نشانههای بحران میانسالی در مردان و راه مقابله با آن
بیشتر ما تصور میکنیم افسردگی، پریشانی و اضطراب در فرایند «پیری» اجتنابناپذیر است. «بحران میانسالی» دقیقا فازی است که از یک سو باید با حقیقت نزدیک شدن به پیری مواجه شوید و از سوی دیگر فرصت دارید دوباره احساس جوانی کنید. هیاهوی احساسی که برخی از افراد در میالنسالی تجربه میکنند همیشه به تغییرات مهم و اثرگذار در سبک زندگی آنها منتهی نمیشود، اما میتوان بحران میانسالی را به یک پدیدهی مثبت تبدیل کرد.
وجود این بحران در مردان و زنان غیرمعمول نیست اما با هم متفاوت است. اگر تصور میکنید در میانهی این بحران هستید، بدانید که هیچگاه برای تغییر و رهایی از این بحران دیر نیست.
زمانی که با نشانههای بحران میانسالی، دلایل و راههای عبور از آن آشنا شوید، خیلی زود قدم در مسیر بهبود خواهید گذاشت. امید داریم از راهنماییهای این مطلب برای درک واقعیت بحران میالنسالی در مردان بهره ببرید.
تعریف دقیق بحران میانسالی
بهطورکلی بحران میانسالی (Midlife Crisis) بهعنوان تغییر هویت و اعتمادبهنفس تعریف میشود که در مردان میانسال بین ۴۵ تا ۶۴ سال رخ میدهد. این بحران روانشناختی در پیِ رویدادهایی که در خلال افزایش سن رخ میدهند، مرگومیر همنوعان و شاید فقدان دستاوردهای درخورتوجه تشدید میشود. بنابراین، بحران میانسالی در مردان بسیار مشابه بحران میانسالی در زنان است. تعجبی ندارد که افراد در این برهه، افسردگی، اضطراب و میل به ایجاد تغییرات پرمعنی در زندگیشان را تجربه کنند.
اصطلاح «بحران میانسالی» توسط روانکاو و دانشمند اجتماعی کانادایی بهنام اِلیوت ژاک (Elliott Jaques) در سال ۱۹۵۷ ساخته شد.
نشانههای بحران میانسالی
بحران میانسالی در مردان به روشهای مختلفی ایجاد میشود. برخی از رایجترین آنها عبارتند از:
نوسانات خلقی: کجخلقی و دمدمیمزاج شدن شدید، عصبانی شدن از اعضای خانواده بدون دلیل
افسردگی و اضطراب: احساس غم، بیقراری یا صرفاً بدبختی
بیخوابی یا پُرخوابی: افسردگی، اضطراب و سرگیجهی مداوم میتواند بر الگوی خواب تاثیر زیادی بگذارد.
وسواس ظاهری: احساس نیاز به جذاب ماندن در نگاه دیگران
مصرف مضاعف مواد مخدر یا الکل: روی آوردن به مواد مخدر یا الکل برای بروز ندادن احساسات
احساس یکنواختی: احساس ملالتبار شدن کار، ازدواج یا موقعیتی که در آن هستند بدون هیچ راه فراری
فکر مرگ یا مردن: فکر کردن بیشازحد به مرگ خودشان
نشانههای دیگر شامل این موارد میشود: تصمیمگیری بیدلیل و غریزی، داشتن رابطهی نامشروع، جایگزینی دوستان همسن با جوانترها، سرزنش دیگران و خستگی و دلزدگی شدید.
دلیل وقوع بحران میانسالی
لازم است دوباره بگوییم که مطالعات اخیر این ایده را رد میکند که بیشتر بزرگسالان بحران میانسالی را تجربه میکنند. محققان بر این باورند که نوع شخصیت و سابقهی مسائل روانی، برخی از افراد را مستعد بحران میانسالی میکند.
البته، عوامل استرسزای عادی روزانه که روی هم انباشته میشوند سبب ایجاد این باور در افراد میانسال میشوند که دچار بحران میانسالی شدهاند. گاهیاوقات افراد عوامل استرسزا را با بحران میانسالی اشتباه میگیرند.
افزونبراین، بسیاری از بزرگسالان میانسال حوادثی را تجربه میکنند که میتواند منجر به افسردگی طولانی یا پریشانی روانی شود. روانشناسان معمولاً این پدیده را به پیرشدن فرد، پیر شدن یا مرگ والدین، بالغ شدن فرزندان، روابط زناشویی (یا فقدان آن) و کار (یا بیکاری) نسبت میدهند.
نحوه رسیدگی به بحران میانسالی
اگر باور دارید که دچار بحران میانسالی شدهاید، اگر احساس یکنواختی میکنید یا اگر با سلامت روان خود مشکل دارید، اطمینان داشته باشید که تنها نیستید. بحران میانسالی در مردان و زنان طبیعی است.
گامهایی برای رویارویی با بحران میانسالی:
تصمیمگیری: «نخستین گام برای رفتن به جایی اینست که تصمیم بگیرید جایی که هستید نمانید». بهمحض اینکه تصمیم بگیرید، تغییر را احساس میکنید. چه تصمیمی؟ این تصمیم که میخواهم زندگیام را تغییر بدهم و از رنجی که هماکنون میکشم خلاص شوم.
توقف جستجوی شادی: ما انسانها همواره در طول زندگی در جستجوی شادی هستیم بدون اینکه شادی واقعی را بشناسیم. قادر به تعریف یا توصیف آن نیستیم. فقط میدانیم شادی حق ماست، باید آن را پیدا کنیم تا آرامش بگیریم. بارها و بارها مطالعات انجام شده ثابت کردهاند که جستجوی بیپایان درست همان چیزیست که حالی روحی ما را خراب میکند. تلاش برای یافتن شادی یک تلاش بیهوده است و بحران شما را تشدید میکند. دست از این جستجو بردارید و شروع کنید به برداشتن گامهایی که به کمک آنها بتوانید زندگی دلخواهتان را بسازید. اگر قدم در این راه بگذارید، به یافتن شادی نیاز ندارید. شادی خودش به سراغ شما میآید.
مراقبه: چیزی که شاید بسیاری از افراد آن را مهملات عصر جدید بدانند، اما خبر ندارند چه اثرات مثبتی بر زندگیشان خواهد گذاشت. ثابت شده است که مراقبه یا Meditation نشانههای اضطراب و افسردگی را کم میکند، قدرت تمرکز را بالا میبرد، خودآگاهی را افزایش میدهد و سلامت جسمانی را بهتر میکند. در مجموع یک راه عالی برای کاهش بحران میانسالی است.
دیاِماِن/DMN (شبکهی پیشفرض) شما زمانی در فعالترین حالت خود قرار دارد که روی هیچ چیز خاصی تمرکز نمیکنید و ذهنتان از فکری به فکر دیگر در گذر است. در بهترین حالت، میتوان از این افکار الهام گرفت و سرگرم شد. اما زمانی که در کشاکش یک بحران فردی هستید، این افکار میتواند مخرب باشد. مراقبه اثر آرامبخش دارد و فعالیت DMN مغز را بطور قابلتوجهی کاهش میدهد. زمانیکه ذهن شروع به پرسه زدن میکند، کسانیکه مراقبه را تمرین کرده باشند بهتر میتوانند مغزشان را از این حالت بیرون بیاورند.
ایجاد ذهنیت فراوانی: بیشتر ما با ذهنیت «کمبود» زندگی میکنیم. عصبانی هستیم که چرا تمام نعمتها، امکانات و خوبیهای دنیا دور از دسترس ماست. تعجب میکنیم که چطور دیگران از شغلشان راضی هستند، در رفاه زندگی میکنند، بهترین همسر دنیا را دارند، ولی شما از تمام اینها محرومید. دنیا مکان فراوانیها و فرصتهای بیشمار است. ذهنیت فراوانی را در خودتان تقویت کنید و خود را شایسته و آماده دریافت فراوانی بدانید.
تمرین سپاسگزاری: قبل از خواب شبانه، بابت ۵ چیز سپاسگزاری کنید. چه بهتر که آنها را بنویسید. پنج مورد که میتواند دربرگیرندهی رویدادهای روزمره و عادی باشد، مثلا دیدن غروب زیبای خورشید، یاد گرفتن یک چیز جدید، شنیدن آهنگ موردعلاقهتان از رادیو یا فرصت کمک به یک نیازمند. دکتر رابرت اِمونز، استاد دانشگاه کالیفرنیا دِیویس و کارشناس علمی برجستهی دنیا دربارهی سپاسگزاری میگوید:
«سپاسگزاری قبل از هر چیز نوعی از دیدن است که نگاه ما را تغییر میدهد.»
دنبال کردن علایق: قطعاً اگر دچار بحران میانسالی شده باشید، اشتیاق داشتن کار دشواری است، اما میتوانید با یک فعالیت ساده این حس را دوباره زنده کنید. به کاری فکر کنید که از بچگی دوست داشتید انجام بدهید. به این فکر کنید که اگر توانایی مالی داشتید، دوست داشتید زمانتان را چگونه سپری کنید. به کسانی فکر کنید که تحسینشان میکنید و شغلشان را دوست دارید.
ورزش: از هر نظر که فکرش را بکنید، بهترین روش توصیهشده برای دفع احساسات منفی و رسیدن به روشنبینی ورزش کردن است. اما ورزش کردن لزوماً باشگاه رفتن نیست. خوشبختانه تنوع ورزش زیاد است: یوگا، بدمینتون، پریدن روی ترامپولین، شنا، پیادهروی، دوچرخهسواری، هولاهوپ، تمیز کردن گاراژ یا کندن علفهای هرز. فقط کافیست سه یا چهار بار در هفته به مدت ۳۰ دقیقه یک کار فیزیکی انجام دهید.
تعیین اهداف: فهرستی تهیه کنید از کارهایی که دوست دارید در یک، پنج یا ده سال آینده انجام دهید. با یک مربی یا فردی که علاقهی خاصی به او دارید دربارهی اهدافتان صحبت کنید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید.
کنارهگیری از رسانههای اجتماعی: هیچچیز برای روح شکنندهی انسان بدتر از رسانههای اجتماعی نیست. بر کسی پوشیده نیست که استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند سبب افسردگی، اضطراب، حسادت، ناامیدی و احساس بیارزشی و تمام انواع مشکلات دیگر شود. محققان در یک تحقیق بهطورخاص دریافتند کسانیکه زیاد از فیسبوک استفاده میکنند عزتنفس پایینتری دارند و این به دلیل قرار گرفتن در معرض مقایسههای اجتماعی است.
اتلاف شدید وقت جنبه منفی دیگر استفاده بیشازحد از رسانههای اجتماعی است. تصور کنید اگر وقتتان را صرف رسانههای اجتماعی نکنید، چند گام به اهداف زندگیتان نزدیکتر خواهید شد. اگر میخواهید به سلامت بحران میانسالی را پشتسر بگذارید از رسانههای اجتماعی فاصله بگیرید.
خندیدن تا جای ممکن: به راستی «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» علم ثابت کرده است که خنده اندورفینها را آزاد میکند، انتقالدهندهی عصبی سروتونین را فعال میکند، تنش فیزیکی و استرس را کاهش میدهد، سیستم ایمنی را تقویت میکند و از قلب محافظت میکند. شاید برای کسانیکه دچار بحران میانسالی هستند، تجربهی خندیدن دوباره دور از انتظار باشد. چاره چیست؟ خواندن داستانهای طنز، تماشای فیلمهای کمدی و همنشینی با آدمهای شوخ و بذلهگو.
تغییر نگاه به زندگی: فرصت و شانس زنده بودن نهتنها دلیلی برای شادیست، بلکه معجزه است، آنقدر عجیبوغریب است که اگر تلاش کنید آن را درک کنید شگفتزده خواهید شد. دکتر علی بینظیر فارغالتحصیل باهوش هاروارد و نویسندهی کتاب «تائوی آشنایی: راهنمای زنان باهوش برای مقاومتناپذیر بودن مطلق» حساب و کتاب کرده و نشان میدهد که احتمال آشنایی پدر شما با مادرتان ۱ در ۲۰۰۰۰، احتمال قرار عاشقانهی پدر شما با مادرتان ۱ در ۲۰۰۰ و احتمال برخورد اسپرم درست با تخمک درست ۱ در ۴۰۰ کوادریلیون است.
این تازه شروع کار است. پدربزرگ و مادربزرگ شما، اجداد شما و هر فردی پیش از آنها (برگردید به میلیونها سال پیش تا زمان نخستین هوموساپینها)، باید یکدیگر را میدیدند و بچهدار میشدند. بینظیر در آخر توضیح میدهد که احتمال تولد شما یک در ۱۰ و بهدنبال آن ۲۶۸۵۰۰۰ صفر است.
غمانگیز است که بسیاری از ما هرگز آنطور که شایسته است زنده بودن را بهمعنای واقعی کلمه درک نمیکنیم و قدر آن را نمیدانیم، درعوض تسلیم ترسهایمان میشویم، از رویاهایمان دست میکشیم و غیرقابلتحملها را تحمل میکنیم، به کار بد، رابطهی بد و موقعیت بد تن میدهیم و اجازه میدهیم دیگران با ما بدرفتاری کنند. زندگی را یک فرصت بینظیر و ارزشمند بدانید و به یاد داشته باشید: باید از زندگی لذت ببرید نه اینکه آن را تحمل کنید. بهعلاوه، هرگز برای ساختن زندگی دلخواهتان دیر نیست!
کلام آخر
فارغ از سن و سال، هر روز که از خواب بیدار میشوید زندگی یک فرصت دوباره به شما میدهد.
- سَم والتون در سن ۴۴ سالگی وال-مارت را تاسیس کرد (والمارت ابرشرکت خردهفروشی آمریکایی دارای بزرگترین شبکه فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی، سوپرمارکتها و هایپرمارکتها در جهان)
- رِی کراک درست بعد از تولد ۵۰ سالگیاش شرکت فستفود مکدونالد را خرید.
- رادنی دِینجِرفیلد در ۴۶ سالگی شانس بزرگ حضور در شوی اِد سالیوان را به دست آورد.
- هارلَند ساندرز در ۶۵ سالگی ورشکستهی محض بود، اما در ۷۳ سالگی شرکت مرغ سوخاری کنتاکی را فروخت.
- چارلز داروین کتاب «خاستگاه گونهها» را در سن ۵۰ سالگی منتشر کرد.
ما قدرت ایستادن در مقابل حقایق اجتنابناپذیر زندگی را نداریم، مرگ یکی از آنهاست. پرسش مهم اینست: از فرصت زنده بودنمان چگونه میکنیم؟ زندگی فرصتی گرانبهاست، بحران میانسالی مردان پایان این فرصت نیست. دقایقی از روز را به این بیاندیشید که آیا واقعاً فرصت زندگی را مغتنم میشمارید. شاید با فکر کردن به این پرسش، سریعتر بتوانید از این بحران عبور کنید.
منبع: lifehack
وجود این بحران در مردان و زنان غیرمعمول نیست اما با هم متفاوت است. اگر تصور میکنید در میانهی این بحران هستید، بدانید که هیچگاه برای تغییر و رهایی از این بحران دیر نیست.
زمانی که با نشانههای بحران میانسالی، دلایل و راههای عبور از آن آشنا شوید، خیلی زود قدم در مسیر بهبود خواهید گذاشت. امید داریم از راهنماییهای این مطلب برای درک واقعیت بحران میالنسالی در مردان بهره ببرید.
تعریف دقیق بحران میانسالی
بهطورکلی بحران میانسالی (Midlife Crisis) بهعنوان تغییر هویت و اعتمادبهنفس تعریف میشود که در مردان میانسال بین ۴۵ تا ۶۴ سال رخ میدهد. این بحران روانشناختی در پیِ رویدادهایی که در خلال افزایش سن رخ میدهند، مرگومیر همنوعان و شاید فقدان دستاوردهای درخورتوجه تشدید میشود. بنابراین، بحران میانسالی در مردان بسیار مشابه بحران میانسالی در زنان است. تعجبی ندارد که افراد در این برهه، افسردگی، اضطراب و میل به ایجاد تغییرات پرمعنی در زندگیشان را تجربه کنند.
اصطلاح «بحران میانسالی» توسط روانکاو و دانشمند اجتماعی کانادایی بهنام اِلیوت ژاک (Elliott Jaques) در سال ۱۹۵۷ ساخته شد.
نشانههای بحران میانسالی
بحران میانسالی در مردان به روشهای مختلفی ایجاد میشود. برخی از رایجترین آنها عبارتند از:
نوسانات خلقی: کجخلقی و دمدمیمزاج شدن شدید، عصبانی شدن از اعضای خانواده بدون دلیل
افسردگی و اضطراب: احساس غم، بیقراری یا صرفاً بدبختی
بیخوابی یا پُرخوابی: افسردگی، اضطراب و سرگیجهی مداوم میتواند بر الگوی خواب تاثیر زیادی بگذارد.
وسواس ظاهری: احساس نیاز به جذاب ماندن در نگاه دیگران
مصرف مضاعف مواد مخدر یا الکل: روی آوردن به مواد مخدر یا الکل برای بروز ندادن احساسات
احساس یکنواختی: احساس ملالتبار شدن کار، ازدواج یا موقعیتی که در آن هستند بدون هیچ راه فراری
فکر مرگ یا مردن: فکر کردن بیشازحد به مرگ خودشان
نشانههای دیگر شامل این موارد میشود: تصمیمگیری بیدلیل و غریزی، داشتن رابطهی نامشروع، جایگزینی دوستان همسن با جوانترها، سرزنش دیگران و خستگی و دلزدگی شدید.
دلیل وقوع بحران میانسالی
لازم است دوباره بگوییم که مطالعات اخیر این ایده را رد میکند که بیشتر بزرگسالان بحران میانسالی را تجربه میکنند. محققان بر این باورند که نوع شخصیت و سابقهی مسائل روانی، برخی از افراد را مستعد بحران میانسالی میکند.
البته، عوامل استرسزای عادی روزانه که روی هم انباشته میشوند سبب ایجاد این باور در افراد میانسال میشوند که دچار بحران میانسالی شدهاند. گاهیاوقات افراد عوامل استرسزا را با بحران میانسالی اشتباه میگیرند.
افزونبراین، بسیاری از بزرگسالان میانسال حوادثی را تجربه میکنند که میتواند منجر به افسردگی طولانی یا پریشانی روانی شود. روانشناسان معمولاً این پدیده را به پیرشدن فرد، پیر شدن یا مرگ والدین، بالغ شدن فرزندان، روابط زناشویی (یا فقدان آن) و کار (یا بیکاری) نسبت میدهند.
نحوه رسیدگی به بحران میانسالی
اگر باور دارید که دچار بحران میانسالی شدهاید، اگر احساس یکنواختی میکنید یا اگر با سلامت روان خود مشکل دارید، اطمینان داشته باشید که تنها نیستید. بحران میانسالی در مردان و زنان طبیعی است.
گامهایی برای رویارویی با بحران میانسالی:
تصمیمگیری: «نخستین گام برای رفتن به جایی اینست که تصمیم بگیرید جایی که هستید نمانید». بهمحض اینکه تصمیم بگیرید، تغییر را احساس میکنید. چه تصمیمی؟ این تصمیم که میخواهم زندگیام را تغییر بدهم و از رنجی که هماکنون میکشم خلاص شوم.
توقف جستجوی شادی: ما انسانها همواره در طول زندگی در جستجوی شادی هستیم بدون اینکه شادی واقعی را بشناسیم. قادر به تعریف یا توصیف آن نیستیم. فقط میدانیم شادی حق ماست، باید آن را پیدا کنیم تا آرامش بگیریم. بارها و بارها مطالعات انجام شده ثابت کردهاند که جستجوی بیپایان درست همان چیزیست که حالی روحی ما را خراب میکند. تلاش برای یافتن شادی یک تلاش بیهوده است و بحران شما را تشدید میکند. دست از این جستجو بردارید و شروع کنید به برداشتن گامهایی که به کمک آنها بتوانید زندگی دلخواهتان را بسازید. اگر قدم در این راه بگذارید، به یافتن شادی نیاز ندارید. شادی خودش به سراغ شما میآید.
مراقبه: چیزی که شاید بسیاری از افراد آن را مهملات عصر جدید بدانند، اما خبر ندارند چه اثرات مثبتی بر زندگیشان خواهد گذاشت. ثابت شده است که مراقبه یا Meditation نشانههای اضطراب و افسردگی را کم میکند، قدرت تمرکز را بالا میبرد، خودآگاهی را افزایش میدهد و سلامت جسمانی را بهتر میکند. در مجموع یک راه عالی برای کاهش بحران میانسالی است.
دیاِماِن/DMN (شبکهی پیشفرض) شما زمانی در فعالترین حالت خود قرار دارد که روی هیچ چیز خاصی تمرکز نمیکنید و ذهنتان از فکری به فکر دیگر در گذر است. در بهترین حالت، میتوان از این افکار الهام گرفت و سرگرم شد. اما زمانی که در کشاکش یک بحران فردی هستید، این افکار میتواند مخرب باشد. مراقبه اثر آرامبخش دارد و فعالیت DMN مغز را بطور قابلتوجهی کاهش میدهد. زمانیکه ذهن شروع به پرسه زدن میکند، کسانیکه مراقبه را تمرین کرده باشند بهتر میتوانند مغزشان را از این حالت بیرون بیاورند.
ایجاد ذهنیت فراوانی: بیشتر ما با ذهنیت «کمبود» زندگی میکنیم. عصبانی هستیم که چرا تمام نعمتها، امکانات و خوبیهای دنیا دور از دسترس ماست. تعجب میکنیم که چطور دیگران از شغلشان راضی هستند، در رفاه زندگی میکنند، بهترین همسر دنیا را دارند، ولی شما از تمام اینها محرومید. دنیا مکان فراوانیها و فرصتهای بیشمار است. ذهنیت فراوانی را در خودتان تقویت کنید و خود را شایسته و آماده دریافت فراوانی بدانید.
تمرین سپاسگزاری: قبل از خواب شبانه، بابت ۵ چیز سپاسگزاری کنید. چه بهتر که آنها را بنویسید. پنج مورد که میتواند دربرگیرندهی رویدادهای روزمره و عادی باشد، مثلا دیدن غروب زیبای خورشید، یاد گرفتن یک چیز جدید، شنیدن آهنگ موردعلاقهتان از رادیو یا فرصت کمک به یک نیازمند. دکتر رابرت اِمونز، استاد دانشگاه کالیفرنیا دِیویس و کارشناس علمی برجستهی دنیا دربارهی سپاسگزاری میگوید:
«سپاسگزاری قبل از هر چیز نوعی از دیدن است که نگاه ما را تغییر میدهد.»
دنبال کردن علایق: قطعاً اگر دچار بحران میانسالی شده باشید، اشتیاق داشتن کار دشواری است، اما میتوانید با یک فعالیت ساده این حس را دوباره زنده کنید. به کاری فکر کنید که از بچگی دوست داشتید انجام بدهید. به این فکر کنید که اگر توانایی مالی داشتید، دوست داشتید زمانتان را چگونه سپری کنید. به کسانی فکر کنید که تحسینشان میکنید و شغلشان را دوست دارید.
ورزش: از هر نظر که فکرش را بکنید، بهترین روش توصیهشده برای دفع احساسات منفی و رسیدن به روشنبینی ورزش کردن است. اما ورزش کردن لزوماً باشگاه رفتن نیست. خوشبختانه تنوع ورزش زیاد است: یوگا، بدمینتون، پریدن روی ترامپولین، شنا، پیادهروی، دوچرخهسواری، هولاهوپ، تمیز کردن گاراژ یا کندن علفهای هرز. فقط کافیست سه یا چهار بار در هفته به مدت ۳۰ دقیقه یک کار فیزیکی انجام دهید.
تعیین اهداف: فهرستی تهیه کنید از کارهایی که دوست دارید در یک، پنج یا ده سال آینده انجام دهید. با یک مربی یا فردی که علاقهی خاصی به او دارید دربارهی اهدافتان صحبت کنید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید.
کنارهگیری از رسانههای اجتماعی: هیچچیز برای روح شکنندهی انسان بدتر از رسانههای اجتماعی نیست. بر کسی پوشیده نیست که استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند سبب افسردگی، اضطراب، حسادت، ناامیدی و احساس بیارزشی و تمام انواع مشکلات دیگر شود. محققان در یک تحقیق بهطورخاص دریافتند کسانیکه زیاد از فیسبوک استفاده میکنند عزتنفس پایینتری دارند و این به دلیل قرار گرفتن در معرض مقایسههای اجتماعی است.
اتلاف شدید وقت جنبه منفی دیگر استفاده بیشازحد از رسانههای اجتماعی است. تصور کنید اگر وقتتان را صرف رسانههای اجتماعی نکنید، چند گام به اهداف زندگیتان نزدیکتر خواهید شد. اگر میخواهید به سلامت بحران میانسالی را پشتسر بگذارید از رسانههای اجتماعی فاصله بگیرید.
خندیدن تا جای ممکن: به راستی «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» علم ثابت کرده است که خنده اندورفینها را آزاد میکند، انتقالدهندهی عصبی سروتونین را فعال میکند، تنش فیزیکی و استرس را کاهش میدهد، سیستم ایمنی را تقویت میکند و از قلب محافظت میکند. شاید برای کسانیکه دچار بحران میانسالی هستند، تجربهی خندیدن دوباره دور از انتظار باشد. چاره چیست؟ خواندن داستانهای طنز، تماشای فیلمهای کمدی و همنشینی با آدمهای شوخ و بذلهگو.
تغییر نگاه به زندگی: فرصت و شانس زنده بودن نهتنها دلیلی برای شادیست، بلکه معجزه است، آنقدر عجیبوغریب است که اگر تلاش کنید آن را درک کنید شگفتزده خواهید شد. دکتر علی بینظیر فارغالتحصیل باهوش هاروارد و نویسندهی کتاب «تائوی آشنایی: راهنمای زنان باهوش برای مقاومتناپذیر بودن مطلق» حساب و کتاب کرده و نشان میدهد که احتمال آشنایی پدر شما با مادرتان ۱ در ۲۰۰۰۰، احتمال قرار عاشقانهی پدر شما با مادرتان ۱ در ۲۰۰۰ و احتمال برخورد اسپرم درست با تخمک درست ۱ در ۴۰۰ کوادریلیون است.
این تازه شروع کار است. پدربزرگ و مادربزرگ شما، اجداد شما و هر فردی پیش از آنها (برگردید به میلیونها سال پیش تا زمان نخستین هوموساپینها)، باید یکدیگر را میدیدند و بچهدار میشدند. بینظیر در آخر توضیح میدهد که احتمال تولد شما یک در ۱۰ و بهدنبال آن ۲۶۸۵۰۰۰ صفر است.
غمانگیز است که بسیاری از ما هرگز آنطور که شایسته است زنده بودن را بهمعنای واقعی کلمه درک نمیکنیم و قدر آن را نمیدانیم، درعوض تسلیم ترسهایمان میشویم، از رویاهایمان دست میکشیم و غیرقابلتحملها را تحمل میکنیم، به کار بد، رابطهی بد و موقعیت بد تن میدهیم و اجازه میدهیم دیگران با ما بدرفتاری کنند. زندگی را یک فرصت بینظیر و ارزشمند بدانید و به یاد داشته باشید: باید از زندگی لذت ببرید نه اینکه آن را تحمل کنید. بهعلاوه، هرگز برای ساختن زندگی دلخواهتان دیر نیست!
کلام آخر
فارغ از سن و سال، هر روز که از خواب بیدار میشوید زندگی یک فرصت دوباره به شما میدهد.
- سَم والتون در سن ۴۴ سالگی وال-مارت را تاسیس کرد (والمارت ابرشرکت خردهفروشی آمریکایی دارای بزرگترین شبکه فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی، سوپرمارکتها و هایپرمارکتها در جهان)
- رِی کراک درست بعد از تولد ۵۰ سالگیاش شرکت فستفود مکدونالد را خرید.
- رادنی دِینجِرفیلد در ۴۶ سالگی شانس بزرگ حضور در شوی اِد سالیوان را به دست آورد.
- هارلَند ساندرز در ۶۵ سالگی ورشکستهی محض بود، اما در ۷۳ سالگی شرکت مرغ سوخاری کنتاکی را فروخت.
- چارلز داروین کتاب «خاستگاه گونهها» را در سن ۵۰ سالگی منتشر کرد.
ما قدرت ایستادن در مقابل حقایق اجتنابناپذیر زندگی را نداریم، مرگ یکی از آنهاست. پرسش مهم اینست: از فرصت زنده بودنمان چگونه میکنیم؟ زندگی فرصتی گرانبهاست، بحران میانسالی مردان پایان این فرصت نیست. دقایقی از روز را به این بیاندیشید که آیا واقعاً فرصت زندگی را مغتنم میشمارید. شاید با فکر کردن به این پرسش، سریعتر بتوانید از این بحران عبور کنید.
منبع: lifehack
مترجم: فرادید