تعیین حداقل سن تنها راهکار مؤثر نیست/ لزوم آموزش گسترده مهارتهای خویشتنداری به نوجوانان/ شورایی از متخصصان نظر بدهند
روان شناسان از ازدواج کودک چه می گویند؟

(در همین زمینه: شهلا کاظمیپور تشریح کرد: آمارها از وضعیت ازدواج کودک در کشور چه میگویند؟/ تعیین محدودیتهای قانونی سن ازدواج مشکلی را حل نمیکند)
(در همین زمینه: دکتر سینا کلهر: ممنوعیت قانونی راهحل کارآمدی برای کاهش ازدواج زودهنگام نیست/ با تغییر قانون، ازدواجها بدون ثبت انجام میشود/ ازدواج وابسته؛ ایدهای برای مواجهه با بلوغ کودکان)
دکتر هادی معتمدی، روانشناس در رابطه با میزان ازدواج کودکان در کشور گفت: ازدواج کودکان مبتنی بر آمار و ارقام نیست. با توجه به اینکه این مسأله امنیت روانی جامعه و سلامت روانی عمومی را تحتتأثیر قرار میدهد، حتی یک مورد ازدواج نامناسب در کودکان نیز مسأله است.
او ادامه داد: ازدواج کودکان تابع شرایط عرفی، فرهنگی، بیولوژیکی، اجتماعی و خانوادگی در هر جامعهای است. جامعه ما جامعهای متکثر است و ازدواج در کودکان در بین مناطق جنوبی و شمالی کشور و در اقوام مختلف فرق میکند.
نباید به مسأله ازدواج کودکان دیدگاهی کلی و یکجانبه داشت
این روانشناس درخصوص اینکه نباید به مسأله ازدواج کودکان دیدگاهی کلی و یکجانبه داشت افزود: باید ببینیم که منظور از سن کودک چه سنی است و قرار است این ازدواج یک ازدواج زناشویی کامل باشد یا یک ازدواج در بعد فرهنگی. مثلاً یک دختر 15 ساله با پسر 17 ساله را به طور نمادین به ازدواج در میآورند تا درسنین بالاتر به خاطر مسائل مربوط به ارث و یا مسائل قبیلهای و الزامات فرهنگی، زندگی مشترک خود را شروع کنند. پس باید بحث ازدواج کودکان را به طور جدی مورد نگرش قرار داد و بعد بسته به مورد، به آن پرداخت.
بیسوادی، فقر فرهنگی و اقتصادی از عوامل اصلی رواج ازدواج کودکان در برخی از مناطق
معتمدی با اشاره به اینکه معمولاً این ازدواجها به صورت پنهانی صورت میگیرد و در بسیاری از موارد ممکن است حتی تا سالها ثبت نشوند گفت: این مسأله بیشتر در مناطق روستایی و نواحی سنتی رواج دارد و نهایتاً در سنین بالاتر به ثبت میرسند. من خیلی نمیخواهم از مناطق خاصی از کشور نام ببرم اما عموماً در مناطقی که بیسوادی رایج است و افراد کمتر به قانون دسترسی دارند و در آن مناطق هنوز فرهنگهای قدیمی که در آن فرزند خانواده حق اظهار نظر ندارند رواج دارد و برخی از مهارتها در برخی از خانوادهها مورد اهمیت نیست، بیشتر است.
مسأله ازدواج کودکان در کشور مانند کوه یخ است
او یکی از دلایل اصلی ازدواج کودکان را فقر اقتصادی دانست و افزود: معمولاً آنچه که در رابطه با علت ازدواج کودکان برملا میشود، مسائل اقتصادی است؛ به این معنا که کودک را در قبال بدهی و یا مبالغی به خانوادهای واگذار میکنند و گاهی دیده میشود که اکثر این ازدواجها با یک تفاوتهای سنی خیلی بالا صورت میگیرد. در موارد خیلی معدودی هم دیده شده است که این کودکان به عنوان نوعی اتحاد و یا نوعی خونبها و رفع کدورت ازدواج میکنند که معمولاً پنهانی صورت میگیرد. در مجموع ازدواج کودکان در کشور و اطلاعاتی که ما از آن داریم، مثل کوه یخ است؛ چون تمامی مواردی که شاهد آن هستیم تنها بخش کوچکی از واقعیت هستند.
تعیین حداقل سن ازدواج توسط شورایی از متخصصان صورت گیرد
این آسیبشناس اجتماعی در خصوص حداقل سن ازدواج در قانون گفت: اینکه 13 سالگی سن ازدواج تلقی شده است، تاحدودی از نظر روانپزشکی جای بررسی دارد. ممکن است که برخی از دختران و عده کمی از آنان در این سن بلوغ جنسی داشته باشند ولی بحث بر سر این است که آیا واقعاً ازدواج باید فقط با بلوغ جسمی همراه باشد و یا بلوغ روحی و روانی هم لازم است؟ حتی اگر سن ازدواج را بالاتر ببریم و مثلاً به 16 سال برسانیم، در این سن هم میبینید که بعضی از دخترها اصلاً آمادگی پذیرش نقش مادری و همسری را ندارند؛ همانطور که معمولاً قریب به اتفاق پسرها در این سن نقش پدری را نمیتوانند برعهده بگیرند.
معتمدی در رابطه با میزان تأثیر محدودیتهای قانونی گفت: میتوانید قانونی را در مجلس به تصویب بگذارید که در آن دو سال به سن ازدواج افزوده شود، اما آیا مشکل ازدواج کودکان حل میشود؟ آیا دختران در سن حتی 18 سالگی کاملاً از نظر روانی آماده زندگی مشترک هستند؟ به نظرم تعیین حداقل سن ازدواج باید در شوراهایی که در آن حتماً روانشناس زن و مرد و روانپزشک و جامعهشناس حضور دارند، تصمیمگیری شود. اینکه تنها قاضی در این رابطه تصمیم گیرد چیزی را حل نمیکند و بعدها ممکن است موجب ضرر و زیانهای اجتماعی بالا شود و طلاق را افزایش دهد. اما علاوه بر آن بایستی در هنگام ازدواج نیز شورا و یا کمیسیونی از کارشناسان تشکیل شود تا بتوانند افراد را کاملاً از نظر روانی و پزشکی مورد بررسی قرار بدهند و در این کمیسیون هم حتماً باید یک زن حضور داشته باشد تا بتوانند درک بهتری از رفتارهایی که یک دختر دارد داشته باشد تا مجوز ازدواج را صادر کنند. این راهکار نه برای این سن بلکه برای سنین 27 و 28 سالگی نیز باید اجرا شود.
با بلوغ زودرس فرزندانمان چه کنیم؟
این روانشناس درخصوص نحوه مواجهه والدین با بلوغ زودرس فرزندانشان گفت: راه درمان بلوغ زودرس جنسی عمدتاً مشاورهدرمانی و استفاده از دارو است. ما وقتی میبینیم که یک کودک به بلوغ روانی نرسیده اما به بلوغ زودرس رسیده است، برای اینکه به انحراف کشیده نشود هیچ اشکالی ندارد که برای او دارو تجویز کنیم تا بتوانیم امیال جنسی کودک را تا زمانیکه به اندازه کافی به بلوغ ذهنی برسد، کنترل کنیم.
او ادامه داد: بایستی اول تلاش خود را انجام دهیم که بلوغ زودرس برای فرزندانمان بهوجود نیاید که این کار از طریق کنترل وسایل ارتباط جمعی و ماهوارهها امکانپذیر است و بایستی مراقب دوستان فرزندانمان باشیم. اگر با وجود همه اینها بلوغ زودرس برای فرزندان بهوجود آمد، مراجعه به متخصصان روانپزشک و استفاده از داروها بایستی در دستور کار قرار گیرد. علاوه بر اینها بایستی به سمت آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای کنترل خود برویم و وسایل تفریح و اوقات فراغت را برای فرزندانمان بیشتر و برای آنها برنامههای ورزشی ایجاد کنیم. اینها راهکارهایی هستند که در بسیاری از کشورهای دنیا انجام میشود و ما هم میتوانی با استعانت از این راهکارها بسیاری از مشکلات خود را حل کنیم.
افراد در سنین قبل از نوجوانی از لحاظ عاطفی و شناختی رشدنیافته هستند
حجتالاسلام محمدرضا سالاریفر، روانشناس، مشاور خانواده و عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در رابطه با ازدواج کودکان در گفتئگو با مهرخانه گفت: برای صحبت درباره ازدواج کودکان بایستی ابتدا به این مسأله پرداخته شود که دقیقاً چه سنی را دوران کودکی محسوب میکنیم و آیا سنین نوجوانی هم در گروه ازدواج کودکان قرار میگیرد یا خیر؟ واقعیت این است که ما روانشناسان قبل از دوره نوجوانی که از 11 سالگی شروع میشود را از نظر عاطفی و شناختی رشدنیافته میدانیم.
رواج پدیده ازدواج نوجوانان در شهرها و ازدواج کودکان در روستاها و مناطق محروم
او افزود: در بخشی از مناطق کشورمان، ازدواج کودکان بیشتر تحت شرایط اقتصادی است تا سنت. اما در شهرهای بزرگ شاید این امر بیشتر تحتتأثیر بلوغ زودرس فرزندان باشد که در دسته ازدواج نوجوانی قرار میگیرد. دلیل این اتفاق این است که یک نوع نیاز زودرس در نوجوانان شهری بهواسطه توسعه ارتباطات اجتماعی بهوجود آمده است. نکته بعدی این است که اغلب خانوادهها از ترس اینکه دخترانشان فرصت ازدواج را از دست بدهند آنها را وادار به ازدواج میکنند که این موضوع بیشتر در سنین 18-15 مطرح است و مربوط به ازدواج نوجوانان است. اما در رابطه با ازدواج کودکی نمیتوان خیلی سنت را مؤثر دانست بلکه بیشتر مسائل اقتصادی را عامل مهمی میدانم و این نوع ازدواج بیشتر در روستاها رواج دارد.
دختران بیشتر از پسران در معرض ازدواج زودهنگام هستند
سالاریفر با بیان اینکه در رابطه با مسأله ازدواج کودکان، هزینههایی که به دختران تحمیل میشود، بیش از پسران است، گفت: از نظر بلوغ جنسی به طور متوسط معمولاً دخترها دو یا سه سال زودتر از پسرها به بلوغ میرسند و طبیعتاً نیاز به ازدواجشان زودتر از پسران بهوجود میآید و به هر دلیلی به نظر میرسد که در مورد پسرها، فرهنگ جامعه چنین چیزی را نمیپذیرد. بنابراین ما کمتر شاهد ازدواج کودکان و یا نوجوانان پسر هستیم. اما دخترها بهواسطه بلوغ زودرس و پذیرش فرهنگ جامعه، بیشتر تن به ازدواج زودهنگام میدهند.
پیشنیاز یک ازدواج سالم و موفق، بلوغ روانی و جسمی است
این روانشناس ادامه داد: اما نکتهای که مهم است این است که پیشنیاز یک ازدواج سالم و موفق، بلوغ روانی و جسمی است. درحقیقت بلوغ جنسی و جسمی برای ازدواج لازم است اما کافی نیست. درست است که تا بلوغ جنسی در ازدواج نباشد آن ازدواج تبدیل به فاجعه میشود اما از نظر روانی، نیازها هنوز برای آن دختر بهوجود نیامده است که بداند نیاز جنسی، نیاز به همسر و نیاز عاطفی چیست و طبیعتاً وقتی دختر را در این شرایط قرار میدهیم، نگاه او به ازدواج و همه چیز آن منفی میشود و هیچوقت آن لذت لازم را از زندگی خود نمیبرد؛ مگر آنکه همسرش خیلی سازگار باشد و بتواند با چنین فردی مدارا کند تا آن احساس رضایت لازم بهدست آید.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در رابطه با هزینههای روانی ازدواج زودهنگام برای دختران گفت: در بسیاری از دخترانی که زودهنگام ازدواج کردهاند بیثباتی روانی و احساسی امری شایع است و به همین سبب بسیاری از این ازدواجها به بنبست کشیده میشوند؛ مگر اینکه تربیت خانوادگی و شخصیتی فرد آنقدر خوب باشد و از لحاظ شخصیتی به اندازهای رشد کرده باشد که این نوع ازدواج را بپذیرد. وگرنه بخشی از بحرانهایی که در حوزه طلاق و اختلافات خانوادگی داریم به سن پایین ازدواج دخترها بر میگردد؛ دخترانی که آمادگی لازم برای ازدواج را نداشتند و دارای ثبات هیجانی نبودند و در ازدواج دچار مشکل شدند.
حداقل سن مناسب برای ازدواج در قانون چه سنی باشد؟
سالاریفر در مورد تعیین حداقل سن ازدواج با تأکید بر اینکه باید در این رابطه یک کار میدانی دقیق صورت گیرد، تصریح کرد: با توجه به تنوع اقوام و گروههای اجتماعی به نظر من سن 15 سالگی بهترین سنی است که بایستی به عنوان حداقل سن ازدواج در نظر گرفته شود و قبل از این سن بایستی اجازه دادگاه و مصاحبه بالینی صورت گیرد.
تعیین حداقل سن تنها راهکار مؤثر نیست
او ادامه داد: البته تعیین حداقل سن نمیتواند تنها راهکار مؤثر باشد و قبل از آن باید یک مطالعه جامعهشناختی و روانشناختی صورت گیرد و فرهنگ شهرهای سنتیتر و نواحی دورافتادهتر را بایستی در نظر بگیریم اما سن 15 سال برای حداقل رشد بلوغ روانی و جسمی کفایت میکند. هر چند که در برخی از موارد حتی بالای 15 سال نیز این رشد را نمیبینیم. الان در بسیاری از شهرها حتی تا قبل از 19 سالگی نیز مواردی از ناپختگی را در زوجها میبینیم و برای این افراد بایستی یکسری آموزشهای ویژه در نظر بگیریم تا بتوانیم از مشکلات آتی پیشگیری کنیم. چراکه ثبات عاطفی در سنین 18 تا 19 سال پدید میآید یعنی باز هم در مقطع 15 سال این ثبات کم است اما میتوان با آموزش و مشاوره، این وضعیت را کنترل کرد.
با بلوغ زودرس فرزندانمان چه کنیم؟
این روانشناس و مشاور خانواده درباره نحوه مواجهه والدین با بلوغ زودرس فرزندان گفت: نیاز است قبل از 15 سالگی روی خویشتنداری و کنترل درونی فرزندانمان کار کنیم و طبیعتاً نمیتوانیم به خاطر اینکه جلوی بعضی از مشکلات را بگیریم، سن ازدواج را هم پایین بیاریم چون با این شیوه مشکل حل نخواهد شد. برای مواجهه با بلوغ زودرس فرزندان به جای آنکه ازدواج کودکان را توصیه کنیم باید روی آموزش جنسی و نحوه خویشتنداری افراد و مهارت آنها برای کنترل نیازهای جنسی تمرکز کنیم و تا 15 سالگی فرصت داریم که این آموزشها را به فرزندانمان بدهیم و تا این سن روابطشان را کنترل کنیم و راه ازدواج را برای آنها باز نگذاریم.
لزوم آموزش گسترده مهارتهای خویشتنداری به نوجوانان
سالاریفر ادامه داد: بهطور کلی از منظر روانشناختی ازدواج یکسری مهارتها را میخواهد و باید متناسب با تحول سنی افراد باشد. برخی از این آمادگیها در سنین پایین رخ نمیدهد بنابراین لازم است سن قانونی برای ازدواج تعیین کنیم. در این خصوص باید دو اقدام را در دستور کار قرار دهیم؛ یکی اینکه برای قبل از 15 سالگی باید یکسری مهارتهای خویشتنداری را به شیوه آموزشی در مدارس گسترش دهیم و حتی از کارشناسان و اساتید درخواست کنیم که جزوهها و کتب آموزشی مدونی را در این خصوص تدوین کنند و فضا را برای توانمندی افراد ایجاد کنیم تا اینکه در این ارتباطات آزاد به آسانی درگیر روابط ناسالم نشوند. اقدام دوم این است که اگر میخواهیم سن 15 سال به بعد را به عنوان حداقل سنی در نظر بگیریم، باید روی آموزش مهارتهای زندگی خانوادگی تمرکز کنیم و این نوع آموزشها را در سطح عمومی گسترش دهیم.
منبع: مهـــرخانه