پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
تاریخ انتشار :
پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ / ۰۸:۴۰
کد مطلب: 52081
۳

درمان های «چندفرهنگی»

درمان های  «چندفرهنگی»
 APA می گوید: روانشناسی چند فرهنگی پر از جنب و جوش و پتانسیل زیاد برای اطلاع رسانی به درمانگران در مورد ملاحظات فرهنگی مربوط به سلامت روان است. در واقع روانشناسی چند فرهنگی شواهدی موجود بر تغییر مکالمات بر اساس عوامل فرهنگی در رواندرمانی را به ارمغان می آورد. یک قدم بزرگ به سوی ایجاد یک مجموعه مرکزی از اصول برای کمک به چند فرهنگی و ارائه پاسخ به سوالات اساسی در این زمینه است. به عنوان مثال، چقدر اختلاف نژادی بزرگ در استفاده از خدمات سلامت روان و عوامل پیش بینی آن اختلاف وجود دارد؟ تا چه حد برداشت از نژادپرستی و هویت قومی با سلامت روانی همراه است؟ پاسخ به این پرسش ها مهم و مرتبط به هر درمانگر است که در جهان چند فرهنگی کار می کنند.

روان درمانی چندفرهنگی می تواند بر یکی از دو دیدگاه استوار باشد(سو و سوف2003):
دیدگاه اول: نسیبیت گرایی فرهنگی، از تدارک دیدن روان درمانی خاص فرهنگ برای هر گروه بیمار تشکیل می شود. این دیدگاه با به کار بردن نظریه ها و فنون خاص فرهنگ در مورد واقعیت اجتماعی فرهنگی منحصر به فرد هر گروه،  روان درمانی را دگرگون می کند.
دیدگاه دوم: عمومیت فرهنگی، از پرورش دادن مهارت های درمانی چندفرهنگی عمومی تشکیل می شود که در مورد مجموعه گسرده ای از گروه های اقلیت کاربرد دارد.
این روزها شمار معدودی از متخصصان بهداشت روانی یکی از این دو دیدگاه را می پذیرند.

نظریه شخصیت
فرهنگ مثل هوایی است که تنفس می کنیم. فرهنگ عمدتا نادیدنی اما در همه جا حاضر است،قدرتمند و حیات بخش. فقط وقتی که کسی توجه ما را به هوا جلب می کند یا زمانی که هوا را متفاوت یا بالقوه زیان بار می یابیم وجود آن را درک می کنیم . فرهنگ نیز درست مثل هوا نادیدنی و قدرتمند است.

فرهنگ تعیین کننده عمده شخصیت است، هر فرهنگ مجزایی رویدادها و انتظاراتی را در بر دارد که گروه و فرد را تشکیل می دهند. فرهنگ مجموعه یکپارچه دانش، عقیده، و رفتار انسان است که آموخته شده و به نسل های بعدی انتقال یافته است.فرهنگ اعضای جوامع را از طریق یک رشته انتسابها، سنت های مشترک، عقاید مشترک، و هنجارهایی برای زندگی کردن به هم می پیوندند. اینها طبقه، جامعه یا جمعیت های خاصی را توصیف می کنند . فرهنگ موضوع تعامل های طبقاتی،نژادی،قومی،جنسیتی،سنی و  جهت گیری جنسی است که متنوع و همواره در حال تغییر هستند(باروت و ماننینگ،2003).

 
هر فرهنگی رویدادها، انتظارات و مجرای خود را دارد و گونه‌های هنجار و ناهنجار بر مبنای ساختار فرهنگی آن تعریف می‌شود. در عصر حاضر تغییر جمعیت شناختی از نیاز به آگاهی فرهنگی در تمام فعالیت‌ها مانند روان درمانی در روابط میان فردی ریشه دارد و بخشی از فرآیند درمانگر کارآمد شدن در یادگیری این مفاهیم و تشخیص تنوع مسایل است تا بتواند مداخلات لازم را موثر انجام دهد. در روان درمانی با درمان‌جویانی که از لحاظ فرهنگی متنوع هستند مواجه‌ایم و باید رابطه درمانی با نیازهای فردی و ترجیحات فرهنگی هر درمان‌جو سازگار باشد.  
فرهنگ ها، به هیچ وجه طبقاتی نیستند که به دقت تعیین شده باشند.
 
تعارض های بین فرد و جامعه
سازگاری در برابر فراروندگی

بسیاری از اعضای گروه اقلیت، هرگز به طور کامل با جامعه سازگار نشده اند، بنابراین برای آنها فراتر رفتن از آن خیلی مشکل تر است. در سلسله مراتب نیازهای مزلو، انسان باید قبل از رسیدن به خودشکوفایی و تعالی، نیازهای امنیت و تعلق پذیری را برآورده سازد.
اعضای گروه اقلیت برای فراتر رفتن، یاد می گیرند چگونه نژادپرستی درونی شده اجتناب کرده و عزت نفس کسب کنند. آنها صرفا نباید با شرایط اجتماعی سازگار شوند، بلکه باید به سطحی از ارزش و استقلال مثبت که جامعه آن را حکم نکرده است، برسند. اگر این به معنی نیاز به جدا شدن گاه و بیگاه باشد، پس باید جدا شوند.


ارتباط
مشکلات ارتباطی درون گروه های فرهنگی،مخصوصا درون خانواده ها، هنگامی که ارتباط بین افراد و گروه های فرهنگی آنها قطع می شود، خود را در برداشت های غلط و رنجش آشکار می سازند. اختلافات موجود در ارتباط را فقط در صورتی می توان برطرف کرد که اعضای گروه سعی کنند نیازهای آن دسته از  افرادی را که می خواهند سبک زندگی متفاوت با سبکی را که با آن بزرگ شده اند تجربه کنند،درک نمایند.

افراد همچنین باید ارزش های گروهی را که در آن به دنیا آمده اند، درک کنند. فقط در صورتی که جاده ارتباط دو طرفه باز بماند، هردو طرف می توانند به درک و احترام متقابل دست یابند.

رابطه درمانی
برقرار کردن رابطه درمانی پایدار، یکی از قدرتمندترین منابع تغییر و یکی از چالش انگیزترین جنبه های درمان های چندفرهنگی است. رابطه درمانی از این نظر قدرتمند است که همدلی، توجه مثبت، و همکاری متخصص بالینی اساس روان درمانی چندفرهنگی هستند. وظیفه متخصص بالینی، گوش کردن، حمایت و تایید کردن است.

رابطه درمانی از این نظر چالش انگیز است که متخصص بالینی که غالبا از نژاد و قومیت متفاوتی با مراجع است، باید اعتماد و پذیرش درمانجویی را جلب کند که ممکن است به طور قابل فهمی اکراه داشته باشد رواندرمانی را با درمانگری دنبال کند که بیانگر فرهنگ غالب و بی اعتبار کننده است.

به همین دلیل، در رواندرمانی با درمانجویانی که از لحاظ فرهنگی متنوع هستند باید رابطه درمانی با نیازهای فردی و ترجیحات فرهنگی هر درمانجو تنظیم شود. هدف، پیوستن به درمانجو در هرجایی که هست می باشد.

معمولا درمانجویان اقلیت با روان درمانگری که از پیشینه قومی خودشان است احساس آرامش بیشتری می کنند. درمانگری هم فرهنگ(همشهری) می تواند به عنوان الگوی نقش عمل کرده و قادر است صادقانه با مشکل درمانجوی اقلیت همدردی کند. اما با این همه گروه های فرهنگی مختلف، نمی توان انتظار داشت که روان درمانگری وجود داشته باشد که برای هماهنگی با زمینه فرهنگی هر بیمار به راحتی در دسترس باشد.

از آنجایی که هماهنگی زبانی/نژادی/قومی درمانگران و بیمار همیشه امکان پذیر نیست و اثربخشی را تضمین نمی کند، مسئولیت درمان کردن درمانجویانی که از لحاظ فرهنگی تفاوت دارندف بین تمام روان درمانگران تقسیم شده است. درمانگران اغلب متوجه می شوند که با درمانجویان دارای زمینه فرهنگی کاملا متفاوت با زمینه فرهنگی خودشان کار می کنند. این می تواند برای درمانجو که ممکن است احساس کند درمانگر او را غلط برداشت کرده است و برای درمانگر که امکان دارد سعی کند چارچوب فرهنگی درمانجو را درک کند و راهبردهای درمانی را با نیازهای او تنظیم نماید، دشوار باشد.

درمانگرانی که از لحاظ فرهنگی با کفایت هستند، در رابطه درمانی به زبان توجه می کنند. سفیدپوستان فواصل کوتاهی در گفت و گو ایجاد می کنند تا انتقال آرام از یک سخن گو به دیگری امکان پذیر شود.

در صورتی که زبان بومی درمانگر با زبان درمانجو نخواند، مشکلاتی ایجاد می شوند. تقریبا 18درصد خانوارها به زبانی غیر از انگلیسی صحبت می کنند(اداره سرشماری آمریکا،2001) اما استفاده از مترجم کماکان بحث انگیز است. فایده آن در مواقع اضطراری این است که متخصصان سلامت، درمانجو را درک کنند از سوی دیگر تا اندازه ای مخاطرات جدی وجود دارد. امکان دارد که مترجمان از طریق حذف و اضافه کردن گفته ها و جایگزین ها قصد درمانجو را بد برداشت کنند. و خوب پیام منتقل نشود. حضور نفر سوم غریبه ممکن است برای درمانجو خوشایند نباشد و امکان دارد درمانجو از بیان احساسات اکراه داشته باشد، در حالی که درمانگر ممکن است به خاطر ترجمه گیج شده یا گمراه شده باشد. استفاده از مترجمان، با تشخیص غلط و افزایش میزان ترک کردن درمان، ارتباط داشته باشد(پانیگوا،1998). در صورتی که رواندرمانگر به این نتیجه برسد که ترجمه برای درمانجو خیلی مفید است به صورت ایده ال، مترجم باید فردی باشد که با درمانجو نقش های دوگانه نداشته باشد، یعنی عضو خانواده یا دوست نباشد(انجمن روانشناسی آمریکا، 1993)..... در حال تکمیل
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
هرگز با آدم نادان مجادله نكنيد، تماشاگران ممكن است نتوانند بين شما را تشخيص دهند