پیش از هر سخن و نقدی، ابتدا به سهم خود از تمام کسانی که در این سالها به ISI مقاله دادهاند و یا خواهند داد، تشکر میکنم. البته از یاد نباید برد که مقاله نویسان ISI، نیتی نیکو دارند و با قصد پیشبرد علم در عرصه علمی مقاله مینویسند. اما برخی اوقات میشود که، افراد با نیت خیر، آب به آسیاب دشمن میریزند و به انقلاب اسلامی ضربه میزنند.
نباید فراموش کرد که تمام کسانی که در ISI مقاله دادهاند، در حقیقت، نتیجه تحقیقات خود را مفت و مسلم و بدون هیچ چشمداشتی و کاملاً خالصانه، در اختیار سایر کشورها از مسلمان گرفته تا مسیحی و یهودی و کافر حربی قرار میدهند. و چون مقاله نویسان ISI کاملاً نیت خیر و خدمت به بشریت را دارند، حتی خود زحمت میکشند و مقالهشان را به زبان انگلیسی مینویسند.
البته این مسأله که زبان انگلیسی زبان اول ایالات متحده شیطان بزرگ است، به آنها ربطی ندارند. چون مقالهنویسان ISI فقط باید به تولید علم فکر کنند و نباید وارد نزاعهای سیاسی خصوصاً نزاع انقلاب اسلامی و غرب بشوند! اکنون از یک سو دولت جمهوری اسلامی با غرب، در یک منازعه تمام عیار قرار دارد و طرف مستکبر از جنگ سخن میگوید اما دانشمندان کشور مقالات علمی خود را به زبان دنیای استکبار مینویسند تا نامشان در ISIثبت شود و اعتبار پیدا کنند. و جالبتر اینکه مذهبیها به خاطر ارتقاء تعداد مقالاتمان در ISI، نماز شکر هم میخوانند و غیر مذهبیها به جای نماز، برای نشان دادن خوشحالی خود سوت و کف میزنند.
غربزدگی که شاخ و دم ندارد. ملت غربزده مدام اهداف خودشان را نقض میکنند و وقتی هم که به آنها نقص کارشان را تذکر میدهی، برمیآشوبند.
من اگر به جای مقامات اداره مهاجرت ایالات متحده شیطان بزرگ بودم، برای هر کدام از مقالهنویسان ISI، یکی یک دانه Green Card صادر میکردم. در زمانهای که به مدد اینترنت با یک کلیک میتوان حجم عظیمی از نوشته و متن و صوت و تصویر را در اندک زمان، به دورترین نقاط عالم انتقال داد، هنوز هستند کسانی که فکر میکنند فرار مغزها، بدین معناست که «بدن» و «تن» دانشمند داخلی از کشور مهاجرت کند و در کشور خارجی منزل گزیند.
به راستی، آنها که مقالهنویسی در ISI را مصداق «فرار مغزهای» آشکار نمیدانند از کدامین غار افلاطونی سر بر آوردهاند، که هنوز میپندارند، در عصر مدرنیته هنوز چیزی به نام «مرز» و «داخل» کشور و «خارج» کشور معنا دارد؟
بلندگوهای تبلیغاتی و رسانههای تخدیر کن، میگویند «آمریکا در سال گذشته بیش از سیصد هزار مقاله در ISI منتشر کردهاست و ایران سال گذشته هفده هزار مقاله علمی در ISI داده است.» اگر کسی اهل اندک تأملی بود درمییافت وقتی این مقالات همه به زبان غیر فارسی منتشر میشوند و آمریکا و انگلیس در استفاده از مقالات از خود ما پیشتازترند، باید آمار را این گونه اعلام میکرد: آمریکا سیصد و هفده هزار – ایران صفر. و مبادا یک بار هم از خود بپرسیم که وقتی موضوع عمده مقالاتی که در ISI مینویسیم، بومی نیست و به درد پاسخگویی به مشکلات کشور نمیخورد و تنها پاسخ به سؤالاتی است که اکنون در دنیای غرب، مطرح است، مقالهنویسی در ISI به چه درد می خورد؟!
به راستی مسأله ما چیست؟ آیا در پی آن هستیم با تولید علم مشکلات کشور را حل کنیم یا میخواهیم با آمار و ارقام و اعداد بازی کنیم و دل خود را خوش؟ اگر دانشگاههای ما به دنبال حل مشکلات علمی کشور هستند چرا بر نوشتن مقاله در ISIو انتشار تحقیقات علمی خود به زبان انگلیسی و یا سایر زبانها اصرار دارند؟ از همه ناشیتر آن وزارتخانهای است که ارتقای علمی اساتید دانشگاهها را مشروط به نوشتن و چاپ مقاله در ISI میکند. آمار ISI ، موجب ایجاد این «پندار» شدهاست که پیشرفت کردهایم و دانشگاههای ما با تلاشی مثالزدنی مشغول تولید علم هستند!
برای اینکه از پندار باطل بیرون بیاییم، باید به جهان خارج بیاییم و فقط در ذهن خود منزل نگیریم. برای اینکه ببنیم در دانشگاههای ما شور و نشاط علمی چقدر است، کافی است که ببینیم که آیا در آغازین هفته ترم تحصیلی، کلاسهای درس دانشگاهها تق و لق هستند یا نه. کافی است که در ایام امتحانات دانشگاه، به دکههای تکثیر موجود در دانشگاه مراجعه کنیم و بینبم آیا سر آنها شلوغ هست یا نه. کافی است اداره آموزش و اساتید دانشگاه نمره حضور و غیاب را از نظام نمرهدهی بردارند، و ببنیم که چند درصد دانشجویان بر سر کلاس حاضر میشوند. کافی است همین اینک اعلام شود که دولت تا آخر عمر به تمامی جوانان، ماهانه پنج میلیون تومان حقوق میدهد، و ببینیم در این صورت چند نفر از جوانان ما پشت دیوار دانشگاه صف میکشند و چند نفر از دانشجویان کنونی در دانشگاه باقی خواند ماند. کافی است همین الان مدرک مهندسی با معدل 17 به دست همه دانشجویان خود بدهیم و ببینیم پرنده در دانشگاه پر خواهد زد یا نه؟
وقتی این کارها را کردیم، به خوبی قضاوت کرد میتوان قضاوت کرد که آن چیزی که موجب اقبال جوانان به دانشگاه و فوق لیسانس شدهاست شوق تولید علم و پیشرفت علمی کشور بوده، یا هوس کسب مدرک و پول و ثروت؟
عجیبب نیست که خود غربیها پیش از ما به دروغ بودن آمار پی بردهاند و فرانسویها این ضربالمثل را ابداع کردهاند که:«دروغ دو نوع است. یک نوع دروغ همان دروغ معمولی که عامه مردم میگویند و یکی آمار.»
آن حکیم میگفت «صدر تاریخ تجدد ما ذیل تاریخ تجدد غرب است». شاید او نیز همین اتفاقات را میدید که آن جمله سراسر حکمت را گفتهبود. زیرا در زمانهای که خود غربیها به پوچ بودن «آمار» پی بردهاند، ما هنوز میخواهیم «فقط» به مدد «آمار»، وضعیت خود و زمانه و عالم را تحلیل کنیم.
صادق دهقانی