· مفهوم اضطراب برای همه ی انسانها یکسان است.

در واقع اضطراب برا هر کدام از ما مفهوم متفاوتی دارد. از آنجا که ما مسائل را از دیدگاه های متفاوتی ادراک می کنیم،  مسئله ای که برای فردی اضطراب ایجاد میکند ممکن است برای دیگری اصلا اضطراب زا نباشد.

· اضطراب همیشه برای انسان مضر است و فقط نشانه های بزرگ اضطراب احتیاج به چاره اندیشی دارند.

این فرض براین مبناست که نشانه های جزئی اضطراب مثل سردرد و معده درد هیچ خطری ندارند ، در حالیکه همین نشانه های گذرا هشدار دهنده این مطلب هستند که کنترل بخشی از زندگیمان از دست ما خارج شده و برای جلوگیری از بروز نشانه های بزرگتر، باید برای کنترل اضطرابمان فکری بکنیم!

· نبود علائم اضطراب یعنی نداشتن اضطراب!

این فرض هم درست نیست، چرا که بخشی از علائم اضطراب که در پناه مشکلات جسمی و پزشکی خود را مخفی کرده اند،  اجازه نمی دهند که شما متوجه شوید که باید برای کاهش فشار روانی در زندگی خود چاره ای بیاندیشید.

· معروف ترین روشهای کاهش اضطراب بهترین روش ها هستند.

درست است که کارایی روشهای مقابله با اضطراب متفاوت است، اما هیچ قانون جهان شمولی در این زمینه وجود ندارد، چون ما انسانها ساز و کار روانی منحصر بفردی داریم که باید با تجربه کشف کنیم که کدام روش برای ما مناسب ترین است.

· اضطراب همیشه و همه جا هست،پس کاری به کارش نداشته باشیم!

این حقیقت ندارد.  به دلیل اینکه ما قادر به کنترل اضطرابمان هستیم وقتی اضطراب بر روان ما غلبه ندارد، مغز انسان تشخیص می دهد اول به مسائل کوچکتر بپردازد آنها را حل کند و بعد به مسائل بزرگتر . اما اگر اجازه دهیم اضطراب برای ما تصمیم بگیرد،  تمام مسائل همزمان برای ما بزرگ به نظر می رسند و اهمیت یکسانی خواهند داشت و این خود منجر به تشدید اضطراب ما میشودو این چرخه ادامه می یابد!

اگر در هر زمینه ای توجه کنیم خواهیم دید تفکراتی شبیه به این لیست و البته لیست های بسیار طولاتی تری داریم که هیچگاه برای بررسی دوباره آنها به خودمان فرصت نداده ایم .

البته گاهی آن تفکرات تاثیرات بسیار مهم و شاید جبران ناپذیری بر زندگی ما دارند،حتی در مورد اطرافیانمان هم قضاوت هایی داریم که شاید یکبار به آن نتایج رسیده ایم و دیگر هیچوقت برای دوباره دیدن آنها چشمانمان را باز نکرده ایم.

اگر هرروز با نگاهی تازه تمام افکارمان را بازبینی می کردیم زندگی چه رنگی بود؟