کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مارپیچ سکوت!

مجتبی علیزاده

2 مرداد 1397 ساعت 13:53

بی‌شک برای قضاوت در مورد ماجرای جنایت مدرسه معین و مسائل این‌چنینی، واژه‌ها و ارزش کلمات بیان‌شده بیش‌ازپیش معنادار می‌شود.


خبرفوري: برای مثال یکی از اولیای دانش آموزان می‌گوید: «روز اول اصلاً پرونده تعرض به بچه نبود، البته من نبودم [آن موقع] الآن هستم؛ با روانکاوی [متوجه شدیم] از ۱۷ نفر به ۱۶ نفر تجاوز شده.» نکته بسیار مهم در بین روایت‌های مدرسه معین، روایت کشف این جنایت است. آن‌طور که گفته‌شده خانواده‌هایی متوجه اختلالات رفتاری فرزند خود می‌شوند، با مراجعه به مشاور و انجام کار بالینی، مشاور پی می‌برد که مشکل تنها در اختلالات رفتاری احصا نمی‌شوند بلکه، اختلالات رفتاری پیامد و نشانه‌ی اختلال دیگری در این بچه‌ها هست و این‌گونه پرده برمی‌افتد. برخلاف نگرش عموم مردم، فرآیند ارتکاب جرم اهمیت بیشتری دارد تا نتیجه‌ی آن. نتیجه مشخص و واضح است، عمل شنیعی رخ‌داده و دستگاه قضایی می‌بایست با آن برخورد جدی انجام بدهد.

اما این حادثه سبب شد تا چند نکته‌ی مهم اساسی و مهم پدید بیاید:
۱- «در حد شوخی بوده!» این مطلع صحبت‌های ناظم خاطی مدرسه معین در ویدئوی کوتاهی است که از او در شبکه‌های اجتماعی منتشرشده. کلمات بسیار اهمیت دارند، «حد» و «شوخی» دو کلمه‌ی مهمی است که او برای تقلیل دادن عمل خود به زبان می‌آورد. نکته‌ی مهم این است که در این صحبت او به‌طور واضح مشخص می‌شود که حدود و شوخی از شکل کلاسیکِ پاکیزه و منزه خود تغییر ماهیت داده و فرهنگ عامیانه‌ی امروز دستخوش مرزهایجدیدی از ادبیات جنسی مستقیم و غیرمستقیم است. فرهنگ گفتگوهای عامیانه‌ی امروز ترکیبی از حدود سنتی و بی‌مرزی‌های مدرن جنسی است که گاه سرحدات آن تا پخش کلیپ مستهجن برای دانش آموزان پیش می‌رود.

۲- سن فهم جنسی و جنسی فکر کردن آز آنچه قبل‌تر بوده است پایین‌تر آمده. این را می‌شود ازگفت‌وگوهای کثیفی که در ویدئوی صحبت دانش آموزان با معلم بود فهمید. اما نکته‌ای که باعث شد جامعه نسبت به این اتفاق بادید تعجب و حیرت نگاه کند، تعامل جنسی بین جوانان دبیرستانی بود. آمارهایی که در سال ۹۳ توسط مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی منتشرشده است نشان می‌دهد، از 141552 دانش‌آموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور تعداد24889 نفر (17.5 درصد) دارای روابط همجنس‌گرایی (لواط و مساحقه) بودند. آمارهایی که در زمان منتشر کردن آن‌ها واکنش‌هایی را در پی داشت و امروز اگر کمی با دقت به ماجرای مدرسه معین نگاه کنیم، این آمار باورپذیرتر خواهد شد.

۳- موضوع بسیار مهم آن است که چرا هیچ‌کدام از این ۱۶ دانش‌آموز این موضوع را به خانواده‌های خود اطلاع ندادند و درنهایت آن اعتماد ازدست‌رفته را مشاور بتواند مجدداً احیا کند و پی به این ماجرا ببرد. به نظر این اعتماد را باید در این جمله دید که: «روز اول اصلاًپرونده تعرض به بچه نبود، البته من نبودم [آن موقع] الآن هستم». تک‌هسته‌ای شدن خانواده‌های امروزی و نداشتن پروژه‌های جمعی مشترک با یکدیگر سبب قطع روابط عمیقی وشکل‌گیری روابط سطحی در خانواده‌ها شده است و همین مطلب باعث می‌شود اعتماد و کارآمدی اعضای خانواده از بین برود.

۴- مدرسه جامعه‌ای بسته است که در آن کوچک‌ترین اتفاقات، تأثیری عینی بر روی اهالی آنمی‌گذارد، سؤال اصلی از مسئولان این مدرسه آن است که چطور متوجه چنین اتفاقی نشده بودند؟ آیا غیرازاین است که مدرسه هدفی غیر از «تربیت» ندارند؟ یا صرفاً تأسیس مدرسه غیرانتفاعی و شبکه‌ی مافیای توسعه‌ی این دست مدارس بی‌هیچ توجهی هدف اصلی خود را فراموش کرده‌اند؟! سیستم نظارت و ارزیابی بر کارکنان، نظام‌های کنترل رفتار دانش‌آموزان، مسائل حراستی و ... همه‌ی اینها چرا در این ماجرا کارکردی نداشته‌اند؟

۵- باید تبیین شود که حادثه‌ی مدرسه معین یک استثنا بوده و آسیب‌های اجتماعی این‌چنینیسطوح مختلفی دارد. شاید حادثه‌ی مدرسه معین را بتوان در بالاترین سطح ممکن حساب کرد اما باید توجه داشت که آسیب‌های اجتماعی کلان که خود مسبب این فجایع دردناک می‌شوند، کثرت کمی و کیفی قابل‌توجهی دارند. آسیب‌هایی که غیرمستقیم‌اند، دیده نمی‌شوند، بر ماتأثیر می‌گذارند و پس از مدتی ناهنجاری‌ها را برای ما عادی می‌کنند.

 
مجتبی علیزاده
کارشناس روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی


کد مطلب: 44881

آدرس مطلب :
https://www.migna.ir/news/44881/مارپیچ-سکوت

میگنا
  https://www.migna.ir