فاطمه فلاح تفتی در یادداشتی برگرفته از کتاب
تاب آوری منابع و گفتمان برای
میگنا نوشت کودک در این سن انجام فعالیتها را یاد میگیرد و به برخی فعاليتها تظاهر میکند و اغـلب نمیتواند خیال را از واقعیت و دروغ را از حقیقت تشخیص دهد. او ممکن است کارهای زیادی را شروع کند اما آنها را تکمیل نمیکند. وظایف اعضای خانواده و دوستانش به اندازه وظایف خـودش بـرایش جالب است، او ممکن است نتواند کارهایش را انجام دهد و کسانی که قرار است به او کمک کنند، طردش کنند. در این شرایط، کودک احساس گناه و بی ارزشی میکند.
والدین و مراقبان میتوانند با انجام کارهای زیر تابآوری را در سن ۴ تا ۷ سالگی تقویت کنند:
- عشق بدون قید و شرط به کودک بدهند.
به صورت کلامی عشق خود را بیان کنند.
قوانینی را وضع و از روشهای دادن امتیازات استفاده کنند .
زمانی که کودک کارهایش را بدون کوچکترین کمکی انجام میدهد، او را تشویق کنند .
نمونه هایی که تاب آوری بوده و فعالیتهایی که تاب آوری نیستند:
- پسر هفت سالهای با پدرش در حیاط هست، پدر و همسایه با هم دعوا میکنند. همسایه با چاقو پدرش را زخمی کرد، پسر دید که چه اتفاقی افتاده.
وقتی پسر فکر میکند که میتواند برای کمک به پدرش کاری انجام دهد (من می توانم)، اگر او سعی کند به پدرش کمک کند و عشق و علاقه خود را با دلداری دادن به او نشان بدهد (من هستم)، از خـود تاب آوری نشان داده است. او همچنین با آگاهی از اینکه افرادی در خانه و در محله هستند که میتواند از آنها برای امداد پزشکی به پدرش، کمک بخواهد (مـن دارم) تاب آوری خود را تقویت میکند. افرادی که میخواهند به او کمک کنند میتوانند به تقویت تاب آوری در پسر با تحسین او به خاطر کاری که برای کمک به پدرش انجام داده است، کمک کرده و به او دلداری بدهند و اطمینان دهند که پدرش از امداد پزشکی بهره مند میشود.
اما اگر پسر به گریه بیفتد یا از صحنه فرار کند، تاب آوری از خود نشان نداده است. اگر برای درخواست کمک بترسد یا اگر کسی او را برای کمک نگرفتن یا حتی برای آنکه از دعوا و زدوخورد جلوگیری نکرده است، سرزنش کند، تاب آوری را در او تضعیف کرده است.
نمونههایی از پروژههای جهانی تابآوری:
- پائول ۶ ساله دارد و در ۳ سالگی تصادف کرده و پاهایش آسیب دیده و دیگر توان ایستادن ندارد. دستهایش کار میکند. او با یک قطعه چوب حصار میسازد و وانمود میکند که خانه میسازد. به زحمت تکههای چوب را برای خانه سازی جمع میکند و پاهایش با حصار برخورد میکند؛ سرخورده میشود و تکههای چوب را پرت میکند و اشکهایش سرازیر میشود.
اهداف مراقب:
به کودک توجه میکند و به او میفهماند که احساسش را درک میکند و میتواند با کلام احساسش را بازگو کند و به راه حلهای دیگری برای اتمام کارش فکر کند و او را تشویق و به لحاظ احساسی از وی حمایت میکند .
نیازهای کودکان:
- یاد میگیرد که خودش را آرام کند و به خود اعتماد کند.
یاد میگیرد که احساسات خودش را به رسمیت بشناسد و آنها را در قالب کلام بیاورد.
واکنشهایی که تاب آوری را تقویت میکنند:
والدین باید کودک را آرام کرده و به او کمک کنند تا در مکانی مناسب، مسیرش را با چیزهای مورد علاقه اش بسازد. باید با کودک خود احساس همدردی کرده و سعی کنند که به او کمک کنند. در نهایت کودک آرام گرفته و با والدینش بازی میکند. او احساس ناراحتی میکند، اما آرام میگیرد.
واکنشهایی که تاب آوری را تقویت نمیکنند:
والدین به کودک اجازه بدهند که گریه کند. آنها معتقدند بهتر است که کودک با مشکلاتش مواجه شود و یاد بگیرد که مشکل را خودش حل کند. کودک احساس ناراحتی میکند، اما باید یاد بگیرد که چطور روی پای خودش بایستد. والدین احساسات کودکان را درک و با او ارتباط برقرار میکنند.
عوامل تقویتی تاب آوری:
من دارم:
- روابط سرشار از اعتماد
الگوهای نقشی
تشویق به داشتن استقلال
من هستم:
- دوست داشتنی و خوش اخلاق هستم
مستقل هستم
به خودم افتخار میکنم
من می توانم:
- مشکلاتم را خودم حل کنم
احساسات و انگیزه هایم را مدیریت می کنم
به دنبال روابط سرشار از اعتماد هستم
نتایج
کودک هفت ساله به خاطر موفقیتهایش به خود افتخار میکند و سعی میکند که فعالیتهایش را به طور مستقل انجام دهد و مشکلاتش را به تنهایی حل کند. او به دلیل غلبه بر چالشها لذت میبرد و ارتباط بین فعالیتها و عواقب آنها را درک و احساس مسئولیت میکند. مهارتهای زبانی همراه با الگوی مناسب از سـوی مـراقـبان، کودک را قادر میسازد که با تأثیر بیشتر ارتباط برقرار کند. او میتواند از توانایی خود برای خوشحال کردن خود و دیگران استفاده کند. همه کودکان هفت ساله تاب آور از منابع "من دارم، مـن هستم و من می توانم" به یک اندازه استفاده نمیکنند و همه آنها شیوه منحصر به خود را دارند.
در اینجا می توانیم از واژگانی برای نشان دادن تاب آوری یک کودک 7 ساله در مورد محیط، خودش و دیگران با مهارتهایش استفاده کنیم.
والدینم دوست دارند که مـن بـرای کاری که انجام میدهم، مسئولیت بیشتری بپذیرم و من را تشویق به این کار میکنند. من مشتاقم که خودم کارهایم را انجام دهم و گاهی احتیاط میکنم. من یاد گرفته ام که قبل از هر کاری فکر کنم تا این گونه زیاد اشتباه نکنم.
- دسترسی به سلامت، آموزش، رفاه و امنیت
والدينم هر وقت بیمار میشوم، من را نزد پزشک میبرند. آنها بـه مـن اجازه میدهند تا به مدرسه یا مهد کودک بروم و کار گروهی با کودکان را تجربه کنم. آنها میتوانند از خدمات اجتماعی یا افراد آگاه کمک بگیرند. مـن احساس امنیت میکنم؛ برای آنکه والدینم کسانی را به من نشان میدهند که از ما حمایت میکنند .
من هستم
- من خوش اخلاق و دوست داشتنی هستم
من به مردم لبخند میزنم، با آنها بازی میکنم. دوست دارم برای عزیزانم، کاری انجام دهـم؛ بـرای آنکه وقتی آنها خوشحال هستند، من هم خوشحالم. من عشقم را با بغل کردن آنها نشان میدهم. نه خیلی شلوغم و نه خیلی آرام؛ رفتار من متعادل است و من می توانم هر وقت بخواهم آرام یا فعال باشم.
- دوست داشتنی، احساس همدردی و نوع دوستی
من از احساسات دیگران آگاه بوده و میتوانم به احساس آنها پاسخ دهم، به آنچه برای آنها رخ داده است، اهمیت می دهم. عشق و علاقه خود را به آنها نشان میدهم و میتوانم درد و رنج آنها را احساس کنم.
- من به خودم افتخار میکنم.
من در بیشتر اوقات، خودم را دوست دارم. من میتوانم خیلی از کارها را انجام دهم و در آینده میآموزم که کارهای بیشتری نیز انجام دهم. من احساس میکنم که مورد پذیرش دیگران هستم و به دیگران به اندازه خـودم اهمیت میدهم. اجازه نمیدهم که کسی مسخرهام کند یا به من صدمه بزند. من به خودم احترام میگذارم .
من کارهای زیادی را خودم انجام میدهم، اما در مواقع لزوم از دیگران اجازه میگیرم. من میدانم که هر کاری انجام دهـم، عـواقب و پیامدهایی دارد. همیشه نمی توانم بپذیرم که اشتباه کردهام، اما سعی میکنم که هر وقت کاری را اشتباه انجام دادم، دیگران را مقصر ندانم.
- سرشار از احساس امید، ایمان و اعتماد
من باور دارم که ایمن و مورد پذیرش هستم. من اعتماد به نفس دارم و میدانم آدم خوبی هستم و میتوانم به افراد زیادی اعتماد کنم. مـن هـمیشه امیدوارم همه چیز بهتر شود .
من می توانم
من میتوانم با والدینم و دیگران حرف بزنم و افکار و احساساتم را با آنها درمیان بگذارم. ما میتوانیم اختلافات میان خودمان را حل کرده و آنچه را به آن نیازمندیم، به صراحت با هم درمیان بگذاریم و توقعات خود را از هـم مطرح کنیم.
مـن مـیتـوانـم مسائل را بسنجم و آنها را درک و سپس سعیکنم تا راهکارهایی برای حل مسأله پیدا کنم. من میتوانم کمک بگیرم. هر وقت با دوستانم مشکلی دارم، آن را به خوبی حل میکنم. ما در مورد مسائل مختلف با هم حرف زده و راه حل را پیدا میکنیم.
- من می توانم احساسات و انگیزه هایم را مدیریت کنم.
من در مورد آنچه دلگیر و عصبانی یا وحشت زدهام میکند، می دانم. من می دانم که چطور باید به این احساسات، واکنش نشان دهـم و با کسی که ناراحتم کرده، صحبت میکنم تا مشکلاتمان حل شود.
- اخلاق خودم و دیگران را می دانم.
من می دانم چه وقتهایی بیفکری کردهام و سعی میکنم که آن را درست کنم. من متوجه میشوم که دیگران چه رفتاری دارند و این شناخت از اطرافیانم بسیار مفید است.
- به دنبال روابط سرشار از اعتماد هستم.
من دوستی دارم که می توانم احساسات، افکار و مشکلاتم را با او درمیان بگذارم. هر وقت کمک یا دلداری بخواهم، از او کمک میگیرم و روابط ما عالی است.