کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

علل و درمان کمرويي،خجالت و اضطراب اجتماعي در كودكان

نويسنده: سيد اصغر ساداتيان

پايگاه اطلاع رسانی راسخون , 20 آبان 1393 ساعت 14:57

بسياري از مشکلات فردي، اجتماعي و رواني افراد ريشه در دوران کودکي دارد و گوشه گيري و انزواي کودک را بايستي علامتي جدي گرفت و بدرستي علت آن را شناخت و باآن برخورد نمود.


گوشه گيري، انزوا و تنهايي
از نظر تعريف به حالت نسبتاً پايداري که کودک در بيشتراوقات به تنهايي بازي کند ( در جمع هم بازيها و هم سالان ) گوشه گيري اجتماعي ( social withdrawal ) گفته مي شود.
عمده شخصيت افراد در 8 سال اولد تولد شکل مي گيرد. در 2 تا 3 سال اول تولد پدر و مادر ( کلاً خانواده ) پايه هاي آن را پي ريزي مي کنند و عمده بقيه آناز طريق تعامل و بازي با همسالان شکل مي گيرد. در واقع، کودک فقط از طريق بازي و رابطه با همبازي ودوستان است که خود را به طور کامل مي شناسد، عواطفش بدرستي شکل مي گيرد و الگوي روابط بين فردي و اجتماعي را مي آموزد و بسياري از مشکلات فردي، اجتماعي و رواني افراد ريشه در اين دوران کودکي دارد وگوشه گيري و انزواي کودک را بايستي علامتي جدي گرفت و بدرستي علت آن را شناخت و باآن برخورد نمود.
علاوه بر کمرويي، چند نوع ديگر گوشه گيري نيز وجود دارد که از نظر زمينه رواني وعواقب با هم کمي متفاوت هستند. در شماي 3 3 انواع گوشه گيري در سنين مختلف و عوامل دخيل نشان داده شده اند.

1) بي ميلي اجتماعي يا غير اجتماعي بودن ( social Disinterestor unsociability )

در اين حالت کودک ميل و اشتياقي براي بازي با ديگران و همسالان خود ( آشنا و ناآشنا ) ندارد و زماني که با ديگر کودکان هست ترجيح مي دهد به تنهايي و بطور فعالي بازي کند و به اصطلاح کودک يک حالت شيء گرايي دارد تا مردم گرا باشد. ازويژگيهاي اين حالت عدم وجود نگراني و ترس از تعامل با همسالان است. يعني کودک در صورت اجبار به فعاليت گروهي يا يک بازي جالب، وارد جمع مي شود و به خوبي با ديگران تعامل مي کند.
کودکان پيش دبستاني دختر بااين ويژگي در سنين بعدي ( دبستان ) قدرت و توانايي ادراکي شناختي بيشتري داشته و اين مسئله در آنهاباعث مي شود تا احساس خوبي نسبت به خود داشته و از آنجائيکه چنين ويژگي در دخترها چندان بار منفي نداشته و مورد پذيرش است و در ضمن دخترها قابليت اجتماعي بيشتري دارند، لذا مورد پذيرش همسالان خود قرار خواهند گرفت. اما در مورد کودکان پيش دبستاني پسر با اين ويژگي، قضيه کمي متفاوت است. بدين ترتيب که اگر چه قدرت ادراکي شناختي اين کودکان در آينده نيز افزايش مي يابد ولي از آنجائيکه از نقطه نظر تکامل اجتماعي و برقراري روابط با ديگر همسالان خود پيشرفت خوبي نداشته اند، لذا در دوران دبستان کمتر مورد پذيرش همسالان خود قرار گرفته و نتيجه نهايي آن پيدايش احساس منفي نسبت به خود ( اعتماد به نفس و حرمت نفس پايين ) خواهد بود.
وجود اين ويژگي در دوران دبستان درهر دو جنس همواره با مشکل پذيرش همسالان و تصور و برداشت منفي در مورد خود و تنهايي و گاهي افسردگي همراه خواهد بود. از نظر اصطلاح تخصصي به اين نوع گوشه گيري solitaryـ passive play or withdrawal نيز گفته مي شود ومعمولاً ريشه در سرشت و طبع کودک ( محتاط /دير جوش ) و الگوي پيوند عاطفي ناامن دوران کودکي دارد. البته کودکان خجالتي نيز ممکن است بطور واکنشي به ان نوع رفتار پناه ببرند.

2) ناظر و تماشاچي يا مردد بودن ( Reticency )

در اين حالت کودک تمايل بهبودن و بازي کردن با ديگر همسالان خود را دارد ولي بدليل اضطراب اجتماعي از درگير شدن و شراکت خودداري کرده و از نظر رفتاري در گوشه اي فقط نظاره گر بازي ديگر کودکان مي شود و به اصطلاح در اطراف آنها مي پلکد. اين حالت معمولاً در کودکان با والدين بسيار کنترل کننده، حمايت گر و مداخله گر بيشتر ديده مي شود.

3) انزواي اجتماعي ( social Avoidance )

در اين نوع گوشه گيري کودک نه تنها تمايل به تنها بازي کردن دارد بلکه از بودن و بازي کردن با ديگران نيز گريزان است. ماهيت رواني اين گروه از کودکان خجالت شديد همراه با خشم و حتي درجاتي از افسردگي است.

توجه:

گوشه گيري به معني نداشتن دوست ( ان ) صميمي نيست. درواقع اکثر کودکان گوشه گير يکي دو دوست صميمي دارند و در سنين دبستان دوستي آنها معمولاً عميق و پايدار است و اگر چه چنين دوستان صميمي ممکن است تا حدي احساس منفي به خود در کودک را کمي کاهش دهند ولي قادر به جلوگيري از عواقب گوشه گيري نيست.

چند نکته:

ـ مهمترين عارضه خجالتي و گوشه گيري، دروني کردن مشکلات است که مي تواند به صورت کاهش حرمت نفس، اضطراب، تنهايي و حتي افسردگي بروز کند.
ـ در صورت عدم اصلاح، اکثر موارد گوشه گيري و خجالتي بودن کودکان پيش دبستاني مي تواند در سنين بعدي و حتي بلوغ ( به اشکال و انواع مختلف ) ادامه يابد.
ـ اگر چه ريشه اکثر موارد خجالت و گوشه گيري کودکان پيوند عاطفي ناامن است ( سال اول تولد ) ولي مطالعات نشان داده اند که پيوند عاطفي کودک با پدر ( خصوصاً تعامل مداوم و بازي کردن پدربا کودک در 1 تا 3 سالگي ) بيش از پيوند عاطفي کودک با مادر در اجتماعي شدن کودک و جلوگيري از گوشه گيري کودک موثر است.

علل گوشه گيري و تنهايي در کودکان

گوشه گيري و تنهايي نه يک اختلال و بيماري بلکه خود نشانه وجود اختلالي است که مهمترين علل آن در کودکان عبارتند از:
* خلق و خو و پيوندعاطفي:
دو عامل ارث ( طبع و مزاج ) و نوع پيوند عاطفي کودک با والدين مهمترين عوامل تعيين کننده اجتماعي شدن کودک هستند ( به مطالب قبلي مراجعه کنيد ).
* افسردگي:
احساس تنهايي مهمترين علامت افسردگي است و از طرف ديگر گوشه گيري و تنهايي خود مي تواندمنجر به افسردگي شود ( به کتاب« روشهاي غلبه به افسردگي و رموز شاد زيستن »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* اختلال شخصيتي:
در سنين راهنمايي به بعد گوشه گيري يکي از يافته هاي ثابت برخي از اختلالات شخصيتي ( خصوصاً اختلال شخصيت منزوي ) است ( به کتاب « تست هاي شخصيتي »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* در خود فروماندگي ( Autism ):
در خود فروماندگي يکي از بارزترين و شديدترين اختلالات تکاملي عصبي بوده و با اشکال در برقراري روابط اجتماعي با ديگران و رفتارها و حرکات کليشه اي تکراري و ثابت مشخص مي شود. اين کودکان غالباً به چهره افراد نگاه نکرده ودير صحبت مي کنند و به جاي ضماير اول شخص مفرد ( من، به من، من را و مال من و... ) از نام خود استفاده مي کنند و درگفتگو قادر به درک احساسات و هيجانات فرد مقابل ( عصبانيت، خشم، خوشحالي و... ) نيستند. سندرم آسپرگر ( Asperger syndrome ) نوع خفيف تر اين گروه از اختلالات بوده و مي تواند موجب اختلال ارتباطي شود.
** توضيح عکس:
شماي 3-3: الگوي تکاملي گوشه گيري در سنين و مراحل مختلف کودکي و نوجواني
* اضطراب و ترس اجتماعي:
به مطالب بعدي مراجعه کنيد.
* کمبود توجه و تمرکز و بيش فعاليتي (ADD & ADHD):
اين گروه از کودکان بدليل اشکال در برقراري ارتباس (نه بدليل خجالت بلکه بدليل عدم توجه )توسط همسالان خود طرد و دفع شده و غالباً منجر به گوشه گيري و انزواي اجتماعي آنها مي شود.
-
-
خجالت کشيدن، کمرويي و ترسويي : shyness & Timidiness

در حوالي 2 تا 3 ماهگي خنده اجتماعي ( شادي و خوشحالي صورت و گاهي همراه با صدا در آوردن در پي ديدن چهره برخي از افراد ) و در حوالي 4 تا 6 ماهگي خشم و عصبانيت ظاهر مي شوند. در حوالي 6 تا 8 ماهگي که شدت پپيوند عاطفي مادر و کودک قوت مي يابد، پديده ترس از غريبه ها ( strang warness /fear ) نيز ظاهر مي شود ( روبرگردان از قيافه هاي غير آشنا و ترس در صورت در آغوش گرفتن او توسط فرد، حتي اگر پدر يا مادر بزرگ و يا خاله اي باشد که هراز گاهي با کودک در ارتباط بوده و در ذهن کودک به عنوان فرد نا آشنا تفسير مي شود ). در همين زمان است که پديده اضطراب جدايي ( separation anxiety ) نيز ديده مي شود و تا حوالي 18 ماهگي ادامه مي يابد. در اين دوره ( 6 تا 18 ماهگي ) به واکنش کودک ( ترس يا اضطراب، اجتناب وپرهيز ) در برابر موقعيت جديد و ناآشنا ( درحضور پدر يا مادر ) مهار رفتاري ( behavaeoral inhibiotion ) يا اضطراب و ترس از تازه ها گفته مي شود. اگر اين واکنش ها نسبت به افراد و موقعيت اجتماعي تازه و ناآشنا باشد به آن خجالت ناشي از ترس يا اضطراب ( fearful or Anxious ) گفته مي شود. اين چنين خجالتي يک واکنش تطابقي با شرايط جديد بوده و توجه کودک را کمي افزايش مي دهد.
از حوالي 15 تا 18 ماهگي کم کم قدرت ادراکي کودک افزايش مي يابد و او قادر به شناخت خود به عنوان ماهيتي مستقل و متفاوت خواهد شد و مفهوم من در ذهن او شکل مي گيرد و از اين زمان به بعد است که کم کم عواطف و احساسات مرتبط به خودآگاه ( self conscious emotions ) از جمله شرم، احساس غرور و افتخار و گناه شروع به شکل گيري مي کنند. اولين احساس شکل گرفته شده
مرتبط به خودآگاه، شرم و خجالت حضور است. ( exposure embarrassment ) در اين حالت کودک در پي مورد توجه قرار گرفتن، تعريف، نگاه کردن خود در آينه و يا انجام کاري در برابر جمع دچار يک احساس مرکب و متناقض ودر نوسان بين اضطراب با اشتياق، تنش با خشنودي و گرايش با اجتناب مي شود. يعني کودک از يک طرف تمايل و هيجان دارد و از طرف ديگر خود را کنترل مي کند. کودک معمولاً از نگاه مستقيم به طرف مقابل خودداري کرده و سر خود را به زمين انداخته و يا فقط به ديگري هراز گاهي و آن هم اغلب زير چشمي نگاه مي کند. و ممکن است بدن خود را بچرخاند و يا انگشت دهان کند و يا با موهاي خود ور برود. کودک معمولاً کم حرف شده و آرام و آهسته و يا کمي لرزان صحبت مي کند ممکن است صورتش نيز برافروخته شود.
در حوالي 3 تا 4 سالگي کدک قادر به درک مفهوم ديگران نيز مي شود و مي تواند خود را از چشم ونظر ديگران ببيند و مورد ارزيابي قرار دهد و به اصطلاح از خود آگاه ( self ـawarenss ) به خودآگاهي ( self conscious ) برسد و بدين ترتيب آشکال شرم و خجالت خودآگاهانه نيز شکل مي گيرد. در شماي 2 3 مراحل تکاملي شرم و خجالت و تفاوتهاي آنها نشان داده شده است.

نکته:

برخي اعتقاددارند که حالتي از شرم و حياء ( embarrassment ) حتي از همان 1 تا 2 ماهگي و شرم حضور از 8 تا 9 ماهگي در کودک قابل شناسايي است.

نکته:

شرم، احساسي است که در زمان مواجه شدن با موقعيت بوجود مي آيد ولي در خجالت، احساس قبل از قرار گرفتن از موقعيت نيز وجود دارد و در ضمن در شرم افزايش فعاليت سيستم عصبي خودکار نوع پاراسمپاتيکي و در خجالت نوعي سمپاتيکي وجوددارد.
بسياري ازافراد، ترسويي را معادل کمرويي و خجالتي بودن درنظر مي گيرند اگر چه بسياري از افراد ترسو، کمرو نيز هستند ( و بالعکس ) ولي ترسويي در محدوده
و قلمرو اختلال هراس ( phobia ) قرار مي گيرد که نمونه بعدي مشخص آن ترس از تاريکي و ترس يا هراس اجتماعي است .
شماي 2-3: مراحل تکامل شرم و خجالت بر اساس دو تئوري Buss و Lewis

مولفه ها

تئوری Buss

تئوری Lewis

 

خجالت اضطرابی/ترس

شرم حضور

 

Anxious/Fearful shyness

Exposure embarrassment

مرحله ادراکی

افتراق ناشنا از آشنا

درک از خود به عنوان ماهیتی مستقل ( پیدایش من)

سن شروع

7 تا 9 ما هگی

15 تا 18 ماهگی

برانگیزاننده ها

افراد غریبه یا ناآشنا، تجاوز به حریم، ارزیابی اجتماعی

مورد نظاره و توجه به دیگران قرار گرفتن، نمایش یا فعالیت در حضور دیگران، نظاره خود در آینه، مورد تعریف دیگران قرار گرفتن

 

خجالت خودآگاهانه

شرم خود آگاهانه

 

(Self- conscious shyness )

(Self- conscious embarrassment )

مرحله ادراکی

نگاه به خود از دید دیگران

درونی کردن استا نداردها و قواعدها

زمان شروع

4-5 سالگی

3 سالگی

برانگیزاننده ها

انگشت نما شدن، تفاوت داشتن با دیگران توجه و تمرکز دیگران

ارزیابی اجتماعی، خرابکاری کردن در برابر جمع، اشتباه سر زدن، تحقیر، سرزنش


عوامل و موقعيت هاي بوجود آورنده يا برانگيز اننده خجالت و شرم

ـ طبع و مزاج ( Temperament ) :
تمامي کودکان در زمان تولد بر اساس محتوي ژنتيکي شان ( و اثرات دوران حاملگي ) داراي يک سري ويژگيهاي خلق وخويي هستند که مي توان اکثر آنها را در يکي از سه گروه زير قرار داد ( از همان روز و ماه اول تولد قابل شناسايي هستند ) :

1) محتاط / ديرجوش:

اين گروه از کودکان ( 15% ) با تغييرا ت راحت نبوده و دير به آنها عادت مي کنند و با ديگران دير جوش مي خورند و در نتيجه کمرو و خجالتي به نظر مي رسند. در اين کودکان اکثر موارد زير صدق مي کند:
ـ آنها نيازمند يک مکان آرام و ساکت هستند و با سرو صدا بي قرار و ناراحت مي شوند ( ازجمله موقع خوابيدن ).
ـ کودک به اسباب بازيهاي جديد توجه چنداني نمي کند و در محيط هاي جديد کمي مضطرب و ناآرام است.
ـ با افراد جديد در ابتدا ساکت و کم حرف هستند.
ـ در خوردن حساس هستند ( فقط علاقه به برخي از غذاها نشان مي دهند ).
ـ در آموزش دستشويي کمي مقاومت دارندو معمولاً دير کنترل ادرار ومدفوع خود را بدست مي آورند.
ـ در مجامع و زمين بازي کودکان تمايلي به دور شدن از والدين خود ندارند.
ـ لباس هاي قديمي و راحت را به لباس نو ترجيح مي دند.
ـ خواب هاي ترسناک زياد مي بينند.
ـ پوست حساس دارند و بيشتر دچار بيماري حساسيتي مي شوند ( مثلاً آسم ).
ـ در کنار افراد آشنا راحت هستند.
ـ نسبت به انتقاد نسبتاً حساسيت زيادي دارند.
ـ در برابر تغيير در روال و آداب معمول مقاومت نشان مي دهند.
ـ در بازي هم سن و سالان بيشتر نظارگر و تماشاچي هستند تا خود بازيگر باشند.
ـ تمايل به بودن و بازي باساير بچه ها نشان مي دهند ولي خود را از شرکت باز مي دارند.

2) سخت/ پر انرژي و شلوغ کن:

اين گروه از کودکان ( 20% ) بسيار فعال، حساس، برانگيخته و تا حدي بي قرار و ناشکيبا هستند. اين گروه معمولاً نه تنها کمرو نيستند بلکه حالتي تداخل و شلوغ کن دارند.

3) آسان/خونگرم:

اين گروه که در حدود 40 درصد کودکان را تشکيل مي دهند بچه هايي آرام و آسانگير بوده ( درخوردن، خوابيدن و... ) و با ديگران و شرايط و
محيط جديد راحت کنار آمده و خو مي گيرند و در کل رفتاري دوستانه و مهربانانه تري دارند.

نکته:

خلق و خوي کودکان در دوران خردسالي تعيين کننده وضعيت و خصيصه هاي آنها در دوره هاي بعد زندگي شان نيست. زيرا عوامل محيطي ( خانواده، هم سن و سالان و... ) در شکل گيري نهايي شخصيت و ويژگي هاي افراد بسيار مهم هستنمد.
● والدين خجالتي:
اگر يکي از والدين خجالتي باشد هم از طريق انتقال ژنتيکي ( به ارث بردن ) و هم يادگيري رفتار از والدين مي تواند موجب خجالتي شدن کودک شود.
● پيوند عاطفي ناامن:
کودک ناامن اصولاً به ديگران و شرايط اطمينان ندارد و مي ترسد مورد انتقاد و سرزنش ديگران قرار گيرد و يا اينکه درست برعکس به خود اطمينان نداشته و نگران اين است که مرتکب اشتباه و خرابکاري شود.
● والدين کنترل کننده يا خشن:
چنين والديني کلاً اجازه شکوفايي توانمندي و توانايي کودک و در نتيجه حرمت نفس خوب را نمي دهند و کودک در اين حالت نه به ديگران بلکه در مورد خود شک و ترديد دارد و مي ترسد که کاري ناپخته و يا احمقانه از او سر بزند و مورد انتقاد و سرزنش ديگران قرار گيرد و لذا براي پيشگيري از اين مسئله در کل از ديگران دوري مي کند.
● سابقه مورد تمسخر يا سرزنش قرار گرفتن در جمع:
حتي يک تجربه اجتماعي منفي جدي ( مثلاً بکار بردن کلمات نادرست همچون خنگ يا دست و چا چلفت درمقابل برخي از دوستان کودک ) مي تواند موجب خجالتي و کمرو شدن کودک شود.
● خانواده انتقادگر يا کمال پرست:
توقع بيش از حد داشتن و يا انتقاد و سرزنش دائم باعث تخريب حرمت نفس کودک و در نتيجه کمرويي کودک مي شود.
● جابه جايي محل زندگي يا تحصيل کودک:
در سنين دبستان و راهنمايي روابط دوستي قوي و نسبتاً پايدار بوده و جابجايي کودک مي تواند در تکامل اجتماعي او اثرات منفي داشته باشد.
● وجود مسئله خجالت آور در خانواده:
وجود مسائلي خجالت آور و ناپسند در خانواده ( از جمله اعتياد، طلاق پدر و مادر و... ) مي تواند موجب خجالت وکمرويي کودک شود.
● خانواده خشک و سرد:
مهمترين اصل در تکامل عاطفي و شکل گيري درست حرمت نفس، ابراز عشق و محبت بي قيد و شرط به کودک است ( از طرف هر دو والدين ). توجه و محبت به کودک نه تنها موجب لوس شدن کودک نمي شود بلکه از آن نيز جلوگيري مي کند. کودکي که هسته ارزشمندي اش توسط والدين درست شکل گرفته باشد ديگرنه تنها نگران ارتباط برقرار کردن با ديگران نيست بلکه بدليل درک بهتر احساسات وعواطف ديگران و ابراز احساسات خود، در دوست شدن و تعامل درست موفق تر خواهد بود.
● زير ذره بين بودن:
اصولاً هر موقعيتي که باعث توجه ديگران به فرد ( کودک و بزرگسال ) شود و به اصطلاح فرد زير نور افکن قرار گيرد ( از جمله وجود مسابقه، اشاره کردن به فرد در ميان جمع ) مي تواند موجب بروز خجالت شود.
-

نحوه برخورد با کمرويي، خجالت و گوشه گيري

در کودکان 2 تا 5 سال

اساس درمان کمرويي و گوشه گيري، شناسايي و درمان علت بوجود آورنده احتمالي آن است ( به مطالب قبلي مراجعه کنيد ). علاوه بر درمان اختلال بوجود آورنده آن ( اگر وجود داشته باشد ) با بکار بستن يک سري اصول مي توان در اکثر موارد آن را اصلاح نمود. اساس درمان کمرويي و گوشه گيري کودکان عبارتند از: اجتناب از اشتباهات تربيتي؛ اصلاح پيوند عاطفي ناامن ( تغيير ساختار فکري، احساسي و ادراکي )؛ تقويت اعتماد به نفس کودک و آموزش مهارتهاي اجتماعي و حل مسئله و برخورد با مشکلات

توجه:

درمان ممکن است ماهها و گاهي چند سال طول بکشد.

الف) اجتناب از اشتباهات تربيتي

يکي از علل تشديد کننده و حتي بوجود آورنده کمرويي و گوشه گيري اشتباهات تربيتي است و متاسفانه برخي از والدين ناخواتسه و نادانسته مرتکب آن مي شوند که مهمترين آنها عبارتند از:
ـ هرگز در حضور او بر چسب کمرويي و خجالتي نزنيد و نگذاريد ديگران نيز چنين کاري کنند. براي مثال اگر با فرزندتان در جمعي يا با فردي هستيد و شخص سوم حتي از روي محبت ابراز مي کند که فرزندتان خجالت مي کشد، بلافاصله بگوييد: « نه فقط کمي زمان مي برد تا به ديگران و موقعيت جديد عادت کند ».
ـ هرگز خجالت و رفتار او را دست مايه خنده قرار ندهيد ( اولاً کودکان حداقل تا 5 سالگي قادر به درک شوخي نيستند و ثانياً انگشت گذاشتن روي نقطه ضعف ديگران تجاوز به حقوق ديگران و کاري ضد اخلاقي است تا چه برسد به اينکه مورد تمسخر و خنده نيز قرار گيرد ( با ديگران بخنديم نه بر ديگران ).
ـ هرگز، هرگز، هرگز!حتي به شوخي کودک را مورد تمسخر قرار ندهيد و از کاربرد کلمات و برچسب هاي منفي ( خجالتي، ترسو، تپل، دست و پاچلفتي و... ) جداً خودداري کنيد.
ـ نگراني خود را در مورد مسئله اي که دارد، نشان ندهيد.
ـ هرگز او را سرزنش يا توبيخ نکنيد.
ـ اگر در گفتگويي فرزندتان پاسخ نمي دهد، بجاي او جواب ندهيد و معذرت خواهي نکنيد و بلافاصله با بيان مطلبي تمرکز بر روي او را برطرف کنيد.
ـ اگر کودکتان مورد تمسخر و يا سخنان نيش دار توسط همسالان خود قرارگرفت، او را حمايت کنيد و نشان دهيد که ناراحتي او را درک مي کنيد و درحد درکش توضيح دهيد که چنين کاري نشان دهنده نقطه ضعف ديگري است نه او. در اين موارد ذکر خاطره و تجربه دست انداخته شدنتان در دوران کودکي و نحوه برخورد شما با آن در تخفيف ناراحتي کودک بسيار کمک کننده خواهد بود.
ـ هرگز او را باديگران مقايسه نکنيد. شما مي توانيد رفتار خوب و مثبت کودک ديگري را که فرزندتان نيز شاهد آن بوده است با ظرافت مورد تائيد و تشويق قراردهيد ( مثلا رو به فرزندتان کنيد وبگويي: اون کودک چه رفتار دوستانه و راحتي داشت، اين طور نيست؟ )
ـ حتي کوچکترين حرکت و رفتاري مغاير با خجالت کشدين را مورد تحسين و تشويق قرار دهيد ( چقدر قشنگ سن تو گفتي!و... )
ـ در موارديکه کودک راحت نيست و خجالت مي کشد يا احساس ترس و نگراني دارد، اصرار در انجام آن کار نکنيد.

ب) ايجاد احساس امنيت، اطمينان و اعتماد

يکي از جنبه هاي ذهني فرد خجالتي و کمرو، داشتن شک و ترديد نسبت به خود، ديگران و شرايط است. احساس امنيت و اطمينان در همان
يکسال اول تولد در ضمين و ذهن ناخودآگاه کودک شکل مي گيرد و به آن پيوند عاطفي امن گفته مي شود. کودک امن و مطمئن درضميروذهن خود مي داند که افراد عموماً قابل اعتماد هستند و مي توان روي حرف و قول آنها اعتماد کرد. او بطور دروني بر اين باور است که اکثر افراد خوب ومهربان بوده و قصد اذيت و آزار او و يا سوء استفاده از او را ندارند و به همين دليل در ابراز احساسات وعواطف خود راحت است و با ديگران راحت تر ارتباط برقرار مي کند. او باور دارد که پس از هر شبي روزي فرا خواهد رسيد، بعد از هر سربالايي سرازيري وجود دارد و اگر چه درد و رنج در زندگي اجتناب ناپذير است ولي تقريباً هميشه راهي براي رسيدن به آرامش و تخفيف درد و رسيدن به شادي وجود دارد و چنين حسي بوجود نمي آيد مگر اينکه حداقل در سال اول تولد به تمامي نيازهاي کودک بي درنگ، بطور ثابت و مهربانانه پاسخ داده شود. خوشبختانه بدليل ويژگي شگفت انگيز مغز در ترميم و شکل پذيري خود، پدر ومادر معمولاً به راحتي تا 4 5 سالگي و به سختي تا نوجواني وقت دارند تا با دانش و رفتار درست و پشتکار، صدمات وارده به ذهن و روان کودک را تا حدود زيادي ترميم کنند. براي اين منظور بايستي در رفتار با او با ثبات ويکنواخت بود، صادق و باز بود، بر قول و قرارهاي خود متعهد بود و به او اعتماد کرد. براي رسيدن به اين هدف رعايت نکات زير بسيار کمک کننده خواهد بود:
ـ محلي دلنشين و راحت را براي داستان وقصه گفتن و صحبتهاي دو نفره مشخص کنيد. کودک ممکن است بخواهد به شما تکيه دهد و ياسرش را روي پاهاي شما بگذارد و يا اينکه روي مبل لم بدهد و با رو در روي شما بنشيند. هر طوري که کودک احساس راحتي و نزديکي مي کند، عمل کنيد.
ـ هراز گاهي با هم آواز بخوانيد و حرکات موزون و شاد انجام دهيد.
ـ در مواقع بيرون رفتن اگر او مايل است، دست در دست هم دهيد.
ـ دايم به دنبال نکات و رفتار خوب ومثبت اوباشيد و آنها را بي درنگ مشخص و تحسين کنيد ( نه به دروغ يا غلو ).
حداقل روي نيم ساعت از وقت خود را ( هر يک از والدين و يا هر دو با هم ) تماماً به با او بودن بديد و هرچيزي را که ممکن است موجب اختلال در اين ارتباط شود، مرتفع کنيد ( از جمله موبايل راخاموش کنيد و يا به او توضيح دهيد که بدليل کار مهمي که داريد مجبوريد آن را روشن بگذاريد ) اين زمان سواي از مواقعي است که شما به طور معمول باهم هستيد ( نظير مواقع شام يا آداب قبل ازخواب و... ).
ـ زمانيکه فرزندتان مي خواهد با شما صحبت کند، اگر آب هم در دستتان هست و مي خواهيد به تشنه اي برسانيد، آن را زمين بگذاريد و با تمام وجود ( گوش، چشم و دل ) او را بشنويد. گفتارهاي غير کلامي کودک ( اخم، خشم، خنده و... ) را به همان اندازه کلام او بايستي جدي گرفت و واکنش و پاسخي درست نشان داد.
ـ حداقل هفته اي يکي دو بار او را به زمين بازي کودکان ببريد ( خصوصاً پدر ).
ـ هرازگاهي بازيهاي گروهي که رنگ و بوي همکاري دارند، به راه بياندازيد ( مثلاً حدس زدن نام وسيله اي چيزي از طريق حرکات نمايشي يا نمايشنامه بازي کردن و... )
ـ در کارهاي ساده از او کمک بخواهيد و صرفه نظر از اينکه بدرستي و کامل انجام دهد يا نه، تشکر و سپاسگزاري کرده و کارش را تحسين کنيد ( نظير گلکاري، جمع کردن سفره ياميز غذا، شستن ماشين و... ).
ـ درامور مربوطه نظر او را نيز بخواهيد و اگر خطر و اشکال جدي وجود ندارد، به آنها عمل کنيد ( مثلاً رنگ اطاق و يا لباس هايش، ياهر دو سه بار يک دفعه او تصميم بگيرد که براي غذا خوردن در بيرون خانواده کجا برود و... )
ـ درهر زماني که دست بدهد و دليلي براي آن داريد ( حتي خنده شيرينش ) او را در آغوش بگيريد و ابراز محبت و عشق کنيد ( خصوصاً پدر در اين زمينه بايستي تلاش بيشتري کند ) نگران لوس شدن او نباشيد. محبت و عشق سپر دفاعي برابر لوس شدن است و نه عامل آن.
ـ قوانين و مقررات معدود ( حداکثر به تعداد انگشتان دست ) ولي ثابت و تخطي ناپذير بگذاريد ( مسواک زدن قبل از خواب، عدم بکار بردن کلمات زشت، خوابيدن در اطاق خود و... )

توجه:

تا سنين 3 سالگي وظيفه پدر و مادر است که تمامي تمهيدات لازم براي ايمني و آزادي عمل کودک را بکار ببندند و به تذکر ومقررات پناه نبرند ( از جمله گذاشتن حفاظ براي تمامي پريزها، دور از دسترس قرار دادن چيزهاي خطرناک، به گنجه بردن تمامي چيزهاي شکستني دسترس، جايگزين کردن ظروف فلزي يا نشکن به جاي ظروف چيني و شيشه اي، تعبيه قفل ايمني براي درب آشپزخانه و... ).
ـ يک صندوقچه يا گنجه مخصوص نگهداري وسايل و چيزهاي مهمش تهيه کنيد و در اختيار او بگذاريد.
ـ در مواقعي که دور هم هستيد ( مثلاً موقع صرف شام ) سعي کنيد به مرور زمان هر کس چيزهايي جالبي را که در طول روز برايش اتفاق افتاده به ديگران بگويد و يا در مورد بعضي از مسائل هر يک از افراد خانواده نظر خود را ابراز کند.
ـ به کودک خود دروغ نگوييد و چيزي را از او کتمان نکنيد و بر حسب، سن ميزان درک او و موضوع، با او باز و صادق باشيد. براي مثال اگر باهمسرتان حرفتان شده است و فرزندتان مي گويد « مامان ناراحت هستي؟ نگوييد: نه چيزيم نيست ». بگوييد: « آره پسر/دختر گلم! يه کم ناراحت و عصباني هستم ولي از اينکه تو اينقدر باهوش هستي و فهميدي و به فکر من هستي خوشحالم و ناراحتي ام يه خورده بهتر شد و... »
ـ دردادن قول بسيار دقيق باشيد و بدون هيچ عذر و بهانه اي آنها را بدون هيچ کم و کاستي عيناً برآورده کنيد.
ـ اگر با همسرتان مشکلات و اختلافات جدي داريد، حتماً به مشاوره خانواده مراجعه کنيد. ( براي مطالعه بيشترمي توانيد به کتب « مسائل ومشکلات زناشويي و راه کارها »و « پرورش، تربيت و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).

پ) تقويت حرمت و اعتماد به نفس

حرمت نفس در بستر و به موازات احساس امنيت واعتماد و الفت شکل مي گيرد و بايستي علاوه بر رعايت نکات قبلي، موارد زير را مد نظر قرار داد:
ـ موارد مربوطه به ايجاد احساس امنيت و اطمينان را رعايت کنيد ( مطالب قبلي ).
ـ فرزندتان را همانطور که هست بپذيريد و توقع و انتظار بي مرود و بيش از حد نداشته باشيد.
ـ محبت و عشق تمام خود را بي قيدو شرط به او ارزاني کنيد ( کلامي و رفتاري از هر دو والدين. )
ـ دست از قهرمان پروري و منحصر به فرد کردن فرزندتان برداريد. اجازه دهيد همانند ديگر کودکان او نيز ساده باشد و بچگي کند ( حتي اگر فرزندتان در زمينه اي واقعاً نابغه باشد، بايستي ترتيبي اتخاذ کنيد تا ساير جنبه هاي وجود ياو نيز پرورش يافته و يک فرد کامل درآيد و نه يک موجود عجيب و الخلقه ). بيشتر دانشمندان و نابغه ها حداقل در دوران کودکي تفاوتي با ديگر کودکان نداشته اند ( وحتي از برخي جهان پايين ترازحد معمول بوده اند ).
ـ اگر فرزندتان اشکال فيزيکي واضح واثر گذار قابل حلي دارد، حتماً آن را اصلاح کنيد ( اگر لازم است طلاهاي خود را هم بفروشيد و آن را اصلاح کنيد ).
ـ از حمايت بيش از حد و کنترل فرزندتان جداً خودداري کنيد. بايستي متوجه مرز بي توجهي با کنترل کننده گي بود. به عنوان يک اصل کلي، کودکان تقريبا فقط از طريق آزمون و خطا مي آموزند، توانمنديهايشان را شکوفا مي کنند و خود را مي شناسند ( چون حداقل تا 7 سالگي قدرت استدلال و تفکر منطقي ندارند ). نقش ناظري وحمايت گري والدين براي جلوگيري و محافظت کودکان ازخطرات، جدي ومهم است. بايستي اجازه داد تا کودک تمامي اعمالي کهدر حيطه توان و مرحله تکاملي اش است را خود انجام دهد و تا زماني که تلاش درانجام آن دارد از دخالت در آن خودداري کرد ( مگر اينکه ترتيبي اتخاذ شود تا امکان موفقيت او افزايش يابد ).
بايستي در تمامي موارديکه مرتبط با کودک است ( نوع غذا، لباس، بازي و... ) براي او دو سه انتخاب گذاشت و اجازه داد تا خود کودک از ميان آنها انتخاب کند و ما فقط نقش حمايت گر داشته باشيم. براي مثال اگر مي خواهيد بااو به زمين بازي برويد،
مي توانيد دو نوع کفش و لباس مناسب که حدس مي زنيد کودک دوست خواهد داشت را به او نشان دهيد و بگوييد دوست دارد کدام را براي رفتن به پارک بپوشد.
حتي اگر کودک خواست کفش لنگه به لنگه بپوشد بااو مخالفت نکنيد و فقط توضيح مختصر در مورد تناسب بدهيد. نقش حمايتگري شما اين است که دو لنگ ديگر را نيز با خود ببريد تا در صورت پشيمان شدنش استفاده کند ( لطفاً در اين زمان هيچ کلام و رفتاري درمورد اشتباه کردن کودک و حق به جانب بودن خودتان ابراز نکنيد. زيرا کار او نوعي خلاقيت است و حتي بايستي کودک به نحوي تحسين شود ).
ـ در کارها و فعاليت هاي کودک تا زمانيکه به مرز درماندگي و منصرف شدن نزديک نشده است، دخالت نکنيد. در اين موارد ترتيبي اتخاذ کنيد تا کودک در انجام آن کارهايي که در حيطه توانمندي اش است موفق شود و يا اينکه از او اجازه بخواهيد تاشما به او کمک کنيد ( در سنين دبستاني ).
ـ تمامي کودکان حداقل تا دوران بلوغ پيوسته در حال رشد و نمو و کسب توانمندي و مهارتي جديد هستند و روزي نيست که چند کار خوب انجام ندهند و مهارتهاي جديد بدست نياورند. تمامي آنها را شناسايي کرده و بخاطر آنها فرزندتان را با تمام وجود تحسين و تشويق کنيد ( بدون اغراق و دروغ ).
ـ تا حد امکان از برانگيخته شدن حس مسابقه و مقايسه در کودک پرهيز کنيد.
ـ دربازيها هرازگاهي ببازيد ونشان دهيد که شکست آخر خط نيست، بلکه پلي است به سوي تلاش بيشتر و موفقيت.
ـ هراز گاهي به عمد اشتباه کنيد وبه فرزندتان نشان دهيد نه تنها ما که براي او قادر مطلق به حساب مي آييد نيز ممکن است اشتباه کنيد، بلکه مسئوليت اشتباه خود را مي پذيريد و سعي در اصلاح آن مي کنيد و از تلاش براي بهتر شدن و اميد به اصلاح نيز دست نمي کشيد. يکي از اشتباهاتي که مي توانيد مرتکب شويد، رها کردن باد شکم است. آري!باد شکم همان باد گلو است با کمي تفاوت در بو ( تفاوت مختصر در برخي ازمواد شيميايي ) و همه افراد طبيعي و سالم روزانه چند ليتر باد شکم خالي مي کنندو اگر چه در حضور ديگران کار درستي نيست ولي اگر از کنترل هم خارج شد ( که گاهي هم اتفاق مي افتد ) فاجعه اي رخ نداده است. سعي کنيد يکي دو بار در حضور فرزندتان ( و ياجمع خانوادگي ) به عمد باد شکم خود را رها کنيد و آن را دست مايه خنده قرار دهيد و به سادگي معذرت خواهي کنيد. اگر اين کار برايتان
سخت است مي توانيد به اتفاق فرزندتان درسايت YOU TUBE چند کليپ خنده دار در اين رابطه ببينيد و باهم بخنديد ( خصوصاً سنين 5 6 سال به بالا ).
ـ هراز گاهي به اتفاق فرزندتان مسخره بازي در آوريد. مثلاً در زمين بازي يا پارک پا برهنه راه برويد، يا به کمک لوازم آرايش يا رنگ هاي بي خطر صورت يکديگر را نقاشي کنيد و اوقات شادي آور بوجود آوريد و يا اگر مادر هستيد سبيل بگذاريد و اگر پدر هستيد روسري سر کنيد!و...
ـ هر ماه حداقل يک بازي نمايشي ( خصوصاً در غالب شخصيت هاي حيواني و تغيير نقش ها ) راه بياندازيدو يکبار نيز هر يک از اعضاء خانواده به نوبت در برابر ديگران ايستاده و شعر يا آوازي را بخواند.

نکته:

فرد با حرمت نفس خوب، خود را هرآنطور که هست مي پذيرد و ارزشمند مي داند، نقاط قوت و ضعف خود را مي داند، به توانمندي خود
باور دارد، خود رادوست داشتني مي داند وآنچه را که درست مي داند و دوست دارد، انجام مي دهد و وظيفه والدين اين است که در رفتار و گفتار خود دائماً چنين پيامهايي به کودک بفرستند و در اين مسير او را حمايت کنند.

توجه:

اولين روزي را که فرزندتان به شما نه گفت به عنوان روز شروع استقلال او جشن بگيريد و بهنظرات او احترام بگذاريد وتا زمانيکه با اصول و مقررات مهم مغايرت ندارد با او کنار بياييد.

ت) آموزش مهارتهاي اجتماعي

براي اينکه بتوانيد فرزندتان را مناسب تر کمک کنيد، ابتدا بايستي ماهيت و کيفيت خجالت فرزندتان را شناسايي کنيد ( در چه مواقعي، با چه کساني، درچه شرايطي و... ) تا تمرکز و توجه بيشتري در آن زمينه خاص به خرج داده و برنامه هاي مناسب تري طرح ريزي کنيد. مهمترين مهارتهاي اجتماعي در اين سنين، بازي با همسالان، اصول صحيح گفتگو و دوست پيدا کردن و برقراري رابطه دوستانه است.

الگو و مفهوم بازي، همبازي و دوست در ذهن کودک

* کودک 2 ساله:
کودکان 2 ساله درکنار هم بازي مي کنند و ممکن است نيمي از وقت خود را به نگاه کردن به يکديگر بگذرانند و يا وسايل واسباب يکديگر را بگيرند. آنها علاقه و توان مشارکت و بازي گروهي وبا هم بازي کردن را ندارند.
* کودک 2 تا 3 ساله:
مالکيت در اين سنين مفهومي عيني ومکاني دارد و کودک اسباب بازيهايش را جزئي ازوجودش تصور مي کند و چنين درکي را ندارد که اگر اسباب بازي اش را به همبازي اش بدهد پس از چندي برگردانده و مجدداً مال او خواهد بود ( فکر مي کند که ديگر آن را از دست مي دهد ). لذا چنين تصور نکنيد که کودک بد يا خود خواه است. روند شراکت به مرور زمان شکل مي گيرد.

توجه:

کودکان 2 تا 3 ساله هنوز تا حدود زيادي خود محور بوده و قادر به درک و پذيرش حس و نظر ديگري نيستند ( هرچقدر هم که به او توضيح بدهيد. ). لذا وقتي باهم بازي مي کنند انتظار کشمکش هاي متعدد را داشته باشيد ( معمولاً کوتاه مدت و گذرا ) وهمواره در کنار آنها حضور داشته باشيد تا از بروز برخورد فيزيکي جلوگيري کنيد.
* کودک 3 و 4 ساله:
در اين سنين کودکان از طريق بيان و جوه مشترکشان ارتباط برقرار مي کنند ( تو توپ قرمز داري؟ منم همينطور و... ) و هنوز فکر بده و بستان در ذهن آنها شکل نگرفته است و به صورت شرطي ابراز دوستي مي کنند ( اگه اونو بهمن بدي دوستت مي شم ).
* کودک 4 ساله:
در اين سن حس شراکت و توجه به يکديگر در کودکان بيشتر مي شود ولي در مقابل، بعضي اوقات احساس رقابت و سعي درغلبه کردن بر يکديگر راخواهند داشت.
* کودکان 5 ساله:
در اين سن مفهوم همکاري را فهميده و به خوبي نشان ميدهد ودر بازيهاي گروهي بطور موثر شرکت مي کند ( تو اونطرف رو تميز کن، من اينجا رو و... ) کودک متوجه تفاوت ميان افراد بوده و سعي در مقايسه خود و فعاليتش با ديگران دارد ( ابراز وجود و توانمندي و به اصطلاح خودي نشان دادن ).

نکته:

ارتباط کودکان تا سنين 5 6 سالگي با يکديگر بيشتر به عنوان همبازي بوده و رابطه دوستانه جدي وعميق و ماندگار وجود ندارد و
حتي ممکن است گاهي رفتارهاي نامهربانانه با يکديگر داشته باشند ( در صورت لزوم و اجبار، تغيير همبازيها چندان مسئله ساز نخواهد بود ).

کودکان چگونه دوست انتخاب مي کنند؟

اصولاً تمامي کودکان براي تصميم گيري در مورد دوست داشتن يا نشدن با کودکي ديگردر ضمير وذهن ناخودآگاه خود پاسخي براي پرسش هاي اساسي زير پيدا مي کنند:
* آيا بودن با اين کودک مايه خوشحالي و شادي خواهد بود؟
شوخ طبعي، خوش رويي، داشتن مهارت و توانايي هاي خاص، تمايل و قابليت مشارکت و همکاري جزو ويژگي هاي مثبت و پرخاشگري و حالت تهاجمي داشتن، رفتار دخالت گرانه، بدجنسي، برتري طلبي، حالت تدافعي و گوشه گيري خجالت و قدرت ادراک پايين جزو ويژگيهاي منفي براي اين سوال به شمار مي روند.

* آيا او قابل اعتماد هست؟
اطمينان، صداقت، راستگويي، راز داري و وفاداري پاسخ هاي مثبت به اين سوال هستند و حالت تهاجمي و پرخاشگري داشتن، دروغ و فاش کردن سر و راز ويژگيهاي دفع کننده خواهند بود.
* آيا به نحوي که من دوست دارم بر هم تاثير گذار هستيم؟
قابليت همکاري و اکنش و پاسخ مثبت دادن جزو ويژگيهاي مثبت و تهاجمي و پرخاشگر بودن ( قلدري )، رياست و برتري طلبي و انعطاف ناپذيري و يک دندگي ويژگيهاي منفي تلقي مي شوند.
* آيا او در رسيدن به اهدافم کمک خواهد بود يا سد؟
مشارکت و کمک کردن ( جذب )، دخالت گري و حساس و انفجاري بودن ( دفع ).
* آيا با او بودن باعث مي شود تا حس خوبي نسبت به خود پيدا کنم؟
کمک کردن، مهرباني کردن، ابراز محبت و دوستي کردن و پاسخ و واکنش مناسب دادن از امتيازات مثبت بوده و توهين و بدجنسي کردن، عدم پاسخي دهي و واکنش نشان دادن و بي مهري کردن از امتيازات منفي کودک خواهند بود.

* آيا او شبيه من است؟
علايق و ارزش هاي مشابه، احترام به عهد و پيمانهاي درون گروهي، هم سن، هم جنس و هم نژاد بودن جزوويژگيهاي جذب کننده و برعکس آنها و نيز معلوليت جزو موارد دفع کننده به حساب خواهند آمد.
پاسخ سوالات فوق نه تنها بر روابط کودکان بلکه بر سايراشکال روابط ازجمله والدين با فرزند، بزرگسالي و ازدواج نيز اثرات عميق ومهمي دارند. در گروه هاي سني مختلف جايگاه و ارزش هر يک از معيارها و عوامل فوق متفاوت است. براي مثال در سنين پيش دبستاني و کلاس اول و دوم، پاسخ سوال اول ( خوش و شاد بودن باهم ) و در سنين بالاتر و خصوصاً در دوران نوجواني قابل اعتماد بودن ( رازداري و وفاداري ) حائز اهميت ويژه اي است.

نکته:

برخي ازويژگيهاي مثبت و منفي فوق به تنهايي نقش تعيين کننده در جذب يا دفع کودک توسط ديگر همسالان ندارد بلکه مجموع ويژگيها و شخصيت کلي کودک است که مهم است. براي مثال اگر کودکي گاهي رفتار برتري طلبي و رهبي داشته باشد ولي در عين حال شوخ طبع و داراي برخي مهارت هاي خاص ( خصوصاً در ورزش ) باشد و گاهي کاملاً کمک کننده يا مهربان باشد، توسط ديگران پذيرفته خواهد شد. اما برعکس اگر همين کودک رفتارهاي مثبت کمي داشته باشد توسط ديگران دفع و طرد خواهد شد.

کمک به کودک در برقراري ارتباط دوستي

حال باتوجه به مطالب قبلي مي توان با شناسايي مشکلات و توانمندي هاي کودک در زمينه هاي مربوطه برنامه ريزي واقدامات موثرتري داشت که رئوس مهم آنها به قرار زير هستند:

توجه:

مهمترين الگوي رفتاري کودکان، والدين آنها هستند و هر نوع خواسته اي از آنها بايستي با رفتار والدين تضاد نداشته باشد.
* سرآغاز و شروع رابطه:
اولين قدم در روابط اجتماعي، حال و احوالپرسي است و اگر چه در اکثر موارد يک حالت عادتي است ولي باز هم همين کلمات به ظاهر ساده سلام!، حالتون چطوره؟ خسته نباشيد!؛ روزتون بخير!بطور خواسته و ناخواسته تاثير مثبت بر روي خود فرد و طرف مقابل مي گذراند. درست همانند خنده مصنوعي که اثرات مثبتي بر روي روحيه و سلامتي فرد مي گذارد ( هر چند کمتر از خنده واقعي ). عادت کنيد با تمامي اعضاء خانواده و همکاران و افراديکه بخرود مستقيم داريد حداقل در حضور فرزندتان اين مسئله را رعايت کنيد. کودکي که روزانه بارها اين جملات را مي شنود و برخورد ها را مي بيند، در کمتر از چند ماه آن رادر درون خود نهادينه مي کند و به کار مي بندد.
حالت چهره نه تنها بر روي ديگران بلکه بر روي عواطف و روحيه خود شخص اثرات چشمگيري دارد. حتي اگر کاذب باشد. در مطالعات نشان داده شده است وقتي افراد خودکاري بين دندانهاي خود نگه مي دارند ( چهره خندان مصنوعي پيدا مي کنند ) و مطلب خنده داري را مي خوانند، موضوع برايشان به مراتب خنده دارتر به نظر مي رسد تا زمانيکه با چهره معمولي آن را مطالعه مي کنند. چهره خندان جذاب تر و دوستانه تر به نظر مي رسد. لذا عادت کنيد حداقل زمانهايي که با فرزندتان هستيد، لبخند داشته باشيد ( او نيز به مرور آن را مي آموزد ).

* يخ شکن ها:
شايد سخت ترين کار در برقراري رابطه، پيدا کردن بهانه اي براي شروع رابطه است. در اين سنين ( ونيز در بيشتر موارد درسنين ديگر ) بهترين تکنيک براي شروع کي مکالمه تعريف کردن از عمل يا تعلقات فرد مقابل است. براي اين منظور عادت کنيد درحضور فرزندتان چنين يخ شکن هايي را بکار ببريد. مثلاً اگربا فرزندتان به پارک رفته ايد و کودکي درکنارو نزديک شما است مي توانيد به اوبگوييد: چه عکس دايناسور قشنگي روي پيراهنت است و رو به فرزندتان بکنيد و بگوييد: نظر توچيه؟ اينطور نيست؟ و...
روش دوم، پرسيدن سوالات توصيفي از طرف مقابل است. براي مثال اگر کودکي در حال بازي با اسباب بازي خاصي است، مي توانيد سوالاتي نظير اينکه: چه اسباب بازي قشنگي!چه جوري کار مي کنه؟ يا چقدر مي تونه تند بره؟ ... بپرسيد. اکثر کودکان در اين شرايط تمايل زيادي براي پاسخ دادن و توضيح ( در واقع نشان دادن توانايي خود ) خواهند داشت وهمين براي شروع رابطه کافي است. همراه با بکار بستن ساير تمهيدات شما مي توانيد کم کم به فرزند تان بياموزيد تا درخواست مستقيم براي شرکت در بازي کردن و برقراري رابطه با ديگري را بياموزند ( به مطالب بعدي مراجعه کنيد ).
در هر فرصت مناسبي که با فرزندتان هستيد، سعي کنيد بهانه يادليلي براي گفتگو با ديگران بوجود آوريد. يکي از روشهاي ساده پرسيدن و سوال کردن است. زماني که به فروشگاه مي رويد چيزي را که نياز داريد ولي در معرض ديد نيست در نظر بگيريد و پس از جستجوي اندکي، رو به فرزندتان کنيد و بگوييد: « بذار از مسئول اينجا بپرسيم »و...؛ يا من نمي دونم اين چه جوري کار مي کنه تو ميدوني؟ و اگر پاسخ منفي داد، بگوييد پس بذار از صاحب مغازه بپرسيم؟ به او نشان دهيد که شما هم بسياري ازچيزها را نمي دانيد و پرسيدن و آگاه شدن نه تنها ايراد ندارد بلکه رفتار پسنديده و مفيدي است.
-
* خلق فرصت هاي آشنايي و بازي:
يکي از روشهاي بسيار موثر در آموزش مهارتهاي اجتماعي به کودک، ديدار و آشنايي باافراد و کودکان هم سن و سال مختلف با حضور پدر يا مادر است. پارک رفتن، ملاقات همسايه ها، فاميل و دوستان خانوادگي که داراي فزند هم سن فرزند شما هستند، بسيار کمک کننده است.
در اين رابطه چند نکته زير را در نظر داشته باشيد:
ـ از همان دو سالگي شروع به خواندن کتاب هاي قصه با مفهوم و محتوي دوستي، همکاري وهمدلي ( درک احساسات و عواطف ديگران ) براي فرزندتان کنيد.
ـ با پرتاب کردن بازي و ايفاء نقش ( در قالب اسباب بازيها يا حيوانات به عنوان بازيگران نمايش ) نحوه تعامل و رفتار با ديگران را به زباني ساده و همراه با شادي و لذت به نمايش بگذاريد. اين بازي و نمايش ها نبايستي بيش از 10 تا 15 دقيقه طول بکشند ( در اين سنين حوصله کودکان زود سر مي رود ). در اين نمايش و بازيها هرازگاهي نقش سر گروه و مسئول را به او واگذار کنيد.
ـ با يکي دو تا از کودکان هم سن و سال فاميل، همسايه و يا دوستان خانوادگي قرار ملاقات و بازي بگذاريد ( در خانه آنها و خودتان ) ( براي مطالعه جزئيات به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
ـ تا زمانيکه مسئله زورگويي و سوء استفاده و يا در شرف برخورد فيزيکي وجود ندارد در بازي کودکان با هم دخالت نکنيد و فقط از دور نظارت غير مستقيم و دائمي داشته باشيد. اجازه ندهيد تا کودکان خود بياموزند چگونه با اختلافات و مسائل برخورد کنند و آنها را مرتفع کنند.
ـ در مورد تجربيات خوب فرزندتان با همبازي هايش صحبت کنيد.
ـ نقش مهد کودک و کودکستان در پرورش کودک دست کمي از نقش خانواده ندارد. در انتخاب چنين مراکزي بسيار دقيق و حتي کمي وسواسي عمل کنيد ( به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه و انتشارات ما و شما مراجعه کنيد. )
ـ با مربي و يامعلم فرزندتان رابطه مستمر و نزديکي داشته باشيد و از موقعيت فرزندتان بطور کامل مطلع شويد.
ـ اگر فرزندتان به مهد کودک يا کودکستان مي رود، اجازه دهيد به غير از آخر هفته ها فرزندتان به تنهايي هم در منزل بازي کند ( لزومي ندارد تمامي روز و هر روز هفته کودک به صورت اجتماعي و با ديگر کودکان باشد واز اين کلاس به آن کلاس برود. همان مهد کودک يا کودکستان به اندازه کافي به کودک استرس وارد مي کند و براي رشد او کافي است و شما بايستي در منزل حامي او باشيدوکمک کنيد تاتنش ها و فشارها وارده درطول روز، در کل، اثرات مثبت و خوشايندي بگذراند ).

توجه:

براي پيدا کردن دوست و همبازي براي فرزندتان اگر لازم است رشوه هم بدهيد.
* يک فعاليت، هنر يا تردستي خاصي به او بياموزيد:
تمامي کودکان دوست دارند خودي نشان بدهند. بر حسب سن و توانايي فرزندتان يکي دو هنر و تردستي به او بياموزيد ( نظير بازي با طناب يا حلقه پلاستيکي و... ) کودکان به اين ترتيب راحت مي توانند ديگران را تحت تاثير قرار داده و خواستار مشارکت آنها در بازي ياگروه شوند.

* آموزش مشارکت:
رکن اساسي بازي گروهي و دوستي مشارکت است. با رعايت نکات زير مفهوم شراکت را به کودکتان بياموزيد.
ـ کودکان کم سن و سال درک درستي از شراکت ندارند و تصور مي کنند وقتي وسيله يا متعلقاتشان به کسي داده شود، براي هميشه آن را از دست مي دهند. به او توضيح دهيد وقتي يکي از اسباب بازي هايش را به دوستي مي دهد، دوستش از بازي کردن با آن خشنود و خوشحال مي شود و بعداً به او باز مي گرداند. در مورد خوراکي ها نيز توضيح دهيد که با دادن قسمتي از خوراکي اش به ديگري موجب خوشحال شدن آن شخص مي شود و هر دو نفر آنها از آن لذت مي برند و همين طور برعکس.
ـ بخاطر داشته باشيد که مفهوم مشارکت به شراکت گذاشتن چيزي به خواسته و اجازه صاحب آن چيز است. لذا در موقع غذا خوردن حداقل در حضور فرزندتان بدون اجازه ودرخواست از همسرتان از بشقاب او چيزي برنداريد.
ـ در طول زندگي روزمره خانوادگي خود مصاديق و نمونه هايي از شراکت را به او بطور عيني نشان دهيد. همچنين مواردي را که نبايستي به شراکت گذاشت ( نظير مسواک و... ) توضيح دهيد.
ـ يکي دو داستان که مفهوم مشارکت را نشان مي دهد براي کودک بخوانيد.
ـ با درک احساسات ديگران، مفهوم مشارکت براي کودک ملموس ومعني دار مي شود ( به مطالب بعدي مراجعه کنيد ).
ـ هيچگاه کودک را در به اشتراک گذاشتن و شريک شدن وسايل ش مجبور و يا اصرار نکنيد و در صورت تمايل اجازه دهيد او انتخاب کند که چه چيزي را مايل به شراکت است.
ـ در موضوعات مختلف و حتي ساده روزمره نظرات يکديگر را پرسيده به راي گيري بگذاريد.

آموزش درک احساسات و عواطف و همدلي:

از ديگر ملزومات تعامل و دوستي باديگران درک احساسات و عواطف ديگران و به اصطلاح همدلي با آنها است.
ـ از سه سالگي به بعد، به کمک بازي تغيير حالت صورت و مثال زدن، احساسات اصلي را آموزش دهيد ( عصباني، غمگين، خوشحال، حال به هم خوردن، اضطراب،
ترسيدن ). مثلاً « وقتي به من توجه نمي کني، ناراحت وغمگين مي شوم »؛ يا « وقتي کسي اسباب بازيت رو بدون اجازه ات برداره تو چه حالتي پيدا ميکني؟ » و...
ـ فضا و جو خانوادگي را سرشار از مهر و محبت کنيد و با همه اعضاء خانواده باز و صادق باشيد.
ـ واکنش هاي احساي عاطفي فرزندتان ( و ديگر اعضاي خانواده ) را شناسايي کرده و به زبان آوريد و همواره پاسخگو و کمک کننده باشيد ( گلم!چي شده که عصباني هستش؟ کاري از دستم برمي ياد؟ ... ) در موقعيات مختلف زندگي روزمره و مناسب و يا در موقع تماشاي برنامه هاي تلويزيوني در مورد احساسات و افکار ديگران با فرزندتان صحبت کنيد ( به نظرات اون بچه که سرش رو انداخته پايين حوصله اش سر نرفته؟ يا غمگين نيست؟؛ اوخ!ببين مثل اينکه اون سگه خيلي درد مي کشه؟ به نظرت اون بچه داره چي فکرمي کنه و حدس مي زني چي کار بکنه؟ )
ـ در رفتار و گفتار خود به فرزندتان بياموزيد تا سپاسگزار و قدردان لطف و کمک ديگران باشد ( دست شما درد نکنه عزيزم، غذات خيلي خوشمزه شده ) و درصورت مرتکب شدن خطايي در حق کسي، معذرت خواهي کرده و سعي در جبران آن نمايد.
ـ در زندگي روزمره تفاوت در نظارت، عقايد و سليقه هاي ميان افراد را نشان دهيد ( ببين عزيزم، همانطور که تو حليم دوست نداري و داداشت قورمه سبزي، فلاني هم اين بازي رو دست نداره و... ).
ـ الگوي مناسبي براي ابراز درست ( و نه سرکوب ) و تحت کنترل در آوردن احساسات منفي خود براي او باشيد ( الان من بدليل اون کارت عصباني هستم و براي اينکه آروم بشم بايد چند دقيقه تنها باشم بعدش با هم صحبت مي کنيم ). درمواجهه با احساسات و تجربيات منفي فرزندان در اکثر موارد يک آغوش پر مهر و محبت و نوازش و ابراز همدلي با کودک بهترين واکنش خواهد بود. در چنين مواردي هيچگاه سعي نکنيد به طريق مختلف سرپوشي بر احساس او يا عامل بوجود آورنده آن بگذاريد ( مثلاً!دوستت اذيتت کرده، يا باهات بازي نميکنه؟ عيبي نداره بيا با هم بريم پارک يا بستني بخوريم بدترين نوع واکنش است ). در چنين مواردي سعي کنيد در صورت امکان او را کمک کنيد تا راه حل و يا پاسخي براي مشکل و عامل بوجود آورنده ناراحتي اش پيدا کند. بدين ترتيب قدرت و توانايي برخورد صحيح با مسئله و حل آن در او پرورش مي يابد ( مثلاً خيي ناراحت شدي؟ فکر مي کني چرا اون کار روکرد؟ فکر مي کني از قصد اين کار رو کرده يا متوجه نبوده؟ ؛ يا ميتوني بهش بگي اين کارش درست نيست و باعث اذيت و ناراحتي ات شده؛ و... ).
ـ الگوي تربيتي مقتدرانه عاشقانه ( و نه مستبدانه ) را بکار ببنديد ( قواعد و مقررات معدود، ثابت و منطقي وعقلاني همراه با عواقب مشخص بر اساس مهر و محبت. براي مطالعه کامل به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »مراجعه کنيد ).
ـ جداً از هر نوع تحقير، سرزنش، مسخره کردن و برچسب زدن خودداري کنيد ( حتي در حد « مثل ني ني کوچولو ها نباش »تا چه برسد به کاربرد کلماتي نظير ( تنبل، هپلو و... ). در اين سنين اولاً کودک قادر به درک شوخي نيست و ثانياً هر نوع قضاوت وکلامي از طرف والدين به منزله حکم الهي تلقي شده و دردرون کودک نهادينه مي شود ( به جاي اينکه بگوييد: « اين قدرشرو شيطون نباش »مي توانيد بگوييد: « ما تو خونه ديگران به وسايلشون بدون اجازه دست نمي زنيم يااز مبلمانشون بالا نمي ريم »؛ يا: من الان نياز به کمي آرامش دارم و ازت ميخوام بري حياط بازي کني؛ و يا اينکه توجه کودک را به چيزي ديگر جلب
کرد. ( براي مطالعه کامل به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
ـ به جاي بازيهاي رقابتي بازيهاي همکارانه و گروهي برپا کنيد.
ـ روحيه ورزشکاري را در او تقويت کنيدو نه برنده شدن را ( بهترين خود را انجام دادن، عدم تحقير يا مسخره کردن بازنده و... )
* آموزش و تقويت صبر کردن و خويشتن داري ( seIf-control ) :
يکي از ويژگيهاي مهم شخصيتي قدرت به کنترل در آوردن هوي وهوس و بتاخير انداختن يک لذت وخوشي درحال حاضر براي کسب لذت وخشنودي بيشتر و يا موفقيت در آينده است و مي توان از حوالي يک سالگي با بتاخيرانداختن پاسخ به خواسته هاي کودک و بتاخيرانداختن لذت و پاداش ( deIaf gratification ) آن را در کودک تقويت نمود. براي رسيدن به اين هدف رعايت نکات زير کمک کننده خواهد بود:
ـ برحسب توان و درک کودک، اهميت موضوع و شرايط مناسب، برآورده کردن خواسته کودک را چند ثانيه و به تدريج چند دقيقه به تاخير بياندازيد ( « ماماني!اين قصه رو برام مي خوني؟ »آره عزيزم. صبرکن اول غذا رو درست کنم يا غذا ممکن بسوزه، برم زير گاز رو کم کنم ميام برات ميخونم؛ يا: تا 10 که بشمري اونو. . )
ـ برحسب سن کودک جدول زمان بندي را مراعات کنيد ( مثلاً هنوز زمان تماشاي تلويزين نيست و ساعت چهاره که تقريباض همون موقعي که بابايي مي رسه خونه و... .؛ يا دو شب که خوابيديم، بعدش مي ريم شهربازي و... )
ـ هراز گاهي برنامه و هدف هاي کوتاه مدت و مناسب براي فرزندتان بگذاريد و دو يا سه جايزه و پاداشي را که فکر مي کنيد او دوست خواهد داشت، پيشنهاد کنيد و اجازه دهيد او پاداش را از ميان آنها انتخاب کند. مثلاً اگر فرزندتان بعد از بازي اسباب بازيهاش رامرتب و جمع نمي کند، مي توانيد به او پيشنهاد کنيد که اگر هر شب قبل ازخوابيدن اسباب بازيهايش را براي پنج روز جمع و مرتب کند يکي ازجايزه هاي... يا... يا... را به انتخاب اوخواهيد داد. براي اين منظور مي توانيد يک
ورقه كه پنج دايره يا مربع روي آن كشيده ايد به او بدهيد و بخواهيد هر روز اين كار را كرد يكي از آنها را رنگ كند و وقتي همه آنها رنگ شد، زمان دريافت جايزه فرا خواهد رسيد. در اين سنين بهتر است جايزه در بيشتر موارد غير مادي باشد ( مثلاً‌ آب بازي در حياط منزل با پدر و مادر يا رفتن به باغ وحش و... )
ـ با توضيح و نشان دادن شكل در مورد نحوه رشد گياه، چند گلدان و به تعداد آنها تخم چند نوع گل با سرعت رشد و بزرگ شدن زياد را تهيه كنيد و به اتفاق فرزندتان آنها را بكاريد و آبياري و مراقبت كنيد تا اينكه به بار و گل دادن برسند.
ـ از طريق آموزش تكنيك هواس پرت كردن از روي موضوع وسوسه برانگير و تمركز كردن به هدف‌، توانايي او را براي كنترل بهتر هوي و هوس خود تقويت كنيد ( اين تكنيك بايستي همواره براي ماهها و سالها تمرين شود تا به يك عادت تبديل شود ).
ـ اگر قرار است وسيله اي را ظرف يكي دو هفته آينده براي كودكتان بخريد يك قلك به او داده و روي آن به تعداد روزها دايره يا مثلث كشيده و هر روز قسمتي از پول آن وسيله را بدهيد و از او بخواهيد هر روز كه به او پول مي دهيد و آن را در قلك مي اندازد يكي از آنها را رنگ كند. وقتي همه آنها رنگ شده پول به مقدار كافي جمع كرده و موقع خريد آن وسيله خواهد بود ( مي توان از برچسب هاي خوشگل به جاي شكل ها و رنگ كردن استفاده كرد ).

* آموزش رعايت كردن نوبت:
زندگي روزمره ما پر از صبر كردن و رعايت نوبت است و كودكان از حوالي 36 ماهگي قادر به درك آن هستند. هر چند برخي موارد ( خصوصاً‌ اگر مخل بازي يا برنامه شان باشد ) آن را رعايت نمي كنند. توجه به نكات زير مي تواند آنها را در اين زمينه كمك كند ( همچنانكه ملاحظه مي شود لازمه رعايت نوبت، توانايي در صبر كردن و كنترل خود است ) :
ـ مفهوم نوبت را به صورت كلامي وعيني به كودك توضيح دهيد.
ـ در زندگي روزمره موارد عيني نوبت و رعايت حق و حقوق ديگران را متذكر شويد ( مثلاً‌ در صف نانوايي حالا نوبت ماست، يا در بازي حالا نوبت توست و... )
ـ بازيهاي نوبتي راه بياندازيد ( نظير پرت كردن يا شوت كردن نوبتي توپ... )
ـ از تكنيك شير يا خط، سنگ كاغذ قيچي و يا زنگ ساعت براي تعيين و تعويض نوبت استفاده كنيد.
ـ در زمانهاي مناسب وقتي بازيت با اون تموم شد، مي تونم بااون بازي كنم »را براي كودكان تكرار كنيد تا در ذهن او ملكه شود ( بازي خواهرت با سه چرخه هنوز تموم نشده، بهتره تو با توپ بازي كني تا نوبتت بشه! )
ـ در اوايل در بازيها فواصل تعويض نوبت را بسيار كوتاه انتخاب كنيد ( چند ثانيه ) و آنگاه با تغيير نوع بازي به تدريج در جلسات بعدي طول مدت نوبت و صبر كردن را افزايش دهيد تا اينكه بالاخره به چند دقيقه برسد ( با افزايش تعداد افزاد مي توان به راحتي به اين هدف رسيد ).

توجه:

به خاطر داشته باشيد كه كودك سه ساله در هر بار فقط قادر به تمركز و پيروي از يك مرحله است و لذا در بازيها بايستي براي هر مرحله دستورالعمل روشن داده شود ( مثلاً‌ شما نمي توانيد به او بگوييد كه عروسكها را روي ميز و ماشين ها را زير ميز بگذار. بلكه بايد ابتدا يكي از آنها گفته شود و سپس كار دوم ).


نحوه برخورد با كمرويي، ‌خجالت و اضطراب اجتماعي

 در كودكان 6 تا12 ساله

سن ورود به مدرسه (6-7) سالگي يكي از مراحل مهم تكاملي كودك است. از يك طرف بدليل ورود به يك مرحله خاص و بارزي ازتكامل عقلي ( از جمله كم رنگ شدن تفكر جادويي و خيالپردازي و شروع تفكر منطقي و شهودي ) وتكامل احساسي و عاطفي امكان برقراري رابطه كلامي استدلالي راحت تر است اما از طرف ديگر بدليل پيوستن به يك جامعه وسيع و جديد ( مدرسه و خصوصاً‌ ديگركودكان و معلم ها ) ميزان فشار رواني بر آنها افزايش مي يابد و لذا در ارتباط با كودكان، والدين معمل ها ) ميزان فشار رواني بر آنها افزايش مي يابد و لذا درارتباط با كودكان، والدين با مشكلات بيشتري مواجه خواهند شد. اصول كلي برخورد با كمرويي، خجالت و اضطراب اجتماعي كودكان در اين سنين همانند سنين 2 تا 6 سالگي است با اين تفاوت كه بايستي بر حسب مرحله تكاملي كودك كمي در آنها تعديل و تغيير ايجاد كرد. لذا ابتدا برخي از ويژگيهاي تكاملي اين دوران توضيح داده خواهد شد و آنگاه شرح مفصلي بر آموزش مهارتهاي اجتماعي و نيز نحوه برخورد با انواع خاصي ازاضطراب و هراس هاي اجتماعي ( از جمله اضطراب يا هراس از مدرسه، اجراي نمايش يا صحبت كردن در برابر ديگران و... ) خواهيم داشت.

ويژگيهاي تكاملي كودكان 6 تا 12 ساله

مهمترين مسئله در پرورش و تربيت كودكان توجه داشتن به خصوصيات طبيعي تكاملي آنها و داشتن توقعات معقول از آنها است. مهمترين جنبه هاي تكاملي كودكان دراين گروه سني عبارتند از:

ويژگيها و توانايي هاي كودك 6 تا 7 ساله

ـ آنها از بسياري بازيها و فعاليت ها لذت مي برندو خستگي ناپذير هستند.
ـ از نقاشي كشيدن و رنگ كردن لذت مي برند.
ـ قدرت و حدت بينايي آنها به اندازه بالغين مي شود.
ـ در انجام تمرين و بدست آوردن مهارت در برخي كارها كوشا هستند.
ـ قادربه بازي با طناب و پريدن از روي آن هستند ( مي تواند جفت پا بپرد )
ـ قادر به يادگيري دوچرخه سواري هستند.
ـ مفهوم اعداد‌، توالي ( مرتب كردن از بزرگ به كوچك يا كم به زياد و... ) و اين هماني ( عدم تغيير در كميت با وجودتغيير در شكل و... ) را درك مي كنند.
ـ روز و شب و جهان ( چپ، راست و... ) را درك مي كنند.
ـ مي توانند اشكال پيچيده ( مثلاً‌ هرم ) را تقليد كرده و بكشند.
ـ مي توانند زمان را بگويند.
ـ قادر به درك و انجام حداقل سه دستور متوالي در آن واحد هستند ( مثلاً‌ برو آشپزخانه از كشوي سمت راست يك ليوان بردار پر آب كن بيارش )
ـ قادر به بيان جملات ساده و كامل ( حداقل با 5 تا 7 كلمه ) هستند.
ـ مي توانند كاركرد وسايل ساده را توضيح دهند و از آنها استفاده كنند.
ـ قادر به شمارش عدد از كم به زياد و برعكس هستند.
ـ قادر به همكاري و مشاركت هستند.
ـ در صورت مناسب بودن موقعيت مي توانند كلك بزنند و تقلب كنند.
ـ نسبت به ديگران و خواهر برادران تا حدي و گاهي حسادت مي ورزند.
ـ مي توانند اداي بزرگتر ها را در آورند و از آنها تقليد كنند.
ـ ترجيح مي دهند با دوستان هم جنس بازي كنند.
ـ شرم و حيا در آنها بارز و نسبتاً‌ شديد است.

ويژگيها و توانمنديهاي كودكان 8 تا 9 ساله

ـ توانمندي حركتي و فيزيكي آنها پخته تر و ظريف تر است ( نظير جا خالي دادن، استفاده ماهرانه از انگشتان و... )
ـ به خوبي و راحتي مي توانند لباس هاي خود را برتن كنند و موهاي خود را شانه و مرتب كنند.
ـ مي توانند از ابزار ( چكش، پيچ گوشتي و... ) بطور نسبتاً‌ مناسب استفاده كنند.
ـ مي توانيد بر عكس بشمارند.
ـ قادر به درك قول و قرار بوده و بسيار مفيد به آن هستند.
ـ ازمطالعه لذت مي برند ( البته چيزهاي جالب ).
ـ مفهوم فضا و كسر را درك مي كنند.
ـ به راحتي نقاشي و رنگ مي كنند.
ـ اگر آموزش ديده باشند روزهاي هفته و ماههاي سال را مي توانند به ترتيب نام برند.
ـ از جمع كردن اشيا و چيزهاي مختلف ( درست كردن كلكسيون ) لذت مي برند.
ـ مسابقه و بازيهاي رقابتي را دوست دارند.
ـ شروع و تمايل به بازي با جنس مخالف هم پيدا مي كنند.
ـ توجه و گرايش به جنس مخالف ظاهر مي شود ولي ابراز وآشكار كردن آن خودداري مي كنند.
ـ شرم و حيا در آنها بارز و شديد است.
ـ تمايل وعلاقه به جمع و پيوستن به گروههاي هم سن و سال خو و طرفداري از گروههاي خاص هنري يا ورزشي دارند.

توانايي و ويژگيهاي كودكان 10 تا 12 ساله

ـ از نقاشي كردن لذت مي برند.
ـ مي توانند از خود داستانهاي كوتاه بگويند و بنويسند.
ـ نامه نوشتن را دوست دارند.
ـ به خوبي مي توانند بخوابند.
ـ از بكار بردن تلفن لذت مي برند.
ـ دوستان برايشان بسيار مهم هستند و به تدريج جايگاه واعتبار دوستان از والدين بيشتر خواهد شد ( حداقل تا اواخر نوجواني )
ـ تمايلشان به جنس مخالف شديداً‌ افزايش مي يابد.
ـ به والدين احترام مي گذارند و آنها را دوست دارند.
ـ از صحبت كردن با ديگران لذت مي برند.
ـ شرم و حيا در بالاترين حد خود قرار خواهد داشت.

تكامل اخلاقي

آنچه كه در زندگي اجتماعي به اعماق و رفتار ما ارزش، معني و مفهوم مي بخشد، در حيطه اخلاق قرار مي گيرد و اساس آن درست وغلط بودن يا خوب و بد بودن عمل است. معيار و درك از اين ارزيابي در سنين مختلف متفاوت به قرار زير است.
-
* كودكان زير 7 سال:
اولين مرحله تكامل اخلاقي در حوالي 5 سالگي ظاهر مي شود و اساس درستي رفتار و اعمال تطابق آنها با مقام هاي قدرت ( پدر، مادر، مربي و... ) و پيروي از قواعد بازي است. براي مثال اگر از كودك پرسيده شود كه چرا بايستي اين چنين عمل نمود پاسخي نظير: « چون مامان اين طوري ميگه »خواهد داد. دراين سنين كودك باور به اين دارد كه خطاي انجام شده آشكار خواهد شد و مجازات خواهد شد ( مثلاً‌ اگر زمين بخورد و پايش زخمي شود، تصور خواهد نمود كه بخاطر فلان خطا و يا دروغي كه گفته است، ‌اين حادثه رخ داده و مجازات شده است ).
از طرف ديگر به دليل اين كه كودكان در اين سنين تك بعدنگر هستند، نيست و انگيزه خطاكار در قضاوت آنها جايگاهي ندارد و ملاك از قضاوت شدن خطاي انجام شده و صدمات وارده است. براي مثال اگر كودكي در حين بازي به طور اتفاقي باعث شكسته شدن 10 ليوان شود گناهكارتر و مستوجب مجازات بيشتري از كودكي خواهد بود كه به عمد يك ليوان را شكسته است.

* كودكان 7 تا12ساله:
برخلاف كودكان پيش دبستاني که قواعد و ملاك ها مطلق و براساس دوري از تنبيه هستند، ‌درحوالي 8 سالگي قوانين از حالت مطلق
خارج شده و براساس نياز، پاداش و انگيزه، ‌قوانين و مال كه قابل تغيير و تعديل خواهد بود و به تدريج با پيدايش قدرت درك ديدگاه ونقطه نظرات ديگران، قضاوت پيچيده تر خواهد شد و در حوالي 10 تا 12 سالگي، بر حسب داده هاي خانوادگي و فرهنگي و قدرت تجزيه و تحليل مسائل و تكامل احساسي عاطفي حتي كودك ممكن است در مواردي رفتار و عملي ضد اجتماعي و يا ضد قانون را نيز جايز بشمارد.

نكته:

به طور كلي هر چه تكامل اخلاقي بيشتر مي شود، صلاح فردي و منزلت انساني بيش از قوانين اجتماعي مورد توجه قرار مي گيرد و قايل شدن به تنبيه و مجازات كاهش مي يابد و همانند تكامل و بلوغ عقلي بسياري از افراد به تكامل و بلوغ اخلاقي نمي رسند و در حد يك كودك 5 تا 9 ساله باقي مي مانند.

علائم و نشانه هاي كم رويي و فقدان مهارت اجتماعي

براي كودكان دبستاني داشتن محبوبيت و پذيرش توسط گروه همكلاسي ها همه چيز است و عدم پذيرش و طرد شدن تمام جوانب احساسي عاطفي و شخصيتي او را تحت تاثير شديد قرار خواهد داد. علائم و نشانه هايي كه نمايانگر كمرويي و يا نياز كودك به مهارت هاي اجتماعي هستند، عبارتند از:
ـ عدم داشتن يك يا دو دست صميمي ( دو طرفه )
ـ عدم توانايي در پذيرش موقرانه باخت يا برد در مسابقه و بازي
ـ عدم توانايي در ابراز همدلي با فرد يا افراد آزار ديده يا طرد شده.
ـ اصرار بيش از حد و تحميل نظرات خود به ديگران ( رفتار رياستي و ارباب منشانه ).
ـ عدم توانايي در شروع و يا حفظ گفتگو و صحبت كردن با ديگران.
ـ خسته و كم انرژي بودن كودك در زمان بازگشت از مدرسه به منزل در بيشتر زمانها
ـ بلند تر بودن صدا در مقايسه با ديگران.
ـ ناديده گرفته شدن يا مورد استفاده و اذيت قرار گرفتن توسط ساير كودكان و يا برعكس.
مسخره كردن و اذيت و آزار ديگران.
ـ اشكال در پيشرفت تحصيلي و يا خواب آلودگي در بيشتر روزهاي مدرسه

فنون و راهبردهاي اصلي در آموزش مهارت هاي اجتماعي

اصولاً‌ براي اين كه رفتار وعملي در كودكان به يك مهارت تبديل شود، بايستي چهار اصل ( 4ت ) رعايت شود: تمرين، تشويق ( و تحسين )، ‌تذكر و تحريك
* تمرين:
براي اين كه يك واكنش و رفتار نامناسب را برطرف كرد بايستي واكنش و رفتار مناسبي جايگزين آن نمود و به صورت كلامي و رفتاري آنرا بارها و بارها تمرين نمود ( از طريق توضيح، نمايش و ايفاء نقش و كاربرد آن در شرايط طبيعي و واقعي ).
* تشويق و تحسين:
اصولاً‌ تغيير و كسب مهارت جديد ( خصوصاً‌ اگر در بدو امر جذاب و نتايج آن ملموس نباشد ) سخت و مشكل است ولي از طريق تحسين و تشويق مي توان هم انگيزه ايجاد كردو هم آن را تقويت نمود. تحسين مي تواند كلامي ( از اين كه اسمت رو گفتي و سرت رو زمين نيانداختي خيلي خوشحال شدم و... )، ‌حركتي ( حركات سر يا دست دال بر تاييد و رضايت ) و يا رفتاري ( مثلاً‌ چند دقيقه بازي بيشتر با... و... ) باشد.
* تذكر و اشاره:
در هر زمان مناسب بايستي به رفتار و واكنش مناسبي كه توسط ديگران ( جه در زندگي روزمره و يا موقع تماشاي تلويزيون ) سر مي زند، ‌بطور غير مستقيم اشاره كرد ( ديدي اون بچه چقدر خوب رفت از پليس سوال كرد؟... ) بايستي مراقب بود كه تذكر و اشاره بوي تحقير، سرزنش و مقايسه ندهد.
* تحريك:
بايستي در هر زمان و فرصت مناسب بكار بردن تكنيك و مهارت آموزش ديده را اشاره و متذكر شد ( الان عصباني هستي، ‌تا 10 بشمار بعد حرفت رو بزن يا... ).
با ذكر اين مقدمه و نيز مراجعه به مبحث نحوه تقويت حرمت نفس و اعتماد به نفس و اصلاح پيوند عاطفي ( شرح داده شده در صفحات قبلي ) حالا نوبت به آموزش مهارت هاي اجتماعي مي رسد.

آموزش مهارت هاي اجتماعي

مهمترين مهارت هاي لازم براي يك كودك دبستاني كمرو وخجالتي و اصولاً‌هر كودكي ) عبارتند از: ( 1 ) برخورد با مشكلات و مسائل، ( 2 ) اداره خشم، ( 3 ) خويشتن داري، ( 4 ) كنار آمدن با موفقيت و شكست، ( 5 ) دفاع از حق و حقوق خود وابراز وجود، ( 6 ) مشاركت و همكاري، ( 7 ) ملحق شدن به گروه و فعاليت، ( 8 ) دوست پيدا كردن و شدن، ( 9 ) دفاع از دوست، ( 10 ) واكنش و پاسخ دادن به درخواست، ( 11 ) كنار آمدن با طرد و دفع شدن، ( 12 ) مقابله و كنار آمدن با تمسخر و دست انداخته شدن و اذيت و آزار و ( 13 ) حمايت و كمك كردن به ديگران

(1) آموزش نحوه برخورد با مشكلات و مسائل

يكي از مهمترين مشكلات كودك كمرو وخجالتي ناتوانايي در مواجهه با مسائل اجتماعي و تكرار راه و روش قبلي ناكار آمد است كه منجر به دوري و جدايي بيشتر او از روابط با ديگران مي شود. براي آموزش برخورد صحيح با مسائل ومشكلات و پيدا كردن راه حلي مناسب بايستي ( 1 ) او را درك كرد؛ ( 2 ) به او كمك كرد تا احساسات خود را به زبان آورد؛ ( 3 ) حد ومرزها رامشخص كرد؛ ( 4 ) نحوه اداره خشم را آموزش داد؛ ( 5 ) اهداف را مشخص نمود؛ ( 6 ) او را كمك كرد تا به فكر راه حل هاي ممكن باشد؛ ( 7 ) معيارها و ارزش ها را در نظر گرفت و ( 8 ) كمك به انتخاب مناسب ترين راه حل نمود.

1) درك و اعتبار بخشيدن به احساسات كودك:

زمان احساساتي شدن كودك ( خصوصاً‌احساسات منفي ) بهترين زمان براي تقويت رابطه و پيوند بوده و تسكين دادن او مهمترين وظيفه پدري مادري است. در حاليكه برخي از والدين تصور مي كنند با ناديده گرفتن و يا كم اهميت شمردن آنها، خود بخود مرتفع مي شوند اما سيستم احساسي عاطفي چنين عمل نمي كند. در واقع اگر به احساسات منفي كودك بدرستي پاسخ داده نشود، به تدريج در اعماق وجودي ذهن كودك نفوذ كرده و همچون موريانه او را از درون مي خورد. ميگنا دات آي آر، در اكثر موارد اگر كودك دريابد كه احساس و حال او واقعي و درست است و ديگران ( پدر ومادر ) او را مي شنوند و درك مي كنند، حتي اگر راه حلي وجود نداشته باشد حداقل سم و زهر آن احساسات منفي گرفته خواهد شد. مسئله مهم دراين رابطه شناسايي و توجه به احساسات
منفي در همان مراحل اوليه كه هنوز شديد و بحراني نشده اند، است و حتي اگر ممكن است از قبل آن را شناسايي و درمردش صحبت نمود تا كودك آمادگي براي روبرو شدن با آن را پيدا كند ( مثلاً‌ چند ساعت قبل از رفتن به دندانپزشكي و... ).
براي درك احساسات كودك كافي است يك شنونده خوبي باشيم و با او همدلي كنيم و لازمه چينن مسئله اي اين است كه ( 1 ) خود را دقيقاً‌ جاي او بگذاريم و به دنيا و مسائل از ديد او نگاه كنيم ( دقيقاً‌ باهمان قدرت درك، استدلال، منطق و باورها )؛ ( 2 ) اورا با گوش دل بشنويم ( توجه به تن، حالت چهره و حركات بدن )؛ ( 3 ) احساس او را با كلمات به خودش بازگردانيم ( معلومه خيلي عصباني و دل گرفته شدي و... )؛ ( 4 ) انتقاد و سرزنش نكنيم و ( 5 ) به سرعت به دنبال حل مسئله نرويم ( آنها را تحريك كنيم تا خود راه حلي پيدا كنند. به مطالب بعدي مراجعه كنيد. )

به گفتگوي يك مادر و دختر نه ساله در زير توجه كنيد.
دختر: من فردا نمي خوام برم مدرسه.
مادر: نمي خواي بري؟ عجيبه!‌تو معمولاً‌ دوست داري بري مدرسه. اين منو به اين فكر ميندازه كه در مورد چيزي نگراني.
دختر: آره يه جورايي.
مادر: در مورد چي نگراني؟
دختر: نمي دونم.
مادر: يه نگراني كه خودت نمي دوني چيه؟!
دختر: آره!
مادر: من فكر مي كنم يه چيزي ناراحتت كرده.
دختر ( بااشك ) : آره، ممكنه بخاطر مريم و شبنم باشه.
مادر: امروز چيزي تو مدرسه در رابطه با شبنم و مريم اتفاق افتاده؟
دختر: آره. امروز تو مدرسه اونا به من توجه نمي كردند و انگار منو نمي خواستند ببينند.
مادر: اووو!، اين قضيه بايستي خيلي ناراحتت كرده باشه.
دختر: آره، ‌خيلي.
مادر: پس به نظرمي رسه نگران اين هستي كه ممكنه فردا بازم همين رفتار رو داشته باشند و به همين دليل دوست نداري فردا بري به مدرسه.
دختر: آره، ‌امروز هر وقت مي رفتم به طرفشون اونا روشون رو بر مي گردوندند و مشغول حرف زدن باهم مي شدند.
مادر: اووه!چه بد. اگر دوستاي من اين كارو مي كردند منم خيلي ناراحت مي شدم.
دخترك منم خيلي ناراحت شدم و مي خواستم گريه كنم.
مادر ( با بغل كردن دختر ) : اووه!دختر گلم. متاسفم كه اين قضيه برات اتفاق افتاده. مي تونم بفهمم چقدر رفتار اونا باعث دل گرفتگي و عصبانيت تو شده.
دختر: خيلي ناراحتم. نمي دونم فردا چي كار كنم. نمي خوام فردا برم مدرسه.
مادر: چون نمي خواي رفتار دوستات دوباره ناراحتت كنه؟
دختر: آره، ‌چون هر كي دوستاي خودش رو داره و شبنم هستش كه هميشه باهاش بازي مي كنم.
در چنين سناريويي بسياري از والدين با تصور تسلي دادن و تخفيف ناراحتي فرزندشان به غلط سعي مي كنند تا موضوع را ساده و كم اهميت جلوه دهند و سريع راه حل ساده اي ارائه نمايند ( مثلاً‌ بگويند نگران نباش اونا فردا رفتارشون تغيير مي كنه. يا: به درك!‌برو و دوستاي ديگه اي پيدا كن ). اما يك مادر يا پدر آگاه و خوب ازطريق انتقال پيامهاي همدلي و درك كودك نه تنها باعث تسكين و آرامش نسبي كودك مي شوند بلكه ارتباط صميمانه تر و نزديكتري با فرزند برقرارمي كنند و او را مشتاق ادامه مكالمه و تفكر بر روي موضوع و پيدا كردن راه حل ( هاي ) مناسبي مي كنند. به ادامه سناريو توجه كنيد:
دختر: نمي دانم چي كار كنم؟
مادر: دوست داري به تو كمك كنم تا راه حلي پيدا كني؟
دختر: آره!
مادر: مي توني در مورد احساس و ناراحتي كه رفتار اونا در تو بوجود آورد با مريم و شبنم صحبت كني.
دختر: نه!‌فكر نمي كنم اون كار رو بتونم بكنم. احساس خجالت و كوچيك شدن مي كنم.
مادر: آه!!. مي تونم بفهمم. اين كارخيلي جرات و شجاعت مي خواد. بذاريه خورده ديگه فكر كنيم ( مادر همچنان به نوازش پشت دخترش ادامه داد ).
مادر: راستي!نظرت در مورد ا ين چيه؟: خودت شبنم رو خوب مي شناسي. بعضي موقع ها بدجنس مي شه، چند دقيقه يا يه روز بعدش همون شبنم هميشگي مي شه. ممكنه فردا نيز رفتارش درست بشه.
دختر: اگه نشد چي؟
مادر: راست ميگي. نميشه مطمئن بود. خودت چيزي به فكرت مي رسه:
دختر: نه.
مادر: ببينم!كس ديگه اي هست كه دوست داشته باشي باهاش بازي كني؟
دختر: نه.
مادر: تو زنگ تفريح ديگه چي هست كه ميشه بازي كرد؟
دختر: فقط بسكتبال.
مادر: دوست داري بازي كني؟
دختر: تا حالا زياد بازي نكردم ولي نرگس هميشه بازي مي كنه.
مادر: نرگس هموني كه تو جشن تولدت كتاب... رو آورد؟
دختر: آره.
مادر: من متوجه شدم تو جشن تولدت با هم خيلي خوب بوديد. شايد بتوني ازش بخواي بهت يه كم بسكتبال ياد بده.
دختر: شايد
مادر: عاليه. پس يه راه حل ديگه اي داري
دختر: آره، اين بد نيست ولي اگه نشد چي؟
مادر: مثل اين كه مي ترسي اگه هيچ كي نبود، ‌نمي دوني تنهايي چيكار كني؟
دختر: آره
مادر: هيچ چيزي هست كه بتوني تنهايي بازي كني؟
دختر: منظورت مثلاً‌ طناب بازيه؟
مادر: آره طناب بازي
دختر: بدم نيست. فقط جهت اطمينان ميتونم طنابم رو ببرم.
مادر، ‌آره. اگه هيچ كدوم از راه حل هات كار نكرد، مي توني حداقل طناب بازي كني و مطمئن هستم اگه يكي از همكلاسي هات نيز تو رو ببينه بخواد ملحق بشه و باهم بازي كنيد.
دختر: آره. اين فكر خوبيه.
مادر: چرا نري همين الان طناب رو تو كيفت نذاري كه يادت نره!
دختر: باشه. بعدش مي تونم به نرگس زنگ بزنم ببينم مي تونه فردا بعد از كلاس بياد خونمون.
مادر: فكر عالي ايه.
همچنانكه ملاحظه مي شود، ‌ريشه رفتار كودك ( عدم تمايل به رفتن به مدرسه ) نگراني بوجود آمده در پي اتفاق نامطلوب امروز بوده است و با برقراري يك رابطه و گفتگوي صميمانه و همدلانه، كودك نه تنها به ناراحتي خود واقف گرديد بلكه با كمك توانست راه حل نسبتاً‌ خوبي نيز پيدا كند.
در اكثر موارد با تمركز بر روي رفتار و حالات كودك مي توان وضعيت روحي و احساسي او را تا حدود زياد حدس زد كه خود سرآغاز خوبي براي شروع گفتگو و كمك به كودك مي باشد ( مثلاً‌ امروز يه كم خسته به نظر مي رسي، اتفاقي افتاده؟ يا وقتي مراسم فردا رو گفتم يه مرتبه ابروهات تو هم رفت و... )

2) كمك به بيان و ابراز احساسات:

اكثر كودكان و بسياري از والدين قادر به درك و به زبان آوردن احساس خود نيستند و فقط مي دانند كه يك احساس ناخوشايند و بدي دارند. مطالعات نشان داده اند كه حتي به زبان آوردن احساسات منفي تا حدود زيادي نه تنها موجب تخفيف و تسكين مي شود بلكه فرد را قادر مي سازد تا بر روي علت و راه حل آن نيز تمركز و تفكر كند. بايستي توجه نمود كه افراد ممكن است در هر شرايطي دچار طيفي از احساسات خوب و يا بد شوند ( مثلاً‌ كودكي براي رفتن به يك جشن تولد ممكن است در عين هيجان و خوشحالي كمي مضطرب و نگران نيز باشد ).

3) گذاشتن حد و مرزها و محدوديت ها:

بدون آموزش درست، اولين واكنش كودكان در برابر مسائل و حالات احساسي منفي، رفتارهاي تهاجمي ( زدن ديگري يا
( شكستن اسباب بازي يا بكار بردن كلمات ركيك ) است. كودك بايستي دريابد كه تمامي احساسات و آرزوهايش پذيرفتني است ( از حسادت گرفته تا آرزوي مرگ كسي ) ولي همه رفتارها نه، و اين وظيفه والدين است تا حد و مرزهاي رفتار را بطور واضح و ثابت مشخص و وضع نميدن ( ميدونم چون خواهرت اسباب بازيت رو بدون اجازه برداشته، عصباني هستي. من هم اگه بودم عصباني مي شدم ولي اين درست نيست كه اونو بزني. بجاي اين كار، بهتره چي كار كني؟ يا اشكال نداره به خواهرت كه زودتر ازت اومد صندلي جلو حسادت بكني ولي درست نيست كه حرف بدي بهش بزني. مي توني يه جور ديگه با اين حس ات برخورد كني؟ و... ).

4) مشخص كردن اهداف:

پس از درك احساسات كودك و نامگذاري احساسات و تعيين حد ومرزها نوبت به مشخص كردن هدف دست يافتني در حل مسئله و يافتن پاسخي برايتان سوال مي رسد: حال بايد با اين مسئله چگونه برخورد كنم؟ در بسياري از موارد هدف ساده و كاملا‌ً مشخص است ( مثلاً‌ بازگرداندن اسباب بازي، جلب كردن توجه فلان فرد، تعمير اسباب بازي و... ). اما گاهي پيچيده ( مثلاً‌ انتقام گرفتن يا بكار بستن تمهيداتي براي جلوگيري از مشاجره و زد و خوردهاي بيشتر و... ) گاهي نيز غير قابل حل هستند ( نظير از دست دادن حيوان دست آموز كودك يا اسباب كشي و نقل مكان كردن دوست صميمي و... )، به عبارت ديگر، برخي از مسائل راه حلي ندارند و پذيرش واقعيت ( هر چند تلخ ) و تخفيف ناراحتي به طرق ديگر تنها اقدام ممكن خواهد بود.

5) به فكر انداختن در مورد راه حل هاي ممكن:

اگر چه در اكثر موارد نظرات و ايده هاي والدين صائب و نعمت به شمار مي روند. اما بايست ترتيبي اتخاذ كرد تا كودك خود به فكر افتاده و راه حل هاي ممكن را بيابد. در اين رابطه بايستي توجه داشت كه تا سن 10 تا 13 سالگي كودكان تفكر انتزاعي كامل و پخته اي ندارند و به همين دليل در هر زماني فقط بر روي يك موضوع تمركز مي كند و اگر يك راه حلي به فكرشان رسيد مي خواهند همان را به اجرا بگذارند و بدنبال راه حل هاي احتمالي ديگري نمي روند. براي تقويت چنين توانايي مي توان از بازيهاي نمايشي و ايفاء نقش ( در سنين پايين تر ) و يادآوري موفقيت هاي قبلي در حل مسئله مشابه و
كمك گرفتن از آنها در پيدا كردن راه حل هايي براي مسئله فعلي كمك گرفت. به سناريو زير توجه كنيد.
دختر: من فردا نمي خوام برم مدرسه
پدر : اتفاق افتاده؟
دختر: نه، فردا تمرين و بازي پينگ پنگ داريم و مهسا بازم مي خواد جفت بازيم باشه. ولي ميخوام با زهره بازي كنم.
پدر: مي بينم اين موضوع تو رو مايوس و درمانده كرده.
دختر: آه. درست و حسابي گير كردم.
پدر: چيكار مي توني بكني؟
دختر: نمي دونم. من مهسا رو دوست دارم اما اينكه همش با اون بازي كنم، خسته شدم. مي تونم قبل از اين كه مهسا بياد و بخواد با من بازي كنه سريع برم و دست زهره رو بگيرم و باهم باشيم.
پدر: فكر خوبيه. بايد سريع باشي و فكر مي كنم بتوني. ولي چيز ديگره اي به ذهنت نمي رسه؟
پدر: خوب. بذار يه كم در مورد اين قضيه بيشتر فكر و صحبت كنيم. قبلاً‌ شده همچنين موقعيت ناراحت كننده اي داشته باشي؟
دختر: آره. يه جورايي. مثلاً‌ پگاه هميشه موهام رو از پشت مي كشيد.
پدر: آها. بخاطر دارمش. درمورد اون مسئله و مشكل چي كار كردي؟
دختر: بهش گفتم اين كارش رو يا متوقف كنه يا اينكه ميرم به معلم ميگم.
پدر: كار كرد؟
دختر: آره. ديگه اين كار رو نكرد.
پدر: اون موضوع چيزي در مورد مسئله اي كه الان داري به ذهنت مياره؟
دختر: خوب. مي تونم به مهسا بگم مي خوام بعضي موقع ها با زهره بازي كنم. ولي هنوز دوست اون خواهم بود.
پدر: عاليه. حالا تو دو تا راه حل داري. ميدونستم راه حل هاي مختلف خوبي بفكرت خواهد رسيد.

6) تطابق دادن راه حل ها با ارزش و باورهاي خانوادگي:

پس از پيدا كردن راه حل هاي مختلف، نوبت به عملي و درست بودن هر يك از راه حل ها مي رسد. براي اين منظور بايستي به سوالات زير پاسخ داد:
ـ آيا راه حل ارائه شده منصفانه و اخلاقي است؟
ـ آيا عملي و موثر خواهد بود؟
ـ آيا بي خطر است؟
ـ خودم و فرد مقابل چه احساسي خواهيم داشت؟
براي مثال در سناريوي‌ بالا، به مدرسه فقط براي يك روز كار مي كند و در نتيجه مسئله را حل نمي كند بلكه آن را مخفي و يا به تاخير مي اندازد. از طرف ديگر، مي توان حساسيت و توجه دختر به احساس دوستش ( تو هنوز دوست من هستي ) را با بيان جمله اي نظير« خوشحال هستم كه به فكر دوستت مهسا هستي و مي خواي بهش بگي تو هنوز دوستش خواهي بود‌، تقويت و تحسين نمود.

7 ) كمك به كودك در برگزيدن راه حل مناسب تر:

در اين مرحله بايستي كودك را تشويق نمود تا خود بهترين راه حل ممكن را انتخاب كرده و به مرحله اجرا بگذارد. در اين زمان بيان تجربيات شخصي مشابه موقعيت كودك ( نكات مثبتي كه از تجربه خود بدست آورده ايد، تصميماتي كه از آنها بسيار خوشحال شده ايد، ‌اشتباهاتي كه مرتكب شده ايد و... ) بسيار كمك كننده خواهيد بود. بايستي بخاطر داشته كه كودك از اشتباهات خود درس مي آموزد. لذا اگر حتي مطمئن هستيد كه تصميم و راه حل آنها كار نخواهد كرد واشتباه است ولي خطري در پيش نخواهد داشت، ‌اجازه دهيد آن را امتحان كنند و اگر موفقيت آميز نبود، آنگاه به او كمك كنيد تا راه حل ديگري را برگزيند ( بدون هيچ گوشزد، سرزنش و توبيخ ).

(2) آموزش اداره خشم

خشم قويترين و يكي از مهمترين احساسات و عواطف انسان ( و حيوانات ) است و يك نوع احساس هيجاني طبيعي ( و نه لزوماً‌ سالم ) در برابر شرايط ناخواسته و نامطلوب است. به عبارت ديگر، هر چيزي كه به منزله تهديدي براي جان و سلامتي فرد تلقي شود و يا سدي در برابر نظرات، خواسته ها و يا اميال و نيازهاي فرد ايجاد
كند يا مالكيت، ارزش ها، احساسات و يا حرمت نفس شخص را زير سوال ببرد و يا خدشه دار كند و يا در كل، چيزها بر وفق مراد نباشند باعث بوجود آمدن خشم ( احساس ) و يا عصبانيت ( رفتار خشونت آميز ) در فرد مي شود.
نشانه هاي فيزيكي خشم غالباً‌ به صورت افزايش ضربان قلب، تند تند نفس كشيدن، قرمز شدن پوست ( خصوصاً‌ گونه ها و گوش ها )، تغيير چهره ( اخم كردن و... ) و تنش عضلات ( ا زجمله فشار دادن دندانها به هم، مشت كردن و... ) است. پاسخ و واكنش كودكان ( و بالغين ) در برابر موقعيت و عامل خشم برانگيز بر اساس سطح و درجه بلوغ عقلي، ‌احساسي و آموزه هاي خانوادگي و اجتماعي متفاوت و در يكي از گروه هاي زير ( و يا مجموعه اي از آنها ) قرار مي گيرد:
* سركوب يا انكار:
در اين حالت كودك قضيه را بي ارزش يا كم اهميت تلقي كرده و يا خود را ضعيف و ناتوان تصور كرده و سعي مي كند ازعامل خشم برانگيز دوري كند. اين نوع واكنش در طولاني مدت مي تواند موجب اختلالات روان تني و يا رفتارهاي تهاجمي انفعالي شود و به صورت ناراحتي ها ي جسمي ( سردرد، كاهش تحمل پذيري، اختلال گوارش يا ادراري و... ) و يا بدخلقي، ايراد گيري، عيب جويي افراطي، كينه توزي، حسادت، واكنش تلافي جويانه و يا ديگر اختلالات رفتاري تظاهر كند.
* خشونت و تهاجم:
در اين حالت فرد دست به رفتارهاي تهاجمي ( به كاربردن كلمات ركيك و يا برخورد فيزيكي ) مي زند و درطولاني مدت به فردي عصبي مزاج و حساس تبديل مي شود و دچار مشكلات اجتماعي جدي خواهد شد.
* جابه جا كردن:
فرد ناراحتي و خشم خود را بر سر چيزها ياافراد ديگري كه هزينه كمتري براي او دارند، خالي مي كند ( مثلاً‌ شكستن اسباب بازي و... )
* ابراز و اداره:
در اين نوع كه سالم ترين نحوه برخورد باخشم است فرد به كمك عقل و منطق ( به كمك پدر و مادر يامعلم... ) همراه با جرات و جسارت احساس خود را ابراز كرده و ازحق و حقوق خود دفاع كرده و آن را مطالبه مي كند، ‌بدون اينكه به حقوق و حريم ديگران تجاوز كند.
براي رسيدن كودك به اين سطح از توانايي بايستي نكات زير را به كار بست:
ـ الگوي خوبي براي او باشيد:
پدر و مادر مهمترين الگو هاي آموزشي فرزندانشان هستند. لذا اولين اقدام در آموزش اداره خشم به فرزند، ‌اصلاح آن در خود است.
ـ بدست آوردن آرامش، در زمان اوج احساسات و هيجانات، فعاليت قسمت ادراكي و عقلاني مغز كاهش مي يابد و اولين قدم در اداره خشم، كنترل و پشت سرگذاشتن اين مرحله ( تخفيف علائم فيزيكي خشم ) است. براي اين منظور بايستي به محض مشاهده علايم خشم با ذكراحساس كودك به او گفته شود كه در چنين مواردي بلافاصله يك نفس عميق كشيده و از 1 تا 5 يا 10 ( يا بالعكس ) بشمارد و يا با خود چندين بار بگويد آرام باش يا تغيير موضع و حالت بدهد ( مثلاً‌ چند بار جفت پا بالا بپرد ( يا پاي خود را به زمين بكوبد ) تا اينكه آرامش نسبي خود را بدست آورد.
ـ بكار بردن تكنيك حل مسئله:
پس از آرامش نسبي بايستي روش برخورد با مسائل و مشكلات آموزش داده شود ( به مطالب قبلي مراجعه كنيد ).

نكته:

عامل بسياري از موارد خشم ريشه در باورهاي نادرست ( غلط يا خصمانه پنداشتن نظرات و رفتارهاي متفاوت ديگران ) و خودخواهي و خود محوري دارند و براي كاهش خشم بايستي در اين موارد كار اصولي كرد.

(3) آموزش خويشتن داري ( self regulation & self contirl )

يكي ديگراز توانايي هاي مهم كودكان و بالغين توان در به كنترل در آوردن احساسات و هيجانات ( مثبت ومنفي ) و آني عمل نكردن بر اساس آنهاست. با اين مهارت فرد مي تواند بر حسب شرايط، ‌واكنش و رفتار مناسب از خود نشان دهد و در كل رفتار او در اختيار عقل ومنطق اوباشد و نه احساساتش.
خويشتن داري از همان اوايل كودكي از طريق تقليد حركات، رفتار و گفتاروالدين شروع به شكل گيري مي كند و در اواسط كودكي بخوبي بارور و پخته تر مي شود. بهترين روش براي آموزش خويشتن داري، بازيهاي نمايشي و نقش ايفا كردن ( كودك در نقش ها مختلفي همچون پدر يا مادر، فروشنده، ‌خريدار و... )،
بازيهاي هدفمند و برنامه دار ( نظير بازي آشپزي، رفتن به مسافرت، ساختن چيزي و... ) و بازيهايي كه كودك بايستي خود را كنترل كند ( مثلاً ‌مقاومت در برابر خنداندن توسط حركات خنده دار ديگري، بي حركت ماندن و... ) است. اين نوع بازيهاي بهتراست هر روز يا يك روز درميان و هر بار حداقل نيم ساعت انجام شوند و قواعد و قانونهاي حاكم براين بازيها بايستي محدود و برحسب توانايي كودك و با همفكري او تعيين شوند.

(4) تحمل و تقبل پيروزي و شكست ( روحيه ورزشكاري و جوانمردي )

صحنه زندگي پر از رقابت و مسابقه و پيروزي و شكست است. وظيفه والدين خوب اين است كه به كودك بياموزند نه تنها در مسابقات بلكه در زندگي چگونه برنده و بازنده خوبي باشند. فلسفه واقعي مسابقه بيشترين تلاش خود را كردن و رسيدن به بالاترين سطح توانمندي خود است و برنده واقعي ( پيروز وموفق ) كسي است كه به اين مرحله ا زتوانمندي خود برسد ( صرفه نظر از اينكه نتيجه مسابقه چه باشد ). كودك بايستي بياموزد كه چگونه به برنده شدن خود افتخار كند ولي دچار غرور و تكبر نشود و در مقابل دريابد كه شكست آخر خط نيست، بلكه پله اي براي موفقيت هاي بعدي است.

براي رساندن كودك به اين سطح از آگهي و باور بايستي نكات زير را رعايت نمود:
* هرازگاهي نيز برنده باشيد:
اگر چه برنده شدن فرزند در بازيها اعتماد به نفس اش را افزايش مي دهد ولي هرازگاهي اجازه دهيد او نيز بازنده شود. در زمان برنده شدنتان بگوييد من خوش شانس بودم و به او بگوييد تلاش و بازي خوبي كرد. در زمان بازنده شدنتان به او تبريك بگوييد و ابراز كنيد كه در نوبت بعدي تلاش بيشتري خواهيد كرد.
* بجاي برنده شدن به بازي تمركز و توجه كنيد:
در بازيها و مسابقات به جاي اين كه بدنبال برنده و بازنده باشيد بر روي بازي و فعاليت توجه كنيد و از او بپرسيد كه آيا از آن لذت برده است و اوقات خوبي داشته است؟
* هدف از بازي و مسابقه را يادآور شويد:
به خودتان و او يادآور شويد كه اولين و مهمترين دليل بازي ومسابقه نه افتخار آفريني براي كسي بلكه تلاش حداكثري و داشتن اوقات خوبي و لذت بردن از آن است.
* ديگران را مقصر شكست ندانيد:
در مسابقاتي كه فرزندمان شركت مي كند و شما حضور داريد ( وحتي در زمان مشاهده مسابقه اي در تلويزيون ) به داور، مربي و ساير بازيگران اعتراض نكنيد و به كودك بياموزيد كه در طول مسابقه شكايت ديگران را نكند و آنرا به زمان استراحت و در خلوت خصوصي گروه موكول كند.
* از تمسخر و تحقير بازنده و حريف خودداري كنيد:
به فرزندتان بياموزيد كه هيچگاه حريف و بازنده را مورد تمسخر و تحقير و بدگويي قرار ندهد و در صورت مواجهه با چنين رفتاري از طرف حريف آن را ناديده بگيريد و با تلاش بيشتر خود از آنچه كه انجام مي دهد لذت ببرد.
* از يكديگر تشكر و قدرداني نماييد:
به كودك بياموزيد كه در پايان يك بازي و مسابقه با ديگران دست دهد و از بازي خوبي كه با هم داشته اند ابراز خشنودي نمايد.

(5) مقابله با تمسخر و دست انداخته شدن

تحقير وتمسخر مي تواند اثرات بسيارمنفي برحرمت نفس و اعتماد به نفس افراد بگذارد و اين مسئله بدليل موقعيت و مرحله تكاملي در ميان كودكان ( خصوصاً‌ سنين راهنمايي ) نسبتاً‌ شايع بوده و بايستي كودك را براي مقابله درست با آن آماده كرد:
ـ به كودك توضيح دهيد كه تمسخر، ‌توهين و تحقير تجاوز به حقوق ديگران و غير مجاز است و افرادي دست به چنين كاري مي زنند كه خود در درون احساس حقارت و كم ارزشي مي كنند و براي تخفيف چنين احساسي از اين حربه استفاده مي كنند.
ـ از طريق بازيهاي ايفاء نقش، طريقه برخورد با چنين بدرفتاري بطور عملي آموزش داده و تمرين شود.
ـ به كودك توضيح دهيد كه هدف فرد متخاصم يا فحاش بر آشفته كردن و يا ترساندن طرف مقابل است و معمولاً‌ بهترين واكنش رفتاري در برابر چنين افرادي بي توجهي و ناديده گرفتن آنهاست و خشمگين شدن يا ترس باعث جريحه دار تر شدن متخاصم مي شود.
ـ به كودك بياموزيد كه در اين شرايط با قامت و ظاهري جدي و صدايي قوي و استوار از فرد متجاوز بخواهد كه عمل خود را متوقف كند.
ـ گاهي شوخ طبعي مي تواند بسياركمك كننده باشد ( مثلاً‌ اگر فردي براي تمسخربگويد« زرشك »مي توان گفت: « آبش خوشمزه ترو... ).
ـ به كودك بياموزيد كه در پاسخ به فرد متخاصم و متجاوز كاربرد كلمات زشت و يا رفتار مشابه آن شخص نه تنها تاثيري نخواهد داشت بلكه خود راهم شان او قرار مي دهد.
ـ اگر شخص رفتار خود را تكرار كرد وادامه داد حتماً‌ آن را با والدين خود در ميان بگذارد.

(6) مقابله با قلدري و زورگويي

اذيت و آزار و زورگويي اختلال رفتار بسيارجدي بوده و مي تواند تاثيرات منفي بسيار شديد و گاهي ماندگار بر روي قرباني به همره داشته باشد. زورگويي مي تواند به صورتهاي زير باشد:
ـ اذيت و آزار فيزيكي يا كلامي ( از جمله ناسزا، ‌دشنام، شايعه پراكني، ‌غيبت و ادا و شكلك در آوردن و... )
ـ تهديد و ارعاب ( به هر شكل و محتوي )
ـ گرفتن و يا صدمه رساندن به وسايل شخصي فرد
ـ وادار كردن فرد به انجام كاري كه تمايلي ندارد.
ـ دور نگه داشتن و يا طرد فرد از جمع و فعاليت گروهي معمولي
اگرچه درميان دوستان گاهي كلمات نامناسب بكار برده مي شود و حتي سر به سرگذاشتن و دست انداختن وجود دارد ولي برخلاف زورگويي رابطه قوي و ضعيف و تسلط و سلطه پذيري و سوء استفاده و نيت و قصد منفي وجود ندارد. كودكاني كه در مدرسه ( و يا محله ) مورد زورگويي قرار مي گيرند و خصوصاً‌ كودكان خجالتي معمولاً‌ آن را با كسي در ميان نمي گذارند ( خصوصاً‌ اگر با والدين رابطه نزديك و صميمي نداشته باشند ) و در صورت وجود يك يا چند عادات زير بايستي به فكر مورد زورگويي قرار گرفتن كودك بود:
ـ عدم تمايل كودك به رفتن به مدرسه يا فرار از مدرسه
ـ عدم تمايل كودك به انجام برخي از امور معمولي قبلي ( نظير عدم تمايل به استفاده از اتوبوس براي رفتن به مدرسه و... )
ـ تغيير رفتار، خلق وخو و حالات رواني كودك ( در خود فرو رفتن، نگراني، بهانه گيري، كاهش انرژي اختلال خواب يا اشتها و... )
ـ وجود آثار ضرب و جرح بر بدن و لباس
ـ در خواست اي غير معمول ( افزايش نياز به پول توجيبي )
ـ افت تحصيلي
* علل زورگويي و اذيت و آزار:
عوامل مختلف خانوادگي، فردي و اجتماعي ( جو حاكم بر مدرسه ) در بروز زورگويي نقش ايفاء مي كنند:

الف ) علل خانوادگي:

الگوهاي پرورشي سخت گيرانه و نيز سهل گيرانه، عدم وجود روابط صميمي و مهربانانه ميان اعضاء خانواده، پرخاشگري و تهاجمي بودن هر يك از والدين و تنبيه فيزيكي مي تواند منجر به بروز اين اختلال رفتاري در كودك شوند.

توجه:

كودك زورگو و پرخاشگر در خارج، خود قرباني زورگويي و خشونت در منزل است.

ب) علل فردي:

‌كودكان پرجنب و جوش با رفتارهاي آني و لحظه اي و غالباً‌ تنومند ( در مقايسه باهم سن و سالان خود ) بيشتر دچاررفتارهاي خشن و پرخاشگرانه مي شوند.

پ) علل اجتماعي ( مدرسه ):

ساختار قوانين و ميزان نظارت حاكم بر محيط مدرسه و قوانين و باورها و هنجارهاي اجتماعي نقش بسيار زيادي در بروز با پيشگيري از زورگويي دارند.

كمک به كودك:

برخلاف تصور عامه كه زورگويي و كشمكش ميان كودكان و نوجوانان رامسئله طبيعي ومرحله تكاملي گذار در كودكان در نظر مي گيرند، اين موضوع يك نوع اختلال رفتاري بسيار مهم و جدي بوده و بايستي بلافاصله اقدام مناسب به عمل آيد. كودك قرباني معمولاً‌ بدليل احساس گناه، شرم، قصور و يا
ترس چيزي به زبان نمي آورد و شما ( و اوليا و مربيان مدرسه ) بايستي به محض مشاهده نشانه هايي، ترتيبي اتخاذ كنيد تا زمينه و تمايل او براي گفتگو بوجود آيد. مشاهده وضعيت مشابهي ( برنامه تلويزيوني يا در زندگي روزمره ) و يا ذكر خاطره مشابهي از دوران كودكي، خود زمان مناسبي براي طرح اين مسئله است. سوالاتي نظير« تو در اين مورد چي فكر مي كني؟ »يا « بنظرت اون فرد چيكارمي تونه بكنه؟ شروع هاي خوبي هستند كه مي توانند با سوالات بعدي همچون« تا حالا شاهد چنين موضوعي بودي؟ »يا « تا حالا چنين اتفاقي براي تو هم افتاده؟ »همره باشد.
در چنين ارتباط و گفتگويي نبايستي خود را عصباني و نگران نشان داد بلكه بايد با حفظ آرامش و درايت، ناخرسندي خود را از اتفاق افتاده بيان كرده و به كودك ابراز كرد كه اشتباه و قصوري از او رخ نداده و رفتار شخص خاطي است كه بسيار زشت و ناپسند بوده و شما حامي او خواهيد بود و مي توان قضيه و مسئله را بدرستي حل كرد.
بر حسب مورد، نحوه برخورد متفاوت و به قرار زير است:
ـ اگركودك مورد اذيت و آزارقرار گرفته باشد: از طريق صحبت با كودك و يا دوستان او اطلاعات لازم را بدست آوريد ( كي، كجا، چطور، ‌چندين بار و... ) و با معلم و در صورت لزوم ناظم يا مدير مدرسه موضوع را در ميان بگذاريد. از رو در رو كردن كودك با فرد خاطي خودداري كنيد و موارد زير را به كودك انتقال دهيد:
ـ عصباني شدن يك واكنش طبيعي است ولي اين مسئله همان چيزي است كه فرد زورگو مي خواهد. در ضمن، گريه كردن يا ترس ( از جمله فرار كردن ) باعث مي شود تا فرد زورگو احساس قدرتمندي بيشتري كند. لذا به كودك بگوييد كه در اين موارد بايستي خونسردي خود را حفظ كند و با صلابت و بدون دويدن خود را ازمحل دور كند. تلافي و مقابله به مثل كردن مي تواند باعث بدتر شدن موضوع و درگيري فيزيكي و جراحت يك يا دو طرف شود. به او توضيح دهيد كه چنين عملي نه نشانه ضعف بلكه نشانه درايت و هوش بيشتر است ( فرار عاقل از نادان بهتر از غلبه بر آن است ).
ـ گاهي با گرفتن قيافه اي جدي و نگاه چشم در چشم و بيان توقف اذيت و آزار، فرد خاطي عمل خود را متوقف مي كند ( از پوزخند زدن، مسخره كردن و يا بكار بردن كلمات زشت خودداري كند ).
ـ در اولين فرصت ممكن موضوع را با يك فرد بالغ مطمئن ( معلم، ناظم و... ) در ميان بگذارد ( خصوصاً‌ اگر درگيري فيزيكي رخ داده باشد. )
ـ از قرار گرفتن در موقعيت و مكانهاي بروز زورگويي و درگيري تا حد امكان دوري كند.
ـ در صورت امكان سعي كند با دوست يا دوستان و يا گروه خود باشد و از تنها ماندن دوري كند.
ـ گاهي همراهي دوست يا خواهر/برادر بزرگتر يا تنومند تر و درصورت لزوم متوقف كردن فرد زورگو و پرخاشگركمك كننده خواهد بود.
ـ اگر واقعه در مدرسه رخ داده باشد بايستي قضيه بامعلم، ناظم و يا مدير مدرسه در ميان گذاشته شود و از آنها خواسته شود تا محيط امني براي دانش آموزان بوجود آورند و اگر قادر به اين كار نيستند، مدرسه فرزندتان را تعويض كنيد.
ـ خود را با كودك زورگو و يا والدين او درگير نكنيد ( مگر اينكه هيچ انتخاب ديگري نداشته باشيد ).
ـ برداشت و نظر هم سن و سالان براي كودك بسيارمهم است و بايستي از هرنوع رفتار و گفتار درحضورهم سن و سالان و مجامع عمومي كه بوي ناز پروري و توجه بيش از حد و يا بچه ننه بودن را بدهد خودداري كرد ( حمايت و تحسين در حد معمول و ابراز محبت در خلوت خصوصي ).
ـ از طريق بازي نمايشي نحوه برخورد با مسئله را به او آموزش دهيد.
ـ اگر قرار باشد فقط يك اقدام كارساز باشد آن يك چيز تقويت حرمت نفس مثبت و اعتماد به نفس كودك است. دراين زمينه خاص، يكي از اقدامات خوب، ‌درگير كردن كودك در يك فعاليت ورزشي و هنري و ثبت نام او در يك كلاس آموزش دفاع شخصي ( و نه لزوماً‌ رزمي ) است.
اگر كودك شاهد زورگويي و اذيت باشد، به كودك خود بياموزيد كه در حد توان خود از مظلوم حمايت و با ظالم مقابله كند و اگر مي ترسد و يا تصور مي كند كه اقدامش موثر نخواهد بود از دوستان يا يك فرد بالغ قابل اعتماد درخواست كمك نمايد واز گروه هايي كه ديگران را مورد اذيت و آزار قرار مي دهند، خارج مي شود ( حتي اگر از حمايت محروم شود ).
ـ اگر فرزند شما مرتكب زورگويي و پرخاشگري شده است: اگر متوجه چنين رفتاري از طرف فرزندتان شديد آن را نه يك ويژگي مثبت و زرنگي و قدرت او بلكه نوعي اختلال جدي رفتاري در نظر بگيريد كه در صورت عدم اصلاح ميتواند در آينده نه چندان دور به ترك تحصيل‌، اعتياد، ‌بزهكاري و يا جرايم جنايي بيانجامد ( در اكثر موارد ) :
ـ موضوع را با معلم، ناظم و يك مشاوره آگاه و با تجربه در ميان بگذاريد و نظرات آنها را جويا شويد.
ـ مشكلات و عوامل زمينه ساز خانوادگي رام مرتفع كنيد ( اصلاح تنش هاي خانوادگي، حذف خشونت در روابط خانوادگي، برقراري روابط انساني ميان اعضاء خانواده، حل منطقي مسائل و اختلافات و نه زور آزمايي و... ).
ـ پيوند عاطفي ميان خود و فرزندتان را اصلاح كنيد ( مهر و محبت بي قيد و شرط و وضع قوانين و مقررات عاقلانه و منصفانه و... ).
ـ هيچگاه از تنبيه فيزيكي استفاده نكنيد، بلكه با وضع مقررات درست ( و ازجمله عواقب تمرد از آنها ) رفتار قابل قبول و غير قابل قبول رامشخص كنيد ( مي توان خشمگين شد ولي رفتار خشونت آميز و پرخاشگرانه غير قابل تحمل خواهد بود و با عواقب مشخصي همچون محروميت موقت از امتيازي همراه خواهد بود ).
ـ تمامي تمهيدات لازم براي تقويت حرمت نفس و اعتماد به نفس فرزندتان را بكار ببنديد.
ـ فيلم و بازيهاي خشن را از صحنه زندگي كودك خارج كنيد.
ـ راه و روش برخورد صحيح و حل مسائل را به كودك آموزش دهيد.
ـ رفتار خوب و درست كودك را مورد تشويق و تحسين قرار دهيد.
ـ نقش و جايگاه مربيان و مسئولين مدرسه: مهمترين وظيفه مسئولين و مربيان مدرسه تامين محيطي امن و با كمترين تنش براي رشد اجتماعي و تحصيلي دانش آموزان است و توجه به نكات زير مي تواند بسيار كمك كننده باشد:
ـ در زمان ثبت نام، قوانين و مقررات حاكم بر مدرسه و اصول پيشگيري و برخورد با مسئله زورگويي و وظايف والدين و دانش آموزان به صورت مكتوب به آنها داده شود.
ـ در اولين نشست همگاني اولياء و مربيان و نيز بطور جداگانه با دانش آموزان كل مدرسه و با دعوت از يك كارشناس و يا روانشناس آگاه نحوه پيشگيري و برخورد با اين مسئله و وظايف و مسئوليت تك تك دانش آموزان ارائه شود.
ـ كودك آزار ديده را مورد حمايت قرار داده و او را به خاطر جمع كنيد كه تمام تمهيدات لازم براي جلوگيري از وقوع مجدد آن را بكارخواهيد بست و هويت او محفوظ خواهد ماند.
ـ از رو در رو كردن صدمه ديده با كودك خاطي خودداري كرده و از منابع اطلاعاتي متعدد نام ببريد. ( مثلاً‌ چندين نفر شاهد ماجرا بوده و گزارش داده اند ).
ـ به كمك ساير دانش آموزان و مربيان تمامي اطلاعات لازم و كامل را در مورد اتفاق رخ داده شده بدست آوريد.
ـ بلافاصله كودك خاطي را بازخواست نموده و عواقب تكرار اين مسئله كه مي تواند حتي اخراج از مدرسه باشد را به او گوشزد كنيد و با والدين او ترتيب يك نشست و گفتگو را بدهيد.
ـ بدون اصلاح جو و فضاي حاكم بر خانواده كودك زورگو و پرخاشگر، هر تلاش و اقدام ديگري اثرات موقتي خواهد داشت. لذا مشاوره خانوادگي و تربيتي جزو ضروريات است.
ـ والدين كودك آسيب ديده رامطلع كنيد و راهنمايي هاي لازم را انتقال دهيد و اقداماتي راكه به اجرا گذاشته ايد به اطلاع آنها برسانيد.
ـ ظرف دو سه روز بعد با كودك صدمه ديده گفتگوي مجددي داشته باشيد و از امنيت و راحتي او اطمينان خاطر پيدا كنيد و رفتار كودك خاطي را تحت نظر مداوم خود قرار دهيد.
ـ كودكان را تشويق كنيد تا حامي يكديگر در برابر فرد زورگو و خلافكار باشند ( و نه تماشاچي ) و عمل آنها را مورد تاييد و تحسين قرار دهيد.

(7) آموزش نحوه ي برخورد و كنار آمدن با طرد شدن

احساس تعلق داشتن به گروه و جمع و دوستي ازنيازهاي اساسي براي سلامت رواني و شخصيتي انسان است ( خصوصاً‌ براي تقويت حرمت نفس، بارور شدن توانمندي ها و قابليت ها، مقابله با احساس تنهايي ) و هسته اوليه آن با پيوند عاطفي
امن ميان والدين و كودك در دو سال اول تولد شكل مي گيرد و در سنين بعدي با روابط بين فردي و دوستي رشد مي يابد و در سنين راهنمايي و دبيرستان احساس تعلق به گروه به شديدترين سطح خود مي رسد.
احساس دفع و طرد شدگي بسيار دردناك ومخرب بوده و گاهي عواقب و اثرات آن مي تواند تا آخر زندگي فرد باقي بماند ( اگر والدين بدرستي با آن برخورد نكنند ) و اكثر كودكان و بالغين چنين موقعيت و حالاتي را هراز گاهي تجربه مي كنند ( عدم تمايل خواهر يا برادر براي بازي با او، عدم بازي دادن همكلاسي ها، ‌عدم دعوت به جشن تولد و... ) علل مختلفي در طرد كودك توسط همسالان نقش ايفاء مي كنند كه مهمترين آنها عبارتند از: خصوصيات ظاهري كودك ( نظافت، لباس، وزن، نژاد، رنگ پوست، ‌معلوليت جسمي و... )؛ رفتار و عادات كودك ( لكنت زبان، ‌حركات و رفتارهاي نامتناسب با جنسيت، ‌... )؛ ‌زمينه هاي اقتصادي يا قومي كودك؛ ‌مهارتهاي اجتماعي كم ( خصوصاً‌ عدم توانايي در درك احساسات ديگران و واكنش مناسب نشان دادن )؛ برخي از ويژگيهاي شخصيتي منفي ( خشونت و عصبي بودن، تدافعي بودن، مضطرب و حساس بودن و... ) و خجالتي بودن.
اگر كودك براي بازي بادوستانش بيرون مي رود ولي مدت كوتاهي يا گريان بر مي گردد، يادوستانش ديگر بااو تماس نمي گيرند، يا ابراز مي كند كه دوست ندارد به مدرسه برود و يا به كرات تمارض مي كند بايستي به فكر طرد و دفع كودك توسط دوستان ياهمسالانش بود. برخورد هاي لازم براي چنين تجربياتي عبارتند از:
* با او ابراز همدلي كنيد:
اولين و مهمترين قدم، درك احساس كودك و ابراز همدلي است. هيچگاه با تصور كمك به كودك احصاص و ناراحتي او را كوچك و بي اهميت تلقي نكنيد و جملاتي نظير« اون ( اونا ) كي هستش كه اصلاً‌ ناراحت بشي »يا « اون چيزه مهمي نيست كه خودتو ناراحت مي كني »بكار نبرديد. فقط و فقط احساس او
را با كمك و لحن همدلانه مشخص و تاييد كنيد. مثلاً‌ »معلمومه خيلي ناراحت و مايوس شدي كه به جشن تولد دعوت نشدي »
* گفتگوي دروني منفي او را اصلاح كنيد:
در پي چنين وقايعي بسياري از كودكان ( خصوصاً‌ كودكان خجالتي )، در درون خود را مقصر دانسته و سرزنش مي كنند و احساس دوست نداشتني بودن مي كنند. از بكار بردن جملاتي كه باعث تشديد چنين درك و باوري دراو مي شوند، خودداري كنيد ( مثلاً‌ چي كار كردي كه تو رو دعوت نكرد؟ ) كودك ممكن است جملاتي نظير« هيچ كي ( يا اونا ) منو دوست نداره »يا « من غير عادي هستم »به زبان آورد. در اين موارد به كودك متذكرشودي كه چنين نتيجه گيري درست نيست زيرا فلاني و فلاني و... تو رو دوست دارند يا « اونايي كه تو رو خوب مي شناسند دوستت دارند »يا « غير عادي و عجيب و غريب اين هستش كه ديگران رو مسخره كني و... »به كودك توضيح دهيد كه چنين اتفاقي مي تواند دلايل بسيار زيادي داشته باشد. مثلاً‌ تكميل بودن گروه براي بازي يا عدم امكان متوقف كردن بازي يا فعاليت يا نياز به داشتن هنر و مهارتي و يا حتي ناراحتي يا حسادت فرد يا افرادي و... از كودك بپرسيد كه خودش دليل آن را چه مي داند و اگر واقعاً‌ رفتار نادرستي از او سرزده مي توان به او آموزش داد كه اشتباه خود را بپذيرد و براي جبران با معذرت خواهي از طرف مقابل، ‌رفتار خود را اصلاح كند. اگر تجربه مشابهي در روابط خود داريد و توانستيد با آن بدرستي برخورد كنيد، بيان آن خالي از فايده نخواهد بود.
* يادآوري توان محدود و عدم امكان كنترل برخي از چيزها:
به كودك توضيح دهيد كه بسياري از چيزها خارج از كنترل ماهستند ( مثلاً‌ رنگ پوست، قد، ‌محدود بودن افراد شركت كننده در يك مسابقه، ‌رفتار نامناسب كسي و... ) و بايستي آنها را بپذيريم و در مقابل بهترين تلاش مان را در مورد چيزهايي كه تحت كنترل و تاثير ماهستند انجام دهيم ( تمرين، ‌رفتار درست، پايداري و... )
* تفاوتها را متذكر شويد:
به كودك توضيح دهيد همانطور كه حتي ميان اعضاء خانواده تفاوت وجود دارد افراد در سليقه ها، ‌آرزوها، ارزشها، ‌نظرات و عقايد نيز باهم بسيار متفاوت هستند و برخي از افراد با هم جوش نمي خورند و عدم تمايل فردي به
برقراري ارتباط يا دوستي و غيره به منزله بد بودن طرف مقابل نيست و فقط تفاوت در سليقه و ذائقه وجود دارد.
* به او كمك كنيد تا راه حلي پيدا كند:
در چنين تعامل و گفتگويي بايستي علاوه بر چراغ انداختن بر روي مسئله و آشكار كردن واقعيت ها، به كودك كمك نمود تا راه حل هاي مناسبي براي آن پيدا و انتخاب كند ( به نظرت حالا چي كار مي توني بكني تا ناراحتي ات كمتر بشه؟ )
* مهارت هاي اجتماعي را به او آموزش دهيد:
نحوه صحيح ملحق شدن به گروه، ‌شروع ارتباط، حفظ و نگهداري رابطه، پايبندي به رابطه، حمايت از يكديگر، روحيه ورزشكاري داشتن و رازداري را به او آموزش دهيد. ( به مطالب ديگر اين فصل مراجعه كنيد ).
* اعتماد به نفس او را تقويت كنيد:
تمامي اقدامات لازم براي ارتقاء حرمت نفس و اعتماد به نفس او را بكارببنديد ( به مبحث مربوطه مراجعه كيند ).

(8) آموزش ابراز وجود و جرأت و جسارت

از نظرتعريف به توانايي درابرازنظر و درخواست و ايستادن براي حفظ حرمت و طلب حق و حقوق خود بدون تجاوز به حريم و حق و حقوق ديگران جرات و جسارت گفته مي شود. يكي از مشكلات اصلي افراد كمرو و خجالتي كمبود جرات و ابراز وجود است. براي پرورش و تقويت چنين ويژگي رعايت نكات زير كمك كننده خواهد بود.
* او را با حق و حقوقش آشنا كنيد:
در هر جامعه اي چه كودكان و چه بالغين داراي يك سري حق و حقوق اوليه انساني هستند و پدر و مادر ( و مسئولين جامعه ) بايستي در بطن زندگي آنها را به فرزندان خود منتقل كنند كه مهمترين آن ها عبارتنداز:
ـ با احترام و حرمت بااو برخورد شود. هيچكس حق ندارد ديگري را مورد تحقير، سركوفت و تمسخر قرار دهد و به او بي احترامي كند و يا دراو احساس گناه حماقت و ناديده گرفته شدن بكند ( مگر اين كه طرف مقابل به حريم و حرمت فرد تجاوز نمايد )
ـ هر انساني حق دارد كه اشتباه كند ولي بايستي نتايج و پيامدهاي آن را نيز بپذيرد و مسئوليت آن را خود به عهده بگيرد.
ـ هر فردي مي تواند بدون اين كه احساس گناه يا خود خواهي بكند، به خواسته ديگران جواب رد دهد و نه بگويد.
ـ در زندگي خصوصي خود، فقط در برابر تعداد محدودي از افراد مي تواند پاسخگو باشد ونه هيچكس ديگري ( خود، ‌والدين، خواهر، و برادر وگاهي اعضاء بسيار نزديك خانواده از جمله همسر ).
ـ فرد مي تواند بدون اين كه احساس بدي بكند، ‌نظر خود را عوض كند ( اول بستني ميخواستم ولي حالا مي بينم شكلات مي خوام؛ ‌فكرمي كردم بچه نمي خوام ولي حالا با هر قيمتي مي خوام بچه دار شوم و... )
ـ حق دارد خواسته خود راابراز كند ( و درنظر دارد كه طرف مقابل حق دارد جواب رد بدهد ).
ـ شنيده شود و جدي گرفته شود
ـ بدون اين كه احساس بدي بكند اگر موضوعي را متوجه نمي شود، ‌آن را ابراز كندو درخواست توضيح و اطلاعات بيشتر كند.
* به او بياموزد كه قرار نيست همه او را دوست داشته باشند:
بايستي كودك متوجه اين موضوع شود كه قرار نيست با همه دوست باشد و همه او را دوست داشته باشند و يا همه را از خود راضي نگه دارد. همين كه با ديگران دوستانه و محترمانه رفتار كند كافي است و داشتن چند دوست خوب و نزديك و صميمي كافي است.
* قرار نيست كامل و بي عيب و نقص باشد:
كودك بايستي دريابد كه هيچ انساني كامل نيست و هر كسي داراي توانايي ها و ضعف هايي است و در زندگي همين كه تلاش كند بهترين خود باشند كافي است و اشتباه و شكست آخر دنيا نيست و ما از طريق اشتباهات خود به كمال و موفقيت مي رسيم.
* مسائل و حوادث را شخصي نكند:
برخي از كودكان ( خصوصاً‌ افراد خجالتي ) هر نوع اشكال و خراب شدن كارها و وقايع ناخوشايند را به خود گرفته و خود را
مقصر مي پندارد ( مثلاً‌ جدا شدن پدر و مادر، ‌تصادف رانندگي، خراب شدن غذا و... ). به كودك بايستي توضيح داده شود كه ما بر روي بسياري از چيزها كنترل و اثري نداريم و بايستي بدون مقصر خواندن كسي واقعيت راهمانطور كه هست پذيرفت و اگر كاري از دستمان بر مي آيد ومسئوليت و وظيفه ما نيز هست، تلاش خود را نماييم و بيش از توان خود هم توقع و انتظار نداشته باشيم.
* چگونه از پيامهاي « من »استفاده كند: بايستي از طريق تمرين ( خصوصاً‌ بازيهاي نمايشي ) در شرايط و موقعيتهاي نامناسب با ديگران به كودك آموزش داد تا نظر و احساس خود وعلت و چرايي آن را از طريق بكار بردن جملات اول شخص با حفظ آرامش و با جديت و صلابت ابراز كند. چند مورد از اين موقعيتها و ابراز خود به قرار زير هستند:
ـ كودك مورد بي محلي دوستش قرار مي گيرد: « من دلم مي گيره ( احساس ) وقتي نمي خواي با من صحبت كني ( عامل ). چون فكر مي كردم با هم دوست هستيم ( چرايي ).
ـ به كودك گفته مي شود كه بايستي شكلاتش ( يا مدادش و... . ) را بدهد درغير اينصورت مورد اذيت قرار نخواهد گرفت: « من از اين كه تهديد مي كني عصباني هستم و كسي حق نداره به زور از كسي چيزي بخواد ».
ـ دوست كودك با سر به سر گذاشتن يا خواسته اي نابجا موجب اختلال در كار او مي شود: « من احساس درماندگي مي كنم چون رفتارت باعث هواس پرتي من مي شه و نمي تونم كارم رو انجام بدم ».
ـ دوست او اعتياد پدرش را به ديگران بيان مي كند: « من احساس تأسف و ياس مي كنم كه اعتياد پدرم رو به ديگران ميگي. چون فكرمي كردم ميشه به تو اعتماد كرد ».
ـ كودك مورد تمسخر وريشخند وقرار مي گيرد: « من احساس شرم و خجالت مي كنم وقتي به من مي خندي و خنديدن به ديگران كار درستي نيست ».
* خواسته خود را بيان كند.
بتدريج بايستي به كودك آموزش داد كه علاوه بر ابراز احساس و علت چرايي آن، ‌خواسته خود را نيز بيان كند. نظير:
از كودك خواسته مي شود كه از بازي خارج شود يا اجازه بازي با هم داده نمي شود: « من خيلي ناراحت مي شم نمي خواي با من بازي كني. چون وقتي تو مي خواي بازي كني من قبول مي كنم. من مي خوام باهات بازي كنم »
ـ به كودك ناسزا و حرف زشت زده مي شود: « من خيلي عصباني مي شم وقتي فحش ميدي. چون من به تو يا كسي ديگه حرف زشت نمي زنم. ازت مي خوام كه اين كارت رو متوقف كني ».
ـ ديگري وسيله امانت داده شده را پس نمي دهد: من ناراحت هستم كه چيزي كه به تو امانت دادم، پي نميدي. من الالن خودم اونو نياز دارم ( يا هديه تولدم هستش، يا... ) و ازت مي خوام كه اونو پس بدي.
ـ كودك مثلاً‌ بدليل نمره پايين گرفتن مورد تمسخر يا دست انداختن مي شود: وقتي منو دست ميندازي يا مسخره ام مي كني دل سرد وغمگين مي شوم چون من بيشترين تلاشم رو مي كنم ( يا مريض بودم ) و مي خوام كه دست از مسخره كردن برداري. بتدريج به كودك آموزش دهيد كه حتي در ابراز احساسات خوب و مثبت خود نيز ازاين گونه پيامها استفاده كند ( مثلاً‌ « ازا ين كه بعد از مدرسه مي خواي با هم بازي كنيم خيلي هيجان زده و خوشحال هستم. چون ميدونم بهمون خيلي خوش ميگذره » ).
* الگوي خوبي براي او باشيد:
كودكان ضبط صوتهاي بسيار قوي و حساسي هستند و آنچه را كه مي بينند و مي شنوند ( خصوصاً‌ از والدين خود ) درون ذهن و حافظه خود ضبط مي كنند و از آنها به عنوان الگو استفاده مي كنند. در خانواده اي كه اصول تربيتي مستند و ديكتاتوري حاكم است معمولاً‌ كودك يا فردي ضعيف و توسري خود بار خواهد آمدو يا پرخاشگر و مهاجم. ميگنا دات آي آر، بايستي آن روز را كه فرزندمان شروع به نه گفتن به ما مي كند و در برابر حق و حقوق خود مي ايستد جشن بگيريم و نه اين كه فكر كنيم فرزندمان خيره سر و ياغي شده است. اگر تصميم و رفتار كودك برخلاف ميل و اشتياق ما است ولي بر خلاف قواعد و اصول مهم نيست آن را بايد به فال نيك گرفت و فقط با ذكر نظر و عقيده خود، به نظر و تصميم او احترام گذاشت ( حتي اگر بدانيم صد درصد اشتباه خواهد بود ). مثلاً‌ زماني كه كودك اشتها
ندارد و يا به غذايي يا انجام كاري غيرضروري علاقه اي ندارد بايستي به او اصرار كرد. اما بايستي دربرابرآن درسته ازقواعد و مقررات مهم خانواده با ثبات و سرسخت بود. كودك كه از طريق مقررات و قوانين باثبات و درعين حال درست، منطقي و منصفانه با حق و حقوق خود آشنا شده ودر مطالبه آنها استوار و صبور خواهد شد. بايستي هر اقدام و رفتار جسورانه ( و نه پرخاشگرانه ) كودك مورد تأييد، ‌تشويق و تحسين قرار گيرد.

توجه:

با آموزش نحوه ابراز وجود و نظر خود، اعتماد به نفس كودك افزايش يافته و جسورتر مي شود و جلوي بسياري از زورگويي هاي همسالان خوبخود گرفته مي شود.

نكته:

از فرزندتان بيشتر ودور و بر كودكان رياست طلب و سلطه جو است. فرصتهايي بوجود آوريد كه با دوستان و همبازيهايي كه كمتر چنين ويژگي را دارند باشد تا اين توانايي در او تقويت شود و بتواند خودش باشد. براي كودكان خجالتي و كمرو بهتر است در هر نوبت بيش از يك همبازي يا دوست براي بازي دعوت نشود.


منبع مقاله :
سادتيان، سيد اصغر؛ (1389)، کمرويي، خجالت، ترسويي، اضطراب، و ترس از مدرسه، جسارت، ابراز وجود، ترس از سخنراني، اضطراب اجتماعي، مهارتهاي اجتماعي در کودکان نوجوانان و بالغين، نشر انتشارات ما و شما، چاپ دوم


کد مطلب: 27759

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/note/27759/علل-درمان-کمرويي-خجالت-اضطراب-اجتماعي-كودكان

میگنا
  https://www.migna.ir