جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ / ۰۵:۲۲
کد مطلب: 4565
۰

هر 6 ساعت یک نفر در ایران به ایدز مبتلا می‌شود

قانون: ایدز ، بمبی در زندگی پریسا یا آتشی که دامن خیلی‌ها مثل وحید را این روزها گرفته است. آنقدر کم‌علاج است که این دو «جنگیدن» و «امید به آینده» را تنها دوای درمانش می‌دانند. ایدز برای خودش سرطانی هم است؛ بلکه بدتر. حداقل بیمار سرطانی‌، نگاه سنگین جامعه را تحمل نمی‌کند . «ایدز بمبی بود که در زندگی‌ام منفجر شد.» این را پریسا می‌گوید. خونی که از گوشه لب زخمی‌اش بیرون می‌زند، داخل دهانش می‌رود. 17 سال پیش و در موج اول ایدز مبتلا شده است. بیماری را از شوهرش گرفته که درخارج از کشور دکترای فیزک اتمی می‌خوانده است. «همسرم در خارج از کشور تصادف کرد؛ خون آلوده به او تزریق کردند و مبتلا شد.» ایدز به قول قدیمی‌ها سقف خانه‌اش و به قول خودش «تنها پشتیبانش» یعنی همسرش را ویران کرده است؛ همسر پریسا 10 سال پیش فوت کرده است. شاید از ایدز بدتر وکشنده‌تر «طرد اجتماعی» باشد که گریبان بیماران ایدزی را می‌گیرد. «از محل کارش اخراج شد؛ ضربه سنگینی بود. دوستان صمیمی‌اش او را ترک کردند‏؛ رفت و آمدها قطع شد. حتی به او تلفن هم نمی‌زدند‏. یک دفعه احساس کرد آدم بی‌فایده‌ای است. دیگر نتوانست تحمل کند؛ بیماریش او را نکشت‏، بی‌مهری‌ها...» شاید منظور پریسا این بود که پیش از آنکه ایدز همسرش را از پای دربیاورد، ناامیدی و تنهایی او را گرفت. اثرات بیماری ایدز مثل بمب چند زمانه یکی یکی در زندگی پریسا منفجر شده است. او از ابتلاء فرزند کوچکش به ایدز می‌گوید؛ مرور این خاطرات صورتش را گرفته و صدایش را لرزان می‌کند. «بیماری همسرم که پیشرفت کرد‏، گفتند که باید از من و بچه‌هایم تست ایدز بگیرند. هم جواب آزمایش من مثبت بود هم پسر کوچکم. جواب پسر بزرگم منفی بود. پسر اولم الان 21 ساله است و دومی که مبتلاء است 16 سال سن دارد.» ابتلاء به ایدز تنها درد کودک پریسا نیست؛ «رنج درس خواندن» هم هست. «سال اول ابتدایی بود که پدرش را از دست داد. مدرسه که بیماریش را فهمید، اخراجش کرد. بعد به این شرط قبول کردند که صندلی جداگانه‌ای برایش بگذارند. کم‌کم همه مدرسه فهمیدند. کسی با پسرم بازی نمی‌کرد و تا 3 سال برای ثبت نام مجدد او مشکل داشتم. می‌گفتند که اولیاء بچه‌های دیگر ایراد گرفتند و گفتند اگر این بچه در مدرسه باشد، بچه‌‌هایمان را از مدرسه می‌بریم. پسرم علاقه‌اش را به درس از دست داد، محیط برایش آزار‌دهنده بود و از مدرسه فرار می‌کرد. الان هم به سختی و غیر‌حضوری درس می‌خواند.» پریسا از رقت نگاه خانواده و آشنایان هم به تلخی یاد می‌کند. «اولش حمایت و دلسوزی بیش از حد بود. احساس می‌کردند من هم زیاد زنده نمی‌مانم. من سعی کردم به آنها بفهمانم که درست است که من یک بیمارم ولی حق زندگی دارم و نیازی به این نوع حمایت‌ها ندارم... البته انگار باورشان شده که من قوی هستم و حتی خیلی جاها با من مشورت می‌کنند.» او در عین حال راهی جز جنگیدن نمی‌بیند. ایدز او را به مبارزه سختی طلبیده است. «برای اینکه بچه‌ام آموزش درست داشته باشد، جنگیدم. برای اینکه فرزند سالمم را نگه دارم، جنگیدم. من برای اینکه الگوی فرزند کوچکم باشم، جنگیده‌ام... من برای تمام حق‌های طبیعی که یک انسان‌ دارد، جنگیده‌ام.» این آخرین و قاطعانه‌ترین کلام پریسا بود. «ببینید! محکم ایستاده‌ام و کوتاه نمی‌آیم. باید با زندگی جنگید.» هر 6 ساعت یک نفر مبتلاء می‌شود یعنی هر روز 4 نفر از پریسا و موج اول ایدز که بگذریم به امثال وحید و موج دوم و سوم ایدز می‌رسیم. موج دوم ایدز برخاسته از روش اعتیاد تزریقی و استفاده از وسایل مشترک تزریق است. موج سوم نیز از طریق ارتباط جنسی مثل خوره، جوانان را هدف گرفته است. پریسا می‌گفت ایدز بمبی در زندگیش بود اما بالا رفتن سرعت رشد ایدز آن را چیزی شبیه آتشی کرده که در خرمن خشک افتاده است. آمار رشد مبتلاء به ایدز در موج دوم و سوم بالا رفته؛ بر اساس بررسی آمارهای رسمی چند سال گذشته، هر 6 ساعت یک نفر مبتلاء می‌شود یعنی هر روز 4 نفر. دکتر سید‌احمد علی‌نقی، پژوهشگر مرکز تحقیقات ایدز ایران به قانون می‌گوید: «بر اساس فرمول‌های سازمان بهداشت جهانی در تمام کشورهای جهان آمار مخفی از ایدز وجود دارد که به دلایل زیادی از جمله انگ و تبعیض خودشان را معرفی نمی‌کنند. براساس این فرمول در ایران نیز تخمین آنها حدود 5 برابر مقدار ثبت شده، یعنی حدود 90 تا 100 هزار نفر است.» وحید حدود چهار سالِ اسیر موج دوم یا سوم ایدز شده است. «نمی‌دانم چگونه مبتلا شدم اما رفتار پر خطر داشته‌ام.» او به آسمان نگاه می‌کند. نوری در چشمانش می‌درخشد. «همیشه اینطوری با بیماریم کنار آمده‌ام؛ چند سال دیگر دارویش می‌آید و راحت می‌شوم.» کارشناسان می‌گویند آمار ابتلاء به ایدز دارد به بحران نزدیک می‌شود. دیروز می‌گفتند بمب و امروز می‌گویند آتشِ دامن‌گیر است. هر چه هست باید به فکر بود تا فردا سیل و طوفان جامعه نباشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
هم اکنون که در حال نفس کشیدن هستید، کس دیگری دارد نفس های آخرش را می کشد. پس دست از گله و شکایت بردارید و بیاموزید چگونه با داشته هایتان زندگی کنید.