میدان تجریش بزند. پیرزن هنوز حرف داشت. خداحافظی می کنم. پشت ما صدای کشیده شدن در می آید، دخترک در حالی که دستانش را زیر ساق پوشانده، بیرون می آید. مقابل سینما آستارا – پاساژ قائم این جا کمی خلوت تر است. خانم جوانی را گرفته اند که می گوید از طرح امنیت اجتماعی خبری نداشته است. می گوید: نمی دانستم و گرنه روپوش بهتری می پوشیدم . خانم مامور نیروی انتظامی پاسخ می دهد: من از صبح تا ساعت 10 شب این جا هستم اما با این وجود سردار رادان را در تلویزیون دیده ام که در این خصوص صحبت کرده است . زن می گوید: ما تلویزیون نگاه نمی کنیم. به من نگاه می کند و مهربان می گوید: سوالاتتان را بپرسید. *  شغلتان را دوست دارید؟
ــ  بله، علاقه زیادی دارم، خیلی ها از من تشکر می کنند و به ما خسته نباشید می گویند. ما به نوعی به آدم ها کمک می کنیم.
در این حین دختر وارد بحث می شود که من هم از پوشش برخی خانم ها ناراحت می شوم. آنهایی که آرایشهای غلیظ ناجور می کنند اما مشکل من کجاست. پاسخ می شوند که آرایش صورت و مانتوی کوتاه.  
* معیارتان برای تذکر چیست؟ ــ مانتوی جذب، شلوار کوتاه، شال نامناسب، آرایش غلیظ، مانتوی کوتاه و... بد پوششی محسوب می شوند. برخی از قصد، موهای خود را بیرون می گذارند.
 
در این لحظه زن به مأمور می گوید در این هوای گرم این مانتو چه اشکالی دارد؟ مأمور می گوید: مگر گرما برای ما نیست؟ همه ما گرما را تحمل می کنیم اما لباس مناسب می پوشیم. او نیز آموزش های روانشناسی و دفاع شخصی دیده است و بارها پیش آمده حوادثی همچون دعوا و درگیری خانم های بدحجابی را که قصد ایجاد جو داشته اند، به راحتی مدیریت کرده است. می گوید: من فقط با عزیزم و گلم با دیگران حرف می زنم. اگر مشکل زیادی نداشته باشند و جو سازی هم نکنند با تعهد نامه می توانند بروند در غیر این صورت منتقل می شوند. مدرک کارشناسی دارد و می گوید از شغل فعلی اش راضی است و گریه های بد حجابان را هم زیاد باور ندارد. می گوید در  بازار هفت حوض خیلی ها گریه می کنند، اما رهایشان که می کنیم، فردا دوباره با همان وضعیت می آیند. باید قانون ر ا اجرا کرد ... ظهر است. نزدیک ساعت یک. درب کشویی ون کشیده می شود و به سوی قرارگاه حرکت می کند...
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

معصومه رضایی
Iran, Islamic Republic of
باسلام من عاشق شغل پلیسی هستم وامنیت اخلاقی رو دوست دارم میشه راهنمایی کنید چطوری وارد این شغل بشم من لیسانس الهیات دارم ومتولد 62هستم لطفا راهنمایی کنید
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
خدايا،ميشه چند لحظه وقتتو بگيرم! اين دفعه چيزي ازت نمي خوام! فقط مي خوام  خيلي ساده بگم: ممنون براي همه چيز...