Empathy Vs Sympathy
تفاوت همدلی و هم دردی + فيلم
گاهی اوقات بدون آنکه خودتان بخواهید با دوستان و نزدیکانتان همدردی میکنید، گاهی هم احساس میکنید در حال همدردی با او هستید اما در واقع عمل شما نوعی همدلی محسوب میشود. درست است که مهم احساسات خوشایندی است که انتقال میدهید اما دانستن جزئیات این احساسات به شما کمک میکند، بهتر از همیشه عمل کنید. اگر بدانید هر کدام از این دو احساس چه ویژگیهایی دارند، سعی میکنید از این پس به شیوه بهتری با دیگران ارتباط برقرار کنید.
همدلي و همدردي اغلب ما زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم همواره افكار، آرزوها، تمايلات، نگرانيها و ترسهاي خود را آشكار مي سازيم. بدين جهت نياز داريم كه ديگران نخست درك درستي از ما داشته باشند و ديگر اينكه” با ما در زمينه نگراني ها، ترسها و مشكلاتمان همدلي و همدردي كنند.
همدردی نوعی همراهی با حالات خوشایند و ناخوشایند دیگران است، اگر دوستی غم دارد، شما غمگین میشوید و لبخند میزنید اگر شاد و خوشحال باشد. تمام این همراهیها و احساسات مشترک باعث میشود طرف مقابل نیز احساس کند از طرف شما درک میشود و در صورتی که مشکل و یا مصیبتی داشته باشد، حس سبکی به او دست میدهد. همین که شما بتوانید خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید و دنیا را از زاویه دید او تماشا کنید، یعنی توانستهاید همدرد باشید. صرفاً لازم نیست که عقاید و باورهای او را قبول داشته باشید، زیرا میتوان با وجود مخالفت در نظرات وی، باز هم وضعیت و شرایطش را درک کنید. درک متقابل در این حالت به نزدیکی و صمیمیتتان با یکدیگر میانجامد و حالات دفاعی و یا حتی تهاجمی را از بین میبرد.
اما برای همدلی نیاز به نزدیکی بیشتری دارید. باید در ابتدا بتوانید با چهارچوب ذهنی دیگران آشنا شوید و به طور نسبتی آن را درک کنید. از آنجایی که درک هر فردی نسبت به یک وضعیت مشخص و ثابت متفاوت از دیگری است، آشنایی با ذهن دیگری نیازمند تلاش بیشتری میباشد. مسائل خانوادگی و تربیتی، استعدادهای فردی و اجتماعی میتوانند در ایجاد تفاوت بین افراد نقش داشته باشند اما میتوانید با قبول این تفاوتها به نوعی وحدت و یگانگی برسید و رابطه خوب و سازندهای را آغاز کنید. با وجود اینکه تعاریف زیادی برای همدلی و همدردی مطرح شده است اما هرگز نمیتوان گفت کدام یک بر دیگری برتری دارد. زیرا در هر رابطهای به مقدار مشخصی از هر دوی این احساسات نیاز است تا طرفین رابطه بتوانند ارتباط خویش را ادامه دهند. بنابراین در صورتی که میخواهید دوستیتان را با دیگران حفظ کنید و یا صمیمیتر از این که هستید با آنها رفتار کنید، همدلی و همدردی را بسته به شرایطی که در آن قرار دارید، به کار گیرید. آن وقت است که میتوانید طعم واقعی رفاقت و رابطه با دیگران را بچشید.
همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما مي توانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافته ايد.
همدلی، بر درک چرائی حس یا انگیزه کار دلالت دارد، اما هم دردی بر شریک شدن در حالت یا اقدامی که فرد انجام میدهد.
در همدلي ما در 3 سطح قرار مي گيريم:
1- ابتدا خود را در جايگاه و ديدگاه طرف مقابل قرار مي دهيم.
2- آنگاه احساسات و هيجانات او را از ديدگاه و جايگاه او مورد بررسي قرار مي دهيم.
3-سپس اقدام به ارايه راه حل هاي ممكن براي او مي كنيم.
به تعبیر راجرز (1980) همدلی یعنی درک احساسات دیگران آن چنان که گویی احساسات خود ماست ، با تأکید در معنای واژه «گویی». ولی درمانگر در مشکلات مراجع درگیر نمی شود فقط به صورت موقت شرایط او را درک می کند همدلی از اساسی ترین مفاهیم درمان است بدون وجود آن درمان با مشکل مواجحه می شود همدلی با همدردی تفاوت دارد.
همدردی به معنای «احساس برای کسی» (همدردی هیچ گاه درمان بخش نیست چون باعث تاسف خوردن و دلسوزی می شود چیزی که به مراجع کمکی نمی کند) و همدلی به معنای «احساس با کسی» است . بالتون (1979) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درک دقیق احساسات و افکار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذکر کرده است.
او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند.
انعکاس احساس: فنی است که در دهه 1950 برای نشان دادن درک همدلانه درمانگر ابداع شد . انعکاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد، احساس می کنید، یا می خواهید بگویید . . .»
همدلی و انعکاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند:
1- همدلی توأم با گرمی، اعتماد ساز است .
2- معمولاً احساس درک شدن به خودی خود درمانبخش است.
3- همدلی و انعکاس، باعث متمرکز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .
اما در همدردي يا sympathy ما فقط به طرف مقابل تسكين مي دهيم و از او مي خواهيم باصبر و بردباري با مشكلاتش كنار بيايد و آنها را بپذيرد و برايش دلسوزي مي كنيم! جالب است بدانيم اكثر انسانها همدردي را به همدلي ترجيح مي دهند.
مثال: دوستتان به شما مي گويد: هم اتاقيام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نمي توانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه مي توانيد به او بگوييد: ( مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟ ) به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موافقت با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرار صحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجه گيري كنيد.
همدردی یا ترحم، توجه، درک و واکنش انسانی نسبت به پریشانی یا نیاز انسان یا موجود دیگری است. همدردی با همدلی تفاوت دارد. همدلی، درک و اشتراک احساسی با شخص دیگری است اما همدردی نیازی به اشتراک احساس یکسان ندارد و در حکم اهمیت دادن به خوشی یا ناخوشی دیگران است که ممکن است تا داشتن احساسی یگانه گسترش یابد.
همدلی، بیشتر بر درک دلالت دارد، یعنی اینکه بفهمیم طرف مقابل چرا چنبن کاری را میکند یا چرا چنین حسی دارد، منشاء این حس چیست، انگیزه این کار کدام است. در همدلی هدف و آنچه رخ میدهد، این درک و شناخت است.
از نظر لغوی هم ریشه کلمه Empathy در واژه یونانی Empatheia به معنی شوق، تعصب یا آسیب دیدگی فیزیکی است که بعدها به زبان انگلیسی منتقل شده است. هم دردی، بر شریک شدن در حالت فرد دلالت دارد. یعنی با او بمانید و برای حس یا باور یا حالت او، مبارزه کنید و در کنارش باشید. از نظر لغوی، این کلمه هم برگرفته از واژه یونانی sympatheia که معنی آن، همان شوق است اما شوق برای فداکاری.
همدردی نوعی همراهی با حالات خوشایند و ناخوشایند دیگران است، اگر دوستی غم دارد، شما غمگین میشوید و لبخند میزنید اگر شاد و خوشحال باشد. تمام این همراهیها و احساسات مشترک باعث میشود طرف مقابل نیز احساس کند از طرف شما درک میشود و در صورتی که مشکل و یا مصیبتی داشته باشد، حس سبکی به او دست میدهد. همین که شما بتوانید خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید و دنیا را از زاویه دید او تماشا کنید، یعنی توانستهاید همدرد باشید. صرفاً لازم نیست که عقاید و باورهای او را قبول داشته باشید، زیرا میتوان با وجود مخالفت در نظرات وی، باز هم وضعیت و شرایطش را درک کنید. درک متقابل در این حالت به نزدیکی و صمیمیتتان با یکدیگر میانجامد و حالات دفاعی و یا حتی تهاجمی را از بین میبرد.
اما برای همدلی نیاز به نزدیکی بیشتری دارید. باید در ابتدا بتوانید با چهارچوب ذهنی دیگران آشنا شوید و به طور نسبتی آن را درک کنید. از آنجایی که درک هر فردی نسبت به یک وضعیت مشخص و ثابت متفاوت از دیگری است، آشنایی با ذهن دیگری نیازمند تلاش بیشتری میباشد. مسائل خانوادگی و تربیتی، استعدادهای فردی و اجتماعی میتوانند در ایجاد تفاوت بین افراد نقش داشته باشند اما میتوانید با قبول این تفاوتها به نوعی وحدت و یگانگی برسید و رابطه خوب و سازندهای را آغاز کنید. با وجود اینکه تعاریف زیادی برای همدلی و همدردی مطرح شده است اما هرگز نمیتوان گفت کدام یک بر دیگری برتری دارد. زیرا در هر رابطهای به مقدار مشخصی از هر دوی این احساسات نیاز است تا طرفین رابطه بتوانند ارتباط خویش را ادامه دهند. بنابراین در صورتی که میخواهید دوستیتان را با دیگران حفظ کنید و یا صمیمیتر از این که هستید با آنها رفتار کنید، همدلی و همدردی را بسته به شرایطی که در آن قرار دارید، به کار گیرید. آن وقت است که میتوانید طعم واقعی رفاقت و رابطه با دیگران را بچشید.
همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما مي توانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافته ايد.
همدلی، بر درک چرائی حس یا انگیزه کار دلالت دارد، اما هم دردی بر شریک شدن در حالت یا اقدامی که فرد انجام میدهد.
در همدلي ما در 3 سطح قرار مي گيريم:
1- ابتدا خود را در جايگاه و ديدگاه طرف مقابل قرار مي دهيم.
2- آنگاه احساسات و هيجانات او را از ديدگاه و جايگاه او مورد بررسي قرار مي دهيم.
3-سپس اقدام به ارايه راه حل هاي ممكن براي او مي كنيم.
به تعبیر راجرز (1980) همدلی یعنی درک احساسات دیگران آن چنان که گویی احساسات خود ماست ، با تأکید در معنای واژه «گویی». ولی درمانگر در مشکلات مراجع درگیر نمی شود فقط به صورت موقت شرایط او را درک می کند همدلی از اساسی ترین مفاهیم درمان است بدون وجود آن درمان با مشکل مواجحه می شود همدلی با همدردی تفاوت دارد.
همدردی به معنای «احساس برای کسی» (همدردی هیچ گاه درمان بخش نیست چون باعث تاسف خوردن و دلسوزی می شود چیزی که به مراجع کمکی نمی کند) و همدلی به معنای «احساس با کسی» است . بالتون (1979) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درک دقیق احساسات و افکار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذکر کرده است.
او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند.
انعکاس احساس: فنی است که در دهه 1950 برای نشان دادن درک همدلانه درمانگر ابداع شد . انعکاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد، احساس می کنید، یا می خواهید بگویید . . .»
همدلی و انعکاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند:
1- همدلی توأم با گرمی، اعتماد ساز است .
2- معمولاً احساس درک شدن به خودی خود درمانبخش است.
3- همدلی و انعکاس، باعث متمرکز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .
اما در همدردي يا sympathy ما فقط به طرف مقابل تسكين مي دهيم و از او مي خواهيم باصبر و بردباري با مشكلاتش كنار بيايد و آنها را بپذيرد و برايش دلسوزي مي كنيم! جالب است بدانيم اكثر انسانها همدردي را به همدلي ترجيح مي دهند.
مثال: دوستتان به شما مي گويد: هم اتاقيام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نمي توانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه مي توانيد به او بگوييد: ( مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟ ) به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موافقت با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرار صحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجه گيري كنيد.
همدردی یا ترحم، توجه، درک و واکنش انسانی نسبت به پریشانی یا نیاز انسان یا موجود دیگری است. همدردی با همدلی تفاوت دارد. همدلی، درک و اشتراک احساسی با شخص دیگری است اما همدردی نیازی به اشتراک احساس یکسان ندارد و در حکم اهمیت دادن به خوشی یا ناخوشی دیگران است که ممکن است تا داشتن احساسی یگانه گسترش یابد.
همدلی، بیشتر بر درک دلالت دارد، یعنی اینکه بفهمیم طرف مقابل چرا چنبن کاری را میکند یا چرا چنین حسی دارد، منشاء این حس چیست، انگیزه این کار کدام است. در همدلی هدف و آنچه رخ میدهد، این درک و شناخت است.
از نظر لغوی هم ریشه کلمه Empathy در واژه یونانی Empatheia به معنی شوق، تعصب یا آسیب دیدگی فیزیکی است که بعدها به زبان انگلیسی منتقل شده است. هم دردی، بر شریک شدن در حالت فرد دلالت دارد. یعنی با او بمانید و برای حس یا باور یا حالت او، مبارزه کنید و در کنارش باشید. از نظر لغوی، این کلمه هم برگرفته از واژه یونانی sympatheia که معنی آن، همان شوق است اما شوق برای فداکاری.
جدول مقایسه:
همدلی | همدردی | |
تعریف | درک آنچه دیگران احساس میکنند، بخاطر اینکه خودتان هم همان احساس را عیناً تجربه کردهاید یا اینکه میتوانید خودتان را دقیقاً در همان شرایط بگذارید. | به دشواریها و سختیهایی که اشخاص در طرف مقابل از آن رنج میکشند، اذعان کنند و درد آنها را تسکین داده و یا آنها را آسودهخاطر کنند. |
مثال | میدونم که طلاق گرفتن چقدر سخت و دردناکه چون خودمم یه زمانی دقیقاً در همین شرایط قرار گرفته بودم. | میدونم طلاق گرفتی، اما حداقل دیگه راحت شدی و خودتم خوب میدونی که بازم میتونی انسانی عاشق باشی و یکی رو دوست داشته باشی. |
رابطه | شخصی | دوستان، خانواده و جامعه (تجربۀ دیگران) |
در زمینۀ پرستاری | ارتباط دادن خودتان با بیمار، زیرا شما هم در همین شرایط بودهاید یا آن را تجربه کردهاید. | تسکین دادن بیمار یا خانوادۀ بیمار. |
شمول | شخصی است که میتواند بسته به شرایط همزمان شامل یک یا چند شخص باشد. | از شخصی به شخصی دیگر (یا از گروهی به گروه دیگر) |
وقتی کسی گرفتار است، دارد غرق میشود، شما ممکن است به داخل گود بپرید و همراه او تلاش کنید که او را نجات دهید، مانند او، غرق شدن را حس میکنید، مانند او تلاش میکنید و اگر کوتاه بیائید،ممکن است خودتان هم غرق شوید! (از I های پرشدت، با S های پائین، ممکن است چنین اقداماتی سر بزند) اما ممکن است شما وضعیت او را درک کنید، احیاناً برای کمک به او تلاش کنید، اما با روشهای دیگر. شما دست و پا نخواهید زد، شاید اصلاً شما شنا بلد نباشید (این خیلی مهم است)، اما با ابزاری دیگر، مثل یک چوب یا دراز کردن دست، به او با جان و دل کمک میکنید، اما باید وضعیت او را که در حال غرق شدن است،دریابید و بفهمید.
گاهی هم شما درک میکنید، اما ابزاری برای نجات فرد ندارید، خیلی دورید، ابزار ندارید، کاری از دستتان بر نمیآید و …. اما او را درک میکنید. (کسانی که S بالا و I بالا اما نه لزوماً بسیار شدید، داشته باشند، ممکن است چنین رفتاری بروز دهند) اما نفر سوم که خیلی موضوع اصلی بحث ما نیست، فردی است که اصلاً برای این موارد ارزشی قائل نیست، نه برایش مهم است که طرف چرا دارد غرق میشود، نه تلاشی میکند، و نه اصلاً به این مسئله فکر میکند. (تعداد زیادی از کسانی که D بالا و I پائین دارند، ممکن است دچار این حالت باشند و خودشان هم متوجه نیستند. برخی High C ها هم در ترکیب با I کم شدت، ممکن است دچار این شرایط شوند) به نظرم وضعیت روشن شد:
نكته قابل ذكر اينكه ميان همدلي و همدردي تفاوت وجود دارد، در همدردي شنونده سعي مي كند با احساسات و عواطف گوينده همنوايي داشته باشد. بدين معني كه خوشحال شدن به خوشحالي او و متاسف شدن به ناراحتي او منجر مي شود ولي همانطور كه اشاره شد در همدلي، شما الزاما” درصدد تاييد و موافقت با طرف مقابل خود نمي باشيد. همدلي و همدردي هر دو در تداوم ارتباط نقش بازي مي كنند، با اين تفاوت كه در همدلي نقش منطق قويتر از احساس است و شنونده با همدلي به خوبي به حرفهاي گوينده گوش ميدهد تا بتواند براي حل مسئله به او كمك كند، ولي در همدردي صرفا” با تخليه هيجانات و عواطف به او كمك مي كند.
اگر درک مشترکی از این دولغت یافته باشیم، میتوانیم در مورد مزایا و معایب آنها صحبت کنیم. وقتی شما با افراد سر و کار دارید، حتما لازم است که به احساسات و عوامل انگیزشی آنها توجه کنید. باید (بله باید) بتوانید بفهمید که این فرد چرا چنین حسی دارد و چرا چنین کاری را انجام داده است. بنابراین، همدلی یک ضرورت است. اگر شما همدلی نداشته باشید، کسی با شما همکاری نمیکند و در انجام کارها دست تنها خواهید بود و مهمتر از آن شما در بهترین حالت یک رئیس خواهید بود، نه یک رهبر سازمانی. اما وقتی حالات فرد را درک کردید، و علل آن را هم در حد معقول دانستید، حالا وارد شدن به موضوع (پریدن داخل استخر) فراتر از وظایف کاری شماست، حتی برای شما و مخاطبتان، مضر است.
هم دردی تقریباً همیشه در محیط های کاری عواقب نامطلوب دارد. شما آنچنان درگیر احساسات و مشکلات افراد میشوید که نه به کارتان میرسید، نه میتوانید به فرد مورد نظر کمک کنید، و از همه مهم تر،شما نمیتوانید برای تمام افراد سازمان سنگ صبور باشید،بنابراین عده ای از شما خواهند رنجید. شاید بهترین کمک شما به فرد، بعد از درک وضعیت و احساساتش،این باشد که حالا با نگاهی دیگر، از زاویه ای دیگر، به مشکلات او نگاه کنید و راه حلی به او ارائه دهید که خودش به علت درگیری شدید با مسئله و جنبه های عاطفی و احساسی آن، قادر به دیدنش نبوده است. این کمک حتما بهتر و مفید تر است.
ناگفته پیداست که مهارت گوش کردن، بسیار به ارتقای همدلی کمک میکند، اینکه شما مرتب صحبت طرف مقابل را قطع کنید، یا در حالیکه با شما صحبت میکند، ایمیل را کنترل کنید، اصلاً به درک احساسات و انگیزه های طرف مقابل کمک نمیکند.
بنابراین با آموختن برخی مهارتها میتوانید همدلی خود را به عنوان یک همکار،مدیر یا رهبر سازمان ارتقا دهید. این مهارت هم آموختنی است. وقتی مشکل طرف را درک کردید، لازم نیست همان لحظه نسخه بدهید، اصلاً لازم نیست که نسخه بدهید. migna.ir میتوانید برای فکر کردن وقت بخواهید، میتواند بگوئید که درک میکنم اما نمیتوانم کمکی بکنم، میتوانید وضعیت طرف را بعداً هم بپرسید، اما یادتان باشد که اگر خود را موظف به کمک بدانید، ممکن است کاری بکنید که بعداً هر دو پشیمان شوید. مبحث همدلی و همدردی، در مدل رفتاری DISC با نمونه ائی که در بالا نوشتم، قابل بررسی است، اما بررسی عمیق تر این موضوع در مبحث هوش هیجانی قابل انجام است. اما همانطور که قبلاًهم نوشته ام، هوش هیجانی باید بسیار با دقت انجام شود، باید بدانیم دنبال چه هستیم، چرا به دنبالش هستیم، و آنچه یافته ایم، چیست. وگرنه این ابزار خیلی مفید،تبدیل به سمی کشنده میشود. توماس آزمون هوش هیجانی را بر اساس Trait Based انجام داده و تحلیل میکند.
این آزمون بر اساس بررسیها و کارهای یکی از پیشگامان این مبحث در دانشگاه UCL طراحی شده و بسیار مورد استقبال مشتریان توماس است. امیدوارم به زودی این آزمون را در ایران و به زبان فارسی هم ارائه کنیم. اما نکته خیلی خیلی جالب،تلفیق یافته های DISC و TEIQ است، که فراگیری این تحلیل ماهها برای من طول کشید.
طول کشید تا بفهمم چطور ممکن است و چرا فردی که I پائین دارد، مثلاً از نظر درک احساسات افراد در رتبه های بالای متوسط باشد،این یعنی چه، چرا اینطور است و چه باید کرد. تلفیق DISC و TEIQ گامی بلند است که هم رفتار و هم مبانی شخصیتی فرد را بهتر بشناسیم و ببینیم کدام رفتارها را چطور باید مدیریت کرد یا بهبود بخشید. در آخر باید تاکید کنم،که در کار تیمی، برای مدیریت و به خصوص رهبری سازمانها، همدلی لازم است، اما همدردی گاهی میتواند خطرناک باشد. راستی حالا شما از مدیرتان،توقع همدلی دارید یا هم دردی؟
"همدلی" حالت و احساسی است که به طرف مقابل این پیام را می رساند:«من شرایط تو را درک می کنم.»، ترحم و دلسوزی و حتی تحقیری در کار نیست. معنای همدلی از همدردی جداست، و هیچ برتری نسبت به هم ندارند. هر یک در جای خود لازم و ضروری است. ولی در همدلی فقط در محدودهی موضوع، درک و فهم صورت می گیرد و فرد احساسات و شرایط طرف مقابل را به خوبی درک نموده و برای آن ارزش و احترام قائل است. در همدلی هیچ قضاوت و نتیجه گیری انجام نمی شود.
"همدردی"نوعی دلسوزی است که اگر بیش از حد به آن توجه شود تبدیل به تحقیر شده و طرف مقابل تأسف و اندوه بیشتری را احساس نموده و شرایط بیش از اندازه برایش سخت می شود.
در روابط سالمی که قرار است بین زن و شوهر وجود داشته باشد بیشتر از همدردی، همدلی تقویت کنندهی رابطه است. اثرات مفید همدلی عبارت است از:
۱- ایجاد احساس خوشایند و مثبت و پیشگیری از رفتارهای منفی و ناخوشایند.
۲- از بین رفتن تعارضات و تصمیمگیری صحیح در حل مسائل
۳- بالابردن اعتماد به نفس و رهایی از احساس تنهایی
۴- بهبود روابط خانوادگی و اجتماعی
۵- تمایل به شرکت در فعالیتهای اجتماعی و گروهی
گاهی زوجین جوان به جای همدلی، با همسر خود همدردی می نمایند. با شادی همسر خود شاد و با اندوه او غمگین می شوند و هر نوع احساس و هیجان را متقابلاً دریافت و ابراز میدارند. ابراز همدردی با همسر گاهی فقط قلبی و احساسی است و فرد با احساس طرف مقابل عجین می شود ولی گاهی در عمل و برای رفع مشکل و مسألهی طرف مقابل او را یاری میرساند که ممکن است با پول یا صرف وقت این کار انجام شود. ولی در همدلی تصدیق و موافقتی صورت نمیگیرد و فرد، همسرش را تکیه گاهی می بیند که کاملاً شرایط روحی او را درک میکند. رفتاری که از روی همدلی و همدردی است مانند بیشتر رفتارها و احساسات باید قبلاً در فرد زمینه سازی شده باشد.
۱) همدلی و همدردی از ویژگیهای ذاتی انسان است و هر انسانی ناخودآگاه نسبت به هم نوع خود احساس نگرانی نموده و رفتار همدلانه و دلسوزانه از خود نشان می دهد. نمی توان ادعا نمود که فردی از این احساس دور است.
۲) همدلی در برابر عمل و عکس العمل اطرافیان شکل میگیرد و هر چه این تجربه بیشتر باشد و تشویق شود این رفتار نیز تقویت می گردد. فردی که در روابط خانوادگی به راحتی همدلی و همدردی را آموخته است در روابط زناشویی نیز آن را به کار میبرد.
۳) همدلی و همدردی با توجه به جنسیت افراد ممکن است متفاوت باشد و معمولاً افراد همجنس رفتارهای همدلانه و دلسوزانه ی بیشتری نسبت به یکدیگر از خود نشان میدهند. ولی در روابط زناشویی به دلیل نزدیک بودن روابط و عمیق بودن عواطف این مهم به شکل دیگری است.
۴) همدلی و همدردی بیش از حد از طرف اطرافیان، امکان سوءاستفاده را فراهم می نماید. بیان احساس بین روابط زن و شوهر باید آن قدر صمیمانه و صادقانه باشد که احتمال هیچ گونه سوء استفادهای از سوی همسر وجود نداشته باشد. مخصوصاً از نظر احساسی و عاطفی که برای فرد آسیب زاست.
۵) همدلی و همدردی بیان احساسات فرد و درک احساسات دیگران را آسان میکند.
همان طور که گفته شد صداقت و صمیمت در رفتار و بیان احساسات موجب ایجاد رابطهی سالم زناشویی میگردد. تظاهر و رفع مسؤولیت عاطفی از طرف یکی از زوجین موجب سرکوب بیان صحیح و صریح احساسات میشود.
همدلی و همدردی صادقانه، شاید ظاهراً ساده باشد ولی اثرات آن در بلندمدت بر روابط زناشویی پایدار است.
"همدردی"نوعی دلسوزی است که اگر بیش از حد به آن توجه شود تبدیل به تحقیر شده و طرف مقابل تأسف و اندوه بیشتری را احساس نموده و شرایط بیش از اندازه برایش سخت می شود.
در روابط سالمی که قرار است بین زن و شوهر وجود داشته باشد بیشتر از همدردی، همدلی تقویت کنندهی رابطه است. اثرات مفید همدلی عبارت است از:
۱- ایجاد احساس خوشایند و مثبت و پیشگیری از رفتارهای منفی و ناخوشایند.
۲- از بین رفتن تعارضات و تصمیمگیری صحیح در حل مسائل
۳- بالابردن اعتماد به نفس و رهایی از احساس تنهایی
۴- بهبود روابط خانوادگی و اجتماعی
۵- تمایل به شرکت در فعالیتهای اجتماعی و گروهی
گاهی زوجین جوان به جای همدلی، با همسر خود همدردی می نمایند. با شادی همسر خود شاد و با اندوه او غمگین می شوند و هر نوع احساس و هیجان را متقابلاً دریافت و ابراز میدارند. ابراز همدردی با همسر گاهی فقط قلبی و احساسی است و فرد با احساس طرف مقابل عجین می شود ولی گاهی در عمل و برای رفع مشکل و مسألهی طرف مقابل او را یاری میرساند که ممکن است با پول یا صرف وقت این کار انجام شود. ولی در همدلی تصدیق و موافقتی صورت نمیگیرد و فرد، همسرش را تکیه گاهی می بیند که کاملاً شرایط روحی او را درک میکند. رفتاری که از روی همدلی و همدردی است مانند بیشتر رفتارها و احساسات باید قبلاً در فرد زمینه سازی شده باشد.
۱) همدلی و همدردی از ویژگیهای ذاتی انسان است و هر انسانی ناخودآگاه نسبت به هم نوع خود احساس نگرانی نموده و رفتار همدلانه و دلسوزانه از خود نشان می دهد. نمی توان ادعا نمود که فردی از این احساس دور است.
۲) همدلی در برابر عمل و عکس العمل اطرافیان شکل میگیرد و هر چه این تجربه بیشتر باشد و تشویق شود این رفتار نیز تقویت می گردد. فردی که در روابط خانوادگی به راحتی همدلی و همدردی را آموخته است در روابط زناشویی نیز آن را به کار میبرد.
۳) همدلی و همدردی با توجه به جنسیت افراد ممکن است متفاوت باشد و معمولاً افراد همجنس رفتارهای همدلانه و دلسوزانه ی بیشتری نسبت به یکدیگر از خود نشان میدهند. ولی در روابط زناشویی به دلیل نزدیک بودن روابط و عمیق بودن عواطف این مهم به شکل دیگری است.
۴) همدلی و همدردی بیش از حد از طرف اطرافیان، امکان سوءاستفاده را فراهم می نماید. بیان احساس بین روابط زن و شوهر باید آن قدر صمیمانه و صادقانه باشد که احتمال هیچ گونه سوء استفادهای از سوی همسر وجود نداشته باشد. مخصوصاً از نظر احساسی و عاطفی که برای فرد آسیب زاست.
۵) همدلی و همدردی بیان احساسات فرد و درک احساسات دیگران را آسان میکند.
همان طور که گفته شد صداقت و صمیمت در رفتار و بیان احساسات موجب ایجاد رابطهی سالم زناشویی میگردد. تظاهر و رفع مسؤولیت عاطفی از طرف یکی از زوجین موجب سرکوب بیان صحیح و صریح احساسات میشود.
همدلی و همدردی صادقانه، شاید ظاهراً ساده باشد ولی اثرات آن در بلندمدت بر روابط زناشویی پایدار است.