جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ / ۱۹:۴۴
کد مطلب: 56451
۷

نقش هیجان در زندگی

نقش هیجان در زندگی
جایگاه و کارکرد هیجانات در زندگی انسانها
دکتر فریما رضوانی


همه ما انسانها کم و بیش بطور مداوم در هر لحظه، در بیداری یا خواب، حتی در رویا، بدون درخواست یا اجازه کسی هیجاناتی را تجربه می کنیم. اگر بخواهیم جلوی این احساسات را بگیریم مثل آنست که بخواهیم جلوی فکر کردن یا نفس کشیدن مان را بگیریم. هیجانات بخش بسیار بزرگی از آن چیزی هستند که ما را به انسان شدن تبدیل کرده است.
به عنوان مثال می توانید خودتان را هنگام بیدار شدن از خواب تصور کنید. حتی وقتی خواب از سرتان پریده و هوشیار هستید هم با خود هیجاناتی را تجربه می کنید. شاید در آرزوی ساعتی خواب بیشتر هستید و یا خیلی سرحال در حال بیرون رفتن از رختخوابید.
یک روز ممکن است افکار ناخوشایندی در سر داشته و یا از آنچه در چند ساعت آینده در محل کار انتظارتان را میکشد وحشت داشته باشید. ممکن است که یک روز بارانی باشد که خلق تان را تنگ کند یا ممکن است کاملا" احساس لذت و شادی کنید و سرشار از انرژی و شوق منتظر آنچه پیش می آید باشید. شاید هم با یادآوری اینکه امروز روز خوبی است، احساس آرامش کنید.
هیجانات نوعی اطلاعات به ما می دهند، آنها شبیه اخباری هستند که از روان ما گزارش می دهد. آنها پیامهایی از آنچه در درون ما در جریان است را می فرستند. ما نیاز به دسترسی به این اطلاعات داریم و اینکه بفهمیم آنها چه چیزی به ما می گویند.
هیجانات مثل جریان مداوم در ما ظاهر می شوند نه یک رویداد زودگذر. آنها همانند رودی در درون هر یک از ما در جریانند، گاهی آرام که محتویات فراوانی با خود دارند، اما گاهی طوفانی شده و طغیان می کنند و تغییر جهت می دهند. مانند اینکه همزمان جریان ثابتی از هیجانات منفی در هم شکننده به سمت هیجانات مثبت تغییر جهت می دهد.
هیجانات تعیین می کنند که در این لحظه به چه چیزی اهمیت می دهید. ممکن است در این لحظه از تلاش کردن خسته شده باشید یا مشغول خیال پردازی درباره کاری هستید. اگر از چیزی ترسیده باشیم، منبع ترس همه ذهن ما را مشغول می کند. اگر خانه مان آتش بگیرد، تنها یک هدف داریم و آن بیرون رفتن از خانه است.اگر با یک خطر فیزیکی ناگهانی روبرو شویم ترحیج میدهیم فرار کنیم. طبیعت ما اینگونه طراحی شده است که برای بقا خود بتوانیم از هیجانات استفاده کنیم.
 
عملکرد هیجانات در ذهن انسان ها چگونه است؟

مغز انسان، جایی است که بییشتر احساسات از آن ریشه می گیرد، مثل بقیه اندام ها بخشی از بدن ماست و توسط همان سیستم گردش خون، اکسیژن و مواد غذایی تغذیه می شود. درون مغز، جریان هورمون ها و مواد عصبی شیمیایی وابسته به هیجانات درونی را هر لحظه تجربه می کنیم.
محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) واقع در مغز میانی یکی از مهمترین سیستم های غدد درون ریز است که نحوه پاسخگویی ما به استرس را کنترل و هیجانات و احساسات و خلق مان را تنظیم می کند. محور HPA جایی است که هورمون های خاصی مانند کورتیزول و آدرنالین از آن سرچشمه می گیرد. محققانی که این قسمت مغز را مطالعه کرده اند دریافتند که قرار گرفتن در معرض محرک های ملایم در ابتدای زندگی می تواند توانایی ما در تنظیم هیجان ها را در آینده افزایش داده و تاب آوری دائمی در ما ایجاد کند. اما قرار گرفتن مداوم و طولانی در برابر استرس برعکس باعث بیش فعالی این محور شده و سبب حساسیت دائم به استرس می شود.
هیجانات به واکنش های فیزیولوژیک در مغزمان وابسته هستند. مغز هورمون ها و دیگر مواد شیمیایی حیاتی را آزاد می کند که بر سلامت فیزیکی و وضعیت هیجانی تاثیر می گذارد. آنها با هم در ارتباطند. هیجانات شدید و منفی همانند (ترس، عصبانیت، اضطراب و ناامیدی...) ذهن ما را محدود می کنند، گویی دید پیرامونی ما قطع شده است، زیرا بیش از حد بر خطرات پیش روی متمرکز شده ایم.
یک توضیح فیزیولوژیک برای این پدیده وجود دارد. زمانی که احساسات منفی حضور دارند، پاسخ مغز ما ترشح هورمون استرس کورتیزول است. این امر قشر پیش پیشانی یا پروفرونتال مغز را از پردازش اطلاعات به طور موثر باز می دارد. بنابر این حتی در سطح عصب شناختی توانایی ما در تمرکز و یادگیری مختل می شود. مطمئنا سطح متوسط استرس (چالش ذهنی) می تواند تمرکز ما را تقویت کند. اما استرس مزمن خطرناک بوده و یادگیری را از نظر زیست شناختی به چالش می کشد.
البته تنها هیجانات منفی، ظرفیت روانی ما را مختل نمی کند. هیجانات مثبت مثل شادی و لذت هم به همان اندازه هیجانات منفی قدرت دارند تا افکارمان را به سمت اهداف هدایت کنند. هیجانات مثبت به جای تحریک تولید کورتیزول، معمولا" با مهار بازجذب سروتونین، دوپامین و دیگر هورمون های شادی بخش افکار و رفتارمان را تحت تاثیر خود قرار می دهند.
ما فکر می کنیم توانایی استدلال و تفکر عقلانی مان بالاترین قدرت ذهنی و برتر از جنبه احساسی سرکش مان است. اما این تنها فریبی از جانب مغز ماست. در واقع هیجانات به طور ناخودآگاه، تاثیر عظیمی روی نحوه عملکر ذهنی مان دارند. این واقعیت بخصوص در هنگام فرایند تصمیم گیری کاملا واضح است. موارد آشکاری وجود دارد که هیجانات به تنهایی رفتار ما را تعیین می کنند. به طور مثال اگر ترس از پرواز داشته باشیم، ممکن است علیرغم خطر فزاینده به پروازمان ادامه دهیم و یا وقتی شور عشق بر ما غلبه می کند، ممکن است کاملا بی احتیاط عمل کنیم.
البته تاثیر هیجانات بسیار فراتر از این گفته هاست. بسیاری از تصمیمات ما تلاشی برای پیش بینی نتایج آینده است. هیجانات ما تا حد زیادی اعمال ما را تعیین می کنند. مثلا با هیجانات مثبت، اعتماد به نفس و رضایت خاطر را تجربه می کنیم و با هیجانات منفی، اضطراب و خشم وناراحتی که البته هیجانات منفی می توانند باعث شوند تا حقایق را بیش برآورد کنیم و یا آنها را درست در نظر نگیریم.

سوگیری هیجانی
هیجانات می توانند پس از اتمام برانگیختگی تا مدتی در ما باقی بمانند و بدون اینکه بدانیم بر رفتارهای بعدی ما تاثیر می گذارند. به طور مثال ممکن است هنگام عصبانیت رانندگی پر خطرداشته و تصمیماتی پر خطر بگیریم. هنگام فکر بر اتفاقات منفی، احساس تردید و بدبینی داشته باشیم.
گاهی ممکن است هیجانات برای خودمان هم بیهوده و غیر منطقی به نظر برسد. در بیشتر مواقع که نتیجه کار مطابق میل و دلخواه مان نیست از فکر کردن به هیجانات اجتناب می کنیم، شاید می بایست حواسمان به هیجاناتمان باشد اما قادر نیستیم ذهن مان را در آن زمان تغییر جهت دهیم.
ممکن است تاثیر هیجانات آنطور که فکر می کنیم نباشد. محققان دریافته اند زمانی که افراد عصبانی هستند، تمایل دارند که دیگران را به صورت اشتباه مقصر بدانند و یا زمانی که از فکری ناراحت هستند ممکن است شرایط بیرونی را سرزنش کنند. افراد در تمام طول روز دائما در حال گرفتن تصمیماتی هستند که بیشترشان می تواند مشکلاتی در ما ایجاد کند. بنابر این هیجانات ذاتا" بر قضاوت ما سایه می اندازند. آنها باعث می شوند ذهن مان به قضاوت های آنی اعتماد کند

بنابر این برای شناخت هیجانات و تجربه هشیارانه و معنا بخشی به آنها می بایست آگاهی هیجانی خود را بالا ببریم و از توجه کردن به این خود سازمان دهی های نهفته و احساس شده در بدن و بررسی و درک معنای آنها از طریق فرایند توجه و تامل غافل نشویم. با در نظر گرفتن پیچیدگی های درونی مغز، پردازش و تجربه هیجانات به این راحتی نبوده و عوامل متعددی آن را تعیین می کنند. در این صورت ما همیشه در حال ساختن "خود" هستیم، خودی که هر لحظه از طریق فرایند دیالکتیک بیان نمادین هیجان احساس شدده در بدن مان در هشیاری، تامل کردن درباره آن و در شکل دادن و ایجاد روایت هایی که آن را توضیح می دهد، تبدیل به آن می شویم. همچنین از طریق تامل است که افراد تمام دانش فرهنگی و اجتماعی شان را با درک هیجانی شان از بودن تلفیق می کنند. بنابر این، تصمیم گیری در خصوص اینکه چگونه بر مبنای علائم هیجانی عمل کنیم مهم است.

 
 دکترفریما رضوانی ، روانشناس و درمانگر متمرکز بر هیجان


 
 بیشتر بخوانید :

درمان متمرکز بر هیجان (emotional focused therapy) چیست ؟

بزرگان و نام آوران درمان متمرکز بر هیجان چه کسانی هستند؟


روابط همسران با نگاه بر رویکرد متمرکز بر هیجان

فرزند پروری دررویکرد متمرکز بر هیجان

نقش خانواده در رویکرد متمرکز بر هیجان
 
 
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
در نهان به آنان دل می بندیم ؛ که دوستمان ندارند و در آشکار از آنان که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهایی ما... دکتر علی شریعتی