روایت مادری که برای موفقیت در کنکور دست و پای پسرش شد
سیداسماعیل نصرالهی دانشآموز ساروی توانست با معلولیت شدید جسمی و حرکتی رتبه ۲۵ کنکور سراسری رشته علوم انسانی را کسب کند.
سیداسماعیل تابوی قبولی در کنکور را شکست و ثابت کرد، خواستن توانستن است؛ واژهای که شاید برای برخی کلیشهای شده باشد اما برایش یک دنیا حرف دارد.
کسب رتبه ۲۵ دانشآموز معلول ساروی موضوعی نیست که بهراحتی بتوانیم از آن بگذریم، در کنار اینکه تمام تواناییها در مقابل اراده و همت بالای دانشآموز ساروی کم میآورد، عشق و فداکاری مادری را به نمایش گذاشته که نهال خواستن و توانستن را بهخوبی پرورش داده است.
«سید اسماعیل نصراللهی» جوان 18 سالهای است که نمیتواند هیچ یک از اعضای بدنش را حرکت بدهد اما این مسئله محدویتی برای کسب مدالهای رنگارنگ او نشده است. نصراللهی مدالهای افتخار بسیاری در رشته شطرنج دارد اما حالا او افتخار بسیار بزرگتری را کسب کرده و توانسته در کنکور سراسری امسال رتبه 25 رشته علوم انسانی را کسب کند!

*اراده هم در مقابلش کم میآورد
* این مادر یاد گرفت اخم نکند و خسته نباشد
سراغ مادری میرویم خسته نیست خوشحالی و شوق از چهرهاش میبارد ولی هر چه است در دلم او و اراده بالایش را تحسین میکنم؛ مادری که در پیچ و خم روزگار یاد گرفت اخم نکند، سرزنش نکند، فرزندش را با کسی مقایسه نکند خیلی چیزها را نبیند و در مقابل تنها امید دهد و خسته نشود.
مادری که سایه به سایه همراه فرزندش است
درباره خانم پری حجیزاده، مادری که صبحش را با امید شروع میکند اما نمیداند چه زمانی چشمهایش با خستگی بسته میشود، تمام روزش به فرزندش اختصاص دارد در کنار رسیدن به کارهای شخصی فرزندش سایه به سایه همراهیاش میکند، حتی کتابهایش را ورق میزند.
مادری که از روزی فهمید که فرزندش معلول است با تلاشش ثابت کرد فرزندش نخبه است.
پری حجیزاده مادر این دانشآموز نخبه، که روزهایش با پرستاری پسرش در منزل سپری میشود و شبهایش در بیمارستان امام خمینی ساری مشغول رسیدگی به بیماران است.
حتی فکرش هم به ذهنم خطور نمیکرد که با وجود این همه مشغله بتواند پرستار باشد ولی این مادر هم توانسته نقش مادری و هم نقش پرستاری را بهخوبی ایفا کند.

*متوجه استعداد فرزندم شدم
خانم حجیزاده به گذشتهها زمانی که فرزندش متولد شد، برمیگردد و میگوید: از وقتی پسرم به دنیا آمد متوجه استعداد زیاد فرزندم شدم و همین شد که از کودکی همیشه میگفتم تو نخبه هستی...
*مادری که نه اخم میکند؛ نه خسته میشود
۹ ماهه بود متوجه شدیم فرزندم نمیتواند چهار دست و پا برود، مینشست، غلت میزد اما نمیتوانست چهار دست و پا برود بعد از پیگیری متوجه شدیم فرزندم از بیماری نادر رنج میبرد.

مادر اسماعیل درباره نحوه درس خواندن فرزندش میگوید: پسرم به صورت درازکش درس میخواند و توان ورق زدن را ندارد و روزانه 10 تا 12 ساعت درس میخواند.
به گفته این مادر، موضوع مهم در زندگی فرزند علاقه شدیدش به درس خواندن و در مجموع مطالعه است باوجود اینکه حتی نمیتواند برگههای کتاب را ورق بزند اما در وجودش چنان عشقی موج میزند که حتی لحظهای از مطالعه و خواندن نمیتواند غافل شود.
پسرم سیداسماعیل طی این سالها خودخوان بود و تمام درسهایش را در منزل بدون معلم و مشاور خوانده است و شرایط جسمیاش طوری بود که حتی قادر به ورق زدن کتاب نیست.
*سیداسماعیل از مطالعه خسته نمیشود
از خانم حجیزاده میپرسم زمانیکه فرزندتان درس میخواندند احساس خستگی نمیکنید، آن هم ۱۰ ساعت در روز زمان کمی نیست بهویژه برای خانم شاغل پرستاری که بالاخره مشکلات خاص خود را دارد؛ با آرامش خاصی که اصلا اثری از خستگی نیست، میگوید: در تمام این سالها و زمانهایی که فرزندم مشغول درس خواندن است فکرم معطوف به سیداسماعیل است که اصلا خستگی برایش معنا ندارد.
*عاشقانههای یک مادر پرستار
شغلم پرستاری است باتمام عشقم در این حرفه فعالیت میکنم و به خاطر سیداسماعیل ۱۴ سال است شب کار هستم تا بتوانم وظایف مادریام را انجام دهم.
*روزهایش با عشق مادری و شبهایش به عشق پرستاری
روزها و شبهایم با پرستاری میگذرد روزها به عشق مادر بودن و شبها به عشق پرستاری؛ آخر هفتهها هم به واسطه شغل خودم و همسرم که دندانپزشک هستند باید به پدر و مادر همسرم که مسن هستند و نیاز به مراقبت دارند سر بزنیم اما موضوع جالب اینکه سیداسماعیل در طول مسیر به بابلسر درس میخواند و مطالعه میکند واقعا برایم سوال میشود فرزندم از درس خواندن خسته نمیشود.

وی میگوید: از کودکی به فرزندم یاد دادم که مهم ذهن انسانها است نه ناتوانی و مسائل دیگر و این اطمینان را به فرزندم دادم که بدن و جسمش شوم و همین باعث شد هیچگاه معلولیتش به چشمش نیاید..
*معلولیت، محدودیت نیست
همیشه به پسرم میگفتم تو بهترینی و روزی بنرت را دور میدان شهدا میبینم، گویی همین موضوع در ذهنش حک شد و حتی احساس نمیکند ذرهای محدودیت و یا مشکلی دارد.
خانم حجیزاده بیان میکند: در روزهای کرونایی که کلاسها آنلاین بود چندین ساعت آنلاین بودیم پسرم در همه درسها داوطلب کلاس بودند و هم معلمها و بچهها با وجود اینکه ندیدند ولی همیشه عاشقش بودند.
* آرزویم تحصیل در رشته فلسفه دانشگاه تهران است
«سید اسماعیل» که رتبه 25 کنکور سراسری رشته علوم انسانی را کسب کرده، یک درخواست هم دارد و میگوید: «دوست دارم در رشته فلسفه دانشگاه تهران درس بخوانم و از مسئولان درخواست میکنم که شرایط تحصیل غیرحضوریام را در دانشگاه فراهم کنند». مادرش میگوید: «همانطور که گفت، علاقهاش به رشته فلسفه است تا در آینده بتواند نویسنده داستانهای فلسفی شود. درخواستش این است که بتواند رشته فلسفه را در دانشگاه تهران به صورت آنلاین بخواند. من همه تلاشم را خواهم کرد و امیدوارم این اتفاق بیفتد. مسئولان قول دادند کارهایی انجام بدهند تا بتواند درسش را ادامه بدهد. امیدوارم پسرم بعد از این همه تلاش، نتیجه کارهایش را ببیند». در ادامه از سیداسماعیل نصرالهی درباره برنامهریزی برای آیندهاش میپرسیم که دوست دارد در رشته فلسفه دانشگاه تهران تحصیل کند ولی از مسؤولان دانشگاه انتظار دارد شرایط تحصیل غیرحضوریاش را در دانشگاه فراهم کنند.
روزی که وزیر علوم اشک نخبه کنکوری کشور را درآورد
وزیر علوم امروز میزبان نخبه کنکوری کشور شد و با وی به گفتوگو پرداخت.
فارس: جنس مهمان امروز یکشنبه 5 شهریور 1402 اتاق محمدعلی زلفی گل وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با مهمانان دیگر فرق داشت، نه وزیر بود و نه معاون وزیر، مدرک دکترا نداشت که هیچ، تازه میخواست با دنیایی از مشکلات عزم جزمش را مصممتر کند برای ورود به دانشگاه.
سیداسماعیل نصرالهی رتبه ۲۵ کنکور سراسری مهمان امروز اتاق وزیر علوم بود، مهمانی که با ویژگیهای خاصش، همه را به تحسین واداشت. معتقد بود اینکه میگویند معلولیت محدودیت نیست، شعار است، باید با توکل به خدا و سعی و تلاش بیشتر معلولیت را کنار گذاشت و به موفقیت رسید.

مادرش میگفت: از ۹ ماهگی متوجه شدیم که توان غلطیدن مثل سایر کودکان را ندارد و درگیر درمانش شدیم، جاهای زیادی رفتیم و پزشکان زیادی اسماعیل را معاینه کردند اما هیچ کدام سر از رمز بیماری که فرزندم داشت، درنیاوردند و روز به روز دلبندم ضعیفتر شد.
میگفت: پرستارم و عاشق شغلم، اما پرستاری از اسماعیل لذتی دارد که خستگیش را میشورد و میبرد، فرزند بزرگترم دانشجوی رشته پزشکی است اما اسماعیل عاشق فلسفه است و میخواهد فلسفه بخواند، تمام آرزویم موفقیت پسرم است.
پدرش میگفت: اسماعیل نیمی از ریهاش را از دست داده است و به دلیل عدم ماهیچهسازی بدن، فرم ستون فقراتش تغییر کرده است، نه توان نشستن دارد و نه توان ایستادن، حتی توان ورق زدن کتابهایش را هم ندارد. اما همتی دارد که جای تمام نداشتههایش را میگیرد. اسماعیل روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت درس میخواند تا به هدفش که دانشگاه تهران است، برسد. نام عموی شهیدش را براو گذاشتهاند و قبل از آزمون سراسری هم به مزار شهدای گمنام ساری رفته و به آنها تمسک جستهاند.

رتبههای کنکور که اعلام شد، به آرزویش نزدیکتر شد اما درخواستی داشت از وزیر علوم که همین درخواست، پایش را به اتاق وزیر باز کرد.
در گرمای ظهر ۵ شهریور ماه به همراه خانواده نصرالهی که از ساری به تهران آمدهاند مهمان اتاق وزیر علوم میشویم، نگرانم بابت اذیتی که بدن نحیف اسماعیل در بین تکههای فلزی میشود که جای ستون فقراتش نشستهاند، مادرش اما میگوید: اذیت میشود ولی دوست دارد که در مراسم رسمی نشسته باشد ولو با اذیت.
دیدار وزیر علوم با نخبه کنکوری ۱۸ ساله صمیمانه است، واژهها اینجا فرق دارند، نه خیلی رسمی است و نه خیلی متعارف. اینجا وزیر گویا هاوکینگ جوانی را میبیند که دنیا میتواند از آن او باشد.
زلفیگل در ابتدای این مراسم ضمن تبریک به خانواده اسماعیل، از او میخواهد که درباره رویاهایش بگوید، از آیندهای که با کنکور برای خودش رقم زده است و اینکه دوست دارد در چه رشته و چه دانشگاهی درس بخواند.
حرف زدن کمی برای اسماعیل سخت است اما از آرزوی دانشگاه تهران میگوید و رشته فلسفهای که دوست دارد در آن درس بخواند. اولویت دومش اما دانشگاه شهید بهشتی است.
وزیر میپرسد: چرا دنبال فلسفهای؟
اسماعیل میگوید: فلسفه شرینی خاص خودش را دارد، اگر کسی این شیرنی را درک کند، نمیتواند ترکش کند.
وزیر میپرسد: میتوانی درباره کارکرد فلسفه چند جمله بگویی؟
اسماعیل میگوید: فلسفه قوانین کلی جهان هستی را مطرح میکند، قواعد هستی و چیستی و از علتهای پیدایش جهان میگوید.
و اما درخواست اسماعیل، میگوید: میخواهم امکانی فراهم شود که درس بخوانم، امکان حضور فیزیکی در کلاس درس را ندارم و میخواهم به صورت آنلاین و مجازی درس بخوانم.
وقتی زلفیگل میگوید خیالتان راحت باشد و هماهنگیهای لازم برای تحصیل این نخبه با دانشگاه تهران و معاونت آموزش وزارت علوم صورت میپذیرد، چشمان هر سه دریایی میشود، مادر، پدر و سید اسماعیلی که رویاهای زیبایش را در دانشگاه تهران و رشته فلسفه میبیند.
وزیر با توجه به رتبهای که اسماعیل آورده است، خبر بورسیه بودنش را میدهد و میگوید: از این پس هم درس میخوانی و هم حقوق میگیری.
برق امید چشمان هاوکینگ ایرانی چند برابر میشود.

مراسم به همینجا ختم نمیشود، وزیر لوح سپاسی را برای اهدا به اسماعیل امضا میکند و به او میدهد، در متن این لوح سپاس آمده است:
« حکایتِ رضایت به رنجها و آلام دنیوی، تجلیِ «اَلابذکراللهتطمئنالقلوب»است. گرانمایهدیدن دردها وُ مغتنمدانستن دشواریها، مقصدی جز رویینتنی در هفتخوان هستی ندارد و خوشا دل و جانی که به مشیت حق سر میگذارد و سربلند برمیخیزد. خرسندم که مجال قدردانی از فرزندی برومند که به امید و اراده، مرزهای ناممکن را درنوردیده است، به من ارزانی شده است.
فرزند عزیزم «سید اسماعیل نصراللهی» که سرافرازانه رتبه ۲۵ کنکور سراسری را اخذ کرده است، با همه ناهمواریها و دشواریها؛ خم به ابرو نیاورده است و به فتح قلههای دانش قدم مصمم است. فرزندی که با توکل و توسل به ساحت حضرت حق و التفات حضرت ولیعصر(عج)، اتفاقی بزرگ را رقم زده است.
به سهم خویش این همت و اشتیاق را به فرزند عزیزم و خانواده ارجمندش که سایه به سایه در این موفقیت با او قدم برداشتهاند، تبریک عرض میکنم و امیدوارم این همت، نقشی پیش چشم دیگر فرزندان این سرزمین باشد.»
حال نوبت عکسهای یادگاری است، گویا خود وزیر علوم هم دوست دارد با این نخبه ایرانی عکسی به یادگار داشته باشد.