حس و حال فرد گرفتار این سندروم، حس و حال فرد دروغگو و ریاکاری است که میترسد هر لحظه دستش رو بشود و همه بفهمند که تمام موفقیتهایش اتفاقی و شانسی بودهاند. طبیعتاً این افراد، هر چه موفقیتها و افتخارات بیشتری به دست بیاورند، ترس و استرسشان نیز بیشتر خواهد شد! اما واکنش افراد مبتلا به سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری در چنین شرایطی این است که بیشتر و بیشتر کار و تلاش میکنند تا توانمندیهایشان را به خود و دیگران به اثبات برسانند.
سندروم ايمپاستر ويژه افراد موفق است. بسياري از افراد توانمند و تيزهوش علي رغم قابليت ها و موفقيت هاي روز افزون هيچ احساس مثبت دروني به توانمندي ها و قابليت هاي خود ندارند بلكه معتقدند ديگران را به گونه اي فريب داده اند. افرادی که بر این عقیده اند موفقیت های خود را به شانس طلسم، خطاهای کامپیوتری و عوامل خارجی دیگر نسبت میدهند اسناد های آنها بیرونی است، با این فکر که موفقیتهای آنان معتبر نیست و با بیم آنکه که ممکن است دستشان رو شود زندگی می کنند و خود را شایسته آن موفقیت نمی بینند(یانگ، ۱۹۸۷).
به عبارت دیگر این سندروم را میتوان به عنوان مجموعه ای از احساسات بی کفایتی تعریف نمود که از این باور نشات می گیرد که فرد ناشایست است و قادر به کسب مهارت در فعالیتی که خواهان انجام آن است و یا نیاز به انجام آن را دارد نیست.
این احساسات حتی زمانی که فرد طبق شواهد به دست آمده درمییابد که عکس شرایطی که فکر میکرده به وقوع پیوسته است (یعنی از عهده انجام آن کار برآمده است) به قوت خود باقی هستند(سمیران، 2003).
ایمپاسترها معتقدند در زیر ابری زندگی میکنند که در آن دیگران را فریب دادهاند. آنان مصرانه این احساس را در خود ایجاد میکند که از آن چه شایستگی آن را ندارند گریخته اند و این لیاقت را اتفاقی به دست آوردهاند، این گروه علیرغم کسب موفقیت از پیشرفت های خود احساس لذت نمی کنند و تصور نمی نمایند که دیگران برداشتی فراتر از توانایی آنان دارند.
پژوهش درباره سندرم ايمپاستر را براي اولين بار در سال 1978 دو درمانگر به نام هاي پائولين كلانس و سوزان آيمز آغاز كردند. زمانی که و مشغول مطالعه بر روی گروهی از زنان بسیار کامیاب و موفق بودند دریافتند که این زنان از سطح بالایی از خود تردیدی و احساس درماندگی برخوردارند و در زمینه درونی سازی ترقیات و پیروزیهای خود در رنج هستند. آنان بر این باور بودند که دیگر آن را فریفته اند زیرا معتقد بودند که کلیه موفقیتهای آنها مبتنی بر شانس بوده است نه ناشی از لیاقت و شایستگی خودشان! در صورتی که واقعیت عکس باور آنها بود.(سمیران ۲۰۰۵ به نقل از اسماعیل خانی ۱۳۸۴). و پس از آن پژوهش هاي زياد و مقالات فراواني به شناخت اين سندرم و نحوه مقابله با آن اختصاص داده شد. چهل سال پيش برخي از روان شناسان در دانشگاه جورجيا اين سندروم را تشخيص دادند و به اين نتيجه رسيدند كه حدود 40 درصد جمعيت افراد داراي اين سندرم هستند!پس از تحقیقات کلانس و آیمز، پژوهشهای زیادی و مقالات فراوانی به شناخت این سندروم و نحوه مقابله با آن اختصاص داده شد.
سندروم ایمپاستر در حد شگفت آوری مرسوم و رایج است. جیل میتوس تحقیقاتی در این باره انجام داده است که نشان می دهد ۷۰ درصد کل افراد این احساسات را تجربه کردهاند به ویژه زمانی که آنان شغل جدید را آغاز نموده و یا در زمینه پیشگام شدهاند( یانگ، 1985).
بار گاوا در مقاله سندروم ایمپاستر(حسی مانند یک فریبکار داشتن) می نویسد: «اغلب باهوش ترین افراد اند که بیشتر از همه رنج میکشند. وقتی کودک هستند، به آنان می گویند که چقدر باهوش و استثنایی هستند و سپس هنگامی که بزرگ میشوند مدام با اموری روبرو میشوند که در آن امور همه پاسخ ها را نمی دانند، ناگهان مجبور می شوند بپذیرند که چندان هم خاص و منحصر به فرد نیستند و فقط تا حدی متوسط هستند و یا حتی چیزی نمی دانند... یک فریب کارند، این رازی تحقیرآمیز است که اکثر افراد باهوش در داشتن آن مشترک بوده و هیچ کس آن را بیان نمی کنند(سمیران،2003).
نکته حائز اهمیتی که درباره افراد مبتلا به ایمپاستر وجود دارد این است که پس از احراز موفقیتی، بخش منطقی و عقلانی آنان می پذیرد که این موفقیت به دلیل تلاش شایستگی و مهارت توانایی آنان بوده است ولی بخش اسرارآمیز هیجانی، آنان را از باور صحیح این شایستگی باز میدارد. آنان به طور مرموزی بین دو مقوله همزمان یعنی عقده حقارت و خود بزرگ بینی در تعارض هستند.
چه کسانی بیشتر در معرض خطر سندرم ایمپاستر قرار دارند؟
اشخاصی که این سندرم را تجربه میکنند از تمامی اقشار جامعه هستند مانند: مأموران پلیس، پزشکان،پرستاران، وکلا،کشیش ها، نمایندگان فروش، هنرمندان، مهندسان، معلمان، دانشآموزان و بازیگران.
نشانه های این بیماری چیست و چگونه میتوان تشخیص داد؟
سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری با نشانههای زیر تشخیص داده میشود:
- احساس بیکفایتی کردن
- احساس بیارزشی کردن
- احساس نالایق بودن
- حس دور از حد انتظار بودن
- نادیده گرفتن موفقیتها
- بولد کردن نقطه ضعفها
- نپذیرفتن ترفیع درجات کاری
- تغییر ناگهانی اهداف و شغل
- خجالت کشیدن و معذب شدن در برابر الطاف و تمجید دیگران
- مقایسههای نامربوط خود با سایرین
- عزت نفس و اعتماد به نفس پایین
- اعتقاد به شانس و اتفاق
گروه های در معرض خطر
هشت گروه بيشتر از بقيه مردم در معرض خطر مبتلا شدن به سندرم ايمپاستر هستند.
اين گروهها عبارتند از:
1- افرادي كه موفقيتشان سريع حاصل شده است
2- اولين افراد موفق شغلي در سابقه يك خانواده يا يك نسل
3- افرادي كه والديني بسيار موفق دارند
4- افرادي كه در زمينه كاري خود تك هستند
5- افرادي كه به مشاغلي مشغول هستند كه براي جنس آنها غيرمعمول است
6- افرادي كه تنها كار مي كنند.
7- افرادي كه در زمينه هاي خلاق و ابتكاري فعاليت دارند.
8- دانش آموزان.

آسیب به سلامت روان افراد مبتلا
متاسفانه در ادامه این وضعیت، این افراد، بیشتر میترسند و بیشتر خود را گناهکار میشمرند و در نهایت تغییر مسیر یا تغییر هدف میدهند. این اتفاق، قطعاً به توانمندیها، استعدادها و آینده زندگی آنها، آسیب جدی وارد خواهد کرد. ايمپاسترها داراي علايم روان شناختي از قبيل اضطراب بالا و هميشگي، عزت نفس پايين، تعارض بين حقارت و برتري، خودپنداره منفي، ترس از رو شدن دست، ترس از شناسايي شدن و ... دارند.
چگونه میتوان بر این بیماری غلبه کنیم؟
متاسفانه افرادی که به سندرووم ایمپاستر یا خودویرانگری دچار هستند، به سختی پذیرای این مسئله خواهند بود. اغلب وقتی با این موضوع مواجه میشوند، میگویند: آهان باید تکبر بورزم و اعتماد به نفس کاذب داشته باشم تا این سندرم را به من نسبت ندهید؟!
خیر، راه غلبه بر سندرم ایمپاستر یا خودویرانگری، تکبر و اعتماد به نفس کاذب نیست. بلکه در ابتدا باید احساسات، واکنشها و هیجانات خود را بشناسید و درک کنید.
در مرحله دوم باید تمام این احساسات و هیجانات را مکتوب کنید. نوشتن ریز به ریز احساسات و هیجانات شما نسبت به اهداف، افتخارات و موفقیتهایتان، در اکثر مواقع واقعیت را آشکار خواهد کرد. یعنی به دام این سندروم، ایمان خواهید آورد.
استفاده از عبارات تأکیدی برای القای انرژی مثبت و گفتگوی خیالی با افرادی که شما را افتخارآمیز و موفق معرفی کردهاند، مرحله بعدی غلبه است.
مرحله مهم دیگر این است که از احساس و هیجان خود همواره مراقبت کنید. این را بدانید که احساساتتان، همیشه بیانگر درستترین و حقیقیترین عبارات نیستند. احساسات درست و نادرست را تشخیص بدهید و تفکیک کنید. سپس با عبارات تأکیدی و انرژی بخش، به سراغ احساسات نادرست بروید.
بیکفایتی، نالایقی و ریا، تقدیر الاهی من نیست. خداوند هیچ یک از اینها را برای من نمیخواهد. من نیز بیکفایتی، نالایقی و ریا را به خود نسبت نمیدهم، زیرا توانمند، موفق، خلاق و کاربلد هستم.
گفتگو با دیگران، البته افراد قابل اعتماد، نیز بسیار کمککننده خواهد بود. اگر حس اطرافیان، همکاران، دوستان و خانوادهتان را درباره خودتان بشنوید، اگر بشنوید که الگوی دیگران هستید، اگر بشنوید که قابل اعتماد، محترم و دوست داشتنی هستید، حتماً غلبه بر سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری برایتان آسانتر خواهد شد.
دیگر آن که با شناخت نقاط ضعف و قوت خود، به جنگ تصمیمهای ناپایدار و نااستوار خود بروید. اگر نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنید، نقاط ضعف را تضعیف و نقاط قوت را تقویت نمایید، در برابر هر پیشنهاد تغییر شغل و یا تغییر مسئولیت، سست نخواهید شد. زیرا خود را شناختهاید و در مسیر درست طرح الاهی زندگیتان هستید.
آرمانگرایی، یکی دیگر از محرکها و تقویتکنندههای سندرم ایمپاستر یا خودویرانگری است. درباره آرمانگرایی بخوانید و اگر دچارش هستید، با آن مقابله کنید. در غیر این صورت، همیشه حتی درصد ناچیزی از سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری را با خود همراه خواهید داشت.
اهداف و آرزوهایتان را دست یافتنی و منطقی انتخاب کنید. درست که نشدن و نرسیدنی وجود ندارد و این دو فعل، خواسته اذهان منفیباف انسانها هستند، اما اهداف خود را پله به پله بالا ببرید تا در دام سندرم ایمپاستر یا خودویرانگری گرفتار نشوید.
موفقیتها، افتخارات، درآمدها، تعریف و تمجیدها، ترفیع درجات و هر اتفاق مرتبط با پیروزی شما، هدیه و نتیجه کار و تلاش و لیاقت شما هستند. پس آنها را نفی نکنید. باور کنید هیچ موفقیتی اتفاق نیست. باور کنید هیچ چیزی مبنی بر شانس و اتفاق آفریده نمیشود. واژه شانس، واژهای فرانسوی و به معنی موفقیت است. موفقیت نیز در نتیجه کار و تلاش و شایستگی است.

سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری اغلب با نشانههای زیر نمایان میشود:
- احساس نالایق بودن
- حس دور از حد انتظار بودن
- نادیده گرفتن موفقیتها
- بولد کردن نقطه ضعفها
- نپذیرفتن ترفیع درجات کاری
- تغییر ناگهانی اهداف و شغل
- خجالت کشیدن و معذب شدن در برابر الطاف و تمجید دیگران
- و …
و اما راه غلبه بر سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری، تکبر و اعتماد به نفس کاذب نیست. بلکه در ابتدا باید احساسات، واکنشها و هیجانات خود را بشناسید و درک کنید.
*براي شناسايي سندروم ايمپاستر آزموني ساخته شده و در بسياري از كشورهاي دنيا به اجرا در آمده است. همچنين براي مقابله با اين سندروم راهكارهايي وجود دارد.
جمعبندی
سندروم ایمپاستر یا خودویرانگری گریبانگیر افرادی است که موفقیت و توانمندیهای خود را نمیپذیرند. در واقع خودشان را لایق تشویق و تایید دیگران نمیدانند. حس و حال فرد گرفتار این سندرم، حس و حال فرد دروغگو و ریاکاری است که میترسد هر لحظه دستش رو بشود وهمه بفهمند که تمام موفقیتهایش اتفاقی و شانسی بودهاند. طبیعتاً این افراد، هر چه موفقیتها و افتخارات بیشتری به دست بیاورند، ترس و استرسشان نیز بیشتر خواهد شد!
منابع:
- بخشی از مقاله ای از نشریه دانش و پژوهش در روان شناسي كاربردي؛(جهاد دانشگاهی) - متن کامل این مقاله در همین صفحه در بخش فایل های مرتبط بصورت PDF بارگذاری شده است. نویسندگان: رييسي زهره، صالحي مهديه
- وبلاگ توانیتو