پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ / ۱۲:۵۰
کد مطلب: 52517
۵
رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان

برنامه های کلی پیشگیری از خودکشی دانش‌آموزان در مدرسه

برنامه های کلی پیشگیری از خودکشی دانش‌آموزان در مدرسه
دانش‌آموزان وقت زیادی را در مدرسه می گذرانند و مدرسه یک نهاد اجتماعی است که مسئولیت اصلی آموزش و پرورش و اجتماعی شدن دانش آموزان را بر عهده دارند. با در نظر گرفتن نقشی که مدارس دارند، به نظر می رسد مدرسه بیشتر از هر نهاد دیگری توانایی کنترل وقوع رفتار های پرخطر و شناسایی و کمک به افراد در خطر را دارد. به عنوان مثال، در متن کتاب خودکشی دانش‌آموزان: ارزیابی و مداخله (آلن برمن ، دیوید جابز و مورتون سیلورمن ، 2006) از خواننده خواسته اند تا موارد زیر را انجام دهند:

خود را در یک سمپوزیوم در مورد خودکشی دانش‌آموزان تصور کنید که در مورد پاسخ به گزارش رسانه ها از افزایش هشداردهنده بروز خودکشی دانش‌آموزان است. پانل سخنرانان برجسته بین رشته ای برای ارائه دیدگاه ها و توضیحات برای این مشکل و پیشنهادات برای حل آن، جمع آوری شده است. این پانل به مدارس و فشار شدید رقابتی به عنوان منابع استرس توجه دارد. برخی از اعضای هیئت داوران، خودکشی دانش‌آموزان را به عنوان یک مشکل بین المللی مورد توجه قرار می دهند. دیگران اعتبار و کفایت آمار رسمی را مورد سوال قرار می دهند؛ برخی دیگر در مورد مشکل حساسیت روزنامه نگاران اظهار نظر می کنند. نگرانی ها در مورد خودکشی جمعی، نقش پیشنهاد و تقلید، و همچنین در دسترس بودن اسلحه و سایر چیزها برای خودکشی مطرح شده است. استراتژی های پیشگیرانه و مداخله ای مختلف پیشنهاد شده است و سیستم آموزشی به عنوان تنها سیستم که نقش مهمی در پیشگیری دارد شناخته شده است. (ص 21)


هر کدام از متخصصان سلامت روان مدرسه، از جمله روانشناسان مدرسه، مشاوران مدرسه یا مددکاران اجتماعی، می‌توانند تصور کنند که در چنین سمپوزیومی حضور دارند. با این حال، شاید جالب ترین چیز در این مثال این است که سمپوزیوم آن در سال 1910 رخ داده است. رئیس سمپوزیوم زیگموند فروید بود و آن یکی از آخرین جلسات انجمن روانکاوان وین بود که اعضای آن متشکل از کارل یونگ و آلفرد آدلر بود، که توسط فروید رهبری و در شب چهارشنبه در اتاق نشیمن وی برگزار شد (برمن و همکاران، 2006). واقعیت این است که مسائل مشابهی که ما امروزه با آن مواجه می شویم، بیش از یک قرن پیش مورد بحث قرار گرفته است و به ما یادآور می شود که مشکل خودکشی دانش‌آموزان چیز جدیدی نیست و این موضوع برای یک مدت بسیار طولانی مبهم و ناخوشایند بوده است (برمن، 2009)


پیشگیری از خودکشی در مدارس
با بررسی زمینه ای پژوهش های انجام شده توسط مؤلفان در ایران، هیچ برنامه جامع پیشگیری از خودکشی در مدارس یافت نشد. آنچه در این بخش از نظر می گذرانیم، برنامه ها و تلاش های انجام گرفته در دیگر کشورهاست. در این بخش نیز مثل سایر بخش های کتاب سعی بر کاربردی بودن کتاب است.

افزایش ناخوشایند و نگران کننده خودکشی دانش‌آموزان که در نیمه دوم قرن بیستم در ایالات متحده و دیگر کشورها اتفاق افتاد، باعث رشد و پیشرفت برنامه های پیشگیری از خودکشی در مدارس شد. اولین مطالعات ایالات متحده و بررسی ادبیات پس از آن که تلاشی برای بررسی و ارزیابی این برنامه ها بود در دهه 1980 آغاز شد و در دهه 1990 فراگیرتر تر شد و درنهایت در دو دهه اخیر ادامه پیدا کرد.

در ابتدای دهه 1970 برنامه های پیشگیری از خودکشی در مدرسه ایجاد شد و در دهه 1980 به سرعت افزایش یافت. به عنوان مثال گارلند ، شافر و ویتل (1989) یک بررسی ملی از این برنامه ها را انجام دادند و گزارش دادند که تعداد مدارسی که از این برنامه ها استفاده می کردند از 789 در سال 1984 به 1709 در سال 1986 افزایش یافته است. پس از یک دوره کاهش علاقه به این برنامه ها در طول سال دهه 1990، علاقه جدیدی به آنها توسط دولت فدرال مانند دعوت برای اقدام برای جلوگیری از خودکشی پیدا شد.

پیش از این، برنامه های پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه به دلیل عدم توجه کافی به دانش آموزان به عنوان هدف اصلی این برنامه ها، مورد انتقاد قرا گرفته است (کالافات ، 2003). انتقاد دیگر از این برنامه ها این است که اکثر این برنامه ها رفتار خودکشی دانش آموزان را به عنوان یک مدل واکنش به استرس مشترک در نظر می گیرند. یعنی اینکه علت اصلی خودکشی در مدرسه را پاسخ به استرس های زیاد در محیط مدرسه می دانند. این دیدگاه یک مدل تحریف شده و ناکاملی از رفتار خودکشی در مدرسه است و بسیاری از تحقیقات معتبر را نادیده می گیرد. بیشتر تحقیقات تقریبا با این اشتراک نظر رسیده اند که خودکشی دانش آموزان و رفتار خودکشی آنها با شدت بیماری روانی یا روانپزشکی مرتبط است(مازا، 1997، ص90).
 

"مدل استرس " خودکشی نیز از این نظر مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا اساسا خودکشی و رفتار خودکشی را "نرمالیزه می کند"، یعنی بیان می کند که اگر استرس زیادی به کسی وارد شود، فرد به خودکشی آسیب پذیرتر می شود (مازا، 1997؛ میلر و دوپول، 1996). کسانی که از مدل واکنش به استرس برای پیشگیری از خودکشی در مدارس استفاده می کنند، از به کارگیری مدل بیماری روانی برای پیشگیری از خودکشی اجتناب می کنند؛ زیرا آنها از این می ترسند که مبادا با بررسی کردن مدل بیماری روانی، جوانان از بیان افکار خودکشی خود اجتناب کنند. در واقع مطرح کردن بیماری روانی و نشانه های آن، در میان اکثر افراد بیماری روانی به عنوان یک پرچسب منفی قلمداد می شود(گرلند و همکاران، 1989).

با این حال، شافر، گارلند، گولد، فیشر، و تراتمن (1988) موضع مخالف گرفته اند. آنها استدلال کردند که با "نرمالیزه کردن" رفتار خودکشی، مدل استرس موجب می شود این رفتار در میان دانش‌آموزان قابل قبول بشود. آنها همچنین استدلال کردند که تاکید بر رابطه بین خودکشی و بیماری روانی، خودکشی را یک روش کمتر جذاب برای مقابله با مشکلات در میان دانش‌آموزان در معرض خودکشی می کند. در نهایت، بررسی آنها از ادبیات موجود در زمینه ی خودکشی نشان می دهد که برنامه های اطلاع رسانی برای دانش‌آموزانی که بیشتر در معرض خودکشی هستند خیلی مفید نیست. توصیه های شافر و همکارانش در این زمان که عمدتا "توقف " در برنامه های پیشگیری خاصی بود، موجب شد بحث های جدی و بحث در مورد عوارض ناخواسته چنین برنامه هایی ایجاد شود.

 اخیرا برنامه های پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه "نسل دوم "second-generation عمدتا به دانش‌آموزان اطلاعات دقیق تری ارائه می کنند که خودکشی نه نتیجه استرس بلکه ممکن است یک محصول جانبی از مشکلات جدی سلامت روان به خصوص افسردگی باشد. این برنامه ها نیز بیشتر به آماده کردن دانش‌آموزان برای واکنش موثر به همسالان در معرض خطر خود و کمک گرفتن از بزرگسالان متمرکز شده اند و تأثیر مثبتی بر دانش دانش‌آموزان و کمک به همتایان در معرض خطرشان گذاشته اند. با این حال، این برنامه ها، مانند بسیاری از برنامه های دیگر که قبل و بعد از آن مورد ارزیابی قرار گرفته اند، اغلب از نظر تاثیر برنامه های پیشگیرانه در رفتار دانش‌آموزانی که در معرض خطر ابتلا به خودکشی قرار دارند مورد بررسی قرار نمی گیرند. و از این نظر که تغییرات در دانش و نگرش ها منجر به تغییر رفتار می شود، مورد انتقاد قرار گرفته اند (برمن و همکاران، 2006؛ میلر و دوپول، 1996).

برنامه پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه به نظر می رسد یک برنامه آموزشی مبتنی بر برنامه درسی، کلاس محور، و برنامه بحث و سخنرانی است که معمولا در دوره های سه تا شش ساله در سطح دبیرستان اجرا می شود (گولداسمیت ، پلمار، کلینمن، و بانی، 2002). معمولا اهداف این برنامه ها شامل افزایش آگاهی در مورد خودکشی دانش‌آموزان، بحث در مورد افسانه های مختلف و اطلاعات غلط درباره خودکشی و افشای آن، افزایش شناخت دانش‌آموزان از عوامل خطر و علائم احتمالی، تغییر نگرش در مورد دسترسی به کمک، و ارائه اطلاعات در مورد منابع در مدرسه و جامعه است.

همچنین بسیاری از این برنامه ها اطلاعات مشابه و جلسات آموزشی را برای کارکنان مدرسه فراهم می کنند. بعضی از برنامه ها همچنین از اجزای اضافی در برنامه خود مانند آموزش مهارت های حل مسائل دانش‌آموزی و مهارت های مدیریت بحران استفاده می کنند (برمن و همکاران، 2006). توسعه برنامه های پیشگیری از خودکشی در مدارس در چند دهه گذشته لزوما به این معنی نیست که همه پرسنل مدرسه این پیشرفت را تایید یا حمایت می کنند. در واقع، پرسنل مدرسه ممکن است چندین پرسش منطقی و قانونی در رابطه با این موضوع داشته باشند. به عنوان مثال، برنامه های پیشگیری مبتنی بر مدرسه چقدر موثر است؟ چرا مدارس باید در پیشگیری از خودکشی دانش‌آموزان شرکت کنند؟ آیا این واقعاً مسئولیت مدارس است؟
 

اجزاء برنامه جامع پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه
برمن و همکارانش (2006) هفت جزء برنامه های پیشگیری از خودکشی جامع مدرسه را شناسایی کردند:
(1) مهارت های تشخیص زودهنگام و ارجاع؛
(2) شناسایی منابع؛
(3) رفتار کمک جویی؛
(4) آموزش حرفه ای؛
(5) آموزش والدین؛
(6) پیشگیری اولیه؛
(7) پیشگیری ثانویه.



Early detection and referral-making skills
مهارت های تشخیص زودهنگام و ارجاع، به نیاز به آموزش عوامل خطر و (به ویژه) علائم احتمالی هشداردهنده خودکشی به دانش‌آموزان و کارکنان اشاره دارد، و همچنین آنچه که آنها باید انجام دهند و چه فرآیندی را باید طی کنند تا دانش‌آموزی که ممکن است خودکشی بکند را ارجاع دهند.


Resource identifcation
شناسایی منابع ضروری است، زیرا یک ارجاع موثر نیاز به داشتن متخصصان توانا در مدرسه برای انجام ارزیابی خطر خودکشی و همچنین متخصصان توانا در جامعه دارد زیرا ممکن است در صورت لزوم دانش‌آموز در معرض خودکشی ارجاع داده شود. منابع اجتماعی، آژانس های سلامت روان، بیمارستآن‌های روانپزشکی و پزشکان خصوصی می‌توانند مورد ارزیابی قرار گیرند تا از صلاحیت های حرفه ای آنها اطمینان حاصل شود و درموقع لزوم، دانش‌آموزانی که در معرض خطر خودکشی قرار دارند را به آنها ارجاع داد. منابعی که برای کمک به دانش‌آموزان در مدرسه طراحی شده است نیز باید به طور واضح به آنها اطلاع داده شود (برمن و همکاران، 2006)

یکی از مزایای جانبی شناسایی منابع برای دانش‌آموزان این است که رفتار کمک جویی help-seeking behavior را بیشتر عادی می کند. هنگامی که مدارس و جوامع نگرانی خود برای خدمات به دانش‌آموزان خودکشی گرا و کیفیت این خدمات را نشان می دهند، آگاهی از خودکشی افزایش می یابد، همچنین احتمال برچسب زدن را نیز کاهش می دهد. در نتیجه، احتمال استفاده از منابع ممکن است بیشتر شود؛ حتی ممکن است پذیرش درمآن‌های ذکر شده توسط دانش‌آموزان افزایش یابد. همچنین با شناسایی منابع مرتبط با آموزش حرفه ای professional education، آموزش های کارکنان مدرسه در مورد خودکشی دانش‌آموزان بهبود می یابد، و منابع مدارس را افزایش می دهد (برمن و همکاران، 2006)

اگر دیدگاه گسترده از نقش مدرسه شامل آموزش همه بخش های جامعه باشد، پس آموزش والدین در مورد خودکشی دانش‌آموزان نیز جزء مهمی از اقدامات پیشگیری از خودکشی در مدارس می‌باشد. به والدین/مراقبان باید اطلاعات مربوط به عوامل خطر و نشانه های هشداردهنده برای خودکشی ارائه شود، به طریقی که مشابه این اطلاعات به دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه ارائه می شود. علاوه بر این، با توجه به اینکه بیشتر خودکشی دانش‌آموزان با استفاده از اشیای تیز (تیغ، چاقو و ...) صورت می گیرد و بیشتر در خانه اتفاق می افتد، لذا برنامه های مربوط به دور کردن این اشیا را می‌توان به والدین (سیمون ، 2007) ارائه داد، به خصوص به والدینی که فرزندان در معرض خطر بالای خودکشی قرار دارند (برمن و همکاران.، 2006). اطلاعات مربوط به چگونگی شناسایی عوامل خطر، نشانه های هشدار دهنده، رفتارهای خود-آسیبی و خودکشی، و پیشگیری از خودکشی کودکان و نوجوانان در نسخه والدین این کتاب (خودکشی در دانش آموزان، نسخه والدین) به صورت کامل و کاربردی تدوین شده است.


Primary prevention strategies
راهبردهای پیشگیری اولیه احتمالا "موثرترین و ارزان ترین" راهبردهای موجود هستند (برمن و همکاران، 2006، ص320) که برای کارکنان مدرسه در پیشگیری از خودکشی در دسترس قرار دارند. برمن و همکارانش توصیه می کنند که این برنامه ها رفتارهای بهبود سلامت را از طریق آموزش مهارت های رفتاری، آموزش دهند. آنها توصیه می کنند که این برنامه ها در مدارس ابتدایی آغاز شود، و از طریق آموزش پیگیرانه تقویت شوند و بر مهارت ها و توانایی های انطباقی دانش‌آموزان تمرکز کنند.

در نهایت، این نویسندگان پیشنهاد می کنند برنامه های پیشگیری از خودکشی جامع و مبتنی بر مدرسه باید شامل اقدامات پس از وقوع خودکشی نیز باشد. همانطور که توسط برمن و همکارانش (2006) تشریح شده است، این موارد شامل رویه هایی می شود که یک دانش‌آموز در اثر خودکشی کشته می شود، و هم در مواردی که یک اقدام به خودکشی جدی اما غیرکشنده رخ داده است. به عنوان مثال، روشهای پیشگیری ثانویه، پس از وقوع خودکشی در شرایطی انجام می شود که یک دانش‌آموز اقدام به خودکشی شدید کرده است، و پس از چندین روز بستری به مدرسه بازگشته است.

علاوه بر جامع بودن رویکرد در زمینه پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه، یکی از مزایای مشخص اجزای توصیف شده قبلی، سهولت نسبی انجام آن است. برخلاف دیگر برنامه های جامع مدارس مانند حمایت از رفتار مثبت در مدرسه، پیاده سازی توصیه های ذکر شده در بالا به هیچ وجه به صورت مالی یا به لحاظ زمان و تلاش برای کارمندان مدرسه پر هزینه نیست. در نتیجه، یک برنامه پیشگیری از خودکشی جامع به احتمال زیاد به راحتی قابل اجرا خواهد بود و بنابراین بسیار سریعتر از سایر برنامه های آموزشی مدرسه ای انجام خواهد شد. فقط به این دلیل که ممکن است اجرای چنین برنامه هایی دشوار باشد، نباید این برنامه ی جامع پیشگیری از خودکشی را کنار گذاشت.
 

نقش و مسئولیت های متخصصان سلامت روان در مدرسه
اگرچه تمام دانش‌آموزان و تمام کارکنان مدرسه نقش مهمی در تلاش های پیشگیرانه در زمینه پیشگیری از خودکشی در مدرسه بازی می کنند، ولی متخصصان سلامت روان مدرسه (مثلا روانشناسان مدرسه، مشاوران مدرسه و مددکاران اجتماعی) در این فرآیند نقش بسیار مهمتری دارند. این متخصص سلامت روان مدرسه است که در نهایت می‌تواند و باید نقش رهبری و مسئولیت در برنامه های پیشگیری از خودکشی مبتنی بر مدرسه را بر عهده بگیرد و آنها باید به صورت یکپارچه در اجرا، حفظ و ارزیابی برنامه های پیشگیری شرکت کنند.

برمن (2009) خاطر نشان می کند که "روانشناسان مدرسه (و همچنین دیگر متخصصان سلامت روان مدرسه) می‌توانند نقش مهمی در کاهش شیوع رفتار خودکشی در میان دانش‌آموزان و همچنین واکنش به وقایع خودکشی و اثرات آنها داشته باشند"(ص. 237). برای انجام این کار، وی پیشنهاد می کند که تمام متخصصان سلامت روان مدرسه باید به موارد زیر توجه داشته باشند:

• آگاهی از عوامل خطر و نشانه های هشداردهنده رفتارهای خودکشی.
• درک مسائل حقوقی و قانونی، و بهترین مداخله ها در مورد پیشگیری از خودکشی در مدارس.
• اطلاع در مورد بهترین مداخله های مبتنی بر شواهد در مورد پیشگیری از خودکشی.
• دانستن چگونگی فرمول بندی و انجام یک ارزیابی خطر خودکشی.
• توانایی در تمایز بین رفتار خودکشی و رفتار های خود-آسیبی غیر خودکشی.
• داشتن آگاهی و مهارت کافی در زمینه ارزیابی و مداخله در بحران.
• آگاهی از اینکه چگونه والدین دانش‌آموزان را در فرایند مداخله برای دانش‌آموزان در معرض خطر خودکشی درگیر کند.
• آگاهی از اینکه چگونه یک دانش‌آموز پس از اقدام به خودکشی دوباره به یک کلاس درس بازگردد.
• آگاهی کافی از مسائل مربوط به سرایت خودکشی و خودکشی جمعی.
• دانستن چگونگی اجرای موثر فرآیند های مداخله پس از خودکشی
 

پاسخ به رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان:
توصیه های کوتاه برای مدارس

• هر مدرسه باید یک سیاست و رویه نوشته شده در مورد رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان، از جمله پیشگیری، ارزیابی خطر، مداخله و استراتژی های پس از حادثه داشته باشد.
• همه سیاست ها و رویه ها باید سالانه به پرسنل مدرسه ارائه شود. البته اینکه پرسنل مدرسه صرفاً در معرض این سیاست ها و رویه ها قرار گیرند کافی نیست. آنها باید نشان دهند که این رویه ها و سیاست ها را آموخته اند.
• همه کارکنان مدرسه باید در مورد خودکشی دانش‌آموزان آموزش ببینند، از جمله آموزش در مورد متغیرهای جمعیت شناختی، افسانه های معمول و سوء تفاهم ها در مورد رفتار خودکشی، عوامل خطر و علائم احتمالی هشداردهنده خودکشی، و چه کاری انجام دهند و با چه کسی تماس بگیرند اگر حتی مظنون هستند که یک دانش‌آموز ممکن است خودکشی کند.
• متخصصان سلامت روان (به عنوان مثال، روانشناس مدرسه، مشاور مدرسه، مددکار اجتماعی) و دیگر متخصصان (مانند پرستار مدرسه) در هر مدرسه باید در نظر گرفته شوند تا آموزش های لازم را بدهند، در صورت نیاز خطر خودکشی را ارزیابی کنند و در تیم مداخله در بحران در هر مدرسه خدمت کنند. این وظایف باید در به عنوان وظایف شغلی آنها تعیین شود.
• این متخصصان باید با کدهای اخلاقی حرفه های خود در رابطه با خودکشی آشنا باشند و به طور مداوم مهارت های خود را از طریق یک رویکرد برنامه ریزی برای رشد حرفه ای بهبود بخشند. این تعهد به رشد حرفه ای باید به طور کامل توسط مدیر مدرسه، از جمله تأمین بودجه برای فعالیت های رشد حرفه ای (به عنوان مثال، حضور در کنفرانس ها)، به طور کامل پشتیبانی شود.
• منابع مدرسه و جامعه برای کمک به دانش‌آموزان در معرض خطر خودکشی باید شناسایی و با دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه به اشتراک گذاشته شود. متخصصان بهداشت و سلامت باید از این منابع آگاه باشند و بدانند که چگونه با سرعت به آنها دسترسی پیدا کنند.

• هنگامی که یک عضو مدرسه حتی مشکوک به این شود که یک دانش‌آموز ممکن است خودکشی کند، این سوء ظن را باید بلافاصله به مدیر مدرسه و همچنین به روانشناس یا مشاور مدرسه که در ارزیابی خطر های خودکشی و پیشگیری از خودکشی آموزش دیده است اطلاع دهد.

• هر دانش‌آموزی که مظنون به اقدام به خودکشی است باید در همه زمان‌ها تحت نظر باشد و هرگز نباید تحت هیچ شرایطی تنها بماند. هر چیزی که ممکن است یک سلاح باشد (به عنوان مثال تفنگ) یا می‌تواند به عنوان یک سلاح (به عنوان مثال شیئ تیز) مورد استفاده قرار گیرد، باید از دانش‌آموز گرفته شود.

• هر بار که یک دانش‌آموز به عنوان فرد در معرض خطر خودکشی شناخته می شود، فرآیندی که در روز حادثه دنبال می شود، باید به طور دقیق ثبت شود. استفاده از یک گزارش حادثه استاندارد شده توصیه می شود. تمام حوادث ثبت شده باید در یک مکان امن ذخیره و نگهداری شوند.
• اگر یک دانش‌آموز مشکوک به رفتار خودکشی احتمالی باشد باید یک ارزیابی خطر خودکشی انجام شود، و باید بلافاصله با والدین/مراقبان دانش‌آموز تماس گرفته شود و نتایج ارزیابی ها به آنها اطلاع داده شود.

• در شرایطی که مشخص شده است که یک دانش‌آموز در معرض خطر متوسط تا شدید برای خودکشی است، نباید اجازه ترک مدرسه با اتوبوس یا پیاده رفتن به خانه داشته باشد، مگر اینکه همراه با یک والد یا بزرگسال دیگری باشد. والدین/مراقبان در چنین شرایطی باید از طرف مدرسه برای همراهی فرزندشان دعوت شوند. بسته به شدت وضعیت، دانش‌آموز باید توسط کارکنان مناسب مدرسه، پلیس، یا آمبولانس به یک مرکز بیمارستان یا روانپزشکی برای ارزیابی بیشتر فرستاده شود.

• اگر یک دانش‌آموز در یک زمان به علت رفتار خودکشی گرایانه بستری شده یا از مدرسه غیبت کرده است، وقتی که دانش‌آموز به مدرسه بر می گردد، یک متخصص سلامت روان (به عنوان مثال، متخصص سلامت روان مدرسه) باید برای خوشامد گویی، ملاقات و نظارت بر دانش‌آموز براساس نیاز، در دسترس باشد.

• پرسنل دیگر مدرسه به جز متخصصان سلامت روان که در مدرسه کار می کنند (به عنوان مثال، معلمان) و به طور مستقیم با دانش‌آموز در معرض خطر خودکشی کار می کنند باید از وضعیت دانش‌آموز مطلع شوند و دستورالعمل های مشخص در مورد آنچه که باید در صورت مشاهده ی رفتارهای آسیب زا انجام دهند، به آن‌ها داده شود.
 

برنامه های کلی پیشگیری از خودکشی دانش‌آموزان در مدرسه
متغیرهایی که به توضیح یا پیش بینی رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان کمک می کند


متغیرهایی که به توضیح یا پیش بینی رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان می پردازند، می‌توانند به دو دسته تقسیم شوند:
عوامل خطر که فرد را به رفتار خودکشی مستعد می کند و علائم هشداردهنده که احتمال یک بحران خودکشی را نشان می دهد (وان اوردن و همکاران، 2008). اگرچه عوامل خطر و علائم هشداردهنده مفاهیم مرتبطی هستند، تمایزات مهمی بین آنها وجود دارد. شاید یکی از مهمترین تمایزات این است که عوامل خطر رابطه ی زمانی طولانی تری با رفتار خودکشی دارند، در حالیکه علائم هشداردهنده رابطه کوتاه مدتی با رفتار خودکشی دارند به این معنی که علایم هشداردهنده، پیرامون رفتار خودکشی بیشتر نمایان می شود در حالی که عوامل خطر، در طول دوران زندگی فرد حضور دارند (وان اوردن و همکاران، 2008). migna.ir علاوه بر این، عوامل خطر معمولا پایدار، غیرقابل تغییر و نشأت گرفته از مطالعات تجربی و تحقیقاتی اند. در مقابل، علائم هشداردهنده بیشتر پویا هستند و عموما از تجربیات بالینی گرفته شده اند (جوینر و همکاران، 2009؛ رود و همکاران، 2006).

عوامل خطر
اگر چه عوامل خطر زیادی برای خودکشی شناسایی شده است، دو عامل برجسته و مهم عبارتند از: (1) وجود حداقل یک اختلال روانی و (2) سابقه رفتار خودکشی قبلی، به ویژه اقدام به خودکشی. در ارائه اطلاعات در مورد خودکشی دانش‌آموزان به دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه، ضروری است که این دو عامل خطر به دقت شناسایی شود. این دو عامل خطر مهم در این بخش بیشتر توضیح داده شده است و به دنبال آن، دیگر عوامل خطر برای رفتارهای خودکشی دانش‌آموزان به صورت مختصر بررسی می شود.


اختلالات روانپزشکی در دانش‌آموزان
معتبرترین و قویترین عامل خطر برای خودکشی دانش‌آموزان، وجود یک یا چند اختلال روانی است. یافته های روان شناختی از طریق مصاحبه ساختار یافته با اعضای خانواده و دوستان قربانیان خودکشی تخمین می زنند که حدود 90 درصد دانش‌آموزانی که در اثر خودکشی جان خود را از دست می دهند، در زمان مرگشان حداقل یک اختلال روانی را تجربه می کنند (میلر ، و اکرت، 2009). این اطلاعات هم برای دانش‌آموزان و هم کارکنان مدرسه بسیار مهم است و باید برای هر دو گروه توضیح داده شود که عکس این عبارت صحیح نیست (یعنی 90 درصد همه افرادی که اختلالات روانی دارند توسط خودکشی نمی میرند).

شایعترین اختلالات روانی که در دانش‌آموزانی که در اثر خودکشی می میرند وجود دارد، به ترتیب عبارت است از: اختلالات خلقی (مانند اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسرده خویی، اختلال دوقطبی)، اختلالات مرتبط با مواد (مثلا الکل و/یا سوء مصرف مواد) و اختلالات رفتار آشوبگر Disruptive behavior disorders(فلشمن و همکاران، 2005). اگر چه اکثریت دانش‌آموزان مبتلا به افسردگی، خودکشی نمی کنند و همه دانش‌آموزانی که خودکشی می کنند از نظر بالینی افسرده نیستند (رینولدز ، و مازا، 1994)، اما به نظر می رسد حدود 42 تا-66 درصد دانش‌آموزانی که در اثر خودکشی جان خود را از دست می دهند، به نوعی اختلال افسردگی را در زمان مرگشان تجربه می کنند (فلشمن و همکاران، 2005). هر دو اختلال افسردگی تک قطبی (به عنوان مثال، اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسرده خویی) و اختلال دوقطبی، احتمال رفتارهای خودکشی را در دانش‌آموزان افزایش می دهد.


سایر انواع اختلالات روانی که با خودکشی دانش‌آموزان ارتباط دارد، عبارتند از: اختلالات اضطرابی (مانند اختلال هراس، اختلال استرس پس از سانحه)، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال سازگاری (برنت و همکاران، 1993؛ مازا ، 2000؛ مازا، و رینولدز، 2001؛ موسکوس ، و همکاران، 2005؛ شافر و همکاران، 1996). اختلالات خوردن مثل بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی نیز به عنوان عامل خطر جهت ابتلا به خودکشی شناخته شده است. با این وجود، هرچند بی اشتهایی و پرخوری عصبی خطر ابتلا به افکار و اقدام به خودکشی را افزایش می دهد، تنها بی اشتهایی عصبی با افزایش خطر مرگ ناشی از خودکشی رابطه دارد (جوینر و همکاران، 2009).

اگر چه ناامیدی یک اختلال روانی قابل تشخیص نیست، اما حضور آن نیز با خودکشی دانش‌آموزان بسیار ارتباط دارد و می‌تواند یک عامل خطر یا نشانه هشداردهنده برای آن باشد (تامپسون ، و همکاران، 2005). ناامیدی یک متغیر کلیدی در خودکشی است که دارای دلالت های درمانی و ارزیابی است چه با وجود اختلالات روانی خاص و چه بدون وجود آن. همانطور که توسط جوینر و همکاران (2009) اشاره شد: "صرف نظر از تشخیص بالینی یا زمینه زندگی، خودکشی با ناامیدی کلی مشخص می شود."

سایر متغیرهای مرتبط با خودکشی دانش‌آموزان شامل: قربانی همسالان شدن (به معنی، هدف رفتارهای پرخاشگرانه سایر دانش‌آموزان قرار گرفتن مثل زورگویی یا سوء استفاده کلامی یا فیزیکی) (برونستین کلومک و همکاران، 2006)، سوء استفاده جنسی و/ یا جسمی (جوینر و همکاران، 2006) و آسیب به خود (میلر و بروک، 2010) می‌باشد. در واقع، بیشتر دانش‌آموزانی که با خودکشی می میرند، دارای اختلالات روانشناختی و/ یا مشکلات روانی همبود هستند (میلر و تیلور، 2005). به این ترتیب، آنها به طور همزمان دو یا چند اختلال یا مشکل را نشان می دهند که اغلب ارزیابی و درمان این افراد را با مشکل مواجه می کند. یافته های مستمر از حضور شکل های همبود آسیب شناسی روانی، قویا نشان می دهد که خودکشی در انزوا رخ نمی دهد، بلکه محصول جانبی سایر مشکلات سلامت روان است (مازا، 2006).

بیشتر ابزار های خودگزارشی که برای سنجش افسردگی نوجوانان استفاده می شود از نظر اعتبار دچار مشکل هستند. ما آزمون افسردگی نوجوانان کوچر Kutcher Adolescent Depression Scale:KADS را معرفی می کنیم که اختصاصاً برای سنجش شدت افسردگی نوجوانان استفاده می شود.
 

رفتار خودکشی قبلی
علاوه بر آسیب شناسی روانی، عامل خطر مهم دیگر برای خودکشی، رفتار قبلی خودکشی، به ویژه اقدام به خودکشی قبلی است (جوینر و همکاران، 2005). این رابطه در هر دو نمونه نوجوانان و بزرگسالان یافت شده است. به عنوان مثال، وجود اقدام قبلی خودکشی، خطر ابتلا به اقدامات خودکشی آتی در نوجوانی را به طور قابل توجهی افزایش می دهد (بروسکی ، ایرلن، و رزنیک، 2001). اصل کلی که در مورد همه رفتارها از جمله رفتار خودکشی کاربرد دارد، این است که بهترین پیش بینی کننده رفتار آینده، رفتار گذشته است. در نتیجه، بهترین پیش بینی کننده اقدامات خودکشی آینده، سابقه یک یا چند کوشش خودکشی قبلی است.

سایر عوامل خطر
کودکان و دانش‌آموزانی که اشکال خفیف رفتارهای خودکشی (مثلا افکار خودکشی) را نشان می دهند و تحت درمان هستند یا درمان نمی گیرند (مثلا داروهای ضد افسردگی یا روان درمانی دریافت نمی کنند) نیز در معرض افزایش خطر خودکشی هستند. اقلیت های قومی دانش‌آموزان نیز عامل مهمی است مثلا دانش‌آموزان متعلق به اقلیت های قومی خاص در ایالات متحده ممکن است تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گیرند که دانش‌آموزان اروپایی آمریکایی با آن مواجه نخواهند شد، مانند تبعیض نژادی، استرس زاد و ولد، فلسفه سرنوشت ساز و استراتژی های مقابله ای منفعل (گوتررز ، و عثمان، 2008). قرار گرفتن در معرض خودکشی به واسطه مرگ همسالان ممکن است یک عامل خطر تشدید کننده باشد، به ویژه در میان افرادی که در معرض ابتلا به خطر قرار دارند. در نتیجه، ارزیابی خطر خودکشی دوستان نزدیک یک قربانی خودکشی به شدت توصیه می شود (برمن و همکاران، 2006).

سایر عوامل خطر که برای خودکشی دانش‌آموزان شناسایی شده اند، شامل موارد زیر است (بروک ، و همکاران، 2006؛ جوینر، 2005؛ لیبرمن ، و همکاران، 2008):
• نقص های بیولوژیکی در عملکرد سرتونین.
• انزوای اجتماعی.
• دسترسی محدود به امکانات سلامت روان.
• مهارت های حل مسئله و سبک های مقابله ای ضعیف.
• عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین.
• فرزند پروری یا جو خانوادگی ناکارآمد
• آسیب های روانی والدین
• عقاید فرهنگی یا مذهبی
• دسترسی به سلاح های مرگبار، به ویژه اسلحه گرم.
• مشارکت مکرر در خشونت یا قرار گرفتن در معرض خشونت.
 

هشدارهای احتمالی نشانه های رفتار خودکشی
در مقایسه با عوامل خطر، علائم هشداردهنده برای خودکشی، فاکتورهای پویا و از نظر زمانی نزدیک به خودکشی هستند که افزایش احتمال یک بحران خودکشی را نشان می دهند (وان اوردن و همکاران، 2008).
علائم هشداردهنده که باید با تمام دانش‌آموزان و کارکنان مدرسه نیز به اشتراک گذاشته شود عبارتند از:
• ناامیدی.
• غضب، خشم، انتقام جویی.
• بی رحمی یا مشارکت در فعالیت های خطرناک، که به نظر می رسد بدون تفکر بوده.
• احساس به دام افتادن، به طوری که هیچ راهی وجود ندارد.
• افزایش مصرف الکل یا مواد مخدر.
• جدا شدن از دوستان، خانواده یا جامعه.
• تجربه اضطراب و/ یا سراسیمگی.
• ناتوانی در خواب یا بیش از حد خوابیدن.
• تغییرات خلقی چشم گیر.
• نداشتن هیچ دلیلی برای زندگی و یا حس نداشتن هدف در زندگی.
• بخشش اموال به سایرین.

چند نکته در مورد علائم هشداردهنده قابل ذکر است: اول، بعضی از علائم هشداردهنده، به طور خاص برای خودکشی دانش‌آموزان معتبر نیست. تحقیقات بیشتری برای تعیین اینکه آیا نشانه هایی از خطر خودکشی حاد در کودکان، دانش‌آموزان و بزرگسالان متفاوت است مورد نیاز است (وان اوردن و همکاران، 2008). ثانیا، و شاید مهمتر از همه، بسیاری از دانش‌آموزان یک یا حتی چند علامت هشداردهنده را نشان می دهند ولی هرگز درگیر رفتار خودکشی نمی شوند و مشخص نیست که چند تا از این علائم هشداردهنده یا چه ترکیبی از آنها بهترین پیش بینی کننده خودکشی هستند. به علاوه، همه دانش‌آموزانی که خودکشی می کنند، لزوما تمام یا حتی برخی از علائم هشداردهنده بالا را نشان نمی دهند. همینطور تعداد زیادی از کسانی که دارای عوامل خطر هستند، خودکشی نمی کنند، و بسیاری از کسانی هم که خودکشی می کنند، دارای عوامل خطر نیستند. با این وجود، دانش‌آموزانی که نشانه های متعدد هشداردهنده را به همراه عوامل خطر که در بالا شرح داده شده را دارند، احتمالا در معرض خطر خودکشی قرار دارند و باید توسط یک متخصص سلامت روان مدرسه ارزیابی شوند.


بحران‌های موقعیتی ، رویدادهای استرس زای زندگی، و تسریع کننده ها
خطر رفتار خودکشی، زمانی که بحرآن‌های وضعیت حاد یا حوادث استرس زای زندگی، مانند فقدان (از دست دادن فرد عزیز)، همراه می شود با دیگر عوامل خطر مزمن مانند افسردگی، سوء مصرف مواد و/یا دسترسی به شیوه های کشنده، افزایش می یابد (گولد ، و کرامر، 2001؛ لیبرمن و پولند، 2002). چندین نوع مختلف از وقایع استرس زا که ممکن است رفتارهای خودکشی را در دانش‌آموزان تسریع کند شناسایی شده است. اگر چه این وقایع مستقیما باعث رفتار خودکشی نمی شوند، اما ممکن است که رفتار خودکشی را در دانش‌آموزان بالقوه آسیب پذیر ایجاد کنند. هیچ رویداد خاص استرس زایی پیش بینی کننده دقیق رفتار خودکشی نیست، اما وقتی که تعداد وقایع استرس‌زایی که فرد تجربه می کند زیاد باشد، او را برای خودکشی مستعدتر می کند، به خصوص زمانی که این وقایع استرس زا با حالات هیجانی بسیار شدید همراه باشند (میلر و مک کوناگی، 2005).

 

عوامل محافظتی
این حقیقت که بسیاری از دانش‌آموزانی وجود دارند که علی رغم تجربه تعدادی عوامل خطرزای برجسته برای خودکشی، همچنان دست به رفتار خودکشی نمی زنند، حاکی از وجود عوامل مختلف محافظتی یا مراقبتی می‌باشد (بوتریس ، 2007). عوامل محافظتی به متغیرهایی که به طور تجربی با کاهش خطر ابتلا به رفتارهای خودکشی ارتباط دارند اشاره می کند (گوتررز، و عثمان، 2008). اگر چه کار در این زمینه در حال افزایش است، تحقیقات، کمتر برای بررسی عوامل محافظتی نسبت به عوامل خطر در رابطه با خودکشی اختصاص یافته است (برمن و همکاران، 2006). در نتیجه، اطلاعات در این زمینه کمتر است. با این حال، برخی از عوامل محافظتی که شناسایی شده اند عبارتند از:
(1) حل مسایل اجتماعی و مهارت های مقابله ای
(2) عزت نفس
(3) حمایت اجتماعی از همسالان و (به ویژه) والدین.
 
علاوه بر این، تعدادی از عوامل محافظتی دیگر شناسایی شده اند (اگرچه مختص خودکشی نیستند)، که در صورت وجود، اغلب عوامل خطر را خنثی می کند (دول و کامینگس، 2008a).

این عوامل شامل:
• روابط دوستانه نزدیک
• خود کارآمدی بالا
• سطح بالایی از مشارکت در فعالیت های مفید (به عنوان مثال، مدرسه)
• روابط گرم و راهنمایی خواستن از بزرگسالان
• مدارس پاسخگو



 آموزش به دانش‌آموزان در این زمینه که چگونه و از کجا کمک بخواهند
هر برنامه جامع برای پیشگیری از خودکشی باید، به همه دانش‌آموزان اطلاعاتی در مورد آنچه که باید انجام دهند، اگر افکار یا اقدامات خودکشی دارند، یا اگر آنها به وجود رفتارهای مربوط به خودکشی در یکی از دوستان شان مشکوک شده باشند، ارائه دهد. دانش‌آموزان باید راه های مختلفی یاد بگیرند و گزینه های مختلفی برای آنها فراهم شود تا بتوانند به راحتی در مورد نگرانی های شان حرف بزنند (مثلا گفتن به معلم مورد اعتماد و مورد علاقه). یافته ها نشان می دهند، مانع جدی برای این فرآیند، این است که دانش‌آموزانی که بیشترین خطر برای رفتار خودکشی دارند، خیلی کمتر به دنبال دریافت کمک از دیگران هستند (برمن و همکاران، 2006). به عبارت دیگر، افکار خودکشی و سایر رفتارهای خودکشی ممکن است به عنوان یک مانعی برای دریافت کمک در برخی از کودکان و دانش‌آموزان عمل کند و پدیده ای است که به عنوان «نفی کمک » توصیف شده است (رود و همکاران، 1995).

بسیاری از دانش‌آموزان در خطر به خصوص دانش‌آموزان پسر- نگرش هایی را گزارش می کنند که از وجود باورهای هسته ای مبنی بر استفاده از راهبردهای مقابله ای ناسازگارانه در برخورد با رفتارهای خودکشی و افسردگی حمایت می کند (گولد و همکاران، 2004). به عنوان مثال، بسیاری از این دانش‌آموزان اعتقادات شناختی قوی دارند که افراد باید بتوانند مشکلات خود را بدون کمک خارجی حل کنند. متأسفانه، همسالان این نوع دانش‌آموزان در ارجاع آنها مفید نخواهد بود، زیرا آن‌ها خودشان اغلب مشکلات مربوط به سلامت روانی دارند. لذا رویکرد های شناختی-رفتاری می‌تواند برای ارزیابی استراتژی های مقابله ای دانش‌آموزان و ارزیابی چگونگی درک آن‌ها از دریافت کمک برای حل مشکلات شان مفید باشد. پرسنل مدرسه همچنین می‌توانند به طور مکرر با دانش‌آموزان ارتباط برقرار کرده و این فکر را که کمک گرفتن نشانه ای از ضعف نیست بلکه نشانه ای از قدرت است را تقویت کنند.

عوامل مختلفی می‌توانند رفتارهای کمک خواهی کودکان و نوجوانان را در رابطه با خودکشی یا سایر مشکلات تحت تاثیر قرار دهند (سربنیک ، کاس، و بایدار، 1996). موانع برجسته ای که بر سر راه کمک خواستن دانش‌آموزان قرار دارد عبارتند از:
(1) ناتوانی در بحث در مورد مشکلات با بزرگسالان
(2) اعتقاد بر این که فرد باید خودش با چنین مشکلاتی کنار بیاید
(3) ترس از بستری شدن
(4) عدم نزدیکی به پرسنل مدرسه.

همچنین تحقیقات نشان داده اند که دوستان افرادی که در معرض خودکشی اند نمی‌توانند، آنان را برای گرفتن کمک از مسئولین مدرسه، والدین و ... متقاعد کنند (کارلتون ، و دین، 2000؛ زواسویجک و همکاران، 2003).

مهمترین موانعی که دانش‌آموزان در متقاعد کردن دوستانشان جهت گرفتن کمک ادراک می‌کردند عبارتند از:
(1) نگرانی در مورد قضاوت اشتباه در مورد دوستانشان
(2) درک فقدان دسترسی به پرسنل مدرسه،
(3) ترس از بستری شدن دوست
(4) کم ارزش برآورد کردن مشکلات دوستان خود.

تحقیقات نشان می دهد که کارکنان مدرسه باید پیوندهای قوی با دانش‌آموزان تشکیل بدهند، تا دانش‌آموزان کارکنان را قابل دسترس تر و مفیدتر برای رسیدگی به مشکلاتشان درک کنند. نیاز به کارکنان مدرسه برای ارتباط بیشتر با دانش‌آموزان و نشان دادن حمایت از آنها برای دانش‌آموزان پسر مهم تر است، برای این که آنها نسبت به دختران بیشتر در معرض خطر مرگ واقعی با خودکشی هستند. علاوه بر این، باید به دانش‌آموزان آموزش داده شود که مشکلات روانشناختی که اغلب رفتارهای خودکشی باعث می شوند، مانند افسردگی، در کودکان و به ویژه نوجوانان بسیار رایج است و کمک به آنها شبیه کمک به یک مشکل فیزیکی است. در واقع، برجسته کردن آسیب پذیری های بیولوژیکی به افسردگی و رفتار خودکشی ممکن است برای برخی از دانش‌آموزان، به ویژه دانش‌آموزان پسر مفید باشد، که تمایلی به شناخت خود به عنوان کسی که از مسائل مربوط به روان (به جای فیزیکی) رنج می برد ندارند، به ویژه اگر آنها خود را سزاوار "سرزنش" بدانند.


خودکشی دانش‌آموزان: افسانه ها و واقعیت
1. افسانه: پرسش سوالات و یا صحبت کردن در مورد خودکشی با کودکان و نوجوانان احتمال وقوع آن را افزایش می دهد.
واقعیت: هیچ شواهدی برای درستی این باور وجود ندارد. در واقع، دانش‌آموزانی که قادر به بحث آزادانه در مورد موضوع خودکشی هستند، اغلب نتیجه های سودمند زیادی دارند، از جمله کاهش خطر ابتلا به خودکشی.

2. افسانه: خودکشی عمدتا ناشی از استرس است؛ با کافی بودن استرس، هر کسی می‌تواند خودکشی کند.
واقعیت: اگر چه یک رویداد استرس زای زندگی می‌تواند نهایتا منجر به یک بحران خودکشی شود، استرس به تنهایی برای ایجاد خودکشی کافی نیست. دلایل خودکشی پیچیده است و هیچ دلیل ساده یا هیچ دلیل مجرّدی برای اینکه چرا مردم با خودکشی می میرند، وجود ندارد.

3. افسانه: افرادی که خودکشی دارند، "دیوانه"، "احمق" یا "خالی از ذهن" هستند.
واقعیت: معمولا هنگامی ما فکر می کنیم که یک فرد "دیوانه" است که او درگیر رفتارهای عجیب و غریبی مانند صحبت کردن با خود و شنیدن صداهایی هستند که عمدتا با اسکیزوفرنی همراه است. افرادی که خودکشی می کنند دیوانه نیستند، احمق و یا خالی از ذهن نیستند، اما معمولا از درد هیجانی زیادی رنج می برند که ناشی از بیماری های روانی و اغلب افسردگی است.

4. افسانه: اگر شخصی واقعاً بخواهد خودکشی کند، نمی‌توان او را متوقف کرد یا متوقف کردنش کاری بسیار سخت است.
واقعیت: اغلب افرادی که خودکشی می کنند، در وضعیت بحرانی قرار دارند و زمانی که بحران نیز به وقوع می پیوندد، رفتار خودکشی نشان می دهند. جلوگیری از خودکشی، تضمین نمی کند که فرد بعدا دوباره خودکشی نخواهد کرد. اما بسیاری از مردمی که خودکشی را متوقف می کنند، بعدا به خاطر آن نمی میرند.

5. افسانه: افرادی که در مورد خودکشی صحبت می کنند این کار را انجام نمی دهند؛ آنها فقط به دنبال توجه هستند، یا فقط "فریاد برای کمک" است.
واقعیت: برای بسیاری از افرادی که خودکشی می کنند، خودکشی بیشتر "فریاد به خاطر درد" است تا "فریاد برای کمک". افرادی که در مورد کشتن خود صحبت می کنند اغلب اقدام به خودکشی می کنند؛ این به سادگی یک راه برای جلب توجه نیست.

6. افسانه: خودکشی یک عمل تکانشی است که مردم وقتی در خیال به سر می برند، انجام می دهند.
واقعیت: اگر چه بعضی از خودکشی ها ممکن است به نظر برسد که شخص به صورت تکانشی رفتار کرده است، اما معمولا چنین نیست. افرادی که تلاش به خودکشی می کنند یا توسط آن می میرند، معمولا مدت ها در مورد این که خودشان را بکشند فکر کرده اند و برنامه های خاصی برای انجام این کار داشته اند.

7. افسانه: تعداد افراد خودکشی کننده، در تابستان افزایش می یابد، زیرا مردم به دلیل تعطیلات در آن ماه، بیشتر احساس تنهایی می کنند.
واقعیت: بهار فصلی است که در آن بیشترین خودکشی رخ می دهد.

8. افسانه: گوش دادن به موسیقی خاص، یا تماشای برخی از فیلم ها، بازی های ویدئویی، و یا نمایش های تلویزیونی، می‌تواند فرد را وادار به خودکشی کند.
واقعیت: انجام این کارها می‌تواند به صورت بالقوه تاثیر منفی بر افرادی داشته باشد که در معرض افکار و رفتارهای خودکشی قرار دارند. اگر فردی در حال حاضر رفتار و افکار خودکشی را نداشته باشد، گوش دادن به موسیقی خاص یا تماشای فیلم های خاص، منجر به این نمی شود که فرد خودکشی کند.

9. افسانه: خودکشی می‌تواند یک راه حل منطقی برای مشکلات فرد باشد.
واقعیت: دانش‌آموزان که خودکشی می کنند اغلب خیلی غمگین و افسرده هستند و احساس نا امیدی می کنند. درد آنها بسیار واقعی است، اما آنها ممکن است درک نکنند که این حال آن‌ها بهتر خواهد شد و یا حتی از بین خواهد رفت.

10. افسانه: داروهای ضد افسردگی باعث خودکشی می شود.
واقعیت: این گزاره درست نیست.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد استفاده از داروهای ضد افسردگی ممکن است در برخی از افراد باعث افزایش افکار خودکشی شود، اما استفاده از داروهای ضد افسردگی منجر به افزایش اقدام به خودکشی و یا خودکشی نشده است. در حقیقت، احتمالا در برخی شرایط، عدم استفاده از داروهای ضد افسردگی، خطرناک تر است.

11. افسانه: خودکشی "مسری" است.
واقعیت: در شرایط خاص، خودکشی می‌تواند به صورت خوشه ای رخ دهد. با این وجود، برخی معتقدند که این اتفاق معمول نیست.



 
تهیه و تنظیم:
گروه روان شناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

چطور از مردها تعریف کنیم؟
ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. پس مراقب حرف هایتان باشید.