شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ / ۰۸:۴۹
کد مطلب: 57501
۱

ذهن آگاهی و اختلال وسواسی جبری

ذهن آگاهی و اختلال وسواسی جبری
زمانی اختلال وسواسی جبری به عنوان بیماری غیرقابل درمان درنظر گرفته می‌شد. ممکن بود افراد مبتلابه اختلال وسواسی جبری سال‌های زیادی را در روان درمانی بدون اثربخشی یا با حداقل اثربخشی بگذرانند و داروهای موجود در آن زمان تا حد زیادی بی‌اثر بود.
خوشبختانه تا پایان قرن بیستم این چشم‌انداز به طرز چشم‌گیری بهبود یافت. علاوه بر این طبقه‌ای از داروها به نام مهارکننده‌های بازگشت مجدد سروتونین و یک نوع خاص از درمان شناختی رفتاری معروف به «مواجهه و پیشگیری از پاسخ» ERP به‌عنوان روش اول درمان برای اختلال وسواسی جبری به وجود آمد.
تشخیص ابتلا به اختلال وسواسی جبری دیگر به معنای یک‌عمر زندگی با ناامیدی نیست. با درمان مناسب، بسیاری از افراد می‌توانند زندگی به‌مراتب بهتری داشته باشند. امروزه افرادی مانند ما که در حرفه‌ای خاص برای کمک به افراد مبتلابه اختلال وسواسی جبری هستیم، با چالش‌های متفاوتی روبه‌رو هستند. اکنون می‌دانیم که چگونه به بسیاری از مبتلایان به اختلال وسواسی جبری کمک کنیم، اما محدودیت درمان‌های موجود را نیز می‌شناسیم.
درنتیجه، تلاش‌های ما برای پیش برد این زمینه بر کشف مداخله‌های جایگزین یا مکمل است که با سرعت بیشتری به نتیجه برسند، علائم را به‌طور کامل کاهش دهند یا اثرهای جانبی کمتری نسبت به درمان‌های فعلی داشته باشند. یکی از امیدها برای بهبود نتایج، شناسایی عواملی است که ممکن است در درمان‌هایی مانند مواجهه و جلوگیری از پاسخ دخالت و یا پیچیدگی ایجاد کنند و بتوانیم راه‌کارهایی برای تعدیل این عوامل بیابیم.

« ذهن آگاهی روزمره برای اختلال وسواسی جبری» نمونۀ خوبی از این رویکرد است.نشان دادن موانع رفتاری، مانند تلاش برای کنترل افکار ناخواسته، خودانتقادی سمی و انزوا از تجربه‌های شاد، سعی در تقویت مواجهه و جلوگیری از پاسخ دارند.
هوشیار بودن به شما می‌آموزد که چگونه تلاش‌های بیهوده را برای از بین بردن افکار ناخوشایند معکوس کنید و چگونه چیزهایی را که نمی‌توانید کنترل کنید، بپذیرید و پشت سرتان رها کنید و به شما کمک می‌کند تا خودتان را از خودانتقادی نابخشودنی رها کنید،
 ارتقاء شفقت خود شامل تلاشی است که نه تنها باعث کاهش مشکلات مرتبط با اختلال وسواسی می شود بلکه موجب بازگرداندن شادی‌هایی است که زمانی زندگی شما را اشغال کرده بودند. اصول اساسی مواجهه و جلوگیری از پاسخ شامل ضرورت عدم جلوگیری از تجربه‌های اضطراب و خشم و برافروختگی است.
از منظر رفتاردرمانی شناختی، اجتناب، دشمن بهبودی است و اختلال وسواس را زنده می‌کند. این بدان معنا است که هر چیزی که توانایی و تمایل شما را برای مقابله با اجتناب تسهیل میکند، باید احتمال بهبودی شمارا افزایش میدهد.

اختلال وسواس جبری یک وضعیت روان‌پزشکی است که باحضور وسواس ها و اجبارها مشخص می‌شود. وسواس ها افکار ناخواسته‌ای هستند که سرزده و تکرارشونده ایجاد می‌شوند. اجبارها  عبارتند از: رفتارهای جسمی یا روانی که باهدف کاهش ناراحتی همراه با وسواس انجام می‌شوند. حضور وسواس و اجبار زمانی تبدیل به یک مسئله بالینی تبدیل می‌شود که  همراه با اختلال در عملکرد یا کاهش کیفیت زندگی باشد. (انجمن روان‌پزشکی آمریکا 2013)
اختلال وسواس جبری می‌تواند به شکل های مختلفی بروز کند که این امکان وجود ندارد انواع آن را در اینجا لیست کنیم ، اما شایع ترین آنها شامل موارد زیر است:
  • آلودگی: نگرانی بیش‌ازحد از میکروب‌ها، مایع‌های بدن، مواد شیمیایی و غیره
    وارسی: نگرانی بیش ‌از حد توام با حس مسئولیت ، برای اطمینان یافتن از این‌که امور در شرایطی که «باید باشند». به‌عنوان‌مثال، درها بسته و قفل ‌باشند، وسیله‌ها خاموش باشند، وسایل در مکانی که به آن تعلق دارند باشند و موارد دیگر.
    دقیقاً درست بودن: نگرانی بیش‌ازحد از تقارن یا دقیق بودن
     آسیب: ترس بیش‌ازحد از ارتکاب اعمال خشونت‌آمیز نسبت به خود یا دیگران
     مضامین جنسی: افکار مزاحم بیش‌ازحد در مورد گرایش جنسی یا تناسب جنسی
     رابطه: نگرانی بیش‌ازحد از اینکه "رابطه" با این فرد صحیح است یا نه؟
    نگرانی و توجه بیش‌ازحد: آگاهی و دقت بیش‌ازحد به فرآیندهای غیرارادی مانند پلک زدن یا بلع غذا
ازآنجاکه وسواس افکار ناخواسته و مزاحم هستند، با آگاهی از آن‌ها به‌شدت ناراحت می‌شوید. شما از اینکه این افکار در سرتان وجود دارد آزار می‌بینید، زیرا با آنچه برای شما و هویت شما منطقی و درست است، منطبق نیستند. شما همچنین ممکن است این فکار (به‌طور خاص، کلمه‌ها یا تصاویری که محتوای فکر را تشکیل می‌دهند) را با چیزهای دیگری که ناراحت‌کننده یا نفرت‌انگیز هستند، ترکیب کنید.
به‌طور طبیعی، هنجار مخفی شما این است که داشتن احساس بد را دوست ندارید؛ بنابراین شما تصمیم می‌گیرید یقین داشته باشید که فکر وسواسی شما بی‌ضرر یا نادرست است، یا حداقل اینکه به‌خودی‌خود از بین می‌رود. پس از رسیدن به این مسئله در ذهنتان، به خود اجازه می‌دهید که آن را فراموش کنید یا به آنچه قبل از اینکه وسواس، جسورانه وارد مغزتان شود، انجام می‌دادید بازگردید. این رفتار همان "اجبار " است.
مشکل اجبار ها این است که آن‌ها حداقل گاهی اوقات به درد می‌خورند. اجبار معمولاً مقداری از درد وسواس شمارا تسکین می‌دهد. این امر یک فرایند جذاب به نام «تقویت منفی» را آغاز می‌کند. اجبار با رفع درد، باعث می‌شود مغز باور کند که اجبار با طریقی با وسواس گره‌خورده است و این رفتار باید مدام تکرار شود.
این امر نه‌تنها تمایل به پاسخگویی به وسواس با اجبار را افزایش می‌دهد بلکه در وهله اول حساسیت شما به وسواس را افزایش می‌دهد. وقتی وسواس پدیدار می شود، این پیام را با خود به همرا می اورد که چون خیلی مهم است به یک پاسخ اجباری نیاز دارد.
مانند این است که بدون هیچ دلیل مشخصی به‌صورت تان سیلی بخورد و اگر روی یک‌پا بایستید، سیلی زدن متوقف بشود، بنابراین مغز شما فکر می‌کند که هر وقت یکدست به چهره شما نزدیک شد باید روی یک‌پا بایستید. هرچه از روی اجبار کار بیشتری انجام دهید، چرخه را تقویت می‌کنید. وسواس قوی‌تر می‌شود، انگیزه انجام اجبار به همراه آن رشد می‌کند و شما بیشتر و بیشتر در آن فرو می‌روید. برای شکست دادن وسواس، باید به آن گرسنگی بدهید، این بدان معنا است که باید هدفمند شوید و اجبارها را نشانه بگیرید.
رفتاردرمانی شناختی (CBT)نوعی از درمان روان‌شناختی است که با شیوه‌های چالش‌برانگیز نامتعارف تفکر در مورد تجربه‌های ما (شناختی) تأکید کرده و با ایجاد تغییر در رفتار، ما قادر می‌شویم تا با ترس‌های خود (رفتاری) روبرو شویم.
شکل خاصی از رفتاردرمانی شناختی به نام مواجهه و جلوگیری از پاسخ است؛ به این صورت که به‌تدریج خود را در معرض افکار، احساس‌ها یا تجربه‌هایی قرارمی دهید که باعث ناراحتی شما می‌شود (قرار گرفتن در معرض) درحالی‌که برای استفاده از اجبارهای جسمی یا روحی برای خنثی کردن یا جلوگیری از ناراحتی (جلوگیری از پاسخ) مقاومت می‌کنید.
تحقیق‌های اخیر نشان داده است كه مواجهه و جلوگیری از پاسخ، قوانین مغز شمارا درباره معنای شروع‌کننده اختلال وسواس جبری نقض می‌کند و با انجام این كار، به مغز شما كمك می‌کند تا یادگیری بازدارنده را توسعه دهد. باگذشت زمان، یادگیری بازدارنده، آموخته‌های قبلی مبتنی بر ترس در مورد اختلال وسواس جبری را سرکوب می‌کند.( کراسکی و همکاران 2008) علاوه بر این، هرچه مواجهه و جلوگیری از پاسخ را بیشتر انجام دهید، اضطراب کمتری را در مواجهه با همان عوامل محرک تجربه خواهید کرد «فرایندی به نام خوگیری و عادت».
یکی از انواع رفتاردرمانی شناختی، معروف به پذیرش و تعهد درمان (ACT)، بر باز بودن در افکار و احساس‌ها و تمرکز بر دست‌یابی به ارزش‌های مشخص تأکید دارد. افراد مختلف ممکن است به روش‌های سنتی رفتار درمانی شناختی و مواجهه و جلوگیری از پاسخ، رویکردهای درمان پذیرش و تعهد یا ترکیب خاصی از آن‌ها، پاسخ متفاوتی می‌دهند. روش‌های درمانی گفتگوی سنتی یا روش‌های درمانی که در درجه اول روی آرامش تمرکز دارند، کمتر احتمال دارد که برای اختلال وسواس جبری مؤثر باشند.
ذهن آگاهی توانایی مشاهده تجربه‌های خود بدون قضاوت است. شفقت خود توانایی ارتباط با خود با رویکرد کاهش رنج خود است. آن‌ها باهم، مجموعه‌ای از مهارت‌ها را تشکیل می‌دهند که می‌تواند باوجود تمام پستی ‌و بلندی‌هایی که در طول زندگی شما وجود دارد به شما در تصمیم‌گیری‌های سالم در مورد اختلال وسواس جبری و حفظ نگرش پایدار هر روزه در مورد این اختلال کمک کند.
 
مرجع : ذهن آگاهی روزمره برای اختلال وسواسی جبری
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. پس مراقب حرف هایتان باشید.