به گزارش ایکنا وبینار «پژوهشهای اسلامی - روانشناختی؛ ظرفیتها و چالشها» دیروز دوشنبه، ۲۴ آذرماه، با سخنرانی حجتالاسلام عباس پسندیده، رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث و حجتالاسلام مهدی عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد.
متن سخنان حجتالاسلام عباس پسندیده در ادامه میآید:
پس از دوره رفتارگرایی، از طریق نهضت شناختی، معلوم شد شناخت و نوع تفکر آدمها هم میتواند جزئی از روانشناسی باشد و در هدف روانشناسی باید شناختها هم مورد توجه قرار گیرند. در این وضعیت، بخشی از معارف دینی نیز قابل فهم شد. همینطور روانشناسان وجودی بعداً به گونهای در فضای مطالعات دینی وارد شده و مواردی را مطرح کردند که در این زمینه هم میتوانیم بخشی از معارف دینی را فهم کنیم. بخشی از روانشناسی نیز روانشناسی فرهنگی است که معتقد است هر فرهنگی روانشناسی خاص خود را دارد و متناسب با آن باید حرف زد. بحث معنویت در همین جا وارد شد و این حوزهای جدید است که در مطالعات روانشناختی باید به آن توجه داشت. در این شرایط، این امکان برای روانشناسی به وجود میآید که امور معنویت میتواند در روانشناسی مورد مطالعه قرار گیرد، چراکه پیش از این مسئله، معنویت در این مطالعات دخالت داده نمیشد.
امروزه توسعه ادراک از دین برای روانشناسی پدید آمده و این امکان وجود دارد که از معارف دینی به میزان بیشتری استفاده کنیم. روانشناسی فرهنگی وضعیت خوبی پیدا کرده است و در مسیحیت، روانشناسی مسیحی یا در یهودیت روانشناسی یهودی داریم و حتی برخی از روشهای درمانی از آموزههای بودیسم گرفته شده است. اینها از مباحث مهم در دوره کنونی هستند. بنده این تغییرات را توسعه در روانشناسی میدانم که در این شرایط این قابلیت به وجود آمده که این علم بتواند از معارف دینی یعنی قرآن و حدیث در مطالعات خود استفاده کند.
مثالی که در این مورد میتوان بیان کرد، درباره مطالعه طبیعت است که هرچه ابزارها و نظریات بیشتر توسعه پیدا کند، به میزان بیشتری میتوانیم طبیعت را بررسی کنیم؛ نه اینکه چیزی بر طبیعت افزوده شود. در روانشناسی نیز این امکان به وجود آمده که بخشهای بیشتری از معارف دینی را بررسی کنیم. حتی در میان روانشناسان مثبتگرا که به توانمندیها و فضایل بیشتر فکر میکنند، این امکان به وجود آمده که بخشهای دیگری از معارف دینی مورد مطالعه قرار گیرد.
از جانب منابع نیز با قابلیت زیادی مواجه هستیم که اشاره به این دارد که در مرحله اول باید توجه داشته باشیم. قرآن و حدیث منبع مطالعه ما در تحقیقات روانشناسی هستند. قرآن و حدیث دانش مدون کلاسیک با تعریف امروزی نیستند، بلکه صرفاً منبع هستند و در زمینه انسان و انسانشناسی آموزههای زیادی دارند، لذا نکته مهم در این زمینه این است که این آموزهها مورد مطالعه قرار گیرد و گاهی مفاهیم جدیدی وجود دارد که ممکن است در روانشناسی بررسی نشده باشند.
همینطور ممکن است این ظرفیتها برای بررسی جامعهشناسی، مدیریت یا اقتصاد وجود داشته باشند. البته معتقد نیستیم که در قرآن و حدیث برای تمام مسائل روانشناسی پاسخ وجود دارد، اما معتقدیم در آموزههای دینی ظرفیتهای بسیاری وجود دارد که میتواند مورد پژوهش قرار گیرد. قبلاً دانش روانشناسی بسیاری از مسائل را مورد توجه قرار نمیداد، اما امروز پذیرش بیشتری به ویژه از سوی رفتارگرایان وجود دارد.
محور دیگر بحث بنده درباره چالشها است. در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد. یکی از چالشهای بسیار مهمی که داریم، روششناسی است؛ یعنی نوع مطالعاتی که ما در بحثهای اسلامی - روانشناختی داریم، به لحاظ روشی دارای اشکال هستند و باید در مورد آنها به درستی تجزیه و تحلیل کرد. در این زمینه، یکی از مباحث، رویکرد کلان پژوهشی است. رویکرد اولی که به ما کمک میکند، رویکرد همانندی یا انطباقی است. برخی از پژوهشهایی که در مباحث اسلامی روانشناسی وجود دارند، فقط به این میپردازند که مطالعات اسلامی باید برای نشان دادن هماهنگی آموزههای دینی با مطالعات روانشناسی تلاش کند. در این رویکرد افراد مایل هستند نظریات روانشناسی را اخذ کنند و بعد آیه یا روایتی از منابع اسلامی پیدا و هماهنگی آنها را نشان دهند. این را رویکرد انطباقی میگویند که هدف آن فقط تایید پژوهشهای روانشناسی است. این موضوع به لحاظ روش شناسی اشکال بزرگی دارد که اگر آیه دیگری به این مجموعه اضافه شود، ممکن است نتیجه تحقیق عوض شود. نمونههای بسیاری نیز در پایاننامهها و مقالات وجود دارد که با چنین رویکردی به مطالعه پرداختهاند.
رویکرد دیگر تطبیقی - انتقادی است. ما میتوانیم مطالعات تطبیقی بین منابع اسلامی و روانشناختی داشته باشیم، اما باید به صورت نقادانه باشد و فقط به این بسنده نکنیم که یکی از آیات و روایات گرفته شده و بعد با نتایج مطالعات روانشناسی تطبیق دهیم و سپس تأیید شود، چراکه رویکرد انتقادی هم مشابهات و هم تمایزها را به ما نشان میدهد. این رویکرد مثبت در پژوهش است که دیگر اشکال اول را نخواهد داشت.
نکته دیگر در این مطالعات این است که مطالعات تطبیقی انتقادی به عنوان نقطه شروع در تعامل مطالعات روانشناسی اسلامی مناسب است، اما نباید نقطه آخر تلقی شود، بلکه رویکرد سوم، رویکرد تأسیسی است که بنده از آن به تئوریزه کردن آموزههای دینی در زمینه روانشناسی یاد میکنم. وقتی خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ؛ آدمی حریص، از خدا به دعا دایم تمنّای خیر میکند و هرگز خستگی و سیری ندارد و لیکن اگر به وی شرّ و آسیبی رسد از رحمت الهی زود مأیوس و ناامید میشود» (فصلت/ 49) در واقع در اینجا یک نظریه روانشناسی اراده شده است که باید مورد توجه قرار گیرد.
کار روانشناسی تبیین نظرهها است و نظریات نیز باید واقعیات را تبیین کند. کدام نظریه میتواند ناامیدی انسان را تبیین کند؟ در اینجاست که آیه شریفه میتواند این ایده را برای نظریهپردازی داشته باشد که کسانی که تمامیتخواه، دنبال لذت و حریص هستند، دچار ناامیدی میشوند.
در اوایل انقلاب اسلامی بیشتر رویکرد انطباقی داشتیم که من از آن به اسلامیزه کردن روانشناسی یاد میکنم که نه خدمت به علم و نه خدمت به دین است. بعداً رویکرد انتقادی در مطالعات گسترش پیدا کرد و اکنون مطالعات آرام آرام به سمت رویکرد سوم یعنی تأسیسی حرکت میکند که البته این حرکت بسیار ضعیف است. نگارش کتاب «درمان معنوی» دکتر جانبزرگی یا رساله دکترای آقای مهدی عباسی نیز در راستای همین تئوریزه کردن یا مطالعات تأسیسی بوده است.
ما در روش پژوهش هم دچار اشکال هستیم و از جمله روشهای کیفی مورد توجه نیستند. در حالی که روش کیفی بسیار مهم است و کمتر مورد استفاده قرار گرفته است و حتی برخی از اساتید دانشگاه معتقد هستند که به این دلیل در نظریهپردازی در میان روانشناسان ایرانی دچار ضعف هستیم که کمتر سراغ روشهای کیفی رفتهایم. نکته دیگر مسئله استاندارد نبودن مطالعات اسلامی است. گاهی افراد به صِرف دیدن یک آیه یا روایت، اقدام به نظریه پردازی میکنند و براساس آن گاهی به دین میتازند یا یک دیدگاه روانشناسی را تأیید یا رد میکنند. در مطالعات اسلامی، باید کاملاً استانداردهای علمی روشی را پی گرفته و رعایت کنیم و این نیازمند نهضتی برای احیای استانداردسازی مطالعات اسلامی در حوزه روانشناسی است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث:
روانشناسی اسلامی از محتوای متون دینی همراه با تجربه قابل برداشت است
همچنین در ادامه این نشست علمی مجازی حجت الاسلام مهدی عباسی عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث با بیان این که عمدتا به عنوان یک موضوع به این بعد نگاه میشود، ابراز داشت: این قسمت در مناسبت بین روانشناسی و اسلام و دین یا پژوهش های اسلامی و روانشناسی قد علم میکند و روانشناسان در این قسمت پدیده ای را به عنوان دین بررسی میکنند.
قطعا تجربه روانشناسان نشان می دهد، دین و معنویت برای بشر مفید است و عقیده دارند که ما درباره سلامت روانشناختی نمی توانیم به مقوله معنویت و دین بی توجه باشیم.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان این که زاویه دوم نگاه به دین، هویت حکایتی و منبع بودن دین است، گفت: این قسمت با مفروض دانستن علم اولیای دین است که اعلم دانشمندان زمان خودشان بودند و بر اساس هیچ هوا و هوس و مسائل نفسانی صحبت نمی کردند بلکه روایت هایشان مبتنی بر واقعیت است و ما مواجهیم که این قسمت نیز گزاره های علمی دینی را به دست می دهد.
حجت الاسلام والمسلمین عباسی در ادامه با اشاره به این که در این هویت حکایتی یا هویت با عنوان منبع علمی نیازمند روش هستیم، خاطرنشان ساخت: سؤالات متعددی در این قسمت مطرح است از جمله این که آیا می توانیم با صرف مراجعه به یک سوره یا چند کتاب حدیثی چند عامل شخصیت را تبیین کنیم؟ در کل میتوان گفت با توجه به احصایی که انجام شده و بررسی نظریه ها، سه روش برای تحلیل داده هایی که از معارف دینی در دست ما هست وجود دارد که اگر این سه روش تحلیل در کنار هم قرار بگیرد می توانیم بگوییم روانشناسی اسلامی امکان دارد، تحقق هم پیدا کرده است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث بیان داشت: روش اول، مطالعات رواشناختی در متون دینی است که مبتنی بر تحلیل گزاره هایی است که در معارف دینی وجود دارد، به عنوان مثال در آیه 54 سوره زخرف می خوانیم «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ» یعنی فرعوم قوم خودش را تحقیر کرد و آنها چون انسان های فاسقی بودند از فرعون اطاعت کردند، بنابراین این آیه رابطه بین سه متغیر را ایجاد کرده است؛ استخفاف قوم، اطاعت از ظالم و وضعیت قوم که فسق و فجور است، از این رو می توانیم بگوییم خار و ذلیل کردن یک گروه میتواند اطاعت آنها را از ظالم پیش بینی کند.
در این تحلیل مهم این است که در این گزاره های دینی به تک تک آیات ورود کنیم و با روش تحلیل محتوایی متون دینی گزاره های علم دینی را استنباط کنیم چون مفروض رسیدن به علم دینی است و آن موقع در طرح های مختلف پژوهش می توانیم ورود کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین عباسی با بیان این که روش تحلیلی دوم استفاده از اصول فقه به معنای اعم است، گفت: در نهایت باید تأکید کنیم ما بی نیاز ار روش های تجربی نیستیم، در حقیقت ما نیاز به سنجه ها و ابزارهایی داریم که بر اساس مفهوم سازی و مفهوم پردازی دینی از آنها استفاده کنیم و بر اساس مفهوم پردازی و مدل های مفهوم، سنجه ها و پرسش نامه هایی را تهیه و تکمیل کرده و وضعیت جامعه را توصیف کنیم.
بنابراین روش تحلیل محتوای متون دینی یک ظرفیت بسیار گسترده است که از صد گام در گام اول یا دوم هستیم، گفتیم مسأله دوم روش های مبتنی بر اصول فقه به معنی الاعم است که از مباحث مختلف اصول فقه استفاده کنیم و سوم آنکه ما بی نیاز از تجربه و اندازه گیری بر اساس مبانی و مفاهیم دینی نیستیم و هر سه روش از نظر روش شناسی میتواند یک فرصت گسترده و مهم برای استفاده و استنباط مباحث روانشناختی اسلامی باشد.