ضيافت افطاري فرهنگیان و انتقادات بیپاسخ رسانهها
در حالی مجالس افطاری فرهنگیان در رمضان 90 نیز تکرار شد که هنوز از سال گذشته تاکنون، پاسخ منطقی و روشنی به ضرورت اجرای این طرح در عیالوارترین دستگاه اجرایی کشور، داده نشده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا»، شاید در میان وزرای آموزش و پرورش یک دهه اخیر، وزیری مانند حمیدرضا حاجیبابایی تا این اندازه خبرساز نبوده است؛ دلیل این خبرساز بودن نیز طرحها و برنامههایی است که در دوره مسئولیت وی از 24 آبان 88 تاکنون مطرح شده است و واکنشهای متفاوتی را نیز به دنبال داشته است.
برخی از این طرحها نشاندهنده نگاههای جدید به خانواده بزرگ آموزش و پرورش و خارج شدن از حصارهای کلیشهای گذشتههاست که از جمله آنها میتوان به طرح «بیمه طلایی فرهنگیان شاغل» (صرفنظر از نقاط ضعف و گرههای آن)، تسریع در بررسی و تصویب «سند ملی آموزش و پرورش» و «سند برنامه درسی ملی»، تلاش برای احیای تربیت معلم با ایجاد «دانشگاه ویژه فرهنگیان»، طرح تعطيلي پنجشنبه مدارس، اجرای «طرح شنای دانشآموزان سوم دبستان» و توسعه نسبی ورزش دانشآموزی اشاره کرد و البته برخی دیگر از این طرحها نیز در نوع خود جای تأمل دارد و این نگرانی را تقویت میکند که وزارت آموزش و پرورش در دوره مسئولیت وزیر فعلی نیز به برخی از آزمون و خطاها و اشتباهات گذشته دچار شود که از جمله آنها میتوان به تغییرات مکرر ساختار ستادی وزارتخانه یا حواشی قابل تأمل و فراموشنشدنی در آزمون استخدامی 89 اشاره کرد.
اما در میان انبوه طرحها و برنامههای اجرا شده و در دست اجرا در نظام تعلیم و تربیت در 21 ماه اخیر تاکنون، طرح برگزاری مجالس افطاری فرهنگیان و خانوادههای آنان وضعیت متفاوتی دارد که شاید در قالبهای مرسوم نتوان به آن نگاه کرد.
در ماه رمضان 89 بود که برگزاری این مجالس با عنوان «طرح ضیافت» با دستور مؤکد وزیر آموزش و پرورش در سطح مناطق آموزش و پرورش کشور کلید خورد و از همان ابتدا نیز انتقادهایی متوجه این طرح شد که البته هیچگاه نیز زمینهای برای نگاه عمیق و به دور از سر و صدا نسبت به این انتقادها فراهم نشد.
خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش و مخاطبان ثابت خبرهای این حوزه هنوز فراموش نکردهاند که در سال گذشته پس از آنکه یک یا دو مرتبه در برخی رسانهها نسبت به ضرورت برگزاری این مجالس با توجه به شرایط کنونی نظام آموزش و پرورش کشور انتقاد وارد شد، سیل اظهارات آتشین و گلایههای تُند (با برخی عبارات خاص) نیز نسبت به این انتقادها سرازیر شد، اما در هر صورت این طرح برگزار شد و فقط ردّ پایی از انتقادها در آن باقی ماند.
اما آنچه بهانه پرداختن دوباره به این موضوع آن هم در آخرین روزهای ماه میهمانی خدا شد، تکرار دوباره این طرح در رمضان 90 با تأکید دهمین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب بوده است؛ بر اساس این طرح مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور موظف بودهاند تا برای تمام فرهنگیان به همراه خانوادههای آنان یک نوبت ضیافت افطاری برگزار کنند، اما همچنان سؤال اینجاست که چرا؟!
منتقدان این طرح از ابتدا بر روی چند نکته پافشاری کردهاند و همچنان نیز برای یافتن یک پاسخ منطقی و نه کلی، پافشاری میکنند؛ اول اینکه، ضرورت برگزاری چنین مجالسی چیست و آنطور که وزیر و مسئولان این وزارتخانه بارها عنوان کردهاند که برگزاری این مجالس با هدف احترام و تکریم به جایگاه رفیع فرهنگیان و ایجاد همدلی و ارتباط میان آنان است، آیا واقعاً تکریم فرهنگیان وابسته به یک شب میهمانی رمضانی است؟!
علاوه بر این، نباید از این نکته نیز غفلت کرد که خانواده عظیم آموزش و پرورش همواره در کانون توجه جریانات مختلف بوده و به همین دلیل است که باید از هرگونه اقدام شائبهبرانگیز در این مجموعه خودداری کرد؛ شاید به خاطر اهمیت همین نکته بود که وزیر آموزش و پرورش در اختتامیه اجلاس بیست و هشتم خطاب به رؤسای آموزش و پرورش سراسر کشور تأکید کرد که «با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس نهم، مراقب باشند که «طرح ضیافت» آلوده به شائبههای سیاسی نشود»؛ اما مگر غیر از این است که علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد؟
نکته دوم که بسیار مهمتر و قابل تأملتر از موضوع اول است، این گلایه و دغدغه فرهنگیان به ویژه رؤسای مناطق و مدیران مدارس است که در شرایطی که با توجه به افزایش قیمت حاملهای انرژی، بسیاری از مدارس در پرداخت قبوض آب و برق و گاز خود با مشکل مواجه هستند و چاره آن را نیز در دریافت اجباری وجه از اولیای دانشآموزان مییابند، برگزاری چنین ضیافتهایی چه لطفی دارد؟!
به این نکته باید تأخیرهای مرسوم و البته غیرقابل تحمل در جریان پرداخت سرانهها و اضافهکاریهای معلمان را نیز اضافه کرد که رؤسای ادارات همیشه دلیل آن را (مخصوصاً در رابطه با حقوق و مزایا و اضافهکارها) عدم تأمین اعتبار عنوان میکنند؛ بنابراین نباید فراموش کرد که اختلال در تنظیم زندگی فرهنگیان که به دنبال تأخیرهای مکرر در واریز حقالتدریسها پیش میآید و گلایههای آنها را نیز به همراه دارد، جایی برای تکریم و حفظ منزلت آنان آنهم با یک شب افطاری باقی نمیگذارد.
اگر گلایهها و انتقادات فرهنگیان در مواجهه با خبرنگاران نبود، شاید چندان ضرورتی برای پرداختن به این سوژه نیز احساس نمیشد، اما موضوع واضحتر از آن است که بتوان با کُلیگویی و حُسن ظن از کنار آن عبور کرد.
نگارنده باز هم بر این باور است که وزارت آموزش و پرورش این روزها در شرایط «بیم و امید» به سر میبرد و پرداختن به کارهای حاشیهای که دستاورد پایداری برای ارتقای نظام تعلیم و تربیت ندارد، نتیجهای جز تقویت نقاط بیمبرانگیز و کمرنگ کردن اقدامات مثبت در بر نخواهد داشت.
باور این نکته چندان سخت و دشوار نیست که انتقاد نسبت به این موضوع از سر دلسوزی و نگرانی نسبت به وضعیت عیالوارترین خانواده در نظام جمهوری اسلامی است که هرگونه سطحینگری و توجیهات زودگذر در رابطه با آن، منجر به بیماریهای حادی میشود که شاید بعدها نتوان حتی با اظهارات آتشین و یکطرفه آنها را علاج کرد.