روانشناسي رشد
نظريه رشدي آرنولد گزل
Arnold Gesell
میگنا: آرنولد گزل در 21 ژوئن سال 1880 به دنیا آمد. پدر او جرالد گزل و مادرش کریستین جیسن بود که هر دو علاقه شدیدی به آموزش در دوران کودکی داشتند. محل زندگی و تولد او ایالت ویسکانسین و شهری کوچک واقع در ساحل شمالی رودخانه می سی سی پی بود و بارها دوران کودکی خویش را اینگونه توصیف کرده بود: “تپه ها، دره ها و آب و هوا در شهر زادگاهم، فصل ها را از یکدیگر متمایز و مشخص می کردند. هر فصلی چالش ها و لذت های خویش را داشت و رودخانه با بردباری، تماشاگر این تغییرات بود”. همین طور مناظر این منطقه در فصول مختلف بر تخیلش تأثیر گذار بود.
تحصیلات
پس از آنکه دبیرستان را به اتمام رساند، به دانشگاه ویسکانسین در استیون پوینت رفت و به تحصیل در رشته روانشناسی پرداخت. او تاریخ را زیر نظر پروفسور فردریک جکسون ترنر و روانشناسی را زیر نظر جوزف جاسترو خواند و در سال 1903 مدرک لیسانس فلسفه را از دانشگاه ویسکانسین دریافت کرد. بعد ها در حالی که در آزمایشگاه روانشناسی دانشگاه ویسکانسین و همچنین تاریخ، آموزش می دید در سال 1906 مدرک دکترای فلسفه خویش را از دانشگاه کلارک گرفت اما متوجه شد مطالعه رشد کودکان با دشواری زیادی همراه است، پس برای آشنایی بیشتر با رشد کودکان به دانشکده پزشکی رفت و سرانجام دکترای خود از دانشگاه ییل در سال 1915 دریافت کرد.
در سی سالگی با وجود اینکه قبلا دکترای خویش را گرفته بود به عنوان روانشناسی موفق کار می کرد به دانشکده پزشکی رفت او و همکارانش طی پنجاه سال کار در کلنیک رشد کودک در دانشگاه ییل مطالعاتی بسیار گسترده و مفصل درباره رشد عصبی – حرکتی نوزادان و کودکان انجام داند گزل م همکارانش هنجار هایی رفتاری بنا نهادند که آنقدر کامل بود که هنوز هم منبع اصلی اطلاعات برای روانشناسان و پزشکان متخصص کودک محسوب میشود.
طی یک دوره که گزل به تدریس در مدرسه ای مشغول بود با بئاتریس چندلر آشنا گردید و در سال 1919 با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند دختر و یک فرزند پسر بود.
گزل به عنوان یکی از مشهورترین روانشناسان آمریکا و پیشگام مکتب رشد داخلی، عقیدهاش بر این پایه بود که «رشد داخلی، یعنی تغییرات ساختی که تابع خصوصیات کروموزومی سلول بارورشده هستند و البته محیط نیز سهمی اساسی در این تغییرات دارد». گزل قلمرو مطالعات خود را رشد کودک از حد زندگی جنینی تا نوجوانی با تاکید بر دوره شیرخوارگی قرار داد.
او براساس این بازخورد علمی در سال ۱۹۱۱ کلینیک رشد کودک دانشگاه ییل را در نیوهیون تاسیس کرد و تا سال ۱۹۴۸ که بازنشسته شد همچنان ریاست آن را بر عهده داشت گزل را به عنوان پدر روانشناسی کودک میشناسند. او در زمینه روانشناسی کودک، متجاوز از ۱۵ جلد کتاب نوشت و این رشته از روانشناسی را به درستی به مردم عادی و به خانوادهها معرفی کرد.
آرنولد گزل در 25 می سال 1961، در خانه خود در نیوهیون آمریکا درگذشت. او را باید پیشوای طرفداران رشد طبیعی به شمار آورد.

نظریات آرنولد گزل
رسش: گزل معتقد بود که رشد همیشه به صورت مراحلی ثابت و بر طبق الگویی معین پیش می رود و توسط عوامل درونی، شامل ژنها و مواد شیمیایی هسته سلول زمانبندی می شود و رسش نام دارد.
الگوها: الگوها دارای قالبی معین می باشند که رفتارها را سازماندهی می کنند.
فردیت: این اصل بر بی همتایی تأکید می کند. گزل مراحل را برای همه یکسان می دانست. ولی اعتقاد داشت خلق و خو و شخصیت های نوزاد در چگونگی طی کردن این ترتیب های رشدی تأثیر گذار است و آن را فردیت نامید.
فلسفه فرزند پروری: گزل معتقد بود از آنجایی که نوزادان به طور ذاتی به نیازها و آمادگی های خود آگاهی دارند، هیچ نیازی وجود ندارد تا والدین از الگوی خاصی برای پرورش کودک استفاده کنند، فقط کافی است تا برای پرورش کودک به نشانه های رسشی که کودک بروز می دهد توجه کنند.
به اعتقاد وی رشد فرایندی است با الگوهای مشخص كه از دوران، كنترل و مراقبت شده، به انجام میرسد و نه تنها شامل نمو بافتها واندامها، بلكه شامل كاركردو رفتار خاص آنها نیز می باشد. فرهنگ و محیط تنها به عنوان عوامل ثانوی در این فرایند موثرند و می توانند شكل رشد را تغییر دهند، اما نمی توانند آن را پدید آورند یا از بین ببرند.
رشد طبیعی معمول شرایط ساخت درونی است كه به شیوهای منظم و دور از هر گونه یادگیری و تمرینی پدید می آید.
گزل به ویژه در تعیین شیوهها و فنون رشد برای روانشناسان و پزشكان كودك شهرت به سزای دارد. وی در مقام سرپرست كانون پژوهشهای كودك در دانشگاه (یه یل) با همكاری طرفداران خود هنجارهای رشد را مشخص نمود. به اعتقاد او رفتار كودك در الگوهای معین كاملا قابل پیش بینی است و چون سرعت رشد متفاوت است، بی شك زمان مراحل رشد نیز متغیر است.
گزل به ویژه در تعیین شیوهها و فنون رشد برای روانشناسان و پزشكان كودك شهرت به سزای دارد. وی در مقام سرپرست كانون پژوهشهای كودك در دانشگاه (یه یل) با همكاری طرفداران خود هنجارهای رشد را مشخص نمود. به اعتقاد او رفتار كودك در الگوهای معین كاملا قابل پیش بینی است و چون سرعت رشد متفاوت است، بی شك زمان مراحل رشد نیز متغیر است.
گزل هنجارهای سنی را معیارهای قطعی رشد نمیشناسد، بلكه آنها را توجیهی برای هدفها به شمار میآورد و در هر یك از مراحل سنی به تفاوتهای فردی اعتبار بیشتری میدهد. وی میكوشد تركیبی از حالتهای اختصاصی و مراحل رشد به وجود آورد.
به نظر او مراحل رشد از پیش تعیین گردیده است اما شخصیت، میزان و سرعت رشد و استعدادهای فردی حالت اختصاصی دارند. برخی رفتارها بدون تاثیر عوامل بیرونی خودبه خود پدیدار می شوند. حالتهای اختصاصی درون زاد در نظر او حائز بیشترین ارزش و اعتبارند.
به نظر او مراحل رشد از پیش تعیین گردیده است اما شخصیت، میزان و سرعت رشد و استعدادهای فردی حالت اختصاصی دارند. برخی رفتارها بدون تاثیر عوامل بیرونی خودبه خود پدیدار می شوند. حالتهای اختصاصی درون زاد در نظر او حائز بیشترین ارزش و اعتبارند.
با توجه به مطالبی كه بیان شد، بنا بر اعتقاد گزل رشد فرایندی است كه ازدرون فرد سرچشمه میگیرد و محیط تنها یك تاثیر فرعی بر این فرایند دارد. بدین سبب وی هم درخانه و هم درمدرسه از آزادی رشد كودك در حدود توان و علاقه او طرفداری می كند و هر نوع اجبار یا محدودیت را ناقص رشد و پرورش سالم می داند،زیرا در وجود كودك روحیه منفی گرایی پدید می آوردو به سازندگی و باروری وی لطمه وارد می سازد.
مفهوم رسش
گزل معتقد بود که رشد کودک، تحت تأثیر دو نیروی عمده است. نخست آنکه، کودک محصول محیط خویش است. اما گزل معتقد بود که رشد کودک به گونهای بنیادیتر، از درون و بر اثر عمل ژنها، هدایت میشود. او این فرایند را رسش یا بالیدگی نامید. ویژگی بارز رشد مبتنی بر رسش این است که همواره به صورت مراحلی ثابت، آشکار می شود.
این مسئله را میتوان نخست در جنین در حال رشد مشاهده کرد که در آن مثلاً، قلب همواره اولین عضوی است که رشد می یابد و عمل می کند. به همین ترتیب، مغز و سر، زودتر از سایر بخش های بدن جنین، از قبیل دست و پا رشد می کنند. این ترتیب که طرحی ژنتیکی آن را هدایت می کند، هرگز نقض نمی شود. رشد به صورت سلسله مراحل، پس از تولد نیز ادامه می یابد. البته کودکان از نظر میزان رشد با یکدیگر تفاوت دارند. بعلاوه، میزان رشد تحت کنترل تفاوت های فردی است که به وسیله مکانیزم های ژنتیکی درونی، تعیین می شود.
رسش و محیط، تأثیرات کاملاً متفاوتی دارند. در رشد قبل از تولد، این موضوع بدین معنا است که رسش، متمایز از جنبههای محیط درونی از قبیل حرارت و اکسیژنی است که جنین از مادر دریافت میکند. بی تردید این عوامل محیطی اهمیت بسیار زیادی دارند، زیرا پشتیبان رشد سالم هستند، اما در ترتیب آشکار شدن ساختار و الگوهای عمل، هیچ نقش مستقیمی ایفا نمی کنند. این وظیفه، بر عهده مکانیزم رسش است. نوزاد پس از تولد، به محیط متفاوتی وارد می شود. این محیط، تنها نیاز های جسمانی او را برآورده نمی کند، بلکه محیطی اجتماعی و فرهنگی است که او را به انجام رفتار های درست وا می دارد.
گزل معتقد بود که رشد کودک، تحت تأثیر دو نیروی عمده است. نخست آنکه، کودک محصول محیط خویش است. اما گزل معتقد بود که رشد کودک به گونهای بنیادیتر، از درون و بر اثر عمل ژنها، هدایت میشود. او این فرایند را رسش یا بالیدگی نامید. ویژگی بارز رشد مبتنی بر رسش این است که همواره به صورت مراحلی ثابت، آشکار می شود.
این مسئله را میتوان نخست در جنین در حال رشد مشاهده کرد که در آن مثلاً، قلب همواره اولین عضوی است که رشد می یابد و عمل می کند. به همین ترتیب، مغز و سر، زودتر از سایر بخش های بدن جنین، از قبیل دست و پا رشد می کنند. این ترتیب که طرحی ژنتیکی آن را هدایت می کند، هرگز نقض نمی شود. رشد به صورت سلسله مراحل، پس از تولد نیز ادامه می یابد. البته کودکان از نظر میزان رشد با یکدیگر تفاوت دارند. بعلاوه، میزان رشد تحت کنترل تفاوت های فردی است که به وسیله مکانیزم های ژنتیکی درونی، تعیین می شود.
رسش و محیط، تأثیرات کاملاً متفاوتی دارند. در رشد قبل از تولد، این موضوع بدین معنا است که رسش، متمایز از جنبههای محیط درونی از قبیل حرارت و اکسیژنی است که جنین از مادر دریافت میکند. بی تردید این عوامل محیطی اهمیت بسیار زیادی دارند، زیرا پشتیبان رشد سالم هستند، اما در ترتیب آشکار شدن ساختار و الگوهای عمل، هیچ نقش مستقیمی ایفا نمی کنند. این وظیفه، بر عهده مکانیزم رسش است. نوزاد پس از تولد، به محیط متفاوتی وارد می شود. این محیط، تنها نیاز های جسمانی او را برآورده نمی کند، بلکه محیطی اجتماعی و فرهنگی است که او را به انجام رفتار های درست وا می دارد.

گزل معتقد بود که کودک برای تحقق قوای نهفته در خود، به وضوح به محیط اجتماعی نیاز دارد، اما همچنین بر این باور بود که نیروهای اجتماعی، زمانی به بهترین وجه بر کودک اثر می گذارد که با اصول رسشی درونی، هماهنگ باشند. گزل به ویژه، با آموزش زود هنگام مطالب به کودکان مخالف بود. کودکان هنگامی که آمادگی پیدا کنند و دستگاه عصبی آن ها به قدر کافی رشد کند، خواهند نشست، خواهند ایستاد و راه خواهند رفت. آن ها در زمان مناسب و با هدایت عوامل درونی شان، به تدریج بر تکالیف مختلف تسلط می یابند. تا پیش از آن زمان، آموزش، ارزش چندانی ندارد و ممکن است بین مراقب و کودک، باعث پیدایش تنش نیز بشود. این کودک، در برخی مهارت ها توانایی بیشتری از خود نشان داد، ولی کودک آموزش ندیده خیلی زود و با تمرین بسیار کمتری همین توانایی ها را به دست آورد، و این تکالیف را تقریباً در همان سنی انجام داد که از او انتظار می رفت. بنابراین، ظاهراً یک برنامه زمانی درونی وجود دارد که آمادگی انجام دادن تکالیف را تعیین می کند و به نظر می رسد سودمندی آموزش های زود هنگام، نسبتاً موقتی است.
مسئله تحریک زود هنگام، مسئلهای بحثانگیز است، اما ظاهراً تلاشهای ما برای تسریع رشد حرکتی اولیه، تأثیرات اندکی دارد. بنابراین، رسش به فرایندی اطلاق می شود که از طریق آن، رشد به وسیله عوامل درونی و در درجه اول، ژن ها که مواد شیمیایی درون هسته سلول ها هستند، کنترل می شود. ژن ها توالی، زمان بندی و شکل پیدایش الگوهای عمل را تعیین می کنند. تا اینجا عمدتاً رشد مبتنی بر رسش رفتار حرکتی اولیه را، که گزل در مطالعات خود بر آن تأکید داشت، توضیح داده ایم.
با وجود این، گزل بر این باور بود که رشد تمامی شخصیت، در کنترل رسش است. مثلاً او معتقد است: دستگاه عصبی کودک در مراحل و تسلسل هایی طبیعی، رسش می یابد. او قبل اینکه بایشتد، می نشیند. قبل از صحبت کردن، غان و غون میکند. قبل از اینکه حقیقت را بگوید، از خود دروغ سر هم می کند. قبل از اینکه مربع بکشد، دایره رسم می کند، قبل از اینکه نوعدوست شود، خود پسند است. migna.ir قبل از اینکه به خود متکی شود، به دیگران وابسته است. همه توانایی های کودک از جمله اصول اخلاقی او، از قوانین رشد متأثر است.

مفهوم رشد داخلی
براساس آنچه گزل درباره مفهوم رشد داخلی خاطرنشان میسازد، رشد داخلی عبارت است از فعالیت درونی که مراحل پیدرپی تحول کودک را تایید میکند و تابع تعامل ارگانیزم و محیط درونی است، در حالی که رشد بدنی تعامل ارگانیزم و محیطهای درونی و بیرونی را تعیین میکند. در واقع رشد داخلی مقدم بر تحول آدمی و یکی از عوامل سازنده آن است. بنابراین رشد بدنی به عنوان یکی از ابعاد مهم ارگانیزم، تابع رشد داخلی است.
گزل رشد را چنین توصیف مینماید: رشد عبارت است از عناصر ذاتی تعامل که پدیدآییهای شکلی و تغییرپذیریهای دورههای زندگی را مشخص مینماید. گزل به این حقیقت معتقد بود که باید محیطی وجود داشته باشد تا یک ارگانیزم بتواند در آن تحول یابد و همچنین کودک در بین خانواده و فرهنگ محیط تکامل مییابد ولی او معتقد بود که استعداد و توانمندیهای ذاتی بلوغ، رشد و تحول که در وجود کودک نهفته است در ترکیببندی ذهن و تحول وی بسیار موثر است.
اصول رشد
گزل سه اصل برای رشد معرفی کرد، که شامل هم آمیزی تقابلی، عدم تقارن کنشی و خود گردانی می باشد.
هم آمیزی تقابلی: طبق این اصل در فرایند رشد دو گرایش مختلف با هم به سازماندهی می رسند. گرایش های درونی و بیرونی شخصیت کودک در کودک یکپارچه میشوند.
عدم تقارن کنشی: طبق این اصل فرد زمانی بیشترین کارایی را دارد که عدم تقارن کنشی در وی شکل گیرد. بر طبق اصل هم آمیزی تقابلی فرد در مسیر رسیدن به تعادل پیش می رود بر طبق اصل عدم تقارن کنشی، کودک در واقعیت کاملا به آن دست پیدا نمی کند. ترجیحاتی مانند دست برتری درونی شکل می گیرد تا در نتیجه آن فرد کارآمدی بیشتری داشته باشد.
خودگردانی: گزل فرایند رشد را آنقدر قدرتمند میدانست که میتواند به خود نظم دهد تا تعادل و وحدت را در فرد ایجاد کند. فرایند خودگردانی همیشه فعال بوده تا کودک در فرایند رشد فقط به یک سمت تمایل نداشته باشد.
گزل مراحل رشد را به ترتیب زیر مشخص كرد :
1- مرحله نخست از تولد تا پایان هفته چهارم:
در این مرحله اندامهای حسی و حركتی اشنایی محدودی با محیط پیدا می كند.
2- مرحله دوم از هفته چهارم تا 9 ماهگی:
كودك از راه حواس خود، به ویژه به یاری حس بینایی وبساوایی(لامسه)، جهان پیرامون خود رابرسی واكتشاف می كند و با اشیائ محیط اشنا می شود.
3- مرحله سوم از 9 ماهگی تا 15 ماهگی:
كودك می توانداز جای خود حركت كند واین زمان در برسی وشناخت محیط خود دارای میدان گسترهای است.دهان تنها وسیله شناسایی وی در این دوره هست.
4- مرحله چهارم از 15 تا 30 ماهگی است:
كودك می تواند راه برود نیروی تازهای در خود احساس نماید وبه كشف دنیای جدیدتری نایل گردد،به ویژه می تواند از راه سخن گویی مقصود خود را بفهماند و ازنیت دیگران آگاه شود.
5- مرحله پنجم از 30 ماهگی تا 5 سالگی:
كودك گرایش زیادی به پرسش وپاسخ نشان می دهد. اعمال و حركات خود را تعریف می كند،حس كنجكاوی او افزایش می یابد ودرپی فهم وچگونگی وطرزكار اشیائ درباره انچه كه به فكرش می رسد پرسش های گوناگون می كند.
6- مرحله ششم از 5 تا 9سالگی:
در این زمان كودك به مدرسه راه می یابد وتفكرش به یك سازمان منطقی دست پیدا می كند ، حس همكاری با دیگران و توجه به حقوق آنان در او پیدا می شود .
7- مرحله هفتم از 9 سالگی تا آغاز بلوغ :
از ویژگی های این مرحله تشكیل گروه یا دسته با كودكان هم سال است. نسبت به جمع آوری اطلاعات درباره اشیاء و رده بندی آنها علاقه مند می شود . دستگاههای جنسی در پسران و دختران رشد می كنند و نشانه های بلوغ جسمی و نوجوانی در آنان نمایان می گردد .
● اصول گزل :
۱ ) اصل سوگیری نمو :
بنابر این اصل دستگاه عصبی – حرکتی از یکسو دارای تحولی از سر به پا یا اصطلاحا سری – دمی است و از سوی دیگر این تحول از نزدیک به دور یعنی از مرکز به پیرامون است ولی بین این تمایل تحول سری – دمی و از نزدیم به دور در هم آمیختگی وجود دارد .
۱ ) اصل سوگیری نمو :
بنابر این اصل دستگاه عصبی – حرکتی از یکسو دارای تحولی از سر به پا یا اصطلاحا سری – دمی است و از سوی دیگر این تحول از نزدیک به دور یعنی از مرکز به پیرامون است ولی بین این تمایل تحول سری – دمی و از نزدیم به دور در هم آمیختگی وجود دارد .
۲ ) اصل رد هوطنیدگی متقابل :
بر اساس این اصل اسقرار الگو های حرکتی و هماهنگی بین آنها شکل گیری های حرکتی پدیدار می شوند و باید فرصتی به دستگاه عصبی – حرکتی داده شود تا این الگو ها با هم هماهنگ شوند و ساختار های حرکتی را بوجود آورند .
بر اساس این اصل اسقرار الگو های حرکتی و هماهنگی بین آنها شکل گیری های حرکتی پدیدار می شوند و باید فرصتی به دستگاه عصبی – حرکتی داده شود تا این الگو ها با هم هماهنگ شوند و ساختار های حرکتی را بوجود آورند .
۳ ) اصل ناقرینگی کنشی :
بناباین اصل انسان که در آغاز زندگی دو سو توان است یعنی فرقی بین سمت راست و چپ بدن خود حس نمی کند بزودی این تمایل در او قوت می گیرد که یک طرفی و یک جانبه عمل کند پس دو سو توانی حالتی موقتی است و خیلی زود در فرد تمایلی بوجود می آید که به اعضای سمت راست یا چپ بدن اعمالی را نجام می دهد و بر این اساس فرد چب برتر یا راست برتر می شود.
بناباین اصل انسان که در آغاز زندگی دو سو توان است یعنی فرقی بین سمت راست و چپ بدن خود حس نمی کند بزودی این تمایل در او قوت می گیرد که یک طرفی و یک جانبه عمل کند پس دو سو توانی حالتی موقتی است و خیلی زود در فرد تمایلی بوجود می آید که به اعضای سمت راست یا چپ بدن اعمالی را نجام می دهد و بر این اساس فرد چب برتر یا راست برتر می شود.
۴ ) اصل تفرد یا نمو یافتگی متفرد کننده :
بر پایه این اصل فرد به نمو یافتگی نوعی خود دست می یابد و در عین حال به یک ردیف سازشهای اختصاصی نایل می گرددو عمل خارجی یا محیط ممکن است رفتار فرد را متمایز کند ولی زمان این تغییر با رفتار ها توجیه می یابد که عامل تفرد به نمو یافتگی لازم رسیده باشد.
بر پایه این اصل فرد به نمو یافتگی نوعی خود دست می یابد و در عین حال به یک ردیف سازشهای اختصاصی نایل می گرددو عمل خارجی یا محیط ممکن است رفتار فرد را متمایز کند ولی زمان این تغییر با رفتار ها توجیه می یابد که عامل تفرد به نمو یافتگی لازم رسیده باشد.
۵) اصل نوسانهای خود نظم جو :
این اصل عبارت است از اینکه فرایند های تحول روانی مسیر ثابتی را طی نمی کنند این تحول به صورت خطی نیست و نوسانهایی دارد و یک نوع بازگشت هایی در آن صودت می گیرد گزل این خصیصه را نمو حلزونی می نامد علت این نوسانها را گزل چنین تبیین می کند یک خصیصه خود نظم جویی در زمینه عصبی وجود دارد و این خصیصه برای این است که آدمی به سازشها و تبیینهای بهتری نایل آید .
این اصل عبارت است از اینکه فرایند های تحول روانی مسیر ثابتی را طی نمی کنند این تحول به صورت خطی نیست و نوسانهایی دارد و یک نوع بازگشت هایی در آن صودت می گیرد گزل این خصیصه را نمو حلزونی می نامد علت این نوسانها را گزل چنین تبیین می کند یک خصیصه خود نظم جویی در زمینه عصبی وجود دارد و این خصیصه برای این است که آدمی به سازشها و تبیینهای بهتری نایل آید .
ملاحظات روششناختی و پردازش دادهها در نظام گزل
- بررسی دوقلوهای یکسان به منظور وارسی تاثیر تمرین و استفاده از مطالعات مقایسهای حیوان و انسان، زیربنای تبیین کلی یافتههای گزل را تشکیل میدهند و از ابعاد روششناسی نظام او محسوب میشوند.
- روش گردآوری دادهها که بر پایه مشاهدات مستقیم، مکرر و در آغاز محض، سپس با ضبط و تحلیل سینمایی تطورها و تغییرها همراه میشوند.
- کاربرد تست و مصاحبه نیز به عنوان مشاهده برانگیخته مورد توجه قرار گرفتهاند.
- بررسی دوقلوهای یکسان به منظور وارسی تاثیر تمرین و استفاده از مطالعات مقایسهای حیوان و انسان، زیربنای تبیین کلی یافتههای گزل را تشکیل میدهند و از ابعاد روششناسی نظام او محسوب میشوند.
- روش گردآوری دادهها که بر پایه مشاهدات مستقیم، مکرر و در آغاز محض، سپس با ضبط و تحلیل سینمایی تطورها و تغییرها همراه میشوند.
- کاربرد تست و مصاحبه نیز به عنوان مشاهده برانگیخته مورد توجه قرار گرفتهاند.
گزل طی انجام مطالعات خود درباره رشد و تکامل کودکان وسیله معروف خود را به نام شیشه یا آینه یکطرفه ابداع کرد. ابزاری که در به عینیت در آوردن مطالعاتش بسیار مفید بود و او نیز طرز استفاده از آن را برای کلیه دانشجویان خود نشان میداد. او نیز به اختراع دیگری دست زد و نام آن را اتاق کروی شکل یا عدسی متحرک نامید که از صحنه آزمایشات فیلمبرداری میکند.
گزل توسط تکرار مشاهده این نوع فیلمها و آزمایشات، هنجارهای تحول رفتار را بهویژه در دوران شیرخوارگی گسترش داد. در واقع گزل پردازش دادهها و شکلگیری یافتههای خود را براساس ده مولفه تدارک دیده است که منظومههای مختلف و نیمرخ رفتار هر فرد را ترسیم میکند.
مولفههایی که او خاطرنشان میسازد عبارتند از:
1. زمینه حرکتی در وهله اول حایز اهمیت است و گزل مشخصات حرکتی را در نیمرخ رفتار منعکس میکند.
2. بهداشت بدنی که چگونه در جریان تحول تامین میشود و از خطوط اصلی نیمرخ رفتار است.
3. جلوهها یا تظاهرات هیجانی که در کودک در جریان تحول بروز میکنند تحت چه شکل و شرایطی هستند.
4. مسایل مربوط به ترس و خواب دیدنها که شاید در ماههای اول حایز اهمیت نباشد اما در دوره بین سه تا 7 - 6 سالگی بینهایت اهمیت دارد.
5. مساله من و جنس نیز در نیمرخ رفتار نشان داده شده است.
6. از بدو تولد تا پایان نوجوانی به چه ترتیب حضور افراد برای کودک اهمیت دارد و با آنها رابطه برقرار کند.
7. بازیها و وقتگذرانیها که در سنین بالاتر شکل فعالیت را به معنای کلی کلمه به خود میگیرد.
8. زندگی آموزشگاهی که از سه سالگی به بعد در شرایط نگهداری کودک به وسیله افراد دیگر و در شرایط کودکستان و مدرسه اهمیت مییابد.
9. تحول حسن اخلاقی کودک نیز در نیمرخ رفتار مورد توجه است.
10. سطحی از آگاهی یا تصویر یا دیدی که کودک نسبت به جهانی که در آن قرار گرفته دارد.
2. بهداشت بدنی که چگونه در جریان تحول تامین میشود و از خطوط اصلی نیمرخ رفتار است.
3. جلوهها یا تظاهرات هیجانی که در کودک در جریان تحول بروز میکنند تحت چه شکل و شرایطی هستند.
4. مسایل مربوط به ترس و خواب دیدنها که شاید در ماههای اول حایز اهمیت نباشد اما در دوره بین سه تا 7 - 6 سالگی بینهایت اهمیت دارد.
5. مساله من و جنس نیز در نیمرخ رفتار نشان داده شده است.
6. از بدو تولد تا پایان نوجوانی به چه ترتیب حضور افراد برای کودک اهمیت دارد و با آنها رابطه برقرار کند.
7. بازیها و وقتگذرانیها که در سنین بالاتر شکل فعالیت را به معنای کلی کلمه به خود میگیرد.
8. زندگی آموزشگاهی که از سه سالگی به بعد در شرایط نگهداری کودک به وسیله افراد دیگر و در شرایط کودکستان و مدرسه اهمیت مییابد.
9. تحول حسن اخلاقی کودک نیز در نیمرخ رفتار مورد توجه است.
10. سطحی از آگاهی یا تصویر یا دیدی که کودک نسبت به جهانی که در آن قرار گرفته دارد.
منابع:
روان شناسی آموزشگاهی T ابوذر کریمیان
پژوهشگاه باقرالعلوم
روان شناسی آموزشگاهی T ابوذر کریمیان
پژوهشگاه باقرالعلوم