نقش باورهای فراشناختی مثبت و منفی در شروع و تداوم نشخوار فکری
نشخوار فکری چیست؟ چرا افراد نشخوار میکنند؟!
شهرام محمدخانی
نشخوار فکری Mind Rumination/Ruminating Thoughts به عنوان نوعی تفکر منفی، معطوف به خود، تکرارشونده و مداوم، طی یک دهه گذشته توجه نظری و تجربی فزایندهای را به خود معطوف کرده است (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۴).
نشخوار ذهنی به افکار مقاوم و عودکننده اطلاق میشود که بر محور یک موضوع معمول دور میزند، این افکار به شیوه غیرارادی وارد آگاهی میشوند و توجه را از موضوعات مورد نظر و اهداف کنونی، منحرف میسازند (جورمن، ۲۰۰۶).
بر اساس تعریف مارتین و تسر (۱۹۹۶)، نشخوار فکری اصطلاحی عمومی است که به افکاری که گرایش به تکرار شدن دارند، اشاره دارد. نولن-هوکسیما (۱۹۹۱)
در نظریۀ سبکهای پاسخدهی خود در مورد افسردگی، نشخوار فکری به صورت تفکّر تکراری و گذرا دربارۀ علایم افسردگی و علل و پیامدهای احتمالی آن تعریف میکند. بر اساس این نظریه، «نشخوار فکری شامل تمرکز مکرّر بر علائم افسردگی و علل، معانی و پیامدهای این علائم است»
نشخوار ذهنی به افکار مقاوم و عودکننده اطلاق میشود که بر محور یک موضوع معمول دور میزند، این افکار به شیوه غیرارادی وارد آگاهی میشوند و توجه را از موضوعات مورد نظر و اهداف کنونی، منحرف میسازند (جورمن، ۲۰۰۶).
بر اساس تعریف مارتین و تسر (۱۹۹۶)، نشخوار فکری اصطلاحی عمومی است که به افکاری که گرایش به تکرار شدن دارند، اشاره دارد. نولن-هوکسیما (۱۹۹۱)
در نظریۀ سبکهای پاسخدهی خود در مورد افسردگی، نشخوار فکری به صورت تفکّر تکراری و گذرا دربارۀ علایم افسردگی و علل و پیامدهای احتمالی آن تعریف میکند. بر اساس این نظریه، «نشخوار فکری شامل تمرکز مکرّر بر علائم افسردگی و علل، معانی و پیامدهای این علائم است»
نشخوار فکری از افکار خودآیند منفی که مخصوص افسردگی است، متفاوت است. پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۱ الف) مطرح کردند که اگرچه افکار خود آیند منفی تا حدودی شامل ارزیابی مختصری از فقدان یا شکست در افسردگی است، نشخوار شامل زنجیرۀ طولانیتری از تفکر تکرارشونده، چرخهای، منفی و معطوف به خود در پاسخ به شروع تفکر منفی است (نولن-هوکسیما، پارکر و لارسون، ۱۹۹۴؛ اسپاسوویچ و آلوی، ۲۰۰۱).
مطالعات همبستگی، تجربی و طولی متعددی بین نشخوار و دورههای طولانیتر و شدیدتر خلق افسرده پیوند برقرار کردهاند (نولن- هوکسیما، ۱۹۹۱، ۲۰۰۰؛ لیبومیرسکی و تاچ، ۲۰۰۴). به نظر میرسد که نشخوار فکری کارکردهای مهمی مانند کمک به دستیابی به اهداف معین (برای مثال، کاهش ناهماهنگی) و کسب بینش داشته باشد (مارتین و تسر، ۱۹۹۶؛ نولن- هوکسیما، ۱۹۹۱؛ پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱). نشخوار ذهنی، نوعی سبک تفکر است که مختص افسردگی است و با نگهداری و تداوم دورههای افسردگی مرتبط است (نولن-هوکسیما، ۱۹۹۱؛ تیزدل و برنارد، ۱۹۹۳). افکار مداوم و پایدار افسرده ساز به شکل نشخوار فکری، از ویژگیهای شناختی مهم افسردگی بالینی و خلق پایین است.
مدلهای متعددی دربارهی نشخوار فکری ارائه شده است. یکی از این مدلها، مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش (S-REF) نشخوار ذهنی است که چشم انداز وسیعتری را در بافت عظیم این مدل اختلال هیجانی ارائه مینماید که شامل توجه، تنظیم شناخت، باورها در مورد راهبردهای تنظیم هیجان و تعامل بین سطوح مختلف پردازش شناختی است (ولز و متیوز، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶). این مدل، در مفهوم سازی خود از نشخوار ذهنی، باورهای فراشناختی را یکپارچه میسازد که ممکن است نقش عمده فزایندهای در ایجاد و گسترش نشخوار ذهنی به عنوان سبک پاسخ دهی پایدار بازی کنند (ولز، ۲۰۰۹).
مدلهای متعددی دربارهی نشخوار فکری ارائه شده است. یکی از این مدلها، مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش (S-REF) نشخوار ذهنی است که چشم انداز وسیعتری را در بافت عظیم این مدل اختلال هیجانی ارائه مینماید که شامل توجه، تنظیم شناخت، باورها در مورد راهبردهای تنظیم هیجان و تعامل بین سطوح مختلف پردازش شناختی است (ولز و متیوز، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶). این مدل، در مفهوم سازی خود از نشخوار ذهنی، باورهای فراشناختی را یکپارچه میسازد که ممکن است نقش عمده فزایندهای در ایجاد و گسترش نشخوار ذهنی به عنوان سبک پاسخ دهی پایدار بازی کنند (ولز، ۲۰۰۹).

نشخوار فکری پاسخی نسبتاً معمول به خلق منفی است و مؤلفه اصلی خلق منفی و افسردگی اساسی در DSM-IV میباشد. نشخوار فکری ممکن است علامت خلق منفی یا افسردگی باشد ولی هم چنین نیز ممکن است به عنوان عملکرد جانبی نیز درک شود (ولز و متیوز، ۱۹۹۴؛ پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳). نشخوار فکری میتواند به عنوان نشانۀ بیماری افسردگی در نظر گرفته شود، ولی هم چنین ممکن است نوعی راهبرد مقابله با افسردگی باشد (ولز و متیوز، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶).
بر اساس مدل عملکرد اجرایی خود نظم بخش (ولز و متیوز، ۱۹۹۴) بخشی از باورهای فراشناختی درباره فواید نگرانی و نشخوار فکری، نقش مؤثری در تداوم اختلال دارند. به عبارت دیگر، آنچه نشخوار ذهنی را به عنوان یک راهبرد مقابلهای در برابر حوادث فعال میکند، تقابل باورهای فراشناختی مثبت و منفی است. در این مدل، تفکر منفی تکرارشونده، به صورت نشخوار ذهنی، به عنوان یکی از عوامل متعدد دخیل در آسیب پذیری و نگه داری اختلالات، شناخته میشود. نشخوار ذهنی به عنوان راهبرد مقابله در نظر گرفته میشود (ولز، ۲۰۰۹).
در مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش نشخوار ذهنی به عنوان نوعی سبک تفکر قلمداد میشود که از فعال شدن باورهای فراشناختی مثبت و منفی ناشی میشود. پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۳) دو دسته باور فراشناختی مثبت و منفی را که از نشخوار ذهنی حمایت میکنند، معرفی کردهاند. نوع اول باورهای مثبت هستند که افراد را برمیانگیزند تا برای مقابله با افت خلق، به نشخوار فکری بپردازند (مانند «فکر کردن به گذشته به من کمک میکند تا از اشتباهات و شکستهای آینده جلوگیری کنم»).
زمانی که افت خلق به افسردگی تبدیل میشود و علائم افسردگی شدت پیدا میکند، نوع دوم باورهای منفی ظاهر میشوند. باورهای فراشناخت منفی بر دو نوعند: نوع اول مربوط به غیرقابل کنترل بودن و منحصر به فرد بودن سخت است و نوع دوم مربوط به نتایج اجتماعی و بین فردی منفی حاصل از نشخوار فکری است. تولید این دو دسته باور منفی منجر به تجربه افسردگی میشود. به عبارت دیگر، باورهای فراشناختی مثبت، تفکر منفی تکرارشونده را شروع و تداوم میبخشد و باورهای فراشناختی منفی در ارتباط بین تفکر منفی تکرارشونده و اختلالات هیجانی سهیمند (ولز و متیوز، ۱۹۹۴؛ ولز، ۲۰۰۰).
شواهد تجربی اثبات کرده است که باورهای فراشناختی مثبت دربارۀ نشخوار ذهنی به صورت معنادار و مثبتی با نشخوار فکری و افسردگی در نمونههای غیر بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱) و افراد دچار افسردگی بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۳، مطالعه ۱) و هم چنین با سطوح بالای نشخوار ذهنی گزارششده (واتکینز و باراسایا، ۲۰۰۱) و نشانه شناسی افسردگی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱الف، ۲۰۰۱ب) مرتبطند. هم چنین هر دو نوع باورهای فراشناختی منفی دربارۀ نشخوار فکری (به عنوان مثال باورهای مرتبط با از دست دادن کنترل و خطرناک بودن و پیامد اجتماعی و بین فردی نشخوار فکری) به صورت معنادار با نشخوار فکری و افسردگی در نمونههای غیر بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱ج، ۲۰۰۳، مطالعه ۲) و با نمونه بالینی افراد افسرده (پاپاجورجیو، ۲۰۰۳، مطالعه ۱) همبسته است.
همچنین نتایج پژوهشها نشان میدهند که باورهای فراشناختی مثبت و منفی دربارۀ نشخوار ذهنی به صورت معناداری بیماران دچار افسردگی اساسی عودکننده را از بیماران دچار حملۀ هراس با گذر هراسی و ترس اجتماعی متمایز میکنند (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱ الف، مطالعه ۵). اگر فردی با باورهای مثبت دربارۀ نشخوار فکری، خلق افسرده را تجربه کند، قادر است نشخوار فکری را به عنوان راهبرد مقابلهای به منظور تنظیم خلق، به کار بگیرد. با این حال احتمالاً نشخوار فکری شامل اطلاعات کمی است که میتواند تجارب عاطفی منفی را بهبود بخشد. به علاوه، زمانی که باورهای منفی در فرد فعال شدند، همانگونه که نشخوار ذهنی به عنوان راهبرد مقابلۀ مسلط کاهش مییابد، حس ناامیدی در فرد افزایش مییابد. بنابراین باورهای فراشناختی مثبت و منفی و یا تعامل آنها، ممکن است در دورههای افسردگی سهیم باشند
علیرغم اثرات منفی نشخوار فکری بر افسردگی و پیامدهای شناختی، رفتاری، انگیزشی و درمانی مرتبط با آن، اطلاعات اندکی در مورد عواملی که ممکن است زمینهساز نشخوار ذهنی باشند، وجود دارد. درک این عوامل میتواند در فهم مکانیزمهای زیربنایی دخیل در فراوانی و شدت تفکر نشخواری و علایم افسردگی بسیار مفید باشد. افزون بر این، تغییر این عوامل میتواند به کاهش آسیب پذیری برای نشخوار فکری و افسردگی کمک کرده و اثر درمانهای شناختی رفتاری را افزایش دهد (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱).
در مدل کارکرد اجرایی خود نظم بخش نشخوار ذهنی به عنوان نوعی سبک تفکر قلمداد میشود که از فعال شدن باورهای فراشناختی مثبت و منفی ناشی میشود. پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۳) دو دسته باور فراشناختی مثبت و منفی را که از نشخوار ذهنی حمایت میکنند، معرفی کردهاند. نوع اول باورهای مثبت هستند که افراد را برمیانگیزند تا برای مقابله با افت خلق، به نشخوار فکری بپردازند (مانند «فکر کردن به گذشته به من کمک میکند تا از اشتباهات و شکستهای آینده جلوگیری کنم»).
زمانی که افت خلق به افسردگی تبدیل میشود و علائم افسردگی شدت پیدا میکند، نوع دوم باورهای منفی ظاهر میشوند. باورهای فراشناخت منفی بر دو نوعند: نوع اول مربوط به غیرقابل کنترل بودن و منحصر به فرد بودن سخت است و نوع دوم مربوط به نتایج اجتماعی و بین فردی منفی حاصل از نشخوار فکری است. تولید این دو دسته باور منفی منجر به تجربه افسردگی میشود. به عبارت دیگر، باورهای فراشناختی مثبت، تفکر منفی تکرارشونده را شروع و تداوم میبخشد و باورهای فراشناختی منفی در ارتباط بین تفکر منفی تکرارشونده و اختلالات هیجانی سهیمند (ولز و متیوز، ۱۹۹۴؛ ولز، ۲۰۰۰).
شواهد تجربی اثبات کرده است که باورهای فراشناختی مثبت دربارۀ نشخوار ذهنی به صورت معنادار و مثبتی با نشخوار فکری و افسردگی در نمونههای غیر بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱) و افراد دچار افسردگی بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۳، مطالعه ۱) و هم چنین با سطوح بالای نشخوار ذهنی گزارششده (واتکینز و باراسایا، ۲۰۰۱) و نشانه شناسی افسردگی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱الف، ۲۰۰۱ب) مرتبطند. هم چنین هر دو نوع باورهای فراشناختی منفی دربارۀ نشخوار فکری (به عنوان مثال باورهای مرتبط با از دست دادن کنترل و خطرناک بودن و پیامد اجتماعی و بین فردی نشخوار فکری) به صورت معنادار با نشخوار فکری و افسردگی در نمونههای غیر بالینی (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱ج، ۲۰۰۳، مطالعه ۲) و با نمونه بالینی افراد افسرده (پاپاجورجیو، ۲۰۰۳، مطالعه ۱) همبسته است.
همچنین نتایج پژوهشها نشان میدهند که باورهای فراشناختی مثبت و منفی دربارۀ نشخوار ذهنی به صورت معناداری بیماران دچار افسردگی اساسی عودکننده را از بیماران دچار حملۀ هراس با گذر هراسی و ترس اجتماعی متمایز میکنند (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱ الف، مطالعه ۵). اگر فردی با باورهای مثبت دربارۀ نشخوار فکری، خلق افسرده را تجربه کند، قادر است نشخوار فکری را به عنوان راهبرد مقابلهای به منظور تنظیم خلق، به کار بگیرد. با این حال احتمالاً نشخوار فکری شامل اطلاعات کمی است که میتواند تجارب عاطفی منفی را بهبود بخشد. به علاوه، زمانی که باورهای منفی در فرد فعال شدند، همانگونه که نشخوار ذهنی به عنوان راهبرد مقابلۀ مسلط کاهش مییابد، حس ناامیدی در فرد افزایش مییابد. بنابراین باورهای فراشناختی مثبت و منفی و یا تعامل آنها، ممکن است در دورههای افسردگی سهیم باشند
علیرغم اثرات منفی نشخوار فکری بر افسردگی و پیامدهای شناختی، رفتاری، انگیزشی و درمانی مرتبط با آن، اطلاعات اندکی در مورد عواملی که ممکن است زمینهساز نشخوار ذهنی باشند، وجود دارد. درک این عوامل میتواند در فهم مکانیزمهای زیربنایی دخیل در فراوانی و شدت تفکر نشخواری و علایم افسردگی بسیار مفید باشد. افزون بر این، تغییر این عوامل میتواند به کاهش آسیب پذیری برای نشخوار فکری و افسردگی کمک کرده و اثر درمانهای شناختی رفتاری را افزایش دهد (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱).

با توجه به نقش باورهای فراشناختی در راه اندازی و تداوم نشخوار ذهنی به عنوان نوعی راهبرد خودتنظیمی، شناسایی باورها در مورد نشخوار فکری ممکن است سهم بسزایی در فهم عملکرد نشخوار فکری در بافت مدل پردازش اطلاعات داشته باشد. به همین دلیل پاپاجوجیو و ولز (۲۰۰۱) مقیاس باورهای مثبت دربارۀ نشخوار ذهنی (PBRS) و مقیاس باورهای منفی دربارۀ نشخوار ذهنی (NBRS) را برای ارزیابی باورهای فراشناختی مرتبط با نشخوار ذهنی طراحی کردهاند (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۱).
محتوای باورهای مثبت، موضوعات مرتبط با نشخوار فکری را به عنوان راهبرد مقابله منعکس میکنند (مثلاً «من نیاز دارم در مورد مشکلاتم نشخوار فکری کنم تا پاسخهایی برای افسردگیام بیابم»، «نشخوار ذهنی در مورد گذشته به من کمک میکند تا از اشتباهات و شکستهای آینده جلوگیری کنم») در مقابل محتوای باورهای منفی موضوعات مرتبط با غیرقابل کنترل بودن و آسیب و پیامدهای اجتماعی و بین فردی را منعکس میکند (مثلاً «نشخوار فکری دربارۀ مشکلاتم غیرقابل کنترل است»، «نشخوار فکری دربارۀ افسردگیام ممکن است باعث شود خود را بکشم»، «اگر نشخوار فکری کنم دیگران مرا طرد میکنند»، «اگر دیگران میدانستند چقدر دربارۀ خودم نشخوار فکری میکنم، مرا طرد میکردند»).
بررسی مقدماتی پاپاجوجیو و ولی (۲۰۰۱) از ساختار دو عاملی مقیاس باورهای منفی درباره نشخوار ذهنی (غیرقابل کنترل و آسیبزا بودن نشخوار ذهنی و پیامدهای اجتماعی و بین فردی نشخوار ذهنی و ساختار تک عاملی مقیاس باورهای مثبت حمایت کردهاند.
بررسی مقدماتی پاپاجوجیو و ولی (۲۰۰۱) از ساختار دو عاملی مقیاس باورهای منفی درباره نشخوار ذهنی (غیرقابل کنترل و آسیبزا بودن نشخوار ذهنی و پیامدهای اجتماعی و بین فردی نشخوار ذهنی و ساختار تک عاملی مقیاس باورهای مثبت حمایت کردهاند.
تهیه و تنظیم: دکتر شهرام محمدخانی (دانشیار روانشناسی بالینی دانشگاه خوارزمی)
من یه مدت طولانی دچار این مشکل شده بودم و واقعا شرایط سختی بود و به جایی رسید که همه آدمای اطرافم فهمیده بودن من یه مشکلی دارم و برادرم به اصرار زیاد منو برد پیش یه روانشناسی که دوستش بهش معرفی کرده بود و من بعد این که جلساتمو کامل کردم واقعا حالم خوب شد و خداروشکر ازش خلاص شدم.