کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پنج دلیلی که نباید وارد رابطه با یک فرد خودشیفته شوید

13 ارديبهشت 1400 ساعت 15:56

هرچقدر هم که یک شخص خودشیفته ادعا کند که شما را دوست دارد، سرانجام با شما بدرفتاری خواهد کرد. خودشیفته ها سرانجام طرف مقابل شان را بی ارزش می کنند.


مهم نیست که شریک زندگی شما چقدر فوق العاده باشد برای فردی با اختلال شخصیت خودشیفتگی مشکل است که نگرش خودمحورانه به زندگی را به نگرش زوج محورانه تر تغییر دهد. داشتن رابطه رمانتیک با کسی که اختلال شخصیت خودشیفته دارد شاید خسته کننده و ناتوان کننده باشد. برای من سوال است که آیا داشتن یک رابطه رمانتیک بلند مدت با یک فرد خودشیفته امکان پذیر است یا خیر؟ یا اینکه آیا داشتن یک ازدواج شاد با کسی که دچار اختلال شخصیت خودشیفته درمان نشده امکان پذیر است؟

متاسفانه پاسخ هر دو سوال خیر است.

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت، هنگامی که از شما خواستگاری می کنند،‌ در عین حال که بسیار جداب و قابل قبول هستند، اما از بلوغ عاطفی و مهارت لازم برای ایجاد رابطه عاطفی، برخوردار نیستند. پس از مرحله خواستگاری و پایان یافتن تازگی علاقه آنها به شما، شروع به بدرفتاری می کنند. مثل گل سرخی که دیگر در شرایط عالی و جذاب نیست.


چگونه با شما بد رفتاری می کنند؟ (آنها چه خواهند کرد؟)
به طور کلی خودشیفته ها رفتارهای ارتباطی مشابهی را با همسران شان دارند. اگر از نزدیک بشنوید که آنها چگونه در مورد همسران سابق خود صحبت می کنند، چرا از هم جدا شده اند، چه کسی مقصر بوده است و آنچه آنها برای تلافی کردن انجام داده اند، پیش نمایش نسبتا قابل اعتمادی از نحوه عملکرد آنها با خودتان خواهید داشت. این بدان معناست که اگر آنها سابقه خشونت،‌ آزار و اذیت، خیانت، طلاق های سخت و طولانی مدت،‌ یا هرگونه رفتار ناخوشایند دیگری در روابط داشته باشند، احتمالا همان چیزی است که شما در روابط می توانید از آنها انتظار داشته باشید.

لطفا دقت کنید که این افراد به طور کلی نسبت به دیگران چگونه صحبت می کنند. اگر آنان دوستان واقعی بسیار کمی دارند و تقریبا به بی ارزش کردن هرکسی، حتی یک پیش خدمت گرایش دارند، سرانجام نوبت شما هم خواهد رسید.
نکته: من از اصطلاحات خودشیفته، خودشیفتگی و NPD برای دلالت بر شخصی که شرایط تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته را دارد استفاده می کنم.

پنج نکته که لازم است قبل از وارد شدن با یک فرد خودشیفته بدانید
اگر فقط فقط پنج نکته داشتم که در مورد داشتن یک رابطه صمیمی طولانی مدت، با فردی که دارای اختلال شخصیت خودشیفته است، به این نکات اشاره می کردم:
1. پس از عقد، همسر خودشیفته شما توهین و بی ارزش کردن شما را آغاز می کند. هر چقدر هم که ادعا کند شما را دوست دارد.
2. شما برای چیزهای زیادی سرزنش خواهید شد که در آنها تقصیری نداشته اید.
3. همسر خودشیفته شما بر سر مسایل پیش پا افتاده، دعوای واقعی به راه می اندازد. مثلا بر روش راه اندازی ماشین ظرفشویی!
4. اگر شما مرزهای مشخصی ندارید و راهبرد شما برای جلوگیری از دعوا کوتا آمدن است، اوضاع فقط بدتر می شود.
5. عشق و همدلی شما نمی تواند تفاوتی ایجاد کند. روابط«من» به جای «ما»، روابطی نیست که عشق بتواند آن را درمان کند.

یکی از مشکلات برقراری ارتباط با فردی که دچار اختلال شخصیت خودشیفته است، این است که خودشیفته کاملا جذب خودش شده است و فقط خودش را می بیند. آنها فقط قادر به «من-رابطه» هستند. در یک «من-رابطه» افراد فقط از این دیدگاه به رویدادها می نگرند که چگونه این رویداد روی من تاثیر می گذارد؟ آیا من به آنچه می خواهم می رسم؟(خودخواهی) اما در یک را «ما- رابطه» من به ما تبدیل می شود. در «ما-روابط» هر دو شریک همدیگر را برابر می دانند و هر دو انتظار دارند که منصفانه و محترمانه با آنها برخورد شود. در یک«ما-رابطه» موفق هر دو شریک حاضرند برای حمایت از خوشبختی همسر خود، برخی از خواسته های خود را فدا کنند. در نتیجه دعوا بر سر قدرت و تلاش برای کنترل دیگری وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، بسیار اندک است. متاسفانه اکثر افراد خودشیفته، قادر به انتقال از «من-رابطه» معمول خود به ما رابطه نیستند. آنها هرچقدر هم در زمینه های دیگر زندگی خود باهوش باشند، حتی با کنجکاوی قادر به درک تاثیر رفتارهای خودخواهانه شان، در دراز مدت، بر روابط صمیمی شان نیستند.


روابط«من-تو» در مقابل روابط«من-آن»
مارتین بوبر فیلسوف(1965-1878) در سال 1923 یک مقاله بسیار تاثیر گذار با عنوان«من و تو» به زبان آلمانی منتشر کرد، که بارها با همان عنوان در زبان انگلیسی منتشر شده است. این مقابله به درستی جوهره روابط خودشیفتگی را به تصویر می کشد. بوبر به طور اختصاصی درمورد خودشیفتگی نمی نویسد. با این حال کار او، هنگام بررسی آنچه که واقعا در زیر سطح روابط، جایی که یک شریک زندگی مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته درمان نشده است، بسیار مفید است. بوبر تمایز قایل می شود بین روابط «من و تو»، جایی که هر یک از طرفین دیگری را به عنوان یک شریک برابر در ایجاد آنچه بین آنها اتفاق می افتد و «روابط من و آن» که در آن یک نفر کنترل دارد و با دیگری بیشتر شبیه یک شیء رفتار می کند. برخی روابط سالم «من-آن» نیز وجود دارد که از نوع خودشیفتگی نیستند، بلکه در آنها ساختار «من-آن» به معنای استفاده از شخصی است که مورد توجه فرد دیگری است. یک مثال از رابطه سالم «من – آن » می تواند رابطه یک پزشک با صلاحیت و یک بیمار باشد. ساختار این نابرابری به نفع بیمار است. فرض می شود پزشک دانش بیشتری داشته باشد لذا انتظار می رود کنترل را در دست بگیرد، سوالات مفید بپرسد، با دقت گوش کند و درمان هایی را پیشنهاد کند. در این تعامل بیمار نقش منفعل تری دارد، بجز زمانی که سوالی داشته باشد که بخواهد پاسخ آن را بداند یا در مورد تاثیر درمان به پزشک بازخورد دهد.

در روابط خودشیفته «من-آن» خودشیفته ها سعی می کنند کنترل خود را بر شریک زندی شان حفظ کنند و انتظار دارند نیازها و واسته هایشان نسبت به شریک زندگی آنها در اولویت قرار گیرد.

خودشیفته ها ناعادلانه شریک زندگی شان را مقصر می دانند. در رابطه با یک فرد خودشیفته،‌ شما نه تنها خود را در موقعیت «آن» خواهید یافت، بلکه او تلاش خواهد کرد شما را متقاعد کند که مقصر همه اشتباهات هستید. آنها ادعا خواهند کرد که شما معیوب هستید و از این طریق بی ارزش کردن و نادیده گرفتن نظرات شما را توجیه می کنند.

مهم نیست که آنها چه دلایلی برای کارشان ارایه می کنند یا شما چقدر می خواهید بنا را بر صداقت با آنها بگذارید. آنچه که در واقع اتفاق می افتد این است که شما از لحاظ عاطفی مورد سوء رفتار قرار می گیرید و ناعادلانه سرزنش می شوید. خودشیفته ها به دلایلی تمایل ندارند که عذرخواهی کنند یا مسئولیت اشتباهات خود را بپدیرند. دلایل واقعی رفتار آنها از اتفاقات دوران کودکی و اختلال شان ناشی می شود و در واقع خیلی کم به شما مربوط می شوند. رفتار شما ممکن است خشم آنها را تحریک کند، اما دلیل آن نیست. چون آسیب مدت ها قبل از اینکه ایشان شما را ملاقات کند،‌ رخ داده است.


بیاموزید که عقلانی سازی سوءاستفاده های آنها را نادیده بگیرید
چیزهای مسخره و توهین آمیزی در مورد خودتان به شما گفته می شود که همه آنها برای حمایت از عقاید فرد خودشیفته و اینکه چرا به خودشان حق می دهند که شما را بی ارزش کنند، ارایه می شوند. مثلا اگر از شما عصبانی باشند،‌ کاری می کنند که شما احساس حماقت کنید. اگر با آنها مخالفت کنید، تلاش می کنند در شما احساس حماقت و اشتباه بودن ایجاد کنند. بنابراین توجه نکنید. باز هم می گویم: در واقع اصلا به شما مربوط نیست، آنها سرانجام این حرف ها را خواهند زد. حتی اگر شما سه تا دکترا داشته باشید، فوق العاده جذاب باشید و تازه برنده جایزه نوبل شده باشید.


خلاصه
روابط صمیمی با افرادی که دارای اختلال شخصیت خودشیفته هستند، درنهایت طاقت فرسا و ناتوان کننده می شود و فرد غیر خودشیفته در نهایت در لاک دفاعی فرو خواهد رفت. در طول زمان احساس خوب بودن و اعتماد فرد غیرخودشیفته نسبت به شریک خودشیفته اش، به وسیله بی ارزش شدن ها و مشاجرات دایمی از بین می رود. اگر نمی خواهید به وسیله مزخرفات دیوانه شوید، وقتی بی ارزش شدن تان شروع شد، آن را پیامی ، مبنی بر فرارسیدن زمان ترک رابطه بدانید. بهترین رابطه عاشقانه ی طولانی مدت با فرد خودشیفته، رابطه ای است که از داشتن آن خودداری کنید.



برگرفته از: سایکولوژی تو دی- 28 آوریل 2021، دکتر الینور گرینبرگ، بررسی شده توسط داویا سلس
ترجمه: مراد بیرانوند، مدیر و موسس مرکز مشاوره ازدواج و خانواده سیفا

منابع:
مارتین بوبر(1923). «من و تو». لایپزیک: اینسل ورلاگ
مارتین بوبر(1937). «من و تو». ترجمه رونالد گرگور اسمیت. ادینبورگ: تی و تی کلارک


 


کد مطلب: 53247

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/53247/پنج-دلیلی-نباید-وارد-رابطه-یک-فرد-خودشیفته-شوید

میگنا
  https://www.migna.ir