سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 23 Apr 2024
تاریخ انتشار :
چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۰ / ۲۰:۱۲
کد مطلب: 6289
۰

کارکرد دین در پاسخگویی به نیازهای انسان

  انسان، موجودی ناشناخته است که از او با تعبیر «جهانی بزرگ تر از جهان طبیعت» یاد کرده اند. از آغاز پیدایش انسان، یکی از مسائلی که سخت مورد توجّه او بوده، مسئله نیازهای انسان و تلاش برای رفع آن نیازهاست. انسان اولیه و بدوی نیز همه تلاش خویش را در جهت کشف و شناخت خویش و شناسایی نیازها و راه های پاسخگویی به آن نیازها به کار می گرفته است. با توجّه به این که امروزه مکاتب گوناگون بشری، هر یک، داعیه رهبری بشریت را دارند، روشن است اگر مکتبی نتواند به سؤال ها و نیازهای فکری و روحی و جسمی بشر پاسخ مناسب بدهد، شانس چندانی برای بقا نخواهد داشت. از این رو، تلاش هر مکتبی بر این است که به بهترین شکل ممکن، به نیازهای انسان معاصر پاسخ دهد؛ اما از آن جا که پاسخ مناسب، منوط به شناخت صحیح و دقیق انسان و نیازهای اوست، و این شناخت از عهده مکاتبی که زاییده افکار بشری است خارج است، غالبا راه حل های ارائه شده، بر شکست می انجامد و مکاتب جدید، با ادعاهای جدید سر برمی آورند، تا چه وقت، رو به افول نهاده، از میان بروند. در این میان، نقش دین در پاسخگویی به نیازهای انسان، بسیار حائز اهمیّت است؛ چرا که انسان، مخلوق حق تعالی است و خداوند متعال، بهتر از هر موجودی به ساختار جسم و جان مخلوق خویش، آگاهی دارد و نیازهای او را می داند و طبعا راه صحیح پاسخگویی به این نیازها را بیان می فرماید. بنابراین، ما معتقدیم که نظام دینی مان اولاً به نیازهای بشر (اعم از فردی و اجتماعی) توجّه دارد؛ ثانیا به نیازهای مزبور، پاسخ داده است ؛ ثالثا بهترین پاسخ و در واقع تنها پاسخ صحیح و دقیق را به نیازهای انسان داده است. هرچند بررسی این نیازها و پاسخ ها مجالی بسیار وسیع تر از این مختصر می طلبد، اما ما به قدر توانِ این نوشتار، به اختصار، اجمالی از نیازهای انسان و پاسخ دین مقدس اسلام را مورد بررسی قرار می دهیم. انواع نیازهای انسان
در یک تقسیم کلی شاید بتوان نیازهای انسان را به چند دسته ذیل تقسیم نمود (البته مدعی حصر نیستیم): نیازهای عقلانی
یکی از ساحت های (ابعاد) وجودی انسان، ساحت تفکر و تعقل است که انسان را از سایر موجودات، ممتاز می سازد و برتری انسان نسبت به جماد و نبات و حیوان به این است که انسان، دارای قوه ناطقه است و به سبب آن، میل به اندیشیدن و تفکر دارد و این بُعد از وجود انسان، از دیرباز مورد توجّه اندیشمندان و فلاسفه بوده تا آن جا که کسانی مانند افلاطون، تنها همین بُعد از روح انسان را پس از مرگ، باقی می دانستند و اعتقاد داشتند، بقیه ابعاد وجودی انسان، پس از مرگِ بدن، نابود می شوند.(1) ویلیام جیمز، فیلسوف و روان شناس امریکایی در همین زمینه می گوید: «ما دارای فکر و تعقل هستیم و نمی توانیم دروازه فکر و تعقل خود را بر روی بعضی از شئون زندگی خود ببندیم. حتی وقتی با خودمان حرف می زنیم، آن جا هم استدلال و عقل دخالت دارد».(2) بنابراین، یکی از جلوه ها و نیازهای روح انسان، تعقل و تفکر و کشف حقایق موجود در جهان است. از این رو، علمْ دوستی، آگاهی طلبی و حقیقت جویی در انسان، ذاتی است و ریشه فطری دارد. حال که یکی از نیازهای اساسی انسان، حقیقت طلبی است، چگونه دین (و خصوصا اسلام)، انسان را در رفع این نیاز یاری می رساند؟ اسلام به راه های مختلف، انسان را به کشف حقایق عالم، تشویق و ترغیب می کند. مثلاً قرآن مجید درباره طلب معرفت و علم می فرماید: «بگو آیا دانایان با نادانان مساوی اند؟ جز این نیست که تنها خردمندان یادآور می شوند».(3) در روایات نیز پیشوایان دین و از جمله نبی مکرّم اسلام(ص)، طلب معرفت و علم را فریضه برمی شمرد: «تحصیل علم بر هر مسلمانی اعم از زن و مرد واجب است».(4) به علاوه با تبیین نحوه خلقت آسمان ها و زمین و پدیده های گوناگون عالم و ترغیب و تشویق انسان به مطالعه و تعمّق و تدبّر و تفکّر در مفاد آیات مذکور، انسان ها را به تعقل پیرامون مبدأ عالم و معاد و نظام حاکم بر آن فرامی خواند. سخنان علی(ع) در نهج البلاغه راجع به خلقت آسمان ها و زمین و... سخنان امام صادق(ع) به مفضَّل و... نمونه هایی از این دست هستند.(5)
نیاز به پرستش
یکی دیگر از نیازهای انسان که در واقع میلی است که دست آفرینش در وجود او تعبیه کرده، «میل به پرستش» است که ریشه در فطرت انسان دارد. از آن جا که «میل به پرستش» ریشه در چگونگی خلقت انسان دارد، در تمام انسان ها موجود است؛ از این رو می بینیم که به شهادت باستان شناسان و دیرینه شناسان، «پرستش» در میان انسان های اولیه هم بوده است، هرچند ممکن است در تشخیص مصداق واقعی معبود، اشتباه کرده باشند، ولی یک حالت بی قراری و احساس نیاز به اتکا به موجودی متعالی در همه انسان ها وجود دارد: در اندرونِ من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست ویلیام جیمز به این مسئله هم توجّه نشان می دهد و در فصلی از کتاب «دین و روان» با عنوان «ارزش زندگی مذهبی» می گوید: «بی گمان، خدایان گوناگون و عقاید جزمی مذاهب مختلف، یکدیگر را خنثا و نفی می کنند؛ اما در تمام مذاهب، دو چیز مشترک وجود دارد: از یک طرف احساس یک ناراحتی درونی، و از طرفی، رهایی از این ناراحتی... ما حس می کنیم در وجود ما یک عیب و نقصی هست، یک چیزی هست که به اصطلاح، بد افتاده و از آن آرامشی نداریم. رهایی، این است که ما حس می کنیم هرگاه با قدرتی مافوق خود ارتباط حاصل می کنیم، از این ناآرامی و ناراحتی، نجات خواهیم یافت... بشر تا آن جا که از آن عیب و نقصی که در اوست، رنج می برد و آن را محکوم می داند، به این مطلب باور دارد که کامل تر از این وضعیّت هم، ممکن و قابل تصوّر است، و همین امر برای او کافی است که به یک حقیقت عالی تر متوسّل شود. این حقیقت عالی تر در هستی های خارج از وجود او تصرف دارد و ممکن است نسبت به او کمک کار و مددکار باشد و هنگامی که وجود نازل و پایین مرتبه او گرفتار گرداب و غرقاب است، پنگاهگاه و کشتی نجات او خواهد بود».(6) آن گاه در ادامه می گوید: «ما مسیحیان این "حقیقت عالی "را خدا می نامیم... آدمی با خداوند، معامله و سر و کار دارد و چون تسلیم خدا شد و خود را تحت امر الهی قرار داد، به عالی ترین سرنوشت خود، عمل کرده است. این، جزئی از حقیقت جهانی (که همان وجود و هستی ماست)، بنابر آن که از اوامر خداوند اطاعت داشته باشد یا از آن سرپیچی کند، به سوی نیکی و یا زشتی، رهسپار گردیده است».(7) همان طور که ملاحظه فرمودید میل به کُرنش در برابر موجود متعالی که وجود انسان و هر موجود دیگری از اوست و در واقع، مخلوقات، عین تعلق و وابستگی به او هستند، در نهاد انسان تعبیه شده است و اگر این میل و نیاز، به موقع و درست ارضا نشود، یک حالت ناراحتی و اضطراب و عدم تعادل به انسان دست می دهد و او را بی قرار می سازد. تنها درمان این اضطراب و ناراحتی نیز سر نهادن بر سجده نیاز به درگاه بی نیاز مطلق است که قرآن مجید و متون دینی ما به زیبایی، این مسئله را نشان داده اند: «همانا دل، با یاد و نام خدا آرام می گیرد».(8)
نیاز به بق
حب بقا، یکی از امیال و نیازهای مهم انسان است. «مرگ» یکی از کابوس های وحشتناکی است که در همیشه تاریخ، بشر، آن را می دیده و پیشرفت علم و تکنولوژی نیز نتوانسته است راه حلی برای این معضل(!) ارائه کند. علت عمده ترس از مرگ این است که همه انسان ها «حب بقا» دارند، انسان از تصوّر معدوم شدن و نیست گشتن، به خود می لرزد. کسانی که حقیقت وجود آدمی را چیزی جز همین بُعد مادّی (بدن انسان) نمی دانند و معتقدند که زندگی انسان در همین حیات دنیوی او خلاصه می شود و پس از مرگ انسان و متلاشی شدن بدن او دیگر هیچ گونه حیاتی باقی نمی ماند، از این رو مرگ را نیست شدن می پندارند و به شدت از آن می ترسند، و راه نجات را در جاودانه ساختن زندگی دنیا می پندارند ـ که آن هم دست نیافتنی است! ـ . یعنی بر اثر شناخت غلط از انسان و زندگی او غریزه و میل «حب بقا» نمود و جلوه دیگری می یابد و به شکل آمال و آرزوهای دراز زندگی دنیوی و علاقه شدید به داشتن عمر طولانی در این جهان مادّی، بروز و ظهور می یابد و انسان ها علاقه دارد که جاودان در این دنیا (جهان مادّی) باقی بمانند. قرآن مجید درباره این قبیل افراد می فرماید: «آنان را این گونه می یابی که حریص ترین مردم بر زندگی دنیا هستند و نیز از کسانی که مشرک اند، هر یک از آنان دوست می دارد که کاش هزار سال عمر می کرد!».(9) روشن است که تکیه آیه بر عدد هزار سال، به عنوان کنایه ای است از آرزوی دراز ایشان و دلبستگی بسیار شدیدی که نسبت به زندگی مادّی دارند و صرفا کثرت را می رساند، بدون آن که در واقع، مقیّد به این حدّ خاص باشد، وگرنه، این چنین انسان دارای بینش مادّی اگر هزار سال هم عمر کند، باز هم دوست دارد هزار سال دیگر عمر کند و هیچ گاه این حرص و آز، فروکش نخواهد کرد. در حالی که دین به این میل فطری انسان، بهترین پاسخ را داده است و به انسان، اطمینان خاطر می دهد که نیستی ای در کار نیست و مرگ، تنها پلی است که انسان ها را به عالم برتر و بزرگ تر منتقل می کند. انسان برای آخرت، آفریده شده است، نه دنیا و برای بقای در این دنیا آفریده نشده است؛(10) بلکه با مرگ از این سرا به سرای ابدی که در آن جا دیگر مرگی در کار نیست، منتقل می شود. قرآن کریم نیز به مسئله قبض روح آدمی به هنگام مرگ و عدم نابودی اش اشاره دارد(11) و اساسا اختصاص بیش از یک سوم از آیات قرآن به مسئله معاد و تأکید فراوان بر زندگی اخروی انسان، دال بر بقای انسان و زندگی وی است؛ زیرا همه اینها فرع بر وجود روح و زنده بودن انسان پس از مرگ است. نیاز به فضیلت اخلاقی
یکی دیگر از نیازهای اساسی آدمی، نیازهای اخلاقی نظیر عدالت، راستی، وفا به عهد، ادای امانت و... است که مکاتب گوناگون اخلاق، نظریات متفاوت و گاه ضد هم ارائه داده اند، اما در اندک زمانی همگی به شکست انجامیدند و بشریت از آنها روی برگردانید. اما از آن جا که توصیه ها و قوانین اخلاقی دین، مبتنی بر واقعیات و حقایق بوده و بر فطرت الهی بشر استوار است، از این رو، ثابت، دائمی و داروی شفابخشی است که آلام روحی بشر را تسکین می بخشد. دین تا آن جا به پیش رفته که اساس قوام هر جامعه و حکومت را «عدالت» می داند و اساس فلسفه تشکیل حکومت در اسلام را تحقّق این امر مهم ارزیابی می کند و از طرفی نجات انسان ها و جوامع بشری را در صداقت و راستی می بیند، و نتیجه نداشتن آن را هلاکت و نابودی می داند و به دیگر مسائل اخلاقی نیز به نحو کافی و وافی پرداخته است. نیاز به لذّت و رضایت
از جمله امیالی که در وجود انسان تعبیه شده و انسان، ناگزیر از توجّه و پاسخگویی به آن است، گرایش فطری او به لذّت و راحت طلبی است؛ یعنی ساختمان روح و روان انسان به گونه ای آفریده شده است که قادر نیست از لذت، متنفّر و گریزان بوده، به جای آن، طالب رنج و مشقّت باشد. از این رو قرآن کریم نیز نه تنها وجود چنین گرایشی را انکار و یا محکوم نمی کند، بلکه یک سلسله از تعالیم خود را بر اساس این میل طبیعی مبتنی می سازد و در روش تربیتی خود، از وجود آن، بهره می برد. قرآن به انسان ها وعده می دهد که اگر در راه الهی قدم بردارند، به لذات و سعادت ابدی و جاودان می رسند و آنها را تهدید می کند که اگر از این راه منحرف شوند، مبتلا به عذاب ها، رنج ها و بدبختی ها می گردند.(12) بنابراین، لذت طلبی از نظر قرآن، بی اشکال است؛ لذا قرآن آن را به رسمیت می شناسد، ولی هیچ گاه آن را به شکل افسارگسیخته، رها نمی سازد ؛ بلکه آن را در جهت صحیح خود، هدایت می کند و انسان را متوجه چیزی می سازد که لذت فوق العاده ای دارد. به تعبیر دیگر، از نظر قرآن، سعادت انسان در این است که لذتی که طولانی تر، با دوام تر و عمیق تر است را انتخاب کند و گاهی انسان در تشخیص این مسئله دچار اشتباه می شود و گمان می کند که لذت های مادی و دنیوی است که چنین خصوصیاتی دارند. لذا قرآن تذکر می دهد که: «بلکه زندگی دنیا را برمی گزینند در حالی که زندگی آخرت، بهتر و بادوام تر است».(13) بنابراین در منطق قرآن کریم، دو معیار برای توجیح یک لذّت، بر لذّت دیگر وجود دارد که عبارت اند از: کیفیت و دوام. و هر دوی اینها در لذائذ اخروی به مراتب بیشتر از لذت های مادی و این جهانی وجود دارد. پس همه جهتگیری های اعمال انسان عاقل باید رسیدن به آن لذایذ باشد. نیازهای طبیعی و غریزی
نیازهای طبیعی و غریزی انسان از قبیل خوراک و پوشاک و... نیز شناخته شده اند. از میل به لذّت که یک میل طبیعی و ارضای آن، یک نیاز طبیعی و فطری محسوب می شود، شاخه های متعدد و گوناگونی منشعب می گردد که از جمله آنها نیاز به خوردن و آشامیدن است. آیات قرآن با تعابیر و بیانات مختلف به این مسئله اشاره کرده اند: برخی از آنها به مسئله عنایت خداوند به روزی انسان ها توجّه دارند؛(14) در برخی دیگر به مسئله رخصت استفاده از روزی توسط انسان ها اشاره شد؛(15) شماری از آیات به نکوهش از خودداری های بی مورد در استفاده از نعمت های الهی می پردازد؛(16) آن گاه به مسئله «لذت خوردن و آشامیدن در جهان دیگر» پرداخته است(17) و حدود قابل توصیه برای خوردن و آشامیدن را بدین صورت بیان می فرماید که: «اندازه را در خوردن و نوشیدن رعایت کنید و اسراف نورزید».(18) خلاصه این که از نظر اسلام، برآوردن این نیاز و پاسخ به این میل طبیعی و فطری، نه تنها مطرود ومحکوم نیست بلکه مورد توصیه است و حتی لذت ناشی از خوردن و آشامیدن هم جنبه منفی ندارد، و اگر برخی خوردنی ها و نوشیدنی ها ممنوع است به این جهت است که با کمال روح انسان در تعارض است. در نتیجه، خوردنی ها و آشامیدنی هایی ممنوع شده اند که زیان جسمی یا روحی و عقلی و فکری برای انسان یا فسادی برای جوامع انسانی و یا ضرری معنوی و اخروی به دنبال داشته باشند. و اگر خوردن و آشامیدن با قصد قُرب به خداوند و برای کسب قدرت و توانایی بر عبادت و عمل صالح باشد، یا مثلاً جهت خشنود ساختن والدین انجام پذیرد و یا عاملی برای شکرگزاری از نعمت های حق تعالی شود، دارای اجر و پاداش هم خواهد بود. همچنین است مسئله لباس و مسکن انسان که قرآن به آن اشاره فرموده، انسان های مؤمن را در بهشت با بهترین و عالی ترین لباس و مسکن جای می دهد و در دنیا نیز آن اندازه ای که نیاز انسان به لباس و مسکن را برطرف سازد مباح و جایز است، ولی اگر بخواهند بُتی برای انسان شوند و به اصطلاح امروز، انسان دنباله رو «مُد» شود و ارزش انسانی خود را در حد «لباس» و «مسکن» تنزل دهد ، به گونه ای که دلبستگی به این امور، انسان را از سایر کمالات باز دارد، در این صورت، ممنوع و مذموم است. همچنین است گرایش و نیاز به اتومبیل، گرایش و نیاز به ازدواج و ارضای غریزه جنسی، گرایش و میل به زینت و جمال، نیاز به مال و فرزند، نیازهای عاطفی و احساسی از قبیل انس و الفت، محبت و دوستی و... که همه اینها از طرف دین به رسمیت شناخته شد؛ با این شرط که در همه این امور، جهتگیری ها الهی و معنوی باشد و از افراط و تفریط که با کمال روح انسان منافات دارد و به تکامل بشر ضربه می زند، اجتناب نماید.(19)  حوزه پدید آورنده : علی رمضانی --------------------------------------------------------------------------------
1 . تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ترجمه: سیّد جلال الدین مجتبوی، تهران: انتشارات سروش، ج 1 (یونان و روم)، ص 241 ـ 242 . 2 . دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه: مهدی قائنی، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ص 123 . 3 . سوره زمر، آیه 9 . 4 . اصول کافی، ج 1، ص 30؛ و نیز ر.ک به: بحارالأنوار، ج 1، ص 180 ؛ نهج البلاغه، حکمت 80 ؛ ده گفتار، مرتضی مطهری، تهران: صدرا، 1379، ص 154 ـ 189 . 5 . برای مطالعه بیشتر ر.ک به: کیهان شناسی، محمدتقی مصباح ؛ خداشناسی، محمّد محمدی ری شهری. 6 . دین و روان، ص 193 ـ 194 . 7 . همان، ص 201. 8 . سوره رعد، آیه 28 . 9 . سوره بقره، آیه 96 . 10 . نهج البلاغه، نامه 31 . 11 . سوره سجده، آیه 11. 12 . سوره زخرف، آیه 71 ؛ سوره محمّد، آیه 15 ؛ سوره سجده، آیه 16 ـ 17 ؛ سوره هود، آیه 105 ـ 106 و 108. 13 . سوره اعلی، آیه 16 ـ 17. 14 . سوره سجده، آیه 27 ـ 33 ؛ سوره بقره، آیه 22؛ سوره ابراهیم، آیه 32 و... . 15 . سوره انعام، آیه 141 ؛ سوره بقره، آیه 168 و... . 16 . سوره اعراف، آیه 32 ؛ سوره انعام، آیه 140. 17 . سوره رعد، آیه 35؛ سوره ص، آیه 51 ؛ سوره زخرف، آیه 71 و... . 18 . سوره اعراف، آیه 31. 19 . همچنین در تدوین این مقاله از تفاسیر قرآن کریم، از جمله تفسیر المیزان و نمونه سود برده شده است.  
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!
مطالعه نشانگر عصبی بالقوه برای آسیب اجتماعی در اختلالات روانی را نشان می دهد!
۱۰ شگرد رسانه‌ای برای اثرگذاری بر باورهای مخاطب
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
ز باغ رعيت، گر مَلك خورد سيبي / برآرند غلامان، درخت از بيخ