افزایش امید به زندگی دانشآموز در معرض خطر از طریق رویکرد معنادرمانی
لیلا لقمانی
چکیده
امید، انسان و خصوصا نوجوان را به تلاش و کوشش وا داشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند. نوجوان با امید بالا به احتمال زیاد بسیار تلاشگر است و فرد کم امید حتی در شروع به تعقیب اهداف، یک مجموعه هیجانات منفی دارد. احساس نا امیدی به خصوص در کودکان و نوجوانان که اقدام به خودکشی می کنند و در حالت از خود بیگانگی و یا سوگ دارند شدید است.
سالهای متوسطه اول، از نظر روانشناسی از مهمترین سالهای دانشآموز به حساب میآید چرا که دانشآموز نوجوان است و در مرحله تحولات عمیق روحی، جسمی و اجتماعی میباشد. یکی از موارد ناخوشایندی که در این دوره دیده میشود، کاهش اعتماد بهنفس، اضطراب و در طول آن کاهش امید به زندگی و نوعی بی معنایی زندگی و نداشتن هدف برای آینده است. با توجه به اینکه دلایل بروز ناامیدی متفاوت است و نتایج نامطلوب و حتی گاهی ناگوار در پی خواهد داشت، نیاز به راهکارهای متفاوت برای افزایش امید به زندگی در دانشآموزان احساس میشود. استفاده از روش معنادرمانی، مسئولیت دادن به دانشآموز در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، استفاده از رویکرد پرورش ایمان به خداوند و درک معنای خودشناسی و خدا شناسی، اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری، کشف استعداد هنری دانشآموز و پروراندن آن استعداد از طریق تشویق و توجه، راهکارهایی است که در پژوهش حاضر به افزایش امید به زندگی دانشآموز انجامیدهاست. بهرهگیری از شیوههای یاد شده، نتایج مثبت دیگری نیز داشته است، امید و اعتماد به نفس در همه جوانب زندگی یک نوجوان تاثیر میگذارد.
کلیدواژه: معنادرمانی، امید به زندگی، انگیزه بخشی، کشف استعداد
مقدمه
امید یعنی هدف بخشیدن به زندگی از طریق معنویت بخشیدن به خود و پناهنده شدن به اصول معنوی و هدف، معنا دادن به زندگی از این طریق است (دوبویس ، 2000). همیشه افرادي در جامعه وجود دارند که امید به زندگی در آنان پایین تر از سایرین است. زندگی توأم با بیماري یا آسیبدیدگی شدید، غیرقابل پیش بینی و نامطلوب است. این نوع زندگی پر از خطرهایی است که متوجه خودانگاره شخص است و همچنین به عزت نفس، احساس آزادي، فعالیت هاي روزمره، راحتی جسم و زندگی آینده وي لطمه میزند (فایف ، 1995).
بهعنوان یک واقعیت امروزه سومین علت مرگ در نوجوانان خودکشی میباشد، به ازای هر خودکشی موفق در نوجوانان، بیش از 60 تلاش ناموفق در این گروه سنی وجود دارد؛ هر ساله حدود 400 هزار نوجوان میکوشند خودشان را از بین ببرند این افراد احساس میکنند طرد شدهاند و احساس ناامیدی میکنند (نیکنامی، 1396).
بیان مسئله
من بهعنوان مشاور هفتهای دو روز هم در مرکز مشاوره آموزش و پرورش فعالیت میکنم. آموزش و پرورش، بچههایی را که در مدارس به مشکل برمیخورند برای چند جلسه مشاوره به مرکز هدایت میکند. حدودا سه ماه پیش دانشآموزی را به من معرفی کردند و گفتند این دانشآموز بسیار تنبل است، درس نمیخواند و خیلی بیخیال است؛ و تاکید نمودند که اگر امکانش هست، دانشآموز مشاوره شود و در نهایت به مدرسه استثنایی معرفی گردد. وقتی مینا (نام مستعار دانشآموز) را برای اولین بار به مرکز مشاوره فرستادند، با او صحبت کردم، چشمانش پراز حرف بود ولی سکوت کرده بود و حرفی نمیزد. ناامیدی و اضطراب در رفتارش مشهود بود، سعی کردم با او ارتباط برقرار کنم، بعد از چند بار مراجعه، و تحقیق از جزئیات دریافتم که از کودکی، از دست پدر دائم کتک میخورد. مخصوصا زمانی که از مدرسه به خانه بازمیگشت و حتی هنگام انجام تکالیف، پدر او را کتک میزد و به او میگفت که تنبل است.
در سالهای دوره ابتدایی لقب تنبل و بیخاصیت از جانب پدر به او داده شد. بعد از چند سال پدر و مادر از یکدیگر جدا شدند اما او همچنان این القاب را یدک کشید. بدلیل اینکه سیستم امتحانات توصیفی بود به مشکل آنچنانی برخورد نکرده بود اما وقتی به کلاس هفتم آمد با اوج مشکلات روبرو شد، بهطوریکه همه معلمین نیز او را بیخیال و تنبل خطاب میکردند. پس از بدست آوردن اعتماد مینا، بلاخره با من صحبت کرد، دائما میگفت پدرم راست میگفت من تنبلم و کودن هم هستم و هیچکاری بلد نیست!
خیلی ناراحت شدم از این جهت که این نوجوان از همه چیز ناامید است. او میگفت وقتی همه می گویند تو کودن هستی و در آینده چیزی نمیشوی پس کاری نمیشود کرد. مینا احساسات منفی و ناامیدی در زندگی داشت، کاملا به زندگی دلسرد شده بود، شور زندگی در او خشکیده بود، برنامهریزی و هدفی در زندگی نداشت. همه معلمین از دست او کلافه بودند و میگفتند که نه در گروه فعالیت دارد و نه حرف خاصی میزند.به همین علت تصمیم گرفتم به این دختر بفهمانم که تنبل و کودن نیست و امید به زندگی را به او بشناسانم.
اهمیت و ضرورت
افسردگی و ناامیدی از مظاهر بی معنایی در زندگی هستند. ناامیدی و افسردگی از اختلالات مهم بهداشت روانی در دوره نوجوانی بخصوص در میان دختران است. وضعیت سلامت روانی دختران در این دوره اثرات زیادی بر الگوی سازگاری و رفتاری آنان در بزرگسالی خواهد داشت. پس ضرورت ایجاب میکند که حتما این پدیده مورد بررسی قرار گیرد و به این امر مهم توجه شود. زیرا اگر بی اعتنایی صورت گیرد هم به ضرر شخص و هم بهضرر جامعه خواهد بود. نتایج این تحقیق میتواند برای سایر همکارانم بهعنوان یک ایده در مواجهه با چنین مشکلی مفید واقع شود. بدون شک دوره نوجوانی یکی از بحرانیترین مراحل تحول انسان محسوب میشود. با توجه به خصوصیات بحرانی نوجوانان و همچنین تاثیر عصر رایج بر تغییر نگرش و شکلگیری شخصیت هر یک از دانشآموزان، افزایش امید به زندگی و بخشیدن معنا و جهت به زندگی دانش آموزان امری ضروریست حال آنکه مسائلی از قبیل اضطراب و استرس در محیط مدرسه خود می تواند بر کاهش امید به زندگی و احساس خلاء در دانشاموزان بسیار اثرگذار باشد.
پیشینه تحقیق
پاترسا (1981، به نقل از موسوی اصل، 1388)، تحقیقی تحت عنوان اثربخشی برنامه تغییر رفتاری و معنادرمانی بر رفتار جوانان که دارای ناهنجاری های عاطفی هستند انجام داده است که نتیجه حاصله از آن نشان می دهد که هر دو رویکرد بر بهبود ناهنجاری های عاطفی تأثیر مثبت داشته است. اسحاق (2005، نقل از موسوی اصل، 1388)، در پژوهشی مداخله های کوتاه مدت را به عنوان روش جایگزینی در کمک به ناامیدی دانش آموزان، روش مشاوره با رویکرد معنادرمانی و رویکرد رفتاری را در کاهش ناامیدی دانش آموزان نشان داد که روش معنا درمانی و رفتاری هر دو در بهبود امید دانش آموزان مؤثر بوده است و روش معنا درمانی نسبت به به روش رفتاری مؤثرتر بوده است.
رباط میری (1392) در پژوهشی تحت عنوان «اثربخشی معنادرمانی بر افزایش امید به زندگی و کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز» مینویسد: فرد در اثر نا امیدی به شدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیت های زندگی را بسنجد و در نتیجه قدرت تطبیق یا تغییر زندگی را ندارد و با گذشت زمان فرد از جریان زندگی طبیعی بیشتر فاصله گرفته و در پاره ای از موارد حتی دست به خودکشی میزند. نا امیدی یعنی دل مردگی ناشی از افسردگی که می تواند خود را در قالب از دست رفتن امید به آینده نشان دهد. در این شرایط فرد احساس می کند آینده نامطبوع خواهد بود و در موارد شدید خود احساس می کند که آینده ای برایش وجود ندارد.
او در پژوهش خود به این نتیجه رسید که رابطه معناداری بین معنادرمانی و افزایش امید به زندگی و کاهش افسردگی در دانشجویان وجود دارد. نيكنامي (1395) اثر بخشي مشاوره به شيوه معنادرماني فرانكل را بر كاهش نا اميدي نوجوانان 13 تا 18 ساله هنرستان آزادگان شهر سقز بررسي نمود. نتايج حاصل از پژوهش وي نشان داد كه مشاوره به شيوه معنادرماني به طور معني داري بر كاهش نااميدي نوجوانان مؤثر است.
سدرپوشان (1393) به بررسی تأثیر شیوه معنادرمانی گروهی بر کاهش اضطراب دانش آموزان دختر مقطع متوسطه پرداخت که نتایج پژوهشی نشان داد که این روش بر کاهش اضطراب مؤثر است.
هدف کلی این پژوهش هدف
من از انجام این تحقیق آن است که از طریق رویکرد معنادرمانی امید به زندگی را در یکی از دانشآموزانم افزایش دهم (هدف اولیه) تا شادابی و نشاطش افزایش گردد و به سلامت روانش کمک کند، اعتماد به نفسش به او بازگردد و بتواند با دیگران تعامل داشته باشد و همچنین به بهبود عملکرد تحصیلی او نیز کمک شود (هدف میانی) و درنهایت در سلامت روان جامعه نقش موثری داشته باشد، شهروند مفیدی تربیت شود، در جامعهای سالم، پویا و فعال نقش بسزایی را ایفا کند. در استقلال و خودکفایی کشور عزیزمان موثر واقع شود و پرچم پرافتخار کشورش را در سطح جهان به اهتزار درآورد (هدف نهایی).
مخاطب: نتیجه پژوهش حاضر می تواند به والدین، مسئولان امر و دست اندرکاران آموزش و پرورش به ویژه مربیان و معلمان، در برخورد با مشکل مشابه کمک نماید.
روش کار و گزارش تجربه (متن اصلی تجربه)
آموزش مهارت حل مسئله و ایجاد هدف و معنای زندگی برای دانشآموزان، از مواردی است که هر سال با جدیت، دنبال میکنم. چرا که اکثر پژوهشگران عقیده دارند که مهمترین علت ناامیدی در نوجوانان بیمعنایی زندگی و عدم اعتماد بهنفس میباشد.
من نیز پس از بررسیهای لازم از طریق نظرسنجی از همکاران و خود دانشآموز علل و عوامل زیر را در مشکل ناامیدی دانشآموز جستجو کردم:
1- اضطراب
2- تحقیر دانشآموز توسط پدر و معلمین
3- بیمعنایی زندگی
4- عدم اعتماد بهنفس.
برخورد دوستانه و ملایم با دانشآموز جهت جلب اعتماد: محبت به معنای ایجاد محدودیتهای زیاد حمایتی از کودک و نفوذ بر او، دادن پاسخ مثبت به وابستگیها و رفتار اتکایی، تشویق زیاد و استفاده نکردن از تنبیه است. تحقیقات نشان میدهد که خصومت و بیاعتنایی والدین و مسئولین مدرسه برحالات عاطفی و رفتار شخص؛ اضطراب، گوشهگیری و ناسازگاری او تاثیر میگذارد. به همین منظور از نظر عاطفی به مینا نزدیک شدم و سعی کردم برخورد قابل قبولی با او داشته باشم. از طریق اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری سعی کردم به مینا این اطمینان را بدهم که دارای ارزش اعتبار است.
استفاده از معنادرمانی: معنادرمانگران می توانند به مراجعان کمک کنند تا دیدگاه های وسیع تری از منابع معنا در زندگی خود بدست آورند. معنادرمانگرها می توانند با کار بر روی رویاهای مراجعان آنها را به ضمیر هشیارشان نزدیک کنند (فرانکل، 2004). افکــار امیدوارانه است که در زندگی رضایت را فراهم می کند. آرزوی رسیدن به هدف های بزرگ در حافظه تاریخی انسان جای دارد، آن اهدافی که غیرقابل افزایش هستند (اشنایدر، 2002). ازاین رو در جلسات معنا درمانی تلاش کردم تا در زندگی مینا هدف و آرزو ایجاد کنم و به زندگی او معنا و امیدی تازه ببخشم.
شرح مختصري از جلسات معنادرماني به اين صورت بود:
جلسة اول: ارائه اطلاعات پايه اي در مورد معنادرماني، پرسش هاي مرتبط با معنادرماني، توضيح فن آگاهي از ارزش ها، شفاف سازي ارزش هاي خلاق، ارائه برگه ارزش ها، تمرين درون جلسهای: (آنچه می خواهم باشم) تكليف خانه: كشف ارزش هاي خلاق.
جلسة دوم: شفاف سازي ارزش هاي تجربي بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تمرين درون جلسهای: رويدادهاي اخير، تمرين درون جلسهای: مردم و افراد مثبت، تمرين درون جلسهای: نمايش هاي هنري، بحث: استقلال در مقابل وابستگي، تكليف خانه: كامل كردن اكتشاف ارزش هاي تجربي، تكليف خانه: شروع به اكتشاف ارزش هاي نگرشي.
جلسه سوم: شفاف سازي ارزش هاي نگرشي بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تمرين درون جلسهای: گفته هاي حكيمانه، تمرين درون جلسهای: آگهي فوت من، تكليف خانه: كامل كردن كشف ارزش هاي نگرشي، تكليف خانه: ساختن سلسله مراتبي از ارزش ها.
جلسه چهارم: تمركز بر اهداف بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، گسترش دادن: سلسله مراتب ارزش ها، تمرين درون جلسهای: تعيين هدف ها، تمرين درون جلسهای: ديدگاه هاي متفاوت نسبت به اهداف، بحث در مورد دو تمرين اهداف كامل شده.
جلسه پنجم: متناسب كردن اهداف با ارزش ها، بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تحليل اهداف به منظور متناسب بودن با ارزش هاي شخصي (اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت)، توضيح دادن: اهميت تجربه شدن تمامي ارزش هاي فرد به كمك خودش، تكليف خانه: دانشآموز اهدافش را تحليل مي كند و از ارزش هاي رها شده خود آگاهي مي يابد.
جلسه ششم: تعيين اهداف جديد بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، در معرض نمايش قرار دادن: تعيين اهداف جديد براي ارزش هاي رها شده (اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلندمدت)، بحث: نظرات مرتبط با موضوع تعيين هدف هاي جديد، دانشآموز يك هدف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت جديد را تعيين و ارزشيابي مي كند.
جلسه هفتم: برنامهريزي براي دستيابي به اهداف، بحث در مورد نتايج تكليف خانه: دانشآموز اهداف جديدش را با مشاور در ميان مي گذارد، طرح دستيابي به هدف (هدف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت):
الف. برنامه ريزي،
ب. اجرا،
ج. ارزشيابي،
د. تنظيم و تعديل.
بحث: نظرات مرتبط با موضوع برنامه ريزي به منظور تحقق اهداف. تكليف خانه: ارائه نمودن دانشآموز براي هر يك از اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت، برنامه (طرح) دستيابي به هدف و نوشتن سناريوي زندگي خويش از بدو تولد تا آینده.
جلسه هشتم: تحليل وضعيت جاري بحث دانشآموز سه هدفي را كه براي تحقق آنها برنامه هايي را طرح نموده است با مشاور در ميان مي گذارد، دانشآموز مثل¬هايي را در مورد چگونگي وارد كردن محاسن و معايب، در طرح برنامه هايش با مشاور در ميان مي گذارد، کلاس چه خط سيري داشته است؟
هرگونه اظهار نظري در مورد کلاس، تمرين درون جلسهای: محاسن و معايب،
بحث: ما در موقعيتي قرار داريم كه تغيير يا عدم تغيير را انتخاب مي نماييم،
بحث: هرگونه تغييري كه دانشآموز به واسطه شركت در جلسات در خود مي بيند،
نقد: مشاور، خود و روند کلاس را مورد نقد قرار مي دهد، ارائه يادبود به دانشآموز.
اطلاعرسانی دقیق به اولیا و همکاری طلبیدن از آنها: رابطه خانه و مدرسه همچون رابطه جسم و روح است، هیچکدام بدون دیگری نمیتواند به اهداف خود برسد و بهقولی خانه و مدرسه دو بال لازم برای پروازند و بدون دیگری امکان پرواز وجود ندارد (اژهای و همکاران، 1392). از خانواده احیا خواستم که ارتباط تنگاتنگ با مشاور داشته باشند که برای حل مشکل بسیار راهگشاست و امیدوارشان کردم که با همکاری هم میتوانیم از پس مشکلات برآییم. مشارکت والدین میتواند نیروی پرقدرتی برای متوقف کردن ادامه جریان مجدد اضطراب و ناامیدی باشد. برای مشکل احیا هم اینکار را کردم با کمک والدین او میخواستم او را در خانه به آرامش دعوت نمایم.
مسئولیت دادن به دانشآموز: در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، تلاش کردم به مینا مسئولیتهایی که بهنظر مهم بودند، بدهم. بهطو مثال از او درخواست کردم در زمینه تزئینات و دکوراسیون مرکز مشاوره به ما کمک کند و همچنین در برخی از تولیدا محتوای مشاورهای از نظراتش استفاده میکردم و نتیجه کا را به او نشان میدادم و اوج شادمانی و رضایت خاطر را در نگاهش میدیدم.
پرورش ایمان به خداوند: تلاش کردم در زمان درد و دل و در حین جلسات معنادرمانی مینا به درک معنای خودشناسی و خداشناسی برسد. از طریق داستانهای مناسب و همچنین روایتهای گوناگون و آشنا کردن مینا با مطالعه صحیفه سجادیه مینا را به این فکر فرو بردم که خداوند از خلقت بندگانش هدفی داشته و بندگان برای خدا دارای ارزش و اعتبار هستند.
کشف استعداد هنری دانشآموز: پس از اولین ملاقاتی که از خانه مینا داشتم، به اتاقش رفتم و با نقاشیها و نوشتههایش مواجه شدم. متوجه شدم که بسیار به نقاشی و نوشتن علاقه دارد اما کسی به اینعلایق توجهی ندارد. تصمیم گرفتم نظر او را روی علایقش معطوف کنم و در این زمینه بسیار تشویقش کردم و کارهای او در جلسات اول در مقایسه با کارهایش در جلسات آخر قابل مقایسه نبودند و او با پیشرفت قابل ملاحظهای در نقاشیهایش بسیار شگفتزده ام کرد.
نتیجهگیری
پژوهش حاضر بهمنظور افزایش امید به زندگی یکی از دانشآموزان انجام شد و از طریق روش معنادرمانی، مسئولیت دادن به دانشآموز در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، استفاده از رویکرد پرورش ایمان به خداوند و درک معنای خودشناسی و خدا شناسی، اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری، کشف استعداد هنری دانشآموز و پروراندن آن استعداد از طریق تشویق و توجه و ... مبادرت به کاهش اضطراب و افزایش امید به زندگی دانشآموز شد. با بهرهگیری از راهکارهای یاد شده، نمرات آزمونهای روانشناسی اضطراب و امیدبه زندگی مینا نیز بسیار راضی کننده بودند.
دانشآموز مذکور، با امید و انگیزه بسیار، سعی در پیشرفت و موفقیت تحصیلی را از سر گرفته است و پیشرفت در دروس و رضایت معلمین تایید کنندهی این موضوع هستند.
والدین نیز از پیشرفتهای دانشآموز بسیار خرسند بودند و متوجه شدند که دخترشان دارای استعداد است منتها اعتماد به نفس لازم برای شکوفایی آن را نداشت و همچنین بستر مناسب برای شکوفایی این استعداد از طرف والدین فراهم نشده بود. والدین و معلمین به این پیشرفتها اشاره مینمودند و شروع به تعریف و تشویق از او مینمودند که این خود باعث تقویت اعتماد به نفس و افزایش امید به زندگی در او شد.
محدودیتها و موانع
تعطیلات اجباری مربوط به کرونا باعث شد که ملاقاتهایمان به جلسات مشاوره از راه دور تبدیل شود و انجام کارها کمی به سختی صورت گیرد. همچنین روشهایی مانند بازدید و مصاحبه با مشاغل گوناگون و نمایشگاههای هنری به منظور آشنایی با اهداف آینده، به علت محدودیتهای رفت و آمد در زمان کرونا، قابل انجام نبود.
پیشنهادها
با توجه به این که رویکرد معنادرمانی میتواند تاثیر به سزایی بر کاهش اضطراب و افزایش امید به زندگی دانشآموزان داشته باشد که در موفقیت دانشآموزان نقش مهمی را ایفا کند، برای مشاوران آموزشهای لازم صورت گیرد تا بتوانند با بهره گیری از این تکنیک ها به دانشآموزان دارای این اختلال که تعدادشان رو به افزایش نیز میباشد کمک کنند. همچنین برگزاری جلسات و تولید محتوا با موضوعات فرزندپروری، نداشتن توقعات بیجا از کودکان، کشف استعداد و دادن ارزش و اعتبار به آنها، میتواند راهکاری پیشگیرانه برای بروز اینگونه مشکلات در دانشآموزان باشد. (تمامی ضمائم و پیوست از جمله عکس، نقاشیهای مینا و نوشتهها و ... در قالب سیدی پیوست میباشد.)
فهرست منابع:
اژهای، ج.، و. منظری توکلی.س ر. حسینی و هاشمیزاده. 1392. بررسی اثربخشی درمان شناختیرفتاری گروهی، معنی درمانی گروهی و تلفیق آنها بر افزایش سازگاری اجتماعی دانشآموزان ناسازگار. فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی، دوره 6، شماره 3، ص 30 تا 39.
بهپژوه، ا. 1378. خانواده و فرزندان. انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
رباط میری، س.، م. مهرابی زاده هنرمند.ی. زرگر. ر. کریمی خویگانی. 1392. تاثير معنادرماني به شيوه گروهي بر افسردگي و اميد در دانشجويان. نشریه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، دوره 14، شماره 3، ص 3 تا 10.
سدرپوشان، ج. 1393. اثربخشي معنادرمانی بر اضطراب امتحان دانش آموزان دختر متوسطه. نشریه فناوری آموزش، دوره 7، شماره 4، ص 307 تا 313.
موسوی، م. 1388. بررسی اثربخشی درمان شناختیرفتاری و واقعیت درمانی گروهی بر نوجوانان بدسرپرست یا بیسرپرست. پایاننامه ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، ص 25 تا 35.
نيكنامي، م. 1396. اثربخشي مشاوره گروهي به روش معنادرماني (فرانكل) بر كاهش نااميدي در نوجوانان سنين بين13 تا 18 سالة هنرستان آزادگان سقز. پايان نامة كارشناسي ارشد مشاورة دانشگاه علامه طباطبايي.
امید، انسان و خصوصا نوجوان را به تلاش و کوشش وا داشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند. نوجوان با امید بالا به احتمال زیاد بسیار تلاشگر است و فرد کم امید حتی در شروع به تعقیب اهداف، یک مجموعه هیجانات منفی دارد. احساس نا امیدی به خصوص در کودکان و نوجوانان که اقدام به خودکشی می کنند و در حالت از خود بیگانگی و یا سوگ دارند شدید است.
سالهای متوسطه اول، از نظر روانشناسی از مهمترین سالهای دانشآموز به حساب میآید چرا که دانشآموز نوجوان است و در مرحله تحولات عمیق روحی، جسمی و اجتماعی میباشد. یکی از موارد ناخوشایندی که در این دوره دیده میشود، کاهش اعتماد بهنفس، اضطراب و در طول آن کاهش امید به زندگی و نوعی بی معنایی زندگی و نداشتن هدف برای آینده است. با توجه به اینکه دلایل بروز ناامیدی متفاوت است و نتایج نامطلوب و حتی گاهی ناگوار در پی خواهد داشت، نیاز به راهکارهای متفاوت برای افزایش امید به زندگی در دانشآموزان احساس میشود. استفاده از روش معنادرمانی، مسئولیت دادن به دانشآموز در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، استفاده از رویکرد پرورش ایمان به خداوند و درک معنای خودشناسی و خدا شناسی، اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری، کشف استعداد هنری دانشآموز و پروراندن آن استعداد از طریق تشویق و توجه، راهکارهایی است که در پژوهش حاضر به افزایش امید به زندگی دانشآموز انجامیدهاست. بهرهگیری از شیوههای یاد شده، نتایج مثبت دیگری نیز داشته است، امید و اعتماد به نفس در همه جوانب زندگی یک نوجوان تاثیر میگذارد.
کلیدواژه: معنادرمانی، امید به زندگی، انگیزه بخشی، کشف استعداد
مقدمه
امید یعنی هدف بخشیدن به زندگی از طریق معنویت بخشیدن به خود و پناهنده شدن به اصول معنوی و هدف، معنا دادن به زندگی از این طریق است (دوبویس ، 2000). همیشه افرادي در جامعه وجود دارند که امید به زندگی در آنان پایین تر از سایرین است. زندگی توأم با بیماري یا آسیبدیدگی شدید، غیرقابل پیش بینی و نامطلوب است. این نوع زندگی پر از خطرهایی است که متوجه خودانگاره شخص است و همچنین به عزت نفس، احساس آزادي، فعالیت هاي روزمره، راحتی جسم و زندگی آینده وي لطمه میزند (فایف ، 1995).
بهعنوان یک واقعیت امروزه سومین علت مرگ در نوجوانان خودکشی میباشد، به ازای هر خودکشی موفق در نوجوانان، بیش از 60 تلاش ناموفق در این گروه سنی وجود دارد؛ هر ساله حدود 400 هزار نوجوان میکوشند خودشان را از بین ببرند این افراد احساس میکنند طرد شدهاند و احساس ناامیدی میکنند (نیکنامی، 1396).
بیان مسئله
من بهعنوان مشاور هفتهای دو روز هم در مرکز مشاوره آموزش و پرورش فعالیت میکنم. آموزش و پرورش، بچههایی را که در مدارس به مشکل برمیخورند برای چند جلسه مشاوره به مرکز هدایت میکند. حدودا سه ماه پیش دانشآموزی را به من معرفی کردند و گفتند این دانشآموز بسیار تنبل است، درس نمیخواند و خیلی بیخیال است؛ و تاکید نمودند که اگر امکانش هست، دانشآموز مشاوره شود و در نهایت به مدرسه استثنایی معرفی گردد. وقتی مینا (نام مستعار دانشآموز) را برای اولین بار به مرکز مشاوره فرستادند، با او صحبت کردم، چشمانش پراز حرف بود ولی سکوت کرده بود و حرفی نمیزد. ناامیدی و اضطراب در رفتارش مشهود بود، سعی کردم با او ارتباط برقرار کنم، بعد از چند بار مراجعه، و تحقیق از جزئیات دریافتم که از کودکی، از دست پدر دائم کتک میخورد. مخصوصا زمانی که از مدرسه به خانه بازمیگشت و حتی هنگام انجام تکالیف، پدر او را کتک میزد و به او میگفت که تنبل است.
در سالهای دوره ابتدایی لقب تنبل و بیخاصیت از جانب پدر به او داده شد. بعد از چند سال پدر و مادر از یکدیگر جدا شدند اما او همچنان این القاب را یدک کشید. بدلیل اینکه سیستم امتحانات توصیفی بود به مشکل آنچنانی برخورد نکرده بود اما وقتی به کلاس هفتم آمد با اوج مشکلات روبرو شد، بهطوریکه همه معلمین نیز او را بیخیال و تنبل خطاب میکردند. پس از بدست آوردن اعتماد مینا، بلاخره با من صحبت کرد، دائما میگفت پدرم راست میگفت من تنبلم و کودن هم هستم و هیچکاری بلد نیست!
خیلی ناراحت شدم از این جهت که این نوجوان از همه چیز ناامید است. او میگفت وقتی همه می گویند تو کودن هستی و در آینده چیزی نمیشوی پس کاری نمیشود کرد. مینا احساسات منفی و ناامیدی در زندگی داشت، کاملا به زندگی دلسرد شده بود، شور زندگی در او خشکیده بود، برنامهریزی و هدفی در زندگی نداشت. همه معلمین از دست او کلافه بودند و میگفتند که نه در گروه فعالیت دارد و نه حرف خاصی میزند.به همین علت تصمیم گرفتم به این دختر بفهمانم که تنبل و کودن نیست و امید به زندگی را به او بشناسانم.
اهمیت و ضرورت
افسردگی و ناامیدی از مظاهر بی معنایی در زندگی هستند. ناامیدی و افسردگی از اختلالات مهم بهداشت روانی در دوره نوجوانی بخصوص در میان دختران است. وضعیت سلامت روانی دختران در این دوره اثرات زیادی بر الگوی سازگاری و رفتاری آنان در بزرگسالی خواهد داشت. پس ضرورت ایجاب میکند که حتما این پدیده مورد بررسی قرار گیرد و به این امر مهم توجه شود. زیرا اگر بی اعتنایی صورت گیرد هم به ضرر شخص و هم بهضرر جامعه خواهد بود. نتایج این تحقیق میتواند برای سایر همکارانم بهعنوان یک ایده در مواجهه با چنین مشکلی مفید واقع شود. بدون شک دوره نوجوانی یکی از بحرانیترین مراحل تحول انسان محسوب میشود. با توجه به خصوصیات بحرانی نوجوانان و همچنین تاثیر عصر رایج بر تغییر نگرش و شکلگیری شخصیت هر یک از دانشآموزان، افزایش امید به زندگی و بخشیدن معنا و جهت به زندگی دانش آموزان امری ضروریست حال آنکه مسائلی از قبیل اضطراب و استرس در محیط مدرسه خود می تواند بر کاهش امید به زندگی و احساس خلاء در دانشاموزان بسیار اثرگذار باشد.
پیشینه تحقیق
پاترسا (1981، به نقل از موسوی اصل، 1388)، تحقیقی تحت عنوان اثربخشی برنامه تغییر رفتاری و معنادرمانی بر رفتار جوانان که دارای ناهنجاری های عاطفی هستند انجام داده است که نتیجه حاصله از آن نشان می دهد که هر دو رویکرد بر بهبود ناهنجاری های عاطفی تأثیر مثبت داشته است. اسحاق (2005، نقل از موسوی اصل، 1388)، در پژوهشی مداخله های کوتاه مدت را به عنوان روش جایگزینی در کمک به ناامیدی دانش آموزان، روش مشاوره با رویکرد معنادرمانی و رویکرد رفتاری را در کاهش ناامیدی دانش آموزان نشان داد که روش معنا درمانی و رفتاری هر دو در بهبود امید دانش آموزان مؤثر بوده است و روش معنا درمانی نسبت به به روش رفتاری مؤثرتر بوده است.
رباط میری (1392) در پژوهشی تحت عنوان «اثربخشی معنادرمانی بر افزایش امید به زندگی و کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز» مینویسد: فرد در اثر نا امیدی به شدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیت های زندگی را بسنجد و در نتیجه قدرت تطبیق یا تغییر زندگی را ندارد و با گذشت زمان فرد از جریان زندگی طبیعی بیشتر فاصله گرفته و در پاره ای از موارد حتی دست به خودکشی میزند. نا امیدی یعنی دل مردگی ناشی از افسردگی که می تواند خود را در قالب از دست رفتن امید به آینده نشان دهد. در این شرایط فرد احساس می کند آینده نامطبوع خواهد بود و در موارد شدید خود احساس می کند که آینده ای برایش وجود ندارد.
او در پژوهش خود به این نتیجه رسید که رابطه معناداری بین معنادرمانی و افزایش امید به زندگی و کاهش افسردگی در دانشجویان وجود دارد. نيكنامي (1395) اثر بخشي مشاوره به شيوه معنادرماني فرانكل را بر كاهش نا اميدي نوجوانان 13 تا 18 ساله هنرستان آزادگان شهر سقز بررسي نمود. نتايج حاصل از پژوهش وي نشان داد كه مشاوره به شيوه معنادرماني به طور معني داري بر كاهش نااميدي نوجوانان مؤثر است.
سدرپوشان (1393) به بررسی تأثیر شیوه معنادرمانی گروهی بر کاهش اضطراب دانش آموزان دختر مقطع متوسطه پرداخت که نتایج پژوهشی نشان داد که این روش بر کاهش اضطراب مؤثر است.
هدف کلی این پژوهش هدف
من از انجام این تحقیق آن است که از طریق رویکرد معنادرمانی امید به زندگی را در یکی از دانشآموزانم افزایش دهم (هدف اولیه) تا شادابی و نشاطش افزایش گردد و به سلامت روانش کمک کند، اعتماد به نفسش به او بازگردد و بتواند با دیگران تعامل داشته باشد و همچنین به بهبود عملکرد تحصیلی او نیز کمک شود (هدف میانی) و درنهایت در سلامت روان جامعه نقش موثری داشته باشد، شهروند مفیدی تربیت شود، در جامعهای سالم، پویا و فعال نقش بسزایی را ایفا کند. در استقلال و خودکفایی کشور عزیزمان موثر واقع شود و پرچم پرافتخار کشورش را در سطح جهان به اهتزار درآورد (هدف نهایی).
مخاطب: نتیجه پژوهش حاضر می تواند به والدین، مسئولان امر و دست اندرکاران آموزش و پرورش به ویژه مربیان و معلمان، در برخورد با مشکل مشابه کمک نماید.
روش کار و گزارش تجربه (متن اصلی تجربه)
آموزش مهارت حل مسئله و ایجاد هدف و معنای زندگی برای دانشآموزان، از مواردی است که هر سال با جدیت، دنبال میکنم. چرا که اکثر پژوهشگران عقیده دارند که مهمترین علت ناامیدی در نوجوانان بیمعنایی زندگی و عدم اعتماد بهنفس میباشد.
من نیز پس از بررسیهای لازم از طریق نظرسنجی از همکاران و خود دانشآموز علل و عوامل زیر را در مشکل ناامیدی دانشآموز جستجو کردم:
1- اضطراب
2- تحقیر دانشآموز توسط پدر و معلمین
3- بیمعنایی زندگی
4- عدم اعتماد بهنفس.
برخورد دوستانه و ملایم با دانشآموز جهت جلب اعتماد: محبت به معنای ایجاد محدودیتهای زیاد حمایتی از کودک و نفوذ بر او، دادن پاسخ مثبت به وابستگیها و رفتار اتکایی، تشویق زیاد و استفاده نکردن از تنبیه است. تحقیقات نشان میدهد که خصومت و بیاعتنایی والدین و مسئولین مدرسه برحالات عاطفی و رفتار شخص؛ اضطراب، گوشهگیری و ناسازگاری او تاثیر میگذارد. به همین منظور از نظر عاطفی به مینا نزدیک شدم و سعی کردم برخورد قابل قبولی با او داشته باشم. از طریق اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری سعی کردم به مینا این اطمینان را بدهم که دارای ارزش اعتبار است.
استفاده از معنادرمانی: معنادرمانگران می توانند به مراجعان کمک کنند تا دیدگاه های وسیع تری از منابع معنا در زندگی خود بدست آورند. معنادرمانگرها می توانند با کار بر روی رویاهای مراجعان آنها را به ضمیر هشیارشان نزدیک کنند (فرانکل، 2004). افکــار امیدوارانه است که در زندگی رضایت را فراهم می کند. آرزوی رسیدن به هدف های بزرگ در حافظه تاریخی انسان جای دارد، آن اهدافی که غیرقابل افزایش هستند (اشنایدر، 2002). ازاین رو در جلسات معنا درمانی تلاش کردم تا در زندگی مینا هدف و آرزو ایجاد کنم و به زندگی او معنا و امیدی تازه ببخشم.
شرح مختصري از جلسات معنادرماني به اين صورت بود:
جلسة اول: ارائه اطلاعات پايه اي در مورد معنادرماني، پرسش هاي مرتبط با معنادرماني، توضيح فن آگاهي از ارزش ها، شفاف سازي ارزش هاي خلاق، ارائه برگه ارزش ها، تمرين درون جلسهای: (آنچه می خواهم باشم) تكليف خانه: كشف ارزش هاي خلاق.
جلسة دوم: شفاف سازي ارزش هاي تجربي بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تمرين درون جلسهای: رويدادهاي اخير، تمرين درون جلسهای: مردم و افراد مثبت، تمرين درون جلسهای: نمايش هاي هنري، بحث: استقلال در مقابل وابستگي، تكليف خانه: كامل كردن اكتشاف ارزش هاي تجربي، تكليف خانه: شروع به اكتشاف ارزش هاي نگرشي.
جلسه سوم: شفاف سازي ارزش هاي نگرشي بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تمرين درون جلسهای: گفته هاي حكيمانه، تمرين درون جلسهای: آگهي فوت من، تكليف خانه: كامل كردن كشف ارزش هاي نگرشي، تكليف خانه: ساختن سلسله مراتبي از ارزش ها.
جلسه چهارم: تمركز بر اهداف بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، گسترش دادن: سلسله مراتب ارزش ها، تمرين درون جلسهای: تعيين هدف ها، تمرين درون جلسهای: ديدگاه هاي متفاوت نسبت به اهداف، بحث در مورد دو تمرين اهداف كامل شده.
جلسه پنجم: متناسب كردن اهداف با ارزش ها، بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، تحليل اهداف به منظور متناسب بودن با ارزش هاي شخصي (اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت)، توضيح دادن: اهميت تجربه شدن تمامي ارزش هاي فرد به كمك خودش، تكليف خانه: دانشآموز اهدافش را تحليل مي كند و از ارزش هاي رها شده خود آگاهي مي يابد.
جلسه ششم: تعيين اهداف جديد بحث درباره پيشرفت و مشكلات مربوط به تكليف خانه، در معرض نمايش قرار دادن: تعيين اهداف جديد براي ارزش هاي رها شده (اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلندمدت)، بحث: نظرات مرتبط با موضوع تعيين هدف هاي جديد، دانشآموز يك هدف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت جديد را تعيين و ارزشيابي مي كند.
جلسه هفتم: برنامهريزي براي دستيابي به اهداف، بحث در مورد نتايج تكليف خانه: دانشآموز اهداف جديدش را با مشاور در ميان مي گذارد، طرح دستيابي به هدف (هدف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت):
الف. برنامه ريزي،
ب. اجرا،
ج. ارزشيابي،
د. تنظيم و تعديل.
بحث: نظرات مرتبط با موضوع برنامه ريزي به منظور تحقق اهداف. تكليف خانه: ارائه نمودن دانشآموز براي هر يك از اهداف كوتاه مدت، متوسط و بلند مدت، برنامه (طرح) دستيابي به هدف و نوشتن سناريوي زندگي خويش از بدو تولد تا آینده.
جلسه هشتم: تحليل وضعيت جاري بحث دانشآموز سه هدفي را كه براي تحقق آنها برنامه هايي را طرح نموده است با مشاور در ميان مي گذارد، دانشآموز مثل¬هايي را در مورد چگونگي وارد كردن محاسن و معايب، در طرح برنامه هايش با مشاور در ميان مي گذارد، کلاس چه خط سيري داشته است؟
هرگونه اظهار نظري در مورد کلاس، تمرين درون جلسهای: محاسن و معايب،
بحث: ما در موقعيتي قرار داريم كه تغيير يا عدم تغيير را انتخاب مي نماييم،
بحث: هرگونه تغييري كه دانشآموز به واسطه شركت در جلسات در خود مي بيند،
نقد: مشاور، خود و روند کلاس را مورد نقد قرار مي دهد، ارائه يادبود به دانشآموز.
اطلاعرسانی دقیق به اولیا و همکاری طلبیدن از آنها: رابطه خانه و مدرسه همچون رابطه جسم و روح است، هیچکدام بدون دیگری نمیتواند به اهداف خود برسد و بهقولی خانه و مدرسه دو بال لازم برای پروازند و بدون دیگری امکان پرواز وجود ندارد (اژهای و همکاران، 1392). از خانواده احیا خواستم که ارتباط تنگاتنگ با مشاور داشته باشند که برای حل مشکل بسیار راهگشاست و امیدوارشان کردم که با همکاری هم میتوانیم از پس مشکلات برآییم. مشارکت والدین میتواند نیروی پرقدرتی برای متوقف کردن ادامه جریان مجدد اضطراب و ناامیدی باشد. برای مشکل احیا هم اینکار را کردم با کمک والدین او میخواستم او را در خانه به آرامش دعوت نمایم.
مسئولیت دادن به دانشآموز: در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، تلاش کردم به مینا مسئولیتهایی که بهنظر مهم بودند، بدهم. بهطو مثال از او درخواست کردم در زمینه تزئینات و دکوراسیون مرکز مشاوره به ما کمک کند و همچنین در برخی از تولیدا محتوای مشاورهای از نظراتش استفاده میکردم و نتیجه کا را به او نشان میدادم و اوج شادمانی و رضایت خاطر را در نگاهش میدیدم.
پرورش ایمان به خداوند: تلاش کردم در زمان درد و دل و در حین جلسات معنادرمانی مینا به درک معنای خودشناسی و خداشناسی برسد. از طریق داستانهای مناسب و همچنین روایتهای گوناگون و آشنا کردن مینا با مطالعه صحیفه سجادیه مینا را به این فکر فرو بردم که خداوند از خلقت بندگانش هدفی داشته و بندگان برای خدا دارای ارزش و اعتبار هستند.
کشف استعداد هنری دانشآموز: پس از اولین ملاقاتی که از خانه مینا داشتم، به اتاقش رفتم و با نقاشیها و نوشتههایش مواجه شدم. متوجه شدم که بسیار به نقاشی و نوشتن علاقه دارد اما کسی به اینعلایق توجهی ندارد. تصمیم گرفتم نظر او را روی علایقش معطوف کنم و در این زمینه بسیار تشویقش کردم و کارهای او در جلسات اول در مقایسه با کارهایش در جلسات آخر قابل مقایسه نبودند و او با پیشرفت قابل ملاحظهای در نقاشیهایش بسیار شگفتزده ام کرد.
نتیجهگیری
پژوهش حاضر بهمنظور افزایش امید به زندگی یکی از دانشآموزان انجام شد و از طریق روش معنادرمانی، مسئولیت دادن به دانشآموز در راستای انگیزه دهی و امید بخشی و بالابردن عزت نفس، استفاده از رویکرد پرورش ایمان به خداوند و درک معنای خودشناسی و خدا شناسی، اهمیت دادن به پیشرفتهای جزئی در زمینه تحصیلی و رفتاری، کشف استعداد هنری دانشآموز و پروراندن آن استعداد از طریق تشویق و توجه و ... مبادرت به کاهش اضطراب و افزایش امید به زندگی دانشآموز شد. با بهرهگیری از راهکارهای یاد شده، نمرات آزمونهای روانشناسی اضطراب و امیدبه زندگی مینا نیز بسیار راضی کننده بودند.
دانشآموز مذکور، با امید و انگیزه بسیار، سعی در پیشرفت و موفقیت تحصیلی را از سر گرفته است و پیشرفت در دروس و رضایت معلمین تایید کنندهی این موضوع هستند.
والدین نیز از پیشرفتهای دانشآموز بسیار خرسند بودند و متوجه شدند که دخترشان دارای استعداد است منتها اعتماد به نفس لازم برای شکوفایی آن را نداشت و همچنین بستر مناسب برای شکوفایی این استعداد از طرف والدین فراهم نشده بود. والدین و معلمین به این پیشرفتها اشاره مینمودند و شروع به تعریف و تشویق از او مینمودند که این خود باعث تقویت اعتماد به نفس و افزایش امید به زندگی در او شد.
محدودیتها و موانع
تعطیلات اجباری مربوط به کرونا باعث شد که ملاقاتهایمان به جلسات مشاوره از راه دور تبدیل شود و انجام کارها کمی به سختی صورت گیرد. همچنین روشهایی مانند بازدید و مصاحبه با مشاغل گوناگون و نمایشگاههای هنری به منظور آشنایی با اهداف آینده، به علت محدودیتهای رفت و آمد در زمان کرونا، قابل انجام نبود.
پیشنهادها
با توجه به این که رویکرد معنادرمانی میتواند تاثیر به سزایی بر کاهش اضطراب و افزایش امید به زندگی دانشآموزان داشته باشد که در موفقیت دانشآموزان نقش مهمی را ایفا کند، برای مشاوران آموزشهای لازم صورت گیرد تا بتوانند با بهره گیری از این تکنیک ها به دانشآموزان دارای این اختلال که تعدادشان رو به افزایش نیز میباشد کمک کنند. همچنین برگزاری جلسات و تولید محتوا با موضوعات فرزندپروری، نداشتن توقعات بیجا از کودکان، کشف استعداد و دادن ارزش و اعتبار به آنها، میتواند راهکاری پیشگیرانه برای بروز اینگونه مشکلات در دانشآموزان باشد. (تمامی ضمائم و پیوست از جمله عکس، نقاشیهای مینا و نوشتهها و ... در قالب سیدی پیوست میباشد.)
فهرست منابع:
اژهای، ج.، و. منظری توکلی.س ر. حسینی و هاشمیزاده. 1392. بررسی اثربخشی درمان شناختیرفتاری گروهی، معنی درمانی گروهی و تلفیق آنها بر افزایش سازگاری اجتماعی دانشآموزان ناسازگار. فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهش در سلامت روانشناختی، دوره 6، شماره 3، ص 30 تا 39.
بهپژوه، ا. 1378. خانواده و فرزندان. انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
رباط میری، س.، م. مهرابی زاده هنرمند.ی. زرگر. ر. کریمی خویگانی. 1392. تاثير معنادرماني به شيوه گروهي بر افسردگي و اميد در دانشجويان. نشریه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، دوره 14، شماره 3، ص 3 تا 10.
سدرپوشان، ج. 1393. اثربخشي معنادرمانی بر اضطراب امتحان دانش آموزان دختر متوسطه. نشریه فناوری آموزش، دوره 7، شماره 4، ص 307 تا 313.
موسوی، م. 1388. بررسی اثربخشی درمان شناختیرفتاری و واقعیت درمانی گروهی بر نوجوانان بدسرپرست یا بیسرپرست. پایاننامه ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، ص 25 تا 35.
نيكنامي، م. 1396. اثربخشي مشاوره گروهي به روش معنادرماني (فرانكل) بر كاهش نااميدي در نوجوانان سنين بين13 تا 18 سالة هنرستان آزادگان سقز. پايان نامة كارشناسي ارشد مشاورة دانشگاه علامه طباطبايي.
Dubois, J. M. 2000. Psychotherapy and ethical therapy: Viktor Frankls non-reductive approach. Logo therapy and existential analysis: an interdisciplinary journal of education, research and practice, 1, 39-65.
Fife, Betsy L. 1995. The measurement of meaning in illness. Social Science & Medicine, 40(8), 1021-1028. Frankl, V. E. 2004. On the theory and therapy of mental disorders: an introduction to logo therapy and existential analysis. USA: Taylor & Francis books.
Snyder, C. R. 2002. Hope theory: Rainbows in the mind. Psychological inquiry. 13.249-275.
Fife, Betsy L. 1995. The measurement of meaning in illness. Social Science & Medicine, 40(8), 1021-1028. Frankl, V. E. 2004. On the theory and therapy of mental disorders: an introduction to logo therapy and existential analysis. USA: Taylor & Francis books.
Snyder, C. R. 2002. Hope theory: Rainbows in the mind. Psychological inquiry. 13.249-275.
نویسنده:لیلا لقمانی- کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی مشاور مدارس استان گیلان
برگرفته از: کتاب افق تجربه 9(مجموعه آثار برگزیده نهمین جشنواره کشوری تجارب برتر تربیتی و مشاوره ای 1400) اداره کل امور تربیتی،مشاوره و مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی
برگرفته از: کتاب افق تجربه 9(مجموعه آثار برگزیده نهمین جشنواره کشوری تجارب برتر تربیتی و مشاوره ای 1400) اداره کل امور تربیتی،مشاوره و مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی