رابطه قصه خواندن با افزایش همدلی و تقویت ادراک
نسترن زندی
آیا دنیا جای بهتری میشود اگر مردم بیشتر کتاب بخوانند؟
البته این ادعا که کتاب خواندن همه مشکلات دنیا را حل میکند، در بهترین حالت، ساده لوحانه است. اما میتوان گفت کتاب خواندن فضای همدلانه تری برای زندگی فراهم میکند.
تحقیقات فزاینده نشان میدهد کسانی که داستان میخوانند درک بهتری از احساسات دیگران دارند حتی اگر با آنها متفاوت باشند. کیت اوتلِی، نویسنده و استاد بازنشستۀ دانشکده روانشناسی شناختی دانشگاه تورنتو میگوید: "خواندن داستان به ما کمک میکند تا درک بهتری از دیگران و شرایط آنها داشته باشیم و نسبت به همسر و دوستان نزدیکمان نیز درک بهتری پیدا کنیم. خواندن داستان، آشنایی با طیف گستردهای از الگوهای شخصیتی محتمل و تفاوتهای بین آنها را برای ما ممکن میکند.
چشم انداز در همدلی
روانشناسان دریافتهاند که همدلی فطریست و حتی کودکان هم میتوانند رفتار همدلانه داشته باشند. بعضی افراد به طور طبیعی همدلی بالاتری دارند اما در بیشتر افراد بالا رفتن سن موجب افزایش همدلی می شود. علاوه بر این، پژوهشها نشان داده است اگر کسی بخواهد میزان همدلی خود را بالا ببرد احتمال آن وجود دارد. اگر چه روشهای زیادی برای تمرین همدلی وجود دارد اما اکثر این روشها از طریق تعامل و رفتارهای مثبت اجتماعی امکانپذیر است. مثلاً شناختن عمیق دیگران، خود را به جای دیگران گذاشتن و یا چالش با سوگیریهای شخصی خودمان.
اما خواندنِ داستان، به خصوص داستانهای تخیلی، پیشنهاد ویژهای است برای آنکه بتوانیم از مرزهای ذهن خود پا فراتر بگذاریم.
قصه می تواند ما را به درون ذهن شخصیتهای دیگر ببرد تا آنچه را که آنها انجام میدهند، ببینیم و احساس کنیم. قصهها میتوانند چگونگی زندگیهایی را به ما نشان بدهند که با زندگی خودمان بسیار متفاوتند. ما با خواندنِ داستان میتوانیم دنیای جنس مخالف، اقوام و فرهنگها، مشاغل و سنین دیگر را تجربه کنیم.
واژههای روی کاغذ میتوانند به ما نشان بدهند گم شدن یک کودک، زخمی شدن سربازی در میدان جنگ، فقر و تنگدستی یا مهاجرت به کشوری دیگر چه حال و هوایی دارد و همه اینها بر روابط ما در دنیای واقعی تاثیر میگذارد.
ویلیام چوپیک، روانشناس دانشگاه میشیگان می گوید: " افسانهها و داستان ها خدمت بزرگی به ما میکنند داستان ما را در موقعیت تصور دشواری ها قرار میدهد و اجازه میدهد تا با حفظ فاصلهای امن، مسائل را از چشمانداز انسانهای دیگر نگاه کنیم. در این مورد داستان مثل یک بازی برای تمرین مهارت های همدلی عمل میکند."
ارتباط داستان و همدلی
در سال ۲۰۰۶ اوتلِی و همکارانش نتایج تحقیقاتی را منتشر کردند که نشان میداد ارتباطی قوی بین داستان خواندن و عملکرد بهتر در آزمونهای همدلی و تیزهوشی اجتماعی وجود دارد.
آنها ابتدا از شرکتکنندگان آزمونی گرفتند که شامل بازشناسی نام نویسندگان بود. این آزمون به آنها کمک میکرد که بفهمند آزمودنی چقدر اهل مطالعه است.سپس شرکت کنندگان فرمهای "شاخص واکنش بین فردی" را تکمیل کردند، شاخصی که ابعاد مختلف همدلی را میسنجد. همچنین از شرکت کنندگان، آزمونِ "ذهن خوانی از طریق چشم" گرفته شد.
نتایج این پژوهش نشان داد آزمودنی هایی که اسامی تعداد نویسندگان بیشتری را به خاطر آورده بودند - و احتمالاً داستان های بیشتری خوانده بودند در آزمونهای فوق امتیاز بالاتری کسب کردند. از آن زمان تاکنون پژوهش درباره فصل مشترک داستانخوانی و همدلی مورد توجه حوزه روانشناسی قرار گرفت.
بطور کلی میتوان گفت این خواندنِ داستان است که موجب تغییر در همدلیِ افراد می شود، نه اینکه افراد با همدلی بالاتر گرایش به خواندن داستان دارند و یا کسانی که داستان میخوانند ویژگیهای شخصیتی خاصی دارند که آنها را مستعد همدلی بیشتر میکند.
اوتلِی میگوید: " اگر ما همۀ کارهایی که در پژوهشها انجام دادیم را هم نادیده بگیریم، باز هم این ایده وجود دارد که خواندن داستان انسان را قادر میکند تا درک بهتری از دیگران داشته باشد."
پژوهشهای بعدی نشان دادند که مطالعه ادبیات بیش از انواع دیگر متون بر روابط بین فردی تاثیرگذار است.
برای مثال در سال ۲۰۱۳ مقالهای در مجله ساینس چاپ شد که سه گروه از افراد را با هم مقایسه کرده بود: افرادی با مطالعه ادبی، افرادی با مطالعه کتابهای غیر ادبی و افراد بدون مطالعه.
در این پژوهش آزمودنیها پس از غربالگری اولیه در سه گروه قرار گرفتند. مقرر شد که گروه اول کتابهای ادبی مطالعه کنند، گروه دوم کتابهای غیر ادبی و گروه سوم هیچ کتابی مطالعه نکند. سپس هر سه گروه با آزمون "تئوری ذهن" مورد سنجش قرار گرفتند- تئوری ذهن پیوندی مفهومی با همدلی دارد و توانایی ما در تشخیص و درک خواستهها و باورهای دیگران و تفاوت آن با خواسته ها و باورهای خودمان را میسنجد.
در این پژوهش گروه اول (مطالعه کنندگان کتابهای ادبی) پیشرفت بیشتری در نمرات آزمون "تئوری ذهن" نشان دادند، اما در نمرات دو گروه دیگر تفاوت معناداری مشاهده نشد.
پژوهشگران همچنین یادآور شدند که تفاوت بین ژانر ادبی با دیگر ژانرهای داستانی میتواند دلیل تفاوت امتیاز شرکت کنندگان باشد. داستان های ادبی تاکید بیشتری بر شخصیت پردازی دارند و کاراکترها و سناریوها طوری طراحی می شوند که کمتر پیش بینی خواننده را تایید میکنند.
از جمله داستان های ادبی کلاسیک میتوان رمان "آنا کارِنینا" اثر تالستوی و رمان "دلبند" نوشتۀ موریسون را نام برد.
اما کارهایی مثل رمانهای عاشقانۀ دانیل استیل یا تریلرهای جان گریشام رویکردی مبتنی بر داستان دارند و اغلب قصههای سرگرم کنندهای هستند که به مضامین سادهتر و قابل پیشبینیتر میپردازند. اینگونه داستانها بیشتر تمایل خواننده را برای دنبال کردن داستان تحریک میکنند تا اینکه ذهن او را به چالش بکشند.
از جمله داستانهایی که تاثیر زیادی بر همدلی دارند، داستانهایی هستند که به نوع رفتار مردم با گروههای خاص میپردازند. مثلا در سال ۲۰۱۴ نتایج یک پژوهش علمی نشان داد دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان در ایتالیا و انگلیس بعد از خواندن داستانهای "هریپاتر" همدلی بیشتری نسبت به مهاجران، پناهندگان و همجنسگرایان نشان دادند.
پژوهشگران در این مطالعه اشاره کردهاند که دنیای هری پاتر یک جامعه سلسله مراتبیِ متعصب، نظیر جامعه واقعی ما است. افرادی که قدرت جادویی ندارند مورد تبعیض قرار میگیرند. در همان سال یک تیم تحقیقاتی دیگر اعلام کرد افرادی که رمان "رویاهای زعفرانی" را مطالعه کردند، تعصب کمتری نسبت به نژادها یا قومیت های دیگر نشان میدهند. این داستان روایتی خیالی از یک زن مسلمان اهل خاورمیانه در نیویورک است که قربانی حملات نژادپرستانه شده است.
نتایج این مطالعه همچنین نشان داد شرکتکنندگانی که فقط خلاصه کتاب را خواندند و شرکت کنندگانی که آثار غیرداستانی خواندند تغییری در نمره همدلی آنها دیده نشد.
اوتلِی یادآور شده است که افراد مختلف به چیزهای مختلفی نیاز دارند (اما در این مورد خاص، "غرور و تعصب" داستانی است که هیچ کس را به گمراهی نمیبرد). خاطرات، بیوگرافیها و بعضی از متون تاریخی را هم نمیتوان از این دایره بیرون گذاشت. مادامیکه داستانها درباره انسانها و شرایط زندگی آنهاست، این پتانسیل وجود دارد که بتوانند تأثیری عمیق و دیرپا بر خواننده بگذارند. تماشای چنین داستانهایی در قالب فیلم نیز میتواند تاثیر مشابهی بر همدلی داشته باشد.
سارا کونراث، پژوهشگر مدرسۀ نوعدوستی "لایف فامیلی" دانشگاه ایندیانا میگوید: "تحقیقات اندکی در زمینه تاثیر کتاب خواندن بر رفتارهای نوع دوستانه مثل بخشندگی، کارهای داوطلبانه یا کمک به دیگران انجام شده است. اما من فکر میکنم کتاب خواندن میتواند مهربانی را بطور کلی ارتقا دهد. البته مثل هر مدیای دیگری محتوای کتابهایی که میخوانیم بسیار مهم است. مثلاً کتاب "نبرد من" نوشتۀ هیتلر، نفرت را ترویج میکند.
پایان همدلی؟
گاهی از همدلی به عنوان چسبی یاد میشود که افراد جامعه را کنار هم نگه میدارد. بدون همدلی شاید نوع بشر چندان دوام نمی آورد. نیاکان ما برای حفظ بقا به رفتارهای همدلانهای مثل تقسیم منابع، کمک به بهبود بیماران و محافظت از یکدیگر در برابر حیوانات درنده وابسته بودند و احتمالاً ما نیز برای ادامه زندگی به همدلی نیاز داریم. با این حال در این مقطع از تاریخ احساس میشود که همدلی در جایگاه متزلزلی قرار دارد. کونراث در یک مطالعه فراتحلیلی در سال ۲۰۱۰ به این نتیجه دست یافت که بر اساس سنجش با آزمونهای استاندارد، میزان همدلی دانشجویان در فاصلۀ سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ کاهش یافته است. در این بازۀ زمانی، میانگین سطح "نگرانی همدلانه" یا دلسوزی برای دیگران ۴۸% کاهش یافته است و "دیدگاه گیری" به معنیِ توانایی تصور دیدگاه دیگران نیز 34% کاهش نشان داده است. کونراث میگوید که در حال به روزرسانی مطالعه ۲۰۱۰ است و اشاره میکند که تشخیص دقیق دلایل پیچیدۀ این تغییراتِ آماری می تواند دشوار باشد.
چوپیک میگوید یکی از مسائل عمومی که اغلب در این زمینه مورد انتقاد قرار می گیرد تغییر کلی در سبکهای فرزندپروری مثل تمرکز بیش از حد بر دستاوردهای شخصی و عزت نفس بالاست. منتقدان میگویند چنین گرایشاتی میتواند باعث شود که افراد در پی رشد شخصی خود بوده و همدلی را نادیده بگیرند.
مورد دیگری که مطرح شده است فراگیری رسانههای اجتماعی مجازی و فرسایش روابط انسانی است.
البته این ادعا که کتاب خواندن همه مشکلات دنیا را حل میکند، در بهترین حالت، ساده لوحانه است. اما میتوان گفت کتاب خواندن فضای همدلانه تری برای زندگی فراهم میکند.
تحقیقات فزاینده نشان میدهد کسانی که داستان میخوانند درک بهتری از احساسات دیگران دارند حتی اگر با آنها متفاوت باشند. کیت اوتلِی، نویسنده و استاد بازنشستۀ دانشکده روانشناسی شناختی دانشگاه تورنتو میگوید: "خواندن داستان به ما کمک میکند تا درک بهتری از دیگران و شرایط آنها داشته باشیم و نسبت به همسر و دوستان نزدیکمان نیز درک بهتری پیدا کنیم. خواندن داستان، آشنایی با طیف گستردهای از الگوهای شخصیتی محتمل و تفاوتهای بین آنها را برای ما ممکن میکند.
چشم انداز در همدلی
روانشناسان دریافتهاند که همدلی فطریست و حتی کودکان هم میتوانند رفتار همدلانه داشته باشند. بعضی افراد به طور طبیعی همدلی بالاتری دارند اما در بیشتر افراد بالا رفتن سن موجب افزایش همدلی می شود. علاوه بر این، پژوهشها نشان داده است اگر کسی بخواهد میزان همدلی خود را بالا ببرد احتمال آن وجود دارد. اگر چه روشهای زیادی برای تمرین همدلی وجود دارد اما اکثر این روشها از طریق تعامل و رفتارهای مثبت اجتماعی امکانپذیر است. مثلاً شناختن عمیق دیگران، خود را به جای دیگران گذاشتن و یا چالش با سوگیریهای شخصی خودمان.
اما خواندنِ داستان، به خصوص داستانهای تخیلی، پیشنهاد ویژهای است برای آنکه بتوانیم از مرزهای ذهن خود پا فراتر بگذاریم.
قصه می تواند ما را به درون ذهن شخصیتهای دیگر ببرد تا آنچه را که آنها انجام میدهند، ببینیم و احساس کنیم. قصهها میتوانند چگونگی زندگیهایی را به ما نشان بدهند که با زندگی خودمان بسیار متفاوتند. ما با خواندنِ داستان میتوانیم دنیای جنس مخالف، اقوام و فرهنگها، مشاغل و سنین دیگر را تجربه کنیم.
واژههای روی کاغذ میتوانند به ما نشان بدهند گم شدن یک کودک، زخمی شدن سربازی در میدان جنگ، فقر و تنگدستی یا مهاجرت به کشوری دیگر چه حال و هوایی دارد و همه اینها بر روابط ما در دنیای واقعی تاثیر میگذارد.
ویلیام چوپیک، روانشناس دانشگاه میشیگان می گوید: " افسانهها و داستان ها خدمت بزرگی به ما میکنند داستان ما را در موقعیت تصور دشواری ها قرار میدهد و اجازه میدهد تا با حفظ فاصلهای امن، مسائل را از چشمانداز انسانهای دیگر نگاه کنیم. در این مورد داستان مثل یک بازی برای تمرین مهارت های همدلی عمل میکند."
ارتباط داستان و همدلی
در سال ۲۰۰۶ اوتلِی و همکارانش نتایج تحقیقاتی را منتشر کردند که نشان میداد ارتباطی قوی بین داستان خواندن و عملکرد بهتر در آزمونهای همدلی و تیزهوشی اجتماعی وجود دارد.
آنها ابتدا از شرکتکنندگان آزمونی گرفتند که شامل بازشناسی نام نویسندگان بود. این آزمون به آنها کمک میکرد که بفهمند آزمودنی چقدر اهل مطالعه است.سپس شرکت کنندگان فرمهای "شاخص واکنش بین فردی" را تکمیل کردند، شاخصی که ابعاد مختلف همدلی را میسنجد. همچنین از شرکت کنندگان، آزمونِ "ذهن خوانی از طریق چشم" گرفته شد.
نتایج این پژوهش نشان داد آزمودنی هایی که اسامی تعداد نویسندگان بیشتری را به خاطر آورده بودند - و احتمالاً داستان های بیشتری خوانده بودند در آزمونهای فوق امتیاز بالاتری کسب کردند. از آن زمان تاکنون پژوهش درباره فصل مشترک داستانخوانی و همدلی مورد توجه حوزه روانشناسی قرار گرفت.
بطور کلی میتوان گفت این خواندنِ داستان است که موجب تغییر در همدلیِ افراد می شود، نه اینکه افراد با همدلی بالاتر گرایش به خواندن داستان دارند و یا کسانی که داستان میخوانند ویژگیهای شخصیتی خاصی دارند که آنها را مستعد همدلی بیشتر میکند.
اوتلِی میگوید: " اگر ما همۀ کارهایی که در پژوهشها انجام دادیم را هم نادیده بگیریم، باز هم این ایده وجود دارد که خواندن داستان انسان را قادر میکند تا درک بهتری از دیگران داشته باشد."
پژوهشهای بعدی نشان دادند که مطالعه ادبیات بیش از انواع دیگر متون بر روابط بین فردی تاثیرگذار است.
برای مثال در سال ۲۰۱۳ مقالهای در مجله ساینس چاپ شد که سه گروه از افراد را با هم مقایسه کرده بود: افرادی با مطالعه ادبی، افرادی با مطالعه کتابهای غیر ادبی و افراد بدون مطالعه.
در این پژوهش آزمودنیها پس از غربالگری اولیه در سه گروه قرار گرفتند. مقرر شد که گروه اول کتابهای ادبی مطالعه کنند، گروه دوم کتابهای غیر ادبی و گروه سوم هیچ کتابی مطالعه نکند. سپس هر سه گروه با آزمون "تئوری ذهن" مورد سنجش قرار گرفتند- تئوری ذهن پیوندی مفهومی با همدلی دارد و توانایی ما در تشخیص و درک خواستهها و باورهای دیگران و تفاوت آن با خواسته ها و باورهای خودمان را میسنجد.
در این پژوهش گروه اول (مطالعه کنندگان کتابهای ادبی) پیشرفت بیشتری در نمرات آزمون "تئوری ذهن" نشان دادند، اما در نمرات دو گروه دیگر تفاوت معناداری مشاهده نشد.
پژوهشگران همچنین یادآور شدند که تفاوت بین ژانر ادبی با دیگر ژانرهای داستانی میتواند دلیل تفاوت امتیاز شرکت کنندگان باشد. داستان های ادبی تاکید بیشتری بر شخصیت پردازی دارند و کاراکترها و سناریوها طوری طراحی می شوند که کمتر پیش بینی خواننده را تایید میکنند.
از جمله داستان های ادبی کلاسیک میتوان رمان "آنا کارِنینا" اثر تالستوی و رمان "دلبند" نوشتۀ موریسون را نام برد.
اما کارهایی مثل رمانهای عاشقانۀ دانیل استیل یا تریلرهای جان گریشام رویکردی مبتنی بر داستان دارند و اغلب قصههای سرگرم کنندهای هستند که به مضامین سادهتر و قابل پیشبینیتر میپردازند. اینگونه داستانها بیشتر تمایل خواننده را برای دنبال کردن داستان تحریک میکنند تا اینکه ذهن او را به چالش بکشند.
از جمله داستانهایی که تاثیر زیادی بر همدلی دارند، داستانهایی هستند که به نوع رفتار مردم با گروههای خاص میپردازند. مثلا در سال ۲۰۱۴ نتایج یک پژوهش علمی نشان داد دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان در ایتالیا و انگلیس بعد از خواندن داستانهای "هریپاتر" همدلی بیشتری نسبت به مهاجران، پناهندگان و همجنسگرایان نشان دادند.
پژوهشگران در این مطالعه اشاره کردهاند که دنیای هری پاتر یک جامعه سلسله مراتبیِ متعصب، نظیر جامعه واقعی ما است. افرادی که قدرت جادویی ندارند مورد تبعیض قرار میگیرند. در همان سال یک تیم تحقیقاتی دیگر اعلام کرد افرادی که رمان "رویاهای زعفرانی" را مطالعه کردند، تعصب کمتری نسبت به نژادها یا قومیت های دیگر نشان میدهند. این داستان روایتی خیالی از یک زن مسلمان اهل خاورمیانه در نیویورک است که قربانی حملات نژادپرستانه شده است.
نتایج این مطالعه همچنین نشان داد شرکتکنندگانی که فقط خلاصه کتاب را خواندند و شرکت کنندگانی که آثار غیرداستانی خواندند تغییری در نمره همدلی آنها دیده نشد.
اوتلِی یادآور شده است که افراد مختلف به چیزهای مختلفی نیاز دارند (اما در این مورد خاص، "غرور و تعصب" داستانی است که هیچ کس را به گمراهی نمیبرد). خاطرات، بیوگرافیها و بعضی از متون تاریخی را هم نمیتوان از این دایره بیرون گذاشت. مادامیکه داستانها درباره انسانها و شرایط زندگی آنهاست، این پتانسیل وجود دارد که بتوانند تأثیری عمیق و دیرپا بر خواننده بگذارند. تماشای چنین داستانهایی در قالب فیلم نیز میتواند تاثیر مشابهی بر همدلی داشته باشد.
سارا کونراث، پژوهشگر مدرسۀ نوعدوستی "لایف فامیلی" دانشگاه ایندیانا میگوید: "تحقیقات اندکی در زمینه تاثیر کتاب خواندن بر رفتارهای نوع دوستانه مثل بخشندگی، کارهای داوطلبانه یا کمک به دیگران انجام شده است. اما من فکر میکنم کتاب خواندن میتواند مهربانی را بطور کلی ارتقا دهد. البته مثل هر مدیای دیگری محتوای کتابهایی که میخوانیم بسیار مهم است. مثلاً کتاب "نبرد من" نوشتۀ هیتلر، نفرت را ترویج میکند.
پایان همدلی؟
گاهی از همدلی به عنوان چسبی یاد میشود که افراد جامعه را کنار هم نگه میدارد. بدون همدلی شاید نوع بشر چندان دوام نمی آورد. نیاکان ما برای حفظ بقا به رفتارهای همدلانهای مثل تقسیم منابع، کمک به بهبود بیماران و محافظت از یکدیگر در برابر حیوانات درنده وابسته بودند و احتمالاً ما نیز برای ادامه زندگی به همدلی نیاز داریم. با این حال در این مقطع از تاریخ احساس میشود که همدلی در جایگاه متزلزلی قرار دارد. کونراث در یک مطالعه فراتحلیلی در سال ۲۰۱۰ به این نتیجه دست یافت که بر اساس سنجش با آزمونهای استاندارد، میزان همدلی دانشجویان در فاصلۀ سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ کاهش یافته است. در این بازۀ زمانی، میانگین سطح "نگرانی همدلانه" یا دلسوزی برای دیگران ۴۸% کاهش یافته است و "دیدگاه گیری" به معنیِ توانایی تصور دیدگاه دیگران نیز 34% کاهش نشان داده است. کونراث میگوید که در حال به روزرسانی مطالعه ۲۰۱۰ است و اشاره میکند که تشخیص دقیق دلایل پیچیدۀ این تغییراتِ آماری می تواند دشوار باشد.
چوپیک میگوید یکی از مسائل عمومی که اغلب در این زمینه مورد انتقاد قرار می گیرد تغییر کلی در سبکهای فرزندپروری مثل تمرکز بیش از حد بر دستاوردهای شخصی و عزت نفس بالاست. منتقدان میگویند چنین گرایشاتی میتواند باعث شود که افراد در پی رشد شخصی خود بوده و همدلی را نادیده بگیرند.
مورد دیگری که مطرح شده است فراگیری رسانههای اجتماعی مجازی و فرسایش روابط انسانی است.
نویسنده: مگان اشمیت مجله دیسکاور، 29 آگست 2020
مترجم: نسترن زندی، کارشناس ارشد روانشناسی شخصیت -از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران
منبع: اینجـــا
برگرفته از : خبرنامه انجمن روانشناسی ایران
مرجع : انجمن روانشناسی ایران