اسیدپاشی روی دختر تهرانی درخواستگاری !
خواستگار خشنی که از دختر مورد علاقهاش پاسخ منفی شنیده و روی وی اسید پاشیده بود با تلاش پلیس آگاهی تهران بزرگ دستگیر شد. به گزارش خبرنگار ما، نیمهشب یازدهم مهر امسال تلفن کلانتری ۱۶۰ خزانه به صدا درآمد و خبر رسید یک مرد عصیانگر در جریان خواستگاری روی دختر ۲۳ سالهای به نام «مریم» اسید پاشیده و گریخته است.
سر، صورت و دست «مریم» به شدت سوخته و وی روانه بیمارستان «فارابی» شده بود که تحقیق میدانی در دستورکار افسران کلانتری ۱۶۰ خزانه قرار گرفت.
مادر «مریم» با چشمان گریان به ماموران گفت: چندی پیش مرد ۴۰ سالهای به نام «احمد- ک» به خواستگاری دخترم آمد. «احمد» بیکار بود و با دخترم ۱۷ سال اختلاف سن داشت. از لحاظ خانوادگی هیچ تناسبی با هم نداشتیم. به همین خاطر من و شوهرم و خود «مریم» جواب منفی دادیم. خواستگار سمج اما دستبردار نبود و بارها مزاحممان شد. «احمد» چند بار من، خانواده و حتی بستگانم را تهدید کرده بود که نمیگذارد آب خوش از گلویمان پایین برود و زندگی آرامی داشته باشیم. درنهایت بهخاطر جواب ردی که شنیده بود روی دخترم اسید پاشید و زندگی ما را سیاه کرد.
پرونده به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای ناحیه ۱۶ تهران به دایره شانزدهم اداره آگاهی مرکز سپرده و رسیدگی تخصصی آغاز شد. شواهد نشان میداد «احمد» پس از اسیدپاشی، زندگی زیرزمینی در پیش گرفته است و مدام مخفیگاه خود را تغییر میدهد. «مریم» پس از بهبود نسبی اظهار داشت: «احمد» چند بار به خواستگاریام آمد و همیشه جواب رد شنیده بود. او روز یازدهم مهر برای چندمین بار با پدرم تماس گرفت و گفت میخواهد مرا ببیند و جواب آخر را از زبان خودم بشنود. پدرم هم وقتی با اصرار «احمد» روبه رو شد پیشنهادش را پذیرفت. آن شب «احمد» به همراه خواهرش به خانه ما آمد و در گفتوگوی دو نفره، محترمانه خواستم پایش را از زندگیام بیرون بکشد. «احمد» اما ناگهان ظرف کوچکی را از جیبش بیرون کشید و روی سر و صورتم اسید پاشید. دیگر هیچ جا را ندیدم. فقط یادم هست که بدنم گر گرفت.
کارآگاهان که می دانستند خواستگار اسیدپاش از تهران بیرون رفته و مدتی را در شهرستانهای مرکزی کشور گذرانده است خانه خواهرش را نامحسوس زیرنظر گرفتند. بدینترتیب ساعت ۳۰/۵ دقیقه بامداد یکشنبه هفته جاری «احمد» در خانه خواهرش در «خزانه» تهران محاصره شد. مرد عصیانگر در شرایطی دستگیر شد که در رختخواب بود. وی که هیچ شانسی برای گریز از قانون نداشت به ناچار لب به بیان حقیقت گشود: «من چوب حماقت خودم را خوردم. از پنج سال پیش به مریم علاقهمند شدم و حتی بهخاطر او اعتیادم را ترک کردم. حاضر بودم برای رسیدن به مریم، دست به هر کاری بزنم اما آرزوهایم بر باد رفت و به فکر کینهجویی افتادم.»
در همین رابطه، سرهنگ محمد نظری- رئیس مرکز اطلاعرسانی اداره آگاهی تهران بزرگ- اعلام کرد: «احمد» پس از اعتراف صریح به اسیدپاشی با نقشهای ازپیش طراحیشده، زندانی شد تا در فرصت مناسب محاکمه شود.
اسیدپاشی، به نوعی از بسیاری از قتلهای عمدی نیز بدتر است و از قساوت قلب بیشتری حکایت دارد. در بسیاری از پروندههای جنایی، فرد به خاطر یک لحظه هیجان و نبود توانایی در کنترل خود با ضربهای که به طرف خود وارد میآورد آدم میکشد. در اسیدپاشی اما مساله کاملا متفاوت است. در این جرم با فردی روبهرو هستیم که با سبق تصمیم مجرمانه، ابزار جرم را تهیه میکند. با این وجود، تا مدتها امکان قصاص برای اسیدپاشان وجود نداشت و این افراد معمولا به زندان و پرداخت دیه محکوم میشدند. قطعا این مجازات برای حل شدن جزءجزء بدن با اسید در حالی که قربانی آن زنده است، کافی به نظر نمیرسد. قربانیان این جرم که بیشترشان بانوان هستند تبعات سنگینی را متحمل میشوند؛ از درد سوختن با اسید تا فراموش شدن و نگاه اطرافیان. این مسائل، تحمل اسیدپاشی را تا آخر عمر دردناکتر میکند.
به اعتقاد برخی از حقوقدانان، مجازات اسیدپاش، ضمانت اجرای کافی و قانونی نداشته است. از همین رو، برخی معتقدند که اجرای حکم قصاص میتواند مانعی موثر در جلوگیری از وقوع این جرم در آینده باشد. قضاوت با شما ؟!!! مریم حسینی- فرهیختگان

سر، صورت و دست «مریم» به شدت سوخته و وی روانه بیمارستان «فارابی» شده بود که تحقیق میدانی در دستورکار افسران کلانتری ۱۶۰ خزانه قرار گرفت.
مادر «مریم» با چشمان گریان به ماموران گفت: چندی پیش مرد ۴۰ سالهای به نام «احمد- ک» به خواستگاری دخترم آمد. «احمد» بیکار بود و با دخترم ۱۷ سال اختلاف سن داشت. از لحاظ خانوادگی هیچ تناسبی با هم نداشتیم. به همین خاطر من و شوهرم و خود «مریم» جواب منفی دادیم. خواستگار سمج اما دستبردار نبود و بارها مزاحممان شد. «احمد» چند بار من، خانواده و حتی بستگانم را تهدید کرده بود که نمیگذارد آب خوش از گلویمان پایین برود و زندگی آرامی داشته باشیم. درنهایت بهخاطر جواب ردی که شنیده بود روی دخترم اسید پاشید و زندگی ما را سیاه کرد.
پرونده به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای ناحیه ۱۶ تهران به دایره شانزدهم اداره آگاهی مرکز سپرده و رسیدگی تخصصی آغاز شد. شواهد نشان میداد «احمد» پس از اسیدپاشی، زندگی زیرزمینی در پیش گرفته است و مدام مخفیگاه خود را تغییر میدهد. «مریم» پس از بهبود نسبی اظهار داشت: «احمد» چند بار به خواستگاریام آمد و همیشه جواب رد شنیده بود. او روز یازدهم مهر برای چندمین بار با پدرم تماس گرفت و گفت میخواهد مرا ببیند و جواب آخر را از زبان خودم بشنود. پدرم هم وقتی با اصرار «احمد» روبه رو شد پیشنهادش را پذیرفت. آن شب «احمد» به همراه خواهرش به خانه ما آمد و در گفتوگوی دو نفره، محترمانه خواستم پایش را از زندگیام بیرون بکشد. «احمد» اما ناگهان ظرف کوچکی را از جیبش بیرون کشید و روی سر و صورتم اسید پاشید. دیگر هیچ جا را ندیدم. فقط یادم هست که بدنم گر گرفت.
کارآگاهان که می دانستند خواستگار اسیدپاش از تهران بیرون رفته و مدتی را در شهرستانهای مرکزی کشور گذرانده است خانه خواهرش را نامحسوس زیرنظر گرفتند. بدینترتیب ساعت ۳۰/۵ دقیقه بامداد یکشنبه هفته جاری «احمد» در خانه خواهرش در «خزانه» تهران محاصره شد. مرد عصیانگر در شرایطی دستگیر شد که در رختخواب بود. وی که هیچ شانسی برای گریز از قانون نداشت به ناچار لب به بیان حقیقت گشود: «من چوب حماقت خودم را خوردم. از پنج سال پیش به مریم علاقهمند شدم و حتی بهخاطر او اعتیادم را ترک کردم. حاضر بودم برای رسیدن به مریم، دست به هر کاری بزنم اما آرزوهایم بر باد رفت و به فکر کینهجویی افتادم.»
در همین رابطه، سرهنگ محمد نظری- رئیس مرکز اطلاعرسانی اداره آگاهی تهران بزرگ- اعلام کرد: «احمد» پس از اعتراف صریح به اسیدپاشی با نقشهای ازپیش طراحیشده، زندانی شد تا در فرصت مناسب محاکمه شود.
اسیدپاشی، به نوعی از بسیاری از قتلهای عمدی نیز بدتر است و از قساوت قلب بیشتری حکایت دارد. در بسیاری از پروندههای جنایی، فرد به خاطر یک لحظه هیجان و نبود توانایی در کنترل خود با ضربهای که به طرف خود وارد میآورد آدم میکشد. در اسیدپاشی اما مساله کاملا متفاوت است. در این جرم با فردی روبهرو هستیم که با سبق تصمیم مجرمانه، ابزار جرم را تهیه میکند. با این وجود، تا مدتها امکان قصاص برای اسیدپاشان وجود نداشت و این افراد معمولا به زندان و پرداخت دیه محکوم میشدند. قطعا این مجازات برای حل شدن جزءجزء بدن با اسید در حالی که قربانی آن زنده است، کافی به نظر نمیرسد. قربانیان این جرم که بیشترشان بانوان هستند تبعات سنگینی را متحمل میشوند؛ از درد سوختن با اسید تا فراموش شدن و نگاه اطرافیان. این مسائل، تحمل اسیدپاشی را تا آخر عمر دردناکتر میکند.
به اعتقاد برخی از حقوقدانان، مجازات اسیدپاش، ضمانت اجرای کافی و قانونی نداشته است. از همین رو، برخی معتقدند که اجرای حکم قصاص میتواند مانعی موثر در جلوگیری از وقوع این جرم در آینده باشد. قضاوت با شما ؟!!! مریم حسینی- فرهیختگان