چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ / ۰۹:۰۷
کد مطلب: 49162
۲

بحرانی به‌نام طرح‌های ملی در آموزش و پرورش

بهنام بهراد
بحرانی به‌نام طرح‌های ملی در آموزش و پرورش
بهنام بهراد| استادیار روانشناسی سلامت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
چرا چنین مداخلاتی مهمند و هدف از تلفیق چنین فعالیت‌هایی در آموزش و پرورش چیست؟
 دانش و مطالعات انباشته و گسترده­‌ای در سه یا چهار دهه اخیر که از کفایت علمی لازم برخوردارند نشان می­‌دهند که آموزش و پرورش باید نه فقط مهارت‌های شناختی صرف مانند علوم، ریاضیات، خواندن و نوشتن و فناوری و غیره بلکه کلیّت دانش‌آموزان را رشد دهد و رشد روانی-اجتماعی دانش­‌آموزان از اهداف اصلی و مهم آموزش و پرورش امروزی در سراسر جهان است. زیرا این نوع آموزش‌ها و مداخلات در آموزش و پرورش، ضمن حمایت از رشد مثبت دانش­‌آموزان، آنها را برای زندگی بزرگسالی و شغلی و خانوادگی آماده­ می­‌سازند. در کنار حمایت از رشد مثبت دانش­‌آموزان، این نوع آموزش‌ها و مداخلات، سلامت روانی آنها را ارتقا می­‌دهند و از انواع مشکلات و اختلالات روانی و رفتاری پیشگیری می‌کنند. دیگر آنکه این نوع مداخلات از آسیب‌های اجتماعی مختلف یا به سخن بهتر، انواع رفتارهای پرخطر پیشگیری می‌کند. مهم‌تر آنکه چنین مداخلات و کوشش‌هایی در آموزش و پرورش به پیشرفت تحصیلی دانش­‌آموزان کمک چشمگیری می‌کند و پژوهش‌های گسترده‌­ای اهمیت متغیرهای روانی­-اجتماعی را در پیشرفت تحصیلی دانش­‌آموزان به‌عنوان سنتی‌ترین هدف آموزش و پرورش به‌وضوح نشان می­‌دهند.


برای چنین هدف مهمی آموزش و پرورش کشور ما چه راهبردی را در پیش گرفته است؟
برای این منظور چند دسته فعالیت در آموزش و پرورش به چشم می‌­خورند:
۱) فعالیت‌های فرهنگی مانند برگزاری جشن‌ها و همایش‌های علمی و فرهنگی در زمینه‌­های مختلف پرورشی، آسیب‌های اجتماعی و غیره که بیشتر با هدف فرهنگ‌­سازی انجام می­‌شوند و نوعی افزایش توجه جامعه و نهاد آموزش و پرورش را به‌دنبال دارند، اما عملاً با صرف هر نوع هزینه‌ای، بر این حوزه تأثیرگذاری چندانی ندارند؛

۲) کتاب‌های درسی مانند مهارت‌های زندگی که مانند کتاب‌های دیگر درسی نگاشته شده و به سبب عدم آشنایی دقیق با مبانی نظری و علمی در این حوزه و همین‌طور مبتنی بر شواهد نبودن چنین نوشته­‌هایی و روش‌های آموزشی نامناسب و عدم توجه به مبانی نظری سلسله مراتبی مهارت‌های مورد استفاده، و علل علمی و اجرایی دیگر، پیامدهای مورد انتظار را به‌دنبال نداشته­‌اند. همین موضوع موجب شده تا کوشش شود کاستی­‌های چنین فعالیت‌هایی از طریق طرح­‌های ملی دیگر پوشش داده شوند؛

۳) طرح­‌های ملی با عناوین مختلف که بر همگان روشن هستند و هزینه­‌های سرسام­‌آوری را بر دوش آموزش و پرورش می­‌گذارند، اما از فایده­‌مندی و اثربخشی لازم برخوردار نیستند.

در این نوشتار قصد بر آن است تا این دسته از طرح­‌ها مورد نقد و بررسی قرار گیرند.


چرا طرح­‌های ملی می­‌توانند فاجعه­‌بار باشند و اغلب به‌نظر چنین هستند؟
طرح­‌های ملی فعلی در حال اجرا یا قریب به اجرایی که زیر چتر سلامت روان یا مداخلات روانی-اجتماعی قرار می­‌گیرند دارای آسیب‌های جدی زیر هستند که کارآمدی آنها را به‌شدت زیر سؤال می­‌برند.

اغلب این طرح­‌ها از پشتوانه علمی لازم برخوردار نیستند و بیشتر جنبه اجرایی فربه­‌ای دارند. برنامه­‌های مورد استفاده در این طرح­‌ها مورد ارزیابی قرار نگرفته و شواهد ارزشیابی علمی بین­‌المللی دقیقی از چنین برنامه­‌هایی وجود ندارند. کافی است شواهد مربوط به ارزشیابی چنین برنامه­‌هایی را مورد بررسی قرار دهید.

این طرح­‌ها به سبب ضرورت و نیاز انباشته شده­‌ای که در آموزش و پرورش و جامعه در این حوزه وجود دارد شتاب‌زده تهیه می‌شود. عموماً نیز از طریق کارشناسان ستادی و در مجموعه­‌ای بسته که گاهی با الحاق عناصر و افرادی از دانشگاه‌ها و مراکز اجرایی و علمی دیگر سعی در اعتباربخشی خود دارند، در یک دوره زمانی کوتاه بدون طی فرآیند علمی دقیق از طریق فعالیت‌های مطالعاتی مقدماتی و فقیر و ارزیابی­‌های غیرمستقل قابل تأمل بلافاصله تبدیل به طرح­‌های ملی می­‌شوند. این در حالی است که بسیاری از برنامه‌های مطرح در این حوزه برای کسب اعتبار علمی راهی چند دهه­‌ای را پیموده­‌اند، اما در آموزش و پرورش ما طرحی به‌سادگی تمام ملی، می­‌شود.

برنامه­‌های مورد استفاده در این طرح­‌ها از پایه­‌های اصلی و مهم طرح­‌های این حوزه محسوب می­‌شوند و اگر بخواهیم سهمی برای آنها در طرح­‌های این حوزه در نظر بگیریم، ۵۰ درصد کار در این حوزه وجود یک برنامه معتبر در بطن چنین طرح­‌هایی است. برنامه­‌های مورد استفاده همان محتوا و چگونگی اجرای چنین محتوایی هستند. این برنامه­‌ها پیش از آماده­‌سازی و اجرا باید از نظر محتوای نظری، تناسب با نظام آموزشی و امکانات محلی، از نظر شواهد پژوهشی و اثربخشی، از نظر جایگاه و رتبه­‌بندی بین­‌المللی و همین‌طور شاخص‌های ارزیابی توسط مراکز ارزشیابی علمی مطرح و همین‌طور فرآیند اجرا مورد بررسی دقیق قرار گیرند که چنین فرآیندی در طرح­‌های ملی این حوزه در آموزش و پرورش به چشم نمی­‌خورد.

در جهان، صدها برنامه در این حوزه وجود دارند که از درجه­‌بندی‌های متفاوتی برخوردارند. در بسیاری از مواقع، در این طرح­‌ها برنامه­‌هایی مورد استفاده قرار می­‌گیرند که از اعتبار و ارزش پایینی بهره می­‌برند و روشن نیست که برنامه مورد استفاده بر اساس چه ملاک‌هایی انتخاب شده و در عمل تا چه اندازه می­‌تواند اثربخش باشد و ما را به هدف‌های از پیش تعیین شده برساند. از همین رو، اغلب آنها پس از چند سال اجرا، بنا به دلایل پیشین و اخیری که ذکر شد، فاقد اثربخشی شناخته شده و هزینه­‌های بسیاری را بر آموزش و پرورش کشور تحمیل می­‌کنند و کنار گذاشته می­‌شوند و تنها نامی از آنها باقی می­‌ماند.

وقتی در حوزه­ای با چنین مشکلات روشن و مهمی روبه‌رو هستیم، طرح­‌های ملی منجر به دو آسیب جدی می­‌شوند. در درجه نخست، هدایت بودجه عظیمی از آموزش و پرورش به سمت طرحی ملی با ابهاماتی به غایت روشن که امکان سرمایه‌­گذاری را از طرح‌­های مشابه و بلکه اثربخش­‌تر دیگر را سلب کرده و با انسداد مواجه می­‌سازد. دوم، امکان پرورش و استفاده از طرح­‌های علمی دیگر و برنامه­‌های معتبر دیگر نیز مسدود می­‌شود، زیرا دستگاه مربوط و تصمیم­‌گیران معتقدند که طرحی به‌صورت ملی در حال اجرا بوده و نیاز به طرح و برنامه­‌های دیگری در این حوزه نیست. این فرآیند، طی سالیان متمادی و در گذر تغییر مدیریت‌های مختلف تکرار و تکرار می­‌شود و سرانجام اغلب آنها با صرف هزینه­‌هایی گزاف و  پیامدهایی ناچیز یا غیرقابل توجیه، کنار گذاشته می­‌شوند.


با وجود چنین آسیب‌هایی در طرح­‌های ملی این حوزه، چاره کار چیست؟
بر عکس کج­‌اندیشی رایجی که موازی کاری را به چالش می­‌کشد، در زمینه فعالیت‌های علمی و به‌منظور دستیابی به فعالیت‌ها و کوشش‌های اثربخش و فایده­‌مند در حوزه سلامت روان و مداخلات روانی-اجتماعی (تربیتی، پیشگیرانه، ارتقای سلامت روان و . . .) نیازمند طرح­‌ها و برنامه­‌های موازی هستیم. به جای اینکه طرحی را با هزینه­‌ای هنگفت و با یک برنامه محتوایی مشخص به‌صورت ملی اجرا کنیم، می­‌توانیم طرح­‌های منطقه­‌ای یا استانی موازی اجرا کنیم و این طرح­‌ها می­‌توانند به‌وسیله گروه‌های علمی و با برنامه­‌های متنوع مختلف اجرا شوند، زیرا گروه‌های علمی مختلف می­‌توانند رویکردهای علمی متفاوتی داشته باشند.
طرح­‌های موازی از مزایای زیر برخوردارند؛
نیازمند هزینه­‌های ملی هنگفت نیستند و هزینه کمتری را به نظام آموزش و پرورش تحمیل می­‌کنند و بنابراین اگر به شکست منجر شوند، زیان کمتری به دنبال دارند.

طرح­‌های موازی منطقه­‌ای یا استانی امکان استفاده از رویکردها و برنامه­‌های محتوایی مختلفی را فراهم می‌سازند که امکان موفقیت آنها بیشتر است، زیرا از میان چندین برنامه در طرح‌های کوچک استانی یا منطقه­‌ای، به ناگزیر طرح­‌های اثربخش ظهور پیدا می­‌کنند و امکان مقایسه این طرح­‌ها و برنامه­‌ها وجود خواهد داشت.

از انسداد و انحصار علمی و اجرایی جلوگیری می­‌شود و امکان دستیابی به الگوها و فعالیت‌های اثربخش و سودمند فراهم می‌شود. یعنی به جای آنکه آموزش و پرورش تمامی امکانات و اعتبارات و فعالیت‌های خود را صرف طرحی ملی کند که نتیجه و محصول آن روشن نیست و همین‌طور در صورت شکست، خسران بزرگی برای جمعیت دانش­‌آموزی کشور و زیانی عظیم برای دستگاهی ضعیف از نظر بودجه­‌ای است، طرح­‌ها و برنامه­‌های موازی را می­‌تواند پیگیری کند که در صورت تنوع و تکثر و همین‌طور استاندارد اجرایی لازم، تعدادی از آنها به ثمر خواهند نشست.

هدف‌هایی از قبیل ارتقای شخصیتی، رفتاری و روانی دانش­‌آموزان و پیشگیری از رفتارهای پرخطر و انواع آسیب‌های اجتماعی و همین‌طور حمایت از رشد مثبت کودکان و نوجوانان این کشور و رسالت مهمی که آموزش و پرورش در این حوزه بر عهده دارد، هدف‌هایی نیستند که با سهل‌اندیشی و سهو­اندیشی در تصمیم­‌گیری­‌های مهم به تاراج روند و منتظر طرحی نو در آینده­ای مبهم بمانیم و فرصت‌های مهم نسلی را به سبب سیاست‌گذاری­‌های نادرست از طریق اجرای طرح­‌های ملی پرسش­‌برانگیز از دست بدهیم.

طرح­‌های ملی در آموزش و پرورش نشان می­‌دهند که بر خلاف آنچه گفته می­‌شود «آموزش و پرورش از بودجه و اعتبار کافی برخوردار نیست» این بودجه و اعتبارات دست کم در این حوزه به‌درستی برنامه­‌ریزی و هزینه نمی­‌شود و به سبب حلقه­‌های بسته ستادی، عدم ارتباط با بخش‌های پژوهشی درون و بیرون آموزش و پرورش و همین‌طور انحصار در اجرای چنین طرح‌هایی به نتایج مورد انتظار نمی­‌رسند. خسران چنین سیاست‌گذاری­‌هایی متوجه مهم‌ترین سرمایه‌های کشور یعنی دانش­‌آموزان و نسل آینده است!
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
موفقیت هایی که نصیب افراد صبور می شود،همان فرصت هایی است که توسط افراد عجوا رها می شود