جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
تاریخ انتشار :
شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ / ۰۵:۵۴
کد مطلب: 57137
۰
دکتر فریما رضوانی

درمان ترس با رویکرد متمرکز بر هیجان( EFT )

درمان ترس با رویکرد متمرکز بر هیجان( EFT )
هیجان ترس

به گزارش میگنا انسان ها جزء کنجکاوترین و مضطرب ترین موجودات روی زمین هستند. به نظر میرسد که حیوانات ترسو تر از انسان باشند، اما ترس برای انسان از طریق تعدیل شدن در کنجکاویشان به خوبی برای تلاش انسان ها برای بقا ضروری بوده است.

تصور کنید که آخر شب تنها در یک خیابان تاریک راه می روید، و در یک بخش ناآشنای شهر، صدای پایی را از پشت سرتان می شنوید. به سمت دیگرخیابان رفته و به مسیرتان ادامه می دهید. به نظر می رسد صدای پا همچنان دنبال شما می آید. ضربان قلب تان تندتر می شود و احساس می کنید دارید عرق می کنید. سرعت تان را افزایش می دهد، می خواهید بدوید. چنین ترسی سازگارانه و سالم است.

ترس یک حالت بسیار ناخوشایند است و علائم وادار کننده و مبتنی بر بقا برای گریختن از خطر یا جستجوی محافظت فراهم می آورد. ترس عموما" یک پاسخ گذرا به یک تهدید مشخص است، که بعد از این که فرد از خطر می گریزد، فروکش می کند. البته ممکن است ترس با وجود افکاری در ذهن ایجاد گردد، که به آن ترس ناسازگار می گویند، این افکار به گونه ای ذهن را درگیر کرده که فرد نتواند تصمیم مناسبی برای حل مشکل به دست آورد. پس می توان گفت که دو نوع ترس وجود دارد: یکی ترس ناشی از خطر یا رویداد ناگوار که باعث می شود از خطر بگریزیم و دیگری ترس مرتبط با دلبستگی که در واقع مربوط به از دست دادن و جدا شدن است که عموما" با غم ناشی از طرد و تنهایی همراه است و باعث می شود شما بخواهید به سمت کسی که آن را تحریک کرده است بروید.

لازم است بین دو نوع ترس تمایز قائل شویم. اولی ترس ازخطری است که منجر به گریختن از خطر می شود و دومی نوعی ترس از جدایی است که باعث می شود فرد برای محافظت به سمت کسی یا چیزی برود. هر دو ترس می توانند سالم باشند و هر دو می توانند ناسالم باشند.

ترسی که به شما در مورد خطر هشدار می دهد بسیار سازگارانه است و با  نیاز به امنیت و محافظت ارتباط دارد، اما ترس درگیر در استرس پس از آسیب روانی، ناسازگارانه است، چرا که ترس موجود است اما هیچ خطری وجود ندارد. ترس از جدایی، سازگارانه است و با نیاز مرتبط بودن افراد در ارتباط است، اما وقتی بیش از حد معمول فعال می شود، به وابستگی و چسبیدن بیش از حد به طرف مقابل منجر می شود.

از طرف دیگر، اضطراب یک پاسخ به تهدید احساس شده در ذهن است (تهدید مربوط به موقعیت های نمادین روانی یا اجتماعی و نه یک خطر فیزیکی که بلاواسطه وجود خارجی دارد). اضطراب پاسخ به عدم قطعیت است و زمانی به وجود می آید که فرد احساس تهدید می کند. توانایی فرد برای تصور کردن خطر به آنها این اجازه را می دهد که اضطراب را تجربه کنند. اضطراب یک نعمت و در عین حال یک نفرین است. بنابر این، افراد می گویند که از تاریکی می ترسند اما از آزمونی که در پیش دارند، مضطرب هستند.

پذیرفتن ترس ها و اضطراب های اولیه برای افراد سالم و طبیعی است. پذیرفتن ضعف و آسیب پذیری به افراد کمک می کند انسان تر و قوی تر باشند به جای اینکه به اجبار بخواهند ظاهر قوی خود را نشان دهند. بی توجهی به ترس و احساس عدم امنیت واقعی منجر به ریسک پذیری بیش از حد زیاد و خطر پذیری بی مورد می شود.

به رسمت شناختن ترس اولیه سازگار به فرد اجازه می دهد که بداند چیزی تهدید آمیز است و به او کمک می کند، ارتباطات ایمن با دیگران (به عنوان منبع امنیت) را حفظ کند.

ترس سالم انسان ها را قدرتمند می کند تا در مواقع خطر بگریزند، قبل از اینکه هوشیارانه متوجه این باشند که این تهدید به طور مشخص چیست.

اضطراب اولیه سازگارانه، همچون اضطراب قبل از یک بازی بزرگ یا دلهره آور که قبل از مسابقه به افراد دست می دهد، خیلی با هیجان زدگی فرق ندارد. ویژگی مثبت اضطراب برای مثال زمانی توصیف می شود که فرد می گوید از فکر شخص خاصی مضطرب است. این جنبه مثبت اضطراب مربوط به آماده شدن برای چیزی است که انتظار آن را داریم.

ترس و اضطراب به صورت خودکار عمل می کنند با این حال، اغلب هم ترس و هم اضطراب جنبه ناسازگارانه دارند و نه جنبه سالم. تجربیات کودکی و تجربیات مربوط به روابط خاص که ویژگی آن قابل پیش بینی نبودن و عدم کنترل بین فردی است، برای مثال می تواند اضطراب های ناسازگارانه بسیاری را در روابط فرد با دیگران ایجاد کند (همچون ترس از صمیمیت، ترس از رها شدن و از دست دادن و در نهایت ترس از طرد شدگی).

وقتی ترس و اضطراب یک حس ثانویه باشند، آنها از یک خطر بیرونی حتمی یا قریب الوقوع  یا از یک هیجان هسته ای همچون احساس یک کودک ناایمن که در یک دنیای بزرگ گم شده است نشات نمی گیرند، بلکه احساسات ثانویه ترس یا اضطراب اغلب زمانی پیش می آیند که افراد به خاطر احساسات هسته ای خشم، غم یا احساس ضعفی که ممکن است به روابطشان با دیگران آسیب بزند، احساس اضطراب یا عدم امنیت می کنند.

این حالت باعث می شود افراد تلاش کنند از تجربه کردن احساسات هسته ای شان اجتناب کنند. گارد گرفتن در مقابل خشم و ترس اغلب باعث می شود افراد مضطراب شده یا احساس آسیب پذیری کنند. در چنین مواردی، یک مربی هیجان می تواند افراد را در مسیر تشخیص و به رسمیت شناختن هیجان اولیه شان هدایت کند.

به گزارش میگنا افراد اغلب تلاش می کنند تا از احساسات هسته ای ناشی از ضعف اجتناب کنند و ممکن است بترسند که بیش از حد به دیگران وابسته شوند. آنها به جای پذیرفتن یا به رسمیت شناختن بترسند که بیش از حد به دیگران وابسته شوند. آنها به جای پذیرفتن یا به رسمیت شناختن احساس وابستگی شان و پذیرفتن اینکه از احساس کردن این احساسات می ترسند، وقتی از دیگران جدا بمانند یا اضطرابشان را درک نکنند، ممکن است بسیار مضطرب شوند. یک روش مهم دیگر ایجاد اضطراب ثانویه، داشتن انتظارات فاجعه آمیز درباره آینده است. در چنین مواردی افکار فرد عامل، ایجاد کننده اصلی اضطراب هستند.

درمان ترس با رویکرد متمرکز بر هیجان
برای درمان ترس ناسالم در افراد موارد زیر را می بایست در نظر گرفت:
ترس اولیه را شناسایی کنید، ترسی که در بیشتر روابط تان با دیگران اتفاق می افتد. این ترس می تواند در پاسخ به یک موقعیت خاص ایجاد شود.
موقعیت هایی که به این ترس منجر می شوند را توصیف کنید.

احساس را در بدن تان شناسایی کنید، آیا این یک احساس هسته ای است؟ اطمینان حاصل کنید که این احساس، احساس دیگری را پوشش نمی دهد.

آیا صدای منفی درون سرتان را همراه با ترس می شنوید؟ این صدای منفی چه می گوید؟ وقتی در این حالت هستید درباره خودتان و دیگران چه باورهایی دارید؟ اینها را روی کاغذ بیاورید.

آنچه نیاز داشتید را شناسایی کنید. بگویید: "من مستحق این بودم که این نیاز برآورده شود".

با در نظر گرفتن این که شما شایسته این بوده اید که این نیازتان برطرف شود، اکنون چه احساسی دارید؟
حال نسبت به خودتان مشفق شده و ترس تان را تسکین دهید.
افراد می باید ترس سالم و سازگار را از ترس ناسازگار شناسایی کنند. آنها می توانند تهدیدی که هم اکنون در زندگی شان وجود  دارد و نمایان گر عدم قطعیت یا خطر (واقعی یا تصوری) است را شناسایی کنند.

بعد از شناسایی احساسات، می باید واژه هایی که مناسب آن می باشد را پیدا کرده و روشی برای ابراز آن در بدن جستجو کنند.

تنفس های عمیق می تواند رابطه بین مغز و بدن را برقرار کرده، اکنون تهدید را در بدن شناسایی و روشی برای آرام کردن خود و مقابله با این تهدید پیدا کنند.


دکتر فریما رضوانی،
روانشناس و درمانگر متمرکز بر هیجان

 
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
چطور از فکر کردن بیش از حد به یک موضوع جلوگیری کنیم؟
نوجوانان آمریکایی بدون تلفن همراه احساس بهتری دارند
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
افراد کمال‌گرا چه ویژگی‌هایی دارند؟
كودكان را قرباني حرف مردم نكنيد
خودبیمارانگاری از خود بیماری مرگبارتر است!
راه‌ درمان تب بالای تمایل به عمل‌های زیبایی چیست؟
چرا همیشه بدنبال این هستیم که بدانیم چرا گل خار دارد؟ بیایید گاهی بدنبال آن باشیم که بدانیم چرا خار گل دارد؟