۸ نشانه که میگوید افسرده هستید+ اینفوگرافی
میگنا: یکی از شایعترین بیماریهای روانی که امروزه بسیاری از افراد به آن مبتلا هستند بیماری افسردگی است؛ افسردگی باعث میشود همیشه و در هر شرایطی احساس غم و اندوه داشته باشید و علاقه خود را نسبت به مسائلی که دوست داشتید، از دست بدهید، اما این را فراموش نکنید که افسردگی یک ضعف نیست، بلکه مرحلهای است که به راحتی میتوان از آن گذشت.
درمانهای متفاوتی برای افسردگی وجود دارد که با به کاربردن آنها میتوان این مرحله از زندگی را به راحتی پشت سر گذاشت؛ افسردگی ممکن است به درمان طولانی مدت نیاز داشته باشد ولی نباید از درمان آن ناامید شد، بیشتر افراد افسرده بعد از دارو درمانی، مشاوره روانی یا هر دو احساس بهتری دارند البته درمانهای دیگر نیز ممکن است مفید باشد.
اختلالات افسردگی در DSM-5 اختلالات افسردگی شامل موارد زیر است:
1. اختلال بینظمی خلق اخلالگر
2. اختلال افسردگی اساسی
3. اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی)
4. اختلال ملال پیش از قاعدگی
5. اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو
6. اختلال افسردگی ناشی از بیماری جسمانی دیگر
7. اختلال افسردگی مشخص دیگر
8. اختلال افسردگی نامشخص.
برخلاف DSM-IV، این فصل «اختلالات افسردگی» از فصل قطبی «دوقطبی و اختلالات مرتبط» مجزا شده است.
ویژگی مشترک تمام این اختلالات، وجود غم، پوچی، یا خلق تحریک پذیر، همراه با تغییرات جسمانی و شناختی است که به طور قابل ملاحظه ای بر توانایی عملکردن فرد تأثیر می گذارند. آنچه بین آنها تفاوت دارد، موضوعات مدت، زمانبندی، یا سبب شناختی فرض شده است.
برای رسیدگی به نگرانی ها درباره احتمال تشخیص اضافی اختلال دوقطبی و درمان آن در کودکان، تشخیص تازه ای بنام اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، که به جلوه بالینی کودکان مبتلا به دوره های تحریک پذیری مداوم و مکرر فقدان کنترل رفتاری شدید اشاره دارد، به اختلالات افسردگی برای کودکان تا ۱۲ سال، اضافه شده است. قرارداشتن آن در این فصل، منعکس کننده این یافته است که کودکان مبتلا به این الگوی نشانه، وقتی به نوجوانی و بزرگسالی میرسند، به جای اختلالات دوقطبی، معمولاً به اختلالات افسردگی یک قطبی یا اختلالات اضطرابی دچار می شوند.
اختلال افسردگی اساسی، بیماری کلاسیک خلقی در این گروه اختلالات را نشان میدهد. اختلال افسردگی اساسی با دوره های مجزای حداقل ۲ هفته ای مشخص می شود (هرچند اغلب دوره ها خیلی طولانی تر هستند) که تغییرات واضح در عاطفه، شناخت، و کارکردهای عصبی و بهبودهای بین دورهای را شامل می شود. تشخیص براساس دوره تکی امکان پذیر است، اما این اختلال در اکثر موارد، عود کننده است.
به تفکیک غمگینی عادی و سوگ از دوره افسردگی اساسی توجه خاصی شده است. داغدیدگی می تواند عذاب زیادی ایجاد کند، اما معمولاً دوره افسردگی اساسی ایجاد نمی کند. در صورتی که آنها با هم روی دهند، نشانه های افسردگی و اختلال کارکردی شدیدتر خواهد بود و پیش آگهی در مقایسه با داغدیدگی که اختلال افسردگی اساسی را به همراه ندارد، بدتر است.
افسردگی مرتبط با داغدیدگی در افرادی که آسیب پذیری دیگری نسبت به اختلالات افسردگی دارند، روی می دهد، و درمان ضد افسردگی می تواند به بهبودی کمک کند.
نوع مزمن تر افسردگی، اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی) را می توان زمانی تشخیص داد که اختلال خلقی حداقل ۲ سال در بزرگسالان یا ۱ سال در کودکان ادامه یافته باشد. این تشخیص، که در DSM-5 جدید است، هر دو طبقه تشخیصی افسردگی اساسی مزمن و افسرده خوبی DSM-IV را شامل میشود.
بعد از بازبینی علمی دقیق شواهد، اختلال ملایم پیش از قاعدگی از پیوست DSM-IV («مجموعه ملاک ها و محورهایی که برای تحقیق بیشتر فراهم شده اند») به بخش دوم DSM-5 منتقل شد. تقریبا ۲۰ سال پژوهش بیشتر درباره این اختلال، نوع خاص و پذیرای درمان اختلال افسردگی را تأیید کرده است که یک زمانی بعد از تخمک گذاری شروع می شود و ظرف چند روز قاعدگی برطرف می شود و تأثیر محسوسی بر عملکرد دارد.
تعداد زیادی از موادی که سوءمصرف می شوند، که برخی داروهای تجویزی هستند، و چند بیماری جسمانی، می توانند با پدیده های شبه افسردگی ارتباط داشته باشند. این واقعیت در تشخیص اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو و اختلال افسردگی ناشی از بیماری جسمانی دیگر، تأیید شده است.
درمانهای متفاوتی برای افسردگی وجود دارد که با به کاربردن آنها میتوان این مرحله از زندگی را به راحتی پشت سر گذاشت؛ افسردگی ممکن است به درمان طولانی مدت نیاز داشته باشد ولی نباید از درمان آن ناامید شد، بیشتر افراد افسرده بعد از دارو درمانی، مشاوره روانی یا هر دو احساس بهتری دارند البته درمانهای دیگر نیز ممکن است مفید باشد.
اختلالات افسردگی در DSM-5 اختلالات افسردگی شامل موارد زیر است:
1. اختلال بینظمی خلق اخلالگر
2. اختلال افسردگی اساسی
3. اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی)
4. اختلال ملال پیش از قاعدگی
5. اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو
6. اختلال افسردگی ناشی از بیماری جسمانی دیگر
7. اختلال افسردگی مشخص دیگر
8. اختلال افسردگی نامشخص.
برخلاف DSM-IV، این فصل «اختلالات افسردگی» از فصل قطبی «دوقطبی و اختلالات مرتبط» مجزا شده است.
ویژگی مشترک تمام این اختلالات، وجود غم، پوچی، یا خلق تحریک پذیر، همراه با تغییرات جسمانی و شناختی است که به طور قابل ملاحظه ای بر توانایی عملکردن فرد تأثیر می گذارند. آنچه بین آنها تفاوت دارد، موضوعات مدت، زمانبندی، یا سبب شناختی فرض شده است.
برای رسیدگی به نگرانی ها درباره احتمال تشخیص اضافی اختلال دوقطبی و درمان آن در کودکان، تشخیص تازه ای بنام اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، که به جلوه بالینی کودکان مبتلا به دوره های تحریک پذیری مداوم و مکرر فقدان کنترل رفتاری شدید اشاره دارد، به اختلالات افسردگی برای کودکان تا ۱۲ سال، اضافه شده است. قرارداشتن آن در این فصل، منعکس کننده این یافته است که کودکان مبتلا به این الگوی نشانه، وقتی به نوجوانی و بزرگسالی میرسند، به جای اختلالات دوقطبی، معمولاً به اختلالات افسردگی یک قطبی یا اختلالات اضطرابی دچار می شوند.
اختلال افسردگی اساسی، بیماری کلاسیک خلقی در این گروه اختلالات را نشان میدهد. اختلال افسردگی اساسی با دوره های مجزای حداقل ۲ هفته ای مشخص می شود (هرچند اغلب دوره ها خیلی طولانی تر هستند) که تغییرات واضح در عاطفه، شناخت، و کارکردهای عصبی و بهبودهای بین دورهای را شامل می شود. تشخیص براساس دوره تکی امکان پذیر است، اما این اختلال در اکثر موارد، عود کننده است.
به تفکیک غمگینی عادی و سوگ از دوره افسردگی اساسی توجه خاصی شده است. داغدیدگی می تواند عذاب زیادی ایجاد کند، اما معمولاً دوره افسردگی اساسی ایجاد نمی کند. در صورتی که آنها با هم روی دهند، نشانه های افسردگی و اختلال کارکردی شدیدتر خواهد بود و پیش آگهی در مقایسه با داغدیدگی که اختلال افسردگی اساسی را به همراه ندارد، بدتر است.
افسردگی مرتبط با داغدیدگی در افرادی که آسیب پذیری دیگری نسبت به اختلالات افسردگی دارند، روی می دهد، و درمان ضد افسردگی می تواند به بهبودی کمک کند.
نوع مزمن تر افسردگی، اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی) را می توان زمانی تشخیص داد که اختلال خلقی حداقل ۲ سال در بزرگسالان یا ۱ سال در کودکان ادامه یافته باشد. این تشخیص، که در DSM-5 جدید است، هر دو طبقه تشخیصی افسردگی اساسی مزمن و افسرده خوبی DSM-IV را شامل میشود.
بعد از بازبینی علمی دقیق شواهد، اختلال ملایم پیش از قاعدگی از پیوست DSM-IV («مجموعه ملاک ها و محورهایی که برای تحقیق بیشتر فراهم شده اند») به بخش دوم DSM-5 منتقل شد. تقریبا ۲۰ سال پژوهش بیشتر درباره این اختلال، نوع خاص و پذیرای درمان اختلال افسردگی را تأیید کرده است که یک زمانی بعد از تخمک گذاری شروع می شود و ظرف چند روز قاعدگی برطرف می شود و تأثیر محسوسی بر عملکرد دارد.
تعداد زیادی از موادی که سوءمصرف می شوند، که برخی داروهای تجویزی هستند، و چند بیماری جسمانی، می توانند با پدیده های شبه افسردگی ارتباط داشته باشند. این واقعیت در تشخیص اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو و اختلال افسردگی ناشی از بیماری جسمانی دیگر، تأیید شده است.
خوب است علائم افسردگی را بشناسید و در صورتی که با آنها مواجه شدید به پزشک مراجعه کنید:

همزمانی اختلالات
میزان همزمانی اختلالات در اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، بسیار بالاست. به ندرت میتوان افرادی را یافت که نشانه های آنها فقط ملاکهای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر را برآورده کنند.
به نظر میرسد که همزمانی بین اختلال بی نظمی خلق اخلالگر و مجموعه نشانگان تعیین شده دیگر SDM، بالاتر از سایر بیماریهای روانی، کودکی باشد؛ قویترین همپوشی، با اختلال لجبازی و نافرمانی است. نه تنها میزان کلی همزمانی اختلالات در اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بالاست، بلکه به نظر میرسد که دامنه بیماریهای همزمان نیز خیلی متنوع باشد. این کودکان معمولاً با دامنه وسیعی از رفتار اخلالگر، و نشانهها و تشخیصهای خلقی، اضطرابی، و حتی طیف اوتیسم به کلینیک معرفی میشوند. با این حال، کودکان مبتلا به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر نباید نشانه هایی داشته باشند که ملاکهای اختلال دوقطبی را برآورده کنند، که در این صورت، فقط باید تشخیص اختلال خلقی داده شود. اگر کودکان نشانه هایی داشته باشند که ملاکهای اختلال لجبازی و نافرمانی یا اختلال انفجاری ادواری و اختلال بینظمی خلق اخلالگر را برآورده کنند، در این صورت فقط تشخیص اختلال بی نظمی خلق اخلالگر باید داده شود.
همچنین، همانگونه که قبلاً اشاره شد، در صورتی که نشانه ها فقط در زمینه تحریک کننده اضطراب، در مواقعی که روال عادی کودک مبتلا به طیف اوتیسم یا اختلال وسواس فکری-عملی مختل شده باشد، یا در زمینه دوره افسردگی اساسی روی دهند، در این صورت تشخیص اختلال بینظمی خلق اخلالگر نباید داده شود.
میزان همزمانی اختلالات در اختلال بی نظمی خلق اخلالگر، بسیار بالاست. به ندرت میتوان افرادی را یافت که نشانه های آنها فقط ملاکهای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر را برآورده کنند.
به نظر میرسد که همزمانی بین اختلال بی نظمی خلق اخلالگر و مجموعه نشانگان تعیین شده دیگر SDM، بالاتر از سایر بیماریهای روانی، کودکی باشد؛ قویترین همپوشی، با اختلال لجبازی و نافرمانی است. نه تنها میزان کلی همزمانی اختلالات در اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بالاست، بلکه به نظر میرسد که دامنه بیماریهای همزمان نیز خیلی متنوع باشد. این کودکان معمولاً با دامنه وسیعی از رفتار اخلالگر، و نشانهها و تشخیصهای خلقی، اضطرابی، و حتی طیف اوتیسم به کلینیک معرفی میشوند. با این حال، کودکان مبتلا به اختلال بی نظمی خلق اخلالگر نباید نشانه هایی داشته باشند که ملاکهای اختلال دوقطبی را برآورده کنند، که در این صورت، فقط باید تشخیص اختلال خلقی داده شود. اگر کودکان نشانه هایی داشته باشند که ملاکهای اختلال لجبازی و نافرمانی یا اختلال انفجاری ادواری و اختلال بینظمی خلق اخلالگر را برآورده کنند، در این صورت فقط تشخیص اختلال بی نظمی خلق اخلالگر باید داده شود.
همچنین، همانگونه که قبلاً اشاره شد، در صورتی که نشانه ها فقط در زمینه تحریک کننده اضطراب، در مواقعی که روال عادی کودک مبتلا به طیف اوتیسم یا اختلال وسواس فکری-عملی مختل شده باشد، یا در زمینه دوره افسردگی اساسی روی دهند، در این صورت تشخیص اختلال بینظمی خلق اخلالگر نباید داده شود.
مرجع : میگنا- باشگاه خبرنگاران