کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مرا امنیت شغل تو کافی است

روزنامه جام جم , 20 مرداد 1399 ساعت 6:49

به مناسبت روز خبرنگار به حساسیت های شغلی این رشته پرداخته ایم


معلوم نیست هفته آینده هم از همین پله‌ها بالا می‌رویم و پشت میز كار می‌نشینیم یا این‌كه دیگری یا دیگران جای ما آمده‌اند. شاید هم هیچ‌كسی نیامده باشد و كلا دیگر مجله یا روزنامه‌ای در كار نباشد! معلوم نیست این ماه كه حقوق می‌گیریم، ماه بعد هم حقوق می‌گیریم یا بودجه این‌قدر كم است كه دریافت حقوق، چند ماه به تعویق می‌افتد! در این روزها كه كرونا شایع است، خدا می‌داند این بار كه برای تهیه گزارش به بیمارستان، مترو و دیگر اماكن شلوغ شهر می‌رویم، بدون كرونا به خانه برمی‌گردیم یا نه... «روزنامه‌نگاری» شغلی دوست‌داشتنی است كه هیچ‌وقت از آن خسته نمی‌شوی، اما شغل «امنی» نیست. یك پای آدم روی قالب صابون و پای دیگرش روی پوست موز است!

جمعه پیش هفدهم مرداد «روز خبرنگار» بوده است. همین مناسبت و همه حواشی و آسیب‌های ناشی از نبود احساس امنیت در این حرفه، بهانه‌هایی شد تا با آیدا علیزاده، كارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی درباره مفهوم امنیت و اثرات منفی عدم امنیت شغلی بر جسم و روان روزنامه‌نگاران گپ بزنیم كه در ادامه می‌خوانید.
 
چند بار در كودكی، عدم امنیت را تجربه كرده‌اید؟ وقتی والدین شما را مدرسه گذاشته و خلاف قول‌شان نمانده و رفته‌اند؛ یا این‌كه صبح از خواب بیدار شده‌اید و خلاف قول مادر، او در خانه نبوده و سر كار رفته است. هركدام از اینها، بار منفی «عدم امنیت» را به ما تحمیل كرده‌اند. آیدا علیزاده، روان‌شناس بالینی درباره مفهوم امنیت می‌گوید: «بعد از نیاز به خواب و خوراك، تامین امنیت و ایجاد احساس امنیت، مهم‌ترین نیاز هر انسان از كودكی است. این احساس، بنیانگذار نگاه ما به دنیا است.» او با ذكر مثالی ادامه می‌دهد: «اگر كودك مشاهده كند در قبال كار خوبی كه انجام داده است، واكنش مناسب دریافت می‌كند، دنیا را محلی امن و قابل پیش‌بینی دانسته و احساس می‌كند دنیا و اتفاقات آن قابل پیش‌بینی‌اند و همین مسأله باعث ایجاد امنیت و آرامش در او می‌شود. اگر خلاف این باشد، در كودك احساس ناامنی نهادینه می‌شود.»


پیش‌بینی، همزاد امنیت
اهل غافلگیری هستید یا دوست دارید همه چیز در كنترل شما باشد؟ اگر حتی خیلی هم اهل غافلگیری و هیجان باشید، اما همیشه این شرایط را دوست ندارید. علیزاده می‌گوید: «اولین نشانه برای احساس امنیت، پیش‌بینی‌پذیری است. پیش‌بینی كم با ریسك پایین باعث می‌شود تا زندگی و اتفاقات آن، تحت كنترل بوده یا حداقل احساس كنیم كه تحت كنترل هستند. بنابراین احساس درماندگی نمی‌كنیم.»


به پله‌های جدید نیاز داریم
كودكی را پشت‌سر گذاشته‌ و حالا بزرگسالانی هستیم كه امنیت روانی، از نیازهای مهم ماست. تازمانی كه «روان» آرام نباشد، نباید انتظاری از عملكردها داشت! این روانشناس بالینی درباره پله‌های جدید امنیت می‌گوید: «بخشی از امنیت روانی به امنیت عاطفی دوران كودكی مرتبط است و بخش دیگری از آن باید در بزرگسالی شكل بگیرد. امنیت جانی و اقتصادی، پله‌های بعدی بوده و تامین این دو، باعث ایجاد احساس كارآمدی می‌شوند.»

علیزاده ادامه می‌دهد: «اگر افراد مطمئن باشند که وقتی كاری را خوب انجام می‌دهند، كسی كارشان را از آنها نمی‌گیرد، احساس امنیت خواهند داشت. اما شرایط حاضر به شكلی است كه حتی اگر افراد كارشان را به‌خوبی انجام دهند، تضمینی برای ماندگاری در شغل‌شان ندارند. اگر مهارت كافی داشته باشند، نمی‌دانند كار برای آنها پیدا می‌شود یا نه؟ احساس ناامنی به لحاظ شغلی و مالی احساس ناخوشایندی است كه افراد در بسیاری از مشاغل آن را تجربه می‌كنند».


امنیت، انگیختگی می‌آورد
اگر با خودمان روراست باشیم، اذعان می‌كنیم همه ما به تشویق نیاز داریم. با تشویق جهش داشته‌ و با بی‌توجهی، انگیزه‌ خود را از دست داده‌ایم. علیزاده دراین باره می‌گوید: اگر امنیت و امكان پیش‌بینی‌پذیری در فرد شكل گرفته باشد، می‌تواند برای نتیجه بهتر برنامه‌ریزی كند. او به فردی «خود‍‌انگیخته» تبدیل می‌شود كه برای رسیدن به هدف، برنامه‌ریزی كوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت می‌كند. اما اگر امنیت فرد تأمین نشود به شخصی «هیجان‌مدار» با عزت نفس پایین تبدیل می‌شود كه كارها را به‌تعویق می‌اندازد.

او ادامه می‌دهد: امنیت، افراد را مسؤولیت‌پذیر، خوشبین در روابط اجتماعی، مستقل، با اعتماد به‌نفس و برنامه‌ریز بار می‌آورد. چنین افرادی حتی مسؤولیت اشتباهات خود را نیز می‌پذیرند.


خارج از هرم ایستاده‌ایم
این ضرب‌المثل را شنیده‌ایم كه: «گرسنگی نكشیدی تا عاشقی یادت بره!» این حقیقت بزرگی است؛ چون تا زمانی كه نیازهای اولیه تأمین نشوند، نمی‌توان به روان و تامین نیازهای آن پرداخت. هرم «آبراهام مازلو» نیز این ضرب‌المثل را به شكلی علمی بیان می‌كند.

این روان‌شناس بالینی دراین باره توضیح می‌دهد: «براساس هرم نیازهای روانشناختی آبراهام مازلو، نیازهای اولیه یا فیزیولوژیك، یعنی آب، خوراك، پوشاك و مسكن در طبقه نخست و در طبقه بعدی آن، نیاز به امنیت؛ یعنی امنیت روانی، جانی، مالی و... قرار گرفته‌ است. در شرایط موجود، همه این نیازها تهدید شده‌اند. درواقع تزلزل در وضعیت اقتصادی باعث شده است تا امنیت، در همه ابعاد تهدید شود. از سوی دیگر دست همه برای تأمین نیازهای خود و خانواده هر روز خالی‌تر شود.»

علیزاده می‌افزاید: احساس عدم امنیت، باعث تحریك‌پذیری، اضطرب و بدخلقی شده و این مسأله روی كیفیت روابط افراد، تاثیر منفی می‌گذارد. از سوی دیگر شرایط كاری را متزلزل كرده و دیگر نمی‌توان به كار نیز احساس تعلق داشت و هر لحظه با ترس اخراج روبه‌رو بود.
 

جانی كه از دست می‌رود
در این مدت، چند بار بیش از خودتان نگران عزیزان‌تان شده‌اید؟ چند بار وقتی از محل كار بیرون آمده‌اید، احساس كرده‌اید شاید فردا نتوانید سر كار برگردید؟ اینجاست كه به طبقه سوم هرم مازلو می‌رسیم؛ بخش عشق و تعلق خاطر. علیزاده توضیح می‌دهد: عشق و تعلق خاطر فقط به مفهوم عشق بین زن و مرد نیست و مفاهیم گسترده‌تری مثل احساس تعلق به یك گروه یا سازمان، محبت به همنوع، همدلی، همدردی و... را نیز شامل می‌شود. با نگاهی گذرا حتی به شرایط موجود درمی‌یابیم كه در بسیاری از این موارد و مفاهیم دچار تزلزل و كمبود شده‌ایم و همین امر بر عدم امنیت روانی ما بار اضافه‌ای را تحمیل می‌كند.

او ادامه می‌دهد: طبقه چهارم هرم، منزلت و كامیابی است. شرایط ما اینجا هم خوب نیست. زیرا شرایط كاری- به‌ویژه در بعضی مشاغل- به‌گونه‌ای است كه افراد دائما دچار تهدید و اضطراب هستند. این شرایط روانی، خلاقیت را از بین برده و زمانی كه امنیت روانی و به‌ویژه امنیت شغلی تهدید ‌شود، شكوفایی استعداد نیز كاسته می‌شود و به‌دنبال آن، احساس تعلق خاطر به شغل از دست رفته و خودانگیختگی نیز از بین می‌رود.


تصمیم‌هایی كه ناگهان می‌خزند
چند بار ناگهان تصمیم گرفته و دست به كیف شده‌ و محل كار را ترك كرده‌اید؟ چند بار ناگهان با همكارتان سر موضوعی پیش‌پا افتاده جر و بحث كرده‌اید؟ همه اینها به یك دلیل اتفاق افتاده‌اند؛ اضطراب بالا. آیدا علیزاده در این‌باره می‌گوید: هرچه سطح اضطراب بالاتر باشد، امكان استفاده از «قشر مخ» كه متعلق به انسان خردمند امروزی است، كاهش یافته و بیشتر با «مغز پسین یا خزنده» تصمیم می‌گیریم. به همین دلیل امكان خطا و اشتباه ما بالا می‌رود.


تنش‌های روان، تن را بیمار می‌كند
دردهای جسمانی از شایع‌ترین نشانه‌های اضطراب یا ناامنی است. به این عارضه‌ها، دردهای «روان‌تنی» یا «روان‌زاد» هم می‌گویند؛ چون زاییده تنش‌های روانی ما هستند. این دردها، ویژگی‌های خاصی به این شرح دارند:
بیمار واقعا درد را احساس می‌كند؛ یعنی برای جلب توجه نیست چون بیماری آگاه نیست كه این دردها روان‌زاد است.
در بررسی‌های پزشكی، منشاء جسمانی برای آنها یافت نمی‌شود.
شایع‌ترین مكان‌ها، دست، سر، معده (كلا دستگاه گوارش) است.
به لحاظ فرهنگی، در مكان و نوع دردها تفاوت دیده می‌شود و در خانم‌ها بیش از آقایان است.

هرچه بیان «كلامی» حس‌ها، كمتر باشد، این دردها بیشتر و تكرار آن نیز بیشتر است. به همین دلیل در همه جای دنیا این دردها در خانم‌ها بیشتر دیده می‌شود؛ به‌ویژه در جوامعی كه به زنان اهمیت و ارزش كمتری داده شده و چارچوب‌های بیشتری برای آنها تعیین شده است.
این دردها از ناخودآگاه ما آمده و بیانگر دردی روانی هستند.
برای درمان این دردها باید از ورزش منظم و روان‌درمانی كمك گرفت.


کد مطلب: 51137

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/51137/مرا-امنیت-شغل-کافی

میگنا
  https://www.migna.ir