جهان در میانه یک تجربه روانشناسی اجتماعی بزرگ است که تعیین میکند کدام بخش از کشور درصد کمتر یا بیشتر آلودگی و مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا را دارند. علیرغم معیارهای مشخصی مانند ماسک زدن و محدودیتهای زمانی در موقعیتهای خطرناک که میتوانیم برای کاهش ابتلا بکار بگیریم، آلودگی در بسیاری از بخشهای جهان و مخصوصا آمریکا دوباره اوج گرفته است.
منحنی شیوع کرونا به دلیل بهکارگیری همین تمرینها در بخشهایی از کشور آمریکا (و تمام جهان) خط صاف شده و مناطقی که شاهد بازگشت این موج هستند، اصول ساده سلامت عمومی را نادیده گرفته اند. اگر ماسک زدن آنقدر ساده و موثر است، چرا همه ماسک نمیزنند؟
کنترل کرونا به عنوان یک بیماری به شدت واگیر، نیازمند اقدام همگانی تک تک مردم است. درست همانطورکه مصرف الکل حین رانندگی توسط یک نفر میتواند عواقب جدی برای اطرافیان او داشته باشد.
بنابراین همه ما علاقهمندیم بدانیم دیگران چگونه به این دو تهدید واکنش نشان میدهند. ما برای آزادی ارزش قائل هستیم اما در عین حال میدانیم که در قلمروی حقوق دیگران، ما دیگر حقی نداریم. در طول تاریخ، درباره برقراری تعادل بین آزادیهای فردی و مسئولیتهای اجتماعی فکر شده و اکنون باید در قالب ماسک زدن خودش را نشان دهد.
آیا فواید اجتماعی ماسک زدن ارزش این را دارند که آزادی و حق انتخاب ماسک نزدن را از خودمان بگیریم؟
از نظر علمی کاملا بدیهی است که ماسک زدن و حفظ فاصله اجتماعی منجر به کاهش شیوع ویروس کرونا میشوند. از دیدگاه علم، تردیدی در این مورد وجود ندارد و توانایی کشورهای اروپایی در بازگشایی همه جا، این مسئله را ثابت میکند.
متاسفانه عدهای هستند که به این اصول بنیادین اعتقاد ندارند حتی در این حد که به آن برچسب توطئه و دروغ میزنند. این افراد تنها در صورتی نظرشان را تغییر میدهند که با کرونا برخورد مستقیم داشته باشند یا حتی بدتر، خودشان به آن مبتلا شوند اما به احتمال زیاد روی عقاید خود پافشاری خواهند کرد.
وقتی یک نفر حتی در مورد چنین اصول ساده ای با شما به توافق نمیرسد، به سختی می توان با او گفتوگوی منطقی یا موثری برقرار کرد.
از این آدمهای متعصب که بگذریم، افرادی هستند که اعتقاد دارند ماسک زدن مهم است، اما بیخیالتر از آن هستند که خود را مکلف بدانند. شاید از کل این جریان خسته شدهاند (که قابلدرک است) و بیتوجه شدهاند.
شاید به اشتباه گمان میکنند که کووید ۱۹ مسئله بزرگی نبوده و تنها یک آنفلوانزای معمولی است. چه باید کرد تا این افراد احتمالا توجیهپذیر، مسئله را جدی بگیرند؟
ماسک یک سیگنال اجتماعی است
ماسک زدن یا نزدن در مکانهای عمومی برای دیگران قابل رویت است. شما، خواه بامنظور یا بیمنظور، این پیام را به دیگران منتقل میکنید که آیا این پاندمی (همهگیری جهانی) را جدی گرفته اید یا خیر.
دیگران ممکن است بر همین اساس برداشت غلطی درباره شما داشته باشند اما با این وجود بسیاری از آنها درباره شما حدسهایی میزنند. چون واکنش به این پاندمی به طور کلی و ماسک زدن به طور خاص، آنقدر سیاسی شده که سخت میتوان درباره آنچه دیده میشود، نظر نداد.
ماسک زدن متاسفانه مبدل به یک جنگ فرهنگی گسترده شده که به طور کلی سلامتی و اقتصاد همگانی را تحتتاثیر قرار داده است.
ما موجودات اجتماعی هستیم و از رفتار دیگران تاثیر میپذیریم. ماسکزدن یا نزدن شما تنها از جنبه پزشکی و از حیث انتقال ویروس نیست که بر اطرافیانتان تاثیر مستقیم میگذارد بلکه تاثیر اجتماعی نیز دارد، چون روی کاری که دیگران انجام میدهند نیز اثر میگذارد.
وقتی یک نفر ببیند که تعداد زیادی از مردم ماسک زدهاند، به انجام این کار تمایل پیدا میکند. وقتی ببیند عده کمی ماسک زدهاند، احتمالش کم است که او نیز این کار را انجام دهد.
بخشی از این اتفاق ممکن است به علت فشار همسالان و اجتناب از دیده شدن باشد. همچنین ماسکها چون قابلرویت هستند، به طور غیررسمی احساس دیگران نسبت به ما را نشان میدهند که ناخودآگاه یا آگاهانه روی طرز فکر ما درباره این موضوع اثر میگذارد.
اگر افرادی که با آنها معاشرت میکنید، درباره مسئلهای مانند مصرف الکل حین رانندگی بیخیال باشند، احتمالا خود شما نیز در مورد استانداردهایتان سختگیری کمتری نشان خواهید داد.
در عوض اگر افرادی که در کنارشان هستید، اصرار دارند راننده نمونهای باشند، به احتمال زیاد شما نیز به همین سمت و سو گرایش پیدا خواهید کرد. این تاثیر اجتماعی بدون هیچ چون و چرا و هیچ گفتوگوی مستقیمی درباره بایدها میتواند اتفاق بیفتد.
خطر کردن تا چه حد قابل قبول است؟
بخشی از علت این تاثیر اجتماعی این است که ما پیوسته در معرض خطر هستیم و تا حدی که قابلقبول باشد با آن سازگار می شویم. مثلا اگر دیرمان شده و شرایط مناسب باشد، سریعتر رانندگی میکنیم چون زود رسیدن ارزش چنین ریسک کوچکی را دارد. اما اگر جاده لغزنده باشد، شاید سرعت را کم کنیم، چون این ریسک بزرگ ارزشش را ندارد.
در این مثال و مثال های فراوان دیگر، ما آگاهانه و ناخودآگاه به رفتار دیگران نگاه میکنیم تا میزان به خطر افتادن خودمان را تخمین بزنیم. این تحقیق تجربی، فعالیت تازهای در سیر تاریخ بشریت است که در آن منبع قراردادن جامعه امری منطقی به نظر میرسد.
اگر کسی کاری انجام میدهد که به ظاهر بیخطر است، اشکال ندارد اگر ما نیز آن را انجام دهیم. به طور کلی روش کارسازی است، اما نه برای خطراتی که طول میکشد عواقب منفی خود را نشان دهند (مثلا ممکن است شخصی بارها و بارها حین مصرف الکل رانندگی کند اما ناگهان اتفاق وحشتناکی رخ دهد) یا آنجا که فرد تخمین دقیقی از خطر موردنظر ندارد (مثلا یک نفر ناقل آلوده است و دیگران را بیخبر مبتلا میکند).
اینجاست که باید مهارتهای ادراکی سطح بالاتری را بهکار بگیریم و تنها به شهود خود مبنی بر اینکه خطری وجود ندارد اعتماد نکنیم. همانطورکه به نظر یک فرد مست درباره ایمن بودن رانندگی او اطمینان نمیکنیم.
به همین دلیل است که درمان های دارویی نیازمند پروتکلهای سختگیرانهای هستند تا مطمئن شویم که میزان دارو همان اندازهای است که واقعا فکر میکنیم. منبع قراردادن جامعه سودمند است، اما گاهی مشکلساز میشود، چون کلیشههای والدی قدیمی خودشان را نشان می دهند: اگر همه دوستانت بپرند توی چاه، تو هم باید بپری؟!
در عین حال، اگر به یک راننده نمونه بودن اهمیت بدهید، این پیام را به دوستان خود منتقل میکنید که رانندگی پس از مصرف الکل بسیار خطرناک است و شاید روی آنها نیز همین تاثیر را بگذارد. به همین ترتیب، ماسکزدن و شفاف بودن درباره رعایت احتیاط های لازم، این پیام را به اطرافیان منتقل میکند که حفاظت نکردن از خود یک خطر غیرقابلقبول است و شما در جهت کاهش این خطر گام برمیدارید.
به این امید که آنها نیز این مسئله را مدنظر قرار دهند و شاید بر دیگران نیز تاثیر بگذارند. ایده مصونیت دسته جمعی تنها در مورد پادتنها کاربرد ندارد، بلکه درباره تاثیر های اجتماعی نیز به کار میرود.
ماسک به عنوان یک مسئولیت اجتماعی
ماسک زدن، در کنار سایر عادتهای کاهش خطر ابتلا، تنها شانس ابتلای شما به ویروس کرونا را کاهش نمیدهد، بلکه مسئله، انتقال آن به افراد مستعدی است (غریبه یا آشنا فرقی نمی کند) که ممکن است با آنها ارتباط داشته باشید. اما فراموش نکنیم که با الگوبودن خودمان چه تاثیری روی رفتار دیگران میگذاریم. آیا خطر را برای آنها عادی سازی میکنیم یا رفتار ایمن را جا میاندازیم؟
هیچکس قرنطینه مجدد را نمیخواهد اما برای اجتناب از آن باید خطر را جدی بگیریم. ماسک زدن و پرهیز از موقعیتهای شلوغ، تنها فداکاری کوچکی است که پاداش بزرگتری مثل حفظ سلامتی مردم و کادر درمان دارد. این پاندمی نشان داد که ما به عنوان یک جامعه همه در این اتفاق سهیم هستیم و باید نقش خودمان را ایفا کنیم.