ماضی نهچندان بعید
زادروز زیگموند فروید
١٦٤سال پیش در چنین روزی، برابر ششم می ١٨٥٦ میلادی، زیگموند فروید، عصبشناس شهیر اتریشی و پدر علم روانکاوی در شهر موراویا (جمهوری چک امروزی) به دنیا آمد.
پایه نظریه های فروید بر تجربه هایى که او از درمان بیمارانش به دست میآورد، قرار داشت. او از بیماران خود میخواست افکاری را که از مغزشان میگذرد، به زبان آورند. این شیوه که کارکرد آن کشاندن اندیشه از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر آگاه است، بهزودی به نام تحلیل روانی یا «روانکاوی» معروف شد.
فروید منشأ اندیشهها و رفتار انسان را ضمیر ناخودآگاه او میدانست و ریشه بسیاری از دردها و عقدهها را در تعارضات و واپسزدگیهای دوران کودکی تحلیل میکرد.
رقیب فروید در این عرصه، کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوییسی و از پیشگامان نظریه روانشناسی تحلیلی بود. یونگ را در کنار زیگموند فروید از پایهگذاران دانش نوین روانکاوی قلمداد میکنند.
او سال ۱۹۰۶ نسخهای از نتایج کارهای خود را برای زیگموند فروید فرستاد و مکاتبه و دوستی آن دو تا سال ۱۹۱۳ ادامه یافت. یکی از موارد اختلافنظر میان یونگ و فروید، مبحث مربوط به ناخودآگاه بود، چراکه یونگ برخلاف فروید معتقد بود عرصه خودآگاه ذهن در انسان مانند یک جزیره کوچک در اقیانوسی از ناخودآگاه قرار دارد.
پایه نظریه های فروید بر تجربه هایى که او از درمان بیمارانش به دست میآورد، قرار داشت. او از بیماران خود میخواست افکاری را که از مغزشان میگذرد، به زبان آورند. این شیوه که کارکرد آن کشاندن اندیشه از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر آگاه است، بهزودی به نام تحلیل روانی یا «روانکاوی» معروف شد.
فروید منشأ اندیشهها و رفتار انسان را ضمیر ناخودآگاه او میدانست و ریشه بسیاری از دردها و عقدهها را در تعارضات و واپسزدگیهای دوران کودکی تحلیل میکرد.
رقیب فروید در این عرصه، کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوییسی و از پیشگامان نظریه روانشناسی تحلیلی بود. یونگ را در کنار زیگموند فروید از پایهگذاران دانش نوین روانکاوی قلمداد میکنند.
او سال ۱۹۰۶ نسخهای از نتایج کارهای خود را برای زیگموند فروید فرستاد و مکاتبه و دوستی آن دو تا سال ۱۹۱۳ ادامه یافت. یکی از موارد اختلافنظر میان یونگ و فروید، مبحث مربوط به ناخودآگاه بود، چراکه یونگ برخلاف فروید معتقد بود عرصه خودآگاه ذهن در انسان مانند یک جزیره کوچک در اقیانوسی از ناخودآگاه قرار دارد.

درباره زیگموند فروید
زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار علم روانکاوی شناخته میشود که شهرت اصلی او به دلیل کشف روان ناآگاه یا ناخودآگاه است. فروید بر اثر کاویدن حوزههای ناشناخته ذهن به مفاهیمی نو رسید و با اصطلاحاتی بیسابقه زبان علم را پر مایهتر ساخت و اینگونه یافتههای وی در اندیشه عصر حاضر تاثیری عمیق گذاشت. بهترین کار برای ترسیم تصویر درستی از زندگی زیگموند فروید، مطالعه زندگینامه خودنوشت او است که احتمالاً نام آن را از «تاریخچه اندیشه های من» وام گرفته است. در طول زندگی او با کشفیات علمی بزرگ و مراحل اساسی بسیاری مواجه می شویم. نخستین مرحله مهم زندگی، سال های یادگیری فروید بود. او در می ۱۸۵۶ میلادی در جمهوری چک چشم به جهان گشود. او که از پیشینیانش سه ویژگی به ارث برده بود در کوشش هایش بسیار مفید واقع شدند. احترام به دانش، فراگیری دانش علمی و مقاومت زیاد در برابر کینه جویی از جمله خصوصیات وی به شمار می روند. عطش دانستن، فروید جوان را از ابتدا به طرف پزشکی، گیاه شناسی، شیمی، جانور شناسی، کالبد شناسی، آسیب شناختی و نیز فلسفه و تاریخ سوق داد.
لایه های ناخودآگاه روان انسان
فروید نخستین فردی نیست که دریافت، روان انسان دارای لایه های ناخودآگاه است، بلکه او نخستین فردی به شمار می رود که این رشته اطلاعات پراکنده را تبدیل به یک نظریه کرد. بنا بر نظر فروید، رویا شاهراهی برای دستیابی به ناخودآگاه است. فروید با تفسیر رویا تلاش کرد پی به علت روان رنجوری ببرد. نتیجه این پژوهش ها کتاب «تفسیر رویا» شد که از آن به عنوان یکی از دوران سازترین کتاب های سده بیستم نام می برند. زندگی پژوهشی فروید سه مرحله داشت. در مرحله نخست تحقیقات او بیشتر جنبه بالینی دارد و نتیجه آن آثاری مانند «تفسیر رویا» است. در دوره دوم بیشتر به مباحث فرهنگی می پردازد که ماحصل آن به ثبت آثاری مانند توتم و تابو می انجامد. در سومین دوره، تأملات او فلسفی و فراروانشناختی هستند که از آنها می توان به تمدن و ملالت های آن اشاره کرد. فروید درباره امکان دستیابی انسان به خوشبختی تردید داشت. او میان غریزه های بشری و نیروی بازدارنده جامعه، تعارضی جاودانه می دید. اگرچه فروید خوشبختی را هدفی غیر واقع بینانه می دید اما روان کاوی را وسیله ای برای کاهش اضطراب و روان رنجوری بشر می دانست. نظریه فروید منتقدان بسیاری پیدا کرد. از جمله آنها یکی از بزرگترین شاگردان او کارل یونگ است که خودش پایه گذار مکتب روان شناسی تحلیلی شد.
مکتب های روان شناسی اگزیستانسیالیست و روان شناسان اومانیست از بزرگترین منتقدان روان کاوی هستند. تجربه پزشکی جدید باعث تغییر جهت مطالعات وی شد و دوره جدیدی را آغاز کرد که فروید به شوخی آن را تاریخ اولیه پالایشی روان کاوی می نامد. وی با دیدن بیمارانی که به نادرست آنها را روان رنجور و تمارض گر می نامیدند، کم کم خود را وقف موضوع حساس هیستری کرد. وی به کمک دیدارهایی که با شارکو لیبوو برنهایم از نظریه پردازان آن زمان، داشت از طریق هیپنوتیزم و نظریه درمان دریافت که ممکن است، جریان های روانی قدرتمندی در شخص وجود داشته باشد که وی از وجود آن آگاه نباشد و شخص را بدون آنکه خود متوجه باشد، وادار به عکس العمل کند. فروید در قسمتی از یک کتاب خود که درباره محدودیت ها و مخاطراتی که قبلا برای پدیدآورندگان، افکار نو و تئوری های غیر مرسوم بود، صحبت می کند، اینطور می نویسد: «ولی من تکرار می کنم که این زمان ها گذشته اند و امروزه هر نوع نوشته برای مؤلف آن بی خطر است. فقط شاید استثنائا ترجمه یا انتشار یک کتاب در کشوری ممنوع شود.»
آثار و مقالات مرتبط با فروید
فروید با مقاله «مطالعاتی درباره هیستری» به جامعه پزشکی وقت معرفی شد و سپس دانش روانکاوی با انتشار «تعبیر رویا» پا گرفت و تا نیمه سده بیستم چنان فراگیر شد که روانکاوی را همان رواندرمانی میپنداشتند. «تفسیر خواب، تعبیر خواب و بیماریهای روانی، توتم و تابو، تمدن و ملالتهای آن، موسی و یکتاپرستی، سه رساله درباره نظریه جنسی» از جمله آثار فروید هستند که به فارسی ترجمه شده اند. در کنار این کتابها مقالات بسیاری نیز از فروید در مجلات و کتابهای مختلف ترجمه شدهاند. فروید گفته بود، بهترین راه آموختن روانکاوی مطالعه تاریخ آن است. پنج مقاله فنی از فروید درباره تکنیک درمان روانکاوانه و در حیطه روانکاوی بالینی با گزینش و ترجمه محمد مبشری و به همت نشر نیلوفر با عنوان «پنج نوشتار» منتشر شده است. به نظر میرسد، متنهای این مجموعه نیز در همین راستا انتخاب شدهاند. پنج مقاله با نام های «درمان روانی، روش روانکاوانه فرویدی، درباره رواندرمانی، امکانهای آینده درمان روانکاوانه و درباره روانکاوی بیقاعده» از جمله دیگر آثار فروید به شمار می روند. فروید در مقاله نخست این کتاب رواندرمانی را مبین درمان از راه روان میداند و درمان از راه روان را درمان اختلالهای روانی یا بدنی با ابزارهایی تعریف میکند که بیمیانجی بر روان تأثیر میگذارد.
او چنین وسیلهای را بیش از هر چیز گفتار میداند و سخن را ابزار اساسی درمان روان معرفی میکند. فروید میگوید با بررسی پدیدههای بیمارگون میتوان به فهم پدیدههای بهنجار روان دست یافت. مقاله دوم کتاب را خود فروید از زبان شخص دیگری می نویسد و در آن بخشی مهم از پروژهاش را توضیح میدهد. فروید به شیوه خاص خود در رواندرمانی یا آنچه روانکاوی مینامد، اشاره میکند که از روش بهاصطلاح پالایشی سرچشمه میگیرد. او در این مقاله، ضمن مرور ویژگیها و نحوه کار روش پالایشی که با خواب مصنوعی انجام میشود، نشان میدهد، نیروهای روانی که واپسرانی را ایجاد کردهاند در مقاومتی که در برابر بازتولید آنها وجود دارد، احساس میشوند. از این جهت، فروید عامل مقاومت را یکی از ستونهای اصلی نظریهاش معرفی میکند. او حتی در این مقاله کوتاه شرایط لازم را برای افرادی که روانکاوی میشوند، تعیین میکند.
او در مقاله «درباره رواندرمانی» که به نظر میرسد، متن سخنرانیاش در حضور همکاران پزشکش باشد، رواندرمانی را روش درمانی نو نمیداند و تأکید دارد که این روش کهنترین روشی است که دانش پزشکی از آن بهره برده است. او در این مقاله ضمن دفاع از این روش درمانی برخی از اشتباهات رایج درخصوص روش پالایشی و تحلیلی رواندرمانی را تصحیح میکند، از جمله اینکه این روش را نباید با درمان تلفیقی هیپنوتیزم اشتباه گرفت یا اینکه اشتباه است اگر تصور کنیم فن پژوهش علتهای بیماری و برطرفکردن آن با این روش آسان و بدیهی است.
همچنین تأکید دارد که اگر از گفتههای او نتیجه گرفتهاند که روش درمانی او ایدهآل نیست، یعنی مطمئن، سریع و خوشایند نیست، اگر روش کوتاه و آسانتری سراغ دارند که به اندازه روش فروید نتیجهبخش است، آن را امتحان کنند. موردهای استفاده و منع استفاده از این روش را بهعلت محدودیتهای علمی کار فروید نمیتوان مشخص کرد. شکل مقاله چهارم نیز مثل مقاله سوم است. او در این مقاله خطاب به پزشکان و همکاران خود تأکید دارد، سیر تحول روش درمانی او به پایان نرسیده و در آینده از سه جهت؛ پیشرفت داخلی، افزایش اقتدار و تأثیر کلی کار روانکاوان تقویت خواهد شد. منظور از راه نخست، پیشرفت در دانش تحلیلی و تکنیکها و نیز نوآوریها در زمینه فن درمان است. در مقاله آخر این کتاب نیز فروید، نمونهای که از یکی از مراجعان زن خود ذکر میکند و به نقد روانکاوی بیقاعده میپردازد که همان روانکاوی خودسرانه یا تعلیمنیافته است و رفتار نادرست پزشکان با بیماران خود را نقد و بررسی میکند.
از جمله مهمترین آثار او کتاب «روانشناسی آسیبشناسی زندگی روزمره» است که ۱۹۰۱ میلادی منتشر شد. این اثر یکی از بهترین کتابهای موجود در زمینه روانکاوی است که ریشههای آسیبهای روانی را بررسی میکند. یک مبحث از این اثر به انگلیسی و سپس به فارسی به نام «فراموشکاری» ترجمه شده است که شامل ۲ فصل «فراموش کردن تأثیرات و مقصودها و فراموش کردن اسمهای خاص» است. کتاب «موسی و یکتاپرستی» اثر دیگری از این دانشمند است که آن را صالح نجفی به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب برخلاف دیگر آثار فروید درباره زندگی حضرت موسی(ع)، است که در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد. کتاب «روانکاوی لئوناردو داوینچی» با ترجمه پدرام راستی اثر دیگری از این نویسنده به شمار می رود که در آن درباره رؤیای کودکی داوینچی، دانشمند و نقاش ایتالیایی دوره رنسانس صحبت میشود.
سرانجام فروید
زیگموند فروید در حالی که با دخترش به یک مطالعه تحلیلی درباره هیتلر و نازیسم مشغول بود در ۱۹۳۹ میلادی در اثر بیماری چشم از جهان فروبست.
منبع:
مقاله «Sigmund Freud»، ترجمه مجله روانکاوی
زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار علم روانکاوی شناخته میشود که شهرت اصلی او به دلیل کشف روان ناآگاه یا ناخودآگاه است. فروید بر اثر کاویدن حوزههای ناشناخته ذهن به مفاهیمی نو رسید و با اصطلاحاتی بیسابقه زبان علم را پر مایهتر ساخت و اینگونه یافتههای وی در اندیشه عصر حاضر تاثیری عمیق گذاشت. بهترین کار برای ترسیم تصویر درستی از زندگی زیگموند فروید، مطالعه زندگینامه خودنوشت او است که احتمالاً نام آن را از «تاریخچه اندیشه های من» وام گرفته است. در طول زندگی او با کشفیات علمی بزرگ و مراحل اساسی بسیاری مواجه می شویم. نخستین مرحله مهم زندگی، سال های یادگیری فروید بود. او در می ۱۸۵۶ میلادی در جمهوری چک چشم به جهان گشود. او که از پیشینیانش سه ویژگی به ارث برده بود در کوشش هایش بسیار مفید واقع شدند. احترام به دانش، فراگیری دانش علمی و مقاومت زیاد در برابر کینه جویی از جمله خصوصیات وی به شمار می روند. عطش دانستن، فروید جوان را از ابتدا به طرف پزشکی، گیاه شناسی، شیمی، جانور شناسی، کالبد شناسی، آسیب شناختی و نیز فلسفه و تاریخ سوق داد.
لایه های ناخودآگاه روان انسان
فروید نخستین فردی نیست که دریافت، روان انسان دارای لایه های ناخودآگاه است، بلکه او نخستین فردی به شمار می رود که این رشته اطلاعات پراکنده را تبدیل به یک نظریه کرد. بنا بر نظر فروید، رویا شاهراهی برای دستیابی به ناخودآگاه است. فروید با تفسیر رویا تلاش کرد پی به علت روان رنجوری ببرد. نتیجه این پژوهش ها کتاب «تفسیر رویا» شد که از آن به عنوان یکی از دوران سازترین کتاب های سده بیستم نام می برند. زندگی پژوهشی فروید سه مرحله داشت. در مرحله نخست تحقیقات او بیشتر جنبه بالینی دارد و نتیجه آن آثاری مانند «تفسیر رویا» است. در دوره دوم بیشتر به مباحث فرهنگی می پردازد که ماحصل آن به ثبت آثاری مانند توتم و تابو می انجامد. در سومین دوره، تأملات او فلسفی و فراروانشناختی هستند که از آنها می توان به تمدن و ملالت های آن اشاره کرد. فروید درباره امکان دستیابی انسان به خوشبختی تردید داشت. او میان غریزه های بشری و نیروی بازدارنده جامعه، تعارضی جاودانه می دید. اگرچه فروید خوشبختی را هدفی غیر واقع بینانه می دید اما روان کاوی را وسیله ای برای کاهش اضطراب و روان رنجوری بشر می دانست. نظریه فروید منتقدان بسیاری پیدا کرد. از جمله آنها یکی از بزرگترین شاگردان او کارل یونگ است که خودش پایه گذار مکتب روان شناسی تحلیلی شد.
مکتب های روان شناسی اگزیستانسیالیست و روان شناسان اومانیست از بزرگترین منتقدان روان کاوی هستند. تجربه پزشکی جدید باعث تغییر جهت مطالعات وی شد و دوره جدیدی را آغاز کرد که فروید به شوخی آن را تاریخ اولیه پالایشی روان کاوی می نامد. وی با دیدن بیمارانی که به نادرست آنها را روان رنجور و تمارض گر می نامیدند، کم کم خود را وقف موضوع حساس هیستری کرد. وی به کمک دیدارهایی که با شارکو لیبوو برنهایم از نظریه پردازان آن زمان، داشت از طریق هیپنوتیزم و نظریه درمان دریافت که ممکن است، جریان های روانی قدرتمندی در شخص وجود داشته باشد که وی از وجود آن آگاه نباشد و شخص را بدون آنکه خود متوجه باشد، وادار به عکس العمل کند. فروید در قسمتی از یک کتاب خود که درباره محدودیت ها و مخاطراتی که قبلا برای پدیدآورندگان، افکار نو و تئوری های غیر مرسوم بود، صحبت می کند، اینطور می نویسد: «ولی من تکرار می کنم که این زمان ها گذشته اند و امروزه هر نوع نوشته برای مؤلف آن بی خطر است. فقط شاید استثنائا ترجمه یا انتشار یک کتاب در کشوری ممنوع شود.»
آثار و مقالات مرتبط با فروید
فروید با مقاله «مطالعاتی درباره هیستری» به جامعه پزشکی وقت معرفی شد و سپس دانش روانکاوی با انتشار «تعبیر رویا» پا گرفت و تا نیمه سده بیستم چنان فراگیر شد که روانکاوی را همان رواندرمانی میپنداشتند. «تفسیر خواب، تعبیر خواب و بیماریهای روانی، توتم و تابو، تمدن و ملالتهای آن، موسی و یکتاپرستی، سه رساله درباره نظریه جنسی» از جمله آثار فروید هستند که به فارسی ترجمه شده اند. در کنار این کتابها مقالات بسیاری نیز از فروید در مجلات و کتابهای مختلف ترجمه شدهاند. فروید گفته بود، بهترین راه آموختن روانکاوی مطالعه تاریخ آن است. پنج مقاله فنی از فروید درباره تکنیک درمان روانکاوانه و در حیطه روانکاوی بالینی با گزینش و ترجمه محمد مبشری و به همت نشر نیلوفر با عنوان «پنج نوشتار» منتشر شده است. به نظر میرسد، متنهای این مجموعه نیز در همین راستا انتخاب شدهاند. پنج مقاله با نام های «درمان روانی، روش روانکاوانه فرویدی، درباره رواندرمانی، امکانهای آینده درمان روانکاوانه و درباره روانکاوی بیقاعده» از جمله دیگر آثار فروید به شمار می روند. فروید در مقاله نخست این کتاب رواندرمانی را مبین درمان از راه روان میداند و درمان از راه روان را درمان اختلالهای روانی یا بدنی با ابزارهایی تعریف میکند که بیمیانجی بر روان تأثیر میگذارد.
او چنین وسیلهای را بیش از هر چیز گفتار میداند و سخن را ابزار اساسی درمان روان معرفی میکند. فروید میگوید با بررسی پدیدههای بیمارگون میتوان به فهم پدیدههای بهنجار روان دست یافت. مقاله دوم کتاب را خود فروید از زبان شخص دیگری می نویسد و در آن بخشی مهم از پروژهاش را توضیح میدهد. فروید به شیوه خاص خود در رواندرمانی یا آنچه روانکاوی مینامد، اشاره میکند که از روش بهاصطلاح پالایشی سرچشمه میگیرد. او در این مقاله، ضمن مرور ویژگیها و نحوه کار روش پالایشی که با خواب مصنوعی انجام میشود، نشان میدهد، نیروهای روانی که واپسرانی را ایجاد کردهاند در مقاومتی که در برابر بازتولید آنها وجود دارد، احساس میشوند. از این جهت، فروید عامل مقاومت را یکی از ستونهای اصلی نظریهاش معرفی میکند. او حتی در این مقاله کوتاه شرایط لازم را برای افرادی که روانکاوی میشوند، تعیین میکند.
او در مقاله «درباره رواندرمانی» که به نظر میرسد، متن سخنرانیاش در حضور همکاران پزشکش باشد، رواندرمانی را روش درمانی نو نمیداند و تأکید دارد که این روش کهنترین روشی است که دانش پزشکی از آن بهره برده است. او در این مقاله ضمن دفاع از این روش درمانی برخی از اشتباهات رایج درخصوص روش پالایشی و تحلیلی رواندرمانی را تصحیح میکند، از جمله اینکه این روش را نباید با درمان تلفیقی هیپنوتیزم اشتباه گرفت یا اینکه اشتباه است اگر تصور کنیم فن پژوهش علتهای بیماری و برطرفکردن آن با این روش آسان و بدیهی است.
همچنین تأکید دارد که اگر از گفتههای او نتیجه گرفتهاند که روش درمانی او ایدهآل نیست، یعنی مطمئن، سریع و خوشایند نیست، اگر روش کوتاه و آسانتری سراغ دارند که به اندازه روش فروید نتیجهبخش است، آن را امتحان کنند. موردهای استفاده و منع استفاده از این روش را بهعلت محدودیتهای علمی کار فروید نمیتوان مشخص کرد. شکل مقاله چهارم نیز مثل مقاله سوم است. او در این مقاله خطاب به پزشکان و همکاران خود تأکید دارد، سیر تحول روش درمانی او به پایان نرسیده و در آینده از سه جهت؛ پیشرفت داخلی، افزایش اقتدار و تأثیر کلی کار روانکاوان تقویت خواهد شد. منظور از راه نخست، پیشرفت در دانش تحلیلی و تکنیکها و نیز نوآوریها در زمینه فن درمان است. در مقاله آخر این کتاب نیز فروید، نمونهای که از یکی از مراجعان زن خود ذکر میکند و به نقد روانکاوی بیقاعده میپردازد که همان روانکاوی خودسرانه یا تعلیمنیافته است و رفتار نادرست پزشکان با بیماران خود را نقد و بررسی میکند.
از جمله مهمترین آثار او کتاب «روانشناسی آسیبشناسی زندگی روزمره» است که ۱۹۰۱ میلادی منتشر شد. این اثر یکی از بهترین کتابهای موجود در زمینه روانکاوی است که ریشههای آسیبهای روانی را بررسی میکند. یک مبحث از این اثر به انگلیسی و سپس به فارسی به نام «فراموشکاری» ترجمه شده است که شامل ۲ فصل «فراموش کردن تأثیرات و مقصودها و فراموش کردن اسمهای خاص» است. کتاب «موسی و یکتاپرستی» اثر دیگری از این دانشمند است که آن را صالح نجفی به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب برخلاف دیگر آثار فروید درباره زندگی حضرت موسی(ع)، است که در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد. کتاب «روانکاوی لئوناردو داوینچی» با ترجمه پدرام راستی اثر دیگری از این نویسنده به شمار می رود که در آن درباره رؤیای کودکی داوینچی، دانشمند و نقاش ایتالیایی دوره رنسانس صحبت میشود.
سرانجام فروید
زیگموند فروید در حالی که با دخترش به یک مطالعه تحلیلی درباره هیتلر و نازیسم مشغول بود در ۱۹۳۹ میلادی در اثر بیماری چشم از جهان فروبست.
منبع:
مرجع : شهروند/ايرنا