برگرفته از کتاب :
بچه های خوب؛ انتخابهای سخت
انتشارات رشد
امروزه فرزند پروری و تربیت صحیح فرزندان به مشکل و معضلی برای بسیاری از خانوادهها تبدیل شده است. تربیت و بزرگکردن فرزندان برای خیلی از خانوادهها در دنیا و کشور خودمان در گذشته بسیار راحتتر از امروز بوده است. حتما بخاطر دارید که خانوادهها عموما بسیار پر جمعیت بوده و پدران و مادران هم اغلب از سواد و آموزش کافی برخوردار نبودند.
در واقع اگر میانسال باشید؛ به یاد میآورید که ما بچهها همه روزه بیرون از خانه و توی کوچه در میان بازیهای سنتی در کنار گل و خاک بزرگ شدهایم. از مدرسه که میآمدیم و مشقهای خود را مینوشتیم؛ پس از خوردن ناهار بلافاصله در گرمای سوزان یا سرمای شدید هم که شده؛ به کوچه میرفتیم تا با هم سن و سالهای خود بازی کنیم. بازیهایی چون گرگم به هوا، قایم باشک، هفت سنگ، عروسک بازی و هزار بازی ساده داشتیم و سرمان گرم میشد؛ هوا که تاریک میشد به زور و با پس گردنی مادرها به خانه میآمدیم و آنقدر خاک و خلی شده بودیم که یک ضرب کتک ناب هم نوش جان میکردیم بعد سر و صورت را میشستیم و بلاخره بعد از خوردن شامی مختصر از فرط خستگی بیهوش میشدیم تا روز بعد باز روز از نو روزی از نو.
اما امروزه آیا شما به آسانی اجازه میدهید که فرزند دلبندتان از شما دور شود؛ و البته هزار و یک دلیل منطقی هم برای این کار دارید که درست هم هست.
آن دوره گویی مردم بی آلایش و ساده دلتر بودند و مشکلات زندگی مدرن امروزی کمرنگتر بود. ولی حال با افزایش مدرنیته و سبک زندگیهای امروزی فرزند پروری هم خود به چالشی بدل شد. اغلب ما به ضرورت زمانه بیش از یک یا دو فرزند نداریم و تازه اگر شاغل باشیم که دیگر نور علی نور، حالا وقتی سرکارهستیم بچه را کجا بگذاریم؟ اگر بزرگترند و در خانه میمانند؛ که در محل کار مثل یک مامور جهت چک کردن آنها مرتب به خانه زنگ میزنیم تا ببینیم بچهها چه کار میکنند؟
سالماند؛ خدای نکرده بلایی به سرشان نیامده؟ با هم دعوا که نمیکنند. دل ما مادرها مثل سیر و سرکه میجوشد تا به خانه برسیم. حال این قضیه مربوط به خانوادههای عادی و معمولی است که پدر و مادر با هم زندگی میکنند و تفاهم دارند و روابط خوبی با هم دارند.
خانواده هایی که با آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد؛ فقر؛ بیکاری؛ طلاق؛ و سایر مشکلات دست به گریباناند؛ آیا اصلا وقت و فرصتی برای بچهها دارند یا صرفا به نیازهای جسمی و درس و مشق آنها میرسند؟ آیا ما به عنوان پدر ومادر برای فرزند پروری آموزش دیدهایم؟
آیا از مطالعه و مشورت با دیگران برای بزرگکردن فرزندان خود بهره میگیریم. یک ضرب المثل آفریقایی میگوید برای بزرگکردن یک بچه یک دهکده باید بسیج شوند. باز هم سبک زندگیهای قدیمی برای فرزند پروری مناسبتر بود؛ از این جهت که ما با عموزادهها و خالهزادههای خود بعضا در یک خانه زندگی میکردیم و دور بر ما را خالهها و عمهها و عموها گرفته بودند و طبعا این سبک زندگی کمک حال والدین ما بود، اما اکنون شیوه زندگی عوض شدهاست. خانوادهها عموما مستقل از یکدیگر زندگی میکنند و دیگر آن همبستگی و همیاری قدیمی کمتر به چشم می خورد. امروزه پدر و مادرها با مشکلات و چالشهای فرزند پروری به تنهایی دست و پنجه نرم میکنند.
علاوه بر این موارد؛ مورد دیگری هم مطرح است؛ آن هم تکنولوژیهای مدرن و فضای مجازی است. بالطبع نمیتواند از رشد تکنولوژیهای مدرن و فضای مجازی ممانعت و اجتناب کرد. کودکان ما بیش از هر عصر دیگری با فضای مجازی آشنا شدهاند؛ و مسلما بودن در این فضا مشکلات و چالشهای به روزی را برای والدین به ارمغان دارد؟ حال این سوال مطرح میشود که چاره چیست؟ آیا میتوانیم بچههای خود را از ورود به فضای مجازی و تبعات آن منع کنیم؟
بر اساس پژوهشهای انجام شده؛ بچههای هشت تا هیجده ساله حدود هفت ساعت و نیم در روز با نوعی رسانه سر و کار دارند. تقریبا درهر فعالیتی جز خواب از رسانه استفاده میکنند. پژوهشگران خاطر نشان میکنند که این زمان تقریبا به اندازه مقدار زمانی است که بزرگسالان برای کار روزانه صرف میکنند.
با این تفاوت که جوانان به جای پنج روز، هفت روز هفته را از رسانهها استفاده میکنند. وقتی سعی کنید نوجوانی را صبح بیدار کنید؛ متوجه میشوید که تلفن همراهی را زیر بالش خود گذاشته است. آخرین چیزی که قبل از خواب لمس کرده است و اولین چیزی که بعد از بیداری در دست دارد.
جهشی که در استفاده از رسانهها در این گروه سنی رخ داده به قول پژوهشگران؛ وحشتناک است. در واقع استفاده از رسانهها در مقایسه با سالهای اول چهار ساعت در روز افزایش یافتهاست. نوجوانان به طور متوسط حدود 9 ساعت در معرض رسانهها قرار دارند، اما حتی این عدد هم فریبنده است.
این کودکان عملا 12 ساعت از روز شان را به محتوای رسانهها اختصاص میدهند. هر چند حدود سه ساعت از این ساعات جز چند کاره بودن رسانه حساب میشود. این رقم حتی استفاده کلی از رسانهها را کمتر ارائه میدهد. چرا که در بررسی به استفادههای مربوط به مدرسه؛ تلفن همراه و پیامک پرداخته نمیشود. کودکان هشت تا هجده ساله تقریبا دو ساعت یا دقیق بگویم یک ساعت و پنجاه و شش دقیقه از وقت خود را در روز صرف تلفن همراه میکنند و به طور متوسط روزی 118 پیامک متنی میفرستند.
خوب والدین باید چگونه واکنش نشان دهند؟ افتادن درون سندرم نکن؛ خیلی بده و منع هر گونه استفاده از رسانهها به منزله نیرویی فاسد آسان است. اما خوب است یادآوری شود که والدین خود اغلب از رسانهها برای اهداف خوب استفاده میکنند. آنان به اخبار رادیوی ماشین گوش میدهند؛ وقایع ورزشی و برنامههای فرهنگی تلویزیون را میبینند و به سینما میروند و هر چیزی را در وب و اینترنت جستجو میکنند.
از طراحی سفر گرفته تا رزو کردن میز شام. با وجود این گزارش؛ زنگ خطر جدی را درباره تاثیرات اخلاقی رسانهها به صدا در میآورد. این تحقیق ثابت میکند که کاربران رسانهها یعنی حدود یک پنجم کودکانی که 16 ساعت در روز از رسانههای استفاده میکنند؛ نمرات کمتری در مدرسه میگیرند و والدین رضایت کمتری از آنها دارند.
البته در این پژوهش ثابت نشدهاست که آیا کودکانی که نمرات کمتری میگیرند؛ و احساس نارضایتی بیشتری دارند؛ به این دلیل است که در رسانهها دنبال آرامش هستند؛ یا چون احساس شاد بودن نمیکنند؛ آن را در رسانهها میجویند و نمیتوانند کار و تکلیف مدرسهشان را انجام دهند. هر کدام از این دلایل که باشد به هر حال ما با مسئلهایی جدی مواجه هستیم. اگر والدین تعهد اخلاقی داشته باشند تا فرزندان شان را طوری بار بیاورند که حداکثر تلاش خود را کنند و از خود رضایت داشته باشند؛ نتیجهایی که در نهایت به آن میرسیم؛ که چاره ای هم جز پذیرفتنش نداریم این است که ارتباط کودکان با رسانه ها هر چه کمتر باشد؛ بهتر است.
آیا والدین میتوانند در این زمینه موثر باشند؟ در پاسخ باید گفت بله میتوانند. والدین میتوانند فضایی در خانه فراهم کنند که در آن رسانه باشد ولی نه به شکل مزاحم، آنها میتوانند قوانینی برای استفاده از رسانه به لحاظ محتوا و زمان مجاز برای استفاده وضع کنند. ایجاد چنین محدودیتهایی احتمالا روی عملکرد کودکان در مدرسه تاثیر میگذارد؛ چون یک سوم کودکان گزارش میکنند که موقع انجام تکالیف خود سرگرم رسانهها هستند.
نتیجه ؟ محققان مینویسند بچههایی که والدین آنها در اتاق خوابشان تلویزیون نمیگذارند و اجازه نمیدهند که هنگام صرف غذا یا وقتی کسی آن را تماشا نمیکند؛ در پس زمینه باشد؛ یا برای گذراندن وقت با رسانهها قوانینی میگذارند؛ اصولا کمتر با رسانهها وقت میگذرانند تا بچههایی که والدینشان برای بودن با رسانهها آسان گیرتر هستند.

برگرفته از کتاب بچه های خوب ، انتخابهای سخت ، انتشارات رشد ترجمه عفت حیدری