اختلال تجزیه هویت چیست؟
dissociative identity disorder
اختلال تجزیه هویت(هویت پریشی)، که اختلال شخصیت چندگانه نیز نامیده می شود ، عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل می کنند.
وجود شخصیت یا هویتهای مجزا درون یک شخص، که هر کدام از آنها در زمان حضورشان میتوانند بر نگرشها، رفتار و بینش فرد از خود غلبه داشته باشند، گوئی که شخصیت دیگری وجود ندارد.
تشخیص، علایم و نشانهها
به جدول معیارهای تشخیصی اختلال هویت تجزیهای در DSM-IV-TR نگاه کنید. شخصیت اصلی معمولاً نسبت به بقیه شخصیتها فراموشی داشته و از وجود آنها آگاهی ندارد. تبدیل از یک شخصیت به شخصیت دیگر معمولاً ناگهانی اتفاق میافتد. بعضی از شخصیتها ممکن است از جنبههائی از شخصیتهای دیگر آگاهی داشته باشند.
هر شخصیت میتواند خاطرات و ارتباطات خود را داشته باشد، و هرکدام معمولاً نام و توصیفات مربوط به خود را دارند. شخصیتهای مختلف ممکن است ویژگیهای فیزیولوژیک متفاوت داشته باشند (مثلاً شماره عینکهای مختلف) و پاسخهای متفاوتی به آزمون روانشناختی بدهند (مثلاً شماره عینکهی مختلف) و پاسخهای متفاوتی به آزمون روانشناختی بدهند. (مثلاً نمونههای مختلف IQ). ممکن است شخصیتها، جنس، سن یا نژادهای متفاوت داشته باشند. یک یا چند از شخصیتها ممکن است نشانههائی از یک اختلال روانپزشکی همزمان داشته باشند (مثل اختلال خلقی، اختلال شخصیت).
نشانههای اختلال هویت تجزیهای
در جدول نشانههای اختلال هویت تجزیهای نوشته شده است.
- معیارهای تشخیصی اختلال هویت تجزیهای در DSM-IV-TR:
الف ـ وجود دو یا چند هویت یا شخصیت مجزا (که هرکدام الگوی نسبتاً ثابت و مختص به خود نسبت به دریافت ارتباط و تفکر در مورد محیط و خویشتن دارد).
ب ـ حداقل دو مورد از این هویت یا شخصیتها به شکل متناوب کنترل رفتار فرد را بهدست میگیرند.
ج ـ ناتوانی در به یاد آوردن اطلاعات مهم شخصی که شدیدتر از آن است که با فراموشی معمولی توجیه گردد.
د ـ اختلال بهدلیل اثر مستقیم یک ماده (مثل فراموشی یا رفتار آشوبناک در حین مسمومیت با الکل) یا یک بیماری طبی عمومی (مثل تشنج کمپلکس پارسیل) نیست.
توجه: در کودکان، علایم قابل انتساب به همبازیهای خیالپردازانه دیگر نباشد.
- نشانههای اختلال هویت تجزیهای:
۱. گزارشهائی از اعوجاج زمانی، فراموشیهای لحظهای و عدم تداوم زمانی
۲. بازگوئی اپیزودهای رفتاری توسط دیگری که خود فرد آنها را به یاد نمیآورد.
۳. افرادی بیمار را بشناسند یا با نام دیگری او را بخوانند، که بیمار آنها را نمیشناسد.
۴. توسط یک مشاهدهگر قابل اعتماد، تغییرات قابل توجهی در رفتار فرد گزارش گردد؛ ممکن است بیمار خود را با نام دیگری معرفی کند یا از خودش یا ضمیر سوم شخص صحبت کند.
۵. شخصیتهای دیگر با هیپنوتیزم یا مصاحبه با آموباربیتال قابل کشف باشند.
۶. در طول مصاحبه، از کلمه 'ما' استفاده کند.
۷. در بین وسایل شخصی بیمار، نوشتهها، نقاشیها، محصولات یا اشیائی (مانند کارت شناسائی و لباس) یافت شود که قابل شناسائی یا توجیه توسط بیمار نیست.
۸. سردرد
۹. شنیدن صداهائی از درون، که بهعنوان صدائی جداگانه تلقی نمیشود.
۱۰. سابقه ترومای شدید هیجانی یا جسمی در کودکی (معمولاً قبل از ۵ سالگی).
معمولا هر شخصیت نام و سن و مجموعه خاصی از خاطرات و رفتارهای ویژه ی خود دارد.در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل ، وابسته و افسرده است.
هویتهای جانشین نوعا دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند: مثلا خصمانه ، کنترل کننده ، و خود ویرانگرند.
در بعضی موارد ، این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دستخط ، استعدادهای هنری و ورزشی ، و آشنایی به زبان خارجی با هم تفاوت داشته باشند.
هویت اصلی معمولا از تجربه های هویتهای دیگر آگاهی ندارد.دوره هایی از یادزدودگی بدون علت ، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته ، می تواند نشانه ی وجود اختلال تجزیه ی هویت باشد.
یکی از مشهورترین موارد شخصیت چند گانه ، کریس سایزمور (chris sizemore) است که شخصیتهای مختلف وی _ایو وایت ، ایو بلک،و جین _ در فیلم سه چره ی ایو به تصویر کشیده شده است و بعدها به تفصیل در زندگی نامه ی وی تحت عنوان من ایو هستم توصیف شده است.
نمونه ی دیگری از شخصیت چند گانه که به تفصیل بررسی شده ، مورد پسر۱۷ ساله اس به نام یونا/ jonah است که به خاطر سر دردهای شدید ، که غالبا فراموشی در پی داشت ، در بیمارستان بستری شده بود. کارکنان بیمارستان متوجه شدند که در روزهای مختلف تغییرات چشمگیری در شخصیت وی پدید می آید ، و روانپزشک مسئول نیز سه هویت فرعی مجزا در وی تشخیص داد.
ساختارهای شخصیتی نسبتا پایداری که در وی ظاهر می شد به شرح زیر است:
▪ یونا:
شخصیت اصلی . خجالتی ، گوشه گیر ، مودب ، و بسیار سنتی.او مبادی آداب معرفی شده است.گاهی در جریان مصاحبه هراسان و دستپاچه می شود.یونا از وجود شخصیتهای دیگر اطلاعی ندارد.
▪ سامی:
خاطراتش بسیار کامل و دست نخورده است.می تواند با یونا همزیستی داشته باشد ، یا یونا را کنار بگذارد و جانشین او شود.مدعی است که هر زمان یونا به مشاوره ی حقوقی نیازمند باشد یا دچار دردسر شود برای کمک به او آماده است.او میانجی معرفی شده است.سامی پدیدار شدنش را در سن ۶ سالگی به یاد می آورد .در آن زمان مادر یونا ناپدری او را با چاقو زخمی کرد و سامی از والدین خود خواست که دیگر در مقابل کودکان با هم دعوا نکنند.
▪ کینگ یانگ:
او هنگامی که یونا شش یا هفت ساله بود ظاهر شد تا هویت جنسی یونا را تثبیت کند، چون مادر یونا گاهی در خانه لباس دخترانه به او می پوشانید و خودش در مدرسه اسم دخترها و پسرها را با هم اشتباه می کرد.از آن به بعد کینگ یانگ مواظب علایق جنسی یونا بوده ، و به همین دلیل نیز عاشق پیشه معرفی شده است.او به طور مبهمی از وجود سایر شخصیتها آگاه است.
▪ یوسف عبدالله:
شخصی بی عاطفه،پرخاشگر و تندخوست.در برابر درد، بسیار مقاوم است.وظیفه دارد از یونا مواظبت و مراقبت کند و به همین سبب وی جنگجو معرفی شده است.یوسف در سن ۹ یا ۱۰ سالگی ظاهر شد ، همان زمان کهگروهی پسربچه ی سفیدپوست یونا را بدون هیچ دلیلی کتک زدند.یونا درمانده شده بود ، که یوسف فرا رسید و کینه توزانه با مهاجمان جنگید.او نیز آگاهی مبهمی از سایر شخصیتها دارد.
این چهار شخصیت در تمام شاخصهایی که با موضوعهای هیجانی سر و کار داشت، کاملا با هم متفاوت بودند، اما در آزمونهایی که چندان ارتباطی با هیجان یا تعارضهای شخصی نداشت ، مثل آزمون هوش یا آزمون واژگان ، نمره های کم و بیش یکسانی داشتند. migna.ir
اختلال تجزیه هویت حاکی از ناتوانی در یکپارچه سازی جنبه های گوناگون هویت ، حافظه و هشیاری است.تجزیه ی هشیاری چنان کامل است که گویی چند شخصیت مختلف در یک بدن زندگی میکنند.
ناظران گزارش کرده اند که تغییر از شخصیتی به شخصیت دیگر غالبا با تغییرات ظریفی در وضع اندامی و لحن صدا همراه است.شخصیت جدید به طرز متفاوتی حرف می زند ، راه می رود و سر و دست تکان می دهد.حتی ممکن است تغییراتی در فرایندهای فیزیولوژیایی را از قبیل فشار خون و فعالیت مغزی صورت پذیرد.
وجود شخصیت یا هویتهای مجزا درون یک شخص، که هر کدام از آنها در زمان حضورشان میتوانند بر نگرشها، رفتار و بینش فرد از خود غلبه داشته باشند، گوئی که شخصیت دیگری وجود ندارد.
تشخیص، علایم و نشانهها
به جدول معیارهای تشخیصی اختلال هویت تجزیهای در DSM-IV-TR نگاه کنید. شخصیت اصلی معمولاً نسبت به بقیه شخصیتها فراموشی داشته و از وجود آنها آگاهی ندارد. تبدیل از یک شخصیت به شخصیت دیگر معمولاً ناگهانی اتفاق میافتد. بعضی از شخصیتها ممکن است از جنبههائی از شخصیتهای دیگر آگاهی داشته باشند.
هر شخصیت میتواند خاطرات و ارتباطات خود را داشته باشد، و هرکدام معمولاً نام و توصیفات مربوط به خود را دارند. شخصیتهای مختلف ممکن است ویژگیهای فیزیولوژیک متفاوت داشته باشند (مثلاً شماره عینکهای مختلف) و پاسخهای متفاوتی به آزمون روانشناختی بدهند (مثلاً شماره عینکهی مختلف) و پاسخهای متفاوتی به آزمون روانشناختی بدهند. (مثلاً نمونههای مختلف IQ). ممکن است شخصیتها، جنس، سن یا نژادهای متفاوت داشته باشند. یک یا چند از شخصیتها ممکن است نشانههائی از یک اختلال روانپزشکی همزمان داشته باشند (مثل اختلال خلقی، اختلال شخصیت).
نشانههای اختلال هویت تجزیهای
در جدول نشانههای اختلال هویت تجزیهای نوشته شده است.
- معیارهای تشخیصی اختلال هویت تجزیهای در DSM-IV-TR:
الف ـ وجود دو یا چند هویت یا شخصیت مجزا (که هرکدام الگوی نسبتاً ثابت و مختص به خود نسبت به دریافت ارتباط و تفکر در مورد محیط و خویشتن دارد).
ب ـ حداقل دو مورد از این هویت یا شخصیتها به شکل متناوب کنترل رفتار فرد را بهدست میگیرند.
ج ـ ناتوانی در به یاد آوردن اطلاعات مهم شخصی که شدیدتر از آن است که با فراموشی معمولی توجیه گردد.
د ـ اختلال بهدلیل اثر مستقیم یک ماده (مثل فراموشی یا رفتار آشوبناک در حین مسمومیت با الکل) یا یک بیماری طبی عمومی (مثل تشنج کمپلکس پارسیل) نیست.
توجه: در کودکان، علایم قابل انتساب به همبازیهای خیالپردازانه دیگر نباشد.
- نشانههای اختلال هویت تجزیهای:
۱. گزارشهائی از اعوجاج زمانی، فراموشیهای لحظهای و عدم تداوم زمانی
۲. بازگوئی اپیزودهای رفتاری توسط دیگری که خود فرد آنها را به یاد نمیآورد.
۳. افرادی بیمار را بشناسند یا با نام دیگری او را بخوانند، که بیمار آنها را نمیشناسد.
۴. توسط یک مشاهدهگر قابل اعتماد، تغییرات قابل توجهی در رفتار فرد گزارش گردد؛ ممکن است بیمار خود را با نام دیگری معرفی کند یا از خودش یا ضمیر سوم شخص صحبت کند.
۵. شخصیتهای دیگر با هیپنوتیزم یا مصاحبه با آموباربیتال قابل کشف باشند.
۶. در طول مصاحبه، از کلمه 'ما' استفاده کند.
۷. در بین وسایل شخصی بیمار، نوشتهها، نقاشیها، محصولات یا اشیائی (مانند کارت شناسائی و لباس) یافت شود که قابل شناسائی یا توجیه توسط بیمار نیست.
۸. سردرد
۹. شنیدن صداهائی از درون، که بهعنوان صدائی جداگانه تلقی نمیشود.
۱۰. سابقه ترومای شدید هیجانی یا جسمی در کودکی (معمولاً قبل از ۵ سالگی).
معمولا هر شخصیت نام و سن و مجموعه خاصی از خاطرات و رفتارهای ویژه ی خود دارد.در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل ، وابسته و افسرده است.
هویتهای جانشین نوعا دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند: مثلا خصمانه ، کنترل کننده ، و خود ویرانگرند.
در بعضی موارد ، این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دستخط ، استعدادهای هنری و ورزشی ، و آشنایی به زبان خارجی با هم تفاوت داشته باشند.
هویت اصلی معمولا از تجربه های هویتهای دیگر آگاهی ندارد.دوره هایی از یادزدودگی بدون علت ، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته ، می تواند نشانه ی وجود اختلال تجزیه ی هویت باشد.
یکی از مشهورترین موارد شخصیت چند گانه ، کریس سایزمور (chris sizemore) است که شخصیتهای مختلف وی _ایو وایت ، ایو بلک،و جین _ در فیلم سه چره ی ایو به تصویر کشیده شده است و بعدها به تفصیل در زندگی نامه ی وی تحت عنوان من ایو هستم توصیف شده است.
نمونه ی دیگری از شخصیت چند گانه که به تفصیل بررسی شده ، مورد پسر۱۷ ساله اس به نام یونا/ jonah است که به خاطر سر دردهای شدید ، که غالبا فراموشی در پی داشت ، در بیمارستان بستری شده بود. کارکنان بیمارستان متوجه شدند که در روزهای مختلف تغییرات چشمگیری در شخصیت وی پدید می آید ، و روانپزشک مسئول نیز سه هویت فرعی مجزا در وی تشخیص داد.
ساختارهای شخصیتی نسبتا پایداری که در وی ظاهر می شد به شرح زیر است:
▪ یونا:
شخصیت اصلی . خجالتی ، گوشه گیر ، مودب ، و بسیار سنتی.او مبادی آداب معرفی شده است.گاهی در جریان مصاحبه هراسان و دستپاچه می شود.یونا از وجود شخصیتهای دیگر اطلاعی ندارد.
▪ سامی:
خاطراتش بسیار کامل و دست نخورده است.می تواند با یونا همزیستی داشته باشد ، یا یونا را کنار بگذارد و جانشین او شود.مدعی است که هر زمان یونا به مشاوره ی حقوقی نیازمند باشد یا دچار دردسر شود برای کمک به او آماده است.او میانجی معرفی شده است.سامی پدیدار شدنش را در سن ۶ سالگی به یاد می آورد .در آن زمان مادر یونا ناپدری او را با چاقو زخمی کرد و سامی از والدین خود خواست که دیگر در مقابل کودکان با هم دعوا نکنند.
▪ کینگ یانگ:
او هنگامی که یونا شش یا هفت ساله بود ظاهر شد تا هویت جنسی یونا را تثبیت کند، چون مادر یونا گاهی در خانه لباس دخترانه به او می پوشانید و خودش در مدرسه اسم دخترها و پسرها را با هم اشتباه می کرد.از آن به بعد کینگ یانگ مواظب علایق جنسی یونا بوده ، و به همین دلیل نیز عاشق پیشه معرفی شده است.او به طور مبهمی از وجود سایر شخصیتها آگاه است.
▪ یوسف عبدالله:
شخصی بی عاطفه،پرخاشگر و تندخوست.در برابر درد، بسیار مقاوم است.وظیفه دارد از یونا مواظبت و مراقبت کند و به همین سبب وی جنگجو معرفی شده است.یوسف در سن ۹ یا ۱۰ سالگی ظاهر شد ، همان زمان کهگروهی پسربچه ی سفیدپوست یونا را بدون هیچ دلیلی کتک زدند.یونا درمانده شده بود ، که یوسف فرا رسید و کینه توزانه با مهاجمان جنگید.او نیز آگاهی مبهمی از سایر شخصیتها دارد.
این چهار شخصیت در تمام شاخصهایی که با موضوعهای هیجانی سر و کار داشت، کاملا با هم متفاوت بودند، اما در آزمونهایی که چندان ارتباطی با هیجان یا تعارضهای شخصی نداشت ، مثل آزمون هوش یا آزمون واژگان ، نمره های کم و بیش یکسانی داشتند. migna.ir
اختلال تجزیه هویت حاکی از ناتوانی در یکپارچه سازی جنبه های گوناگون هویت ، حافظه و هشیاری است.تجزیه ی هشیاری چنان کامل است که گویی چند شخصیت مختلف در یک بدن زندگی میکنند.
ناظران گزارش کرده اند که تغییر از شخصیتی به شخصیت دیگر غالبا با تغییرات ظریفی در وضع اندامی و لحن صدا همراه است.شخصیت جدید به طرز متفاوتی حرف می زند ، راه می رود و سر و دست تکان می دهد.حتی ممکن است تغییراتی در فرایندهای فیزیولوژیایی را از قبیل فشار خون و فعالیت مغزی صورت پذیرد.
روانپویشی
سوءرفتار شدید روانشناختی و جسمی (اغلب، جنسی) در کودکی منجر به نیاز عمیق به فاصله گرفتن خود از عذاب و رنج میگردد. نیاز به فاصله گرفتن از خود منجر به جدا شدن جنبههای مختلف شخصیت اصلی در ناخودآگاه میگردد، و هر شخصیت، بعضی از هیجانها یا حالتهای لازم را (مانند غضب، جنسیت، توجهطلبی، کفایت) که شخصیت اصلی جرأت بیانش را ندارد، بیان میکند. هنگامیکه کودک مورد سوءرفتار قرار میگیرد، سعی میکند که با تجزیه، خود را از اعمال ترسناک، محافظت کند. و تبدیل به شخصیت یا شخصیتهای دیگری گردد که مورد سوءرفتار قرار نمیگیرند و نمیتوانند مورد آزار واقع شوند. تجزیه به 'خود' ها، تبدیل به روش طولانیمدت و ثابت محافظت از خود در مقابل تهدیدهای هیجانی دریافتشده میگردد.
تشخیص افتراقی
- اسکیزوفرنی:
ممکن است بیماران در اعتقاد نسبت به داشتن چند هویت یا کنترل شدن توس دیگران، هذیانی باشند ولی اختلال فرم فکر و تخریب وضعیت اجتماعی، اسکیزوفرنی را از اختلال هویت تجزیهای مجزا میسازد.
- تمارض: مشکلترین تشخیص افتراقی است. وجود نفع ثانویه، باید سوءظن را برانگیزد. مصاحبه به کمک دارو میتواند کمککننده باشد.
- اختلال شخصیت مرزی: در خیلی از بیمارانی که همراه با اختلال هویت تجزیهای، دارای اختلال شخصیت مرزی هستند، تنها اختلال شخصیت، شناسائی میشود؛ زیرا وجود شخصیتهای مختلف با بیثباتی ویژه رفتاری، خلقی و بینفردی بیمار در اختلال شخصیت مرزی اشتباه میشود.
- اختلال دوقطبی یا تندچرخی: علایم شبیه به اختلال هویت تجزیه است، ولی شخصیتهای مجزا وجود ندارد. - اختلالات نورولوژیک: علایم تشنج کمپلکس پارسیل بیشتر از همه احتمال دارد که علایم اختلال هویت تجزیهای را تقلید کند.
درمان
رواندرمانی بینش مدارگسترده، اغلب همراه با هیپنوتیزم یا مصاحبه به کمک دارو. دارودرمانی چندان مفید نبوده است. اهداف درمانی شامل سازش و توافق جنبههای مختلف عاطفه در بیمار، با کمک به او در درک این مسئله است که دلایل ابتدائی برای تجزیه (خشم شدید، ترس، و کنفوزیون ثانویه به سوءرفتار) دیگر وجود ندارد، و اینکه جنبههای مختلف عاطفه میتوانند تنها از طریق یک شخصیت بدون تخریب خویشتن بیان شوند.
اختلال هویت که بهگونهای دیگر مشخص نشده علایم تجزیهای، علایم برجسته هستند، ولی تصویر بالینی معیارهای خاص اختلال تجزیهای را به شکل کامل پر نمیکند. اختلالاتی که در آن ویژگی برجسته یک علامت تجزیهای است (به این معنا که اختلال یا تغییری در عملکردهای طبیعی هویت، حافظه یا هوشیاری وجود دارد. ولی معیارهای یک اختلال تجزیهای خاص را پر نمیکند).
مثالها
۱. سندرم گانسر (Ganser's syndrome) دادن پاسخهای تقریبی به سؤالات (مثلاً ۵=۲+۲) یک صبحت کردن در حاشیه موضوع (talking past the point)، بهطور شایع همراه با علامتهای دیگر است (مثلاً فراموشی، اختلال جهتیابی، اختلالات ادراکی، گریز (fugue)، نشانههای تبدیلی).
۲. مواردی مشابه اختلال هویت تجزیهای که در آن بیش از یک شخصیت کنترل اجرائی فرد را بهعهده میگیرد، ولی بیش از یک شخصیت که به اندازه کافی مشخص باشد تا معیارهای کامل اختلال هویت تجزیهای را پر کند، وجود ندارد؛ یا مواردی که شخصیت دوم هرگز کنترل اجرائی کامل را بهدست نمیگیرد. یا مواردیکه فراموشی در مورد اطلاعات مهم وجود ندارد.
۳. مسخ واقعیت بدون همراه یا مسخ شخصیت
۴. حالتهای تجزیهای در افرادی که برای مدت طولانی تحت محرکهای اجباری شدید بودند (مثلاً شستشوی مغزی یا آموزش در هنگام اسارت در دست تروریستها یا آئینهای مذهبی).
۵. اختلال خلسهٔ تجزیهای (dissociative trance disorder)، اختلال در هوشیاری، هویت یا حافظه که در موقعیت یا فرهنگهای خاصی انجام میشود (مثل amok [واکنش خشم]. Piboloktoq [رفتار آسیبزننده به خود]). حالتهای خلسه به معنی تغییر در حالت هوشیاری بهصورت کاهش واضح یا پاسخدهی متمرکز شده به محرکهای محیط به شکل انتخابی است. در کودکان. این حالتها ممکن است پس از سوءرفتار جسمی یا تروماً رخ دهد.
۶. اغما، استرپور، یا از دست دادن هوشیاری که در نتیجه یک بیماری طبی عمومی حادث نشده باشد. مواردیکه در آن مسافرتهای ناگهانی و غیرمنتظره و رفتارهای هدفمند و ساختاریافته و ناتوانی در به یاد آوردن گذشته، با اتخاذ هویتی جدید به شکل نسبی یا کامل، همراه نباشد.