روزهای جذاب فوتبالی
چرا فوتبال این قدر محبوب و مهیج است؟
احسان رضایی
بچهتر که بودیم، همه سهممان از شهر کوچه تنگی بود که میتوانستیم دو طرفش را آجر بگذاریم و بساط فوتبال به راه کنیم، یک توپ پلاستیک دو لایه به اندازه تمام بازیهای رایانهای امروز، ما را سر حال میآورد....
فوتبال بدون تردید نوعی جادو است. مثل یک حقه شعبده بازی، از کمبودهای آدم در درک واقعیت بیرون از خودش بهره میگیرد و بینندههایش را در خلسه فرومیبرد. فرایندی شبیه به آنچه در هیپنوتیزم رخ میدهد؛ آدم انگار هذیان میبیند... از تیم بیستارهات انتظارداری منتخب ستارههای جهان را در بازی برگشت سه هیچ شکست دهد و با جبران شکست خانگی دور رفت، در خانه قهرمان جهان جشن رفتن به مرحله بعد برپا کند. فوتبال را چه دیدی؟ شاید هم شد.
چرا فوتبال این قدر محبوب و مهیج است؟
این، سؤالی است که متفکران و نویسندگان زیادی برای کشف جوابش کوشیدهاند. از زیگموند فروید که در مقاله «روانشناسی گروه و تحلیل خود» هواداران فوتبال را روانکاوی کرد، تا آلبر کامو که خودش زمانی در تیم دانشکدهشان دروازهبان بود و بعدها درباره درسی که از فوتبال گرفته بود، نوشت: «خیلی زود یاد گرفتم که توپ هیچگاه از طرفی که فکر میکنید نمیآید و این درس، در زندگیام بخصوص در پاریس که هیچ کس با دیگری روراست نیست خیلی به دردم خورد.»
اگر شکسپیر فوتبال را دوست نداشت و در نمایشنامه «شاه لیر» از زبان یکی از شخصیتها به فوتبال طعنه میزد: «سکندری نرو، ای بازیکن فوتبال پست و فرومایه!» اما حالا نویسندگان و متفکران زیادی طرفدار فوتبال هستند. ماریو وارگاس یوسا در بازیهای جام جهانی اسپانیا ۱۹۸۲ گزارشگری میکرد و امبرتو اکو دربارۀ هوادارای فوتبال نظریه میداد.
خیلیها دلیل اصلی محبوبیت فوتبال را به پخش تلویزیونی و تبلیغات گسترده آن مربوط میدانند، اما واقعیت این است که این تبلیغات و آن پخش تلویزیونی در مورد سایر ورزشها هم انجام میشود، بدون آنکه این محبوبیت فوقالعاده در کار باشد. ماجرا در چیز، بلکه چیزهای دیگری است. مثلاً اینکه فوتبال ورزشی بسیار ساده و کمخرج است. تمام ورزشهای مدرن، نیاز به وسیله یا وسایلی دارند. برای والیبال باید تور بست، برای بسکتبال حلقه لازم است، تنیس راکت میخواهد، ... فقط فوتبال است که با یک توپ کارش راه میافتد. جنس توپ هم هر چیزی میتواند باشد: حتی یک قوطی خالی کنسرو. خطکشیها و تیرهای دروازه را حتی میشود بهصورت فرضی در نظر گرفت. نه اندازه زمین بازی مهم است و نه کفش ورزشی ضروری است. فقط توپ. بیخود نیست که بعضی بازیکنها یا تیمها، برای توپهایشان اسم میگذارند.
در برزیل معتقدند توپ مؤنث است و دی استفانو مجسمهای از توپ برنزی جلوی در خانهاش ساخته بود. فوتبال ورزشی است که با پا و فوقش سر، انجام میشود. در حالی که بیشتر فعالیتهای آدمی با دست است. انگشتان دست برای کار و مهارت طراحی شدهاند، نه پاها. از پا فقط برای راه رفتن و ایستادن استفاده میکنیم و البته لگد زدن و خشونت. یعنی غریزیترین رفتارها. فوتبال بازی کردن (درست مثل رانندگی که با پا انجام میشود) مرحلهای بالاتر از این رفتارهای غریزی است. مرحلهای از تمدن که در آن از یک عضو غیرتخصصی استفاده هنرمندانه میکنیم و در عین حال از خشونت و لگد زدن هم باید پرهیز کنیم.
به علاوه همین ویژگی فوتبال باعث میشود که امتیازگیری در آن سختتر از سایر ورزشها باشد و به همین دلیل، مثل هر چیز کمیاب دیگری، گل فوتبال ارزشمند و هیجانانگیز میشود.
میبینید؟ فوتبال یک بازی اقتصادی و اخلاقی است. بازیهای پایه (دو، شنا و کشتی) همگی بازیهایی فردی هستند که بر پرورش تواناییهای خود شخص تأکید دارند. اما موفقیت در فوتبال، مثل بازیهای گروهی دیگر، مستلزم پرورش تواناییهای همه اعضای گروه و نیز آموختن مهارت همکاری با همدیگر است. باز هم یک فرآیند تمدنی و اخلاقی دیگر.
ما از فوتبال لذت میبریم، چون امری اخلاقی است. در مستطیل سبز، دیگر فقط تواناییهای شخصی افراد (سرعت، قدرت و دقت) ملاک برتری است و اختلافات طبقاتی و نژادی، هیچ ارزشی ندارد.
زمین فوتبال تنها جایی است که تهیدستان میتوانند بر ثروتمندان پیروز شوند. امکانی که در دنیای واقعی احتمالش کم است. اما در این زمین همه با هم برابرند و قوانین فوتبال، مثال آرمانی آن چیزی است که منتسکیو در «روحالقوانین» گفت: قانون باید ساده و قابل فهم باشد و بدون استثنا اجرا شود.
قانون فوتبال هم همین است: نهی برخورد دست با توپ. اگر دروازهبان هم میتواند توپ را لمس کند، به محض گرفتن توپ توسط دروازه بان، بازی به حالت تعلیق درمیآید. فوتبال، کاملاً یک فرآیند اخلاقی است. ما از فوتبال لذت میبریم، چون قرار است شاهد نوعی از مدینۀ فاضله باشیم که فقط میتواند ظرف نیم ساعت و در محدودۀ معینی شکل بگیرد. اتفاقاً برای همین است که جامعه نسبت به بیاخلاقی در فوتبال بیشتر واکنش نشان میدهد.
ما از خطای موذیانه، بازی ناجوانمردانه و مصاحبههای بیانصافانه بیرون از زمین ناراحت میشویم. به دعواهای فوتبالی حساسیت داریم و یک جمله یا کلمه ناروا از اهالی فوتبال (مورد اتفاقافتاده در همین هفتۀ اخیر) صدایمان را درمیآورد؛ چون در عمق جانمان میدانیم که این یک مستطیل سبز، آخرین امید ما به پیروزی اخلاق و فضیلت است.
مرجع : ایران آنلاین