علم قبلاً فکر میکرد مغز ما مجموعهای از ارتباطهای متراکم است که بین ۱۰۰ میلیارد نورون داخل جمجمهمان شکل گرفته است، و این ارتباطها تا وقتی بزرگ بشویم تا حد زیادی تثبیت شده است. امروز میدانیم که اینطور نیست. مغز انسان بهشدت انعطافپذیر است. سلولهای عصبی به کرات ارتباطهای قدیمی را قطع میکنند و ارتباطات جدیدی برقرار میکنند. وقتی با پدیدۀ فرهنگی جدیدی از جمله مصرف اخبار وفق پیدا میکنیم، در نهایت مغزمان متفاوت میشود. تطبیق با اخبار در سطح بیولوژیک اگر اطلاعاتی واقعاً برای حرفهتان، شرکتتان، خانوادهتان یا اجتماعتان مهم باشد، به موقع از آن باخبر میشوید، از سمت دوستانتان، مادرزنتان یا هر کسی که با او صحبت میکنید یا میبینید اتفاق میافتد. اخبار از نو برنامهمان را مینویسند. یعنی مغزمان متفاوت کار میکند، حتی وقتی در حال مصرف اخبار نیستیم. و این خطرناک است.
هر چه بیشتر اخبار مصرف کنیم، بیشتر از مدارهای عصبی مخصوصِ مرور و چندکارگی استفاده میکنیم، و به مدارهای عصبی مورد استفاده برای مطالعۀ عمیق و تفکر با تمرکز ژرف بیاعتناییِ بیشتری میکنیم. اکثر مصرفکنندگان اخبار -حتی اگر قبلاً کتابخوانهایی پرشور بوده باشند- تواناییشان برای خواندن و درک مقالات بلند و کتاب را از دست دادهاند. بعد از چهار، پنج صفحه خسته میشوند، تمرکزشان از بین میرود و آشفته میشوند. دلیلش این نیست که سنشان بالاتر رفته یا برنامههایشان سنگینتر شده است. علتش این است که ساختار فیزیکی مغزشان تغییر کرده است. به زبان استاد مایکل مرزنیچ (دانشگاه کالیفرنیا، سان فرانسیسکو) که در حوزۀ انعطافپذیری عصبی پیشگام است، «مغزهایمان را آموزش دادهایم تا به مزخرفات توجه کنند».
مطالعۀ عمیق از تفکر عمیق تمایزناپذیر است. وقتی خبر مصرف میکنید، مغزتان از نظر ساختاری تغییر میکند. این یعنی نحوۀ تفکرتان تغییر میکند. کسب مجدد توانایی تمرکز و تأمل، مستلزم یک رژیم همهجانبۀ عاری از اخبار است.
۸. اخبار پرهزینه است
اخبار وقتمان را تلف میکند و هزینههایی گزاف دارد.
اخبار به سه شکل بازدهی را تحت فشار قرار میدهد. اول، مدت زمانی را حساب کنید که مصرفِ خبر میگیرد. این مدت را در واقع دارید برای خواندن، شنیدن یا تماشای اخبار هدر میدهید.
دوم، زمانِ لازم برای تمرکز مجدد یا هزینۀ تغییر وضعیت را جمع بزنید. این زمان را صرف میکنید تا به کاری برگردید که قبل از مزاحمت اخبار انجام میدادید و آن را هم هدر میدهید. باید افکارتان را سامان بدهید. قرار بود چه کار کنید؟ هر بار که برای بررسی اخبار، در کارتان وقفه میاندازید، برای اینکه دوباره حواستان را جمع کنید، زمان بیشتری تلف میشود.
سوم، اخبار حتی ساعتها بعد از اینکه خبرهای داغ امروز را هضم کردیم، حواسمان را پرت میکند. داستانها و تصاویر خبری برای ساعتها و گاهی روزها بعد از شنیدن خبر، در ذهنتان تداعی میشود و مدام رشتۀ افکارتان را پاره میکند. چرا میخواهید چنین بلایی سر خودتان بیاورید؟
اگر هر روز صبح ۱۵ دقیقه روزنامه بخوانید، بعد در طول ناهار ۱۵ دقیقه و قبل از خواب هم ۱۵ دقیقه اخبار را چک کنید، دارید زمان قابل توجهی را از بین میبرید. بعد، وقتی سر کار هستید ۵ دقیقه اینجا و آنجا، به اضافۀ حواسپرتی و زمان تمرکز مجدد. ساعتهای کارامدی را از دست میدهید که در کل حداقل
نصف روز در هر هفته میشود. نصف روز؛ و برای چه؟
در سطح جهانی، ضرری که به خاطر از دستدادن بهرهوریِ بالقوه به بار میآید، بسیار عظیم است. حملات تروریستی ۲۰۰۸ در بمبئی را در نظر بگیرید، در آن حملات تروریستها حدود ۲۰۰ نفر را در اقدامی وحشتناک برای جلب توجه به قتل رساندند. تصور کنید یک میلیارد نفر به طور متوسط یک ساعت از توجهشان را به فاجعۀ بمبئی اختصاص داده باشند: پیگیری اخبار، تماشای گزارشها در تلویزیون، فکرکردن به آن. تعداد کاملاً حدسی است، اما تخمینها خیلی بیشتر از این حدس است. هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. خیلیهایشان روزهای زیادی را به پیگیری این ماجرا گذراندند. یک ساعت از یک میلیارد نفر میشود یک میلیارد ساعت که برابر است با بیش از ۱۰۰۰۰۰ سال. میانگین جهانی امید به زندگی امروز ۶۶ سال است. پس تقریباً ۲۰۰۰ جان با مصرف خبر بلعیده شد. این رقم خیلی بیشتر از تعداد افرادی است که کشته شدند. به نحوی، گویندگان خبر به شرکای ناخواستۀ تروریستها تبدیل شدند. حداقل حملات بمبئی چیزی جدی بود. به تعداد ساعتهایی نگاه کنید که وقتی مایکل جکسون مُرد از دست رفت؛ هیچ محتوای واقعیای در این داستانها نبود و میلیونها ساعت هدر رفت.
اطلاعات دیگر کالایی کمیاب نیست. اما توجه هست. چرا به آسانی باید هدرش داد؟ نباید نسبت به پول، حیثیت یا سلامتتان اینقدر بیمسئولیت باشید. چرا ذهنتان را هدر میدهید؟
۹. اخبار پیوند بین اعتبار و دستاورد را قطع میکند
اعتبار بر اینکه مردم چطور در جامعه همکاری میکنند اثر میگذارد. در زمان نیاکانمان، حیثیت فرد مستقیماً با دستاوردهایش ارتباط داشت. وقتی میدیدید یکی از اعضای قبیلهتان با دست خالی ببری را کشته است، حرف شجاعتش را در همه جا پخش میکردید.
با ظهور تولید انبوه خبر مفهوم عجیب «شهرت» وارد جامعهمان شد.
شهرت گمراهکننده است، چون مردم عموماً به دلایلی مشهور میشوند که ربط چندانی به زندگیمان ندارد. رسانه بیدلیل، به ستارههای فیلم و گویندگان خبر شهرتی تضمینی میدهد. اخبار رابطۀ بین حیثیت و دستاورد را از هم میپاشد. فاجعه این است که این نوع انگشتنمایی پرسروصدا، دستاورد کسانی که سهم چشمگیرتری در جامعه دارند را نادیده میگیرد.
۱۰. اخبار را روزنامهنگاران تولید میکنند
روزنامهنگاران حرفهای خوب برای داستانهایشان وقت میگذارند، صحت اطلاعتشان را بررسی میکنند و سعی میکنند به همۀ جنبهها فکر کنند. اما مانند هر حرفۀ دیگری، در روزنامهنگاری هم کارآموزانی ناشایست و غیرمنصف وجود دارند که زمان یا ظرفیتی برای تحلیل عمیق ندارند. شاید نتوانید فرق بین یک گزارش حرفهای شستهرفته را با مقالهای شتابزده که نویسندهای به خاطر پول و با انگیزههای پنهانی نوشته است، بفهمید. همۀ آنها شبیه خبر هستند.
تخمین من: کمتر از ۱۰ درصد از داستانهای خبری اصیل هستند. کمتر از ۱ درصد واقعاً تحقیقی هستند. و فقط هر ۵۰ سال یک بار روزنامهنگاران پرده از اتفاقی مثل واترگیت برمیدارند. بسیاری از گزارشها دانش عمومی، تفکراتِ سطحی، گزارشهای دیگران و هر چه میتوان در اینترنت پیدا کرد را سر هم میکنند. بعضی از روزنامهنگارها از روی هم کپی میکنند یا به نوشتههای قدیمی ارجاع میدهند، بدون اینکه لزوماً از حک و اصلاحات آنها مطلع شده باشند. کپیبرداری و کپیبرداری از کپیها تعداد خطاها در داستانها و بیربطیشان را چندبرابر میکند.
۱۱. واقعیتهای گزارششده گاهی و تخمینها همیشه اشتباه هستند
گاهی فکتهایی که گزارش میشوند صرفاً اشتباه هستند. با کاهش بودجۀ ویراستاری در نشریات اصلی، بررسی فکتها شاید مرحلهای در معرض خطر انقراض در فرایند خبر باشد.
مجلۀ
نیویورکر به خاطر بررسی فکتها شهرتی افسانهای دارد. داستان اینطوری بود که وقتی مقالهای به ساختمان اِمپایر استِیت اشاره میکرد، یک نفر از بخش بررسی فکتها بیرون میرفت و از نظر بصری تأیید میکرد که ساختمان واقعاً هنوز پابرجاست. نمیدانم این داستان واقعی است یا نه، اما به نکتهای مهم اشاره دارد. امروز، بررسیکنندۀ فکتها در اکثر شرکتهای خبری، گونهای در معرض خطر انقراض محسوب میشود (حتی با اینکه در
نیویورکر همچنان زنده و سرحال است).
بسیاری از داستانهای خبری حاوی پیشبینیهایی هستند، اما پیشبینی دقیق و صحیح هر چیزی در جهانی پیچیده غیرممکن است. شواهد چشمگیر حاکی از این است که پیشگوییهای روزنامهنگاران و متخصصان در حوزۀ مالی، توسعۀ اجتماعی، کشمکشهای جهانی و تکنولوژی تقریباً همیشه به طور کامل اشتباه است. پس چرا باید چنین مزخرفاتی را مصرف کرد؟
آیا روزنامهها جنگ جهانی اول، رکود بزرگ، انقلاب جنسی، سقوط امپراطوری شوروی، ظهور اینترنت، مقاومت به آنتیبیوتیکها، سقوط میزان زادوولد در اروپا یا افزایش ناگهانی افسردگی را پیشبینی کردند؟ شاید یک یا دو پیشبینی صحیح را در دریایی از میلیونها پیشبینی غلط پیدا کنید.
پیشگویی نادرست نهتنها بیفایده، بلکه آسیبزاست.
برای افزایش صحت پیشبینیهایتان، اخبار را از خودتان دور کنید و تاس بیندازید، یا اگر آماده هستید که عمیق شوید، کتاب و مجلات پر از اطلاعات بخوانید تا ژنراتورهای نامرئیای که بر جهان اثر میگذارند را درک کنید.
۱۲. اخبار فریبکارانه است
گذشتۀ تکاملیمان ما را به یک مزخرفیابِ خوب برای تعاملات رودررو مجهز کرده است. به طور خودکار از نشانههای زیادی استفاده میکنیم تا پنهانکاری و فریب را شناسایی کنیم، نشانههایی که فراتر از پیام شفاهی بوده و ژست، حالات صورت و نشانههای اضطراب مثل کف دست عرقکرده، سرخشدن و بوی بدن را دربرمیگیرند. وقتی در دستههایی کوچک و کنار دیگر آدمها زندگی میکنیم، تقریباً همیشه از سابقۀ پیامآور خبر داریم. اطلاعات همیشه با مجموعهای غنی از فراداده همراه است. امروز، حتی دقیقترین خوانندگان هم میبینند که تمایز داستانهای خبری منصفانه از داستانهایی که طبق دستورکارهای خصوصی نوشته شدهاند، دشوار و انرژیبر است. چرا متحمل چنین کاری شویم؟
داستانها برای خشنودی تبلیغکنندگان (سوگیری تبلیغاتی) یا مالکان رسانه (سوگیری شرکتی) انتخاب یا تحریف میشوند و هر خروجی رسانهای گرایش دارد چیزی را گزارش کند که هر کس دیگری گزارش میکند و از داستانهایی که ممکن است برای کسانی توهینآمیز تلقی میشود اجتناب میکند (سوگیری جریان غالب).
صنعت روابط عمومی به بزرگی صنعت گزارش خبر است. همین بهترین شاهد برای این است که روزنامهنگاران و سازمانهای خبری
میتوانند فریب بخورند یا حداقل تحت تأثیر قرار بگیرند یا نظرشان را عوض کنند. اگر روابط عمومی مؤثر نبود، شرکتها، گروههای ذینفع و سایر سازمانها چنین مبالغ عظیمی را صرفش نمیکردند. اگر متخصصان توجیهگری میتوانند روزنامهنگارانی که تردیدهایی طبیعی به سازمانهای قدرتمند دارند را فریب بدهند، چه چیز باعث میشود فکر کنید میتوانید از حقههایشان فرار کنید؟
داستان نیره را در نظر بگیرید. نیره دختر کویتی ۱۵ سالهای بود که در بازۀ اختلافاتِ منتهی به جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ در کنگرۀ آمریکا شهادت داد. او ادعا کرد که شاهد قتل نوزادان در کویت به دستِ سربازان عراقی بوده است.
۳ عملاً همۀ خروجیهای رسانهای داستان را پوشش دادند. مردم آمریکا از کوره در رفتند و این واکنش کنگره را به سمت تأیید جنگ نزدیکتر کرد. شهادت این دختر که در آن زمان از نظر همۀ خروجیهای رسانهای معتبر بود، امروز پروپاگاندای زمان جنگ دیده میشود.
روزنامهنگاری تصویری کلی از جهان و مجموعهای مشترک از روایتها برای گفتوگو دربارۀ آن را شکل میدهد و افکار عمومی و اقدامات جمعی را جهت میدهد. صبر کنید: آیا واقعاً میخواهیم گزارشگران خبری اقدامات جمعی ما را جهت بدهند؟ به نظرم جامعهای که دغدغههایش را خبرگزاریها ایجاد کرده باشند، دموکراسی بدی است.
۱۳. اخبار منفعلمان میکند
داستانهای خبری عموماً دربارۀ مسائلی هستند که نمیتوانید بر آنها اثری بگذارید. همین باعث میشود خوانندگان چشماندازی جبرگرایانه به جهان داشته باشند.
این را با گذشتۀ پدرانمان مقایسه کنید، زمانی که عملاً میشد براساس هر خبری دست به عمل زد. گذشتۀ تکاملی ما آمادهمان کرده است تا بر اساس اطلاعاتی که داریم دست به عمل بزنیم، اما تکرار روزانۀ اخبار دربارۀ چیزهایی که نمیتوانیم براساسشان دست به کار شویم، منفعلمان میکند. انرژیمان را تحلیل میبرد. چنان خُردمان میکند که دیدگاهی بدبینانه، بیاعتنا، تمسخرآمیز و جبرگرایانه برگزینیم.
اگر مغز انسان با سیلی از اطلاعات مبهم مواجه شود، بدون اینکه بتواند طبق آن اطلاعات عمل کند، با انفعال و احساسِ قربانیبودن واکنش نشان میدهد. واژۀ علمیاش درماندگی آموختهشده است. کمی مبالغهآمیز است، اما تعجب نمیکنم اگر مصرف اخبار حداقل تا حدی در گسترش افسردگی سهم داشته باشد. با نگاهی به خط زمانی، گسترش افسردگی تقریباً به شکل بینقصی همزمان با رشد و بلوغ رسانههای گروهی است. ممکن است تصادفی باشد، شاید هم هجوم مداوم آتشسوزی، قحطی، سیل و ناکامی به افسردگی بیافزاید، حتی اگر این گزارشهای ناراحتکننده از جایی بسیار دور به گوشمان برسد.
۱۴. اخبار به ما توهم نوعدوستی میدهد
کاتلین نوریس (حتی اگر با اکثر ایدههایش موافق نباشم) خیلی خوب نوشته است: «وقتی نگاهمان از گویندۀ خبری که از آخرین شقاوتها میگوید، به سمت امتیازهای لیگِ بسکتبال (انبیاِی) و برآورد قیمت بازار سهام که در زیر صفحه رد میشود میافتد، شاید بخواهیم باور کنیم که همچنان دغدغهمندِ انسانها هستیم. اما بمباران بیوقفۀ تصویر و کلام باعث میشود به نوعدوستی بیاعتنایی کنیم».
اخبار ما را در نوعی احساس صمیمیتِ جهانی میپیچد. همگی شهروندان جهان هستیم. همگی به هم مرتبط هستیم. این سیاره دهکدهای جهانی است. با هم میخوانیم «ما مردم دنیاییم» و نور کوچک فندکمان را با هماهنگی کامل با هزاران نفر دیگر تکان میدهیم. این کار احساس شادابیِ مبهمی به ما میدهد که ما را متوهم میکند که مراقب همدیگر هستیم، اما راه به جایی نمیبرد. وسوسۀ ساختن هر چیزی شبیهِ برادری جهانی، بوی خیالبافیای عظیم میدهد. واقعیت این است که مصرف اخبار باعث نمیشود پیوندهای قویتری با هم پیدا کنیم. با هم در پیوندیم، چون با هم تعامل و بدهبستان داریم.
۱۵. اخبار خلاقیت را از بین میبرد
چیزهایی که از قبل میدانیم، خلاقیتمان را محدود میکند. به همین دلیل است که ریاضیدانان، نویسندگان، آهنگسازان و کارآفرینان اغلب خلاقانهترین کارهایشان را در سن پایین تولید میکنند. آن ها خیلی به چیزهایی که قبلاً امتحان شده است، توجهی ندارند. مغزهایشان از فضای گسترده و خالی از سکنهای که به آنها جسارت میدهد تا ایدههای جدیدی را مطرح و دنبال کنند، لذت میبرد.
حتی یک مغز واقعاً خلاق نمیشناسم که معتاد به اخبار باشد، حتی یک نویسنده، آهنگساز، ریاضیدان، پزشک، دانشمند، موسیقیدان، طراح، معمار یا نقاش. از طرف دیگر، دستۀ بزرگی از مغزهایی میشناسم که به شکل وحشتناکی غیرخلاق هستند و اخبار را مثل مواد مخدر مصرف میکنند.
اثر خلاقیتکُش اخبار شاید به دلیل سادهتری باشد که قبلاً گفتیم: حواسپرتی. اصلاً نمیتوانم تولید ایدههای نوآورانه را با حواسپرتیای که اخبار همیشه به همراه دارد، تصور کنم.
اگر میخواهید راهکارهای قدیمی مطرح کنید، اخبار بخوانید. اگر دنبال راهکارهای جدید هستید، اخبار نخوانید.
به جایش چه کار کنیم؟
بدون اخبار پیش بروید. کاملاً قطعش کنید. یکدفعه آن را کنار بگذارید.
تا حد امکان اخبار را دسترسناپذیر کنید. نرمافزارهای خبری را از روی گوشیتان پاک کنید. تلویزیونتان را بفروشید. آبونمان روزنامههایتان را لغو کنید. سراغ روزنامهها و مجلاتی نروید که در هوایپما و ایستگاه راهآهن پخش شدهاند. پیشفرض جستجوگر وبتان را روی سایتهای خبری تنظیم نکنید. سایتی را انتخاب کنید که هیچ وقت تغییر نمیکند. هر چه کسالتبارتر، بهتر. تمام سایتهای خبری را از فهرست سایتهای محبوب در جستجوگرتان حذف کنید. ویجتهای خبری را از روی دسکتاپتان پاک کنید.
اگر همچنان میخواهید به توهم «از دست ندادن چیزهای مهم» بچسبید، پیشنهاد میکنم هفتهای یکبار نگاهی اجمالی به صفحۀ خلاصۀ
اکونومیست بیندازید. بیشتر از ۵ دقیقه زمان صرفش نکنید.
مجلات و کتابهایی بخوانید که جهان را تبیین میکنند:
ساینس، نِیچر، نیویورکر، آتلانتیک. دنبال مجلاتی بروید که اطلاعات را در کنار هم میگذارند و از ارائۀ پیچیدگیهای زندگی پرهیز نمیکنند، یا اینکه صرفاً سرگرمتان میکنند. جهان پیچیده است و نمیتوانیم هیچ کاری در این باره انجام بدهیم. پس، باید مقالات و کتابهای مفصل و عمیقی بخوانید که پیچیدگی جهان را منعکس میکنند. سعی کنید هفتهای یک کتاب بخوانید. دو یا سه تا کتاب بهتر است. تاریخ خوب است. زیستشناسی. روانشناسی. اینطوری یاد میگیرید سازوکارهای زیربنایی جهان را درک کنید. به جای گستردگی سراغ عمق بروید. از مطالبی لذت ببرید که واقعاً برایتان جالب هستند. با خواندن خوش بگذرانید.
هفتۀ اول سختترین دوره است. اینکه تصمیم بگیرید اخبار را چک نکنید و در عین حال فکر کنید، بنویسید یا بخوانید، این کار نیاز به ریاضت دارد. دارید با میلی که در مغزتان جا خوش کرده میجنگید. در ابتدا، احساس بیخبری یا حتی انزوای اجتماعی میکنید. هر روز وسوسه میشوید سایت خبری مورد علاقهتان را چک کنید. به برنامۀ پرهیز کاملتان پایبند بماند. ۳۰ روز بدون اخبار بمانید. بعد از ۳۰ روز، نگرشی متعادلتر به اخبار دارید. میبینید که وقت بیشتر دارید، تمرکزتان بیشتر است و درک بهتری از جهان دارید.
بعد از مدتی، متوجه میشوید که علیرغم خاموشی خبری شخصیتان، هیچ واقعیت مهمی را از دست ندادهاید و قرار نیست از دست بدهید. اگر اطلاعاتی واقعاً برای حرفهتان، شرکتتان، خانوادهتان یا اجتماعتان مهم باشد، به موقع از آن باخبر میشوید، از سمت دوستانتان، مادرزنتان یا هر کسی که با او صحبت میکنید یا میبینید. وقتی با دوستانتان هستید، بپرسید که آیا اتفاق مهمی دارد در جهان میافتد یا نه. این سؤال، شروعکنندهای عالی برای مکالمه است. اکثر اوقات جوابش این است: «نه واقعاً».
آیا میترسید زندگیِ خالی از اخبار باعث شود در مهمانیها مطرود شوید؟ خب، شاید ندانید که لینزی لوهان به زندان رفت، اما اطلاعات هوشمندانهتری دارید که برای دیگران مطرح کنید: دربارۀ معنای فرهنگی غذایی که دارید میخورید یا کشف سیاراتی خارج از منظومۀ شمسی. اصلاً از صحبت دربارۀ رژیم خبری خود خجالت نکشید. آدمها حیرتزده خواهند شد.
اخبار خوب
جامعه نیاز به روزنامهنگاری دارد، اما به شیوهای متفاوت.
روزنامهنگاری تحقیقی برای هر جامعهای لازم است. نیاز به تعداد بیشتری روزنامهنگار متعهد داریم که در داستانهای معنادار کندوکاو کنند. نیاز به نوعی گزارشگری داریم که بر جامعهمان نظارت داشته باشد و حقایق را کشف کند. بهترین مثالش واترگیت است. اما یافتههای مهم لزوماً به شکل اخبار درنمیآیند. گزارشگری اغلب حساس به زمان نیست. مقالات طولانی مجلات و کتابهای عمیق، محلهای خوبی برای روزنامهنگاری تحقیقی هستند و حالا که اخبار را کنار گذاشتهاید، وقت دارید که آنها را بخوانید.
تکذیبیه
اظهارات بالا، منعکسکنندۀ حقیقیترین دیدگاهی هستند که در زمان نوشتنشان میتوانستم به آن برسم. این حق را برای خودم قائلم که بعداً در دیدگاهم بازبینی کنم. حتی شاید به خودم این اجازه را بدهم که حرفهایم را نقض کنم. در گذشته این کار را کردهام و به احتمال زیاد در آینده هم خواهم کرد. تنها دلیلی که ممکن است دیدگاههایم را تغییر بدهم (تغییر جهتی که بدون شک «مأموران مخصوصِ انسجام» (معمولاً روزنامهنگارانی که با نمرۀ بالا دیپلم گرفتهاند) متوجهش خواهند شد) این است که حرفهای جدیدم به حقیقت نزدیکتر شده باشد، نه به این دلیل که امتیازی شخصی به دست بیاورم.
پینوشتها:
• این مطلب را رولف دوبلی نوشته و در سال ۲۰۱۰ با عنوان «Avoid News» در وبسایت شخصی رولف دوبلی منتشر شده است و برای نخستینبار با عنوان «از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار میکنید» در پروندۀ اختصاصی پانزدهمین شمارۀ فصلنامۀ
ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ میترا دانشور منتشر شده است. وب سایت
ترجمان آن را در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۹۹ با همان عنوان منتشر کرده است.
•• رولف دوبلی (Rolf Dobelli) نویسنده و تاجری سوئیسی است که تحصیلاتش را در فلسفۀ اقتصادی به پایان برده است. عمدۀ شهرتش در دنیای انگلیسیزبان به خاطر کتاب
هنر شفاف اندیشیدن است، بااینحال بیشتر کتابهایش به زبان آلمانی است.
[۱]
Black Swan
[۲] Lehman Brothers: یکی از بزرگترین بانکهای سرمایهگذاری در آمریکا [مترجم].
[۳] در آن روزها کسی نام خانوادگی نیره را نمیدانست. بعدها معلوم شد نام او نیره الصباح است و دختر سفیر کویت در ایالات متحده است. شهادت او در کنگره یکی از بدنامترین نمونههای پروپاگاندای دروغ برای آغاز جنگ علیه کشوری دیگر دانسته میشود [مترجم].