رهیاری فراخودآگاه
کوچینگ خودآگاهی تا فراآگاهی
پندارفاضل در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت : بسیاری از مردم داستان زندگی هلن کلر را خواندهاند و از هوش، کنجکاوی و شوخ طبعی این زن شاد که نه میتوانست ببیند و نه بشنود، شگفتزده شدهاند. من اولین بار زندگینامه فوقالعاده او را در یک روز بهاری خواندم، در حالی که روی صندلی در چمنزاری، زیر درخت گیلاس پر از شکوفههای صورتی نشسته بودم و به آواز پرندگان گوش میدادم. به سرعت سعی کردم تصور کنم زندگی بدون عملکرد گوش و چشم چگونه خواهد بود. تصورش سخت بود.
هلن سالهای اولیه زندگی خود را بدون کلمات، به مثابه زندگی در منطقه خاکستری "هیچ زندگی" یا "هیچ جهان"، توصیف کرد. او میگفت: " نمیدانستم انسان بودن به چه معناست. "
وقتی هفت ساله بود، معلم زبان اشارهای به مزرعه والدینش آمد تا تمام تابستان با صبوری با او کار کند. هلن درک معنی زبان را یک پیشرفت غیرمنتظره بزرگ توصیف میکند. معلم او چهل بار حروف کلمه آب را کف دست او هجی کرد تا اینکه ناگهان متوجه شد که یک کلمه چیست!
در لحظهای کلیدی، او از واکنشی هیجانی و "فقط حیوانی" به درکی انسانی رسید. او فهمید که یک کلمه چیست! او دست معلم خود را گرفت و او را به داخل خانه کشاند تا حروف کلمات هر آنچه را که میتوانست لمس کند و برای او هجی کند. همانطور که بعداً توضیح داد، او میخواست "جهان را زنده کند". هلن نویسنده تحصیلکردهای شد که گرمی، نشاط و نبوغ او سرانجام به نمادی از توانایی گسترده و قدرتمند انسانی تبدیل شد. او در دههی 1940 و 1950 به دلیل تفسیر ادبی و راهبری خلاقانه شهرت داشت.
بسیاری از نویسندگان، آهنگسازان، اندیشمندان و دیپلماتهای مشهور با هلن مشورت میکردند و در خانهاش در واشنگتن به دیدارش میرفتند. برخی از مشهورترین اظهارات او به ایدههای کلیدی پیشرفت انسانی میپردازد. سه مورد از آنها در اینجا ذکر شده است:
پیشزمینهای برای درک سه سیستم مغزی خود دارید. این پیشزمینه، کلید درک سازماندهی سیستم ذهنی شما نیز هست. آمادهاید که مهارتهایی را پروررش دهید که به رابطه بین سیستمهای خودآگاه و فراآگاهی فکری خود دست یابید و آن را تقویت کنید. بررسی، آزمایش و اعتماد کامل به این رابطه، زمینهای عمیق برای گفتگوهای تحولآفرین ایجاد میکند و از زندگی کردن یک زندگی واقعی حمایت میکند.
توجه داشته باشید که ما به جای "ضمیر ناخودآگاه" رایج از عبارت "فرا آگاه" استفاده میکنیم. "فرا آگاه" دقیقتر است چراکه ضمیر عمیقتر و منبع ارزش ما، همانطور که نشان خواهیم داد، بسیار آگاه و یکپارچه است. ما همچنین از این ضمیر بزرگتر به عنوان سیستم دانش عمیق شما یاد میکنیم زیرا وظیفه سازماندهی ارزشها و هدف اصلی شما را در زندگی را بعهده دارد.
ماهیت ضمیر خودآگاه شما چیست؟
لحظهای به این موضوع فکر کنید: در حال حاضر از چه چیزی آگاه هستید؟ هرجا که هستید، به اطراف خود نگاه کنید و به محیط پیرامونتان توجه کنید. به چه چیزهایی آگاهید؟ ممکن است دریابید که ضمن خودآگاهتان مانند پریسکوپ یک زیردریایی عمل میکند. متوجه میشوید که پریسکوپ توجه شما از سویی به سویی دیگر میچرخد، شاید به اجسام آشنا، صداهای دور دستها، صدای دیگران که در جایی صحبت میکنند، و یا ماشینهای بیرون. شاید توجهتان به حواس درون بدن یا تنفستان باشد. شاید بر یک گفتگوی درونی متمرکز باشد- صدای آهستهای ممکن است بگوید: "منظور او از ضمیر خودآگاه چیست؟ "
به عبارت دیگر، چیزهایی وجود دارد که میتوانید آگاهانه به آنها توجه کنید، اما تمایل دارید که این کار را به ترتیب انجام دهید. به طور معمول برای بیشتر مردم، توجه آگاهانه محدود است و در هر لحظه بر بیش از سه تا پنج چیز متمرکز نیستند.
مطالعات نشان میدهد که ضمیر خودآگاه (بسته به فرهنگ و عملکرد شخصی فرد) تمایل دارد که در یک زمان به حدود چهار تا هفت قطعه (مسائل جانبی) توجه داشته باشد. هنگامی که توجه آگاهانه خود را به جایی که نیاز دارید معطوف میکنید، به سادگی تمرکزتان بر چیزهای دیگر را حذف میکنید.
اگرچه ممکن است توجه چندانی به این فرایند نداشته باشیم، اما همه ما با این تمرکز پیوسته ضمیر خودآگاه آشنا هستیم. همین حالا با آگاهی از انگشت شست پای چپ خود این موضوع را بررسی کنید. تا قبل از این، بخ احتمال زیاد انگشت شست پای چپتان را در نظر نداشتید. وقتیکه تصمیم گرفتید به انگشت شست پای چپتان فکر کنید، به طور خودکار آن اطلاعاتی را که در تمام مدت در دسترس بود، به سطح آگاهی هوشیارتان آوردید. وقتی به طور عمدی به آن فکر نمیکردید حس انگشت شست پای چپتان کجا بود؟ این حس به سادگی توسط ضمیر فرا آگاه شما کنترل و بررسی میشد.
حواس جسمی شما همیشه در دسترس است اما اغلب از سطح آگاهی هوشیار خارج میشود. اگرچه توجه آگاهانه، سلامت کل سیستم یکپارچه مغز را به دقت بررسی میکند، اما با حذف بسیاری از حوزههای غیر مهم، مانند تمرکز بر انگشت شست پا از سطح آگاهی هوشیار، به دقت از توجه آگاهانه محافظت میکنیم.
پندارفاضل در ادامه نوشت :بدیهی است که همه اطلاعات مربوط به جسم در هر لحظه بصورت آگاهانه درک نمیشود، اما وقتی سراغ هر قسمت از آن میرویم، بلافاصله در دسترس قرار میگیرد. مغز هیجانی شما هم همیشه بر وضعیت هیجانیتان نظارت دارد. ارتباط قوی بین مغز شبکهای و مغز هیجانی به این معنی است که هیجانات و حواس جسمانی شما بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و به دقت نظارت میشوند.
این سیستم دو مغزی تمایل به کنترل توجه دارد.
ضمیر خودآگاه در خدمت نیتهای آگاهانه است. از آنجا که ضمیر آگاه تمایل دارد که محدود باشد و در یک زمان فقط به چهار قسمت از اطلاعات موجود توجه داشته باشد، میتواند به سرعت حواسش پرت شود. اگر اجازه دهید نیت تان تغییر کند، به راحتی این اتفاق میافتد.
از آنجا که آگاهی یک وسیله متمرکز است که توسط نیتتان هدایت میشود، ضمیر خودآگاه تمایل دارد بر جزئیات بیشتر و بیشتری در مورد هر نیتی تمرکز کند و ممکن است در جزئیات گم شود. از آنجایی که ضمیر خودآگاه محدود است، ترجیح میدهد انتخابهای شفافی (بله/خیر، این/آن، اینجا/آنجا، یا این/یا آن) را انتخاب کند.
این بدان معناست که میتوان به راحتی تمرکزمان را بر روی تصویر بزرگ بسط دهیم- احتمالات و انتخابهای بیشتری که وقتی توجه خود را معطوف میکنیم و آگاهی خود را با سؤالات کلی گسترش میدهیم، بلافاصله در دسترس قرار میگیرند. قشر بصری مخ باید توسعه یابد تا به خوبی مورد استفاده قرار بگیرد.
در غیر این صورت، عادتهای قدیمی آگاهی که عمدتاً هیجانی و عادتی هستند و جزئیات لحظهای، کنترلمان میکنند.
سؤالات رهیاری برای تقویت قدرت نیت و مرتبط کردن توجه با نیت طراحی شدهاند. افراد زمانی که از سیستم یکپارچه بزرگتر با طراحی، هماهنگی و انعطافپذیری استفاده کنند، عادتهای جدیدی را میآموزند.
هلن سالهای اولیه زندگی خود را بدون کلمات، به مثابه زندگی در منطقه خاکستری "هیچ زندگی" یا "هیچ جهان"، توصیف کرد. او میگفت: " نمیدانستم انسان بودن به چه معناست. "
وقتی هفت ساله بود، معلم زبان اشارهای به مزرعه والدینش آمد تا تمام تابستان با صبوری با او کار کند. هلن درک معنی زبان را یک پیشرفت غیرمنتظره بزرگ توصیف میکند. معلم او چهل بار حروف کلمه آب را کف دست او هجی کرد تا اینکه ناگهان متوجه شد که یک کلمه چیست!
در لحظهای کلیدی، او از واکنشی هیجانی و "فقط حیوانی" به درکی انسانی رسید. او فهمید که یک کلمه چیست! او دست معلم خود را گرفت و او را به داخل خانه کشاند تا حروف کلمات هر آنچه را که میتوانست لمس کند و برای او هجی کند. همانطور که بعداً توضیح داد، او میخواست "جهان را زنده کند". هلن نویسنده تحصیلکردهای شد که گرمی، نشاط و نبوغ او سرانجام به نمادی از توانایی گسترده و قدرتمند انسانی تبدیل شد. او در دههی 1940 و 1950 به دلیل تفسیر ادبی و راهبری خلاقانه شهرت داشت.
بسیاری از نویسندگان، آهنگسازان، اندیشمندان و دیپلماتهای مشهور با هلن مشورت میکردند و در خانهاش در واشنگتن به دیدارش میرفتند. برخی از مشهورترین اظهارات او به ایدههای کلیدی پیشرفت انسانی میپردازد. سه مورد از آنها در اینجا ذکر شده است:
- هلن در پاسخ به سؤالی در مورد محدودیت تجربیات او بدلیل فقدان بینایی و شنوایی، از ته دل خندید. او پاسخ داد: "این هیچ ارتباطی با عملکرد چشم و گوش ندارد. تجربه بسیار بزرگ است! ” وی افزود: چشم و گوش چیزهای کوچکی برای از دست دادن هستند. بدتر از آن زندگی بدون رویا خواهد بود "!
او یک بار از وضعیت شخصی خود به عنوان استعاره برای شرایط انسانها در حالت کلی استفاده کرد. "من فقط یکی هستم، اما هنوز یکی هستم. اگرچه نمیتوانم همه کارها را انجام دهم، اما هنوز کارهایی هست که میتوانم انجام دهم. و از انجام کاری که میتوانم انجام دهم، چون نمیتوانم همه کارها را انجام دهم، امتناع نخواهم کرد. "
بسیاری از مردم جمله ارزشمند او را -هشدار کسی که "به زندگی بازگشت" و هر لحظه آن را غنیمت شمرد- به خاطر میسپارند: "زندگی جز یک ماجراجویی جسورانه نیست! " ما در اینجا با سخنان هلن چیزی بسیار عمیق و مهم را لمس میکنیم. همه ما در طول زندگی خود بارها و بارها رویاهایی داشتیم. با این وجود، گاهی مانند گدایان روی میز رفتار میکنیم. ما فقط میتوانیم کیفیت زندگی خود را تعیین کنیم. این فقط ما هستیم که میتوانیم قاطعانه هدف رسیدن به رویاهایمان را انتخاب کنیم و متعهد به تحقق آنها باشیم.
پیشزمینهای برای درک سه سیستم مغزی خود دارید. این پیشزمینه، کلید درک سازماندهی سیستم ذهنی شما نیز هست. آمادهاید که مهارتهایی را پروررش دهید که به رابطه بین سیستمهای خودآگاه و فراآگاهی فکری خود دست یابید و آن را تقویت کنید. بررسی، آزمایش و اعتماد کامل به این رابطه، زمینهای عمیق برای گفتگوهای تحولآفرین ایجاد میکند و از زندگی کردن یک زندگی واقعی حمایت میکند.
توجه داشته باشید که ما به جای "ضمیر ناخودآگاه" رایج از عبارت "فرا آگاه" استفاده میکنیم. "فرا آگاه" دقیقتر است چراکه ضمیر عمیقتر و منبع ارزش ما، همانطور که نشان خواهیم داد، بسیار آگاه و یکپارچه است. ما همچنین از این ضمیر بزرگتر به عنوان سیستم دانش عمیق شما یاد میکنیم زیرا وظیفه سازماندهی ارزشها و هدف اصلی شما را در زندگی را بعهده دارد.
ماهیت ضمیر خودآگاه شما چیست؟
لحظهای به این موضوع فکر کنید: در حال حاضر از چه چیزی آگاه هستید؟ هرجا که هستید، به اطراف خود نگاه کنید و به محیط پیرامونتان توجه کنید. به چه چیزهایی آگاهید؟ ممکن است دریابید که ضمن خودآگاهتان مانند پریسکوپ یک زیردریایی عمل میکند. متوجه میشوید که پریسکوپ توجه شما از سویی به سویی دیگر میچرخد، شاید به اجسام آشنا، صداهای دور دستها، صدای دیگران که در جایی صحبت میکنند، و یا ماشینهای بیرون. شاید توجهتان به حواس درون بدن یا تنفستان باشد. شاید بر یک گفتگوی درونی متمرکز باشد- صدای آهستهای ممکن است بگوید: "منظور او از ضمیر خودآگاه چیست؟ "
به عبارت دیگر، چیزهایی وجود دارد که میتوانید آگاهانه به آنها توجه کنید، اما تمایل دارید که این کار را به ترتیب انجام دهید. به طور معمول برای بیشتر مردم، توجه آگاهانه محدود است و در هر لحظه بر بیش از سه تا پنج چیز متمرکز نیستند.
مطالعات نشان میدهد که ضمیر خودآگاه (بسته به فرهنگ و عملکرد شخصی فرد) تمایل دارد که در یک زمان به حدود چهار تا هفت قطعه (مسائل جانبی) توجه داشته باشد. هنگامی که توجه آگاهانه خود را به جایی که نیاز دارید معطوف میکنید، به سادگی تمرکزتان بر چیزهای دیگر را حذف میکنید.
اگرچه ممکن است توجه چندانی به این فرایند نداشته باشیم، اما همه ما با این تمرکز پیوسته ضمیر خودآگاه آشنا هستیم. همین حالا با آگاهی از انگشت شست پای چپ خود این موضوع را بررسی کنید. تا قبل از این، بخ احتمال زیاد انگشت شست پای چپتان را در نظر نداشتید. وقتیکه تصمیم گرفتید به انگشت شست پای چپتان فکر کنید، به طور خودکار آن اطلاعاتی را که در تمام مدت در دسترس بود، به سطح آگاهی هوشیارتان آوردید. وقتی به طور عمدی به آن فکر نمیکردید حس انگشت شست پای چپتان کجا بود؟ این حس به سادگی توسط ضمیر فرا آگاه شما کنترل و بررسی میشد.
حواس جسمی شما همیشه در دسترس است اما اغلب از سطح آگاهی هوشیار خارج میشود. اگرچه توجه آگاهانه، سلامت کل سیستم یکپارچه مغز را به دقت بررسی میکند، اما با حذف بسیاری از حوزههای غیر مهم، مانند تمرکز بر انگشت شست پا از سطح آگاهی هوشیار، به دقت از توجه آگاهانه محافظت میکنیم.
پندارفاضل در ادامه نوشت :بدیهی است که همه اطلاعات مربوط به جسم در هر لحظه بصورت آگاهانه درک نمیشود، اما وقتی سراغ هر قسمت از آن میرویم، بلافاصله در دسترس قرار میگیرد. مغز هیجانی شما هم همیشه بر وضعیت هیجانیتان نظارت دارد. ارتباط قوی بین مغز شبکهای و مغز هیجانی به این معنی است که هیجانات و حواس جسمانی شما بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و به دقت نظارت میشوند.
این سیستم دو مغزی تمایل به کنترل توجه دارد.
ضمیر خودآگاه در خدمت نیتهای آگاهانه است. از آنجا که ضمیر آگاه تمایل دارد که محدود باشد و در یک زمان فقط به چهار قسمت از اطلاعات موجود توجه داشته باشد، میتواند به سرعت حواسش پرت شود. اگر اجازه دهید نیت تان تغییر کند، به راحتی این اتفاق میافتد.
از آنجا که آگاهی یک وسیله متمرکز است که توسط نیتتان هدایت میشود، ضمیر خودآگاه تمایل دارد بر جزئیات بیشتر و بیشتری در مورد هر نیتی تمرکز کند و ممکن است در جزئیات گم شود. از آنجایی که ضمیر خودآگاه محدود است، ترجیح میدهد انتخابهای شفافی (بله/خیر، این/آن، اینجا/آنجا، یا این/یا آن) را انتخاب کند.
این بدان معناست که میتوان به راحتی تمرکزمان را بر روی تصویر بزرگ بسط دهیم- احتمالات و انتخابهای بیشتری که وقتی توجه خود را معطوف میکنیم و آگاهی خود را با سؤالات کلی گسترش میدهیم، بلافاصله در دسترس قرار میگیرند. قشر بصری مخ باید توسعه یابد تا به خوبی مورد استفاده قرار بگیرد.
در غیر این صورت، عادتهای قدیمی آگاهی که عمدتاً هیجانی و عادتی هستند و جزئیات لحظهای، کنترلمان میکنند.
سؤالات رهیاری برای تقویت قدرت نیت و مرتبط کردن توجه با نیت طراحی شدهاند. افراد زمانی که از سیستم یکپارچه بزرگتر با طراحی، هماهنگی و انعطافپذیری استفاده کنند، عادتهای جدیدی را میآموزند.
بسیار بسیار خوشحالم که این سعادت را داشتم که امروز با صفحه سایت شما مواجه بشوم. از این بابت اول خداوند را شکر میکنم بعد صمیمانه از نویسنده این متن پرمغز و ارزشمند ممنونم.
امروز برای اولین بار تونستم مفهوم ضمیرناخودآگاه رو با علم حضوری ادراک کنم. اگر چه دائما باهاش کار داشتم و همواره روی زندگی و رفتار من تاثیر داشت ولی امروز تونستم بشناسمش! این برای من بسیار ارزشمنده چون قطعا مدیریت ضمیر فراآگاه بسیار ارزشمند و مهمه... وقتی به زندگی هلن اشاره کردین اونجایی که گفتید معلمش چهل بار روی کف دستش یک کلمه را هجی کرد تا او برای اولین بار از دنیای حیوانی پا به عرصه ادراک انسانی بذاره! بسیار ارزشمند بود. ممنونم باور کنید اشکم دراومد. 🌹