Emotion
روان شناسی هیجان / هيجان چیست؟!
میگنا: براي هر انساني در طول زندگي روزمره اتفاقاتي رخ مي دهد ، اخباري را مي شنود، افكاري را از سر مي گذراند و اعمالي انجام مي دهد كه همگي مي توانند در او احساسات يا هيجاناتي را بوجود بياورد. اين احساسات به نوبه خود در شكل دادن رفتارهاي او موثر مي باشد. وقتي خوشحال هستيم ، يعني احتمالا اتفاقات خوبي را پشت سر گذاشته ايم و هنگامي كه غمگين هستيم احتمالا اتفاقات ناگواري پيش آمده است.
هيجانات و احساسات تجاربي دروني هستند كه در مقابل رخدادهاي بيروني در خود حس مي كنيم ، مثل احساسات خشم ، غم ، شادي نگراني ، ترس وغيره.
هيجانات و احساسات تجاربي دروني هستند كه در مقابل رخدادهاي بيروني در خود حس مي كنيم ، مثل احساسات خشم ، غم ، شادي نگراني ، ترس وغيره.
هیجان ترجمه لغت انگلیسی Emotion که از نظر ریشه لغت عاملی که ارگانیسم را به حرکت در میآورد، مثلا خشم ، ترس ، دوست داشتن.
-
طرز کار و عملکرد
هنگام هیجان دو عصب سمپاتیک و پاراسمپاتیک جهت عکس هم عمل میکند. سمپاتیک بدن را برای حالت اضطراری آماده میکند و پاراسمپاتیک او را به سوی آرامش فرا میخواند و علت تفاوت عملکرد آنها در آماده کردن مواد شیمیایی جداگانه است که یکی موجب برانگیختگی و دیگری باعث آرامش میشود.
ارتباط با سایر علوم
این بحث در شاخههای مختلفی از علوم انسانی و رفتاری و علوم اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. چرا که هیجان و بروز جلوههای آن یعنی رفتار در ارتباط نزدیکی با فرهنگ و آداب اجتماع قرار دارد. از سوی دیگر در حیطه روانشناسی فیزیولوژیک قرار میگیرد و از دیدگاه فیزیولوژیکی مورد بررسی قرار میگیرد.
همچنین در شاخههای مختلف روانشناسی از جمله پزشکی ، جامعه شناسی ، روانشناسی احساس و روانشناسی ادراک ، روانشناسی اجتماعی ، روانشناسی رشد و روانشناسی تربیتی و... کاربردها
حفظ و سلامت روان و جسم مهمترین کارکرد هیجان برای انسان است. ظهور یک هیجان روحی و بروز جلوههای آن و در نتیجه پاسخ فرد به آن باعث تخلیه و آرامش روحی میگردد و در نتیجه دستگاه ایمنی بدن را تقویت میکند و همچنین از لحاظ جنسی باعث به فعالیت افتادن ارگانیزم و حفظ جان میشود.
چشم انداز و آینده بحث
حاصل مطالعات ما را بر این نکته واقف میکند که بر هیجانهای مثبت تاکید داشته باشیم. چرا که تحقیقات نشان داده است که در بین بیماران قبلی آنهایی که بیشتر در خود فرو رفتهاند، بیشتر از کسانی که شاد هستند، از بیماری خود رنج میبرند و یا اشخاصی که از نظر هیجانی افت قابل ملاحظهای دارند.
از بروز خشم جلوگیری میکنند یا خود را بیپناه و بدون تکیه گاه احساس میکنند، بیشتر از دیگران به بیماری سرطان مبتلا میشوند. خلاصه اینکه نگرش فرد نسبت به هیجانها ، میتواند دستگاه ایمنی بدن را تقویت کرده بر طول عمر انسان بیفزاید.
-
-
هیجان ها، احساسات و عواطف، بخش عمده ای از شخصیت انسان ها را تشکیل می دهند و محرک انسان در زندگی فردی و اجتماعی برای رسیدن به اهداف و آرزوها هستند...
در روانشناسی هیجانها جایگاه بسیار حساس و بنیادی دارند. زیرا ریشه بسیاری از اختلالهای روانی را تشکیل میدهند. حتی سلامتی انسان را تضمین میکنند. مثلا ترس باعث فرار از خطر و حفظ جان میشود.
تلاشهای گسترده توسط فلاسفه، فیزیولوژیستها و روانشناسان برای بررسی هیجانها به عمل آمده، اما شیوه عمل آنها هنوز به صورت فرضیه باقی مانده است.
مطالعات مختلف نشان داد که در ظهور و تکوین جلوههای هیجان ، فرهنگ هم نقش بسزایی دارد.
هیجانها چند بعدی هستند. هیجانها به صورت پدیدههای ذهنی ، زیستی ، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها از این نظر احساسهای ذهنی هستند که باعث میشوند به صورت خاصی مثل عصبانی یا شاد احساس کنیم. هیجانها واکنشهای زیستی هم هستند. آنها پاسخهای بسیج کننده انرژیاند که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که روبرو میشویم آماده میسازند. برای مثال خشم نوعی میل انگیزشی در ما ایجاد میکند تا کاری انجام دهیم که معمولا آن را انجام نمیدهیم، مثلا با یک دشمن بجنگیم یا به یک بیعدالتی اعتراض کنیم. هیجانها پدیده ای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجانی میشویم علائم قابل تشخیص چهرهای ، ژستی و کلامی میفرستیم که کیفیت هیجان پذیری ما را به دیگران منتقل میکند. (مثل حرکت ابروهایمان و تن صدایمان) این اصطلاح از ریشه لاتین Emovere به معنی حرکت ، تحریک ، حالت تنش یا تهییج مشتق شده است.
همه ما انواع گوناگونی از هیجانها را تجربه می کنیم و می کوشیم با توسل به روش هایی کارآمد یا ناکارآمد، با این هیجان ها مقابله کنیم. بدون وجود هیجان های مختلف زندگی ما نیز فاقد معنی، حس، غنا، شادی و ارتباط با دیگران خواهد بود. هیجان ها، مطالبی را درباره نیازهای ما، ناکامی های ما و حقوق ما در اختیار ما قرار می دهدند، و انگیزه لازم را برای ایجاد تغییر و گریز از موقعیت های دشوار به ما اعطا کرده و سبب می شوند که دریابیم در چه مواقعی احساس رضایت مندی می کنیم.
مهارت مديريت هيجانات فرد، را قادر مي سازد تا هيجان ها را در خود و ديگران تشخيص داده ، نحوه تاثير آنها را بر رفتار بداند و بتواند واكنش مناسبي به هيجانهاي مختلف نشان دهد. مثلا : وقتي فكر مي كنم سلام نكردن يكي از دانش آموزان به معني توهين وگستاخي به من است، احتمالا هيجان خشم را تجربه خواهم كرد، در صورتي كه اگر فكر كنيم رفتار سلام نكردن او نشانه اين است كه احتمالا او امروز مشكلي دارد و حالش خوب نيست، امكان دارد ديگر خشمگين نشوم و هيجاني ديگر را تجربه كنيم .
به طور کلی انسان ها بیشتر از اینکه در زندگی خود تابع عقلانیت و خردورزی باشند، از احساسات، تمایلات و هیجان های خود پیروی می کنند. برخی محققان، هیجان ها را حالت تحریک شده عقلانی یا بی قراری فکر و احساس می دانند. معمولا هیجان ها به هیجان های مثبت و منفی تقسیم می شوند. هیجان های مثبت، محرک هایی خوب اما تا حدودی کوتاه مدت هستند اما هیجان های منفی مانند اضطراب، شکست، غم، اندوه، ناکامی، نگرانی در مورد آینده و فشارهای روانی می توانند آثار درازمدت تری بر روان انسان ها بگذارند و اگر از حالت متعادل و کنترل شده خارج شوند، باعث ابتلا به بیماری هم بشوند. بد نیست بدانید که حتی اگر هیجان های مثبت هم به درستی مهار نشوند، می توانند خطرآفرین باشند؛ مثلا خیلی از سکته ها و ایست های قلبی هنگام تماشای یک مسابقه پرهیجان و حساس ورزشی (حتی در صورت برد تیم یا بازیکن مورد علاقه) اتفاق می افتد.
-
چگونه در زنان و مردان بروز میکند؟
زن ها در مقایسه با مردها در بروز و تخیله هیجان ها و احساسات، شدیدتر و حساس تر عمل می کنند. مطالعه ها نشان می دهند مردان هیجان های خود را به دفعات کمتر، پنهان تر و با شدت کمتری از زن ها در حضور دیگران ابراز می کنند. حتی بسیاری از پژوهشگران و نظریه پردازان معاصر معتقدند تفاوت های جنسیتی در بروز هیجان ها، بیش از اینکه ناشی از تفاوت های طبیعی و زیست شناختی بین زن و مرد باشد، به انتظارهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی از مردان بستگی دارد.
جامعه انتظار ندارد یک مرد هنگام مواجهه با مشکلات و ناکامی ها گریه کند اما این شرایط در وضعیت های خاص مانند مسابقه های قهرمانی جهان مانند المپیک که میلیون ها بیننده در سطح دنیا دارد و با حیثیت ملی و اعتبار یک کشور مرتبط می شود، تفاوت دارد. طبیعی است که هیچ ورزشکاری برای ناکام شدن و شکست از حریف پا به یک میدان مسابقه جهانی نمی گذارد. اولین و شاید مهم ترین انتظاری که چنین ورزشکاری از خود دارد، رسیدن به بهترین جایگاه و کسب بهترین مدال است.
در اینگونه مسابقه ها، فشارهای روانی و انتظارها بسیار بالاست؛ ورزشکار زحمت های زیادی برای درخشیدن کشیده بنابراین گریه کردن و فریاد زدن او و تماشاچیان در هر دو حالت موفقیت یا شکست شاید سریع ترین و آسان ترین نوع تخلیه هیجانی و مکانیسم دفاعی باشد که در چنین شرایطی می تواند از خود نشان دهد. گریه افراد در این حالت، با شرایط معمولی و عادی متفاوت می شود و شاید بین زن و مرد در این شرایط تفاوت زیادی احساس نشود. بنابراین دیدن صحنه گریه یک قهرمان ملی مرد یا زن یا تماشاگر مرد یا زنی که به دلیل کسب افتخار برای وطنش اشک شوق می ریزد، چندان مورد مذمت جامعه نیست زیرا بحث دلبستگی های ملی، قومی و اعتلای کشور وجود دارد و گریه کردن هر فردی برای این موفقیت ها یا شکست های ملی، مورد پذیرش جامعه است.
شناخته شدن به وسیله دیگران و پیدا کردن جایگاه اجتماعی، باعث احساس لذت در فرد مشهور می شود. افرادی که تلاش های فراوانی انجام می دهند، دوست دارند به عالی ترین مقام در میدان مسابقه برسند و زبانزد عام و خاص شوند. اگر شهرت بخواهد ریشه در خودنمایی و تظاهر داشته باشد، باعث ایجاد جایگاه های کاذب اجتماعی می شود و اگر فرد ظرفیت های لازم اخلاقی و فکری را برای مشهور شدن نداشته نباشد، شهرت در نهایت به ضرر او و جامعه تمام خواهد شد.
تاثیر در زندگی
به هنگام هیجان قدرت تفکر و قدرت عمل میتواند فلج شده و یا قدرت یابد. سادهتر اینکه گاه هیجان ذهن را خالی میکند و فرد نه میتواند چیزی بگوید و نه انجام دهد. نمونه آن همان ضرب المثل ترس برادر مرگ است، میباشد. چرا که فرد عملا قادر به انجام کاری و عکسالعملی نیست و گاه فعالیت ذهن را افزایش میدهد، تحلیل را پرواز میدهد، الهام بخش ، خلاقیت برانگیز و نیروبخش میشود.در روانشناسی هیجانها جایگاه بسیار حساس و بنیادی دارند. زیرا ریشه بسیاری از اختلالهای روانی را تشکیل میدهند. حتی سلامتی انسان را تضمین میکنند. مثلا ترس باعث فرار از خطر و حفظ جان میشود.
تلاشهای گسترده توسط فلاسفه، فیزیولوژیستها و روانشناسان برای بررسی هیجانها به عمل آمده، اما شیوه عمل آنها هنوز به صورت فرضیه باقی مانده است.
مطالعات مختلف نشان داد که در ظهور و تکوین جلوههای هیجان ، فرهنگ هم نقش بسزایی دارد.
هیجانها چند بعدی هستند. هیجانها به صورت پدیدههای ذهنی ، زیستی ، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها از این نظر احساسهای ذهنی هستند که باعث میشوند به صورت خاصی مثل عصبانی یا شاد احساس کنیم. هیجانها واکنشهای زیستی هم هستند. آنها پاسخهای بسیج کننده انرژیاند که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که روبرو میشویم آماده میسازند. برای مثال خشم نوعی میل انگیزشی در ما ایجاد میکند تا کاری انجام دهیم که معمولا آن را انجام نمیدهیم، مثلا با یک دشمن بجنگیم یا به یک بیعدالتی اعتراض کنیم. هیجانها پدیده ای اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجانی میشویم علائم قابل تشخیص چهرهای ، ژستی و کلامی میفرستیم که کیفیت هیجان پذیری ما را به دیگران منتقل میکند. (مثل حرکت ابروهایمان و تن صدایمان) این اصطلاح از ریشه لاتین Emovere به معنی حرکت ، تحریک ، حالت تنش یا تهییج مشتق شده است.
همه ما انواع گوناگونی از هیجانها را تجربه می کنیم و می کوشیم با توسل به روش هایی کارآمد یا ناکارآمد، با این هیجان ها مقابله کنیم. بدون وجود هیجان های مختلف زندگی ما نیز فاقد معنی، حس، غنا، شادی و ارتباط با دیگران خواهد بود. هیجان ها، مطالبی را درباره نیازهای ما، ناکامی های ما و حقوق ما در اختیار ما قرار می دهدند، و انگیزه لازم را برای ایجاد تغییر و گریز از موقعیت های دشوار به ما اعطا کرده و سبب می شوند که دریابیم در چه مواقعی احساس رضایت مندی می کنیم.
مهارت مديريت هيجانات فرد، را قادر مي سازد تا هيجان ها را در خود و ديگران تشخيص داده ، نحوه تاثير آنها را بر رفتار بداند و بتواند واكنش مناسبي به هيجانهاي مختلف نشان دهد. مثلا : وقتي فكر مي كنم سلام نكردن يكي از دانش آموزان به معني توهين وگستاخي به من است، احتمالا هيجان خشم را تجربه خواهم كرد، در صورتي كه اگر فكر كنيم رفتار سلام نكردن او نشانه اين است كه احتمالا او امروز مشكلي دارد و حالش خوب نيست، امكان دارد ديگر خشمگين نشوم و هيجاني ديگر را تجربه كنيم .
به طور کلی انسان ها بیشتر از اینکه در زندگی خود تابع عقلانیت و خردورزی باشند، از احساسات، تمایلات و هیجان های خود پیروی می کنند. برخی محققان، هیجان ها را حالت تحریک شده عقلانی یا بی قراری فکر و احساس می دانند. معمولا هیجان ها به هیجان های مثبت و منفی تقسیم می شوند. هیجان های مثبت، محرک هایی خوب اما تا حدودی کوتاه مدت هستند اما هیجان های منفی مانند اضطراب، شکست، غم، اندوه، ناکامی، نگرانی در مورد آینده و فشارهای روانی می توانند آثار درازمدت تری بر روان انسان ها بگذارند و اگر از حالت متعادل و کنترل شده خارج شوند، باعث ابتلا به بیماری هم بشوند. بد نیست بدانید که حتی اگر هیجان های مثبت هم به درستی مهار نشوند، می توانند خطرآفرین باشند؛ مثلا خیلی از سکته ها و ایست های قلبی هنگام تماشای یک مسابقه پرهیجان و حساس ورزشی (حتی در صورت برد تیم یا بازیکن مورد علاقه) اتفاق می افتد.
-
چگونه در زنان و مردان بروز میکند؟
زن ها در مقایسه با مردها در بروز و تخیله هیجان ها و احساسات، شدیدتر و حساس تر عمل می کنند. مطالعه ها نشان می دهند مردان هیجان های خود را به دفعات کمتر، پنهان تر و با شدت کمتری از زن ها در حضور دیگران ابراز می کنند. حتی بسیاری از پژوهشگران و نظریه پردازان معاصر معتقدند تفاوت های جنسیتی در بروز هیجان ها، بیش از اینکه ناشی از تفاوت های طبیعی و زیست شناختی بین زن و مرد باشد، به انتظارهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی از مردان بستگی دارد.
جامعه انتظار ندارد یک مرد هنگام مواجهه با مشکلات و ناکامی ها گریه کند اما این شرایط در وضعیت های خاص مانند مسابقه های قهرمانی جهان مانند المپیک که میلیون ها بیننده در سطح دنیا دارد و با حیثیت ملی و اعتبار یک کشور مرتبط می شود، تفاوت دارد. طبیعی است که هیچ ورزشکاری برای ناکام شدن و شکست از حریف پا به یک میدان مسابقه جهانی نمی گذارد. اولین و شاید مهم ترین انتظاری که چنین ورزشکاری از خود دارد، رسیدن به بهترین جایگاه و کسب بهترین مدال است.
در اینگونه مسابقه ها، فشارهای روانی و انتظارها بسیار بالاست؛ ورزشکار زحمت های زیادی برای درخشیدن کشیده بنابراین گریه کردن و فریاد زدن او و تماشاچیان در هر دو حالت موفقیت یا شکست شاید سریع ترین و آسان ترین نوع تخلیه هیجانی و مکانیسم دفاعی باشد که در چنین شرایطی می تواند از خود نشان دهد. گریه افراد در این حالت، با شرایط معمولی و عادی متفاوت می شود و شاید بین زن و مرد در این شرایط تفاوت زیادی احساس نشود. بنابراین دیدن صحنه گریه یک قهرمان ملی مرد یا زن یا تماشاگر مرد یا زنی که به دلیل کسب افتخار برای وطنش اشک شوق می ریزد، چندان مورد مذمت جامعه نیست زیرا بحث دلبستگی های ملی، قومی و اعتلای کشور وجود دارد و گریه کردن هر فردی برای این موفقیت ها یا شکست های ملی، مورد پذیرش جامعه است.
شناخته شدن به وسیله دیگران و پیدا کردن جایگاه اجتماعی، باعث احساس لذت در فرد مشهور می شود. افرادی که تلاش های فراوانی انجام می دهند، دوست دارند به عالی ترین مقام در میدان مسابقه برسند و زبانزد عام و خاص شوند. اگر شهرت بخواهد ریشه در خودنمایی و تظاهر داشته باشد، باعث ایجاد جایگاه های کاذب اجتماعی می شود و اگر فرد ظرفیت های لازم اخلاقی و فکری را برای مشهور شدن نداشته نباشد، شهرت در نهایت به ضرر او و جامعه تمام خواهد شد.
تاثیر در زندگی
طرز کار و عملکرد
هنگام هیجان دو عصب سمپاتیک و پاراسمپاتیک جهت عکس هم عمل میکند. سمپاتیک بدن را برای حالت اضطراری آماده میکند و پاراسمپاتیک او را به سوی آرامش فرا میخواند و علت تفاوت عملکرد آنها در آماده کردن مواد شیمیایی جداگانه است که یکی موجب برانگیختگی و دیگری باعث آرامش میشود.
ارتباط با سایر علوم
این بحث در شاخههای مختلفی از علوم انسانی و رفتاری و علوم اجتماعی جایگاه ویژهای دارد. چرا که هیجان و بروز جلوههای آن یعنی رفتار در ارتباط نزدیکی با فرهنگ و آداب اجتماع قرار دارد. از سوی دیگر در حیطه روانشناسی فیزیولوژیک قرار میگیرد و از دیدگاه فیزیولوژیکی مورد بررسی قرار میگیرد.
همچنین در شاخههای مختلف روانشناسی از جمله پزشکی ، جامعه شناسی ، روانشناسی احساس و روانشناسی ادراک ، روانشناسی اجتماعی ، روانشناسی رشد و روانشناسی تربیتی و... کاربردها
حفظ و سلامت روان و جسم مهمترین کارکرد هیجان برای انسان است. ظهور یک هیجان روحی و بروز جلوههای آن و در نتیجه پاسخ فرد به آن باعث تخلیه و آرامش روحی میگردد و در نتیجه دستگاه ایمنی بدن را تقویت میکند و همچنین از لحاظ جنسی باعث به فعالیت افتادن ارگانیزم و حفظ جان میشود.
چشم انداز و آینده بحث
حاصل مطالعات ما را بر این نکته واقف میکند که بر هیجانهای مثبت تاکید داشته باشیم. چرا که تحقیقات نشان داده است که در بین بیماران قبلی آنهایی که بیشتر در خود فرو رفتهاند، بیشتر از کسانی که شاد هستند، از بیماری خود رنج میبرند و یا اشخاصی که از نظر هیجانی افت قابل ملاحظهای دارند.
از بروز خشم جلوگیری میکنند یا خود را بیپناه و بدون تکیه گاه احساس میکنند، بیشتر از دیگران به بیماری سرطان مبتلا میشوند. خلاصه اینکه نگرش فرد نسبت به هیجانها ، میتواند دستگاه ایمنی بدن را تقویت کرده بر طول عمر انسان بیفزاید.

روان شناسی هیجان چیست؟
یكي از مشکلات اصلی که پژوهشگران هیجان با آن روبرو هستند فهمیدن علت یا علتهای هیجان است. در این بررسی علیتی دیدگاههای متعددی مطرح شده است که دیدگاههای زیستی ، روان تکاملی، شناختی رشدی، روان کاوی، اجتماعی، جامعه شناختی، فرهنگی و انسان شناختی از جمله آنها هستند.
یكي از مشکلات اصلی که پژوهشگران هیجان با آن روبرو هستند فهمیدن علت یا علتهای هیجان است. در این بررسی علیتی دیدگاههای متعددی مطرح شده است که دیدگاههای زیستی ، روان تکاملی، شناختی رشدی، روان کاوی، اجتماعی، جامعه شناختی، فرهنگی و انسان شناختی از جمله آنها هستند.
-
ابعاد هیجــان
•عنصر ذهنی به هیجان احساس میدهد یعنی تجربه ذهنیای که هم معنی و هم اهمیت شخصی دارد. هیجان از نظر شدت و کیفیت در سطح ذهنی احساس میشود.
•عنصر زیستی فعالیت دستگاههای خودمختار و هورمونی را شامل میشود، به این صورت که آنها برای آماده کردن رفتار کنار آمدن سازگارانه آن در هیجان دخالت دارد. فعالیت نور و فیزیولوژیکی آن چنان با هیجان آمیخته است که هر گونه تلاش برای تجسم فردی عصبانی که برانگیخته نباشد تقریبا غیرممکن است.
•عنصر کارکردی (هدفمند) به این سوال مربوط میشود که وقتی فردی هیجانی را تجربه میکند چه فایدهای از آن میبرد. آدم بدون هیجان از لحاظ تکاملی در مقایسه با سایر آدمها اشکال دارد. برای مثال تجسم کنید فردی که قابلیت ترس، علاقه یا عشق ندارد از نظر بقای جسمانی و اجتماعی چقدر در وضعیت نامساعدی قرار دارد.
•عناصر بیانگر جنبه اجتماعی و ارتباطی هیجان است. تجربههای خصوصی ما از طریق ژستها، آواگریها، و بویژه جلوههای صورت به دیگران ابراز و منتقل میشوند. پس هیجانها کل بدن ما را درگیر میکنند. احساسها و پدیدارشناسی مان، زیست شیمی و نظام عضلانی مان، امیال و هدفهایمان و ارتباط و تعامل مان با دیگران است.
دیدگاههای مربوط به هیجان
دیدگاه زیستی
این دیدگاه معتقد است که هیجانها از تاثیرات بدنی گذرگاههای عصبی لیمبیک، الگوهای شلیک عصبی و پس خوراند صورت میگیرد.
دیدگاه شناختی
این دیدگاه معتقد است که هیجانها از رویدادهای ذهنی نظیر ارزیابیها ، دانش و حافظه ، زمانی که فرد معنی شخصی رویدادهای محرک را تعبیر میکند ناشی میشود. چون مواردی نظیر داروها ، تحریک برقی مغز و پس خوراند صورت هیجان را فعال میکند. migna.ir معلوم است که نیروهای زیستی بدون دخالت شناختی یا با دخالت آن تجربه هیجانی به بار میآورند چون افراد تقریبا همیشه ارتباط شخصی و اهمیت شخصی رویدادها را تعبیر میکنند پس معلوم میشود که نیروهای شناختی هم موجب تجربه هیجانی میشوند.
چند تا هیجان وجود دارد؟
گرایش شناختی بر هیجانهای اصلی مثل خشم ، ترس تاکید میکند و به اهمیت هیجانهای ثانوی یا اکتسابی کم بها میدهد. گرایش شناختی قبول دارد که هیجانهای اصلی مهم هستند اما معتقد است جالب بودن تجربههای هیجانی به خاطر تجربههای فردی ، اجتماعی و فرهنگی است. در نهایت پاسخ دهی به سوال فوق بستگی به اینکه طرفدار گرایش شناختی باشیم یا زیست شناسیی فرق میکند.
•دیدگاه زیستی معتقد است که انسانها چیزی بین 2 تا 10 هیجان دارند.
•دیدگاه شناختی معتقد است که انسانها خزانه هیجان بسیار متنوع تری از هیجانهای اصلی دارند.
این نظریه پردازان میگویند درست است که تعداد معدودی مدار عصبی و واکنش بدنی مثل جنگ و گریز وجود دارد اما چند هیجان مختلف میتواند از واکنش زیستی یک ایجاد شوند برای مثال یک پاسخ فیزیولوژیکی تنها مثل بالا رفتن سریع فشار خون میتواند مبنای زیستی خشم ، حسادت یا رشک باشد.
هیجانها چه فایدهای دارند؟
از دیدگاه کارکردی هیجانها به صورت واکنشهای زیستی تکامل یافتهاند تا به ما کمک کنند تا با تکلیف اساسی زندگی مثل مواجه شدن با تهدید به خوبی کنار بیاییم. علاوه بر این هیجانها به هدفهای اجتماعی هم کمک میکنند. هیجانها احساسات ما را به دیگران منتقل میکنند، بر نحوه تعامل دیگران با ما تاثیر میگذارند، ما را به تعامل اجتماعی فرا میخوانند و نقش مهمی در برقراری روابط میان فردی، حفظ و قطع آن دارند.
-
كاركرد هاي هيجانات
- به زندگي رنگ، طعم و روح مي بخشد.
- مي تواند وسيله همبستگي افراد شود.
- پايه واساس هنر است.
- مي تواند نيروي اضافي توليد كند يا موجب اتلاف نيرو گردد.
- مي تواتد به اعمال ياري رسان يا آسيب زننده، منجرگردد .
- مي تواند عقل و منطق را تحت الشعاع قرار دهد .
-
اهميت مديريت هيجاني در چيست؟
1- برخورد صحيح با موقعيت هاي تهديد كننده و خطرناك: مثلا در مواجهه با يك جانور درنده ، هيجان ترس باعث مي شود با قدرت بيشتري پا به فرار گذاشته و جان خود رانجات دهيم .
2- براي خشنودي و شادي بيشتر، هر چه مديريت هيجاني بالاتر باشد: هيجانات و احساسات به ما كمك مي كند تا اطلاعات مربوط به پايه و اساس سلامتي ، يعني شادي را جمع آوري كرده، اولويت بندي وپردازش كنيم تا به نحواحسن از آن استفاده كنيم .
3- براي كمك به ديگران: مديريت هيجاني مي تواند به ما كمك كند تا با شناخت هيجانات خود وديگران نيازهاي آنان را درك كرده و حداقل با همدلي به آنان ياري برسانيم .
-
تنظیم هیجان
تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس زای زندگی دارد هنگامی که یک فرد با یک موقعیت هیجانی روبه رو می شود احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست وی نیاز دارد تا در این موقعیت ها بهترین کارکرد شناختی را از خود ارائه دهد .
سبک تنظیم هیجانی شناختی به دو صورت سازگارانه و غیر سازگارانه تعریف شده است.
سبک تنظیم هیجانی شناختی سازگارانه دارای 5 زیر مقیاس است و راهبردهای مقابله ایی بهنجار محسوب می شوند عبارتند از :
- پذیرش : تفکر با محتوای پذیرش و تسلیم رخداد
- تمرکز مجدد مثبت: فکر کردن به موضوع لذت بخش و شاد به جای تفکر درباره حادثه واقعی
- ارزیابی مجدد مثبت: تفکر درباره جنبه های مثبت واقعه یا ارتقا شخصی
- تمرکز مجدد بر برنامه ریزی : فکر کردن درباره مراحل فایق آمدن بر بر واقعه منفی یا تغییر آن
- کنار آمدن با دیدگاه پذیری: تفکرات مربوط به کم اهمیت بودن واقعه یا تاکید بر نسبیت آن در مقایسه با سایر وقایع .
سبک تنظیم هیجانی شناختی ناسازگارانه دارای چهار زیر مقیاس است و راهبردهای مقابله ایی نابهنجار محسوب می شوند عبارتند از:
- سرزنش خود: تفکر با محتوای تقصیر دانستن و سرزنش خود
- نشخوار فکری : اشتغال ذهنی درباره احساسات و تفکرات مرتبط با واقعه منفی
- فاجعه انگاری: تفکر با محتوای وحشت از حادثه
سرزنش دیگری: تفکر با محتوای مقصر دانستن و سرزنش دیگران به خاطر آنچه اتفاق افتاده است
منابع:
-رشـــد
میگنا
-مقاله اي از دکتر سیدحسن علم الهدایی - دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
-ياسمن رحيمي
ابعاد هیجــان
•عنصر ذهنی به هیجان احساس میدهد یعنی تجربه ذهنیای که هم معنی و هم اهمیت شخصی دارد. هیجان از نظر شدت و کیفیت در سطح ذهنی احساس میشود.
•عنصر زیستی فعالیت دستگاههای خودمختار و هورمونی را شامل میشود، به این صورت که آنها برای آماده کردن رفتار کنار آمدن سازگارانه آن در هیجان دخالت دارد. فعالیت نور و فیزیولوژیکی آن چنان با هیجان آمیخته است که هر گونه تلاش برای تجسم فردی عصبانی که برانگیخته نباشد تقریبا غیرممکن است.
•عنصر کارکردی (هدفمند) به این سوال مربوط میشود که وقتی فردی هیجانی را تجربه میکند چه فایدهای از آن میبرد. آدم بدون هیجان از لحاظ تکاملی در مقایسه با سایر آدمها اشکال دارد. برای مثال تجسم کنید فردی که قابلیت ترس، علاقه یا عشق ندارد از نظر بقای جسمانی و اجتماعی چقدر در وضعیت نامساعدی قرار دارد.
•عناصر بیانگر جنبه اجتماعی و ارتباطی هیجان است. تجربههای خصوصی ما از طریق ژستها، آواگریها، و بویژه جلوههای صورت به دیگران ابراز و منتقل میشوند. پس هیجانها کل بدن ما را درگیر میکنند. احساسها و پدیدارشناسی مان، زیست شیمی و نظام عضلانی مان، امیال و هدفهایمان و ارتباط و تعامل مان با دیگران است.
دیدگاههای مربوط به هیجان
دیدگاه زیستی
این دیدگاه معتقد است که هیجانها از تاثیرات بدنی گذرگاههای عصبی لیمبیک، الگوهای شلیک عصبی و پس خوراند صورت میگیرد.
دیدگاه شناختی
این دیدگاه معتقد است که هیجانها از رویدادهای ذهنی نظیر ارزیابیها ، دانش و حافظه ، زمانی که فرد معنی شخصی رویدادهای محرک را تعبیر میکند ناشی میشود. چون مواردی نظیر داروها ، تحریک برقی مغز و پس خوراند صورت هیجان را فعال میکند. migna.ir معلوم است که نیروهای زیستی بدون دخالت شناختی یا با دخالت آن تجربه هیجانی به بار میآورند چون افراد تقریبا همیشه ارتباط شخصی و اهمیت شخصی رویدادها را تعبیر میکنند پس معلوم میشود که نیروهای شناختی هم موجب تجربه هیجانی میشوند.
چند تا هیجان وجود دارد؟
گرایش شناختی بر هیجانهای اصلی مثل خشم ، ترس تاکید میکند و به اهمیت هیجانهای ثانوی یا اکتسابی کم بها میدهد. گرایش شناختی قبول دارد که هیجانهای اصلی مهم هستند اما معتقد است جالب بودن تجربههای هیجانی به خاطر تجربههای فردی ، اجتماعی و فرهنگی است. در نهایت پاسخ دهی به سوال فوق بستگی به اینکه طرفدار گرایش شناختی باشیم یا زیست شناسیی فرق میکند.
•دیدگاه زیستی معتقد است که انسانها چیزی بین 2 تا 10 هیجان دارند.
•دیدگاه شناختی معتقد است که انسانها خزانه هیجان بسیار متنوع تری از هیجانهای اصلی دارند.
این نظریه پردازان میگویند درست است که تعداد معدودی مدار عصبی و واکنش بدنی مثل جنگ و گریز وجود دارد اما چند هیجان مختلف میتواند از واکنش زیستی یک ایجاد شوند برای مثال یک پاسخ فیزیولوژیکی تنها مثل بالا رفتن سریع فشار خون میتواند مبنای زیستی خشم ، حسادت یا رشک باشد.
هیجانها چه فایدهای دارند؟
از دیدگاه کارکردی هیجانها به صورت واکنشهای زیستی تکامل یافتهاند تا به ما کمک کنند تا با تکلیف اساسی زندگی مثل مواجه شدن با تهدید به خوبی کنار بیاییم. علاوه بر این هیجانها به هدفهای اجتماعی هم کمک میکنند. هیجانها احساسات ما را به دیگران منتقل میکنند، بر نحوه تعامل دیگران با ما تاثیر میگذارند، ما را به تعامل اجتماعی فرا میخوانند و نقش مهمی در برقراری روابط میان فردی، حفظ و قطع آن دارند.
-
كاركرد هاي هيجانات
- به زندگي رنگ، طعم و روح مي بخشد.
- مي تواند وسيله همبستگي افراد شود.
- پايه واساس هنر است.
- مي تواند نيروي اضافي توليد كند يا موجب اتلاف نيرو گردد.
- مي تواتد به اعمال ياري رسان يا آسيب زننده، منجرگردد .
- مي تواند عقل و منطق را تحت الشعاع قرار دهد .
-
اهميت مديريت هيجاني در چيست؟
1- برخورد صحيح با موقعيت هاي تهديد كننده و خطرناك: مثلا در مواجهه با يك جانور درنده ، هيجان ترس باعث مي شود با قدرت بيشتري پا به فرار گذاشته و جان خود رانجات دهيم .
2- براي خشنودي و شادي بيشتر، هر چه مديريت هيجاني بالاتر باشد: هيجانات و احساسات به ما كمك مي كند تا اطلاعات مربوط به پايه و اساس سلامتي ، يعني شادي را جمع آوري كرده، اولويت بندي وپردازش كنيم تا به نحواحسن از آن استفاده كنيم .
3- براي كمك به ديگران: مديريت هيجاني مي تواند به ما كمك كند تا با شناخت هيجانات خود وديگران نيازهاي آنان را درك كرده و حداقل با همدلي به آنان ياري برسانيم .
-
تنظیم هیجان
تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس زای زندگی دارد هنگامی که یک فرد با یک موقعیت هیجانی روبه رو می شود احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست وی نیاز دارد تا در این موقعیت ها بهترین کارکرد شناختی را از خود ارائه دهد .
سبک تنظیم هیجانی شناختی به دو صورت سازگارانه و غیر سازگارانه تعریف شده است.
سبک تنظیم هیجانی شناختی سازگارانه دارای 5 زیر مقیاس است و راهبردهای مقابله ایی بهنجار محسوب می شوند عبارتند از :
- پذیرش : تفکر با محتوای پذیرش و تسلیم رخداد
- تمرکز مجدد مثبت: فکر کردن به موضوع لذت بخش و شاد به جای تفکر درباره حادثه واقعی
- ارزیابی مجدد مثبت: تفکر درباره جنبه های مثبت واقعه یا ارتقا شخصی
- تمرکز مجدد بر برنامه ریزی : فکر کردن درباره مراحل فایق آمدن بر بر واقعه منفی یا تغییر آن
- کنار آمدن با دیدگاه پذیری: تفکرات مربوط به کم اهمیت بودن واقعه یا تاکید بر نسبیت آن در مقایسه با سایر وقایع .
سبک تنظیم هیجانی شناختی ناسازگارانه دارای چهار زیر مقیاس است و راهبردهای مقابله ایی نابهنجار محسوب می شوند عبارتند از:
- سرزنش خود: تفکر با محتوای تقصیر دانستن و سرزنش خود
- نشخوار فکری : اشتغال ذهنی درباره احساسات و تفکرات مرتبط با واقعه منفی
- فاجعه انگاری: تفکر با محتوای وحشت از حادثه
سرزنش دیگری: تفکر با محتوای مقصر دانستن و سرزنش دیگران به خاطر آنچه اتفاق افتاده است
منابع:
-رشـــد
میگنا
-مقاله اي از دکتر سیدحسن علم الهدایی - دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
-ياسمن رحيمي