زنان خانهدار مدیران موفق خانه و خانواده
کبری فرشچی
اگر به بازنمایی رسانهای زن موفق در جامعه خودمان نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد زنی به عنوان زن موفق و شایسته احترام و تقدیس به جامعه معرفی میشود که شاغل باشد. زنان تحصیلکرده، شاغل و دارای چند فرزند به عنوان الگویی از یک بانوی موفق و مورد تأیید معرفی میشوند و در عمل زنان خانهدار در پازل بازنمایی رسانهای از زن موفق جایی ندارند!
این ماجرا به گونهای افراطی پیش رفته که زنان ما تصور میکنند برای دیده شدن و موفق بودن و داشتن جایگاه اجتماعی بالا لزوماً باید شاغل باشند و خانهداری مساوی با عقبماندگی و دوری از اجتماع و اجتماعی بودن تلقی میشود.
بر این اساس درصد قابل توجهی از زنان شاغل در کشورمان نه به واسطه علاقه شخصی به شغل خود و نه به واسطه نیاز مالی بلکه تنها و تنها برای پذیرش اجتماعی و بر اساس آنچه که فضای رسانهای در ذهنشان از زن موفق و تراز جامعه شکل داده و ذهنشان را با آن قاببندی کرده، بهرغم تمام چالشها سر کار میروند و به هیچ قیمتی حاضر نیستند شغلشان را رها کنند.
این در حالی است که تا یکی دو دهه قبل خانهداری ارزش و جایگاه خود را داشت و هیچ زنی بابت خانهدار بودن خجالت نمیکشید، اما در سالهای اخیر و بهواسطه بازخوانیهای رسانهای نقش زن، خانهداری با عقبماندگی و دوری از اجتماعی مترادف شده است.
در حالی که بسیاری از مادران ما زنانی فعال، اجتماعی، تحصیلکرده و آگاه به مسائل روز بودند، اما شغل خارج از منزل نداشتند و مشغول خانهداری بودند. خانهداری تنها به معنای انجام امور منزل نظیر آشپزی، جارو کردن و نظافت و انجام خریدهای خانه و رسیدگی به امور بچهها نیست بلکه از یک مدیریت گسترده و قرار دادن هر چیزی سر جای خود حکایت دارد. یک زن خانهدار در عمل مدیری توانمند است که در زمینههای گوناگون توانایی مدیریت دارد و با شناسایی چالشهای خانه و خانواده و مدیریت آن آرامش و امنیت را به محیط خانه میآورد و به اعضای خانوادهاش عرضه میکند.
غذا پختن و پیچیدن عطر شام در فضای خانه نمادی از آرامش و همراهی اعضای خانواده است و یک زن خانهدار این هنر را دارد که با هر بهانهای اعضای خانواده را دور هم جمع کند و آرامش و امنیت را در وجودشان بنشاند. اما خانهدار بودن یک زن به معنای دوری او از اجتماع و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و یا ناآگاهی و کمسوادیاش نیست و یک زن تحصیلکرده اگر خانهداری و مادری و مراقبت از فرزندانش را انتخاب میکند به طور یقین میتواند با بینش و آگاهی بیشتر و بهتر و مطالعه و ارتقای دانش خود در زمینه بچهداری و برخورد با فرزندان به شکلی اولی فرزندانش را تربیت کند و آنان را برای ساخت جامعهای بهتر راهی محیط خارج از خانه کند. مادران بسیاری از چهرههای سرشناس و تأثیرگذار زنان خانهدار هستند.
زنانی که انگار همهچیزدانند و بلدند هر چیزی را چگونه در جای خودش قرار دهند. از خریدهای روزانه و مدیریت دخل و خرج خانه با بودجه محدودی که مردانشان در اختیارشان قرار میدهند تا تنظیم روابط اعضای خانواده با یکدیگر و رتق و فتق امور خانه همچون نظافت و پخت و پز و اموری از این قبیل.
پس اگر بناست تا سیاستهای جمعیتی کشور تغییر کند باید نگاه به زنان خانهدار و امر خانهداری نیز اصلاح شود و برساختههای رسانهای از زن موفق با ویژگیهایی نظیر تحصیلات عالیه، اشتغال خارج از منزل و داشتن فرزندانی موفق به سمت زنان خانهداری برویم که ترجیح دادهاند مدیریت خانه و خانواده را به عهده بگیرند و اغلب هم در این نقش خوش درخشیدهاند.
بر این اساس درصد قابل توجهی از زنان شاغل در کشورمان نه به واسطه علاقه شخصی به شغل خود و نه به واسطه نیاز مالی بلکه تنها و تنها برای پذیرش اجتماعی و بر اساس آنچه که فضای رسانهای در ذهنشان از زن موفق و تراز جامعه شکل داده و ذهنشان را با آن قاببندی کرده، بهرغم تمام چالشها سر کار میروند و به هیچ قیمتی حاضر نیستند شغلشان را رها کنند.
این در حالی است که تا یکی دو دهه قبل خانهداری ارزش و جایگاه خود را داشت و هیچ زنی بابت خانهدار بودن خجالت نمیکشید، اما در سالهای اخیر و بهواسطه بازخوانیهای رسانهای نقش زن، خانهداری با عقبماندگی و دوری از اجتماعی مترادف شده است.
در حالی که بسیاری از مادران ما زنانی فعال، اجتماعی، تحصیلکرده و آگاه به مسائل روز بودند، اما شغل خارج از منزل نداشتند و مشغول خانهداری بودند. خانهداری تنها به معنای انجام امور منزل نظیر آشپزی، جارو کردن و نظافت و انجام خریدهای خانه و رسیدگی به امور بچهها نیست بلکه از یک مدیریت گسترده و قرار دادن هر چیزی سر جای خود حکایت دارد. یک زن خانهدار در عمل مدیری توانمند است که در زمینههای گوناگون توانایی مدیریت دارد و با شناسایی چالشهای خانه و خانواده و مدیریت آن آرامش و امنیت را به محیط خانه میآورد و به اعضای خانوادهاش عرضه میکند.
غذا پختن و پیچیدن عطر شام در فضای خانه نمادی از آرامش و همراهی اعضای خانواده است و یک زن خانهدار این هنر را دارد که با هر بهانهای اعضای خانواده را دور هم جمع کند و آرامش و امنیت را در وجودشان بنشاند. اما خانهدار بودن یک زن به معنای دوری او از اجتماع و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و یا ناآگاهی و کمسوادیاش نیست و یک زن تحصیلکرده اگر خانهداری و مادری و مراقبت از فرزندانش را انتخاب میکند به طور یقین میتواند با بینش و آگاهی بیشتر و بهتر و مطالعه و ارتقای دانش خود در زمینه بچهداری و برخورد با فرزندان به شکلی اولی فرزندانش را تربیت کند و آنان را برای ساخت جامعهای بهتر راهی محیط خارج از خانه کند. مادران بسیاری از چهرههای سرشناس و تأثیرگذار زنان خانهدار هستند.
زنانی که انگار همهچیزدانند و بلدند هر چیزی را چگونه در جای خودش قرار دهند. از خریدهای روزانه و مدیریت دخل و خرج خانه با بودجه محدودی که مردانشان در اختیارشان قرار میدهند تا تنظیم روابط اعضای خانواده با یکدیگر و رتق و فتق امور خانه همچون نظافت و پخت و پز و اموری از این قبیل.
پس اگر بناست تا سیاستهای جمعیتی کشور تغییر کند باید نگاه به زنان خانهدار و امر خانهداری نیز اصلاح شود و برساختههای رسانهای از زن موفق با ویژگیهایی نظیر تحصیلات عالیه، اشتغال خارج از منزل و داشتن فرزندانی موفق به سمت زنان خانهداری برویم که ترجیح دادهاند مدیریت خانه و خانواده را به عهده بگیرند و اغلب هم در این نقش خوش درخشیدهاند.
منبع: روزنامه جوان