کرونا؛ از انکار تا بزرگنمایی
افسانه هنردار اظهار کرد: حساسیت و بیتفاوتی افراد نسبت به ویروس کرونا ریشه در ویژگیهای جمعیت شناختی نظیر جنسیت، سطح اقتصادی و تحصیلات دارد. همانطور که میبینیم بانوان بیشتر به پزشک مراجعه میکنند چون خانمها به دلیل نکتهبینی و توجه به جزئیات همیشه علائم را جدی میگیرند.
سطح اقتصادی نیز میتواند روی سلامت افراد تأثیرگذار باشد مسلماً کسی که هزینه ندارد از پیروی دستورالعملهای بهداشتی سرباز میزند. همچنین سطح تحصیلات و سواد نیز در جدی گرفتن کرونا تأثیر دارد، اغلب زنان مسن فکر میکنند که با آبکشی، ویروسهایی نظیر کرونا از بین میروند.
همه انسانها سطحی از استرس را دارند که گاهی کارآمد و گاهی نیز ناکارآمد است. قطعاً فردی که آزمون میدهد سطحی از استرس را تجربه میکند که این امر طبیعی است اما گاهی برخی از استرسها زندگی را فلج میکند.
حال این سوال پیش میآید که چرا در مقابله با کرونا عدهای بیتفاوت و عدهای بسیار مضطرب هستند؟ برای درک این موضوع باید به باورهای بنیادین بازگردیم، از بدو تولد تا زمانی که فرد شخصیت خود را پیدا میکند مسائلی به عنوان باورهای ذهنی در ذهن کودک حک میشود که البته آموزش والدین در به وجود آمدن این باورها تأثیر بسزایی دارد.
یکی از باورهای ذهنی افراد میزان آسیبپذیری است اینکه آنان آسیبپذیر هستند یا خیر؛ برای مثال برخی از نواجوانان باور دارند که آسیبپذیر نیستند و میگویند من معتاد نمیشوم، اگر این فرد در سنین بالا به رشد و بلوغ کافی نرسد این تفکر در بزرگسالی نیز همراه او خواهد بود؛ اینجاست که اگر به یک بحران سلامت همچون کرونا برخورد کنیم اینگونه افراد مسائل بهداشتی را رعایت نخواهند کرد چون معتقدند که آسیبپذیر نیستند.
اما در مقابل افرادی که فکر میکنند آسیبپذیر نیستند عدهای نیز وجود دارند که تصور میکنند آسیبپذیر هستند، این باورها زمانی شکل میگیرد که به اندازه کافی مطرح شده باشد، در حقیقت اگر بیش از حد به نیازهای کودک توجه کنیم در بزرگسالی دچار این اختلال میشود. اینگونه افراد معمولاً در شرایطی همچون کرونا از منزل خارج نشده و در موقعیتهای اجتماعی حاضر نمیشوند.
مراجعه کنندههایی داشتم که بهدلیل شیوع کرونا دچار اختلال اضطرابی شدند و این امر به اختلافات خانوادهها دامن زده است؛ کرونا در خانوادههایی که اختلالات اضطرابی بین آنان وجود دارد میتواند سطح اضطراب را افزایش دهد و در پی آن رفتارهای ناکارآمد افراد بیشتر، میزان سازگاری کمتر و در نهایت اختلافات در بین آنان بیشتر شود.
حال باید چه کنیم؟
افراد برای اینکه باورهای بنیادین را تغییر دهند باید به روانشناس مراجعه کنند تا در بسیاری از مسائل باورهای اشتباه خود را تغییر دهند. اینگونه افراد باید چالش با افکار را بیاموزند که چطور با افکار خود چالش داشته باشند.
گاهی وقتها میبینیم که فکر با واقعیت تطبیق ندارد باید به اینگونه افراد بیاموزیم که با فکر خود چالش داشته باشند برای مثال باید به کسی که فکر میکند کرونا آسیب ندارد بگوییم شواهدی را بگوید که تفکر او را تایید کند که اغلب افراد میگویند مرگ دست خداست در پاسخ میتوانیم بگوییم که آیا اخبار رسانهها را دیدهاند.
نحوه چالش با فردی که فکر میکند آسیبپذیر است نیز باید بدینگونه باشد؛ اغلب این افراد میگویند از منزل خارج نمیشوند چون ویروس آنها را میکُشد در پاسخ باید بگوییم شواهدی مبنی بر آن ارائه کنند که اینگونه افراد تعداد مرگومیرهای بالای روزانه را بیان خواهند کرد، در پاسخ این چالش باید بگوییم پرستاران زیادی در سطح کشور هر روز از این بیماران مراقبت میکنند و همه آنها فوت نکردند و زنده هستند.
در بسیاری از مواقع ضوابط قانونی میتواند مشکل افراد را در تبعیت کردن آنان از دستورالعملهای بهداشتی تسهیل کند البته در این بین روانشناسان اجتماعی و سلامت میتوانند در بحث قانونگذاری به مسئولین امر کمک کنند.
قانونمداری و سیستم تنبیه و تشویق نیز از جملههای شیوههای تربیتی به شمار میرود و اغلب افراد از جریمه فراری هستند. قانونگذار باید این مسئولیت خطیر را انجام دهد تا همه مردم بدان عمل کنند؛ در کشورهای آسیایی دولتها برای افرادی که ماسک نمیزنند جریمه تعیین کردهاند، بدینگونه جریمه موجب میشود افراد از انجام رفتارهای پرخطر در اجتماع خودداری کنند.
افراد باید مسائل را از رسانهها و منابعی که علمی هستند دنبال و پیگیری کنند، گاهی مشاهده میشود برخی از افراد بدون دلیل علمی مواردی همچون عدم ماسک زدن را توصیه میکنند که باید بگوییم اگر این سخن در جمعی اتفاق بیفتد و افراد حاضر در جمع مهارتهای فردی و اجتماعی مانند جرئتمندی را نیاموخته باشند قطعاً شاهد تبعیت افراد حاضر در جمع از یکدیگر خواهیم بود و از این اتفاق میتوانیم با عنوان همنوایی با گروه و یا اقشار اجتماعی یاد کنیم.
این دکترای سلامت توضیح داد: باید جراتمندی را به فرزندان خود بیاموزیم برای مثال در صورت مشاهده عدم رعایت پروتکل بهداشتی و فاصله اجتماعی میتوانیم با رعایت ادب و احترام طرف مقابل خواستههای خود را مطرح کنیم ولی متأسفانه این اتفاق در ایران کمتر اتفاق میافتد چون میگویند زشت است. اگر همه بیاموزیم که مصالبهگر سلامت خود باشیم و بتوانیم آن را در جامعه نهادینه کنیم بدین طریق افرادی که نسبت به رعایت موارد بیتوجه هستند؛ به شرایط دیگران احترام خواهند گذاشت.
سطح اقتصادی نیز میتواند روی سلامت افراد تأثیرگذار باشد مسلماً کسی که هزینه ندارد از پیروی دستورالعملهای بهداشتی سرباز میزند. همچنین سطح تحصیلات و سواد نیز در جدی گرفتن کرونا تأثیر دارد، اغلب زنان مسن فکر میکنند که با آبکشی، ویروسهایی نظیر کرونا از بین میروند.
همه انسانها سطحی از استرس را دارند که گاهی کارآمد و گاهی نیز ناکارآمد است. قطعاً فردی که آزمون میدهد سطحی از استرس را تجربه میکند که این امر طبیعی است اما گاهی برخی از استرسها زندگی را فلج میکند.
حال این سوال پیش میآید که چرا در مقابله با کرونا عدهای بیتفاوت و عدهای بسیار مضطرب هستند؟ برای درک این موضوع باید به باورهای بنیادین بازگردیم، از بدو تولد تا زمانی که فرد شخصیت خود را پیدا میکند مسائلی به عنوان باورهای ذهنی در ذهن کودک حک میشود که البته آموزش والدین در به وجود آمدن این باورها تأثیر بسزایی دارد.
یکی از باورهای ذهنی افراد میزان آسیبپذیری است اینکه آنان آسیبپذیر هستند یا خیر؛ برای مثال برخی از نواجوانان باور دارند که آسیبپذیر نیستند و میگویند من معتاد نمیشوم، اگر این فرد در سنین بالا به رشد و بلوغ کافی نرسد این تفکر در بزرگسالی نیز همراه او خواهد بود؛ اینجاست که اگر به یک بحران سلامت همچون کرونا برخورد کنیم اینگونه افراد مسائل بهداشتی را رعایت نخواهند کرد چون معتقدند که آسیبپذیر نیستند.
اما در مقابل افرادی که فکر میکنند آسیبپذیر نیستند عدهای نیز وجود دارند که تصور میکنند آسیبپذیر هستند، این باورها زمانی شکل میگیرد که به اندازه کافی مطرح شده باشد، در حقیقت اگر بیش از حد به نیازهای کودک توجه کنیم در بزرگسالی دچار این اختلال میشود. اینگونه افراد معمولاً در شرایطی همچون کرونا از منزل خارج نشده و در موقعیتهای اجتماعی حاضر نمیشوند.
مراجعه کنندههایی داشتم که بهدلیل شیوع کرونا دچار اختلال اضطرابی شدند و این امر به اختلافات خانوادهها دامن زده است؛ کرونا در خانوادههایی که اختلالات اضطرابی بین آنان وجود دارد میتواند سطح اضطراب را افزایش دهد و در پی آن رفتارهای ناکارآمد افراد بیشتر، میزان سازگاری کمتر و در نهایت اختلافات در بین آنان بیشتر شود.
حال باید چه کنیم؟
افراد برای اینکه باورهای بنیادین را تغییر دهند باید به روانشناس مراجعه کنند تا در بسیاری از مسائل باورهای اشتباه خود را تغییر دهند. اینگونه افراد باید چالش با افکار را بیاموزند که چطور با افکار خود چالش داشته باشند.
گاهی وقتها میبینیم که فکر با واقعیت تطبیق ندارد باید به اینگونه افراد بیاموزیم که با فکر خود چالش داشته باشند برای مثال باید به کسی که فکر میکند کرونا آسیب ندارد بگوییم شواهدی را بگوید که تفکر او را تایید کند که اغلب افراد میگویند مرگ دست خداست در پاسخ میتوانیم بگوییم که آیا اخبار رسانهها را دیدهاند.
نحوه چالش با فردی که فکر میکند آسیبپذیر است نیز باید بدینگونه باشد؛ اغلب این افراد میگویند از منزل خارج نمیشوند چون ویروس آنها را میکُشد در پاسخ باید بگوییم شواهدی مبنی بر آن ارائه کنند که اینگونه افراد تعداد مرگومیرهای بالای روزانه را بیان خواهند کرد، در پاسخ این چالش باید بگوییم پرستاران زیادی در سطح کشور هر روز از این بیماران مراقبت میکنند و همه آنها فوت نکردند و زنده هستند.
در بسیاری از مواقع ضوابط قانونی میتواند مشکل افراد را در تبعیت کردن آنان از دستورالعملهای بهداشتی تسهیل کند البته در این بین روانشناسان اجتماعی و سلامت میتوانند در بحث قانونگذاری به مسئولین امر کمک کنند.
قانونمداری و سیستم تنبیه و تشویق نیز از جملههای شیوههای تربیتی به شمار میرود و اغلب افراد از جریمه فراری هستند. قانونگذار باید این مسئولیت خطیر را انجام دهد تا همه مردم بدان عمل کنند؛ در کشورهای آسیایی دولتها برای افرادی که ماسک نمیزنند جریمه تعیین کردهاند، بدینگونه جریمه موجب میشود افراد از انجام رفتارهای پرخطر در اجتماع خودداری کنند.
افراد باید مسائل را از رسانهها و منابعی که علمی هستند دنبال و پیگیری کنند، گاهی مشاهده میشود برخی از افراد بدون دلیل علمی مواردی همچون عدم ماسک زدن را توصیه میکنند که باید بگوییم اگر این سخن در جمعی اتفاق بیفتد و افراد حاضر در جمع مهارتهای فردی و اجتماعی مانند جرئتمندی را نیاموخته باشند قطعاً شاهد تبعیت افراد حاضر در جمع از یکدیگر خواهیم بود و از این اتفاق میتوانیم با عنوان همنوایی با گروه و یا اقشار اجتماعی یاد کنیم.
این دکترای سلامت توضیح داد: باید جراتمندی را به فرزندان خود بیاموزیم برای مثال در صورت مشاهده عدم رعایت پروتکل بهداشتی و فاصله اجتماعی میتوانیم با رعایت ادب و احترام طرف مقابل خواستههای خود را مطرح کنیم ولی متأسفانه این اتفاق در ایران کمتر اتفاق میافتد چون میگویند زشت است. اگر همه بیاموزیم که مصالبهگر سلامت خود باشیم و بتوانیم آن را در جامعه نهادینه کنیم بدین طریق افرادی که نسبت به رعایت موارد بیتوجه هستند؛ به شرایط دیگران احترام خواهند گذاشت.
مرجع : خبرگزاری ایسنا