نامه ای برای ایراندخت الهه حسین نژاد و دیگران
خشونت اجتماعی زخمی که ناگهان سر باز نمیکند
دکتر محمدرضا مقدسی
خشونت اجتماعی پدیدهای ویرانگر و پیچیده که ریشه در لایههای عمیق فردی و جمعی روان انسان دارد که برخلاف تصور آنی و انفجاری نیست، خشونت اجتماعی زاییده فرآیندهای تدریجی روانشناختی و اجتماعی است که در بستر زمان شکل میگیرد و بالغ میشود.
دکتر محمدرضا مقدسی بنیانگذار رسانه تاب آوری در ادامه آورده است درک این که خشونت اجتماعی ناگهانی نیست، کلید مقابله موثر با آن است.
خشونت ناگهانی نیست؛ بلکه نتیجه فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که عوامل روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شکلگیری و بروز آن نقش دارند. تحلیل روانشناختی خشونت اجتماعی نشان میدهد که خشونت ریشه در ناکامیها، استرسها و فشارهای روانی دارد. افراد ناکام که احساس محرومیت و ناتوانی در رسیدن به اهداف خود دارند، ممکن است برای ابراز خشم و ناامیدی به خشونت روی آورند.
عوامل اجتماعی مانند نابرابری اقتصادی، بیکاری، فقر و تبعیضهای جنسیتی، بستر مناسبی برای رشد خشونت فراهم میکنند. فشارهای اقتصادی و نابرابریها باعث افزایش استرس و ناامیدی در افراد میشود که این امر به رفتارهای پرخاشگرانه و خشونتآمیز منجر میشود.
یکی از نیرومندترین موتورهای محرک خشونت اجتماعی «احساس محرومیت نسبی» است. افراد یا گروهها زمانی که باور کنند سهم عادلانه خود از منابع، احترام یا فرصتها را دریافت نمیکنند احساس خشم و بیعدالتی عمیقی در آنها شکل میگیرد. این احساس، که اغلب ریشه در نابرابری های ساختاری اقتصادی یا اجتماعی دارد، سوخت اولیه نارضایتی و آمادگی برای پرخاشگری جمعی را فراهم میکند.خشونت اجتماعی در این حالت، واکنشی ابراز شده به این محرومیت درک شده است.
بعبارت دیگر خشونت رفتاری نتیجه یادگیری و آموخته شده است. افراد از طریق مشاهده (الگوهای خانوادگی اجتماعی، رسانه ها) و یا حتی تجربه مستقیم (قربانی خشونت بودن) و تقویت اجتماعی (پاداش برای رفتار پرخاشگرانه، حتی به شکل تحسین گروهی) میآموزند که خشونت راه حل موثری برای حل تعارض یا دستیابی به اهداف است. هنگامی که خشونت در یک جامعه یا گروه خاص به طور مکرر مشاهده، تکرار و بدون پیامد جدی مواجه شود، به تدریج عادی سازی میشود زنگ خطر آنجا آنجا بصدا در می آید که این عادی سازی، سدهای روانی و اخلاقی فردی علیه اعمال خشونت اجتماعی را تضعیف میکند.
بر همگان روشن است جامعه با هنجارها و قوانینی که رفتار قابل قبول را تعریف میکنند، نظم را حفظ میکند. هنگامی که این هنجارها به دلیل بحرانهای شدید (مانند جنگ، فروپاشی اقتصادی، بی ثباتی سیاسی) یا ضعف نهادهای حافظ قانون (پلیس، قوه قضائیه) تضعیف شود یا در موارد حاد فرو بپاشد، وضعیت آنومی (بی هنجاری) ایجاد میشود. در این خلأ هنجارهای اجتماعی، افراد احساس سردرگمی، بی هدفی و رها شدن میکنند.
برخی نظریه پردازان بر این باورند خشونت اجتماعی در چنین شرایطی ممکن است به عنوان راهی برای برقراری نظم جدید (ولو وحشیانه)، ابراز ناامیدی یا حتی به دلیل نبود بازدارنده های موثر، افزایش یابد.
از منظر دیگر خشونت اجتماعی شدیداً با هویت جمعی گره خورده است. هنگامی که افراد در قالب و با یک گروه (قومی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی) شناسایی میشوند، مرزهای روانی روشنی بین "ما" (گروه درون) و "آنها" (گروه بیرون) کشیده میشود. این تقسیم بندی میتواند به "شیطان سازی" گروه بیرونی و کاهش همدلی نسبت به رنج آنها منجر شود. هر تهدید واقعی یا خیالی علیه گروه "ما"، یا هر عمل منفی از سوی گروه "آنها"، میتواند به سرعت به عنوان بهانه ای برای توجیه خشونت اجتماعی علیه آن گروه بیرونی تعبیر شود.
خشونت اجتماعی زخمهای روانی عمیق بر جای میگذارد. قربانیان دچار ترومای شدید، اضطراب، افسردگی و بیاعتمادی مزمن میشوند. حتی شاهد بودن خشونت نیز میتواند آسیب زا باشد. جالب اینجاست که عاملان خشونت نیز اغلب دچار عذاب وجدان، انزوا، یا در مقابل، تحجر روانی و عادیسازی بیشتر خشونت میگردند. این زخمهای روانی جمعی میتوانند به کینه توزی، باز تولیدخشونت و خواست انتقام و تداوم چرخه معیوب خشونت اجتماعی در نسلهای بعد منجر شوند، مگر اینکه فرآیندهای ترمیمی جدی صورت پذیرد.
دکتر محمدرضا مقدسی بنیانگذار رسانه تاب آوری در ادامه آورده است درک این که خشونت اجتماعی ناگهانی نیست، کلید مقابله موثر با آن است.
رویکرد صرفاً سرکوبگرانه (پلیسی/نظامی) اغلب علل زمینه ای را نادیده میگیرد و ممکن است خشونت را از منظر پنهان کند یا به اصطلاح به زیرزمین براند یا تشدید کند. درمان روانشناختی-اجتماعی خشونت اجتماعی مستلزم پرداختن به ریشههاست.
این نکته را مجددیادآور میشود که فقر دشمن تاب آوری است و کاهش نابرابریهای آشکار و احساس محرومیت نسبی، تقویت هنجارهای اجتماعی ضدخشونت و حاکمیت قانون، ترویج گفتگوی بین گروهی و همدلی، آموزش مهارتهای حل تعارض، مقابله با عادی سازی خشونت در رسانه و فرهنگ، و سرمایه گذاری بر سلامت روان جامعه به ویژه در گروههای در معرض خطر میتوان امید به شکستن چرخه ویرانگر خشونت اجتماعی داشت.
دکتر محمدرضا مقدسی بنیانگذار رسانه تاب آوری در ادامه آورده است درک این که خشونت اجتماعی ناگهانی نیست، کلید مقابله موثر با آن است.
خشونت ناگهانی نیست؛ بلکه نتیجه فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که عوامل روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شکلگیری و بروز آن نقش دارند. تحلیل روانشناختی خشونت اجتماعی نشان میدهد که خشونت ریشه در ناکامیها، استرسها و فشارهای روانی دارد. افراد ناکام که احساس محرومیت و ناتوانی در رسیدن به اهداف خود دارند، ممکن است برای ابراز خشم و ناامیدی به خشونت روی آورند.
عوامل اجتماعی مانند نابرابری اقتصادی، بیکاری، فقر و تبعیضهای جنسیتی، بستر مناسبی برای رشد خشونت فراهم میکنند. فشارهای اقتصادی و نابرابریها باعث افزایش استرس و ناامیدی در افراد میشود که این امر به رفتارهای پرخاشگرانه و خشونتآمیز منجر میشود.
یکی از نیرومندترین موتورهای محرک خشونت اجتماعی «احساس محرومیت نسبی» است. افراد یا گروهها زمانی که باور کنند سهم عادلانه خود از منابع، احترام یا فرصتها را دریافت نمیکنند احساس خشم و بیعدالتی عمیقی در آنها شکل میگیرد. این احساس، که اغلب ریشه در نابرابری های ساختاری اقتصادی یا اجتماعی دارد، سوخت اولیه نارضایتی و آمادگی برای پرخاشگری جمعی را فراهم میکند.خشونت اجتماعی در این حالت، واکنشی ابراز شده به این محرومیت درک شده است.
بعبارت دیگر خشونت رفتاری نتیجه یادگیری و آموخته شده است. افراد از طریق مشاهده (الگوهای خانوادگی اجتماعی، رسانه ها) و یا حتی تجربه مستقیم (قربانی خشونت بودن) و تقویت اجتماعی (پاداش برای رفتار پرخاشگرانه، حتی به شکل تحسین گروهی) میآموزند که خشونت راه حل موثری برای حل تعارض یا دستیابی به اهداف است. هنگامی که خشونت در یک جامعه یا گروه خاص به طور مکرر مشاهده، تکرار و بدون پیامد جدی مواجه شود، به تدریج عادی سازی میشود زنگ خطر آنجا آنجا بصدا در می آید که این عادی سازی، سدهای روانی و اخلاقی فردی علیه اعمال خشونت اجتماعی را تضعیف میکند.
بر همگان روشن است جامعه با هنجارها و قوانینی که رفتار قابل قبول را تعریف میکنند، نظم را حفظ میکند. هنگامی که این هنجارها به دلیل بحرانهای شدید (مانند جنگ، فروپاشی اقتصادی، بی ثباتی سیاسی) یا ضعف نهادهای حافظ قانون (پلیس، قوه قضائیه) تضعیف شود یا در موارد حاد فرو بپاشد، وضعیت آنومی (بی هنجاری) ایجاد میشود. در این خلأ هنجارهای اجتماعی، افراد احساس سردرگمی، بی هدفی و رها شدن میکنند.
برخی نظریه پردازان بر این باورند خشونت اجتماعی در چنین شرایطی ممکن است به عنوان راهی برای برقراری نظم جدید (ولو وحشیانه)، ابراز ناامیدی یا حتی به دلیل نبود بازدارنده های موثر، افزایش یابد.
از منظر دیگر خشونت اجتماعی شدیداً با هویت جمعی گره خورده است. هنگامی که افراد در قالب و با یک گروه (قومی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی) شناسایی میشوند، مرزهای روانی روشنی بین "ما" (گروه درون) و "آنها" (گروه بیرون) کشیده میشود. این تقسیم بندی میتواند به "شیطان سازی" گروه بیرونی و کاهش همدلی نسبت به رنج آنها منجر شود. هر تهدید واقعی یا خیالی علیه گروه "ما"، یا هر عمل منفی از سوی گروه "آنها"، میتواند به سرعت به عنوان بهانه ای برای توجیه خشونت اجتماعی علیه آن گروه بیرونی تعبیر شود.
خشونت اجتماعی زخمهای روانی عمیق بر جای میگذارد. قربانیان دچار ترومای شدید، اضطراب، افسردگی و بیاعتمادی مزمن میشوند. حتی شاهد بودن خشونت نیز میتواند آسیب زا باشد. جالب اینجاست که عاملان خشونت نیز اغلب دچار عذاب وجدان، انزوا، یا در مقابل، تحجر روانی و عادیسازی بیشتر خشونت میگردند. این زخمهای روانی جمعی میتوانند به کینه توزی، باز تولیدخشونت و خواست انتقام و تداوم چرخه معیوب خشونت اجتماعی در نسلهای بعد منجر شوند، مگر اینکه فرآیندهای ترمیمی جدی صورت پذیرد.
دکتر محمدرضا مقدسی بنیانگذار رسانه تاب آوری در ادامه آورده است درک این که خشونت اجتماعی ناگهانی نیست، کلید مقابله موثر با آن است.
رویکرد صرفاً سرکوبگرانه (پلیسی/نظامی) اغلب علل زمینه ای را نادیده میگیرد و ممکن است خشونت را از منظر پنهان کند یا به اصطلاح به زیرزمین براند یا تشدید کند. درمان روانشناختی-اجتماعی خشونت اجتماعی مستلزم پرداختن به ریشههاست.
این نکته را مجددیادآور میشود که فقر دشمن تاب آوری است و کاهش نابرابریهای آشکار و احساس محرومیت نسبی، تقویت هنجارهای اجتماعی ضدخشونت و حاکمیت قانون، ترویج گفتگوی بین گروهی و همدلی، آموزش مهارتهای حل تعارض، مقابله با عادی سازی خشونت در رسانه و فرهنگ، و سرمایه گذاری بر سلامت روان جامعه به ویژه در گروههای در معرض خطر میتوان امید به شکستن چرخه ویرانگر خشونت اجتماعی داشت.