معنویت و سلامت روان / دکتر پریسا همایونپور
دکتر پریسا همایونپور در یادداشتی اختصاصی برای میگنا نوشت : ماه مبارک رمضان میتواند بهانهای باشد برای ایجاد احساس نزدیکی بیشتر با پروردگاری که ریشه در سرشت، باورها و اعتقاداتمان دارد. گاهی بروز بیماری، از دست دادن عزیزی یا هر اتفاق ناخوشایندی میتواند بارقة اولویتهای زندگیمان را بر ما نمایان کند.
هنگامی که غره از زندگی در این جهانیم و احساس میکنیم پشتمان به کوه گرم است و کنترل همه چیز دستمان است، به ما نشان داده خواهد شد که چگونه به جهانی این چنین غیرقابلپیشبینی، دل بسته بودیم و اعتماد داشتیم و آیا ادامة زندگی این چنینی معنادار است؟
برخی افراد بیماری، سوگ یا هر اتفاق ناخوشایند دیگر را به عنوان فرصتی برای عمیقترکردن ارتباطاتشان با چیزهایی که برایشان اهمیت دارد، مغتنم میشمارند. وقت و انرژی خود را به مردم، فعالیتهای جدید، ارزشها، آرمانها و عقایدی که برایشان ارزشمند است، صرف میکنند و اینگونه به زندگی معنا میبخشند. در حقیقت زیستن معنادار آنقدر ارزشمند است که ارزش تلاش کردن را دارد.
برخی افراد نیز به این نتیجه میرسند باید برای آدمها یا چیزهای مهم زندگیشان که با آنها همخوانی دارد، وقت بیشتری صرف کنند. این انتخابها در زندگی که متناسب با اولویتهایشان است، منجر به اعتماد به نفس، بهبود روابط و ارتقا شیوة زندگی آنها میگردد. پژوهشها نشان داده است افراد مبتلا به سرطان پیشرفته که انرژی خود را بر روی معنادارترین ابعاد زندگیشان متمرکز نمودهاند، کمتر دچار ناامیدی و افسردگی میگردند.
پروفسور مارشا لینهان مبدع رویکرد رفتار درمانی دیالکتیک از اصطلاح پذیرش بنیادین برای توصیف روند پذیرش واقعی چالشهای زندگی استفاده میکند. این چالشها و مخاطراتش میتواند شامل پیوستاری از اتفاقات و سرخوردگیهای متداول روزمره تا تغییرات اجتنابناپذیر بدنی طی رشد و تحولات زندگی و در نهایت تأثیر تروما و آسیبهای بزرگ زندگی باشد.
البته که پذیرش حقایق و مواجهه با آنها چالشزاست. به طور طبیعی بشر از هرگونه محدودیت و ناتوانی، در انجام کارهایی که برایش مهم است، بیزار است و بدیهی است هیچگونه آسیب، خطر یا خبر منفی را برای خود و خانوادهاش نخواهد. اما مگر زندگی به کام ما است؟
یادمان باشد پذیرش حقیقت به معنای موافقت ما با آنچه اتفاق افتاده نیست. گاهی ممکن است فکر کنیم با نادیدهگرفتن و انکار واقعیتها، خوشحال خواهیم بود. شاید فکر کنیم شهامتِ چشم در چشم شدن با واقعیتی ناراحتکننده یا ترسناک را نداریم. انگار اگر بپذیریم موضوع جدی است، مشکل جدیتر میشود و ما بیشتر نگران یا تسلیم احساساتمان میشویم. تمام این موارد، بازیهای ذهنی ما است. از یک طرف دیدن این واقعیت که چقدرکنترل ما بر زندگی محدود است، از طرف دیگر پذیرش این مساله که چقدر عمرمان کوتاه است، بسیار دردناک است و میتواند موجب برانگیختگی هیجانات شدیدی شود.
کنار آمدن با آیندهای نامشخص و مواجه شدن با این واقعیت که همة ما روزی رخت از این دنیای فانی بر خواهیم بست، میتواند به ما کمک کند تا ارتباطات خود را با افراد و آنچه برایمان ارزش دارد، عمیقتر نماییم و زندگی را چیزی گرانبها بدانیم، هماهنگ با ارزشهای خود زندگی کنیم و برای افرادی که برایشان اهمیت قائل هستیم احترام گذاریم.
با انجام دو تمرین ساده میتوانیم ذهن را آمادة رویارویی با حقیقت و تلخکامیهای زندگی نماییم.
تجربه غرقگی تجربهای ارزشمند است که از درگیری همه حواس و جسم در انجام فعالیتی منطبق با ارزشها به دست میآید. به همین دلیل انجام آیینهای مذهبی و ورود به مکانهای مقدس تشریفات و آدابی دارد که منجر به احساس غرقگی و خلوص بیشتر میشود. شاید با خواندن این مقاله، بار دیگر که بر سر سفرة افطار مینشینید و به اذان موذنزاده و یا ربنا استاد شجریان گوش میدهید تجربة معنوی عمیقتری را تجربه کنید.
هنگامی که غره از زندگی در این جهانیم و احساس میکنیم پشتمان به کوه گرم است و کنترل همه چیز دستمان است، به ما نشان داده خواهد شد که چگونه به جهانی این چنین غیرقابلپیشبینی، دل بسته بودیم و اعتماد داشتیم و آیا ادامة زندگی این چنینی معنادار است؟
برخی افراد بیماری، سوگ یا هر اتفاق ناخوشایند دیگر را به عنوان فرصتی برای عمیقترکردن ارتباطاتشان با چیزهایی که برایشان اهمیت دارد، مغتنم میشمارند. وقت و انرژی خود را به مردم، فعالیتهای جدید، ارزشها، آرمانها و عقایدی که برایشان ارزشمند است، صرف میکنند و اینگونه به زندگی معنا میبخشند. در حقیقت زیستن معنادار آنقدر ارزشمند است که ارزش تلاش کردن را دارد.
برخی افراد نیز به این نتیجه میرسند باید برای آدمها یا چیزهای مهم زندگیشان که با آنها همخوانی دارد، وقت بیشتری صرف کنند. این انتخابها در زندگی که متناسب با اولویتهایشان است، منجر به اعتماد به نفس، بهبود روابط و ارتقا شیوة زندگی آنها میگردد. پژوهشها نشان داده است افراد مبتلا به سرطان پیشرفته که انرژی خود را بر روی معنادارترین ابعاد زندگیشان متمرکز نمودهاند، کمتر دچار ناامیدی و افسردگی میگردند.
پروفسور مارشا لینهان مبدع رویکرد رفتار درمانی دیالکتیک از اصطلاح پذیرش بنیادین برای توصیف روند پذیرش واقعی چالشهای زندگی استفاده میکند. این چالشها و مخاطراتش میتواند شامل پیوستاری از اتفاقات و سرخوردگیهای متداول روزمره تا تغییرات اجتنابناپذیر بدنی طی رشد و تحولات زندگی و در نهایت تأثیر تروما و آسیبهای بزرگ زندگی باشد.
البته که پذیرش حقایق و مواجهه با آنها چالشزاست. به طور طبیعی بشر از هرگونه محدودیت و ناتوانی، در انجام کارهایی که برایش مهم است، بیزار است و بدیهی است هیچگونه آسیب، خطر یا خبر منفی را برای خود و خانوادهاش نخواهد. اما مگر زندگی به کام ما است؟
یادمان باشد پذیرش حقیقت به معنای موافقت ما با آنچه اتفاق افتاده نیست. گاهی ممکن است فکر کنیم با نادیدهگرفتن و انکار واقعیتها، خوشحال خواهیم بود. شاید فکر کنیم شهامتِ چشم در چشم شدن با واقعیتی ناراحتکننده یا ترسناک را نداریم. انگار اگر بپذیریم موضوع جدی است، مشکل جدیتر میشود و ما بیشتر نگران یا تسلیم احساساتمان میشویم. تمام این موارد، بازیهای ذهنی ما است. از یک طرف دیدن این واقعیت که چقدرکنترل ما بر زندگی محدود است، از طرف دیگر پذیرش این مساله که چقدر عمرمان کوتاه است، بسیار دردناک است و میتواند موجب برانگیختگی هیجانات شدیدی شود.
کنار آمدن با آیندهای نامشخص و مواجه شدن با این واقعیت که همة ما روزی رخت از این دنیای فانی بر خواهیم بست، میتواند به ما کمک کند تا ارتباطات خود را با افراد و آنچه برایمان ارزش دارد، عمیقتر نماییم و زندگی را چیزی گرانبها بدانیم، هماهنگ با ارزشهای خود زندگی کنیم و برای افرادی که برایشان اهمیت قائل هستیم احترام گذاریم.
با انجام دو تمرین ساده میتوانیم ذهن را آمادة رویارویی با حقیقت و تلخکامیهای زندگی نماییم.
- دستان ثناگو پیامی را از دستانتان به مغز ارسال میکنند تا برای رویارویی با حقیقت و واقعیت دشوار زندگی، آماده و پذیراتر باشید. این حالت دستها شبیه قنوت است. با قرارگیری در این حالت سعی کنید انرژی و نور الهی را از دستان وارد کنید و به تمام بدن برسانید.
لبخند ژکوند یا لب متبسم مهارت دیگری است که با در نظر گرفتن دشواری یک شرایط، به شما کمک میکند تا به مغز این پیام را مخابره کنید که این شرایط آن قدرها هم که فکر میکنید دشوار نیست و به پذیرش آن رخداد کمک میکند. در انجام این مهارت میتوان از تنفس عمیق شکمی و انقباض و انبساط توام عضلانی استفاده کرد تا حالت رهایی و آرامش بر تک تک سلولها ایجاد شود.
تجربه غرقگی تجربهای ارزشمند است که از درگیری همه حواس و جسم در انجام فعالیتی منطبق با ارزشها به دست میآید. به همین دلیل انجام آیینهای مذهبی و ورود به مکانهای مقدس تشریفات و آدابی دارد که منجر به احساس غرقگی و خلوص بیشتر میشود. شاید با خواندن این مقاله، بار دیگر که بر سر سفرة افطار مینشینید و به اذان موذنزاده و یا ربنا استاد شجریان گوش میدهید تجربة معنوی عمیقتری را تجربه کنید.