جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۴ آذر ۱۳۹۰ / ۱۸:۳۱
کد مطلب: 6339
۴
۳

رابطه معلم و شاگرد در اسلام


چکیده قال موسی ابن جعفر( ع ) : اِنَّ اَهْلَ الاَرَضِ لِمَرْحُومُونَ ما تُحابّوُا وَادّوا الْاَمانَهَ وَ عَمِلُوا الْحَقَّ مردم روی کره زمین پیوسته در رحمت و شفقت به سر می برند مادامیکه یکدیگر را دوست بدارند وادا بر امانت کنند و رفتارشان بر وفق حق و حقیقت باشد. همواره یکی از دغدغه های دست اندارکاران تعلیم تربیت این بوده که تعلیم چیست و تربیت چیست؟ کدام بر کدام تقدم دارد؟ در دوره های مختلف و نظامهای متفاوت آموزش و پرورش به این مسایل به صور گوناگون نگریسته و آن را پاسخ داده اند در نتیجه با توجه به دیدگاهشان و پاسخ ارائه شده، راهکارهایی را ارائه و اجرا نموده اند. به همین لحاظ با بهانه ارائه یک مقاله برای واحد درسی  تعلیم و تربیت اسلامی  و بنا بر امر استاد محترم این درس ، جناب آقای دکتر صالحی ، ما نیز برآن شدیم تا به عنوان مهره ای هرچند کوچک از این چرخة گسترده و عظیم (نظام آموزشی) مقاله ای را ارائه دهیم؛ با این هدف که بتوانیم با کنار هم قرار دادن نظرات مختلف و پالایش آنها برنامه ریزان عزیز بتوانند با داشتن بهترین اطلاعات و یافته ها (اساس برنامه ریزی) بتوانند کاملترین و اجرائی ترین برنامه ها را در مورد مهم ترین رکن زندگی بشر یعنی تعلیم و تربیت یا همان آموزش و پرورش تدوین نموده به مجریان آموزشی (مربیان) ارائه دهند. البته لازم به ذکر است که اگر بهترین و جامع ترین برنامه ها را در دست داشته باشیم اما در روش اجرای آنها دچار مشکل باشیم باز هم نمی توانیم نتیجه مطلوب را کسب کنیم آنهم وقتی با پیچیده ترین مخلوق عالم هستی، اشرف مخلوقات، انسان سروکار داشته باشیم. بنابراین مفید بودن یک برنامه و داشتن روش اجرای مناسب مستلزم داشتن شناخت کافی و کامل از آنان است که می خواهیم برنامه را برای آنان اجرا کنیم و در واقع یک پروژه (برنامه) را به یک پروسه (فرآیند آموزش) تبدیل کنیم تا بهترین نتیجه (خروجی) را کسب کنیم و لازمه اطلاع از درستی کار، ارائه باز خورد و بررسی این باز خوردهاست. آنچه ما قصد داریم در این مقاله به آن بپردازیم نقش مربی در تعلیم وتربیت اسلامی است چرا که مربی از جمله عوامل موثری است که در تعلیم و تربیت از نظر اسلام بیشترین تاثیر و تاثر را نسبت به متربی دارد . البته برای بررسی این مساله ناگزیریم که مسایل جانبی دیگری را نیز مورد مطالعه قرار دهیم ، مسایلی از قبیل : تعریف تعلیم و تربیت و ویژگی های آن ، عناصر تعلیم و تربیت ، عوامل موثر در تعلیم و تربیت و ... . برای بررسی مسایل مذکور به منابع مختلفی رجوع کردیم و دانستیم که تعلیم تربیت با هم متفاوت هستند اما حیطه کاری آن محدودیتی ندارد یعنی از نظر لغوی و کاری تعلیم به آموزش و انتقال دانش اشاره می کند و تربیت یا پرورش به شکوفایی استعدادهای انسانی مثل استعدادهای حقیقت جویی (علم آموزی)، زیبایی دوستی، محبت، دینی، اخلاقی، هنری  و ... . از آنجا که یکی از اصول مدیریت، تخصص گرایی است متاسفانه برای بهره وری بیشتر این دو حیطه را از نظر کارکردها مجزا کرده اند و کار آموزش را به معلم و کار پرورش را به دیگری  واگذار نموده اند که این مسالة از نظر ما (در این مقاله) باید مورد بررسی قرار گیرد چرا که در دین مبین اسلام اگر معلم فقط علوم نظری را به دانش آموز منتقل کند بدون آنکه به پرورش اخلاق وی بپردازد، در مسیر پرپیچ و خم تربیت انسان خلل ایجاد می کند. ما بر این عقیده ایم که هر چند تعلیم از تربیت جداست (از نظر لغوی و کاری) اما اینکه به سبب تخصص گرایی هر یک را شخص خاصی انجام دهد، نتیجه مطلوب و مورد نظر تربیت (خصوصاً در اسلام) را تامین نمی کند. به همین لحاظ ما در این مقاله بیشتر از کلمه مربی استفاده کرده ایم تا نشان دهیم که هر کسی که با کار تعلیم یا تربیت انسان سروکار دارد بایستی به هر دو جنبه یعنی هم تعلیم و هم پرورش توجه کند چه بسا ابتدا باید به پرورش بپردازند بعد به آموزش. به عقیده ما آموزش اگر ناظر همیشگی یعنی اخلاق و معنویت را در کنار خود نداشته باشد ممکن است به بیراهه برود و به جای منفعت برای انسان به ضرر انسان و بشریت باشد. بنابراین بهتر است  به جای اینکه مربی امور تربیتی یا مربی امور پرورشی (به صورت محض) آموزش دهیم تمام مربیان را (اعم از معلم و مربی و ... ) آموزش دهیم که در زمان تعلیم حتماً به تربیت هم بپردازند نه اینکه به صرف تخصص گرایی فقط به وظیفه خود (انتقال دانش نظری) بپردازند کما اینکه برخی از معلمان عزیز همین کار را می کنند و در گذشته برخی معلمان ما هم این کار را می کردند مثلا ما خود معلم زیست شناسی داشتیم که همواره مسایل اعتقادی، اجتماعی و حتی امور زندگی روزمره را در خلال تدریس خود به ما آموزش می داد که تأثیر آن آموزش های در واقع غیررسمی بسیار ماندگارتر از آموزش رسمی بود چرا که در آموزش رسمی همواره بحث اجبار و سخت گیری یا ترس از امتحان و نمره نهفته است که بر میزان یادگیری و ماندگاری تأثیر می گذارد. البته در مورد این نمونه ای که ذکر شد همان آموزش های غیررسمی باعث تلطیف آموزش رسمی هم می شد یعنی جذابیت آن درس را بیشتر و یادگیری را بهتر می کرد. با این تفاسیر می توانیم بگوییم که خمیر مایه اخلاق، معنویت و قداست است که آموزش های دیگر را ارزشمند می کند و این امر مهم در دین مبین اسلام هم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. دین اسلام دینی کامل است، آنقدر کامل که دیگر بعد از آن دینی نیامده است و این نشان ازکامل بودن آن و کفایت آن برای همه اعصار دارد. ما که مفتخر به تدّین به این دین مبین هستیم بایستی شناخت کاملی کسب کنیم تا بتوانی بیشترین استفاده را ببریم. در تعلیم و تربیت اسلامی همه جوانب آموزش و پروش مورد توجه قرار می گیرد هم علم آموزی (اقرأ باسم ربک الذی خلق ... علم بالقم- اطلبوا العلم و لوبالحسین- طلب العلم فریضة علی کل مسلم و افضل العباده التفکر و ... ) هم اخلاق و انجام فعل اخلاقی. فعل اخلاقی فعلی است که به تمام استعدادهای ذاتی مثل یکتاپرستی، دیگر دوستی، زیبا شناسی، وجدان اخلاقی و ... نظر دارد و از آنها سرچشمه می گیرد نه از امیال و خواسته های فردی. دین و مذهب ضامن اجرایی فعل اخلاقی است یعنی بار ارزشی کارهای ما با توجه به صافی دین پالایش می شود و به فعل اخلاقی تبدیل می شود. اگر اصول دینی و اخلاقی را آموختیم، دیگر آموخته هایمان نیز مفید خواهند بود، در غیر اینصورت نه تنها نافع نیستند بلکه مضر هم خواهند بود. در بحث تعلیم و تربیت به خصوص از نظر اسلام اخلاق و فعل اخلاقی با یکدیگر متفاوت هستند. اخلاق یا همان ارزش ها در تمام اعصار ثابت و همیشگی هستند اما روش اجرای آنها و پیاده نمودن اصول اخلاقی و جلوه آنها در رفتار افراد در دوران ها، شرایط و حتی جنس متفاوت، متفاوت خواهد بود. تا آنجا که در جمله منسوب به حضرت امیر(ع) آمده است: لاتُؤَدّ ِبوا اَوْلادَکُمْ بِاَ خْلا قِکُم لِاَنَّهُمْ خُلِقُوا لِزمانٍ غَیرَ زمانِکُم: فرزندانتان را نه به اخلاق خود بلکه برای زمان خودشان تربیت کنید. یعنی آنان را طوری تربیت کنیم که در زمان خود و با توجه به شرایط زمان خود فردی شایسته و فاعل فعل اخلاقی باشند. بنابراین فعل اخلاقی متغیر ولی صفات اخلاقی ثابت هستند و بایستی روش های تربیتی مناسب با زمان و شرایط تغییر کنند تا بهترین نتیجه حاصل شود و مربیان بیشترین و پراهمیت ترین نقش را در این میان دارند و بایستی به خود شناسی و خودسازی اهتمام ورزند تا بتوانند به نحو احسن به انسان سازی و تربیت انسان بپردازند .  مسأله دیگری که در این مقاله به آن پرداخته ایم این است که تعلیم و تربیت بایستی بر اساس معیارهایی صورت گیرد تا ملاکی برای ارزیابی آنها داشته باشیم. یعنی ابتدا باید اهداف واضح و روشنی داشته باشیم، با توجه به آن اهداف شرایط مطلوبی را وضع کنیم. از شرایط موجود بهره بگیریم، بازخوردها را بررسی کنیم ببینیم چند درصد اهداف تحقق یافته اند؛ آنگاه بدانم کمبودی یا نقصانی وجود داشته یا دارد تا درصدد رفع آن برآییم. در تربیت اسلامی روش هایی  مطرح می شود که تمام موارد بالا را مورد توجه قرار می دهد. روش هایی مثل محبت، تقویت حس حقیقت جویی، مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه که هر یک از اینها گامی است برای رسیدن به نتیجه مطلوب در تربیت انسان که همانا انجام فعل اخلاقی جهت رضای خدا و رسیدن به قرب الهی است . البته این عوامل زمانی میتوانند به خوبی ملحوظ شوند و اثرگذار باشند که یک مربی لایق و شایسته ( از نظر اسلام ) عامل و مجری آن ها باشد . مسایل مربوط به آموزش و پرورش انسان ومسایل مربوط به آن قدری اهمیت دارد که هم در کتاب آسمانی قرآن و هم در احادیث و روایات بسیاری مورد توجه خداوند و ائمه اطهار(ع) قرارگرفته است. بیان این نکته ضروری است که با تمام اهمیتی که برای همگامی آموزش و پرورش قایل هستیم، با این مسأله مخالفتی نداریم که جهت نتیجه گیری بهتر و سازماندهی مناسب تر از نظر سازمانی یا اداری واحدهایی برای اجرای امور مربوط به آموزش و امور پرورش جداگانه فعالیت کنند اما این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که وجود چنین واحدهای مجزایی فقط برای افزایش کارآیی باشد نه برای اینکه آموزش  به پرورش کاری نداشته باشد و پرورش به آموزش ، چرا که هر دو لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند. یعنی در عین حال که متفاوت هستند. مانعه الجمع نیستند چه بسا مکمل هم هستند و مربیان عزیز بایستی همواره به هردو جنبه تعلیم و تربیت توجه کنند و در جهت تربیت انسان کامل مقرب الهی تلاش کنند و در این زمینه از وسایل متعدد من جمله تعالیم ( آموزش ) متنوع استفاده نمایند . در واقع مربیان گرامی باید همواره توجه کنند که آموزش ، خود وسیله ای است برای پرورش انسان فرهیخته ، صالح و سالم نه بالعکس . باید این نکته را نیز مورد توجه قرار دهیم که آموزش و پرورش بایستی با شناخت شروع شود و مربی و دست اندرکار تعلیم و تربیت بایستی همگام با آموزش و پرورش انسانها به پرورش خود نیز اهتمام بورزیم و با شناخت هرچه بیشتر و بهتر خود به عنوان یک انسان بتوانیم کارآیی و اثربخشی خود را افزایش دهیم و این امر محقق نمی شود مگر با یادگیری روش های صحیح تربیتی که در دین مبین اسلام هم به وفور یافت می شود و علاوه بر آن یافته های روان شناختی که ثمرة مطالعات روان شناسان گذشته و حال می باشد، می تواند بسیار مفید باشد. تا بتوانیم امانتداری امین باشیم و با امانت های سپرده در دستمان (انسان) به نیکی و شایستگی رفتار کنیم. ضمن قدردانی از از زحمات و راهنمایی های استاد محترم ، جناب دکتر صالحی  باید یادآوری کنم که تهیه چنین مقاله هایی به طور مستمر باعث می شود که همواره مراقب کارهای خود باشیم و بتوانیم آنها را ارزیابی کنیم تا بهترین نتیجه را بدست آوریم. امام صادق(ع) فرمودند: بهترین و محبوب ترین برادران من کسی است که عیوب مرا به من اهدا کند و نقایصم را تذکر دهد. ( تحف العقول) واژگان کلیدی تعلیم: انتقال دانستنی ها (علوم اکتسابی) توسط معلم به یک یا چند فراگیرنده. (آموزش) تربیت: پرورش استعدادهای بالقوه ای که در انسان وجود دارد و شکوفاندن آنها. (پرورش) معلم: کسی که دانش های اکتسابی را به یادگیرنده منتقل می کند. ناقل علوم مربی: کسی که در امر تربیت انسان به پرورش وی کمک می کند به جهت شکوفایی استعدادهایش. مربی: شخص یا اشخاصی که مورد تربیت و آموزش قرار می گیرند. فعل اخلاقی: عمل یا اعمالی که منشاء غیر طبیعی داشته و از سرچشمة اعتقادات نشأت می گیرد و غیرفردی است. علم مطبوع: علمی که به طبیعت انسان برمی گردد یعنی همان دانستنی های خدادادی و فطری. (استعدادها) علم مسموع: علومی که در طول دوران زندگی کسب می شوند و از بیرون به انسان منتقل می شود. فن اخلاق: تابع معیارهای اخلاقی و ارزش هاست و دارای قداست می باشد. فن تربیت: انجام امور مربوط به تربیت به صورت محض بدون وجود قداست در آن. (بارارزشی ندارد) حقیقت جویی: جستجوی حقیقت یا همان نقطه شروع تعلیم. مراقبه و محاسبه: مراقب و ناظر کارهایمان باشیم و خود از خود حسابرسی کنیم قبل از آنکه در قیامت مورد حسابرسی قرار بگیریم.   مقدمه بحث این مقاله درباره تعلیم و تربیت و نقش مربی در این امر مهم است. تعلیم و تربیتی که هدفش ساختن انسانهاست. جامعه ای که دارای اهداف مشخص و در نتیجه مقررات خاص جهت رسیدن به اهداف حقوقی، اقتصادی یا سیاسی باشد نمی تواند اهداف آموزشی نداشته باشد. از آنجا که جامعه از افراد تشکیل شده، لازمه توسعه این جامعه در هر زمینه ای که دولت و حکومت آن جامعه در نظر داشته باشد، آموزش و پرورش افراد آن جامعه می باشد. البته گاه هدف این آموزش و پرورش فرد است یعنی اصالت فرد در نظر گرفته می شود و گاهی هدف جامعه ، و اصالت اجتماع مدنظر است. در دین مبین اسلام هم اصالت فرد محفوظ است هم اصالت اجتماع بنابراین هدف ساختن فرد باشد یا اجتماع، بایستی طرحی و برنامه ای برای ساختن فرد وجود داشته باشد که این خود مقدمه ای و ابزاری برای ساختن اجتماع است. بنابراین لازم است مربیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت  با اصول تعلیم و تربیت چه از لحاظ علمی (علم روانشناختی) و چه از لحاظ دینی (اسلامی) آشنا شوند تا بتوانند اهداف آموزشی و پرورشی را با توجه به همین اصول طراحی، برنامه ریزی اجرا وارزشیابی نمایند. تلاش ما در این مقاله این است که چندین مسأله را در مورد تعلیم و تربیت  و چگونگی بهبود تلاش ها  در جهت  افزایش بهره وری مورد برسی قرار دهیم تا بتوانیم افق روشنی را در این زمینه پیش روی تمام کسانی که در امر تعلیم و تربیت  انسان به نحوی دخالت دارند، قراردهیم. آنچه از نظر علم و دین در مورد تعلیم و تربیت انسان اهمیت دارد در اولین قدم، شناخت انسان چه از نظر مادی چه از نظر معنوی است. یعنی اگر کسی بخواهد اقدام به آموزش و پرورش انسان کند بایستی شناختی همه جانبه ( از لحاظ فیزیولوژیکی، روان شناختی، ایدئولوژیکی، اجتماعی و .....) در مورد وی کسب کند تا بتواند با توجه به ویژگی ها و شرایط او و جامعه دقیق ترین برنامه ریزی را انجام دهد و با مناسب ترین روش آن را اجرا کند تابهترین نتیجه را بگیرد . البته این شناخت اول از خود و سپس دیگران شروع می شود  . نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد ( ما هم در این مقاله قصد داریم آن را بیشتر پیگیری کنیم) آن است که مسأله پرورش انسان نبایستی محدود شود به یک حوزه خاص در یک وزارتخانه یا دفتر خاصی در یک آموزشگاه و یا حتی شخص خاصی به نام معلم  ، بلکه کار پرورش انسان به تمام کسانی که با وی در ارتباط هستند و او از آنها تأثیر می پذیرد مربوط می شود. یعنی کار تربیت  نه محدود به سن ، زمان و مکان خاصی است و نه محدود به شخص یا اشخاص خاصی . به همین دلیل در این مقاله از کلمه " مربی " استفاده شده است تا کلیت آن را شامل شود و اشاره کند به این امر که کار تعلیم و تربیت توسط هرکسی که به نحوی در این امر دستی دارد ، انجام می شود . بنابراین هر کسی به هرصورتی و در هر زمان و مکانی که در کار تعلیم و تربیت تاثیر گذار است باید دارای ویژگی هایی باشد و اصولی را رعایت کند ، خصوصا" در حیطه تعلیم و تربیت اسلامی ، تا بتواند به اهداف تعلیم و تربیت اسلامی رسیده ، یا حداقل به آنها نزدیک شود . پرسش های موضوع پرسشهایی که  در این مقاله به دنبال رسیدن به پاسخ مناسب برای آنها  هستیم  و گردآوری مطالب نیز در اطراف آن دور می زند ، تعلیم و تربیت به طور اعم و جایگاه و ویژگی های  مربی در تعلیم و تربیت از نظر اسلام و به طور اخص از منظر نهج البلاغه است . البته هنگام مطالعه و بررسی ناگزیریم که مسایل دیگری را برای روشن شدن مساله اصلی مورد بررسی ، توضیح و تفسیر قرار دهیم . مسایلی از قبیل : _ تعریف تعلیم و تربیت  و اینکه آیا تفاوتی از نظر لغوی ، حیطه کاری و موضوع بین این دو لغت وجود دارد یا نه ؟ _ اینکه آیا شخص یا اشخاص خاصی بایستی در تعلیم و تربیت نقش داشته باشند یا اینکه هرکسی که نقشی در این رابطه  دارد بایستی ویژگی های خاصی داشته باشد ؟ _  پرسش دیگر اینکه تعلیم و تربیت اسلامی چه ویژگی هایی دارد که مربی بایستی آن ها را در کار تربیت لحاظ کند ؟ _ و بالاخره اینکه مربی در تعلیم و تربیت اسلامی و رسیدن به اهداف تربیتی اسلامی از چه جایگاهی برخوردار است چیست؟  و اسلام برای مربی چه ویژگی هایی را برمی شمارد ؟ آنچه لازم به ذکر است اینکه نام بردن از پرسشهای  فوق بدین معنا نیست که این موارد ، تنها مسایل مبتلابه تعلیم و تربیت یک انسان است بلکه به این معنا است که توان ما در این مقاله بیش از این نبوده است. امید آن داریم که بتوانیم همین مسایل را هم به قدر قابل قبولی در حد توان خود ، به لطف خدا و همدلی عزیران همدل ، مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم. انشاءا...                                                                                                                                                  تعریف تعلیم و تربیت در اسلام و بیان ویژگی های آن : در آغاز بحث بایستی به این مسأله بپردازیم که آیا بین آموزش و پرورش یعنی در واقع بین کسب  علم و پرورش عقل تفاوت است یا خیر؟ علم همان آموزش دادن است در نتیجه تعلیم یعنی یاد دادن که با این تفسیر کسی که مورد تعلیم قرار می گیرد (متعلم) فقط یک فراگیرنده است که بایستی یک سلسله معلومات را در مغز او ریخت و از مغز او به منزله انبار معلومات استفاده نمود. اگر هدف از تعلیم این باشد، کافی نیست. بلکه بایستی هدف معلم والاتر از این باشد یعنی معلم باید به متعلم کمک کند تا استعدادهای بالقوه ی او با میل و اراده خودش به صورت بالفعل درآیند  و تفکرش پرورش یافته، بارور گردد. به طور مثال ذهن فراگیرنده مانند یک تنور است که معلم می تواند آتش فراهم شده و گداخته ای را در آن قرار دهد و در آن نان بپزد و یا اینکه در این تنور هیزم خشک را با جرقه ای که در زیر آن قرار داده، سعی و تلاش می کند برای فراگیر شدن آتش، آماده و مهیای استفاده نماید. بنابراین عقل و تعقل در مقابل علم و تعلم مورد بحث قرار می گیرد. حضرت علی(ع) معتقدند که  : علم بر دو نوع  است: یکی علم مسموع (اکتسابی) و دیگری علم مطبوع (پرورش امور فطری و طبیعی ) البته در برخی نقل قول ها از کلمه عقل به جای علم در این عبارت استفاده شده است که علم مسموع یا شنیده (اکتسابی) بدون علم مطبوع فایده ندارد. منظور از علم مطبوع دانسته هایی است که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه گرفته و همان قوه ابتکار شخص است. بنابراین علم مسموع (اکتسابی) و علم مطبوع (ذاتی) مکمل یکدیگر هستند و تعلیم و تربیت بایستی جوری باشد که ایجاد زمینه کند تا هر دو به حد کفایت پرورش یابند.( نهج البلاغه ، حکمت 331 ) migna.ir نکته قابل ذکر این است که هرچند تعلیم و تربیت یا همان پرورش علم مطبوع و مسموع مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر هستند اما اگر به دلایلی در پرورش علم مسموع کاستی ایجاد شد اما علم مطبوع در حد کفایت مورد پرورش قرار گرفت، انسان از سیر انسانیت و کمال گرایی خود دور و منحرف نمی شود، اما اگر علم مسموع به قدر کافی پرورش یابد اما علم مطبوع مورد غفلت قرار گیرد متاسفانه علوم اکتسابی نه تنها مفید نخواهد بود بلکه در برخی موارد مضر هم خواهد بود. بنابراین پرورش فطرت پاک انسانی (مکارم اخلاق) جزء لاینفک آموزش و مقدم برآن است . بنابراین مسأله اول این مقاله روشن شد و آن اینکه دو کلمه تعلیم و تربیت دارای معنای متفاوتی هستند که  با وجود  این تفاوت معنایی ، برای تعالی انسان و حرکت به سوی کمال، لازم و ملزوم یکدیگرند و نیز این تفاوت معنایی خللی در لزوم ارائه به انسان جهت تعالی وی ، ایجاد نمی کند . با روشن شدن مسأله اول، یعنی متفاوت بودن تعلیم و تعلم در معنای لغوی نه در لزوم ارائه به انسان، مسأله دوم نیز برای ما به خوبی روشن می شود. یعنی حال که تعلیم و تعلم یا همان آموزش و پرورش برای تعالی انسان لازم و ضروری هستند نباید حیطه کاری آنها را کاملاً از هم جدا نمود و هر یک را به گروهی خاص واگذار نمود. . ما بر این عقیده ایم که همانطور که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و هیچیک از دیگری جدا نیست بحث تعلیم و تربیت هم با یکدیگر عجین هستند و نباید آنقدر آن را تخصصی کرد که فقط عده ای خاص و یا رده سازمانی خاص به رشد و پرورش هر یک از آنها بپردازند.یعنی اگر معلمی فقط به کار تدریس علوم (مسموع) بپردازد و کار پرورش را به مربی پرورشی واگذار کند، دچار اشتباه شده ایم و در امر هدایت انسان به سوی کمال،  نتیجه مطلوبی نخواهیم گرفت. . حضرت علی‌(ع)  می فرمایند : همین طور که تن انسان خسته می شود و به استراحت نیاز دارد ، روح انسان هم گاهی خسته شده و به استراحت نیاز دارد در اینصورت دیگر فکرهای سنگین را به او تحمیل نکنید و حکمتهای طرفه و طریف خوشحال کننده از قبل ذوقیات و ادبیات را به او عرضه دارید تا سرنشاط و سرحال آید. البته امور فرهنگی باید تعدیل کننده تعلیم و تربیت  باشد نه اینکه آن را تحت الشعاع قرار داده و بیشترین توجه را به خود معطوف نماید. ( نهج البلاغه ، حکمت 188 ) بنابراین کار پرورش انسانها به شخص یا گروه خاصی محدود نمی شود و از سالها پیش از تولد آغاز شده، تا آخرین لحظه زندگی ادامه دارد و هرکس که به نحوی با انسان ارتباط دارد می تواند و باید در جهت رشد و تعالی انسانیت انسان مفید باشد . البته ذکر این نکته نیز ضروری است که در بین تمام کسانی که در امر تعلیم و تربیت انسان نقش دارند ( خانواده ، جامعه ، دوستان و همسالان و ... ) بعد از والدین ، نقش مربیان به جهت ویژگی خاص رده سنی متربیان ، بسیار پراهمیت و پررنگ می باشد . نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که  اگر ما به پرورش روح انسان تأکید می کنیم بدان معنا نیست که جسم را فراموش کرده ایم. خیر، در دین مبین اسلام انسان موجودی دو بعدی است و جسم و روح را دو چیز جداگانه در نظر نمی گیرد بلکه معتقد است که عقل سالم در بدن سالم است. بنابراین پرورش جسمی و روحی بایستی همگام باشد اما اینکه ما بیشتر به امور مربوط به پرورش روحی می پردازیم اقتضای اهداف این مقاله است ولاغیر . اگر ما بخواهیم در امر تربیت که همان ایجاد زمینه برای پرورش استعدادهای انسان است فعالیت کنیم، باید بدانیم که انسان دارای چه نوع استعدادهایی است تا بتوانیم به پرورش و شکوفایی آنها بپردازیم و اینکه بدانیم هر استعداد در چه مرحله ای از رشد انسان بهتر شکوفا می شود تا بتوانیم پیشگیری مناسب و به موقعی در مقابل مشکلات انجام دهیم. دیدگاه ها و مکاتب گوناگون برای انسان استعدادهایی را برشمرده اند که به اختصار عبارتنداز: - استعداد عقلی (علمی و حقیقت جویی) - استعداد اخلاقی (وجدان اخلاقی) - استعداد دینی (حس تقدیس و حس پرستش یک حقیقت مافوق و منزه) - استعداد هنری و ذوقی یا زیبا شناسی البته استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام به استعداد پنجمی هم معتقد است و آن استعداد خلاقیت است یعنی  انسان مبتکر، آفریننده و مبدع آفریده شده است. تعلیم و تربیت انسان با توجه به استعدادهای وی ، در دین مبین اسلام دارای ویژگی هایی        می باشد که به صورت فهرست وار می توان به : الهی بودن ، فطری بودن ، مستمر بودن ، تدریجی بودن ، عمومی بودن ، جهانی و جاودانی بودن ، جامع بودن ، ارادی بودن و نیز دنیوی و اخروی بودن اشاره نمود که تمام این ویژگی ها موجب برتری نظام تربیتی اسلام نسبت به دیگر نظام هاست چون نظامی است همه جانبه و کامل البته مشروط بر آنکه عاملان و مجریان و مربیان شایسته ( دارای ویژگی هایی که در ادامه عنوان خواهد شد ) با در نظر داشتن این ویژگی ها به نحو احسن به امر خطیر تعلیم و تربیت انسان بپردازند . در تعلیم و تربیت اسلامی به منظور تربیت صحیح و کسب اخلاق پسندیده ، عوامل و عناصری چند موثرند که بایستی همواره از طرف مربیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد عواملی مانند : خانواده ، دوستان و همسالان ، مربی ، جامعه و مدرسه ، حکومت و قوانین حکومتی و ... که البته ما به اقتضای موضوع مقاله فقط به بررسی عامل مهم"مربی"  می پردازیم . همچنین از جمله عناصر موثر در امر تعلیم و تربیت اسلامی می توان از : تعقل و تفکر ، تقوا و تزکیه نفس و عبادت نام برد . در آیات و روایات متعدد مواردی را در تایید و بیان اهمیت موارد نامبرده می توان یافت و به آن ها استناد نمود که متاسفانه از حوصله و حیطه این مقاله خارج است اما  با تمام این تفاسیر چند تعریف مشهور را بیان می کنیم . دکتر محمد باقر هوشیار معتقدند که تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است بین دو قطب سیال که مستلزم طرح و نقشه ای ، مسبوق به اصلی و معطوف به هدفی می باشد . تعریفی که دکتر شکوهی از تعلیم و تربیت ارائه می دهد این است که : تعلیم و تربیت ایجاد زمینه هایی برای تغییرات مطلوب در رفتار انسان است . اما با توجه به تمام این تعاریف و احادیث و روایات ، یهترین و کامل ترین تعریفی را که می توان ارائه داد این است که : تعلیم و تربیت یعنی ایجاد زمینه برای شکوفایی استعدادهای بالقوه افراد در جهت تغییر رفتار و ایجاد رفتار مطلوب . البته با توجه به اراده و اختیار فرد به این معنی که تعلیم و تربیت نبایستی جنبه اجبار و تحمیلی داشته باشد . جایگاه تعلیم و تربیت در اسلام و ویژگی های آن حال باید دید که نظر اسلام در مورد تعلیم و تربیت  چیست . مثلا" در مورد حقیقت جویی اسلام از هیچ چیز فروگذار نکرده، تا جایی که در آیات و روایات ، آن را از مهد تا لحد و برهر مسلمانی (زن ومرد) واجب دانسته است . نمونه هایی از آیات و روایاتی که بر لزوم تعلیم و تعلم تاکید دارند عبارت است از: - اِقْرَأ بِاسْمِ رَبُّکَ الَّذِی خَلَقْ ... اَلَّذی عَلَمَ بِالْقَلَمَ (علق/1-5) - هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (زمر/9) - قال رسول ا... : بِا لتَّعْلیم اُرْسَلْتُ. - طَلَبُ العِلْمَ فَریضَه عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ. البته نکته قابل توجه اینکه منظور کدام علم است؟ که برخی علوم واجب عینی هستند مثل معرفه ا...، علم با... و ملائکه و کتبه و رسله و الیوم الاخر، آن مقدار که مقدمه ایمان یا از شروط ایمان است، چون ایمان در اسلام گرایش "عن علم" است نه گرایش "عن تقلید" این علم، واجب عینی است و کسب آن برهرکس واجب می باشد  و برخی علوم واجب کفایی است که البته اگر مقدمه واجب عینی باشد ، خود نیز واجب و لازم می شود. بنابراین جای شک و تردید در این جهت وجود ندارد. یعنی اینکه بگوئیم علوم دینی واجب عینی هستند و دیگر علوم غیر واجب درست نیست چراکه گاهی همان علوم برای انجام امور دینی و وظایف دینی لازم هستند. اسلام نگفته که دین را بیاموزید بلکه گفته دین را عمل کنید که برای عمل کردن آموختن لازم است. بنابراین آنچه روشن شد اینکه در تعلیم و تربیت اسلامی به مسأله رشد فکری و تعقل اهمیت فراوان داده شده است  و دیگر اینکه خود تعلیم نیز مورد اهمیت قرار گرفته و حدود مشخصی برای آن در نظر گرفته نشده است مثلا اسلام نمی گوید علم کلام بهتره یا علم تفسیر، علم اخلاق اینطور یا فیزیک چطور و ...  نکته مهم این است که  آموختن آن چیزی که برای تعالی انسان مفید می باشد ، توجیه شده است. در اینجا این سوال مطرح می شود که فعل اخلاقی چیست و معیار اخلاقی بودن یک کار کدام است؟ یعنی آیا بین فعل عادی و فعل اخلاقی تفاوتی هست یا خیر؟ بی شک برخی کارهای انسان کار عادی است و برخی دیگر کار اخلاقی. سرسفره نشستن و غذاخوردن کاری است عادی نه اخلاقی اما اگر از غذایی که خود نیاز داری به دیگران هم بدهی و نیاز دیگری را بر خود مقدم بدانی یک کار اخلاقی (ایثار) انجام داده ای. قبل از اینکه بخواهیم در مورد معیاراخلاقی بودن یک عمل صحبت کنیم بهتر است تفاوت لغوی تربیت و اخلاق را بررسی کنیم. تربیت با اخلاق تفاوت دارد هرچند که اخلاق هم خود نوعی تربیت است و به معنی کسب خلق و حالت و عادت می باشد. مفهوم تربیت، پرورش و ساختن است و بس. یعنی فرق نمی کند که این ترتیب چگونه و برای چه هدفی باشد بنابراین در مفهوم تربیت (پرورش استعدادها) قداست نخوابیده است و به همین دلیل تربیت را در مورد حیوانات هم به کار می برند (تربیت حیوانات سیرک یا نگهبان گله و ... ) و یا حتی تربیت افرادی که برای جنایت یا باجگیری و ... انجام      می شود. اما در مفهوم اخلاق قداستی نهاده شده است که در مورد حیوان به کار نمی رود. حال اگر بخواهیم با اصطلاح صحبت کنیم باید بگوییم فن تربیت و فن اخلاق یکی نیستند. فن تربیت به منظور مطلق پرورش می باشد به هر شکلی که باشد و با هرهدفی اما علم اخلاق یا فن اخلاق تابع غرض ما نیست بلکه تابع معیارها و ارزش های اخلاقی که دارای قداست باشند، است. بنابراین فعل اخلاقی در مقابل فعل طبیعی قرار می گیرد البته نه به معنای ضدیت . مثلا" اگر یک مرتاض به خود رنج بدهد و برخلاف طبعش رفتار کند، نمی گویند رفتاری اخلاقی انجام داده است. به این ترتیب اگر کاری را انسان به حکم ساختمان طبیعی اش انجام دهد، فعل طبیعی است و فعل اخلاقی فعل غیرطبیعی است که قداست هم داشته باشد. در مورد معیارهای فعل اخلاقی می توان موارد متفاوتی بسته به دیدگاه های متفاوت ، اشاره نمود من جمله :  دگر دوستی،  حسن و قبح ذاتی افعال ، الهام وجدان ، دگر دوستی اکتسابی،  رضای خدا  که به طور مثال در قرآن کریم آمده است :‌ اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ ا... لا نْرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلا شُکوراً.: شما را برای خداوند اطعام می کنیم و پاداش و شکری از شما نمی خواهیم. ( سوره دهر ،‌آیه 9 ) به هر حال با توجه به معیارهای نامبرده اگر دست اندرکاران تربیت بخواهند افراد و اجتماع را به صورت صحیح و اخلاقی تربیت کنند باید کوشش کنند تا احساسات نوع دوستانه را تقویت کنند (طبق برخی نظریات)، حس زیبایی را پرورش دهند (منتقدان به زیبایی دوستی معیار اخلاقی بودن فعل)، شروع تربیت از روح انسان باشد نه جسم وی (آنانکه معتقدند روح مجرد است) و خلاصه اینکه دینی بارآوردن افراد ، افعال آنها را اخلاقی می کند که این هم خود نظریه ای است که معقتد بر دین گرایی محض است . و در نهایت اینکه همه و همه به منظور تربیت انسان کامل مقرب خداوند باید مورد توجه قرار گیرد و جلب رضایت حق تعالی ، جلابخش تمام این فعالیت ها و مهر تاییدی بر آن ها خواهد بود . حقیقت این است که غالب این نظریات از یک نظر درست و از یک نظر هم نادرست است. همه اینها آن جا درست است که یک حقیقت مذهبی (خداپرستانه) پشت سرآنها باشد چرا که خداوند سرسلسله معنویات است و پاداش دهندة کارهای خوب (اخلاقی) است. احساس نوعدوستی (دگردوستی) هم خود از خداپرستی سرچشمه می گیرد یعنی وقتی انسان به خدایی معتقد باشد ، می تواند مخلوقات خداوند خصوصاً انسان را دوست داشته باشد. بنابراین اعتقادات مذهبی پیشتوانه مبانی اخلاقی اعمال انسان است. تعریف فعل اخلاقی: بنابراین تمام نظریات مذکور در امر تربیت صحیح انسان بی فایده و پا درهوا هستند، مگر آنکه بر مبنای اعتقاد مذهبی و اعتقاد به خداوند یگانه قرار گیرند. اگر مبنای اعتقاد به خدا اساس همه نظریات باشد، می توان گفت همه درست می گویند. به این معنی که ما فعل اخلاقی را محدود به یکی از آنها هم نمی دانیم بلکه می گوییم فعل اخلاقی که انسان بایستی در جهت انجام آن تربیت شود، فعلی است که هدف آن منافع مادی و فردی نباشد خواه به خاطر نوع دوستی خواه به خاطر زیبایی دوستی، خواه به خاطر استقلال روح و عقل خود و خواه به خاطر هوشیاری و ... همین قدر که «خود» در کار نباشد و منفعت فردی در کار نباشد، هدف هم رضای حق باشد، فعل اخلاقی است. لهذا در اصول تربیتی، ریشه اصلی که باید آن را آبیاری کرد همان اعتقاد به خداست و در پرتو اعتقاد به خدا، باید احساسات نوع دوستی، زیبایی دوستی، تجرد روح و عقل و استقلال هر دو از بدن و حتی حس منفعت جویی را در انسان تقویت کرد. یعنی در ادیان الهی هم از حس منفعت جویی بشر و حس فرار از ضرر او، به نفع اخلاق بشر استفاده شده است. نکته قابل توجه اینکه فعل اخلاقی و خود اخلاق هم، با هم تفاوت دارند. اینکه فعل اخلاقی در زمانهای مختلف تغییر می کند، با اسلام هم سازگار است. مثلاً اگر کسی بپرسد دزدی حرام است یا حلال؟ می گوید حرام. و می پرسند آیا جایی هست که دزدی جایز باشد؟ می گوید بله، پیش می آید که حتی واجب هم می شود. یعنی اخلاق و خصایص اخلاقی امری ثابت و مطلق و همگانی و همیشگی است اما رفتار انسان برای پیاده کردن این موجبات در شرایط مختلف، متفاوت می شود و در شرایط متفاوت انسان عکس العملی متفاوتی نشان می دهد یعنی یک انسان خوب هم در شرایط متفاوت، متفاوت عکس العملی نشان می دهد. البته برخی از همین اخلاقیات به واسطه جنسیت فاعل هم تفاوت دارد چنانچه در نهج البلاغه هم عنوان شده:خِیارٌ خِصالُ النِّساء شِدار ُخِصالُ لِلرِّجال : بهترین خصلتها و خوی های زنان بدترین خصلتهای مردان است مثلاً الزهو(تکبر) و الجبن(ترسو بودن) والبخل(بخیل و ممسک بودن). این چطور امکان دارد؟ حضرت توضیحی می دهند که مشکل را حل می کند: فاذا کانتِ المرْاهُ مَزْهُوَّهً لَمْ تَکُنْ مِنْ نِفسها: زن وقتی متکبر باشد مرد بیگانه را به خود راه نمی دهد و یا اینکه وقتی بخیل باشد مال همسر خود را نگهداری می کند و اگر ترسو باشد، احتیاط می کند. این بیان حضرت به این معنی است که اخلاقیات هم با شرایط و جنسیت متفاوت می شود یعنی هر جنسی در هر شرایطی بایستی با یک روشی در جهت رسیدن و عمل کردن به اخلاقیات تربیت شوند. لازم به ذکر است که این تفاوت ها مربوط به رفتار است(روش تربیتی) نه در اخلاق و شخصیت اخلاقی. در شخصیت اخلاقی هیچ فرقی بین زن و مرد یا شرایط متفاوت نمی باشد. مثلاً امانتداری و حفظ امانت جایی برای بخشندگی و شجاعت (از همان امانت) نمی گذارد یعنی وقتی امانتداری می کنی بایستی مبتکرانه، محتاطانه عمل کنی. مبانی و  اصول  تعلیم و تربیت در اسلام شروع بحث :  مبنا به معنای پایه و اساس یک چیز ، در واقع زیر بنای یک موضوع محسوب می شود . در مورد مسائل تربیتی هم ما بایستی زیر بنایی داشته باشیم تا بنا را بر آن استوار کنیم . آنچه مبنای تربیت را تشکیل می دهد نوع نگاه افراد یا مکاتب به عالَم و آدم است یعنی بسته به اینکه افراد نگرشی کافرانه ، مشرکانه یا الهی به این دو مقوله داشته باشند ، اعتقادات خود را پایه ریزی می کنند ، اهداف را تعیین می نمایند و اصولی را براساس همان مبنا و هدف اسنخراج و  متناسب با این اصول ، روشهایی را جهت نیل به آن اهداف انتخاب می کنند . در دین مبین اسلام که نگاهی الهی به عالَم و آدم دارد مبنا هم از همان نگاه سرچشمه می گیرد و پایه تعلیم و تربیت اسلامی محسوب می شود و در نهج البلاغه نیز  این مبانی عبارتند از : هستی شناسی ، انسان شناسی ، ارزش شناسی ، معرفت شناسی  که البته این شناخت ها بایستی به اعتقاد و یقین تبدیل شوند تا بتوانند مبنای محکمی برای زندگی ( به خصوص تربیت ) محسوب گردند . بنابر این با توجه به این مبانی اهداف تعلیم و تربیت اسلامی  هم مشخص و از دیدگاه نهج البلاغه و کلام زیبای امیر مومنان (ع) شامل تربیت انسان متّقی ، با فضیلت و اخلاق خدایی است که راه کمال را طی کند و با تبدیل شدن به انسان مسلمان و کامل زمان خود ، بتواند به هدف غایی تربیت اسلامی که همان « قرب الهی » است نایل شود .  حال با توجه به این مبانی و اهداف در اینجا به صورت فهرست وار برخی از اصول تعلیم و تربیت به ویژه در اسلام را عنوان می کنیم تا با کنار هم قرار دادن راهها ، اصول و ویژگی های مربی و متربی بتوانیم بهترین نتیجه ممکن را از کار تعلیم و تربیت انسان بگیریم  : ·        استمرار و تداوم در تعلیم و تربیت ( اطلبوالعم من المهد الی الحد ) . ·        ارتباط متقابل بین تعلیم و تربیت در اسلام . ·        توجه به رشد و بلوغ . ·        توجه به تدریجی بودن مراحل رشد . ·        توجه به نقش وراثت در تعلیم و تربیت اسبلامی . ·        قابلیت تاثیر و تاثر کودک پیش از تولد . ·        انعطاف پذیری انسان در تعلیم و تربیت و اختلاف از نظر میزان بهره گیری از جریانات یاددهی – یادگیری ·        احترام به شخصیت کودک به عنوان یک انسان و رفتار محبت آمیز همراه با علاقه دوطرفه (مربی ومتربی) . ·        ایجاد امنیت خاطر و حس اعتماد متقابل . ·        اهمیت چه آموزی و چگونه آموزی . ·        اصل تربیت کودک در اسلام بر خود آموزی است . ·        هدف تربیت کودک آماده سازی اوست برای انسان زیستن . ·        آزادی در یادگیری با توجه به پاکی فطرت انسان سبب رشد طبیعی و رضایت بخش کودک می گردد . ·        رعایت انضباط در تعلیم و تربیت . روش های تربیتی و آموزشی در اسلام و نهج البلاغه تکریم انسان ، محبت، عبادت ، تقویت حس حقیقت جویی، مراقبه و محاسبه ، روش های مشاهده ، الگوپذیری ، تذکار مرگ ، هشدار و ایجاد امید  از جمله روشهای تعلیم و تربیت اسلامی است که در نهج البلاغه به آنها اشاره شده است . ما دست اندرکاران تعلیم و تربیت اگر می خواهیم بیشترین تاثیر را بر روی فرزندانمان بگذاریم ، بایستی کرامت انسان را محترم شماریم و نیز محبت یعنی دوست داشتن و دوست داشته شدن را به آنان بیاموزیم و به آنان اطمینان دهیم که به آنان محبت داریم و از سردوست داشتن به آموزش آنان می پردازیم. اگر دانش آموزان محبت کردن را یاد بگیرند هم به خود محبت می کنند و هم به دیگران به جهت رضای حق ، در نتیجه کاری خلاف معیارهای اخلاقی انجام نمی دهند. و اما تقویت حس حقیقت جویی هم یک مساله تربیتی است که خود از فطرت کاوشگری و حقیقت جویی انسان سرچشمه می گیرد و باید در راه صحیح هدایت شود تا نتیجه دهد نه اینکه خود سدی شود در راه تعالی و کمال.علوم و عقل در زمانی که اراده اخلاقی بر آن ناظر باشد نافع است. اگر در راه کسب علم تعصب داشته باشیم راه تعالی و کمال سد می شود البته آن کمالی که به قرب الهی می رسد. چنانچه حضرت امیر در نهج البلاغه خطبه ای دارد به نام «قاصعه» که از بزرگترین خطبه های حضرت است و محور آن تعصب و تکبر است. در این خطبه در مورد بدیهای تعصب صحبت می کند که تعصب چنین است و چنان است و در آخر می گوید: اگر بناست انسان نسبت به چیزی تعصب داشته باشد: فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکارِمَ الْخِصال، تعصب شما در مورد خوبیها و فضیلت ها باشد نه نسبت به امور واهی و بی ارزش (مثلاً قومیت و ...) و به قول مولوی تعصب، سختگیری است و سختگیری از خامی است: این جهان همچون درخت است ای کرام                              ما براو چون میوه های نیم خام منظور اینست که انسانها در این جهان آماده شکل پذیری و تربیت پذیری هستند که با روش درست و صحیح و به دور از تعصب (سختگیری) می توانند بهترین نتیجه را کسب کنند. حال که فهمیدیم انسان از نظر اسلام چگونه باید باشد تا به کمال (قرب الهی) برسد (از نظر عقل و اراده و عبادت و ...) باید ببینیم چه عواملی این چگونگی ها را به شکل خوبی در انسان تامین می کند و چه عواملی ضد این چگونگی هاست؟ این وظیفه ما دست اندرکاران تربیتی است که مراقب باشیم که در امر تعلیم و تربیت همه موارد را در نظر بگیریم اگر می خواهیم نتیجه مفیدی بگیریم. روش دیگر که در امر تعلیم و تربیت مورد توجه اسلام است مراقبت کردن و محاسبه کردن (ارزیابی کارهای روزانه) می باشد. در مورد مراقبه و اینکه همواره مراقب کارهایمان باشیم آیات و روایات زیادی مطرح است از جمله اینکه: آیه 18و 19 سوره حشر که می فرماید: ای اهل ایمان، تقوای الهی داشته باشید و مراقب آنچه که برای فردا می فرستید باشید. بدرستیکه خداوند به آنچه عمل می کنید آگاه است. به همین دلیل است که علمای اخلاق اسلامی با الهام از همین آیات و روایات (ان ا... خبیربماتعملون) می گویند اخلاق قادر بر همه مسائل اخلاقی است و آن هم «مراقبه» یعنی مواظبت از اعملا و رفتار و بازرس اعمال خود بودن می باشد .برای مربیان عزیز هم به عنوان توشه آخرت ، چیزی از تربیت صحیح متربیان ، با ارزش تر نمی باشد و این امر هم میسر نمی شود مگر اینکه به کارشان عشق بورزند و عاشقانه برای ارتقاء تواناییهای خود در این راه تلاش کنند . دستور دیگری هم هست و آن «محاسبه» است و در نهج البلاغه آمده که :حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسِبوا وَ زِنوُها قَبْلَ اَنْ تَوْزَنوها: پیش از آنکه از شما حساب بکشند، خودتان همین جا از خودتان حساب بکشید و خودتان را وزن کنید قبل از آنکه شما را (اعمالتان) را وزن کنند (قیامت). البته این نکته لازم به ذکر است که در بحث تربیت اسلامی اولین شرط «مراقبه است منتهی علمای اخلاق معتقدند که قبل از مراقبه و محاسبه یک چیزی هست و بعد از آن هم چیزی. قبل از مراقبه «مشارطه» است و بعد از آن هم «معاتبه» یعنی انسان اول باید خود را مشروط به شروطی بسازد تا مراقب انجام آنها باشد و بعد هم به آنها رسیدگی کند که اگر انجام داده باشد شروط را که باید شکرگذار باشد و اگر عمل نکرده باشد خود را مورد عتاب و خطاب (معاقبه) قرار دهدو البته معاقبه (سرزنش کردن) در مورد تخلفات کم است اما اگر تخلفات زیادی مرتکب شده است باید خود را عقوبت (معاقبه) کند و با روزه ها و کارهای سخت بر خود تحمیل کردن و .... خود را مجازات کند. راههای یادگیری در تعلیم و تربیت اسلامی      بنابر آیات و روایات اسلامی بهترین و عمومی ترین راههای آموزش و یاد گیری در تعلیم و تربیت اسلامی ( با توجه به اندیشه های معلم گرانقدر استاد مرتضی مطهری ) به طور اجمال عبارتند از : ·        تعقّل : کلما حکم به العقل حکم به الشرع یعنی عقل به هر چه حکم کند ، شرع نیز به آن حکم می کند البته عقل سلیم . یا اینکه العقل تزید بالعلم و التجربه : عقل با علم اندوزی و تجربه افزوده می گردد. ·         تعلّم : هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون یعنی آیا آنانکه می دانند با آنانکه   نمی دانند برابرند ؟ ( نحل 9 ) ·        تجربه : فاقصص القصص لعلهم یتفکرون : سرگذشت ها را برای آنان بازگو کن  شاید در آن تفکر کنند . ( اعراف 175 ) ·        تبشیر و انذار : تبشیر یعنی تشویق و تحریک متربی به جلو رفتن و ایجاد رغبت در او و انذار یعنی ترساندن ( آگاه سازی ) وی به منظور اعلام خطر و شناساندن  عواقب کار نادرست . · موعظه و نصیحت توام با تکریم متربی . ·عادت دادن برای آسان کردن کارها در آینده . ·عبادت که هم روش است و هم هدف البته با ظاهری متفاوت اما اهمیتی وافر . · معاشرت با نیکان و صالحان : پیامبر مکرم اسلام فرمودند : المرء علی دین خلیله یعنی هرکس به دین دوستش است ( اصول کافی ، ج 2 ، ص 375 ) تاثیر دوست و همنشین آنقدر زیاد است که بر دین انسان نیز اثر می گذارد . · مطالعه طبیعت ( سیر در آفاق و انفس ) : افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و ال الجبال کیف نصبت و الی الارض کیف سطحت : آیا به شتر نمی نگرید که چگونه آفریده شد و به آسمان که چگونه بلند گردانیده شد و به کوهها که چگونه برافراشته گردیدو به زمین که چگونه گسترده گردید ؟( غاشیه 20-17) ·  استفاده از حواس : وا... اخرجکم  من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع والابصار و الافئده لعلکم تشکرو ن : و خداوند شما را از بطون مادرانتان خارج کرد در حالیکه هیچ نمی دانستید و برای شما گوش و چشم و دل قرار داد ( برای کسب دانایی ) باشد که شما شکر گذار باشید . ( نحل 80 ) · تذکار مرگ ،  انابه و توبه ، ‌محبّت ، محاسبه ، مراقبه ، معاقبه ، مشارطه ، ایجاد امید ، تحریک به آزادگی و شخصیت والای انسانی ، مشاهده و .... از دیگر روشهای مورد تاکید حضرت امیر ( ع ) در نهج البلاغه می باشند .   سیمای انسان کامل و راه های کسب کمال در دین مبین اسلام در قرآن همواره سه  صفت برای انسان به کار رفته است که برای هیچ موجود دیگری اختصاص نیافته است و این بیان کننده منزلت و فضیلت و جایگاه ویژه انسانی است . این صفات ویژه عبارتند از خلافت اللهی ، کرامت انسانی  و امانتداری . خلیفه الهی کسی است که از جهت کمال روحی و مدارج علم و معرفت به جایی می رسد که از نزاهت و فضیلت و بزرگی برخوردار است و آیات زیادی در این رابطه در قرآن آمده است . زمینه و استعداد رسین به عالی ترین مدارج کرامت ، به همه انسانها  عطا شده است ئ بایستی زمینه مناسب برای رشد و شکوفایی آن فراهم گردد . امانتدار الهی بودن مسئولیت سنگینی است که فقط بر دوش انسان گذارده شده است و این سنگینی بار امانت ، بر ارزش آن و امانتدارش می افزاید . سیمای انسان کامل در اسلام انسان ها اگر قصد رسیدن به کمال نهایی خود را دارند ، نباید از حریم جان خویش فراتر روند . آدمی در پیمودن مسیر کمال و رسین به غایت انسانی ، وظایف و اعمالی را انجام می دهد که از نفس خویش خارج نیست و مسئولیت با خود اوست . آنچه در بیرون از نفس است بیرون از قلمرو انسانیت انسان بوده ، کمال حقیقی محسوب نمی شود ( ثروت ، شهرت و ... ) کمال نهایی انسان به معنای رشد و استکمال نفسانی اوست . به طور کلی همه اموری که به نوعی موجب رشد و کمال و شکوفایی نفس آدمی می شوند چه عملی و چه نظری ، در نفس آدمی تاثیر می گذارد و فعلیت جدیدی به او می دهد . در آیات الهی " تزکیه نفس " به جنبه عملی انسان و تعلیم کتاب و حکمت به جنبه نظری وی اشاره دارد که از پایین به بالا آغاز می شود تا به تدریج به کمال برتر منتهی شود . مرحله عالی تکامل عملی و معرفتی انسان ، موجب کمال نهایی وی می شود که همانا عبودیت است ، ( و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ) که البته این کمال نیز خود مراتبی دارد . انسان کامل دارای نگرش ها  و ویژگی هایی است : ·        انسان آرمانی خود را در راه رسیدن به قرب پروردگار می داند ( مربی با توجه به این مهم دیگر دلبستگی ها و دلمشغولی های دنیوی را مانع کار خود نمی داند ) . ·        همواره با درد شیرین فراق معشوق ، راه کمال  را با شوق رسیدن به آن می پیماید . ( آب حیات من است ، خاک سرکوی دوست& گردو جهان خرمی است ، ما و غم روی دوست) مربی با در نظر داشتن این نکته نیت کار ها را خدایی می کند و سختی ها را در راه خدمت به خلق خدا برای رضای خدا تحمل می کند و به عشق وصال با علاقه کار می کند . ·        در پرتو تعالیم دینی انسان کامل دل و جان به دوست می سپارد و بالاترین محبت ها و عشق ها را نثارش می کند . دوستی خدا و رضایت وی با دوستی خلق خدا و رضایت خلق خدا تا اندازه ای تامین می شود بنابراین یک مربی کمال یافته با ابراز عشق و محبت به متربی ، گامی به سوی معشوق و ابراز عشق به وی بر می دارد  . ·        انسان کامل به حیات طیبه واصل می شود و این بشارت خداوند  متعال است در آیات کتاب آسمانی اش . من جمله : من عمل صالحا " من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه ( نحل 97 ) یعنی هر زن و مرد ی که عمل صالح انجام دهد و مومن باشد قطعا" او را با زندگی پاکیزه ای حیات می بخشیم .  حیات طیبه در همین دنیا هم انسان کامل را همراهی می کند نه آنکه آشاره خاصی به حیات اخروی داشته باشد . دل به حق دادن و توکل بر او نمودن و هواهای نفسانی را از خود دور کردن موجب می شود که انسان شایسته در درون خود ( نفس ) آرامش و لذت معنوی و قدرت و عزت خاصی احساس کند ( تفسیر المیزان ، ج 12 ، ص 366 ) . ·        انسان کامل با خود آگاهی حقیقی می تواند به توحید و خداشناسی برسد ( من عرفه نفسه فقد عرفه ربه ) و به سه مرحله توحید ذاتی ، صفاتی و افعالی نایل گردد و بالعکس اگر از خدا غفلت کند و توجه خود را به " من " های دروغین سوق دهد جزایش نسیان و فراموشی خداست و نتیجه آن هم بیگانگی از خدا که منجر به گمراهی خواهد شد . خود آگاهی = خداآگاهی و بالعکس خود فراموشی = خدافراموشی . راه های کمال جویی ناگفته پیداست که رسیدن به عالی ترین مرتبه کمال انسانی که همان مقام خلیفه اللهی باشد عملا" برای همگان میسر نمی باشد اما مراتب و درجات مختلف آن این امکان را برای همه انسانها فراهم می کند تا مرحله به مرحله طی طریق کرده به کمال نهایی نزدیک شوند . همانطور که در منابع دینی ما ویژگی ها و چهره مطلوب انسان ترسیم شده ، راههای وصول به آن نیز معرفی شده است  که در اینجا مهم ترین آنها را مورد اشاره قرار می دهیم : -       در قرآن کریم امر دیگری بر " ایمان و عمل صالح " تاکید فراوان شده است و از این دو به عنوان دو بال پرواز و صعود ادمی به سوی پروردگار یاد شده است ( حشر 19 ، فاطر 10و لقمان 27 ) . عمل صالح عبارت است از عمل طبق وحی و وظیفه و تکلیف یعنی انجام دادن آنچه در هر لحظه وظیفه شرعی یک مومن است . تلفیق دو عنصر " ایمان و عمل صالح " مایه سعادت بشری و وصول او به حیات طیبه است و عبادات هم از مصادیق با رز عمل صالح محسوب می شود و تاثیر آن بر سلامت درونی  انسان و عروج روحی او ، نیاز به توضیح بیشتر ندارد . -       از دیگر راههای موثر در رسیدن انسان به کمال مطلوب ، تعقل و آگاهی است که خود فلسفه لزوم تعلیم و تربیت اسلامی نیز محسوب می شود . در قرآن مجید بیش از 300 آیه درباره معرفت و آگاهی و تفکر امده است . در روایات ائمه نیز تاکید فراوانی براین مهم شده است تا آنجا که فصل آغازین برخی از کتب متفکران بزرگ اسلامی و شیعه ، نظیر اصول کافی با " کتاب العقل والجهل " شروع می شود . البته ناگفته نماند که عبادات و اعمال نیک هم در خئمت تکمیل و صیانت عقل است . حضرت رسول اکرم ( ص ) به حضرت علی ( ع ) فرمودند : ای علی ، زمانی که بندگان خدا با اعمال نیک به دنبال نزدیکی به خداوند هستند ، تو سعی کن با تعقل و تفکر به او نزدیک تر شوی و اگر چنین کنی ، از آنان سبقت خواهی گرفت ( میزان الحکمه ، ج 8 ، ص 113 ) . -       تقوا و خویشتنداری و مراقبت از نفس و حساسیت نسبت به حدود الهی و فرامین شریعت نیز از دیگر راهها و عوامل موثر در وصول آدمی به کمال نهایی است . خداوند متعال در آیاتی مانند بقره 197و 2 و 194 ، حدید 4 ، انفال 29 و ... به این عامل مهم که خود تنها ملاک برتری افراد می باشد ، اشاره اشاره نموده اند . -       با بررسی و مطالعه متون دینی در مورد شناخت چهره انسان کامل و کمال انسانی در می یابیم که شناخت معاد و حیات اخروی انسان و ابعاد وجودی او و آگاهی از ویژگی ها و کیفیت زندگی آدمی از مکمل های انسان شناسی است و بدون آگاهی کافی از این امور ، هرگز نمی توان به شناخت همه جانبه انسان ( مربی و متربی ) نایل شد و حتی در مورد آن سخن گفت . migna.ir ویژگی های عمومی مربی در اسلام به عنوان یک انسان از آنجا که مربی و متربی انسان هستند و درنظام هستی دارای جایگاه و ویژگی های خاصی هستند ، برای شناخت انسان ( به ویژ ه مربی ) و کسب آگاهی در مورد  ویژگی های شخصیتی وی ناگزیر بایستی ابتدا به عنوان یک انسان و سپس به عنوان یک مربی ویژگی های وجودی مربی را مورد بررسی قرار دهیم و به طور مختصر عناوین زیر را مورد توجه قرار می دهیم : -       انسان موجودی دو بعدی است . -       قرآن خلقت انسان را روحانی دانسته و برای روح نسبت به جسم تقدم قایل است . -       بین عقل و روح هماهنگی وجود دارد . -       اشتراک انسان ها در طبیعت و سرشت انسانی شان . -       روش شناخت طبیعت انسان . -       اجتماعی بودن و تاریخی بودن انسان . ( حفظ و ارتقای فردیت ، غلبه بر فرد محوری ، اتکاء بر سنت و ...) -       بشر دارای فطرتی الهی است . -       فطرت و شخصیت انسان . -       نیک سرشتی بشر . -       مختار بودن و اراده داشتند و سازگار بودن اختیار وی با عمومیت اراده الهی . -       سازگاری اجتماعی و رعایت اعتدال . -       جایگاه انسان کامل در نظام هستی و اسلام . -       خلیفه الهی بودن ، کرامت انسانی داشتن و امانتدار الهی بودن . -       سیمای انسان کامل ( تعریف کمال ، کمال نهایی ، مراتب کمال ، راههای کمال جویی و ... ) . -       سخن پایانی . ·        دو بعدی بودن وجود انسان  سابقه ای طولانی در تاریخ اندیشه  بشر دارد . برای شناخت انسان بایستی به هردو جنبه وجودی وی توجه نمود . از آنجا که بحث ما تعلیم و تربیت اسلامی است و نقش مربی به عنوان یک انسان ، بهتر است به غنی ترین منبع که همانا قرآن است رجوع کنیم که با مطالعه در آیات الهی به موارد زیر برخوردیم که تنها مختصرا" به  آنها اشاره می کنیم : -       انسان ها دارای اصل و ریشه مشترکی هستند و از یک پدر و مادر به وجود آمده اند . -       انسان علاوه بر بعد جسمانی ، دارای گوهری غیر مادی به نام نفس یا روح است که باعث کرامت انسان می شود . ·        حقیقت ( اصالت ) انسان و انسانیت او به روح است نه جسم فانی ، بنابراین بایستی به  پرورش روح انسان اهمیت ویژه داده شود . البته جسم و روح دارای تاثیر متقابل هستند و تربیت هردو بعد لازم و ملزوم یکدیگرند اما انسانیت انسان به روح اوست . ( لَقَدْ خَلَقْنَاالْاِنسانَ فِی اَحْسَنِ تَقْویمَ ) . ·         بخش اصیل وجود آدمی عقل و روح وی است که هویت ، شخصیت و انسانیت او به آن ها وابسته است . که البته این دو قسمت وجود انسان با هم هماهنگ عمل می کنند یعنی روح و عقل دو ویژگی انسان هستند که برای به کمال  رساندن او نقش موثر و هماهنگ دارند . ·        طبیعت و سرشت آدمی برخی مشترک و برخی متفاوت است یعنی برخی ویژگی ها که مختص نوع است بین انسانها و گاه انسان و حیوان مشترک است ، اما آنچه بین انسان و حیوان و حتی انسان و انسان تفاوت و تمایز ایجاد می کند ، فطرت الهی است که هر انسانی با تربیت و اراده آن را در جهت رسیدن به کمال ، هدایت می کند تا به درجه رفیع قرب الهی برسد . نکته قابل توجه اینکه ذات بشر و سرشت انسان و افعال فطری او تماما"وکاملا" شکل گرفته و غیر قابل تغییر نیستند بلکه پاره ای استعدادها و قابلیت ها ی  ویژه ای هست که به تدریج و با تربیت صحیح رشد و شکوفایی می یابند . ·         با شناخت صحیح و کامل از ویژگی ها و خصوصیات انسان می توان برای تربیت درست و شایسته وی برنامه ریزی و اقدام نمود . البته روشها ی شناخت و منابع شناخت متفاوت هستند که با توجه به موقعیت و شرایط باید از همه آنها بجا و مناسب استفاده کرد . ·        انسان موجودی است اجتماعی و تاریخی ، این بهدین معناست که انسان در اجتماع متولد می شود ، رشد می کند ، زندگی مکند و به کمال می رسد . بنابراین موجودی فردی نیست که حسن و قبح رفتارش به خودش مربوط شود و نیازی به هدایت ، اصلاح و تغییر نداشته باشد ، همچنین انسان ذات و سرشت و جوهر ثابتی ندارد که تربیت یا پرورش وی هم ثابت و منحصر به دوره ای خاص شود ، از آنجا که جوهره انسان دائما" در حال حرکت  است ( رو به کمال ) بنابراین ضرورت هدایت وی به راه صلاح همواره احساس  می شود . البته اگر بخواهیم این هدایت به درستی صورت گیرد بایستی هدایتگران قابل و شایسته ای در این راه گام بردارند . ·        انسان موجودی است با فطرت الهی ، آنهم فطرتی که دلالت بر وحدانیت خدا دارد  ( فِطْرَهُمْ جَمیعاً عَلَی التَّوْحِید) اما همین فطرت الهی اگر در مسیر درستی هدایت نشود به گمراهی و زوال می گراید . اما به هرحال گرایش به کمال ( قرب الهی ) فطری است . امام خمینی ( ره ) در تبیین این گرایش فطری به کمال مطلق و اثبات وجود خداوند از طریق عشق فطری می فرمایند : عشق به کمال در همه افراد بشر موجود است و همین فطرت است که موجب جدیت و تلاش بشر در عرصه های مختلف شده است ، هر انسانی معشوق خود را در چیزی یافته است و کعبه آمال خود را در چیزی دانسته و به سوی آن متوجه شده و از دل و جان خواهان آن است . بنابراین اگرچه در میان انسان ها در تشخیص کمال و اینکه محبوب و معشوق حقیقی کیست و کمال حقیقی چیست ، نهایت اختلاف وجود دارد  اما در اصل میل و گرایش و عشق به کمال ، مشترک هستند . ممکن است یکی ثروت را و دیگری قدرت و شهرت را کمال و محبوب حقیقی بپندارد و دیگری هم علم و جمال را ، همگی خطای در تطبیق دارند و به دنبال موهومی می روند و آن را کمال می پندارند . آنچه مهم است اینکه  خطای تطبیق و تشخیص از بیراهه رفتن انسان در مسیر رشد و تعالی است که با تعلیم و تربیت صحیح می توان از آن جلوگیری نمود و آیه " قَدْاَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْخوابَ مَنْ دَسّیها : .... هرکس آن ( نفس ) را پاک گرداند قطعا" رستگار شد و هرکه آلوده اش ساخت به تحقیق باخت ( شمس 9 و 10 ) نشانه همین امر است ·        نکته مهم دیگر اینکه انسان ها با ویژگی ها و خصوصیات و قابلیت های یکسان به دنیا نمی آیند بلکه متفاوت هستند و طی سالها ی رشدی خود بسته به نوع تربیت و هدایتشان آنها را پرورش می دهند و در واقع شخصیت ، هویت و .... خود را شکل می دهند و بر اساس همین شاکله رفتار می کنند . خداوند در آیه 84 سوره مبارکه اسراء می فرماید : قل کلما یعمل علی شاکلته : بگو هرکس براساس ساختار ( شخصیتی ) خود عمل می کند . بنابراین بایستی بر روند شکل گیری این شاکله نظارتی دقیق صورت گیرد تا به بیراهه نرود . ·        با توجه به الهی بودن فطرت و سرشت انسان در خلقت ، این امر نیز واضح و روشن است که انسان موجودی است " پاک سرشت "  و این نیک سرشتی وی است که باعث کرامت انسانی می شود و تمام تاثیر ئ تاثرهای انسان را نیز تحت الشعاع قرار می دهد و در تعلیم و تربیت اسلامی یکی از اصول مهم همین در نظر داشتن کرامت انسان است و خداوند خود شهادت بر این ادعا داده است : وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمْ : بدرستی که فرزندان آدم را گرامی داشتیم ( اسرا 70 ) . کرامت انسان تا آنجاست که خداوند خلافت و جانشینی خود در زمین را به وی سپرده است ( اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَه بقره 30). حال آیا درست است که چنین موجودی با چنین فطرت و کرامتی به دلیل سهل انگاری و عدم رعایت یک سری اصول ، به گمراهی کشیده شود تا آنجا که ناسپاسی پروردگار کند و آنقدر نزول در شخصیت کند که به گفته خداوند اولئک کالانعام بل هم ازل بشوند . ·        با توجه به موارد ذکر شده مختار بودن انسان نیز مشخص می گردد . یعنی انسان موجودی است که در انتخاب راه صواب و خطا دارای اختیار است و مسئول  انجام کارهای خود نیز هست و این عین عدل الهی است . یک مربی در نظام تربیتی اسلام مختار است خود بهترین راه را برای زندگی انتخاب کند و به بهترین روش ( قو ل  فعل یا علم و عمل ) آن را به متربیان ارائه دهد . البته باید توجه داشت که مختار بودن انسان منافاتی بر اراده الهی که در طول آن قرار دارد ، ندارد .  بنابراین اراده و مشیت الهی مافوق اراده انسان است . البته نه به معنی مجبور بودن محض بلکه به معنی اینکه اراده انسان اشعه ای از اراده الهی است و آنچه در رابطه با بحث جبر و اختیار ( اجتماعی ، فیزیولوژیکی و ... ) وجود دارد این است که انسان مختار محض نیست که اراده و مشیت الهی نتواند عمل و اراده و انتخاب انسان را محدود کند . طبق بیان امام صادق و دیگر ائمه ، دیدگاه شیعه بر اعتدال بین این دو است ،  قال الصادق ( ع ) :  لاجبر و لا تفویض و لکن امر بین الامرین ( اصول کافی ص 60 ) ویژگی های  شخصیتی مربی از آنجا که تمام اعمال و رفتار مربی مدام که با متربی در تماس است زیر نگاه تیزبین و تاثیر پذیر متربی قرار دارد ، مربی باید هوشیار و آگاه باشد که سنجیده و شایسته عمل کند و همواره مراقب باشد که گفتار و کردارش یکی باشد تا بیشترین تاثیر را بر متربی داشته باشد . با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت و نیز اهمیت ویژه شاخص ترین مهره در این سیستم تربیتی ( اسلامی ) دین مبین اسلام که دینی کل نگر و ریزبین است برای مربی معیار های شخصیتی ویژه ای برشمرده است که ما در اینجا به قدر توان خود و حوصله این مقاله به مواردی اشاره می کنیم .  لازم به توضیح است که برخی ویژگی ها یا به موجب اهمیت و یا ابهام در اصطلاح با توضیحات بیشتری ارائه شده است . ·        مربی به عنوان مجری مستقیم برنامه های تربیتی بایستی از یک نظام فکری و اعتقادی معین و متقن برخوردار باشد چرا که ناخواسته در حین تربیت علاوه بر تعلیم پذیری کار فرهنگ پذیری متربی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد . بنابراین علاوه بر اصول اعتقادی و تفکر مربی ، فرهنگ وی نیز در رفتار و گفتارش جلوه گر است و در نتیجه بر تربیت متربی تاثیر گذار می باشد . ·        در نظام تربیتی اسلام به مربی توصیه می شود که در هر کاری افراط و تفریط نکند چرا که تربیت همه جانبه فرد و رشد فضایل اخلاقی متربی جنبه اساسی دارد یعنی رشد علمی و سبقت و رقابت نباید امور اخلاقی و ارزشی را خدشه دار کند . ·        مربی باید هدف و قصد خود را پالایش کند و قبل از شروع هر کاری جوانب آن را بررسی نماید و با نیت انسانی و اخلاقی و دینی به کارش بپردازد . ·        مربی حتی برای جای نشستن خود بین متربیان دقت کند تا همه حاضران بتوانند چهره اورا ببینند و او نیز همه را ببیند و حتی نگاه و توجه خود را عادلانه بین آنان تقسیم کند . ·        مربی باید معتقد باشد که متربی قبل از اینکه یادگیرنده باشد ، یک انسان است که روح الهی در او دمیده شده و دارای کرامت ذاتی است و همین کرامت ذاتی زمینه کسب کرامت اکتسابی را نیز برای او فراهم می کند . مربی وظیفه دارد کرامت و بزگواری را در متربی رشد دهد و از بروز هر رفتاری که ارزشمندی و کرامت افراد را خدشه دار می کند ، پرهیز نماید . ·        رفتار مربی بایستی توام با تدین و تعقل باشد به گونه ای که ضمن برخورد استدلالی با موارد گوناگون ، اهل توکل نیز باشد و روحیه تعقل و توکل را در متربیان نیز بارور نماید . ·        مربی بایستی همواره توانایی این را داشته باشد که پدیده های طبیعی را به عنوان یک مخلوق پروردگار ، به متربی بشناساند به گونه ای که وی ضمن تشکر و قدردانی از خالق و مخلوق از مشاهدات و تجزیه و تحلیل آنها رابطه و نسبت مخلوقات با خالق را متناسب با شرایط خود ( سنی ، عقلی و.... ) درک نماید . ·        تاثیرات متقابل مربی و متربی به قدری زیاد و شدید است که انکار ناپذیر و بی نیاز از تفسیر می باشد بنابراین مربی با یک رابطه قوی عاطفی با متربی می تواند شکل دهنده رفتار آنان باشد و ارزش گذاری ، گرایش ها ، نگرش ها و آرمان های آنان را تحت تاثیر قرار می دهد . ·        شاد بودن و خوش مشربی مربی ، متربی را فعال و با نشاط به یادگیری راغب می کند . ·        همانند سازی متربی با شخصیت مورد علاقه اش ایجاب می کند مربی لایق و شایسته با استفاده از این ویژگی می تواند بیشترین تاثیر مثبت را در رفتار متربی داشته باشد و بالعکس . ·        توجه به استقلال شخصیت و پرهیز از تحقیر و اهانت متربی از طرف مربی برای تضمین سلامت شخصیتی وی لازم و ضروری است . ·        مربی باید بداند که تربیت اصولا" اجبار بردار نیست و تنها محبت و رابطه صمیمانه  به منظور کنترل عقلانی و عاطفی می تواند موثر و کار ساز باشد و زمینه های رشد فکری و اخلاقی هردو را فراهم کند . ·        صبر و پایداری برای مربی و متربی وسیله پختگی و کامیابی آنان در مسیر پرفراز و نشیب تربیت است . ·        تواضع و فروتنی یکی از صفات برجسته مربی است و ویژگی است که میان تکبر و ذلت قرار می گیرد . رفتار و گفتار مربی باید ضمن حفظ عزت نفس ، فروتنی وی را نشان دهد . تواضع نه تنها بر احترام و عزت مربی می افزاید بلکه در عمل این صفت پسندیده را به متربیان نیز می آموزد . ( تعلیم المتعلم ص 3 اثر زرنوجی ) . ·        شفقت و نصیحت ویژگی هایی هستند که مربی باید واجد آنها باشد . مقصود از شفقت ، مهربانی و محبت است و منظور از نصیحت ، خیر خواهی و ارشاد وی به صلاح و خیر که می تواند منشاء واحدی در نفس مربی داشته باشد . ·        رعایت فهم متربی از جانب مربی نشانه شناخت وی از انسان و ویژگی های وی است . مطالب آموزشی باید از آسان به مشکل و از کم حجم و ساده به سنگین و مشکل تنظیم و ارائه شود . ·        رفاقت و مدارا با متربی سبب می شود که بین مربی و متربی شکاف ارتباطی ایجاد نشود . مربی با رفتار توام با دوستی و مدارا به متربی می فهماند که فاصله دست نیافتنی بین او و متربی وجود ندارد . ·        استفاده از روش های تربیتی همراه با مهر ورزی ، تشویق و تنبیه مناسب ، موعظه حسنه ، مشاوره ، عبرت آموزی ، داستان سرایی ، تمثیل و ... توانایی مربی را در بهره گیری از فعالیت های تربیتی خود افزایش داده ، یادگیری را برای متربی خوشایند و دست یافتنی جلوه گر می کند . ·        عمل به گفتار ، عشق به خداند ، مراقبه و محاسبه ، تلاوت قرآن ، ذکر و فکر ، توکل و توسل و.... از جمله رفتارهایی است که مربی باید در مورد خود و متربی به آنها عمل کند تا مسیر سیر به سوی کمال را با صحت و سلامت ( جسمی ، روحی و اخلاقی ) بپیمایند . ·        زهد و تقوی ، شکر نعمت ، ابقای دین در زندگی ، زدودن جهل و نادانی ، رضایت خداوند ، سعادت اخروی و... بایستی از جمله انگیزه هایی باشد که امر تعلیم و تربیت را برای مربی و متربی لذت بخش و امکان پذیر می نماید . ·        آغاز درس و کلاس با نام و یاد خدا و آموزش توکل و اعتقاد به اینکه آغاز هر کار با نام خدا = موفقیت در آن کار ( البته با رعایت اصول دیگر ) . رسول اکرم ( ص ) می فرمایند : وقتی مربی به کودک نام خدا را بیاموزد ، خداوند مربی و متربی و همچنین والدین او را از عذاب مصون می دارد . ( مستدرک ، ج 2 ، ص 625) ·        وفای به عهد در عمل و آموزش آن به متربی با کردار و گفتار . ·        تکریم شخصیت انسانی متربی و استفاده از حب ذات انسان . ·        پرورش ابتکار و خلاقیت در متربی و حمایت از افکار نو . ·        پرورش شرافت نفس و درستکاری و پرهیز از فرومایگی . ·        بازی با کودکان و رفتار کودکانه با آنان و شاد نمودن آنها . ·        ترویج عدل و احسان و دستگیری از ضعیفان . ·        دادن هدیه به عنوان پاداش . ·        شناخت روحیات متربی و استفاده از فرصت ها . ·        پرورش ایمان و توجه به آثار نیایش و عبادت . ·        آراستگی ظاهری و باطنی و یکی بودن آن . ·        رعایت شعائر اسلامی . ·        وقار و متانت در رفتار و گفتار . ·        موعظه همراه با خیر خواهی یکی از ویژگی های خاص یک مربی لایق است . موعظه یکی از سه روشی است که در قرآن به عنوان سه روش دعوت ( موعظه ، حکمت و مجادله به تحو احسن ) از آن نامبرده شده است . موعظه و حکمت با هم تفاوت هایی دارند که عبارتند از : موعظه یادآوری و تذکار است ، حکمت تعلیم دادن ، حکمت مبارزه با جهل است و موعظه مبارزه با غفلت ، حکمت برای آگاهی است و موعظه برای بیداری ، حکمت با عقل و فکر سرو کار دارد و موعظه با دل و عاطفه ، حکمت یاد می دهد و موعظه به یاد می آورد ، حکمت چراغ است و موعظه باز کردن چشم برای دیدن ، حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای به خود آوردن ، حکمت زبان عقل است و موعظع پیام روح ،بنابراین شخصیت گوینده ( موعظه کننده ) در موعظه بسیار نقش اساسی دارد . ویژگی های علمی مربی پس از برشمردن خصوصیات شخصیتی مربی در تعلیم و تربیت اسلامی جای دارد ببینیم مربی در نظام تربیتی اسلام از نظر علمی و تخصصی بایستی دارای چه ویژگی هایی باشد . در این قسمت هم سعی شده است که با کمترین حجم مطلب ، رساترین مفهوم را به خواننده ارائه دهیم ، امید آنکه در این کار موفق شویم . ·        دانش معلم از موضوع مورد تدریس بر نحوه تدریس وی و میزان اثر گذاری آن بر متربی بسیار تاثیر گذار است . بنابراین مربی بایستی با تسلط کافی و با آطلاعات بروز در مورد موضوع مورد تدریس سر کلاس حاضر گردد. ·        مربی بایستی از فنون برجسته تدریس آگاهی کامل داشته باشد تا متناسب با موضوع و متربیان روش مناسب را با مهارت کافی به کار بندد . ·        مربی باید از فن بیان قوی و تاثیر گذاری برخوردار باشد و از سخنان حکیمانه و جذاب بسیار استفاده کند ·        از اصطلاحات بغرنج و پیچیده و گمراه کننده به هیچ عنوان استفاده نکند و قادر باشد کلامش را در عین سادگی با روشی گیرا به متربی تفهیم نماید . ·        دانش مربی باید همواره به روز باشد تا بتواند به فرموده امیر مومنان متربیان را برای زمان خودشان تربیت کنند . چرا که زمانه و متربیان همواره روبه پیشرفت هستند و اگر مربی همگام با آنان پیشرفت نکند نمی تواند در کارش موفقیت روزافزون داشته باشد و روزی دچار آنتروپی ( عقب ماندن از پیشرفت سیستم که آموزش ضمن خدرمت یا استخدام نیروی تازه کار در مان آن است یعنی آنتروپی منفی ) می شود . ·        شیوه تربیتی مربی و توانایی و تسلط کافی وی سبب می شود مربی بیشترین تاثیر را بر متربی داشته در کارش موفق باشد و همواره برای استفاده از روش های نوین آمادگی داشته باشد . ·        آشنایی با روشهای تربیتی جدید روانشناختی در کنار روشهای تربیتی اسلام و تطبیق آنها با هم و پالایش آنها با صافی اسلام و استفاده بجا و مناسب . عناوین وابسته به موضوع مقاله در نهج البلاغه ارزش علم اندوزی و خرد ورزی ، تجربه ، همراهی علم با عمل ، جایگاه مربّی و آنچه که با تربیت انسان مربوط می شود در حکمت ها ، خطبه ها و نامه ها ی حضرت امیر مؤمنان (ع) در نهج البلاغه بارها مورد توجه و تاکید قرار گرفته است که به علت حجم زیاد آنها و خارج بودن از ظرفیت این مقاله از بیان آنها خودداری می شود لکن خوانندگان محترم  می توانند در صورت علاقه مندی  با مراجعه به کتاب نفیس و ارزشمند نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی از مباحث مربوط که به صورت موضوعی فهرست بندی و ارائه  شده است به راحتی استفاده نمایند . آسیب شنا سی  در تعلیم و تربیت اسلامی با توجه به تمام اصول ، روش ، مبانی و منابعی که در متن مقاله به آنها اشاره نمودیم ذکر این نکته ضروری است که همواره مربیان و دست اندر کاران تعلیم و تربیت باید بدانند که پرهیز از افراط و تفریط ضامن صحت اجرا می باشد و خارج شدن از حد اعتدال بی شک آسیب هایی را بر پیکره نظام تعلیم و تربیت اسلامی وارد خواهد کرد . آقای دکتر خسرو باقری در کتاب نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی نمودارهایی را برای نشان دادن آسیب های احتمالی در تربیت دینی ترسیم نموده اند که آوردن آن در اینجا بار مفهومی این مقاله را بیشتر و توجه مربیان گرامی را در یک نگاه اجمالی به عواقب افراط و تفریط جلب خواهد کرد . افراط ..................................................................میانه ............................................................تفریط حصاربندی ....................................................مرز شناسی .................................................حصارشکنی سخت گیری  ..................................................سهل گیری ...............................................سهل انگاری گسست آفرینی .................................................هدایت .....................................................دنباله روی مرید پروری .......................................الگوپردازی هدایت شده ..............................................تکروی ظاهر سازی ...........................................تلفیق ایمان و عمل ...............................................باطن گرایی رهبانیت ...............................................پرورش زهد و تقوی ........................................ابزار نگری دین توجیه ظلی قدرت ....................................امامت و عدالت .....................................حصر الوهی قدرت ( هر قدرتی مشروع است )                                                           هیچ قدرتی مشروع نیست عقل گرایی.................................................عقل ورزی ..............................................تقلید گرایی محض خرافه پروری ..........................................حق باوری ......................................................ساده سازی انحصار گرایی .................................حقیقت گرایی مرتبه ای ........................................کثرت گرایی ( خود برتر بینی )                                                                         ( همه را یکی دیدن ) این نمودار های آسیب شناسی ده گانه در راه تعلیم و تربیت اسلامی به قدری واضح و روشن است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد . مربی همواره باید سعی کند به این آسیب ها آگاهی و شناخت کسب کند و حد اعتدال را پیشه خود سازد تا به اهداف متعالی تربیت اسلامی که همان کمال انسانی و قرب الهی است نزدیک و نزدیک تر شود . نتیجه گیری اینها همه خود از نکات اصلی اخلاق و تربیت اسلامی است. یعنی اگر کسی به هر طریقی در کار تعلیم و تربیت وارد می شود بایستی اول این اهداف و اصول را خوب بشناسد و بعد روشهای اجرایی آن را بیاموزد و بیازماید و اول در مورد خود و بعد در مورد دیگران به کار ببندد. کار تعلیم و تربیت و تهذیب اخلاق آنقدر اهمیت دارد که فقط در مورد تهذیب اخلاق 803 آیه در قرآن کریم آمده است و بیشترن آیات مربوط است به بحث «عقاید» با 1443 فراوانی و در مورد علوم و فنون 80 آیه آمده است همچنین در مورد عبادات 411 آیه و پیرامون نظام اجتماعات 848 آیه وجود دارد که همه و همه نشان از اهمیت تربیت انسان کامل دارد. و از همه مهم تر اینکه اولین کلمه ای که از قرآن کریم برپیامبر نازل شده است «امر به خواندن است» "اقرأ" . از تمام این مباحث چنین می توان نتیجه گرفت که کار تعلیم و تربیت محدودیت پذیر نیست، تفکیک پذیر نمی باشد و دچار تخصص گرایی نیز نباید بشود. کار پرورش و امور مربوط به تربیت مربوط به یک نهاد یا ارگان یا واحد اداری خاص نیست هر کس به هر طریقی که درگیر کار تعلیم و تربیت است بایستی همه جوانب رشدی انسان را در نظر بگیرد. در کار تعلیم و تربیت  نبایستی فقط با کارهای حاشیه ای سرگرم شد. و یا به عبارت دیگر بایستی هوشیار باشیم که جای وسیله و هدف عوض نشود. تمام فعالیت های آموزشی ،  «هنری» فرهنگی و ... وسیله ای هستند برای پیشبرد اهداف تربیتی اسلام که در طول این مقاله به آنها اشاره کردیم. هدف ما نیز در این مقاله این نبود که وسیله ای برای انتقاد از فعالیت های پرورشی به دست بدهیم، بلکه هدف این بود که بررسی کنیم ببینیم آیا هدف اصلی تامین شده و می شود ؟ و نیز به عنوان مربی بدانیم که همه اینها وسایلی هستند برای مراقبه و گاه معیاری برای ارزیابی و معاقبه خود . چرا که بنابر روایت همگی در جایی تحت مسئولیتیم و در جای دیگر مسئول امری  ، " کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته . " آنچه ما قصد داشتیم در این مقاله مطرح کنیم همان مسایلی بود که در قسمت بیان مساله عنوان شد و آنچه که در نتیجه می خواستیم به آن برسیم اشاره و یادآوری این مطلب بود که تخصص گرایی محض در مورد نقش مربیان  اگر موجب کم کاری آنان به صرف اینکه  در این حیطه فعالیت نمی کنند بشود ، خطرناک است. هدف ما این بود که بگوییم کار تربیت و پرورش انسان تعاملی است بین «مربی و متربی» که بایستی با عشق و محبت پایه گذاری و آغاز شود و با همکاری و همدلی ادامه یابد. تا با بالاترین کیفیت نتیجه دهد. گیاه اگر زمین خوب، بذر خوب، کاشت و داشت خوبی داشته باشد حتما برداشت خوب هم خواهد داشت. انسان که جای خود دارد. ما دست اندرکاران تعلیم و تربیت  باید آگاه باشیم که اساس هرکار شناخت است: شناخت خود، شناخت محیط خود، شناخت مخاطب خود، و ... و در نهایت اگر تمام این شناخت ها به خوبی انجام گیرد به شناخت نهایی معینی همان «معرفته ا...» می رسیم که نهایت همه افعال است. بنابراین نتیجه نهایی این مقاله اینکه ما ابتدا باید خود را پرورش دهیم. سپس همکاران خود را و آنانکه با دانش آموزان سروکار دارند، تا بتوانیم فرزندان به امانت سپرده در دستمان را به خوبی بپرورانیم. باید به فرزندانمان بیاموزیم که اگر روحی سالم و پویا داشته باشند می توانند پیشرفت کنند اگر علوم مطبوع خویش را بشناسند و ارج نهند حتماً می توانند علوم مسموع را نیز بیاموزند  و به نفع علوم مطبوع با خمیر مایه اخلاق، آن را تلطیف نموده، قداست به آن بدهند. والا علوم مسموع نه تنها مفید نخواهند بود بلکه آفتی برای بشریت خواهند شد مانند همان بمب اتمی که با شکافتن اتم به وجود آمد و میلیونها انسان را در چندین نسل، مورد صدمه و آسیب قرار داد حال آنگه اگر خمیر مایه اخلاق در استفاده از این علم مسموع وجود داشت خود عامل مهمی بود در جهت پیشبرد اهداف عالی و دنیای هستی و نیز مربی و متربی بدانند که رعایت اصل کرامت انسانی و پایبندی به اخلاقیات معنابخش دیگر فعالیت ها نیز می باشد . از قدیم گفته اند: دیگران کاشتنند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند حال ما می گوییم: دیگران ساختند و ما دیدیم، ما خوب بسازیم تا دیگران خوب تر ببینند. و زیباست که حسن ختام این مقاله چند روایت گرانبها باشد: - کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته: همگی ما هم تحت مسئولیت هستیم وهم مسول دیگران هستیم. - من کلف با لادب قلت مساویه. و نیز حضرت امیر مومنان می فرمایند: کسی که مکلف به ادب شود و تربیت ، نفس سرکش او را مهار کند. گناهان او کم می شود و بالعکس آنکس که ادب و تربیت را کمتر بپذیرد گناهانش بسیار خواهدبود.                                                                                                      «غررالحکم» قال علی (ع): اِنْ کُنْتُم لِلنّجاهِ طالبینَ فارْ فَضُوا الغفلَهِ و الهّوِ وَ الْزِموا الا جتهادَ و البحدّ: اگر طالب نجات و خواستار نیکبختی هستید، غفلت را کنار بگذارید و از کارهای بیهوده دست بکشید و کوشش را شعار خود کنید و جدیت را سرلوحه زندگی خود قرار دهید.                                                                                        اللهّم اَلِّف بَیْنَ قلوبَنا منابع -       قرآن کریم. -       کتاب تعلیم و تربیت در اسلام- استاد مرتضی مطهری- انتشارات صدرا -       نهج البلاغه -       200 حدیث تربیتی از مکتب اهل بیت- ح:صحفی- انتشارات قلم. -       دانستنیهای قرآن- مصطفی اسرار- انتشارات زهرا. -       تعلیم و تربیت اسلامی ،‌دکتر علی شریعتمداری ، انتشارات امیر کبیر . -       تعلیم و تربیت اسلامی ، دکتر حسن ملکی ،‌انتشارات عابد . -       گفتار فلسفی ، سخنرانی های محمد تقی فلسفی ،‌جلد 1و2 ،‌انتشارات هیئت نشر معارف اسلامی . -       آموزش و پرورش اسلامی ،‌ابوالفضل عزتی ،‌انتشارات بعثت . -       اصول کافی ، شیخ کلینی (‌ترجمه سید جواد مصطفوی )‌ ،‌ جلد 5 ، انتشارات علمیه اسلامی . -       فصل نامه روان شناسی و علوم تربیتی ، شماره 2و5 . -       اهداف تربیت از دیدگاه اسلام ،‌پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ،‌جلد 1و2 . -       آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت اسلامی و مبانی آن ،‌پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ،‌جلد4 . -       انسان از دیدگاه اسلام ،‌پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .   migna.ir
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

فرشیدمهدی یار
مطالب شما خوب نگاشته شده. اما اگر ارجاع به آیات وروایات بیشترو ریزترنگاشته می شد به نظربهتراست. یاعلی
بد نبود
شریفیان
باسلام وعرض ادب واحترام وسپاس

تقاضادارم مقاله خودرابه نشانی این حقیر ایمیل فرمایید/ادب واحترام مجدد
پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
شاید باورتون نشه اما دنیا به کوچک‌ترین خوبی‌های شما نیاز داره، خوب بمونید.