کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ويژگي هاي دروان جواني از ديدگاه امام علي (ع)

جوان از ديدگاه امام علي عليه السلام

28 آذر 1390 ساعت 20:19

جوان باید نحوه تربیتش چه از سوی خانواده یا مراكز تعلیم و تربیت یا اصحاب حكومت و سیاست و یا مناسبات فكری و رفتاری خود جوان به گونه ای باشد كه او را وظیفه شناس، درستكار و دارای شرافت اخلاقی و عزّت نفس به بار بیاورد.


نگرش به سيماي جوان از آئينه انديشه هاي بلند و عميق و الهي امام علي (ع) نه تنها ضرورت عقلي و علمي بلكه يك «رسالت ديني» و «نيازي اصيل» خواهد بود كه افق هاي نوين و گستره شفّاف و روشني را در پيش روي ما مي‌گذارد تا اين طبقه پرانرژي و داراي استعدادهاي فراوان و اين نسل اثرگذار و تعيين كننده در مناسبات و نهادهاي اجتماعي و مدني را بهتر و بيشتر بشناسيم و بشناسانيم، چه اين كه امام علي (ع) از مؤلفه‌ها و مختصاتي در شرح ابعاد وجودي و تفسير هستي «جوان» سخن به ميان آورده اند كه اگر يك جوان به آنها با ديده بصيرت و دقت بنگرد او را به يك «خويشتن شناسي» مهم و سرنوشت ساز و «كمال شناسي» و سعادت گزيني رهنمون خواهد شد.

اگرانديشه ورزان و خردگرايان جامعه و متولّيان امور روان شناختي و تربيتي نيز به اين مؤلفه ها با ديده علمي و تخصصي بنگرند در فهم زوايا و لايه هاي وجودي «جوان» و پيدا كردن راه درمان دردها بسيار كمك خواهد كرد.

ما در اين بخش بر آنيم تا ماهيت و ويژگي هاي جوهري و عَرَضي «جوان»(2) و ارزش و منزلت «دوران جواني» و وظيفه جوانان را در تهذيب نفس و تحصيل معرفت و نيل به كمال و سعادت بر محور كلمات نوراني و حكمت آموز اميرالمؤمنين امام علي (ع) تبيين نماييم.

امام علي (ع) فرمودند:
«دو چيز است كه قدر و قيمت‌شان را نمي‌شناسد مگر كسي كه آن دو را ازدست داده باشد يكي «جواني» و ديگري «تندرستي و عافيت»».(3)

به اعتقاد برخي از دانشمندان انسان به لحاظ روحي و ذهني و نوع حيات و زندگي به گونه‌اي است كه نعمت‌شناس و قدرشناس نعم الهي نيست و تا غرق در نعمت هست نمي‌داند چه گوهر و سرمايه عظيم و عزيزي دارد و آن‌گاه كه ازدست رفت درمي‌يابد كه سرمايه گران سنگ و موهبت شايسته‌اي داشته و از آن بهره نبرده است. امّا اگر نعمت‌هاي الهي به انسان يادآوري مي‌شود و نعمت ها به يادش آورده شود در اصلاح وي بسيار تأثيرگذار خواهد بود.

ناگفته پيداست كه «جواني» از جمله نعمت هاي بي بديل خداوند سبحان است كه تا در آن بسر مي بريم، قدر آن را نمي‌دانيم؟ و آنگاه كه اين دوران سپري شد و انسان در ضعف و ناتواني قرار گرفت به تدريج منزلت آن را مي شناسد كه متأسفانه در آن هنگام فرصت ها از دست رفته و توانمندي ها زايل شده است؛ لذا امام علي (ع) ضمن بيان اين حقيقت، ما را دعوت مي‌كند كه از گروه انسان هاي غافل و جاهل و فراموشكار نباشيم و به رايگان سرمايه «جواني» را ازدست ندهيم، آن را بشناسيم و از اين موقعيت ممتاز براي ساختن يك حيات معقول و مطلوب عقلاني و ايماني و سعادت بخش بهره گيريم كه پيامبراكرم(ص) فرمودند:
«در قيامت هيچ بنده اي قدم از قدم بر نمي دارد تا به اين پرسش ها پاسخ دهد: اول: آن كه عمرش را در چه كار فاني نموده است. دوم: جواني اش را چگونه و در چه راه تمام كرده است».

يا به ابوذر؛ فرمودند:
«پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار: جوانيت را قبل از پيري، سلامتت را قبل از بيماري، تمكّنت را قبل از تهيدستي، فراغتت را قبل از گرفتاري و زندگانيت را قبل از مرگ».(4)

و امام علي (ع) در حديث ديگري فرمودند:
«درياب جوانيت را قبل از پيري و سلامتت را قبل از بيماري».(5)
لذا از اين احاديث مي توان دريافت كه «ارزش جواني» در نگاه امام علي (ع) تا چه حد و اندازه مهم و قابل توجه است. بنابراين بايد به زشتي ها، زيبايي ها، نقص ها و كمال هاي دوران جواني معرفت يافت كه اگر يك جوان خويشتن را بشناسد، هرگز گرفتار انحراف فكري و انحطاط اخلاقي و لغزش هاي ناروا نخواهد شد و در طي اين دوره از حياتش دچار ترس و ترديد و اضطراب در شخصيت نخواهد شد و با ثبات و سعادت اين دوران از حياتش را خواهد پيمود و آن را پايه و مايه تحصيل و تأمين زندگي توأم با سرور و خوشبختي خواهد نمود.

در اين جا شايسته است به تفسير امام صادق (ع) از آيه شريفه «و لا تنس نصيبك من الدنيا» كه از پدران خود روايت كرده است توجه شود كه: «سلامت، نيرومندي، فراغت، جواني، نشاط و بي نيازي خود را فراموش منما و در دنيا از آن ها بهره برداري كن...»

آري در جواني روح انسان نوراني تر و لطيف تر است و آمادگي ذهني و رواني او براي پذيرش حقايق و ارزش ها بيشتر است. به اين داستان توجه فرماييد:

 «مردي بنام «ابي جعفر احول» از دوستان امام صادق (ع) به تبليغ مذهب تشيع و تعاليم اهل بيت: اشتغال داشت روزي شرفياب محضر آن حضرت شد. امام صادق (ع) از او سؤال كرد: مردم بصره را در قبول روش اهل بيت و سرعت پذيرش آئين تشيع چگونه يافتي؟ عرض كرد مردم قليلي اهل بيت را پذيرفتند. امام صادق (ع) فرمود: توجه تبليغي خود را به «نسل جوان» معطوف دار و نيروي خويش رادر راه هدايت آنان بكار انداز، زيرا جوانان زودتر حق را مي¬پذيرند و سريع تر به هر خير و صلاحي مي¬گرايند».(6)

لذا از اين كه امام علي (ع) تأكيد و تكرار فرمودند كه جواني خويش را قبل از پيري درياب به جهت اينست كه گرايش به حق، عدالت، فضيلت، ارزش ها و معارف و آمادگي و استعداد در اين مرحله وجود دارد و بنابراين متصديان امور فرهنگي، تربيتي و نيز خود جوانان بايد به اين دوران و شرايط و مقتضيات آن توجه ويژه نمايند كه فطرت ها دست نخورده تر و جمال و زيبايي دروني نمايان تر و قابليت پذيرش حقايق بيشتر است.

امام علي (ع) در يكي از فرازهاي نهج البلاغه پس از شرح ساختمان بدن انسان و نعمت ها و فرصت هايي كه خداوند در اختيار آدمي¬گذاشته است در نكوهش و مذمّت كساني كه قدرناشناس نعمت هاي الهي هستند و از دوران جواني غفلت ورزيده اند و از اين فرصت طلايي و دوران استثنايي بهره كافي و درست نبرده اند مي‌فرمايد:

«در ايام سلامت بدن، سرمايه اي فراهم و مهيا نساخته اند و در اين فرصت هاي زندگي و نيرومندي درس عبرتي نگرفتند و درخشنده ترين ايام عمر را رايگان از كف دادند، آيا كسي كه در جواني اهل تن پروري بوده مي¬تواند در پيري جز شكستگي و ذلّت انتظاري داشته باشد؟».(7)

يا امام علي (ع) در جاي ديگر فرمودند:
«چه نزديك است دنيا را گذران و رفتن و چه نزديك است جواني را، پيري و درهم شكستن».(8)

نتيجه آن كه:
1. بدون شك دوران جواني دوران طلايي و گران سنگ و ممتاز حيات و زندگي است.
2. جوان بايد به «خويشتن شناسي» و «خويشتن يابي» براي نيل به ثبات شخصيت و كمال يابي برسد.
3. بهره برداري از دوران جواني شرط بسيار لازم و مهم براي سعادت گرايي است.
4. جواني دوراني است كه خوشبختي يا بدبختي انسان در آن دوران رقم مي¬خورد پس بايد آن را دريابيم.
5. دوران جواني دوران سلامت فكر و روح و لطافت دل براي پذيرش حقايق و معارف است.
6. عمر انسان كوتاه و جواني زودگذر و از بين رونده است لذا يك روز سستي باعث يك عمر حسرت است.
7. دوران جواني امام علي (ع) و بزرگان و رهبران دين را براي خويش الگو قرار دهيم.

جوان، زماني و دگرگوني
  از جمله مسائل بسيار مهمي¬كه در تربيت فكري و اخلاقي جوان بايد ملحوظ شود در نظر گرفتن زمان و فرهنگ و آداب و عادات زمان هاي مختلف است كه مولايمان امام علي (ع) نسبت به اين مسئله حسّاس بوده اند و توصيه ها و سفارش هاي حكيمانه و هدايت گرانه اي فرمودند كه به نمونه هايي از آن اشاره خواهد شد:
امام علي (ع) فرمودند:
«مردم در شباهت به زمان خود شبيه ترند تا به پدران خويش».(9)
امام علي (ع) فرمودند:
«فرزندان خويش را به جبر و استبداد بر آداب خود مجبور نكنيد زيرا آنان در زماني غير زمان شما آفريده شده اند و حيات دارند».(10)
يا فرمودند:
«داناترين مردم به مقتضيات زمان كسي است كه از تحوّلات آن دچار شگفتي نشود و خويشتن را نبازد».(11) migna.ir
يا فرمود:
«كسي كه عارف به مقتضيات زمان است و از دگرگوني هاي پي گير و مستمرش آگاهي دارد شايسته است هرگز خويشتن را از تحولات و تغييرات اجتناب ناپذيرش در امان نداند».(12)
لذا در انديشه امام علي (ع) در برخورد با عنصر زمان و دگرگوني هاي مسائل مختلف اجتماعي و فرهنگي همواره 2 تهديد عمده وجود دارد:
الف) خطر تحجر و جمود كه با زمان و پيشرفت زمان مبارزه مي‌كند و از هر چه نوگرايي و تحوّل زمان گريزان است.
ب) خطر زمان زدگي و انحراف كه هر چه را در زمان است اصالت مي‌دهد و با سنت ها و حقايق و ثابتات به بهانه زمان و تجددخواهي و نوگرايي مبارزه مي‌كند. اين دو روش برخورد با زمان نادرست است، اما بديهي است كه محيط اجتماعي، فضاي فرهنگي، دست آوردهاي جديد علمي بشري، سؤالات جديد و شبهات نوين در مسائل عقيدتي و اخلاقي لزوماً بايد مورد توجه قرار گيرند پس نبايد سنت هاي ثابت اخلاقي و اصول و ارزش هاي سعادت بخش فراموش شود و نبايد آداب و سنن اجتماعي و آباء و اجدادي را به زور و جبر تحميل كرد كه امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«وقتي محيط اجتماع آلوده و ناپاك شد سجاياي اخلاقي و فضائل انساني بي رونق و زيان آور مي¬شود و برعكس رذائل در جامعه رشد پيدا خواهد كرد».(13)

نتيجه آن كه:
آگاهي به زمان، عدم استبدادورزي در تحميل آداب به اولاد و جوانان، موقعيت شناسي و محيط شناسي، تأثير شرائط زماني و محيطي در تعليم و تربيت، تحول شناسي در جامعه و... بايد در برخوردار با جوانان مورد نظر واقع شود تا از يك طرف مانع كمال و سعادت آن ها نشود و از طرف ديگر ليبراليسم اخلاقي و نسبيت گرايي اخلاقي جانشين ثابتات و اطلاقات فرهنگي و اخلاقي در هدايت و تربيت نسل جوان نشود. در تربيت نسل جوان زمان شناسي همه جانبه و زمينه شناسي فراگير امري ضروري است.

  جوان، آزادي و آزادگي
 از جمله ويژگي هايي كه در ذات جوان تجلّي دارد و براي او بسيار سرنوشت ساز است ويژگي «آزادي خواهي» اوست. «آزادي» از واژه هاي پرجاذبه اي است كه جوان را دلباخته و مجذوب خويش مي‌كند. جوان هر قيد و قانون و حدّ و اندازه اي را نمي‌پذيرد و طبع او به گونه اي است كه در برخي زمينه ها آزادي طلب مطلق و بي قيد است.

بنابراين بايد رابطه و نسبت جوان و آزادي را تبيين كرد كه عنصر «آزادي» با همه ابعاد و ويژگي هايش از يك سو و آزادگي و هويت طلبي از سوي ديگر سخت مورد توجه امام علي (ع) واقع شده است. ما به دور از بحث هاي مرسوم كلامي، فلسفي، فقهي، عرفاني، سياسي و اجتماعي در باب آزادي كه در جاي خود بسيار مهم است، تنها به طرح و تحليل برخي از سخنان و ديدگاه هاي امام (ع) مي‌پردازيم:

امام علي (ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) فرمودند:
«بنده غير خود نباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است».(14)
سپس موانع رشد و كمال يا بندگي ها و بردگي هاي شقاوت آور و ذلّت آفرين را مطرح مي¬فرمايند كه:
«بنده شهوت اسيري است كه هرگز آزادي نخواهد داشت».(15)

يا فرمود:
«كسي كه مغلوب شهوت خويشتن است ذلّت و خواريش بيش از برده زر خريد است».(16)

چنانچه ملاحظه مي فرماييد در احاديث فوق، امام (ع) به آزادي فكري و آزادي اخلاقي و معنوي كه رهايي از قيود انسان پرستي و دنياپرستي و خودپرستي است اشاره مي نمايد و آدمي را به شخصيت آزاد و كرامت نفس او رهنمون مي‌گردد. در انديشه امام (ع) انسان لازم است قدر خويش را بداند و در اسارت افكار و شخصيت ديگران و در اسارت هواهاي نفساني خويش قرار نگيرد و از حد اعتدال عبور نكند و از هر گونه افراط و تفريط پرهيز نمايد كه فرمود:
«اين نفوس سركش را مقهور كنيد و از خواهش هاي نادرستشان بازداريد كه خودسر و بي قيدند. اگر خواسته هاي آن ها را پيروي نماييد و به تمنيات نامشروعشان جامه عمل بپوشيد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مي‌افكند».(17)

يا از حضرت علي (ع) سؤال شد كه پست ترين ذلّت ها كدام است در جواب حرص دنيا را بزرگترين ذلت و خواري خواند(18). و يا فرمود:
«طمع كار با ذلّت و خواري هم پيمان است».(19)

امام علي (ع) در يك حديث بسيار آموزنده فرمودند:
«هر كس به شرائط و لوازم حرّيت عمل كند شايسته آزادي است و هركس در انجام وظايف و مقررات آزادي كوتاهي نمايد به ذلّت بردگي برمي‌گردد».(20)
پس از ديدگاه امام علي (ع) آزادي نيز تنها به معناي «سلبي» و «عدم المانع» نيست كه ليبراليسم يا دلخواه گرايي و آزادي خواهي مطلق را به ارمغان بياورد و جامعه را دچار بيماري هاي اخلاقي نمايد، بلكه آزادي به معناي «ايجابي» و «سلبي» آن با هم مطرح است و آزادي داراي قوانين و حدود و تعينات و تعريفاتي است كه داراي شرائط و لوازمي¬است، خواه آزادي فكري ياعقيدتي و خواه آزادي اقتصادي، سياسي و اجتماعي باشد و...

جوان و كرامت ‌نفس
 از جمله خصائلي كه بر فطرت انسان نهفته است گرايش به عزت نفس و كرامت وجودي است كه همه انسان ها از جمله جوانان طالب آن هستند. «كرامت نفس» پايه و زيربناي بسياري از فضائل و سجاياي اخلاقي و ارزشي است، چنان كه امام علي (ع) به فرزندش حضرت مجتبي (ع) فرمودند:
«نفس خويش را عزيز شمار و به هيچ پستي و دنائتي تن مده گر چه عمل پست، تو را به تمنيات برساند. زيرا هيچ چيز، با شرافت نفس برابري نمي‌كند و هرگز به جاي عزت نفس از دست داده، عوضي همانند آن نصيب نخواهد شد».(21)

گرچه عزت نفس براي همه آدميان در هر صنف و طبقه و مرتبه وجودي و شرائط سنّي مختلف بسيار ضروري و راهگشا خواهد بود و اساس خوشبختي است لكن براي جوان مطلوب تر و زيباتر است كه در عنفوان جواني تن به بردگي هاي نفساني و ذلّت نفس ندهد كه امام علي (ع) فرمود:
«كسي كه نفس شرافتمند و با عزت دارد هرگز آن را با پليدي گناه، خوار و پست نخواهد ساخت».(22)
يا فرمودند:
«يك ساعت ذلّت، با عزّت تمام دوران زندگي برابري نمي¬كند».(23)
يا حضرت علي (ع) فرمودند:
«ارزش شخصيت هر فردي وابسته به روشي است كه اتخاذ مي¬كند، اگر نفس خود را از پستي و دنائت بر كنار نگاهداشت به مقام رفيع انساني نائل مي‌شود و اگر عزت و حيثيت معنوي خويش را ترك گفت به پستي و ذلت مي‌گرايد».(24)

روش امام علي (ع) در برخوردهاي فردي، روابط اجتماعي و روش وسيره حكومتي به گونه اي بود كه مردم را به سمت كرامت نفس و عزّت طلبي سوق مي¬داد و با هرگونه ذلّت پذيري از هر طريق كه باشد مبارزه مي كرد و مي فرمود:
«در نظر انسان شريف و كريم النفس نيكوكاري و حسن عمل ديني است كه بر ذمه او است و خويشتن را بر اداء آن موظف مي داند».  لذا جوان بايد نحوه تربيتش چه از سوي خانواده يا مراكز تعليم و تربيت يا اصحاب حكومت و سياست و يا مناسبات فكري و رفتاري خود جوان به گونه اي باشد كه او را وظيفه شناس، درستكار و داراي شرافت اخلاقي و عزّت نفس به بار بياورد.

جوان و شيوه هاي برخورد با او
 يكي از پرسش هاي بنيادي در هدايت گري نوجوان و جوان اين است كه باچه شيوه اي و چگونه با اين نسل برخورد نمائيم؟ شايد در ابتداي امر اين سؤال آسان و بديهي نمايد ولي هنگامي كه با پيچيدگي هاي جواني و هزاران لايه ي وجودي و ظرافت هاي شخصيتي او مواجه شويم، سؤال مهمتر و عميق‌تر مي‌شود. اگر چه روش هاي مختلف تربيتي از روش موعظه و اندرز، روش تكريم شخصيت، روش محبت، روش كرداري و رفتاري و... در جاي خود بسيار مفيد و اثر گذار و كارساز هستند و اگر بدون افراط و تفريط اعمال شوند براي هدايت، تربيت و آموزش همه جانبه «جوانان» كارآمد خواهند بود، اما علي (ع) ضمن پذيرش و طرح هر كدام از آن ها در فرازهاي متنوع كلماتشان، مسئله عدم ملامت و برخورد سلبي با جوانان را بسيار مورد توجه قرار مي‌دهند، چنانچه فرموده اند:

«از مردم عيب جويي نكنيد و براي هر لغزش مورد ملامتشان قرار ندهيد و به هر گناهي كيفرشان ننماييد».(25)
يا فرمود:
«زياده روي در ملامت و توبيخ، آتش لجاجت را مشتعل مي¬سازد».(26)
«از تكرار سرزنش بپرهيزيد كه اين كار باعث پيوستن به گناه و بي اثركردن ملامت است».(27)
يا فرمود:
«چه بسا كسي كه مورد ملامت و توبيخ واقع مي¬شود با آن كه گناهي ندارد».(28)
يا فرمودند:
«نصيحت گفتن به فردي در حضور مردم، كوبيدن شخصيت آن فرد است».(29)

ويژگي هاي دروان جواني از ديدگاه امام علي (ع)
امام زبان دين و لسان اسلام و «قرآن ناطق» و صورت عيني و وجود خارجي «مكتب» است. امام «انسان كامل اسلام» و پرورش يافته و اسوه علمي و عيني «دين» و نيز «انسان شناس» جامع الابعادي است كه وظيفه هدايت ورهبري «انسان» را بر عهده دارد. بزرگترين مقام الهي يعني «شناخت» و تربيت انسان به امام تفويض شده است، پس «امام» تجسّم ارزش هاي فطري و فضائل انساني و كمالات الهي است. «امام» آن طبيب حاذق و مشفقي است كه غيب و شهود انسان و بحر وجود آدمي¬و ظاهر و باطن «بشر» را مي‌داند، به دردها و درمان هايش آگاه است و به همين جهت شناخت او از ادوار گوناگون زندگي و به خصوص «نوجواني و جواني» ديدگاهي كامل است. لذا اين دوره را از ديدگاه امام علي (ع) به بحث و تحليل مي‌گذاريم:
 الف) جواني دوران فرصت ها و ارزش هاي گران بها
از ديدگاه امام علي (ع) دوران «جواني» دوراني ارزشمند و گران بهاست كه «جوان» آماده دريافت حق و پذيراي «هدايت»، معرفت و حكمت براي تعالي نفس و تكامل وجودي مي‌باشد كه فرمود:
«دو چيز است كه قدر و قيمتشان را نمي¬شناسد مگر كسي كه آن دو را از دست داده باشد يكي «جواني» است و ديگري «تندرستي و عافيت» است».(30)
و در جاي ديگر مي فرمايد:
«و انما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيءٍ قبلته»؛ همانا قلب و جان و روان جوان مانند زمين خالي آماده اي است كه هر بذري در آن پاشيده شود مي پذيرد و بارورش مي كند.(31)

نكاتي چند پيرامون حديث فوق الذكر:
1. بايد منزلت و قدر و قيمت «جواني» را شناخت و آن «محدوده زماني» را به راحتي و به آساني از دست نداد كه امام علي (ع) فرمود:
«هلك امروٌ لم يعرف قدره»؛ آن كس كه قدر و ارزش خود را نشناخت هلاك گرديد.(32)
2. دوران «نوجواني و جواني» بهترين زمان براي رشد و تعالي و تربيت و استكمال وجودي است و بهترين زمان براي القاء حقايق و تعليم دين و تربيت مذهبي كه امام علي (ع) به فرزندش امام حسن (ع) مي فرمايد:
«فبادرتك بالادب قبل أَن يقسو قلبك و يشتغل لبّك لتسقبل بجدّ رأيك من الامر»؛ پسرم! من در تعليم و تربيت تو شتاب كردم پيش از آن كه قلب تو سخت گردد و عقل و فكرت را مشغول با تربيت و آموزش هاي ضروري با تصميمي¬جدّي و پايدار نما، تا به استقبال امور حيات فردي و اجتماعي بشتابي.
پس اگر «والدين»، مربيان، كارگزاران نظام اسلامي، جامعه و خود «جوانان» چنين عصري از حيات «نوجوان و جوان» را نشناخته، صيانت ننمائيد و مراقبت هاي ويژه اي نداشته باشند، تفكّر، احساس و تمايل آن ها را در نظر نگيرند و خلأهاي روحي و فكري و نيازهاي جسماني و بيولوژيكي اش را پرنكنند يك «نسل كارآمد» را از دست داده اند؟!! و...

3. جوان فطرت پاك و ضمير سالم و دست نخورده اي دارد كه چون زميني مستعد و حاصل خيز آماده پرورش و روياندن است و هر بذري را مي¬پذيرد و مي¬پرورد. پس چه نيكوست كه بذر قرآن و شريعت الهي و بذركمال و سعادت را در او نهاد و شكوفا نمود.
در تعاليم اهل بيت: بر توجه به اين زمينه آماده تأكيد شده است چنان چه امام (ع) فرمود:
«توجه تبليغي خود را به نسل جوان معطوف دار و نيروي خويش را در راه هدايت آنان به كار انداز زيرا جوانان زودتر حق را مي¬پذيرند و سريع تر به هر خير و صلاحي مي‌گرايند».(33)
4. جوان و نوجوان نيز بايد براي اين مرحله از عمر خويش اعتبار و ارزش قائل شده، خود را شناخته و بيابند و به خود آگاهي و خوديابي برسند كه امام علي (ع) مي فرمايد:
«با در شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك»؛ درياب جوانيت را قبل از پيري، و سلامتت را قبل از بيماري».(34) migna.ir
آري به تعبير مولا امام علي (ع) فرصت ها خيلي زود مي¬روند و ديرباز مي¬گردند. پس انسان حكيم انساني است كه حالات و ادراكات خويش را شناخته، دوران حياتش را درك كند و مراقبت و پاسداري از خود «فطري و رحماني» نمايد و به پرورش استعدادهاي خود بپردازد.


دوران جواني، دوران «خطر»، «آسيب پذيري» و «هلاكت»
امام علي (ع) مي فرمايند:
«ينبغي للعاقل اَن يحترس من سكرالمال و سكرالقدره و سكرالعلم و سكرالمدح و سكرالشّباب، فان لكل ذلك رياح خبيثه تسلب العقل و تستخف الوقار».
امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«شايسته است انسان عاقل، خويشتن را، از مستي ثروت، مستي قدرت، مستي علم و دانش، مستي تمجيد و تملّق و از مستي جواني مصون نگاه دارد، زيرا هر يك از اين مستي ها بادهاي مسموم و پليدي دارد كه عقل را زائل مي‌كند و آدمي‌ را خفيف و بي شخصيت مي‌نمايد».

دوران «بلوغ» دوران «بحران» و «انفجار» در بعد جسمي و روحي انسان است و دوران «نوجواني» و «جواني» از آن جا شروع مي¬شود. در اين مرحله نوجوان ساده انديش، داراي فطرتي پاك، زودباور، تخيلي، ايده آل گرا است و غريزه «جنسي» او نيز بيدار و  فعال مي شود و تمايلات «تحريكي» دارد بنابراين هر لحظه در معرض «انحراف» و «لغزش» است و چون ديوانگان و مستان در عالم رؤيا و با «من تخيلي» و با افسانه ها و اوهام ادامه حيات مي‌دهد كه پيامبراكرم(ص) فرمودند: «الشباب شعبه من الجنون».(35)

پس بايد در اين مرحله مراقب اقوال و افعال و احوال «نوجوان و جوان» بود و آن ها را تحت تعليم و تربيت صحيح قرار داد و احساسات و تمايلات آن ها را شناخت و به ارضاء نيازهاي عاطفي، عقلي و طبيعي اش پرداخت. «جوان» خود بيش از هر كس مسئول «خويشتن» است. او نبايد غفلت، جهالت و غرور به خرج دهد بلكه بايد با تدبير، دورانديشي، آينده نگري، حلم و علم، عقل و انديشه عمل نمايد كه امام علي (ع) مي‌فرمايد:

«سكر الغفله و الغرور ابعد افاقه من سكرالخمور»(36)؛ كساني كه مست غفلت و غرور هستند خيلي ديرتر از مست شدگان از شراب به هوش مي آيند.

حال به راه حل ها يا طرق درمان چنين بيماري كه بيماري نامرئي، مستور و خطرناكي است از ديدگاه امام علي (ع) مي‌پردازيم:

1. شناخت ارزش هاي وجودي «خود» و دريافت شرافت ذاتي و كرامت وجودي جوان كه امام علي (ع) مي فرمايند:

 «من عرف شرف معناه صانه عن دنائه شهوته و زور مناه»(37)؛ يعني كسي كه شرافت باطني و گوهر انساني خود را بشناسد، اين شناخت او را از پستي هاي شهوت و آرزوهاي باطل مصون خواهد داشت.

و يا مي‌فرمايد: «و كفي بالمرء جهلاً ان لا يعرف قدره»
«در ناداني و گمراهي انسان همين بس كه قدر و ارزش خويشتن را نشناسد»(38).
و يا مي‌فرمايد:
«من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته»(39)؛ كسي كه براي خود شخصيت قائل است، تمايلات پست جواني و شهوات در پيش روي او خوار و ذليل است.

2. عقل، تفكّر، حلم و بردباري يكي از راه هاي «دفع» يا «رفع» پيشگيري يا درمان بيماري هاي روحي و رواني است. اگر جوان بر اساس «انديشه و تفكّر» عمل نمايد، دور دست ها را ببيند، در هر امري از امور اول عقل خويش را كه «دليل و راهنما» و «حجت الهي» است به كار بگيرد، سود و زيان خويش را درنظر آورد و سپس دست به اقدام و عمل بزند، «استعدادهاي عقلاني» نوجوان و جوان رشد مي¬يابد و «هدايت عقلي» به او تفكّري منطقي خواهد بخشيد كه امام علي (ع) مي‌فرمايند:
«الحلم غطاء ساتِر و العقل حسام قاطع فاستر خلل خلقك بحلمك و قاتل هواك بعقلك»(40)؛ حلم و بردباري نيرويي است كه انسان را از ارتكاب زشتي ها باز داشته، محافظت مي‌كند و عقل شمشير برنده اي است كه شك و ترديد را از بين مي‌برد، پس عيوب و كمبودهاي اخلاقي و رواني را با حلم برطرف نما و هواهاي نفساني و هوس هاي طغيان گر را با عقل و انديشه از بين ببر.

كه يكي از سلاح هاي مجاهد در جبهه جهاد اكبر صبر در مقابل معصيت و بردباري در مقابل آتش شهوت و تفكّر و انديشه است.

امام علي (ع) مي فرمايد:
 «الفكر مرآه صافيه و الاعتبار منذر ناصح و كفي ' ادباً لنفسك تجنّبك ماكرهه لغيرك»؛ فكر و تدبّر آئينه پاكي است كه حقيقت را به آدمي نشان مي دهد و عبرت گرفتن از ديگران، ترساننده است كه به انسان پند واندرز مي گويد و براي ادب تربيت همين بس است كه بپرهيزي از آنچه كه ميل نداري ديگران مرتكب شوند.

3. ترك لذّات شهواني و زودگذر:
امام علي (ع) مي فرمايد:
«اذكروا انقطاع اللذّات و بقاع التّبعات».(41)
يكي از راه هاي صيانت خويشتن الهي و حفظ ارزش هاي انساني اين است كه «نوجوان و جوان» نسبت به لذّت هاي زودگذر و عواقب و آثار منفي آن ها آگاهي پيدا كند و بين لذّت هاي جسماني و حيواني با لذّت هاي عقلاني و روحاني فرق بگذارند و از من «وهمي» به سوي من «فطري» هجرت نمايند و «خودپنداري و غيرواقعي» را «خود حقيقي و واقعي» خود نشناسند. بنابراين او مي‌تواند لذّت ترك لذّات شهواني و مادّي را درك و تجربه نمايد كه امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«تزّ هوا انفسكم عن دنس اللذّات و تبعات الشهوات»؛ خويشتن را ازآلودگي لذّات پليد و عوارض بد شهوات منزّه و پاك نگه داريد.(42)

4. تقوي' الهي: خداشناسي و خداپرستي و خداترسي در كنه «تقوي'» نهفته و عامل بازدارنده انسان از خطا و اشتباه و معصيت است و هر چه مرتبه تقوي بيشتر باشد انسان از گناه و خطا مصون تر مي¬شود كه امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«التّقي' رئيس الاخلاق»(43)؛ پرهيزگاري و خويشتن داري برترين اخلاق انساني است كه همه ارزش ها بدان وابسته است.
يا مي فرمايد:
«اوصيكم بتقوي الله... فان تقوي الله دواء قلوبكم»(44)؛ اي مردم شما را به تقوي' الهي سفارش مي¬كنم... زيرا تقوي الهي داروي بيماري هاي جان و روان شما است.

يا مي فرمايند:
«فان تقوي الله مفتاح سدادٍ و ذخيره معادٍ و عتق من كل ملكه و نجاه من كل هلكه بها ينجح الطّالب و ينجو الهارب و منال الرغائب»(45)؛ تقوا كليد درستي و اندوخته روز قيامت است، آزادي است از قيد هر رقيت، نجات است از هر بدبختي، بوسيله تقوي' انسان به هدف خويش مي¬رسد و از دشمن نجات پيدا مي¬كند و به آرزوهاي خويش نائل مي‌گردد.

در خطبه هاي 112، 16، 189، 155، 210، 181، و... نيز بحث هايي درضرورت رعايت تقوي و اهميت آن شده است كه در اين جا از ذكر آن خودداري مي گردد.  
جواني دوران تربيت پذيري و تعليم يابي
امام علي (ع) مي فرمايد:
«يا معشر الفتيان حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم»(46)؛ اي گروه جوانان، شرف انساني و سجاياي اخلاقي خود را با ادب و تربيت محافظت نماييد و سرمايه گران بهاي دين خويشتن را با نيروي علم و دانش از دستبرد ناپاكان و خطرات گوناگون بركنار داريد.
نكاتي كه در حديث فوق نهفته است:
1. دوران نوجواني و جواني بايد دوران خويشتن پردازي و هويت يابي با انتخاب هاي سازنده و آگاهانه باشد. دوران تحصيل علم، آگاهي، ادب و اخلاق كه امام صادق (ع) مي فرمايند:
«دوست دارم جواني را از شما مسلمانان نبينم مگر آن كه روز او به يكي دو حالت آغاز شود، يا تحصيل كرده و عالم باشد، يا متعلّم و دانشجو. اگر هيچ يك از اين دو حالت در وي نباشد و يا در ناداني بسر برد، در اداء وظيفه كوتاهي كرده است. مسامحه در اداء وظيفه تضييع حق جواني است، تضييع جواني به گناه كاري منجر مي¬شود و اگر مرتكب گناه شود به خداوندي كه پيغمبر اكرم را به نبوّت فرستاد قسم كه در عذاب الهي مسكن خواهد گزيد».(47)
2. دوري از تنبلي و تن پروري و گرايش به جهاد علمي¬و اخلاقي و تحمل سختي هايي، در رشد و سازندگي شخصيت جوان لازم است. انسان در «رنج و درد» آفريده شده و با «درد و رنج» بايد پرورش يابد كه انسان «بي درد» توان ادامه حيات واقعي و معقول را ندارد و تا «درد» نباشد زندگي معني پيدا نمي¬كند. در مقام «تعلّم» نيز امام علي (ع) مي¬فرمايد:
«لايدرك العلم براحه الجسم»؛ (علم و دانش با عافيت طلبي و راحتي بدن تحصيل و ادراك نمي¬شود).(48)
يا اميرالمؤمنين (ع) مي¬فرمايند:
«من اطاع التّواني ضيع الحقوق»(49)؛ كسي كه از تنبلي و سستي پيروي نمايد حقوق خويش را در جميع شئون مختلف زندگي ضايع كرده است.(50)
يا امام علي (ع) مي فرمايد:
«هيهات من نيل السّعاده السّكون الي الهواني و البطاله»(51)؛ آرميدن در آغوش تنبلي و بطالت، دوري جستن از خوشبختي و سعادت است.
يا مي فرمايد:
«من اشتغل بالفضول فاته من مهمّه المأمول»(52)؛ آن كس كه خود را به مسائل زائد و غير لازم سرگرم كند از مهمّات واقعي زندگي كه آرزو دارد باز مي¬ماند.
جواني دروان فرصت هاي زودگذر:
امام علي (ع) مي¬فرمايد:
«احسنوا صحبه النّعم قبل فراقها فانّها تزول و تشهد علي صاحبها بما عمل فيها»(53)؛ از نعمت هايي كه در اختيار داريد خوب استفاده كنيد پيش ازآن كه شما را ترك گويند، چه آن كه نعمت هاي زودگذر از كف مي¬روند و شهادت مي¬دهند كه صاحبشان با آن ها چگونه رفتار كرده است.
عقل، شرع و عرف مبناي واحدي در شكر نعمت و قدرداني از مواهب و افاضه ها دارند و شكر نعمت در نزد همه انسان ها ممدوح و حَسَن است و در مقابل كفر نعمت مذموم و قبيح. شكر در سه مرتبه شكر زباني، شكر قلبي و شكر عملي ظهور مي¬يابد و بهترين مرتبه آن «شكر عملي» است. يك معناي عميق شكرگذاري اين است كه نعمت الهي در جاي خود و در موضع خويش استفاده شود. خداوند نعمت هاي بي شماري به انسان عنايت فرموده كه يكي از آن نعم، نعمت «جواني» است دوران «شباب» از مصاديق «نفحات الهيه» است. پس اوّلاً: نعمت جواني را شناخته، قدر و ارزش آن را حفظ كنيم، ثانياً: بدانيم كه اين نعمت زودگذر و از بين رونده است پس «مراقبه» و «محاسبه» نفس در خصوص اين دوره داشته باشيم.
امام صادق (ع) مي‌فرمايد (در تفسير آيه: و لاتنس نصيبك من الدّنيا):
كه «سلامت، نيرومندي، فراغت، جواني، نشاط و بي نيازي خود را فراموش منما، در دنيا از آن ها بهره برداري كن و متوجه باش كه از آن سرمايه هاي عظيم به نفع معنويات و آخرت خود استفاده نمايي».

و امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«الفرصه تمرّ مَرَّ السّحاب، فانتهزوا فرص الخير»(54)؛ فرصت مانند ابر از افق حيات شما مي‌گذرد، مواقعي كه فرصت هاي خيري پيش مي‌آيدغنيمت بشماريد و از آن ها بهره ببريد.

و به قول حافظ:
«بنشين برلب جوي و گذر عمر ببين / كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس» 

جوان و عزّت نفس
  امام علي (ع) فرمودند:
 «اكرم نفسك عن كل دنيه و اِن ساقتك الي الرّغائب فانّك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضاً و لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرّاً»(55)؛ نفس خويش را عزيز بشمار و به هيچ پستي و دنائتي تن مده گرچه عمل پست، تو را به تمنيات برساند. هيچ چيز باشرافت نفس برابري نمي¬كند و هرگز بجاي عزّت از دست داده عوضي همانند آن نصيب نخواهد شد. فرزند عزيزم! آزادگي را از كف نداده و بنده و برده ي ديگران مباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است.

اميرالمؤمنين (ع) در برخورد با مردم «شهر انبار» متوجه شدند كه مردم در ركابش شروع به دويدن نموده و حركاتي ذليلانه از خود نشان مي¬دهند. حضرت آن ها را ازاين گونه حركات مغاير با عزت نفس «نهي» نمودند كه كلمات ايشان در كلمه قصار سي و شش نهج البلاغه آمده است.(56)

و امام علي (ع) مي‌فرمايد:
«با ترك گناهان بر نفس سركش خود غلبه كنيد تا عنانش را در دست گيريد و به آساني در راه اطاعتش بكشانيد».
يا مي فرمايند:

«بردباري در فقر توأم با عزّت، بهتر از ثروت آميخته به خواري و ذلّت است».(57)
و...

نتيجه آن كه:
انسان كريم النفس و عزيز الوجود هرگز تن به ذلّت گناه و خطا نداده و درمقابل «شهوات» به ذلّت نمي‌افتد و هميشه نه ظلم مي‌كند و نه ظلم مي‌پذيرد و براي رسيدن به مقاصد و مطامع دنيوي و نفساني، فطرت و عزّت خويش را از كف نداده و در يك معامله خسران آور قرار نمي‌گيرد.

  جواني، آموزش دين و تربيت ديني
در فطرت «انسان» ميل به «خداشناسي»، «خداگرايي» و «خداباوري» و گرايش به «دين و مذهب» زمينه اي پس قوي دارد. از بنيادي ترين مقوله هاي فطرت همين مقوله دين گرايي و ميل به عشق و پرستش است و بنابر آيه فطرت (روم ـ 30) و آيه ميثاق (يس ـ 67) و آيه ذَر (اعراف ـ 176) و حديث «كل مولودٍ يولد علي الفطره...»(58) همه انسان ها الهي و داراي صبغه ماوراءالطبيعي بوده و به عوالم ملكوت تعلق دارند.

همان گونه كه با «بلوغ» جسماني، غرائز و استعدادهاي طبيعي و تمايلات حيواني انسان بروز و ظهور نموده و «بيدار» مي‌شوند، غرائز روحاني و رواني و تمايلات عالي انساني ـ الهي نيز «بيدار» مي‌شوند كه از جمله آنها «غريزه ديني و گرايش مذهبي» است. بيداري و فعّال شدن چنين غريزه اي، نوجوان را وادار به پرس و جو و كنجكاوي و تحقيق مي¬نمايد. نوجوان درصدد گزينش تفكّر و انتخاب مكتب يا جهان بيني و ايدئولوژي اي است كه بتواند همه «نيازهاي» مادّي و معنوي او را تأمين كرده، خلأهاي وجودي او را پر كند.

مكتبي كه برهان پذير و اثبات شونده، حرارت زا و عشق آفرين، جامع و جهاني و جاودان، تعهد بخش و مسئوليت زا و معنادهنده و تقدس آفرين باشد.

از ديدگاه روانشناسان دوره نوجواني دوره شكل‌گيري شخصيت ديني و اعتقادي است، لذا بايد به او يك فلسفه «حيات» معقول، مثبت، هدايت گر، سعادت آفرين و هماهنگ با «فطرت» و دربردارنده «پيام» «تربيت» و «عدالت» را آموزش داد و در اين جهت از تكنولوژي آموزشي متنوع و متناسب با «اقتضائات» زمان و ذهنيت و حالات ذاتي «نوجوان و جوان» استفاده كرد. از منابع، متد، مباني و مبادي عميق و اصيل ديني با تفسيرهاي دقيق و نيز بايد به خوبي بهره جست و انگيزه هاي ديني و دين باوري را در نوجوان تشديد و تقويت نمود. در ابلاغ و القاء «دين» بايد باشرح صدر، تواضع، استقامت، صبر، محبت و تكريم شخصيت، به رشد و شكوفايي غريزه ديني و فعليت فطرت خداجويانه و خداگرايانه او پرداخت و در اين مسير بايد به چند مطلب توجه داشت:
مطلب اوّل:
اين كه «دين» در نهاد و جوهره وجود و كنه «ذات انسان» جاي دارد و شريعت با سرشت انسان عجين است. بنابراين لازم نيست دين بر انسان «تحميل» شود بلكه بايد «تلقين» و «تعليم» داده شود و در نتيجه «ميثاق فطري» ظهور و بروز نمايد. «ليستاد و هم ميثاق فطرته».(59)

مطلب دوم:
اين كه دين، شناختني، دست يافتني و فهميدني است. بنابراين انسان هم مي‌تواند نسبت به دين «دانايي» پيدا كند و هم «شهود» و «شناخت». شناخت و شهود دين ممكن است نه ممتنع.

مطلب سوم:
 «دين» بايد از حاشيه زندگي به «متن» حيات وارد شود وذهن، ذات و زندگي «ديني» بشود و حيات صبغه و رنگ «دين» پيدا كند نه اين كه «دين» به رنگ خواسته ها و تمايلات و گرايشها و كششهاي «زندگي» فرددرآيد. يعني بايد انسان را «ديني» كرد كه دين نيز «انساني» يعني هماهنگ بافطرت انسان هست.

مطلب چهارم:
«دين شناختني» را بايد «شناخت» و سپس به «شناساندن» آن پرداخت. بايد آن را درست تعليم و آموزش داد چرا كه در خود دين هم دعوت به «شناسايي» و «شناساندن» آن شده است.

مطلب پنجم:
اين كه به جوان به دنبال «درك دين» «دردِ دين» نيز داده شود و هم زمان با «درس دين شناختي»، به «درد دينداري» هم پرداخته شود. در اين رابطه بايد از تاريخ صدر اسلام تا به امروز، از مظلوميت هاي پيامبر (ص) و دردهاي امام علي (ع) و فرزنداش و آوارگي هاي شيعيان و مجاهده هاي علماء و فقها و مفسّران و محدثان از يك سو و عداوت ها و خصومت هاي دشمنان دين در طول تاريخ و شگردهاي آن ها از سوي ديگر سخن گفت تا «نسل حاضر» نسبت به حفظ دين و ارزش هاي ديني «دردمند» گردد.

مطلب ششم:
لازم است ضمن تبيين تئوريك دين و تعليم جهان بيني اسلامي، به معرّفي پرورش يافتگان اين مكتب و توانمندي علمي و عملي دين در اداره حيات انسان و ارائه اسوه هاي الهي و الگوهاي ديني پرداخته شود. چه اين كه نوجوان بيشتر «عينيت گرا» و «واقعيت بين» و «الگوپذير» است و بنابراين نبايد تنها به بعد «علمي¬و معرفتي» دين توجه داشت بلكه توجه به بعد ايدئولوژيك دين و آثار و نتايج «عملي و عيني» آن نيز ضروري است.

مطلب هفتم:
اين كه «دين» را بايد تجربه و شهود كرد. لذا بايد براي نسل نو آثار روحي و رواني مثل «آرامش و اطمينان»، و آثار عيني و خارجي مثل عدل، امانت، اخلاق و معنويت را نيز به طور معين نشان داد و بيش تر به تبليغ عيني و عملي دين پرداخت به عبارت ديگر «معلم و مربي» ديني چه والدين، چه معلّمان، چه واليان و حاكمان و چه جامعه و... خود بايد «الگوي» ديني باشند.

آري «دين» هم به تفسير و تبيين «انسان» و هم به ارائه فلسفه حيات طيبه و معقول زندگي پرداخته و هم انسان اين موجود «نسبي و محدود» را به خدا، آن هستي «مطلق و نامحدود» وصل مي¬كند و همه زيبايي، عشق، هنر، عرفان، درد، حكمت و غايت نيز همين است و ديگر هيچ:
«الا بذكر الله تطمئن القلوب»؛ (رعد ـ 28) «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة الله التي فطر الناس عليها...»؛ (روم ـ 30)

دين و شريعت الهي و انديشه و تفكّر و حياني عروه وثيق و حبل متين در ربط وثيق و پيوند لطيف «انسان» به «الله» است كه: «واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرّقوا...» (آل عمران ـ 102)  

راه‌هاي تعليم و تربيت ديني
الف) هماهنگي و تعاضد تعليم و تربيت ديني بين نهادهاي مختلف تربيتي مثل: خانواده، مدرسه، جامعه، دستگاه هاي تبليغاتي و فرهنگي و...
ب) عرضه الگوهاي جامع و مثبت از «تربيت ديني» چه از معصومين و چه غير معصومين.
ج) فراهم نمودن امكانات فرهنگي، علمي¬و از جمله ارائه كتب متناسب باسن، درك، شرائط زماني و... و تشويق به مطالعه و ايجاد انگيزه هاي مطالعاتي در فرزندان.
د) رشد «عواطف ديني» و پرورش «ذهن مذهبي» آنها با بردن آن ها به جلسات مذهبي و ديني.
ه) پدر، مادر و بستگان خود «الگوي ديني» مناسبي بوده در ذهن نوجوانان ايجاد تعارض و سؤال نكنند.
و) القاء ارزش هاي ديني و اصول اعتقادي چه با تبليغ لساني و چه با تبليغ عملي.
ز) به كارگيري روش هاي صحيح و مبتني بر اصول تربيتي درست. روش هايي چون: تشويق، تنبيه، محبّت، تكريم شخصيت، موعظه و نصيحت، داستان گويي و قصه پردازي و...
در تربيت ديني نوجوان و جوان بايد به شناخت دردها و «نيازهاي» آن ها بپردازيم و سپس اهتمام به تكميل استعدادهاي آن ها داشته باشيم و توجه داشته باشيم چند مرحله در اين خصوص لازم است كه طي شود:
1. مرحله شناخت استعدادها و كشف «توانمندي» علمي¬و عملي آنان.
2. مرحله شكوفايي و فعليت و استخراج استعدادهايشان.
3. مرحله صيانت و نگهداري و پاسداري از انديشه هاي وجوديشان وسرمايه هاي سرشار آنها، چه اين كه هر لحظه اي خطر تضعيف، آفت زدگي و پس از آن «فساد و نابودي» استعداد و بلكه تبديل به «ضد» خود شدن وجود دارد.
4. بهره برداري و استفاده از آن استعدادها. به اين معنا كه نگذاريم قواي موجود در درونشان به هدر رود. بايد ضمن استفاده از استعدادها، اعتماد به نفس را در وجود جوان بارور كنيم و جامعه را از آن سرمايه هاي سرشارمحروم نكنيم. migna.ir 
5. ايجاد روحيه كار، مسئوليت انديشي، و القاء فرهنگ جهاد و ايثار و سازندگي جامعه و سعي در رشد، پويايي، بالندگي و تكامل آن در ابعاد مختلف.
6. به سؤالات، شبهات، ابهام هاي ذهني آنها پاسخ داده آنان را از «رنج روحي» نجات دهيم. و شايد حديث نبوي: «الناس معادن كمعادن الذهب والفضه» منبع مناسبي براي طرح مراحل فوق الذكر باشد مخصوصاً «سيره ي عملي» پيامبر (ص) در برخورد با جوانان و نوجوانان كه يكي از اصول آن «تكريم شخصيت» و مسؤوليت دادن به جوان در مسائل فرهنگي، نظامي، سياسي و اجتماعي است، نمونه هايي از اين روش را مي‌توان در برخورد پيامبر با «اسيد بن حضير»، «معاذ بن جبل». «اسامه بن زيد» جستجو كرد. پيامبر (ص) هم با تكيه بر معيارهاي صحيحي چون: تعهد و ايمان و تخصص و كارداني عمل مي‌فرمودند و هم با تفكّر جاهلي و انديشه فسيل شده ارتجاعي «سن گرايي» مبارزه مي كردند.

جوان و عوامل انحراف
  در افق انديشه قرآني و تفكر امام علي (ع) و شيوه هاي تربيتي ائمه معصومين عليهم السلام، «جهل شناسي و جهل زدايي»، «انحراف شناسي و انحراف زدايي»، آسيب شناسي و آسيب درماني يا درك دردها و راه درمان ها باهم عجين اند و مهم مبارزه با «جهل» و انحراف و آفت و بيماري و درد است نه مبارزه با جاهل و منحرف و بيمار. لذا ائمه: ريشه ها و علل بيماري ها و انحرافات پرداخته كه ما در اين فراز به نمونه هايي از علل و ريشه هاي انحراف و انحطاط از منظر امام علي (ع) اشاره اي اجمالي مي نمائيم:

1. جهل و ناآگاهي نوجوان و جوان
«ناداني جوانان پذيرفته شدني و علم و دانش آنها كم است». يعني اگر نادانسته كاري انجام دادند عفو نماييد كه علم آن ها نيز بسيار قليل است.(60)

2. لذّت گرايي و تمايل پرستي
«هواپرستي و شهوت راني دشمن عقل و خرد است».(61)

3. عشق و حب افراطي
«و هر كس به چيزي عاشق گردد چشمش را كور و دلش را بيمارنمايد». به گونه اي كه عيب و زشتي را نمي بيند.(62)

4. تقليد از فاسدان و منحرفان و منافقان.(63)

5. آزادي طلبي افراطي
«اي مالك! هواها و خواهش هاي نفساني خويش را تحت تملك خود درآور و بر آن ها مالك باش و نفس خويش را از آنچه حلال نيست بخيل گردان». يعني نسبت به حرام ها بخل داشته باش و انجام نده.(64)

6. عصبانيت و خشم كنترل نشده
«خشم و غضب تعديل ناشده و بي جا خود شعبه و مرحله اي از ديوانگي است».(65)

7. استكبار و برتري جويي
«و انكار كردند نبوت موسي' (ع) را در حالي كه يقين به درستي آن داشتند در اثر ظلم و بلند خواهي و استكبار منشي چنين نمودند»(66)
8. تفوق طلبي و تكاثرگرايي(67)

9. خودخواهي و غرور
«دشمن ترين دشمن تو هواهاي نفساني و خودخواهي هاي تو است».(68)

10. عدم شرائط مناسب خانوادگي و تربيتي
«هر كس بر فطرت توحيدي و الهي متولد مي‌شود و تنها در اثر تربيت خانوادگي و زمينه هاي ديگر يهودي يا زرتشتي مي-شود».(69)

جوان و آئين دوست ‌يابي
 عقل و عرف و شريعت در اين مسئله متفقند كه «دوست و رفيق» نقش بسزايي در تكوين شخصيت افراد دارد. چه اين كه نفس انسان تربيت پذير و خوگير است و حالات و اقوال و افعال همنشين در او اثربخش خواهد بود و چه بسا در اثر تجربه فراواني ما از داشتن دوستاني نابخرد رنج برده و در فراق دوستاني خردمند و خودساخته نيز بسر ببريم. چه انسان هايي كه با دوست خوب و ديندار از انحراف و فساد فكري و اخلاقي نجات يافتند و چه بسياري نيز شخصيت و عزت و كرامت و اصالت خانوادگي و ايمان و حياء و عفت خويش را در اثر همنشيني با دوستان نادرست از دست دادند. قرآن، احاديث، صاحبان خرد و دانش ما را در «دوست يابي» راهنمايي نموده اند.

اينك در محضر امام علي (ع) قرار مي‌گيريم تا آئين و معيارهاي «دوست يابي» را از حضرتشان بياموزيم و به كار گيريم:
امام علي (ع) فرمودند:
«پيوند دوستي را با برادران ديني خود محكم سازيد كه آنان ذخائر دنيا و آخرت هستند مگر نشنيده ايد كه خداوند در قرآن شريف به تأثيرگمراهان در قيامت اشاره كرده كه مي¬گويند در اين روز سخت نه شفيعي داريم نه دوستي كه در كارمان همت گمارد».(70)

يا فرمود:
«كسي كه دوست پاك ضمير خود را كه براي خدا با وي دوستي داشته از دست بدهد مثل اين است كه شريف ترين اعضاء بدن خود را از كف داده است».(71)   و پيامبر اكرم (ص) در اهميت و نقش دوست در شكل گيري شخصيت اعتقادي و رفتاري آدميان فرمودند:
«روش آدمي بر طبق مذهب و سيره دوست صميمي و رفيق دلبندش خواهد بود».(72)

حضرت علي (ع) در پرهيز از آدميان شرور و فاسد فرمودند:
«از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز كه طبيعت به طور ناآگاه، بدي و ناپاكي را از طبع منحرف او مي¬دزدد و تو از آن بي خبري».(73)
يا حضرتشان در نامه خود به حارث همداني توصيه فرمودند كه:
«از رفاقت با كساني كه افكارشان خطا و اعمالشان ناپسند است برحذرباش. چه آدمي¬به رويه و روش رفيقش خو مي-گيرد و به افكار و اعمال وي معتاد مي‌شود».(74)

و در جاي ديگر حضرت فرمودند:
«كسي كه پس از آزمايش صحيح، كسي را به دوستي برگزيند رفاقتش پايدار و مودّتش استوار خواهد ماند».(75)
يا فرمود:
«كسي كه ناسنجيده با ديگران پيمان دوستي مي‌بندد ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در دهد».(76)

يا در وصيت به حضرت امام حسن مجتبي' (ع) فرمودند:
 «به اتكاء روابط دوستانه و رفاقت صميمانه، حق برادرت را ضايع مكن چه در زمينه تضييع حقوق روابط دوستي نابود مي-شود و آن كس كه حقش را تباه ساختي براي تو برادر نخواهد بود».(77)
يا فرمود:
«خودپسند ناداني كه از رفيق خويش توقع بي جا مي¬كند و در رفاقت وي خشنود نمي¬گردد مگر آن كه شخصيت خود را ناديده مي‌گيرد و رفيق نادان را برخود ترجيح دهد همواره در خشم و ناراحتي خواهد ماند زيرا هيچ رفيق عاقلي به اين گذشت احمقانه تن نمي‌دهد».(78)
يا فرمود:
«با دوست مورد علاقه ات به مدارا و با حفظ جهات مصلحت اظهار دوستي كن. شايد روزي دشمنت شود و به مخالفت برخيز و نيز در اظهار بي مهري نسبت به كسي كه مورد خشمت قرار گرفته مدارا كن چه ممكن است روزي تيرگي از ميان برود و مورد علاقه و محبت واقع شود».(79)
يا فرمود:
«كسي كه رفيق احمق دارد همواره در رنج و ناراحتي است».(80)
يا فرمود:
«با چاپلوس رفاقت مكن كه او با چرب زباني تو را اغفال مي¬كند، كار نارواي خود را در نظرت زيبا مي¬نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند وي باشي».(81)

يا فرمود: «كسي كه روزي براي فضيلتي كه در تو نيست به دروغ مدحت گويد سزاوار است روز ديگر براي صفت بدي كه از آن منزّهي مذمتت گويد».(82)
يا فرمودند:
«مانعي ندارد كه با فرد عاقل و خردمندي كه داراي طبع بلند و كرامت اخلاق نيست رفاقت نمايي ولي مراقب باش كه در برخوردهاي دوستانه تنها از فكر روشنش استفاده كني و به دنائت و پستي اخلاقش متخلّق نگردي».(83)

پس:
اوّلاً بايد در انتخاب دوست و رفيق معيارها و ملاك هاي منطقي، و سازنده را در نظر داشت تا دوستاني پاك، اهل درد، درك، غيرتمند، امانت دار و صداقت پيشه را كه براي دين و دنياي «انسان» نقش مرشد را ايفا مي‌كنند برگزيد.

ثانياً نبايد انسان به راحتي براي امور جزيي و فرعي يا احساسات خودخواهانه دوست مشفق و ناصح خود را از دست بدهد.
ثالثاً روح انسان «خوگير» و «عادت كننده» است پس بايد با افرادي مصاحبت و مؤانِست داشت كه خير و بركت براي انسان داشته باشند و از گفتارو كردار و روحيات آن ها درس بصيرت و عبرت بگيرد.

رابعاً انسان بايد با افراد عاقل، هوشمند، عادل و با انصاف دوستي نمايد نه انسان هاي «دورو» و منافق و رياكار و متملّق كه انسان را به سوي هلاكت و نابودي سوق و سير مي دهند.

خامساً دوست براي انسان «حقوقي» دارد كه بايد «رعايت حقوق» او را نمود و در اين صورت او نقش يك «برادر» را خواهد داشت و در غير اين صورت او يك «برادر» در كنار انسان مخصوصاً در فراز و نشيب ها و كوران حوادث روزگار نخواهد بود. با توجه به احاديث بسيار شيوا و روشنگرانه و حكيمانه و آموزنده امام علي (ع) بايد با كساني دوست و همدم و همراه شويم كه مشخصه هاي ذيل را داشته باشند:
1. عاقل و هوشيار باشند.
2. دوستي و پيوند با آن ها بر معيار «خدا محوري» باشد.
3. پاك ضمير و روشن دل باشند.
4. فاسدالاخلاق و داراي انحراف فكري نباشند.
5. امتحان پس داده و پاي دار در دوستي و وفادار و دلسوز باشند.
6. حقوق متقابل را رعايت نموده و رفتاري برادر گونه داشته باشند.
7. از دوستان توقع و انتظار بيجا نداشته باشند.
8. اهل تملّق و چاپلوسي و مديحه سرايي نباشند.
9. جاهل و سفيه نباشند.
11. نكاتي پندآموز از امام علي (ع) براي نسل جوان  1. مهرباني با ديگران:
«رساترين چيزي كه به وسيله آن مي¬توان رحمت الهي را به خود جلب كني اين است كه در باطن با همه مردم عطوف و مهربان باشي».(84)
2. خود را براي ديگران به زحمت انداختن:
«مرد با ايمان خود را در زحمت و رنج قرار مي¬دهد و مردم در پرتووي در آسايش و راحت بسر مي¬برند».(85)
3. بهره برداري از نعمت هاي الهي:
«از نعمت هايي كه در اختيار داريد خوب استفاده كنيد پيش از آن كه شما را ترك گويند. چه آن كه نعمت هاي زودگذر از كف مي¬روند و شهادت مي¬دهند كه صاحبشان با آن ها چگونه رفتار نموده است».(86)
4. دورانديشي:
«پيروزي در گرو دورانديشي است».(87)
5. آرزوگريزي:
«وانهادن آرزوها، شريفترين توانگري ها است».(88)
6. قناعت:
«قناعت ثروتي است پايان ناپذير».(89)
7. قدرشناسي خود:
«هر آن كه ارزش خويش نشناسد به گرداب نابودي مرگ اندر افتد».(90)
8. آماده سازي براي قيامت:
«هر آن كه دوري سفر را به ياد آورد خود را آماده سازد».(91)
9. تجربه آموزي:
«تجربيات به مردم دانش تازه مي¬آموزد».(92)
«ارزش رأي هر انساني به مقدار تجربه اي است كه در مدرسه زندگي فراچنگ آورده است».(93)
«مكتب روزگار به آدمي درس سودمند تجربه مي‌آموزد».(94)
10. گناه گريزي:
«كسي كه مكارم اخلاقي و سجاياي انساني را دوست دارد بايد از گناه و نادرستي بپرهيزيد زيرا مكارم اخلاق با گناهكاري و عصيان ناسازگار است».(95)
11. حسن خلق:
«عالي ترين مايه مجد و شرف آدمي، حسن خلق است».(96)
12. اندرز پذيري:
«كسي كه اندرز و نصيحت را بپذيرد از رسوايي مصون خواهد ماند».(97)


● نتيجه‌گيري
مكتب امام علي (ع)، مكتب معرفت، محبت و جاذبه هاي علمي¬و عملي درعرصه هاي متنوع و متكثر است كه رائحه قرآني و بوي دل انگيز و روح افزاي نبوي آن جان هاي مستعد را شكوفا ساخته و به «فلاح» مي‌رساند. مكتب امام علي (ع) تنها مكتب نظري و تئوريك نيست بلكه آميخته اي از حقايق عيني و واقعيات عملي است كه حضرتش در تمام ادوار حيات طيّبه خويش متجلّي ساخت. از زاويه و ضلع زندگي نورانيش معارفي راهگشا و پويا و پايا قابل دست يابي است و هر كس بقدر وسع و استعدادش مي¬تواند از آن بهره مندگردد.

نوجوان و جوان در برخورد با امام علي (ع) با حكمت ها و آموزه هاي چهره اي مواجه مي‌شود كه تجسّم عيني عدالت فكري، اخلاقي و عملي بود ودر هر ساحتي الگوي تمام عيار و پرجاذبه هر فصلي از فصول حيات انساني بشمار مي‌رود؛ چه عرصه‌هاي عبادي، معنوي و عرفاني و چه جهاد و مبارزه وچه حكمت هاي معرفتي و علمي و يا حكمت و مديريت سياسي و اجتماعي، چه در ارتباط با خالق و خلق و... كه واقعاً «جامع الاضداد» بود. به هر حال برنسل بالنده و پوينده «جوان» است تا خويشتن را با الگويي چون امام علي (ع) تأويل نمايند و در معارف علوي «خود» را جستجو كند.


اميد است جهان جديد و جوانان جامعه اسلامي¬و بشري خود را به محضر امام علي (ع) ببرند و حيات ايشان را تابلوي علم و عمل در زندگي خود قرار دهد و در صدد مشابهت و الگوپذيري از او برآيند كه «الحق مع علي و علي مع الحق».  


حوزه هنری قم


کد مطلب: 7318

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/7318/جوان-ديدگاه-امام-علي-عليه-السلام

میگنا
  https://www.migna.ir