جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :
جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ / ۱۶:۱۳
کد مطلب: 8104
۳

اختلال بدشکلی بدن body dysmorphic disorder

اختلال بدشکلی بدن body dysmorphic disorder
تصور خوب از ظاهرخود نداشتن، فقط يك حساسيت كوچك نيست بلكه يك اختلال رواني به حساب مي‌آيد! اينكه يك فرد تصور خوبي از ظاهر خود نداشته باشد، گاهي به حدي شديد مي‌شود كه روان‌پزشكان به آن «اختلال بدشكلي بدني» مي‌گويند. تعجب نكنيد اين عنوان موضوعي حيرت‌آور و تازه نيست بلكه يك جور بيماري است كه بسياري را درگير كرده كه حتي خودشان هم از ابتلا به آن بي‌خبرند.

اختلال بدشکلی بدن (body dysmorphic disorder) : عبارت از اشتغال ذهنی با نوعی نقص خیالی یا اغراق آمیز در ظاهر جسمانی است. به عبارتی ویژگی اصلی اختلال بدشکلی بدن (BDD) که در گذشته بدشکلی هراسی (dysmorphophobia) نامیده می شد، عبارت از اشتغال ذهنی با نوعی کاستی در ظاهر فرد است. این کاستی یا خیالی است یا چنانچه نابهنجاری بدنی جزیی وجود داشته باشد، دلواپسی فرد درباره آن افراطی و رنج آور است. شباهت های زیادی میان اختلال بدشکلی بدن و وسواس وجود دارد.


این شباهت ها شامل اشتغال ذهنی وسواسی قابل توجه با یک نقص یا نارسایی و رفتارهای تکراری و وسواسی مانند وارسی کردن وسواسی خود در آیینه، دستکاری پوست و آرایش افراطی می باشد. برخی علایم BDD و OCD همسانی نزدیکی با هم دارند؛ مانند اشتغال ذهنی در مورد کامل گرایی، شک و تردید درباره اینکه برخی چیزها درست نیستند، تمرکز بر روی ظاهر در BDD و به همان اندازه رفتارهای وارسی کردن تکراری و کسب اطمینان در OCD.

شایان ذکر است که به دلیل شباهت زیاد میان این دو اختلال، گاهی اختلال بدشکلی بدن به عنوان زیر مجموعه ای از طیف اختلال وسواس در نظر گرفته می شود. هر چند افراد دچار BDD اشتغال ذهنی وسواسی درباره ظاهر خود دارند و ممکن است رفتارهای وسواسی (مانند وارسی ظاهر خود در آیینه) داشته باشند، تشخیص جداگانه OCD تنها زمانی گذاشته می شود که افکار و رفتار وسواسی محدود به نگرانی فرد در زمینه ظاهر خود نباشد و حالت خود ناهمخوان (ego-dystonic) داشته باشد (ربیعی و همکاران.۱۳۸۸. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۴، ۳۴۳-۳۵۰)  


اختلال بدشکلی بدن یا مشغولیت ذهنی با یک نقص خیالی در ظاهر شخص مشخص میشود و این نگرانی به وضوح اغراقآمیز است . از مشخصات این اختلال این است که شخص وقت زیادی را جلوی آینه میگذراند، خصوصیات ظاهری خود را با دیگران مقایسه میکند، سعی میکند قسمتهای باز بدن را که احساس میکند نقص دارد استتار کند و در صدد جلب اطمینان از دیگران در مورد ظاهر خود است . این افراد اغلب از صمیمیت با دیگران و موقعیتهای متفاوت اجتماعی دوری میکنند . در این اختلال شخص از نظر رضایت از خود و تصویر بدن تفاوتهای کمی و کیفی با دیگران دارد . از نظر روان آسیبشناسی این اختلال خصوصیاتی مشابه با اختلال وسواسی - اجباری و هراس اجتماعی، و از طرفی با این اختلالات همابتلایی دارد؛ بنابراین تعجبی ندارد که مدل شناختی که برای آن ارائه میشود با مدلهای شناختی این اختلالات شباهتها و همپوشانی هایی داشته باشد .   

  عنوان (self) « خود » ، در مدل ارائه شده زیر تجربه هایی است که شخص در آن حداکثر خودآگاهی و توجه معطوف به خود به عنوان یک تصویر تحریف شده دارد . فرض شده است که چرخه شناختی وقتی شروع میشود که یک بازنمایی خارجی از ظاهر شخص (مانند نگاه به آینه)، یک تصویر تحریف شده را در ذهن فعال میکند . فرآیند توجه انتخابی موجب افزایش آگاهی از تصویر و خصوصیات خاص آن می‌شود . این افراد به احتمال بیشتر تصویر خود را منفیتر ارزیابی میکنند و بنابراین تصویر بیشتر تحریف میشود و نقایص موجود در آن بارزتر به نظر می‌رسد.

در این افراد در بسیاری از موارد تصویر از دیدگاهِ مشاهده کننده تجسم میشود و این حالت به بیماران دارای اختلال هراس اجتماعی شباهت دارد. در هر دو این اختلالات بیماران به طور اولیه ممکن است برای اجتناب از مواجهه با احساس منفیِ ناشی از ارزیابی خود، از دیدگاه ناظر استفاده کنند که در نتیجه دیدگاه ناظر به عنوان یک عامل نگهدارنده عمل میکند . فعال شدن یک تصویرسازی ذهنی با افزایش توجه به خود همراه است. این موجب آگاهی بیشتر از اطلاعاتی مانند احساسات، افکار، تصاویر ذهنی یا هیجاناتی میشود که در حافظه شخص باقی مانده است و در حال حاضر او را تحت تأثیر قرار میدهد. میزان توجه به خود با شدت علایم و مشغولیت ذهنی بیمار ارتباط دارد . از طرفی این سیستم فکری ممکن است . آنقدر انعطاف ناپذیر باشد که نتواند به اطلاعات خارجی راجع به ظاهر شخص توجه کند . در بیمارانی که اختلال آنها شدت کمتری دارد، هنوز ظرفیتهایی از توجه به اطلاعات بیرونی وجود دارد و به همین دلیل تصاویر ذهنی خیلی ثابت نیستند و شخص به عقاید خود راجع به ظاهرش شک میکند . هرچه شخص مدت بیشتری را جلوی آینه سپری کند، آگاهی او از خود افزایش مییابد و احساس بدتری پیدا میکند و احساس زشت بودن در او تقویت میشود . به نظر میرسد فرآیند توجه انتخابی به خصوصیات خاصی از ظاهر معطوف و به تحریف تصویر ذهنی از بدن منجر میشود . در این مدل از نقش تصویرسازی و توجه به خود، در درمان نیز استفاده میشود



نشانه‌هاي بدشکلي
ممکن است فرد ساعت‌هاي طولاني در مورد بخش‌هاي خاصي از بدن خود نگران باشد. بيشتر مواقع احساس غمگيني و نااميدي داشته باشد. حتي فرد ممکن است بخش‌هايي که درباره آن نگران و ناراحت است را از ديد ديگران پنهان کند. بعضي افراد مبتلا به اختلال بدشکلي بدن از ارتباط برقرار کردن با ديگران خودداري مي‌کنند زيرا نمي‌خواهند ديگران آن بخش از بدنشان را ببينند. اين امر سبب بروز مشکلاتي در مدرسه و يا محل کار و روابط آنها مي‌شود.

اين افراد درباره چه چيزهايي نگران هستند؟
بعضي افراد مبتلا به اختلال بدشکلي بدن درباره بخش‌هايي از صورت خود نگران هستند. عده‌اي ديگر هم در مورد ساير بخش‌هاي بدن ناراحت هستند.
مثال‌هايي از اين نگراني‌ها:
خال يا کک و مک خيلي بزرگ است
آکنه بسيار بد است
جاي زخم خيلي بزرگ است
بيني بسيار بزرگ است
دندان‌ها نامرتب و نامنظم هستند
موي زياد در صورت و يا بدن وجود دارد
موي سر خيلي کم‌پشت است
اندازه و شکل پستان‌ها مناسب نيست
عضلات بسيار ضعيف و نحيف است
رفتارهاي شايع کدام هستند؟
فرد مدت‌هاي طولاني در مقابل آينه مي‌ايستد و يا مدام در حال چک‌کردن بدن خود است.
اجتناب از ديدن خود در آينه
پرهيز از عکس گرفتن
فرد مدام به زيباکردن خود مي‌پردازد. مثلا موهاي زايد را مي‌کند، مي‌تراشد و يا موهايش را شانه مي‌کند.
به پاکيزه‌کردن پوست مي‌پردازد.
چک‌کردن مداوم، لمس‌کردن و يا اندازه‌گيري مکرر بخش‌هايي که درباره آن نگران است.
فرد سعي مي‌کند با پوشاندن اين بخش‌هاي بدن با لباس و کلاه، عينک و يا آرايش اين مشکل را برطرف و يا از ديد پنهان کند.
فرد مدام به پزشک متخصص پوست، جراح پلاستيک و يا دندانپزشک مراجعه مي‌کند.
براي يک مشکل کوچک اقدامات پزشکي زيادي انجام داده است.

اختلال بدشکلي بدن چگونه درمان مي‌شود؟
اگر اين افکار شما را آزار مي‌داد و يا اين رفتارها در شما ديده شد حتما با پزشک مشورت کنيد. پزشک ممکن است به شما داروهايي بدهد که بتواند به شما کمک کند. همچنين پزشک ممکن است در يافتن پزشک متخصص و آموزش‌ديده در اين زمينه به شما کمک کند.
درمان‌گرهايي که در زمينه اختلال بدشکلي تخصص دارند ممکن است از رفتاردرماني شناختي براي کمک به اين افراد استفاده کنند. گفتگو و مشاوره در افرادي که مدام در مورد اين مشکل فکر مي‌کند کمک‌کننده است
 

وسواس بدشکلی Body Dysmorphic Disorder
دانشمندان آمریکایی دریافتند عملکرد نادرست برخی از فرایندهای مغزی در دیدن چهره موجب وسواس زشت بودن در افرادی می‌شود که از بیماری "بد ریخت هراسی" رنج می‌برند.

حدود دو درصد از مردم دنیا از بیماری "اختلال بد ریختی بدنی" و یا "بد ریخت هراسی" رنج می‌برند. این افراد زمانی که در مقابل آینه می‌ایستند خود را بسیار زشت و بد ریخت می‌بینند و به تدریج نسبت به اینکه در آینه نگاه کنند دچار وسواس و ترس می‌شوند.
حدود یک چهارم از افراد مبتلا به این بیماری در اثر رنجی که از دیدن چهره خود در آینه می‌برند اقدام به خودکشی می‌کنند. بسیاری دیگر از آنها نیز تصور می‌کنند که واقعا در چهره و بدن دچار نقص هستند و بنابراین بارها تحت عمل جراحی زیبایی قرار می‌گیرند اما هرگز احساس خوبی از چهره خود ندارند. migna.ir

اکنون گروهی از محققان مدرسه پزشکی دانشگاه لس آنجلس کشف کردند که مغز این بیماران تصور چهره آنها را به روشی غیرواقعی پردازش می‌کند. فعالیت مغز این افراد هم در مراکز بصری و هم در سیستم جسم مخطط در لب پیشانی تغییر کرده است. این محققان کشف کردند که مورد اشتباهی در مغز این افراد وجود دارد که می‌تواند دلیل این باشد که این افراد خود را زشت ببینند.

مغز 17 فرد "بد ریخت هراس" و 17 فرد سالم برای درک بهتر این موضوع با کمک رزونانس مغناطیسی مورد بررسی قرار گرفتند درحالی که تمام این افراد به عکسی از چهره خود و یا عکس یک هنرپیشه معروف نگاه می‌کردند. به این ترتیب این دانشمندان مشاهده کردند که در مغز "بدریخت هراس ها" فضاهای مختلف نورونی لب پیشانی به روشی ناهنجار و غیرعادی روشن می‌شوند. نتایج این تحقیقات می‌تواند به درک بهتر اینکه آیا این اختلال ذاتی و یا اکتسابی است کمک کند.

اينكه يك فرد تصور خوبي از ظاهر خود نداشته باشد، گاهي به حدي شديد مي‌شود كه روان‌پزشكان به آن «اختلال بدشكلي بدني» مي‌گويند. تعجب نكنيد اين عنوان موضوعي حيرت‌آور و تازه نيست بلكه يك جور بيماري است كه بسياري را درگير كرده كه حتي خودشان هم از ابتلا به آن بي‌خبرند.

آنچه مي‌خوانيد نتيجه گفت‌وگو با پروفسور جي كوين تامپسون، مولف كتابي در مورد تئوري، ارزيابي و درمان اين اختلال است. پروفسور تامپسون، استاد روان‌شناسي باليني در دانشگاه فلوريداي جنوبي است و سال‌ها در اين باب مطالعه كرده است.


به مبتلا يان چطور كمك كنيم؟
بهترين اقدام اعزام فرد نزد روان‌پزشك به‌خصوص با تخصص در اختلالات خوردن است. نقش اطرافيان در فرآيند بهبود بسيار پيچيده است. ممكن است درمانگر از اطرافيان بخواهد كه به درخواست بيمار براي تاييد مداوم ظاهر خود پاسخ ندهند.

اما در عين حال به چالش كشيدن مشكل بيمار هم صلاح نيست (مثلا نبايد دائم گفت من مشكلي در موي تو نمي‌بينم) چون با اين‌كار ديدگاه بيمار به كل بي‌اعتبار جلوه مي‌كند. اطرافيان بايد به او گوش دهند و حمايتش كنند تا از اهداف درماني فاصله نگيرد.


چه شد كه به مشكلات تناسب اندام علاقه‌مند شديد؟
به‌تدريج بعد از دهه 80 وقتي پرخوري عصبي به‌عنوان اختلال باليني شناخته شد تمركز هم روي اختلالات خوردن بود. نخستين كار در زمينه اختلالات خوردن، روي تصور فرد از خود متمركز شد با اين اطلاعات كه نارضايتي از ظاهر و شكل و شمايل بدن فقط محدود به بي‌اشتهايي عصبي و پرخوري عصبي نيست بلكه در افرادي كه به اختلالات خوردن مبتلا نيستند، هم ديده مي‌شود.

از اواسط دهه 80 ميلادي مطالعاتم روي تصور فرد از ظاهر و بدن خود در نمونه‌هاي مختلف مثل ورزشكاران، افرادي كه تحت عمل جراحي پلاستيك قرار گرفته‌اند، نوجوانان، بالغان و افراد با نژادها و مليت‌هاي مختلف متمركز شد.


تعريف‌تان از Body Image چيست؟
اين عبارت يعني ديدگاه دروني فرد از ظاهر خودش. به عبارت ساده يعني اينكه افراد ظاهرشان را چگونه مي‌دانند و چه احساسي از ظاهرشان دارند. البته اين موضوع چند وجهي است و اجزاي متعددي دارد. اين سؤال را از همه مراجعانم مي‌پرسم كه آيا هر آنچه ديگران از ظاهر آنها مي‌بينند خودشان هم مي‌بينند؟

مثلا اينكه فردي قسمت خاصي از بدنش را (مثلا كمر يا ران) بزرگ‌تر از سايرين مي‌بيند درحالي‌كه با سنجش‌هاي مربوطه اين قسمت كاملا اندازه آن مناسب بوده، اين نشان‌دهنده به هم خوردن تصور فرد از ظاهر و بدن است.

در اغلب موارد ظاهر فرد مشكلي ندارد بلكه فرد مورد نظر بعضي جنبه‌هاي آن را دوست نداشته و آن را قبول ندارد. براي ارزيابي و تشخيص اين اختلال از پرسشنامه‌هاي متعدد و سنجش‌هاي ويژه استفاده مي‌شود.

اين سنجش‌ها موارد مختلفي را مشخص مي‌كند:سطوح پيشرفته نارضايتي از ظاهر و بدن و حتي سطوح پيشرفته گريز از اجتماع به‌دليل احساسات منفي كه فرد از ظاهر خود دارد. بيش از 30 مقياس سنجش اختلالات تصور فرد از ظاهر خود كه بيشترين استفاده را دارند، معرفي كرده‌ايم. وقتي فردي تصور خوبي از ظاهرش نداشته باشد و اين مسئله شديد شود با عملكرد اجتماعي و شغلي او تداخل پيدا مي‌كند يا اضطراب و افسردگي شديد را موجب مي‌شود.
 

مشخصه اختلال بدشكلي بدن چيست؟
ويژگي اصلي اين اختلال در اين است كه فرد مبتلا بي‌نهايت از بعضي جنبه‌هاي ظاهرش ناخشنود است و حتي آنها را توهين‌آميز و بي‌اعتبار مي‌داند. نكته مهم در اين افراد اين است كه ارزيابي فرد از ظاهر خودش با آنچه ديگران در مورد او حس مي‌كنند همخواني ندارد مثلا ديگران هيچ جنبه غيرمعمول يا غيرعادي در ظاهر او نمي‌بينند يا اگر هم در ظاهر فرد مشكلي وجود دارد بسيار جزئي و ناچيز است (مثلا گوش يا بيني فرد كمي بزرگ است) اما خودش اين مورد را بسيار بزرگ و قابل توجه حس مي‌كند.

از ديدگاه باليني آنچه جزو مهم‌ترين مورد محسوب مي‌شود اين است كه فرد مبتلا، به شكل وسواس‌گونه‌اي روي آن قسمت از بدن كه از آن ناراضي است تمركز مي‌كند و اين وسواس با موجوديت فرد تداخل دارد.

اختلال بدشكل بودن بدني جنبه‌هاي مختلفي از ظاهر را در بر مي‌گيرد اما مطالعات نشان مي‌دهد اين موضوع در بعضي موارد بيشتر است:موي سر، بيني، پوست، چشم‌ها، ران پا، شكم، اندازه قفسه سينه، لب‌ها، گونه، جاي زخم‌ها روي بدن، قد و دندان‌ها.


چه افرادي از ظاهر خود ناراضي هستند؟
تقريبا هر آدمي جنبه‌هايي از ظاهرش را دوست ندارد و دلش مي‌خواهد آنها به‌گونه‌اي ديگر باشند اما مبتلايان اين اختلال اقدامات بسيار زياد و طولاني مدتي براي اصلاح ظاهر خود انجام مي‌دهند مثلا بارها تحت عمل جراحي قرار گرفته‌اند، دائما رژيم‌هاي غذايي شديد مي‌گيرند، ورزش‌هايي شديد و متعدد انجام مي‌دهند يا قسمت مورد نظر را با لباس يا آرايش مي‌پوشانند.

متاسفانه مطالعات توصيفي در اين زمينه، كم است. اكثر اطلاعات به‌دست آمده در اين مورد از معاينات موردي و فاكتورهايي است كه فرد شروع بيماري را به آن نسبت مي‌دهد.

به‌نظر مي‌رسد در اغلب موارد يك اتفاق باعث شروع ماجرا مي‌شود مثلا ديگران با عبارات خود ظاهر فرد را مسخره كرده و او را آزار مي‌دهند. شايد در 70 درصد موارد شروع علائم در نوباوگي و نوجواني بوده است.

اين اختلال مي‌تواند باعث رفتارهاي اجتنابي شديدي در فرد شود مثلا انزوا و دوري از آشنايان و خانواده، خودكشي هم چندان غيرمتداول نيست و افسردگي هم ديده شده است. در بعضي موارد جراحي‌هاي مختلف و اقدامات متعدد نمي‌توانند اشكالي را كه در ظاهر فرد وجود دارد برطرف كنند.


چه كساني در خطرهستند؟
مطالعات در مورد ميزان شيوع انجام نشده است. احتمالا به اين دليل كه اين اختلال نادر است و شايد بين يك تا دو درصد كل جمعيت و 10 تا 15 درصد بيماران سرپايي روانپزشكي را شامل مي‌شود.

بعضي محققين معتقدند ميزان شيوع در حال افزايش است چون روش‌هاي تشخيصي رو به بهبود است و مردم نسبت به ظاهر خود وسواس بيشتري پيدا كرده‌اند. نكته جالبي كه در تحقيقات مشخص شده اين است كه اين اختلال در زنان و مردان بالغ يكسان ديده مي‌شود.

اين موضوع با داده‌هاي اختلالات خوردن در تضاد شديد است چون درآنها ذكر شده 90درصد مبتلايان به اختلالات خوردن، خانم‌ها هستند. فعلا در مورد ميزان دقيق شيوع و ارتباط فاميلي اين اختلال مطالعات كافي نيست.


تفاوت اين اختلال با اختلال‌هاي وسواسي- جبري چيست؟
كسي كه به اختلال در خوردن مبتلاست ممكن است علائمي از بد شكلي را هم نشان دهد به‌خصوص اگر فرد از ظاهرش ناراضي باشد. وجود اختلال بد شكل بودن بدني در قسمتي از بدن كه به بزرگي و كوچكي آن مربوط نباشد (مثل گوش و بيني) معمولا نشان مي‌دهد اختلالات خوردن به‌طور همزمان وجود ندارد.

اگر محلي كه اختلال بد شكل بودن بدني را ايجاد كرده وابسته به اندازه باشد بايد ارزيابي اختلال خوردن انجام شود و تمركز روي نشانه‌هاي معمول اختلالات خوردن باشد مثل رژيم‌هاي غذايي شديد، كاهش وزن، استفاده از مسهل‌ها براي كاهش وزن و احساس كنترل نداشتن در مقابل غذاها.

افتراق اختلال وسواسي – جبري از اختلال بد شكل بودن بدني از يكديگر بسيار مشكل است و بعضي محققين معتقدند اختلال بد شكل بودن بدني در حوزه اختلال وسواسي – جبري قرار دارد. در اصل درمان‌هاي روان‌پزشكي و دارويي براي هر دو يكسان است.

البته افسردگي و مشكلات اضطراب از اجتماع نيز از جمله مشكلات روان‌پزشكي مرتبط با اختلال بدشكل بودن بدني هستند (هراس از اجتماع، اختلال شخصيتي دوري گزين) كه متاسفانه كارهاي تجربي در اين زمينه اندك بوده است.

2 روش عمده براي شناسايي اختلال بدشكل بودن وجود دارد، يكي معياري است كه در منابع روان‌پزشكي وجود دارد و دوم روش جيمز روزن است كه معاينه اختلال بد شكل بودن بدني است كه در مطالعات مختلف استفاده شده و بسيار عالي است.


اين اختلال درمان مي‌شود يا نه؟
در زمينه درمان هم مطالعات هنوز اندك است. نتايج اميدوار‌كننده با دارودرماني و درمان شناختي –رفتاري ديده شده است. در روش آخر سعي بر اين است كه الگوهاي وسواس گونه‌اي مثل بررسي مداوم در آينه يا گرفتن تاييد از ديگران شكسته شود. در مواردي كه دوري از اجتماع وجود دارد به بيمار آموزش داده مي‌شود كه چگونه با موقعيت‌هاي اجتماعي مواجه شده و بر اضطراب اجتماعي غلبه كند.

با اين حال به‌نظر مي‌رسد تعداد زيادي از مبتلايان هنوز درمان نشده‌اند چون از ابتلاي خود به اين اختلال آگاه نيستند.

  آیا شما نسبت به نقص‌های ظاهری خود وسواس دارید؟
دکتر کاترین فیلیپس فکر می‌کرد که او اطلاعات بسیار زیادی در مورد بیماریهای روانی داشت. به عنوان یک روانپزشک ساکن هاروارد از سال 1988 تا 1991 او به خوبی با بیماریهایی نظیر افسردگی ، اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی آشنا بود.

اما یک روز وقتیکه یک بیمار ناراحت به او گفت که موهای او همه بدبختی‌های او را باعث شده است ، دکتر فیلیپس درنگ کرده و شروع به جستجو در نوشته‌های روانپزشکی کرد ، او مراجعی راجع به یک تشخیص مبهم به نام اختلال بدشکلی جسمی یا "ابج" پیدا کرد. او دریافت که کسانی که از این بیماری رنج می‌برند به خاطر این اندیشه که بعضی از قسمتهای بدن آنها مثل مو ، بینی ، پوست ، باسن یا ... بدشکل یا غیرعادی است رنج می‌برند درحالیکه واقعا اینطور نیست.

این وسواس آنها نسبت به نقص‌های واهی ممکن است باعث شود که آنها ساعتها در روبروی آینه خیره بمانند ، اینکه از افراد دیگر دوری گزینند ، یا اینکه برای جراحیهای زیبایی غیرضروری اقدام کرده و یا حتی اقدام به خودکشی کنند. او می‌گوید: "اگر شما شخصی با "ابج" را تابحال ندیده باشید ، این برای شما راحت است که این مشکل را بی‌اهمیت بدانید ، اما اگر شما بدانید که این اختلال چقدر مخرب می‌تواند باشد ، شما با آن خیلی جدی برخورد می‌کنید."

امروزه دکتر فیلیپس یک متخصص برجسته در مورد این اختلال می‌باشد در حالیکه یک کتاب در این زمینه نوشته است ("آینه‌های شکسته") و برنامه‌‌های درمانی را در بیمارستان مکلین نزدیک بوستون و بیمارستان باتلر در پراویدنس پایه‌ریزی کرد و این درحالیست که او روانپزشک مدرسه پزشکی براون است.

دکتر فیلیپس تخمین می‌زند که اختلال بدشکلی جسمی بر حدود 1 تا 2 درصد از افراد تاثیر می‌گذارد که میتوانند مرد یا زن باشند. دکتر فیلیپس می‌گوید: " اختلال بدشکلی جسمی تا حد وسیعی مورد ملاحظه قرار نگرفته و تا حد وسیعی بدون تشخیص باقی می‌ماند. بیشتر افراد ممکن است شخصی را با "ابج" بشناسند اما متوجه آن نیستند."

سئوال: اگر شما اعتقاد دارید که اختلال بدشکلی جسمی یکچنین اختلال گسترده‌ای است پس چرا آنقدر کم مورد توجه قرار گرفته است؟

جواب: مهمترین دلیل آن این است که افراد در مورد این مشکل خیلی پنهان کار هستند. من یکبار یک خانم مسن 80 ساله با "ابج" را دیدم. اون از وقتی که یک نوجوان بود این ناراحتی را داشته است. او فکر میکرد که پوست اون زننده هست و اینکه اون خالهای وحشتناک و زشتی داره. او از این اختلال حدود 60 سال رنج برده بود. او از دوستان خود و روابط اجتماعی اجتناب کرده بود. و او هرگز در مورد این مساله به شوهرش چیزی نگفته بود. اون می‌گفت که با شوهرش رابطه خیلی نزدیکی را داشته ، اون به شوهرش همه چیز را گفته بوده غیر از این مساله. این برای اون خیلی شرم‌آور بوده است.

افراد با "ابج" در هراسند که به عنوان فردی بی‌اهمیت و سطحی مورد ملاحظه قرار بگیرند ، و اینکه آنها به شکل جدی مورد توجه قرار نگیرند. من بیمارانی داشته‌ام که به شکل هفتگی برای مدت 10 تا 20 سال روان‌درمانی داشته‌اند ولی آنها هرگز راجع به این مساله چیزی به درمانگر خود نگفته بودند حتی با وجود اینکه بعضی از این افراد می‌گفتند که این مساله یک مشکل اصلی برای آنها بوده است. بنابراین ، اگر به عنوان یک متخصص بالینی شما سئوالی درباره "ابج" بپرسید شما به احتمال زیاد چیزی درباره اون نخواهید شنید. migna.ir

سئوال : آیا راهی وجود دارد برای اینکه متوجه بشویم شخصی دچار اختلال بدشکلی جسمی است اگر او خودش چیزی در اینباره نگوید؟

جواب: افراد با "ابج" معمولی به نظر می‌رسند حتی بعضی از آنها جذاب نیز هستند. شما با نگاه کردن به آنها نمی‌توانید بگویید که آنها این مشکل را دارند. ولیکن سرنخ‌هایی برای این مساله وجود دارد. شخص ممکن است ساعتهای زیادی را جلوی آینه بگذراند ، یا اینکه شخص ممکن است همیشه در حال درست کردن موهایش بوده و یا اینکه در داخل خانه از عینک آفتابی استفاده کند.

گاهی اوقات چیزهایی که فرد برای استتار از آنها استفاده کرده غیرعادی بوده و باعث جلب توجه به آنها میشود. یک زنی که شرح آن در کتاب من آمده است برای مدت پنج سال خانه نشین شده بود. او کاملا جذاب بود اما اون فکر میکرد که اون به شکل مخوفی زشت است ؛ او در طبقه سوم خانه پدری‌اش ساکن مانده و فقط بین هال و اتاقهای خواب رفت و آمد کرده و به این فکر میکرد که او چقدر زشت به نظر می‌رسد و به خودکشی می‌اندیشید.

در نهایت مادربزرگش مجبورش کرد که به دندانپزشک مراجعه کند به خاطر اینکه یکی از دندانهایش افتاده بود. او فقط با این شرط قبول کرد که خانه را ترک کند که همه صورتش را با بانداژ جراحی بپوشاند ، بدین ترتیب اون شبیه یک مومیایی به نظر می‌رسید. اما بیشتر افراد با "ابج" این کارها را انجام نمی‌دهند. اما بیشتر آنها از گونه‌ای استتار که بیشتر حالت معمولی دارند استفاده میکنند مثل استفاده از آرایش غلیظ ، کلاه یا لباس آستین بلند یا شلوار وقتی هوا در بیرون 105 درجه فارنهایت است.

سئوال: نرخ اختلال بدشکلی جسمی معمولا در مردان و زنان یکسان است اما آیا این خودش را در جنسیت متفاوت به شکل مختلف نشان می‌دهد؟

جواب: خانمها بیشر در مورد باسن و وزنشان نگران هستند درحالیکه آقایان بیشتر در مورد نحیف ‌بودن خودشان نگران هستند. هر دو آنها در مورد مو حساس هستند ، اما خانمها بیشتر در این مورد حساس هستند که آنها بیش از حد موی بدن دارند ، در حالیکه مردان در اینباره نگران نیستند. زنان بیشتر از مردان در جستجوی جراحی‌های پلاستیک هستند.

سئوال: از یک طرف ، این اختلال خیلی مدرن به نظر می‌رسد ، اختلالی وسواس نسبت به ظاهرمان که زائیده این عصر رسانه‌هاست. با این وجود چه مدت است این اختلال وجود دارد؟

جواب: توصیفاتی از 100 سال قبل در مورد بیمارانی وجود دارد که دقیقا شبیه به بیمارانی است که من از دهه 90 تا بحال دیده‌ام. این توصیفات تقریبا برابر بودند.

سئوال: آیا شما فکر می‌کنید که تاکید فرهنگ ما بر ظاهر باعث میشود که نرخ اختلال بدشکلی جسمی افزایش پیدا کند؟

جواب: ظاهر همیشه مهم بوده است. اما من گمان میکنم که این امکان دارد که نرخ "ابج" رو به افزایش باشد از آنجائیکه زنان با عکسهای بیشماری از نمونه‌های بی‌نقص در رسانه‌ها روبرو می‌شوند. بسیاری تحقیقات نشان داده‌اند که هرچه شما بیشتر نمونه‌های بی‌نقص را حول وحوش خود دیده و هر چه که بیشتر شما خودتان را با آن تصاویر مقایسه ‌کنید ، تمایل شما برای اینکه احساس بدتری در مورد خودتان داشته باشید بیشتر می‌شود.

سئوال: بعضی عوامل دیگر که به اختلال بدشکلی منجر می‌شوند چه هستند؟

جواب: مطالعات نشان داده‌‌اند که بیشتر افراد با "ابج" با مهار کننده بازجذب سروتونین حال بهتری پیدا می‌کنند. این مساله نشان می‌دهد که عدم تعادل سروتونین نیز در ایجاد این مساله دخالت دارد که بخشی از این مساله به مثال بیولوژیکی مربوط می‌شود.   

سئوال: زندگی روزمره یک فردی که سندروم بدشکلی دارد به چه شکلی است؟

جواب: یک بیمار را در نظر بگیرید که به نظر زن کاملا جذابی به نظر می‌رسد ، حدود سی ساله ، با پوستی زیبا ، موی بور ، لاغر و دوست‌داشتنی. اما او فکر میکند که خیلی زشت و مخوف هست. او فکر میکند که لکه‌های بزرگ وحشتناکی در تمامی سطح پوست او وجود دارد ، و اینکه او جوشهای بزرگ زشتی دارد ، اینکه موهای او در جهت نادرستی برجسته شده است. اما پوست اون به شکل منطقی صاف است اگر شما واقعا از نزدیک نگاه کنید شما متوجه می‌شوید که او یک یا دو جوش در صورتش دارد.

او از مادرش در حدود بین 10 تا 20 بار می‌پرسد " من چطور به نظر می‌رسم؟ پوست من چطور به نظر می‌رسد؟" او یک شغل خوب دارد و آن را نسبتا خوب انجام می‌دهد. اما او تمایل دارد که از افراد دیگر در سر کار اجتناب کند. او برای خوردن ناهار به کافه تریا نمی‌رود ؛ او از تعامل با همکاران اجتناب می‌کند که این یک مشکل می‌باشد به خاطر اینکه او نیاز دارد با شکل موثری این تعاملات را انجام دهد تا اینکه کارش را انجام دهد.

سئوال: آیا افراد سعی می‌کنند که از درمان پزشکی یا جراحی برای نقص‌هایی که مورد ملاحظه قرار میدهند استفاده کنند؟

جواب: مطالعات نشان می‌دهد که نرخی بین 6 تا 15 درصد از افراد که در جستجوی جراحی پلاستیک هستند "ابج" دارند ؛ از طرف دیگر ، در حدود یک چهارم از افراد با "ابج" جراحی پلاستیک داشته‌اند. و در حدود 40 درصد از بیمارانی که من تابحال دیده‌ام درمان مربوط به پوست داشته‌اند.

سئوال: درمان هایی که هم‌اکنون برای درمان اختلال بدشکلی جسمی مورد استفاده قرار می‌گیرند چقدر موثر هستند؟ آیا به غیر از دارو شامل درمان هم می‌شوند؟

جواب: ما خیلی از بیماران را با دارو درمان می‌کنیم ، بعضی را با درمان و برخی را با هر دو. اگر شما "ابج" شدید دارید در این حالت مشخصا شما به دارو نیاز داشته و شما شاید همچنین از درمان سود ببرید. اگر شما "ابج" ملایم‌تر دارید ، شما احتمالا میتواند یکی از این دو روش را مورد استفاده قرار دهید.

من یک بازبینی بر نتایج پزشکی خود اخیرا داشتم و به این نگاه می‌کردم که افراد چگونه پیشرفت کرده بودند. نود درصد از افراد تا یک حد معینی پیشرفت کرده بودند. نشانه این بیماری به شکل کلی در آنها از بین نرفته بود اما اکثریت افراد با این اختلال می‌توانستند پیشرفت مشخصی را در نشانه‌های بیماری خود تجربه کنند. خیلی از بیماران فقط با تشخیص این بیماری حال بهتری پیدا می‌کردند. آنها احساس خیلی راحتی داشتند از اینکه متوجه میشدند افراد دیگری شبیه به آنها هستند، اینکه این یک بیماری شناخته شده است و اینکه میتوانند امیدوار باشند برای اینکه حالشان بهتر شود.    


  گردآوری :    میگنا  www.migna.ir
نام شما

آدرس ايميل شما
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود
  • نظرات پس از تأیید مدير حداكثر ظرف 24 ساعت آينده منتشر می‌شود

پنج اقدامی که والدین باید در مواجهه با کودکان کابوس زده انجام دهند!
«آلیس در سرزمین عجایب»؛ اختلال روانی عجیب
سندروم مسأله با پدر / آسیب‌های بی‌مهری پدران به دختران
روانشناسی که دنیای سرمایه گذاری را ۱۸۰ درجه تغییر داد
چرا گاهی نمی‌توان بخشید و فراموش کرد؟!
مغز چطور خاطرات ماندگار می‌سازد؟
روانشناسی جمع‌آوری اشیا و یا کلکسیونر شدن
دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی»
چگونه با ذهن آگاهی حواس کودکان مان را جمع کنیم؟
تقاضا برای سلب اختیار تشخیص اختلال اسکیزوفرنی توسط روانشناسان بالینی!
چرا نباید برای جلب محبت یا عشق التماس کنیم؟
ویژگی‌های یک اردو مطالعاتی خوب چیست؟
شکست خوردن و زمین خوردن یک اتفاق است تسلیم‌شدن و بلندنشدن یک انتخاب است. نگذار انتخاب‌هایت اسیر اتفاق‌ها شود..!!!