تابآوری ایران از جنس عطش و اسطوره است
دکتر محمدرضا مقدسی مشاور عالی ماموریت ملی تاب آوری فرهنگی
تابآوری ایران مفهومی است که در دل تاریخ، فرهنگ و اسطورههای این سرزمین ریشه دارد. وقتی از تابآوری سخن میگوییم، در واقع از نیرویی حرف میزنیم که مردم ایران را در برابر سختیها، خشکسالیها، جنگها، مهاجرتها، بلایای طبیعی و بحرانهای اجتماعی زنده نگاه داشته است.
اما چرا میگوییم تابآوری ایران از جنس اسطوره است؟ چون اسطورهها همیشه داستانهایی از جنس مبارزه، شکست و پیروزی هستند. در اسطورههای ایرانی، قهرمانان بارها میافتند و برمیخیزند. حتی زمانی که شکست میخورند، معنایی تازه میسازند. همین ویژگی در زندگی واقعی ایرانیان نیز دیده میشود.
اما چرا میگوییم تابآوری ایران از جنس اسطوره است؟ چون اسطورهها همیشه داستانهایی از جنس مبارزه، شکست و پیروزی هستند. در اسطورههای ایرانی، قهرمانان بارها میافتند و برمیخیزند. حتی زمانی که شکست میخورند، معنایی تازه میسازند. همین ویژگی در زندگی واقعی ایرانیان نیز دیده میشود.
ایران سرزمینی است که بارها طعم تلخ هجوم بیگانگان را چشیده، بارها زمینش لرزیده، بارها رودخانههایش خشکیده و بارها آسمانش بیباران مانده است. با این همه، ایران همچنان ایستاده است.
دکترمحمدرضامقدسی مشاور عالی ماموریت ملی تاب آوری فرهنگی تاکید میکند ایستادگی ایران از جنس عطش است؛ عطشی برای بقا، عطشی برای امید، عطشی برای زندگی بهتر و این عطش با عشق آمیخته است؛ عشقی به خاک، به زبان، به اسطورهها و به ریشههایی که مردم این سرزمین را در گذر هزاران سال به هم پیوند داده است.
تابآوری روح جمعی ماست که در لایههای عمیق اسطوره و تاریخ تنیده شده. وقتی به شاهنامه فردوسی نگاه میکنیم، وقتی سرگذشت رستم و سهراب، سیاوش و کیخسرو را میخوانیم، درمییابیم که تابآوری ایرانیان در برابر دشمن و در ایستادگی در برابر رویدادهای تلخ و دردناک شکل گرفته است.
سیاوش به ناحق قربانی میشود، اما خون او گیاهی میرویاند که نشان زندگی و رویش دوباره است. این همان پیوند میان اسطوره، عطش و عشق است.
تابآوری ایران از جنس اسطوره است، زیرا ایرانیان همواره برای معنا بخشیدن به سختیها و رنجها، آنها را در قالب داستانها و نمادها بازآفرینی کردهاند. اسطورههای ایرانی سرشار از روایتهایی هستند که در آن قهرمانان در دل تاریکی به دنبال روشنایی میروند.
عطش آنها نه تنها عطش آب، بلکه عطش عدالت، حقیقت و رهایی است. این عطش با عشق همراه است؛ عشقی که انسان را به زندگی، به جامعه و به آینده پیوند میدهد.
وقتی میگوییم تابآوری ایران از جنس عطش است، به یاد رودهایی میافتیم که در کویر خشک جاری شدند. زایندهرود، کارون، هیرمند و دیگر رودهای ایران همیشه نماد عطش و زندگی بودهاند. مردمانی که در دل کویر خانه ساختهاند، قناتها حفر کردهاند، آب را از دل زمین بیرون کشیده و زندگی را از دل خشکی آفریدهاند.
این تلاش و تقلای زیستن تنها کار مهندسی یا کشاورزی نبوده و نیست، این تجلی تابآوری فرهنگی ایران بوده است. ایرانیان یاد گرفتهاند که حتی در شرایط کمآبی و خشکسالی، با صبر و ابتکار راهی برای ادامه زندگی بیابند.
تابآوری ایران همچنین از جنس عشق است.
عشقی که در شعر حافظ و مولوی موج میزند، عشقی که در غزلیات سعدی و در نغمههای موسیقی سنتی جاری است. این عشق نیرویی است که مردم ایران را به هم پیوند میدهد. در سختترین لحظات، ایرانیان از عشق به خانواده، به میهن و به ایمان خود نیرو گرفتهاند.
این عشق همان تاب آوری و توانایی ویژه ای است که جامعه را پس از هر بحران دوباره زنده میکند.
اگر تاریخ ایران را ورق بزنیم، نمونههای فراوانی از این تابآوری را میبینیم.
حمله مغول که بسیاری از شهرها را ویران کرد، میتوانست هویت ایرانی را نابود کند، اما درست در همین دوران بود که ادبیات فارسی شکوفا شد، حافظ و سعدی سر برآوردند و فرهنگ ایران چهرهای تازه یافت. این یعنی تابآوری فرهنگی، یعنی توانایی تبدیل درد و ویرانی به شعر و حکمت.
ایران سرزمین اسطورهای است که در آن عشق و عطش همواره در کنار هم بودهاند. عطش برای حقیقت، عطش برای آزادی، عطش برای عدالت و عشق به زندگی، عشق به زیبایی، عشق به ایمان و خداوند. این ترکیب، راز ماندگاری ایران است.
تابآوری ایران در دوران معاصر نیز همینگونه معنا مییابد. در برابر جنگ هشت ساله، در برابر تحریمها، در برابر بلایای طبیعی چون زلزله بم یا کرمانشاه، ایرانیان نشان دادند که چگونه میتوان با همبستگی و عشق، و با عطش برای زندگی، دوباره ایستاد.
مردم ایران یاد گرفتهاند که درد را به همبستگی بدل کنند و سوگواری را به امید.
از نگاه فرهنگی، تابآوری ایران ریشه در باورهای اسطورهای دارد.
در بسیاری از آیینهای باستانی مانند نوروز، مهرگان و یلدا، عنصر امید و نو شدن پررنگ است. نوروز یعنی بازگشت دوباره زندگی، یعنی امید به سبزی پس از زمستان سرد. یلدا یعنی طولانیترین شب که در نهایت به سپیدهدم میرسد. این نمادها همه حکایت های متنوعی از تابآوری ایرانی دارند؛ اینکه در سختترین شرایط هم باور به روشنایی آینده وجود دارد.
از سوی دیگر، شعر فارسی مهمترین رسانه تابآوری ایرانی است.
شعر حافظ سراسر امید و عشق است.
مولوی در مثنوی معنوی از رنجها و شکستها سخن میگوید، اما همه را به فرصتی برای رشد و تعالی بدل میکند. گویی این میراث ادبی هم برای زیبایی و ادبیات و هم برای آموزش تابآوری به نسلها بوده است.
مردم ایران از طریق شعر آموختهاند که چگونه عشق و عطش را به نیرویی برای بقا و حرکت تبدیل کنند.
تابآوری ایران در معماری و هنر نیز دیده میشود. وقتی شهرها پس از ویرانی دوباره ساخته میشوند، وقتی مساجد، باغ و بازار با زیبایی و نظم طراحی میشوند، این خود جلوهای از عشق و عطش است. عطش برای نظم، زیبایی و زندگی بهتر، و عشق به سرزمین و مردم.
در سطح فردی، تابآوری ایرانی به معنای صبر و امید است. در فرهنگ عامه، داستان، ضربالمثل و حکایات بسیاری وجود دارد که مردم را به توانایی و تاب آوری دعوت میکند. صبر در برابر سختیها، امید به آینده بهتر و تلاش برای تغییر شرایط. این عناصر بخشی از هویت ایرانی شدهاند.
اما چرا میگوییم تابآوری ایران از جنس اسطوره است؟ چون اسطورهها همیشه داستانهایی از جنس مبارزه، شکست و پیروزی هستند. در اسطورههای ایرانی، قهرمانان بارها میافتند و برمیخیزند. حتی زمانی که شکست میخورند، معنایی تازه میسازند. همین ویژگی در زندگی واقعی ایرانیان نیز دیده میشود.
تابآوری یعنی اینکه شکست پایان راه نیست، بلکه آغاز داستانی تازه است.
ایران در مسیر تاریخ بارها مورد هجوم و بحران قرار گرفته است، اما همواره توانسته خود را بازسازی کند. این بازسازی تنها اقتصادی یا سیاسی نبوده است، بلکه فرهنگی و معنوی هم بوده است. مردم ایران از طریق اساطیر و اشعار توانستهاند به زندگی معنا دهند و در برابر سختیها امیدشان را حفظ کنند.
تابآوری ایران از جنس عشق است، زیرا بدون عشق هیچ ملتی نمیتواند در برابر چنین سختیهایی دوام بیاورد. عشق به میهن، عشق به زبان فارسی، عشق به هنر و فرهنگ، عشق به ایمان و معنویت، همگی به مردم ایران قدرت دادهاند. این عشق همان چیزی است که حتی در غربت و مهاجرت هم ایرانیان را به ریشههای خود پیوند میدهد.
در دنیای امروز که ایران با چالشهای جدیدی روبهروست، مفهوم تابآوری همچنان اهمیت دارد. تابآوری ایران میتواند الگویی برای دیگر ملتها باشد؛ الگویی که نشان میدهد چگونه میتوان با تکیه بر عشق و عطش، بر بحرانها غلبه کرد. عطش برای زندگی بهتر و عشق به انسانیت، همان چیزی است که آینده این سرزمین را روشن نگاه میدارد.
تابآوری ایران بخشی از هویت ملی و فرهنگی است. این تابآوری در اسطورهها، در شعرها، در آیینها و در زندگی روزمره مردم جاری است. ایران همچون ققنوسی است که از دل خاکستر برخاسته و هر بار دوباره زاده شده است. راز این ققنوس بودن، همان عطش برای زندگی و عشق به هستی است.
دکترمحمدرضامقدسی مشاور عالی ماموریت ملی تاب آوری فرهنگی تاکید میکند ایستادگی ایران از جنس عطش است؛ عطشی برای بقا، عطشی برای امید، عطشی برای زندگی بهتر و این عطش با عشق آمیخته است؛ عشقی به خاک، به زبان، به اسطورهها و به ریشههایی که مردم این سرزمین را در گذر هزاران سال به هم پیوند داده است.
تابآوری روح جمعی ماست که در لایههای عمیق اسطوره و تاریخ تنیده شده. وقتی به شاهنامه فردوسی نگاه میکنیم، وقتی سرگذشت رستم و سهراب، سیاوش و کیخسرو را میخوانیم، درمییابیم که تابآوری ایرانیان در برابر دشمن و در ایستادگی در برابر رویدادهای تلخ و دردناک شکل گرفته است.
سیاوش به ناحق قربانی میشود، اما خون او گیاهی میرویاند که نشان زندگی و رویش دوباره است. این همان پیوند میان اسطوره، عطش و عشق است.
تابآوری ایران از جنس اسطوره است، زیرا ایرانیان همواره برای معنا بخشیدن به سختیها و رنجها، آنها را در قالب داستانها و نمادها بازآفرینی کردهاند. اسطورههای ایرانی سرشار از روایتهایی هستند که در آن قهرمانان در دل تاریکی به دنبال روشنایی میروند.
عطش آنها نه تنها عطش آب، بلکه عطش عدالت، حقیقت و رهایی است. این عطش با عشق همراه است؛ عشقی که انسان را به زندگی، به جامعه و به آینده پیوند میدهد.
وقتی میگوییم تابآوری ایران از جنس عطش است، به یاد رودهایی میافتیم که در کویر خشک جاری شدند. زایندهرود، کارون، هیرمند و دیگر رودهای ایران همیشه نماد عطش و زندگی بودهاند. مردمانی که در دل کویر خانه ساختهاند، قناتها حفر کردهاند، آب را از دل زمین بیرون کشیده و زندگی را از دل خشکی آفریدهاند.
این تلاش و تقلای زیستن تنها کار مهندسی یا کشاورزی نبوده و نیست، این تجلی تابآوری فرهنگی ایران بوده است. ایرانیان یاد گرفتهاند که حتی در شرایط کمآبی و خشکسالی، با صبر و ابتکار راهی برای ادامه زندگی بیابند.
تابآوری ایران همچنین از جنس عشق است.
عشقی که در شعر حافظ و مولوی موج میزند، عشقی که در غزلیات سعدی و در نغمههای موسیقی سنتی جاری است. این عشق نیرویی است که مردم ایران را به هم پیوند میدهد. در سختترین لحظات، ایرانیان از عشق به خانواده، به میهن و به ایمان خود نیرو گرفتهاند.
این عشق همان تاب آوری و توانایی ویژه ای است که جامعه را پس از هر بحران دوباره زنده میکند.
اگر تاریخ ایران را ورق بزنیم، نمونههای فراوانی از این تابآوری را میبینیم.
حمله مغول که بسیاری از شهرها را ویران کرد، میتوانست هویت ایرانی را نابود کند، اما درست در همین دوران بود که ادبیات فارسی شکوفا شد، حافظ و سعدی سر برآوردند و فرهنگ ایران چهرهای تازه یافت. این یعنی تابآوری فرهنگی، یعنی توانایی تبدیل درد و ویرانی به شعر و حکمت.
ایران سرزمین اسطورهای است که در آن عشق و عطش همواره در کنار هم بودهاند. عطش برای حقیقت، عطش برای آزادی، عطش برای عدالت و عشق به زندگی، عشق به زیبایی، عشق به ایمان و خداوند. این ترکیب، راز ماندگاری ایران است.
تابآوری ایران در دوران معاصر نیز همینگونه معنا مییابد. در برابر جنگ هشت ساله، در برابر تحریمها، در برابر بلایای طبیعی چون زلزله بم یا کرمانشاه، ایرانیان نشان دادند که چگونه میتوان با همبستگی و عشق، و با عطش برای زندگی، دوباره ایستاد.
مردم ایران یاد گرفتهاند که درد را به همبستگی بدل کنند و سوگواری را به امید.
از نگاه فرهنگی، تابآوری ایران ریشه در باورهای اسطورهای دارد.
در بسیاری از آیینهای باستانی مانند نوروز، مهرگان و یلدا، عنصر امید و نو شدن پررنگ است. نوروز یعنی بازگشت دوباره زندگی، یعنی امید به سبزی پس از زمستان سرد. یلدا یعنی طولانیترین شب که در نهایت به سپیدهدم میرسد. این نمادها همه حکایت های متنوعی از تابآوری ایرانی دارند؛ اینکه در سختترین شرایط هم باور به روشنایی آینده وجود دارد.
از سوی دیگر، شعر فارسی مهمترین رسانه تابآوری ایرانی است.
شعر حافظ سراسر امید و عشق است.
مولوی در مثنوی معنوی از رنجها و شکستها سخن میگوید، اما همه را به فرصتی برای رشد و تعالی بدل میکند. گویی این میراث ادبی هم برای زیبایی و ادبیات و هم برای آموزش تابآوری به نسلها بوده است.
مردم ایران از طریق شعر آموختهاند که چگونه عشق و عطش را به نیرویی برای بقا و حرکت تبدیل کنند.
تابآوری ایران در معماری و هنر نیز دیده میشود. وقتی شهرها پس از ویرانی دوباره ساخته میشوند، وقتی مساجد، باغ و بازار با زیبایی و نظم طراحی میشوند، این خود جلوهای از عشق و عطش است. عطش برای نظم، زیبایی و زندگی بهتر، و عشق به سرزمین و مردم.
در سطح فردی، تابآوری ایرانی به معنای صبر و امید است. در فرهنگ عامه، داستان، ضربالمثل و حکایات بسیاری وجود دارد که مردم را به توانایی و تاب آوری دعوت میکند. صبر در برابر سختیها، امید به آینده بهتر و تلاش برای تغییر شرایط. این عناصر بخشی از هویت ایرانی شدهاند.
اما چرا میگوییم تابآوری ایران از جنس اسطوره است؟ چون اسطورهها همیشه داستانهایی از جنس مبارزه، شکست و پیروزی هستند. در اسطورههای ایرانی، قهرمانان بارها میافتند و برمیخیزند. حتی زمانی که شکست میخورند، معنایی تازه میسازند. همین ویژگی در زندگی واقعی ایرانیان نیز دیده میشود.
تابآوری یعنی اینکه شکست پایان راه نیست، بلکه آغاز داستانی تازه است.
ایران در مسیر تاریخ بارها مورد هجوم و بحران قرار گرفته است، اما همواره توانسته خود را بازسازی کند. این بازسازی تنها اقتصادی یا سیاسی نبوده است، بلکه فرهنگی و معنوی هم بوده است. مردم ایران از طریق اساطیر و اشعار توانستهاند به زندگی معنا دهند و در برابر سختیها امیدشان را حفظ کنند.
تابآوری ایران از جنس عشق است، زیرا بدون عشق هیچ ملتی نمیتواند در برابر چنین سختیهایی دوام بیاورد. عشق به میهن، عشق به زبان فارسی، عشق به هنر و فرهنگ، عشق به ایمان و معنویت، همگی به مردم ایران قدرت دادهاند. این عشق همان چیزی است که حتی در غربت و مهاجرت هم ایرانیان را به ریشههای خود پیوند میدهد.
در دنیای امروز که ایران با چالشهای جدیدی روبهروست، مفهوم تابآوری همچنان اهمیت دارد. تابآوری ایران میتواند الگویی برای دیگر ملتها باشد؛ الگویی که نشان میدهد چگونه میتوان با تکیه بر عشق و عطش، بر بحرانها غلبه کرد. عطش برای زندگی بهتر و عشق به انسانیت، همان چیزی است که آینده این سرزمین را روشن نگاه میدارد.
تابآوری ایران بخشی از هویت ملی و فرهنگی است. این تابآوری در اسطورهها، در شعرها، در آیینها و در زندگی روزمره مردم جاری است. ایران همچون ققنوسی است که از دل خاکستر برخاسته و هر بار دوباره زاده شده است. راز این ققنوس بودن، همان عطش برای زندگی و عشق به هستی است.



























