clinical psychology
روانشناسی بالینی چیست و درمانگر بالینی در مراکز مشاوره روانشناسی به چه مواردی رسیدگی می کند؟
روانشناسی بالینی شاخهای از علم روان شناسی است که ماهیت کلینیکال و درمانی دارد که به درک، پیشبینی و درمان مشکلات عاطفی،رفتاری نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگیهای شناختی، هیجانی، زیستی، روانشناختی، اجتماعی،خانوادگی، رفتاری و ارتقای سلامت روان درمانجو کمک میکند و از عمر آن به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال میگذرد. تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه میرسد؛ زمانی که بشر نخستین امراض روانی را پدیدهای ماورءالطبیعه میدانست.
خلاصه اینکه روانشناسی بالینی هم یک پروسه درمانی جامع و هم یک ارائه دهنده خدمات رواندرمانی در روانشناسی محسوب می شود. روانشناسان بالینی خدمات درمانی حرفه ای را برای تشخیص، ارزیابی، معالجه و پیشگیری از انواع اختلالات شخصیت، روانی، عاطفی، روحی و روانی و رفتاری در افراد در هر سنی را ارائه می دهند. روانشناسی بالینی شامل درک، پیش بینی و بهبود بهم ریختگی فکری، عاطفی، جسمی و روانی، ناسازگاری اجتماعی و رفتاری و بیماری های روانی و همچنین سایر اشکال استرس است.
در جلسات مشاوره روانشناسی، روانشناسان بالینی مشکلات شناختی و ذهنی افراد را شناسایی میکنند و برنامههای درمانی برایشان ترتیب میدهند. ضمن اینکه جلسات رواندرمانی هم برگزار مینمایند.
روانشناسی بالینی در ارتباط مستقیم با بیمارانی قرار دارد که مشکلات ذهنی و روانی دارند. روش ملاقات و معاینه روانشناسان با بیماران به صورت فرد به فرد در اتاق درمان یا در قالب جلسات گروهی است(رواندرمانی فردی یا گروهی). در این جلسات و معاینات به کاهش نشانه ها و علائم و درمان انواع اختلالات روانی پرداخته میشود.
خلاصه اینکه روانشناسی بالینی هم یک پروسه درمانی جامع و هم یک ارائه دهنده خدمات رواندرمانی در روانشناسی محسوب می شود. روانشناسان بالینی خدمات درمانی حرفه ای را برای تشخیص، ارزیابی، معالجه و پیشگیری از انواع اختلالات شخصیت، روانی، عاطفی، روحی و روانی و رفتاری در افراد در هر سنی را ارائه می دهند. روانشناسی بالینی شامل درک، پیش بینی و بهبود بهم ریختگی فکری، عاطفی، جسمی و روانی، ناسازگاری اجتماعی و رفتاری و بیماری های روانی و همچنین سایر اشکال استرس است.
در جلسات مشاوره روانشناسی، روانشناسان بالینی مشکلات شناختی و ذهنی افراد را شناسایی میکنند و برنامههای درمانی برایشان ترتیب میدهند. ضمن اینکه جلسات رواندرمانی هم برگزار مینمایند.
روانشناسی بالینی در ارتباط مستقیم با بیمارانی قرار دارد که مشکلات ذهنی و روانی دارند. روش ملاقات و معاینه روانشناسان با بیماران به صورت فرد به فرد در اتاق درمان یا در قالب جلسات گروهی است(رواندرمانی فردی یا گروهی). در این جلسات و معاینات به کاهش نشانه ها و علائم و درمان انواع اختلالات روانی پرداخته میشود.
یکی از تعاریف رایجی که در مورد روانشناسی بالینی وجود دارد توسط جی.اچ. رسنیک ارائه شده است. جی.اچ. رسنیک (۱۹۹۱، ص ۷) در تعریف و توصیف روانشناسی بالینی، تعریف زیر را از ارایه میدهد:
رشته روانشناسی بالینی شامل تحقیق، آموزش، و ارایه خدماتی در رابطه با کاربرد اصول، روشها و روندهایی است که امکان شناخت و درک (درک و فهم)، پیشبینی و تسکین ناسازگاریها، معلولیتها و ناراحتیهای عقلی، هیجانی، بیولوژیکی، روانشناختی، اجتماعی، و رفتاری را فراهم میآورند و در مورد طیف زیادی از مراجعان قابل کاربرد است.
بنابراین بر اساس نظر رسنیک، مهارتهای ضروری و محوری در روانشناسی بالینی شامل (ارزیابی) سنجش و تشخیص، مداخله یا درمان، مشورت، تحقیق و کاربرد اصول اخلاقی و حرفهای میشود. تخصص روانشناسان بالینی در زمینه شخصیت و آسیبشناسی روانی و قابلیت آنها در ادغام علم، نظریه، و کار بالینی آنها را از دیگران متخصصان متمایز میسازد.
تاریخچه روانشناسی بالینی
بررسی های اولیه در این زمینه را روانشناس تحلیلگر اتریشی زیگموند فروید آغاز کرد. وی یکی از اولین کسانی بود که این ایده را مورد توجه قرار داد که بیماری روانی چیزی است که می توان با گفتگو با بیمار درمان کرد و این توسعه رویکرد گفتگوی درمانی او بود که اغلب به عنوان اولین روش علمی مورد استناد قرار می گیرد. روانشناس آمریکایی لایتنر ویتمر اولین کلینیک روانشناسی را در سال 1896 با تمرکز ویژه در کمک به کودکانی که ناتوانی در یادگیری داشتند افتتاح کرد. ویتمر اولین بار در مقاله ای در سال 1907 اصطلاح روانشناسی بالینی را معرفی کرد. ویتمر، دانشجوی سابق ویلهلم ووند، روانشناسی بالینی را “مطالعه افراد با مشاهده یا آزمایش، با هدف ارتقاء تغییر” تعریف کرد. تا سال 1914، 26 کلینیک دیگر که به این نوع روانشناسی اختصاص یافته بودند در ایالات متحده تأسیس شدند.
تکامل در طول جنگ های جهانی
روانشناسی بالینی در دوره جنگ جهانی اول تثبیت شد زیرا پزشکان ارزیابی های روانشناختی را سودمند تشخیص دادند. در سال 1917، انجمن روانشناسی بالینی آمریکا تأسیس شد، اگرچه فقط دو سال بعد به جای آن انجمن روانشناسی آمریکا (APA) جایگزین شد. در طول جنگ جهانی دوم، از روانشناسان بالینی خواسته شد تا به درمان آنچه در آن زمان به عنوان شوک پوسته شناخته می شد، که اکنون به عنوان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) گفته می شود، کمک کنند. تقاضا برای معالجه بسیاری از جانبازان برگشته نیاز به مراقبت، به رشد روانشناسی بالینی در این دوره کمک کرد.
در طول دهه 1940، ایالات متحده برنامه ای برای ارائه مدرک رسمی روانشناسی بالینی نداشت. به دنبال آن دولت ایالات متحده تعدادی برنامه آموزشی در سطح دکترا تنظیم کرد و تا سال 1950 به بیش از نیمی از کل دکترای فلسفه درجه های روانشناسی در زمینه بالینی اعطا شد. روانشناس بالینی کیست؟
بیشتر روانشناسان بالینی دارای مدرک دکترا یا Psy.D هستند و در محیط های بالینی تحت آموزش های عملی فشرده قرار گرفته اند.(داری تحصیلات مرتبط دانشگاهی در سه مقطع روانشناسی بالینی) آنها به طور معمول در بیمارستان ها، کلینیک ها و اقدامات خصوصی به کار می روند و در آنجا به افرادی که اشکال مختلفی از فشار روانی را تجربه می کنند، کمک می کنند. آنها به منظور ارتقاء سلامت روانشناختی، تقویت پیشرفت شخصی و تقویت تنظیم رفتارهای مؤثر با افراد، زوج ها، خانواده ها و گروه ها در تمام سطوح توسعه همکاری می کنند. بسیاری از روانشناسان بالینی همچنین دارای مناصب دانشگاهی در موسسات عالی هستند و مشغول تدریس، تحقیق و نظارت هستند، در حالی که برخی دیگر مشغول مشاوره و تدوین و اجرای برنامه های اجتماعی هستند.
زمینه های کاری روانشناسی بالینی
تلاش برای تعریف روانشناسی بالینی بر اساس مشکلاتی که متخصصان بالینی با آنها سر و کار دارند ناامید کننده است چرا که تعداد و انواع این مشکلات آن قدر زیاد است که ذهنمان را آشفته میکند: افسردگی، اضطراب، روانپریشی، اختلالات شخصیت، عقبماندگی ذهنی، اعتیاد، ناتوانیهای یادگیری، بزهکاری کودکان و نوجوانان، مشکلات شغلی و مشکلات جنسی تنها تعداد اندکی از آن مشکلات است. ضمن اینکه این موارد شامل افرادی نمیشوند که به منظور شناخت بیشتر و بهتر، برای رواندرمانی مراجعه میکنند. اما ما به جای تعریف روانشناسی بالینی بر اساس مشکلاتی که در صدد رفع آنها هستند، سعی میکنیم با بررسی و مرور فعالیتهایی که روانشناسان بالینی انجام میدهند تصویر و تعریف بهتری از این رشته فراهم کنیم.
یک روانشناس بالینی چه کاری انجام می دهد؟
روانشناسان بالینی متخصصانی دارای مجوز هستند که واجد شرایط ارائه خدمات مستقیم به بیماران هستند. کار آنها ممکن است شامل انجام و تفسیر تست های شناختی و شخصیتی، تشخیص بیماری روانی، ایجاد برنامه های درمانی و روان درمانی باشد.
نقشهای تعریف شده برای روانشناسی بالینی را میتوان ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار رواندرمانگرها و همچنین پژوهش و مدیریت دانست. یک روانشناس بالینی با توجه به علاقه و تواناییاش میتواند در هر یک از چهار زمینه زیر به فعالیت بپردازد: کشف ماهیت بیماریهای روانی و روش درمان افراد مبتلا (در مواردی این کار با مشارکت روانپزشک انجام میشود چرا که در مواردی با تجویز دارو روند درمان بهتر پیش میرود و تجویز دارو بر عهده روانپزشک میباشد)، روانشناس بالینی برای روان درمانی از رویکردهای متفاوتی مانند رفتار درمانی، روانکاوی، شناخت درمانی و ... استفاده میکند.
بسیاری از روانشناسان بالینی بر روی اختلالات خاص مانند اسکیزوفرنی یا وسواس فکری تمرکز می کنند. روانشناسان بالینی از روشهای تحقیق کاملا آگاه هستند. البته آنها غالبا در مورد مسائل پزشکی با روانپزشکان مشورت می کنند.
اندازهگیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای استاندارد روان شناسی، تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی و تلاش تجربی برای کشف علل، علائم و طرق درمان بیماریها. روانشناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آمادهساختن روانشناسی بالینی ضروری است و روانشناس بدون آشنایی با آنها نمیتواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.
تفاوت روانشناس بالینی و روانپزشک
روانشناسی بالینی چندین ویژگی را با سایر حرفه ها به اشتراک دارد و این همپوشانی بعضی اوقات باعث سردرگمی می شود. بسیاری از سردرگمی ها تفاوت بین روانشناس بالینی و روانپزشک است. اگرچه روانپزشکی به تئوری و روش های روانشناسی می پردازد، اما در درجه اول شاخه پزشکی است. بنابراین، در حالی که هر دو گروه با بیماران دارای مشکلات مشابه برخورد می کنند، اما معمولا رویکردشان نسبت به انجام این کار متفاوت است. روانشناسان بالینی به طور گسترده روی انواع روان درمانی تمرکز می کنند در حالی که روانپزشکان تأکید بیشتری بر استفاده و ارزیابی اثرات داروها دارند. اگرچه روانشناس بالینی اغلب در محیط های پزشکی فعالیت می کند اما پزشک نیستند و به طور معمول دارو تجویز نمی کنند.
تفاوت روانشناس بالینی و مشاور
روانشناسی بالینی نیز باید از روانشناسی مشاوره متمایز شود. شرط ورود و پذیرش در رشته مشاوره بسیار ساده تر از ورود به رشته بالینی است. زیرا مواد امتحانی و منابع رشته روانشناسی بیشتر و بروزتر است. به طور خلاصه، روانشناسان بالینی با اختلالات شدیدتر مانند اختلال اضطرابی،استرس، افسردگی،اختلالات شخصیت، دوقطبی ، وسواس، اسکیزوفرنی و ... در ارتباط است، در حالی که مشاوران به مراجعه کنندگان کمک می کنند تا با مسائل سطحی تر و روزمره مانند مشاوره ازدواج،مشکلات زناشویی، خانوادگی یا تحصیلی و شغلی برخورد کنند. آنها ممکن است در مکان هایی مانند مدارس و ادارات هم کار کنند.
فعالیتهای روانشناسان بالینی
جدول ۱ـ۱ : فعالیتهای روانشناسان بالینی
فعالیت | درصد افراد درگیر در سالهای میــانگین زمـان به درصد | ||||||
سال | ۱۹۹۵ | ۲۰۰۳ | ۱۹۹۵ | ۱۹۸۶ | ۱۹۸۱ | ۱۹۷۳ | |
رواندرمانی | ۸۴ | ۸۰ | ۳۷ | ۳۵ | ۳۵ | ۳۱ | |
تشخیص / سنجش | ۷۴ | ۶۴ | ۱۵ | ۱۶ | ۱۳ | ۱۰ | |
تدریس | ۵۰ | ۴۹ | ۹ | ۱۴ | ۱۲ | ۱۴ | |
نظارت بالینی | ۶۲ | ۵۰ | ۷ | ۱۱ | ۸ | ۸ | |
تحقیق / نگارش | ۴۷ | ۵۱ | ۱۰ | ۱۵ | ۸ | ۷ | |
مشورت | ۵۴ | ۴۷ | ۷ | ۱۱ | ۸ | ۵ | |
امور اجرایی | ۵۲ | ۵۲ | ۱۱ | ۱۶ | ۱۳ | ۱۳ |
* درصد نظرسنجی گارفیلد و کارتز برای «مشورت اجتماعی»
همانطور که در جدول ۱ـ۱ قابل مشاهده است روانشناسان بالینی در تمام نظرسنجیها بین ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۳ بیش از هر کاری، رواندرمانی انجام میدهند. تشخیص و سنجش همچنان جزء فعالیتهای مهم هستند و تحقیق در سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته است.
همانطور که در جدول ۱ـ۱ قابل مشاهده است روانشناسان بالینی در تمام نظرسنجیها بین ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۳ بیش از هر کاری، رواندرمانی انجام میدهند. تشخیص و سنجش همچنان جزء فعالیتهای مهم هستند و تحقیق در سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته است.
درمان / مداخله. طبق جدول ۱ـ۱ متخصصان بالینی بیش از هر کاری درمان انجام میدهند. درمان در شکلها و اندازههای مختلفی اجرا میشود و هدف بعضی درمانها، بینش در مورد ریشههای مشکلات یا نیازهایی است که رفتارهای نامطلوب فرد را ایجاد میکنند. گاهی نیز هدف اصلی برقراری رابطه بین مراجع و درمانگر است تا از این طریق دفاعهای ناسالم مراجع شکسته شود. در درمانهای شناختی ـ رفتاری، مراجع شیوههای جدید و رضایتبخشتر تفکر و رفتار را میآموزد. در برخی موارد اهداف درمان جامع و فراگیر است و تلاش میشود تغییرات عمدهای در رفتار ایجاد شود. گاهی نیز بیماران به علت ترسهای آزاردهندهای که آنان را از رسیدن به هدفهایشان باز میدارند در جستجوی کمک هستند. بنابراین درمانها از جهات زیادی فرق دارند.
تشخیص / سنجش. تمام متخصصان بالینی معمولاً یک نوع سنجش را انجام میدهند. سنجش میتواند به صورت مشاهده، آزمون یا مصاحبه باشد و عبارت است از جمعآوری اطلاعات به گونهای که بتوان به یک سؤال مهم جواب داد یا مسئلهای را حل کرد.
آموزش. روانشناسانی که عمدتاً در مقاطع تکمیلی تدریس میکنند واحدهای آسیبشناسی روانی پیشرفته، روانآزمایی، مصاحبه، مداخله، نظریههای شخصیت، و دروسی از این قبیل را تدریس میکنند. بعضی از آنها نیز در مقطع کارشناسی دروسی همچون روانشناسی عمومی، شخصیت، روانشناسی نابهنجاری، مقدمهای بر روانشناسی بالینی، روانآزمایی و این گونه دروس را تدریس میکنند.
نظارت بالینی. این فعالیت در واقع شکلدیگری از تدریس است ولی معمولاً به صورت دو نفره و در قالب رویکردهای گروهی کوچک و آموزش نه چندان رسمی و غیرکلاسی انجام میشود. روانشناسان بالینی در دانشگاه در دورههای کارورزی و در مراکز بالینی عمومی غالباً وقت قابل توجهی را صرف نظارت بر دانشجویان، کارورزها و دیگران میکنند.
تحقیق و پژوهش. روانشناسی بالینی محصول یک سنت دانشگاهی ـ تحقیقاتی است. در نتیجه، اولین دوره آموزش روانشناسی بالینی پس از جنگ دوم جهانی بر مبنای مدل دانشمند ـ متخصص برگزار شد. بر اساس این مدل قرار بود روانشناسان بالینی برخلاف سایر متخصصان بهداشت روانی دانشمند و متخصص شوند. روانشناسان بالینی به واسطه آموزشی که در زمینه تحقیق دیدهاند، تجارب زیادی که در مورد انسانهای ناراحت و مشکلدار کسب کردهاند و دانش خویش در زمینه درمان و سنجش میتوانند مصرفکننده و تولیدکننده اطلاعات و دانش جدید باشند.
مشورت. هدف مشورت و آموزش افزایش کارایی زیردستان از طریق انتقال تخصص به آنهاست. مشورت طیف گستردهای دارد که یک سرش به مشورتهای بالینی ختم میشود و سر دیگرش به امور تجاری، پرسنلی و منفعتی. گاهی مربوط به امور جبرانی و اصلاحی است و گاهی پیشگیری صرف نظر از محیطی که در آن مشورت صورت میگیرد یا هدف مشورت، این کار یکی از فعالیتهای مهم روانشناسان بالینی امروزی است.
امور اجرایی. تمام روانشناسان بالینی مدتی از وقت خود را صرف امور اجرایی میکنند برای مثال باید سوابق مراجعان را ثبت و نگهداری کنند، گزارشهای ماهیانه را بنویسند و در کمیتههای مربوط به رعایت حقوق آزمودنیها به بررسی طرحهای تحقیقاتی بپردازند.
سنت تحقیقاتی و علمی
افزایش رفاه انسان هدف روانشناسی بالینی است ولی با این وجود ریشه آن در سنت تحقیق است که بر جستجوی دانش تأکید دارد. منظور این است که در آموزش روانشناسی بالینی باید واحدهای درسی تحقیق و روشهای آماری لحاظ شوند تا متخصصان بالینی به کمک مهارتهای حاصل از این دروس بتوانند هویت حرفهای خود را محرز کنند. این آموزش روششناختی به آنها قدرت ارزیابی و روحیه احتیاط و شکگرایی میدهد و باعث میشود همان طور که تشخیصگذاران و درمانگران باهوشتری میشوند، محققان بهتری نیز بشوند.
اهداف روانشناسی بالینی چیست؟
هدف روانشناسی بالینی این است که به مراجعان یا درمانجویان خود در جهت شناسایی مشکلات رفتاری، عاطفی و روانیشان کمک کنند. سپس باید به آنها کمک کنند تا با یک برنامهریزی درمانی درست و هدفگذاری مناسب به توسعه رفتاری، شغلی، اجتماعی یا تحصیلی برسند. باید بدانید که هیچ روش مشخص و کلی برای درمان افرادی که به روانشناس بالینی مراجعه میکنند، وجود ندارد. پس وظیفه متخصص روانشناسی بالینی چیست ؟ او باید برای هر فرد به طور جداگانه اقدام به طراحی پلَن درمانی کند. واقعیت این است که هر فرد زمینه زندگی کاملا متفاوتی از دیگری دارد و مشکلات و نگاهش به زندگی زاییده تمام تجربیاتی است که آنها را به تنهایی زیسته. پس نمیتوان با مسیری کلی به درمان تمام بیماران در مسیری مشابه پرداخت. نکته دیگر هم این است که هیچ دو فرد مشابهی را نخواهید یافت که مشکلی عینا شبیه هم داشته باشند. پس شخصیسازی درمانها برای افراد بسیار حائز اهمیت است و این وظیفه خطیر را روانشناس بالینی بر عهده دارد.
هنر یا علم؟
روانشناسی بالینی با مشکلات افراد سروکار دارد، و محور اصلی آن تفاوتهای فردی است نه شباهتهای میان افراد. اما یک روانشناس محقق که در جستجوی اصول کلی رفتار است توجه کمتری به تفاوتهای فردی دارد (این فرآیند رویکرد قانوننگر نامیده میشود). در این رویکرد تمرکز اصلی بر تفاوتهای گروهی است که تابع درمان یا دستکاری آزمایشی هستند و هدف نیز به دست آوردن اصول کلی رفتار براساس مشاهده افراد است.
اما رویکرد بالینی به دبنال فهم تفاوتهای فردی است و غالبا به آن رویکرد فردنگر میگویند. به عنوان مثال در رویکرد فردنگر این سؤال مطرح میشود که چرا این بیمار اضطراب شدیدی دارد؟ همانطور که متوجه شدید در اینجا فقط در مورد یک فرد خاص سؤال شده است در حالیکه در رویکرد قانوننگر محقق تعداد زیادی از افراد را مورد مشاهد و بررسی قرار میدهد و به دنبال دست یابی به یک قانون و یا اصل کلی در مورد رفتار است. بنابراین شاید دلیل ادامه یافتن مشاجرهها بر سر “علم یا هنر” بودن روانشناسی بالینی نیز همین موضوع باشد.
هر چه روانشناس بالینی ذهنیگراتر باشد به هنرمندان شبیهتر میشود. به بیان دیگر، برخی از متخصصان بالینی احساس میکنند در قضاوتهای تشخیصی یا تصمیمگیریهای درمانی خود بیشتر بر مهارت، تجربه و قوای ذهنی و شهودی خود متکی هستند. در مقابل این دسته از روانشناسان بالینی ذهنیگرا، روانشناسان بالینی تجربیگرا قرار دارند که گرایش عینینگرتری دارند. آنها معتقدند پاسخ را باید در تحقیقات بیشتر و کاربرد دقیق اصول رفتار انسانی برای هر مورد جستجو کرد. متخصصان بالینی ذهنیگرا، مشکلات تشخیصی را به کمک قوه شهود خود حل میکنند و متخصصان بالینی تجربیگرا از بهترین فرمولهای آماری یا پیشبینیهای آماری کمک میگیرند.
در پایان باید بگوییم شاید مقابل هم قرار دادن علم و هنر گمراه کننده باشد. تمام روانشناسان بالینی هنگام تصمیمگیری بالینی یا پیشبینی باید به تحقیقات تجربی مربوطه توجه کنند و بر سوگیریهای فرهنگی بالقوه غلبه کنند، از روشهای سنجشی پایا استفاده کنند و شاید حتی از ارایه پیشبینیها یا تصمیمگیریهایی که پاپایی و اعتبار کمی دارند پرهیز نمایند. به این ترتیب قضاوت بالینی آنان علمی، دقیق و مفید خواهد شد.
روانشناسی بالینی با مشکلات افراد سروکار دارد، و محور اصلی آن تفاوتهای فردی است نه شباهتهای میان افراد. اما یک روانشناس محقق که در جستجوی اصول کلی رفتار است توجه کمتری به تفاوتهای فردی دارد (این فرآیند رویکرد قانوننگر نامیده میشود). در این رویکرد تمرکز اصلی بر تفاوتهای گروهی است که تابع درمان یا دستکاری آزمایشی هستند و هدف نیز به دست آوردن اصول کلی رفتار براساس مشاهده افراد است.
اما رویکرد بالینی به دبنال فهم تفاوتهای فردی است و غالبا به آن رویکرد فردنگر میگویند. به عنوان مثال در رویکرد فردنگر این سؤال مطرح میشود که چرا این بیمار اضطراب شدیدی دارد؟ همانطور که متوجه شدید در اینجا فقط در مورد یک فرد خاص سؤال شده است در حالیکه در رویکرد قانوننگر محقق تعداد زیادی از افراد را مورد مشاهد و بررسی قرار میدهد و به دنبال دست یابی به یک قانون و یا اصل کلی در مورد رفتار است. بنابراین شاید دلیل ادامه یافتن مشاجرهها بر سر “علم یا هنر” بودن روانشناسی بالینی نیز همین موضوع باشد.
هر چه روانشناس بالینی ذهنیگراتر باشد به هنرمندان شبیهتر میشود. به بیان دیگر، برخی از متخصصان بالینی احساس میکنند در قضاوتهای تشخیصی یا تصمیمگیریهای درمانی خود بیشتر بر مهارت، تجربه و قوای ذهنی و شهودی خود متکی هستند. در مقابل این دسته از روانشناسان بالینی ذهنیگرا، روانشناسان بالینی تجربیگرا قرار دارند که گرایش عینینگرتری دارند. آنها معتقدند پاسخ را باید در تحقیقات بیشتر و کاربرد دقیق اصول رفتار انسانی برای هر مورد جستجو کرد. متخصصان بالینی ذهنیگرا، مشکلات تشخیصی را به کمک قوه شهود خود حل میکنند و متخصصان بالینی تجربیگرا از بهترین فرمولهای آماری یا پیشبینیهای آماری کمک میگیرند.
در پایان باید بگوییم شاید مقابل هم قرار دادن علم و هنر گمراه کننده باشد. تمام روانشناسان بالینی هنگام تصمیمگیری بالینی یا پیشبینی باید به تحقیقات تجربی مربوطه توجه کنند و بر سوگیریهای فرهنگی بالقوه غلبه کنند، از روشهای سنجشی پایا استفاده کنند و شاید حتی از ارایه پیشبینیها یا تصمیمگیریهایی که پاپایی و اعتبار کمی دارند پرهیز نمایند. به این ترتیب قضاوت بالینی آنان علمی، دقیق و مفید خواهد شد.
رویکردهای روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناسان بالینی که به عنوان رواندرمانگران، فعالیت می کنند ، معمولاً هنگام کار با مراجعه کنندگان از روش های مختلف درمانی استفاده می کنند. در حالی که برخی پزشکان بر روی چشم انداز درمانی کاملاً ویژه، تمرکز می کنند ، بسیاری از روانشناسان بالینی از آنچه که “رویکرد التقاطی” نامیده می شود، استفاده می کنند. این رویکرد شامل ترسیم روشهای مختلف نظری، برای تهیه بهترین برنامه درمانی، برای هر مراجعه کننده به طور خاص است.
روانشناسان بالینی که به عنوان رواندرمانگران، فعالیت می کنند ، معمولاً هنگام کار با مراجعه کنندگان از روش های مختلف درمانی استفاده می کنند. در حالی که برخی پزشکان بر روی چشم انداز درمانی کاملاً ویژه، تمرکز می کنند ، بسیاری از روانشناسان بالینی از آنچه که “رویکرد التقاطی” نامیده می شود، استفاده می کنند. این رویکرد شامل ترسیم روشهای مختلف نظری، برای تهیه بهترین برنامه درمانی، برای هر مراجعه کننده به طور خاص است.
روان شناس بالینی ممکن است در بیمارستانهای روانی، مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره،مدارس، دانشگاهها، دادگاهها، زندانها، بیمارستانها، پلیس جنایی، پرورشگاهها، کودکستانها، مراکز نگهداری از سالمندان، کارخانهها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند و با دادگاههای کودکان یا سازمانهای نظارت بر بزهکاران، کلینیک ها و درمانگاههای بهداشتی و درمانی، نهادهای ویژه با روانپزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد. در نهایت سر و کار روانشناسان بالینی در اکثر موارد با افراد یا رفتارهای نابهنجار بوده و از این رو یک روانشناس بالینی برای درمان این نابهنجاریها لازم است علاوه بر یک دید جامع نگر، دارای نوعدوستی و قدرت روحی بالایی باشد.
وظایف و مسئولیتهای متخصص روانشناسی بالینی چیست؟
- -گفتوگو با مراجعان برای شناخت نیازها و خواستههایشان؛
-شناسایی مسائل روانی، عاطفی و رفتاری افراد ؛
-ارزیابی رفتار، رویکردها و توانایی مراجعان از طریق برگزاری تستهای مختلف روانشناسی؛
-تشخیص اختلالات عاطفی، روانی و رفتاری در مراجعان از طریق مصاحبه بالینی؛
-طراحی برنامههای اصلاح رفتاری بعد از تشخیص مشکل مراجع؛
-طراحی درمان و تراپی برای هر مراجع بنا به مشکل او؛
-استفاده از روشهای روانسنجی برای بهبود وضعیت مراجع؛
-کمک به بیمار برای تعیین اهدافی در جهت توسعه و درمان وضعیتش؛
-بررسی روند بهبود بیمار با برگزاری جلسات منظم تراپی؛
-ارزیابی اثرگذاری روند درمان؛
-ملاقات با اعضای خانواده و نزدیکان بیمار؛
-انجام پروژههای تحقیقاتی،پژوهشی و آموزشی؛
-انتشار نتایج دستاوردها و پژوهشها در نشریات و مجلات تخصصی.
گروه درمانی
این شیوه درمانی به شکل برگزاری جلسات گروهی حداکثر 9 نفره می باشد که در مراکز مشاوره روانشناسی برگزار می گردد و درمانگرخوب بالینی افرادی که زمینه مشکلات آنها مشابه می باشد را در یک گروه قرار داده و خود نقش رهبری گروه را بر عهده می گیرد. هدف این شیوه های درمانی این می باشد که افراد احساس کنند در مشکل خود تنها نیستد و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند. معمولا افرادی که در گروه درمانی با یکدیگر شرکت می کنند پس از مدتی دارای حمایت های عاطفی قوی از یکدیگر می شوند .
معایب شغلی روانشناسی بالینی
بدلیل ماهیت روش درمان احتمال فشار بالای کاری وجود دارد. در روانشناسی بالینی برای درمان بیمار باید زمان زیادی را سپری کرد و برای بیمار خیلی وقت گذاشت. و بخاطر تعامل با افراد نابهنجار شاید در درازمدت درمانگر دچار خستگی و فرسایش شغلی گردد.
این شیوه درمانی به شکل برگزاری جلسات گروهی حداکثر 9 نفره می باشد که در مراکز مشاوره روانشناسی برگزار می گردد و درمانگرخوب بالینی افرادی که زمینه مشکلات آنها مشابه می باشد را در یک گروه قرار داده و خود نقش رهبری گروه را بر عهده می گیرد. هدف این شیوه های درمانی این می باشد که افراد احساس کنند در مشکل خود تنها نیستد و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند. معمولا افرادی که در گروه درمانی با یکدیگر شرکت می کنند پس از مدتی دارای حمایت های عاطفی قوی از یکدیگر می شوند .
معایب شغلی روانشناسی بالینی
بدلیل ماهیت روش درمان احتمال فشار بالای کاری وجود دارد. در روانشناسی بالینی برای درمان بیمار باید زمان زیادی را سپری کرد و برای بیمار خیلی وقت گذاشت. و بخاطر تعامل با افراد نابهنجار شاید در درازمدت درمانگر دچار خستگی و فرسایش شغلی گردد.
منابع:
-روانشناسی بالینی فیرس و ترال - به نقل از ایران حامی
careerexplorer.com