چرا الكساندر دوما هنوز خواننده دارد؟
شكارچي خوشبختي در جهان نامطمئن
فاطمه رحماني
الکساندر دوما (پدر) (به فرانسوی: Alexandre Dumas, père) زاده ۲۴ ژوئیه ۱۸۰۲- درگذشته ۵ دسامبر ۱۸۷۰) رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی بود که به او لقب «سلطان پاریس» را داده بودند.
او نويسندهاي است با مهارتي بالا در ماجراجويي. از ديگر ويژگيهاي او تواناييهاي خاصش در تبديل طرحهاي پيچيده، شخصيتهاي زنده و رويدادهاي تاريخي به داستانهاي هيجانانگيز است. خوانندگان او كه مجذوب ماجراهاي جسورانه قهرمانانش بودند، جداي از كتابهايش، بخشهاي پيوسته رمانهاي او را به صورت متوالي در روزنامهها هم دنبال ميكردند. اغلب منتقدان و ريويونويسان فرانسوي و اروپايي آثار دوما را آكنده از فرارهاي جسورانه، درگيريهاي عاشقانه و دوستيهاي استواري ميدانند كه عمدتا در پسزمينه دورههاي تاريخي آشفته روايت ميشوند.
«سهتفنگدار» او رماني نمادين است كه ماجراهاي شخصيت اصلي، دارتانيان و سه همراه وفادار او را در بطن دسيسههاي دربار فرانسه در زمان سلطنت پادشاه لويي سيزدهم روايت ميكند. «كنت مونت كريستو» داستان انتقام و رستگاري است. روايت سفر ادموند دانتس، مردي كه به ناحق زنداني شده و براي عدالتخواهي به جامعه بازميگردد. كاوش اين رمان در مورد مضامين عدالت، بخشش و تأثير فاسد قدرت، اين اثر كلاسيك را جاودانه كرده است.
پرسش اين است كه راز ماندگاري دوما و اقبال جهاني به آثار او چيست؟
پاسخ هم طبعا اينكه عوامل متعددي در محبوبيت پايدار آثار دوما نقش دارند. از مهمترين دلايل ماندگاري او بايد به جهاني بودن درونمايههاي آثار او اشاره كرد. عشق، از دست دادن، انتقام و مانند اينها موضوعاتي نيستند كه به جغرافياي خاصي تعلق داشته باشند.
دوما اين مضامين را با شخصيتپردازيهاي درخشانش همراه ميكند. شخصيتهاي دوما آدمهايي پيچيده و به ياد ماندني هستند. از دارتانيانِ دلير گرفته تا كنت مونت كريستو انتقامجو، قهرمانان دوما در عين رشادت و قهرماني، معيوب هم هستند.
از ديگر جذابيتهاي رمانهاي او اين است كه روايتي جذاب از دورههاي تاريخي دارند. توصيفات زنده او كه از تحقيقات دقيقش برآمدهاند، آن دورهها را براي خوانندگان زنده ميكند. ضمن اينكه دوما همواره حد قابلاعتنايي از ماجراجويي و هيجان را در آثار خود دارد.
تعليق و پيچيدگيهاي غيرمنتظره آثار او سبب حال و هوايي هيجاني و جذاب در آثار او شدهاند و جداي از اهميت ادبي، وجه سرگرمي كتابهاي او را نيز تضمين كردهاند. تأثير الكساندر دوما بر ادبيات داستاني غيرقابل انكار است. آثار او الهامبخش نويسندگان بيشماري بوده. فيلمهاي متعددي با اقتباس از رمانهاي او ساخته شده. ميراث دوما را جداي از تكنيكهاي روايي جذابش، بايد در روشهايي دانست كه او در شخصيتپردازي از آنها بهره برده و روح خوانندهاش را تسخير كرده است.
رمانهاي الكساندر دوما هنوز در جهان خوانندگان زيادي دارند و نوعا اثبات ميكنند كه داستانهاي بزرگ فراتر از زمان و مكان هستند. توانايي او در خلق شخصيتهاي جذاب، بافتن طرحهاي پيچيده و كاوش مضامين جهاني، جايگاه او را به عنوان يكي از بزرگترين داستانگويان تاريخ ادبيات داستاني تضمين كرده است.
او عميقا به تخيل بها ميداد: «وقتي غمهاي زندگي واقعي را با لذتهاي خيالپردازي مقايسه ميكنيد، ديگر نميخواهيد زندگي كنيد، بلكه ميخواهيد براي هميشه روياپردازي كنيد.» يا از ديگر سخناني كه از او نقل ميشود، ميتوان به اظهارنظرش در مورد عشق رمانتيك اشاره كرد. او ميگويد: «وقتي عشق بيحد و مرز وارد قلب ميشود، همه احساسات ديگر را ميخورد؛ به قيمت افتخار، ايمان و قول داده شده زندگي ميكند.»
دوما نداشتن اعتماد به نفس را دردناك ميداند و معتقد است «كسي كه به خودش شك ميكند، مانند كسي است كه در ارتش دشمنانش ثبتنام ميكند و عليه خودش اسلحه ميبرد. او با اين كار شكست خود را قطعي ميكند، چون اولين كسي است كه به آن باور دارد.»
«زندگي آنقدر نامطمئن است كه بايد خوشبختي را در همان لحظه كه ظاهر ميشود، گرفت.» او بيآنكه عمرش به بسياري از نظريههاي قرن بيستمي قد بدهد، در آثار و گفتارش بسياري از يافتههاي فلاسفه بعد از خود را تلويحا آورده است؛ و مگر ادبيات چيزي جز اين است؟
اين خاصيت ادبيات است كه نويسنده در شهودات خود به نوعي آينده را پيشبيني ميكند. دوما معتقد بود كه براي به دست آوردن چيزي، ابتدا بايد ميل مفرط آن چيز را در خود از بين برد: «اگر به نظر برسد كه به چيزي نياز داريد، هيچ چيزي به دست نخواهيد آورد؛ براي ثروتمند شدن بايد وانمود كنيد كه ثروتمند هستيد.»
شايد بتوان اين نظر او را به آنچه رماننويس متاخر او يعني كورت وونهگات در قرن بيستم در رمان «شب مادر» خود به عنوان «حرف اساسي كتابش مطرح ميكند: «ما همان چيزي هستيم كه به آن تظاهر ميكنيم؛ پس هميشه بايد مواظب باشيم ببينيم به چه چيزي تظاهر ميكنيم.»
و از آن بيشتر شايد يادآور گزارههايي از نظريهپرداز فرانسوي، ژان بودريار باشد كه آورده بود: «كسي كه به چيزي وانمود ميكند، علايمي از آن چيز را در خود توليد ميكند و به آن چيز تبديل ميشود.»
اين يادداشت كوتاه را با اظهارنظري از الكساندر دوما درباره «انتقامجويي ناشي از ناكامي عاشقانه» به پايان ميبرم: «وقتي يك مرد تصميم به انتقامجويي ميگيرد، بايد ابتدا قلب خود را از سينه بيرون بكشد... كينه كور است، خشم تو را ميبرد؛ و كسي كه انتقام ميگيرد، خطر چشيدن تلخي آن را به جان ميخرد.»
منبع نقل قولها hereliterature.com است.
او نويسندهاي است با مهارتي بالا در ماجراجويي. از ديگر ويژگيهاي او تواناييهاي خاصش در تبديل طرحهاي پيچيده، شخصيتهاي زنده و رويدادهاي تاريخي به داستانهاي هيجانانگيز است. خوانندگان او كه مجذوب ماجراهاي جسورانه قهرمانانش بودند، جداي از كتابهايش، بخشهاي پيوسته رمانهاي او را به صورت متوالي در روزنامهها هم دنبال ميكردند. اغلب منتقدان و ريويونويسان فرانسوي و اروپايي آثار دوما را آكنده از فرارهاي جسورانه، درگيريهاي عاشقانه و دوستيهاي استواري ميدانند كه عمدتا در پسزمينه دورههاي تاريخي آشفته روايت ميشوند.
«سهتفنگدار» او رماني نمادين است كه ماجراهاي شخصيت اصلي، دارتانيان و سه همراه وفادار او را در بطن دسيسههاي دربار فرانسه در زمان سلطنت پادشاه لويي سيزدهم روايت ميكند. «كنت مونت كريستو» داستان انتقام و رستگاري است. روايت سفر ادموند دانتس، مردي كه به ناحق زنداني شده و براي عدالتخواهي به جامعه بازميگردد. كاوش اين رمان در مورد مضامين عدالت، بخشش و تأثير فاسد قدرت، اين اثر كلاسيك را جاودانه كرده است.
پرسش اين است كه راز ماندگاري دوما و اقبال جهاني به آثار او چيست؟
پاسخ هم طبعا اينكه عوامل متعددي در محبوبيت پايدار آثار دوما نقش دارند. از مهمترين دلايل ماندگاري او بايد به جهاني بودن درونمايههاي آثار او اشاره كرد. عشق، از دست دادن، انتقام و مانند اينها موضوعاتي نيستند كه به جغرافياي خاصي تعلق داشته باشند.
دوما اين مضامين را با شخصيتپردازيهاي درخشانش همراه ميكند. شخصيتهاي دوما آدمهايي پيچيده و به ياد ماندني هستند. از دارتانيانِ دلير گرفته تا كنت مونت كريستو انتقامجو، قهرمانان دوما در عين رشادت و قهرماني، معيوب هم هستند.
از ديگر جذابيتهاي رمانهاي او اين است كه روايتي جذاب از دورههاي تاريخي دارند. توصيفات زنده او كه از تحقيقات دقيقش برآمدهاند، آن دورهها را براي خوانندگان زنده ميكند. ضمن اينكه دوما همواره حد قابلاعتنايي از ماجراجويي و هيجان را در آثار خود دارد.
تعليق و پيچيدگيهاي غيرمنتظره آثار او سبب حال و هوايي هيجاني و جذاب در آثار او شدهاند و جداي از اهميت ادبي، وجه سرگرمي كتابهاي او را نيز تضمين كردهاند. تأثير الكساندر دوما بر ادبيات داستاني غيرقابل انكار است. آثار او الهامبخش نويسندگان بيشماري بوده. فيلمهاي متعددي با اقتباس از رمانهاي او ساخته شده. ميراث دوما را جداي از تكنيكهاي روايي جذابش، بايد در روشهايي دانست كه او در شخصيتپردازي از آنها بهره برده و روح خوانندهاش را تسخير كرده است.
رمانهاي الكساندر دوما هنوز در جهان خوانندگان زيادي دارند و نوعا اثبات ميكنند كه داستانهاي بزرگ فراتر از زمان و مكان هستند. توانايي او در خلق شخصيتهاي جذاب، بافتن طرحهاي پيچيده و كاوش مضامين جهاني، جايگاه او را به عنوان يكي از بزرگترين داستانگويان تاريخ ادبيات داستاني تضمين كرده است.
او عميقا به تخيل بها ميداد: «وقتي غمهاي زندگي واقعي را با لذتهاي خيالپردازي مقايسه ميكنيد، ديگر نميخواهيد زندگي كنيد، بلكه ميخواهيد براي هميشه روياپردازي كنيد.» يا از ديگر سخناني كه از او نقل ميشود، ميتوان به اظهارنظرش در مورد عشق رمانتيك اشاره كرد. او ميگويد: «وقتي عشق بيحد و مرز وارد قلب ميشود، همه احساسات ديگر را ميخورد؛ به قيمت افتخار، ايمان و قول داده شده زندگي ميكند.»
دوما نداشتن اعتماد به نفس را دردناك ميداند و معتقد است «كسي كه به خودش شك ميكند، مانند كسي است كه در ارتش دشمنانش ثبتنام ميكند و عليه خودش اسلحه ميبرد. او با اين كار شكست خود را قطعي ميكند، چون اولين كسي است كه به آن باور دارد.»
«زندگي آنقدر نامطمئن است كه بايد خوشبختي را در همان لحظه كه ظاهر ميشود، گرفت.» او بيآنكه عمرش به بسياري از نظريههاي قرن بيستمي قد بدهد، در آثار و گفتارش بسياري از يافتههاي فلاسفه بعد از خود را تلويحا آورده است؛ و مگر ادبيات چيزي جز اين است؟
اين خاصيت ادبيات است كه نويسنده در شهودات خود به نوعي آينده را پيشبيني ميكند. دوما معتقد بود كه براي به دست آوردن چيزي، ابتدا بايد ميل مفرط آن چيز را در خود از بين برد: «اگر به نظر برسد كه به چيزي نياز داريد، هيچ چيزي به دست نخواهيد آورد؛ براي ثروتمند شدن بايد وانمود كنيد كه ثروتمند هستيد.»
شايد بتوان اين نظر او را به آنچه رماننويس متاخر او يعني كورت وونهگات در قرن بيستم در رمان «شب مادر» خود به عنوان «حرف اساسي كتابش مطرح ميكند: «ما همان چيزي هستيم كه به آن تظاهر ميكنيم؛ پس هميشه بايد مواظب باشيم ببينيم به چه چيزي تظاهر ميكنيم.»
و از آن بيشتر شايد يادآور گزارههايي از نظريهپرداز فرانسوي، ژان بودريار باشد كه آورده بود: «كسي كه به چيزي وانمود ميكند، علايمي از آن چيز را در خود توليد ميكند و به آن چيز تبديل ميشود.»
اين يادداشت كوتاه را با اظهارنظري از الكساندر دوما درباره «انتقامجويي ناشي از ناكامي عاشقانه» به پايان ميبرم: «وقتي يك مرد تصميم به انتقامجويي ميگيرد، بايد ابتدا قلب خود را از سينه بيرون بكشد... كينه كور است، خشم تو را ميبرد؛ و كسي كه انتقام ميگيرد، خطر چشيدن تلخي آن را به جان ميخرد.»
منبع نقل قولها hereliterature.com است.
مرجع : اعتماد