میگنا: «انگار با دیوار صحبت میکنم کوچکترین عکسالعملی نشان نمیدهد. از این گوش میگیرد از آن گوش درمیدهد.»
اینگونه صحبتها را درباره بچهها از والدین بسیار شنیدهایم. در مورد بعضی از بچهها صحبت کردن باعث تغییر رفتار آنها نمیشود. ولی بعضی دیگر با گفتوگو تغییر رفتار میدهند. بچههای مسئولیتپذیر در برابر گفتوگو و توضیحات، رفتارهای مناسبی از خود بروز میدهند ولی برای برخی دیگر صحبت و نصیحت و توضیح از یک گوش شنیدن و از آن یکی در کردن است و باعث تغییر رفتار آنها نمیشود. این بچهها نیاز دارند تا عواقب کار خود را تجربه کنند و با تجربه عواقب کار خود، رفتارهای مناسب را بروز دهند.
عباس میپرسد: «امشب میتوانم به خانه دوستم بروم آنجا بخوابم؟»
مادر اعتنایی نمیکند. عباس دوباره مادر را مخاطب قرار میدهد، میپرسد: «میتوانم به خانه دوستم بروم آنجا بخوابم؟» پس از اینکه او این سؤال را تکرار میکند مادر میگوید: «نه.»
و پس از چند لحظه فکر کردن در مورد آن مادر میفهمد که دلیلی برای نهگفتن نداشته است. برخی از والدین قبل از آنکه حتی ذرهای به حرفهای
نوجوان خود فکر کنند به آنها پاسخ منفی میدهند. به تعریفی دیگر قبل از اینکه فکر کنند حرف میزنند. فکر نکردن منجر به عکسالعملهای دیگری نسبت به نوجوان خواهد شد.
پدر فرهاد میگفت: «فرهاد با پولهای پسانداز کردهاش میخواست یک دوچرخه بخرد، اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که کاری احمقانه است. در مقابل حسرت فرهاد توضیح دادم، تو آنقدر پول نداری که یک دوچرخه بخری میدونی دوچرخه چقدر گران است؟ به عبارت دیگر میخواستم به او بگویم فکرش مسخره است و عملی نیست.»
همه ما در زندگی لحظاتی را داشته ایم که به نصیحت دیگران پرداخته ایم یا مورد نصیحت اطرافیان قرار گرفتهایم. لحظاتی که مشغول نصیحت دیگران بودیم احساس می کردیم که کاملا بر موضوع مورد بحث تسلط داریم و راه درست و غلط آن را به روشنی می دانیم. اما باید ببینیم طرف مقابل که مورد نصیحت ما قرار گرفته هم چنین اعتقادی نسبت به ما دارد؟
یا این که تصور می کند خود ما هم در این راه به موفقیت چندانی نرسیدهایم. البته بهتر است از افرادی که در مسیر مشابه شکست خورده اند مشاوره ای گرفته شود تا با شناخت اشتباه یا ضعف آن ها تجربهی تکرار نشدنی برای فرد وجود آید، ولی هیچ کسی تمایل ندارد مورد نصیحت فردی قرار بگیرد که به وضوح مشخص است خود او به توصیه های خودش عمل نمی کند. مثلا پدری که زمان برخورد با مشکل یا اتفاقی عصبانی می گردد و موجب می شود خانواده اش تحت تاثیر عواقب آن قرار بگیرند، اگر بخواهد در مورد شکیبایی و آرامش روانی با فرزندان خود صحبت کند، نمی تواند به نتیجه مطلوبی دست یابد. زیرا وقتی که به توصیه های ایده آل و رمانتیک می پردازد فرزندان او به این فکر می کنند که اگر این راه امکان پذیر بود یا بهتر از عصبانیت بود خود پدر از آن استفاده می کرد یا دست کم سعی می کرد نشان دهد به آن ها توجه دارد.
نصایح بی ارزش
وقتی که به نصیحت دیگران می پردازیم اولین تصوری که در ذهن آن ها ایجاد می شود این است که خود ما از این توصیه ها چگونه بهره برده ایم و چه میزان در این راه موفق بوده ایم یا این که چه میزان در راه تجربه یا تخصص و اطلاعات داریم. بهتر است زمانی دیگران را نصیحت کنیم و یا راه کاری به آن ها توصیه نماییم که خودمان در آن راه با سربلندی و افتخار موفق و پیروز شده باشیم یا اطلاعات و تجربه و تخصص کافی در آن زمینه داشته باشیم، به عبارتی در رابطه با موضوع مورد نظر، یقین داشته باشیم که بیشتر از فرد نصیحت شونده میدانیم.
تفاوت نصیحت کننده دلسوز با فرد غرض دار
البته افرادی را که از روی دلسوزی نصیحت می کنند می توان از کسانی که به دلایل بالا و یا خودنمایی، اقدام به ارشاد دیگران می کنند تشخیص داد. زیرا آدم های دلسوز می دانند که چطور باید دیگران را نصیحت کنند که به دل آن ها بنشید و تاثیر بگذارد. آن ها می دانند که نصیحت و سرزنش باید در محلی خلوت و دور از حضور افراد دیگر و با مهربانی و ذکر دلایل منطقی و عواقب و مزایای آن صورت پذیرد. افراد دلسوز به گونهای صحبت می کنند که دیگران احساس آرامش و خرسندی می کنند و بدون اینکه بی جهت از اعمال خود دفاع کنند تن به نصایح آن ها می دهند. وقتی کسی را نصیحت می کنید، وانمود کنید مدعی نیستید که بیشتر از او می دانید، بلکه احساس می کنید که در این راه مشکلاتی وجود دارد و سپس با بیان اینکه قصد کمک و راهنمایی او را دارید مطالبتان را بیان کنید.
نصیحت والدین
نصیحت والدین همیشه با هدف مثبت و سازنده انجام می شود اما گاهی با نا آگاهی مسیر را اشتباه سپری می کند. اکثر والدین می خواهند که فرزندشان در زندگی موفق باشد در این مقاله ما نگرش هایی را به والدین خواهیم داد که به اعتقاد ما به اهدافشان کمک می کند. والدین میبایستی از برخوردهای منفی و شدید و کوچک جلوهدادن احساسات نوجوان و یا گفتن اینکه چقدر اشتباه کرده است پرهیز کرده و در عوض در کمال آرامش با او برخورد کنند و قبل از آنکه شروع به صحبت کنند اندکی فکر کنند.
در صورتیکه نمیتوانید کنترل خود را داشته باشید و سریع به او جواب منفی میدهید، ایده خوبی است که به نوجوان خود بگویید، شرایط را بررسی خواهید کرد و یا اینکه بگویید «بگذار کمی فکر کنم بعداً به تو پاسخ خواهم داد.» همچنین میتوانید بگویید که باید این مسئله را با پدرش درمیان بگذارید و بعداً به او جواب مناسبی بدهید. به خاطر داشته باشید که پس از مدتی حتماً باید به او جواب دهید. روشهای دیگر نیز میتواند به شما کمک کند تا از تکنیک «فکر کردن قبل از حرف زدن» یاری جویید.
فرصتهایی برای افزایش ارتباط
اگر نوجوان شما بیشتر وقتش را در اتاقش سپری میکند و شما در قسمتی دیگر از خانه مثلاً آشپزخانه یا کتابخانه مشغول باشید، احتمال ایجاد ارتباط بین شما و نوجوانتان کمتر میشود؛ بنابراین برای ایجاد ارتباط، شما و نوجوانتان اگر در یک محل باشید بهتر است.
سعید به دستور مادر آشپزخانه را تمیز و مرتب کرده بود و منتظر مادر بود که از اداره بیاید و از او تشکر کند؛ حتی برای مادر میز غذا را نیز آماده کرده بود. به محض اینکه مادر زنگ در را بهصدا درآورد سعید به استقبال او رفت و از مادر خواست که چشمانش را ببندد و در آشپزخانه را باز کند ولی مادر چشمش را در آشپزخانه باز کرد و با تحکم گفت: «چرا چراغگاز را تمیز نکردهای؟!»
مادر کار زیبا و هیجان سعید و انتظار تشویق او را نادیده گرفت و به تعریفی دیگر (تو ذوق او زد)، قدر مسلم سعید یادش رفته بود که چراغ گاز را تمیز کند ولی کارهای زیبای دیگری انجام داده بود که از دید نامهربان مادر پنهان ماند. این ارتباط کلامی منفی سعید را از مادرش دور خواهد کرد.
با نوجوانتان صحبت کنید آن هم صحبت مثبت و تأثیرگذار و مشوق او باشید در رفتار مثبت و با برجسته کردن ویژگیها، نگرشها و فعالیتهای مثبت او خطوط ارتباطی خود را با او باز کنید تا بتوانید بیشتر از احساسات و عقاید و اعتراضات نوجوان خودآگاه شوید.
نصیحت
برخی از والدین تنها دائماً نصیحت میکنند و یا سؤال و جواب بیشمار.امروز چطور بود؟ دیشب بهت خوش گذشت؟ فردا چه برنامهای داری؟ عمه از من چی گفت؟ پدرت کجا رفت؟ و... برخی اوقات نوجوانی که تجربه چنین سؤالاتی را داشته در مقابل سؤالات والدین تنها جوابی سرسری میدهد یا دقیقاً به والدین چیزی را میگوید که آنها میخواهند بشنوند یا اصلاً جواب نمیدهد.
عباس میگفت وقتی نمرهای زیر 20 میگیرم تنم میلرزد نه از کم بودن نمره بلکه از نصیحتهای بیپایان و تکراری پدرم. باور کنید غیر از پند و اندرز از پدرم تاکنون حرف دیگری نشنیدهام؛ آنقدر تکراری شده که از اولین جمله تا آخرش را فوت آبم.
وقتی بیشتر ارتباط والدین با نوجوان پند و اندرز باشد در شرایطی هم که نیاز به پند و اندرز باشد نزد نوجوان پند و اندرز بیثمر و تکراری میشود.
بسیاری از والدین در سؤال کردن از تکالیف مدرسه نوجوانان وسواس عجیبی دارند و آنقدر تکراری سؤال میکنند که
نوجوان از پاسخ دادن طفره میرود.
دستوراتی نظیر برو اتاقترو تمیز کن، برو سر تکالیفت، برو حمام کن و... ممکن است بارها و بارها تکرار شود. به جای تکرار این دستورات، بهتر است این دستورات قانونمند شود و پاداش و تنبیهی داشته باشد.سؤالات پیچ در پیچ، نصیحتها، تکرار سؤالات و دستورات، باعث عصبانیت، رنجش، نافرمانی، مخالفت و فرار نوجوان میشود. بهخاطر داشته باشید نوجوانان با این سؤلات آزرده میشوند.
هرچقدر ارتباط کلامی شما منفیتر باشد، عصبانیت و رنجش و دیگر احساسات منفی بیشتری را درنوجوان ایجاد میکند. اگر 3 بار در روز با نوجوان خود صحبت کنید و هر 3بار آنها منفی باشد بهمراتب بدتر از آن میشود که تصورش را میتوانید بکنید. در کل یک قانون خوب را در ذهنتان حک کنید، هنگامی که حاضر میشوید تا به رختخواب بروید بهخاطر بیاورید که چگونه روزتان را با نوجوانتان سپری کردهاید؟
آیا بیشتر اوقات ویژگیهای مثبت او را تقویت کردهاید یا اعمال منفی او را؟نوجوانانی که مقدار بیشتری ارتباط گفتاری مثبت از والدین خود دریافت میکنند، تمایل بیشتری برای صحبت با آنها دارند و درنتیجه رابطه آنها با والدین خود صمیمانه و متکی به اعتماد خواهد بود و در این میان والدین به تکیهگاهی مطمئن برای درددل و صحبت کردن و راهنمایی خواستن و مشورت نوجوانان تبدیل میشوند و ارتباط کلامی والدین با فرزندان مستحکمتر میشود.
معمولاً ارتباط کلامی والدین بیشتر در حد تفهیم موضوع، درس دادن، وادار کردن نوجوان به تغییر زاویه دید خود و تغییر رفتار است که این امر موجب میشود که از یک مصاحبه لذتبخش فاصله گرفته شود و اگر چنین شیوهای ادامه یابد، علاقه آنان به مصاحبت با والدین کاهش مییابد. هدف مهم در ارتباط با نوجوانان آن است که در مقابل او موضعگیری نکرده و همانند یک دوست با او صحبت کنید.
در ابتدا میتوان از طریق صحبت با نوجوانمان در مورد مسائل مورد علاقه به این هدف نزدیک شویم. اصولاً بچهها در این دوره بیشتر به ورزش و بازیهای رایانهای و یا جنس مخالف و یا یک دوست از جنس خود علاقهمندند و اگر بخواهیم که با او ارتباط برقرار کنیم باید تنها همانند یک دوست با او صحبت کنیم و قصد و منظور دیگری نداشته باشیم. برای این کار میتوانید با نوجوانتان در مورد مسائل مورد علاقهاش صحبت کنید. بسیاری از اوقات تنها مهم این است که با او صحبت کنید بدون اینکه سعی کنید او را نصیحت کرده یا موردی را به او تفهیم کنید، صحبت کنید تا بتوانید ارتباط برقرار کنید.
من میگم
سعی کنید احساسات نوجوان خود را درک کنید و بهگونهای مؤثر با او ارتباط برقرار کنید. تحکم و اجبار را در گفتار خود بهکار نبرید.
اگر روش (من میگم) دائم تکرار شود، نوجوان را عاصی کرده و از ارتباط با والدین خودداری میکند و درنتیجه از محیط خانه بیزار میشود. نوجوان با رفتار مثبت والدین خود در خانه میبایستی امنیت داشته باشد و خود را مالک بداند نه مستأجر.
تربیت «نصیحت کردن» نیست!
آنچه مسلم است این است که بخش عمده ای از شخصیت کودکان که سهمی بارز و عمده در زندگی دارد در آن دسته از رفتارهایی شکل می گیرد که به صورت «غیر کلامی» پنهان و خاموش ارائه می شود. تنها بخش اندکی از اثرگذاری های تربیتی آن هم در سطح بسیار ناپایدار و گذرا از طریق زبان و در قالب نصیحت و پند و اندرز حاصل می شود.
متداول ترین و رایج ترین تصور اشتباه آمیز معلمان و مربیان و اولیاء خانواده در تربیت این است که انتظار داشته باشند هر آنچه را که کودکان می گویند قلباً بپذیرند؛ در حالی که گفتن، تربیت کردن نیست. اظهار کردن واقعیت هایی که در ذهن وجود دارد یک انگیزه طبیعی است که شخص بزرگسال را وادار می کند تا بخواهد دیگران هم از این واقعیت ها آگاه شوند. اما این آگاهی که در سطح شناختی آن هم در مرحله ناپایدار دانستن متوقف می شود نمی تواند تأثیر تربیتی به خود بگیرد، درست همان گونه که نوازش کردن کودک تب او را درمان نمی کند، گفتن واقعیت ها به او نیز نه جهل او را درمان می کند و نه مشکلات شخصیتی و رفتاری اش را.
مثلاً در بعد آموزشی، هنر یک معلم آگاه و با تجربه در این نیست که دائماً در پی انتقال و تحمیل اطلاعات، داده ها و دانسته های علمی به دانش آموزان باشد، (آن هم به صورت کلامی و نصیحت) بلکه هنر اصلی و در عین حال ظریف معلم، ایجاد عشق به دانستن، کشف کردن و خلق کردن در یادگیرنده است. معلم یا مربی برای پرورش نیروی تفکر باید محیطی را فراهم سازد که دانش آموزان خود به تفکر و تعمق در مسایل بپردازند.
به عبارت دیگر، رسالت معلم در این است که متعلم را از وابستگی های کلامی و نصایح بیرونی برهاند و با فراهم سازی زمینه های مستعد و مساعد او را به درون خویش رهنمون سازد. بهترین ذکرها و نافذترین داروها و حتی مؤثرترین روش های درمانی در درون انسان است. بهترین نصایح در خویشتن فرد نهفته است، تنها آماده سازی روانی و تزکیه دل را می طلبد تا فرد از «حجت های بیرونی» پی به «حجت های درونی» خود ببرد، از «عقل دیگری» رها گشته و به « عقل خود» دست یابد از «نصیحت غیر» بپرهیزد و از «نصیحت خود» سیراب شود.
در مورد مشکلات و ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری نیز همین حکم صادق است. اگر کودکان بنابر اقتضای سن و شرایط خاص تحول روانی، دچار مشکلات رفتاری می گردند قبل از آنکه برای معالجه و تغییر رفتار آن ها از طریق کلامی و نصیحت اقدام کنیم بهتر است به روش های عملی و فراهم کردن موقعیت های تربیتی تکیه کنیم تا خود به خود مشکل مورد نظر مرتفع گردد. برای مثال، اگر دانش آموزی از
افسردگی روانی رنج می برد و نسبت به محیط، همسالان و محرک های محیطی بی تفاوت و بی علاقه شده است، به جای اینکه از طریق نصیحت او را به زندگی بانشاط و فعال دعوت کنیم که قطعاً بیهوده به نظر می رسد، باید شرایطی را در مدرسه یا خانه فراهم کنیم که او از وجود خویش لذت ببرد؛ «احساس مفید بودن» در او ریشه بگیرد؛ به کارهایی که می تواند انجام دهد تشویقش کنیم تا او با احساس موفقیت و پیروزی تصویری که از خود دارد تغییر دهد و خواهیم دید با این «عمل و رفتار»، خود بخود احساس افسردگی و اندوه را از درون او زدوده ایم. بدون اینکه با کلام و نصیحت با او برخورد کرده باشیم.
ما باید زبان «کردار» را جایگزین زبان «گفتار» کنیم. زیرا زبان رفتار، زبان حال، زبان احساس، عواطف و هیجان است. بدون تردید بخش عظیمی از حالات و هیجانات ناخودآگاه ما در هنگامی که در حال انتقال پیام کلامی هستیم به دیگران منتقل می شود و آنچه را که در «پس گفتار» ما ارسال می شود قوی تر و گویاتر از تمامی عباراتی است که در «متن گفتار» بیان می شود.
چگونه دیگران را نصیحت کنیم؟!
هنگام نصیحت دیگران با ید به موقعیت و شرایط فرد مورد نظر توجه داشت و همچنین آگاه باشیم که گفته های ما خلاف برنامه و مغایر با عقاید و خواسته های وی نباشد، یا اینکه اطلاعت و تجربه ما کم تر از خود او نباشد. زیرا در این وضعیت نه تنها او به نصایح ما توجه نمی کند، بلکه از اعتبار و احترام ما هم در نزد خود می کاهد. اگر در مورد فردی احساس دلسوزی می کنیم و وظیفه خود می دانیم تا او را از اشتباهش باز داریم باید با زبانی او را راهنمایی کنیم که احساس نکند ما او را ضعیف و جاهل می شماریم. نصایح ما باید جنبه انتقادی یا تمسخر نداشته باشد و درصدد تخریب دیگران به کار گرفته نشود، ضمن این که با عنوان آن اعصاب و روان فرد تحریک نگردد.
باید یاد بگیریم که اگر میخواهیم کسی را نصیحت کنیم، اینکار را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم چون به این طریق همیشه مورد احترام اطرافیانی قرار می گیریم که به واسطه نصیحت های ما فهم، اعتماد به نفس و کنترل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا کرده اند. برای اینکه کسی را به درستی نصیحت کنیم، کلید کار دانستن تفاوت بین درددل منفعل و درخواست فعال است. وقتی کسی از شما برای پند و اندرز، کمک می خواهد، باید طوری به این موقعیت نزدیک شوید که مربیان زندگی به کارشان نزدیک میشوند. یعنی نه با جواب دادن سوالها، بلکه با پرسیدن سوال های درست.
خیلی گستاخانه است که بخواهیم درمورد طریقه نصیحت کردن، نصیحتتان کنیم اما درمیان گذاشتن ایده ها، نظرات و تجربیات همدیگر به این طریق می تواند بسیار مفید باشد. نصیحت خوبی که به درستی منتقل شود واقعاً ارزشمند است اما برای بد رساندن پند و اندرز به کسی راه های زیادی وجود دارد.
باید یاد بگیریم که اگر میخواهیم کسی را نصیحت کنیم، اینکار را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم چون به این طریق همیشه مورد احترام اطرافیانی قرار می گیریم که به واسطه نصیحت های ما فهم، اعتماد به نفس و کنترل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا کرده اند.
برای اینکه کسی را به درستی نصیحت کنیم، کلید کار دانستن تفاوت بین درددل منفعل و درخواست فعال است. وقتی کسی از شما برای پند و اندرز، کمک می خواهد، باید طوری به این موقعیت نزدیک شوید که مربیان زندگی به کارشان نزدیک میشوند. یعنی نه با جواب دادن سوالها، بلکه با پرسیدن سوال های درست.
اگر می خواهید بدانید که چطور باید بهترین نصیحت و اندرز را به اطرافیانتان ارائه کنید، به راهنمایی های زیر توجه کنید:
درددل و گوش کردن
درددل کردن تجربه ای ارضاءکننده است. چند روز است که مسئله ای فکرتان را مشغول کرده است و به طور ناگهانی سر درددلتان برای یکی از دوستان باز می شود. فقط درمورد آن موضوع سر صحبت را باز کرده اید اما این عمل به تنهایی فکرتان و روانتان را تصفیه می کند و حتی راه حلهایی هم پیش رویتان قرار می دهد. بعد، دوستتان اشتباهات کارتان را به شما نشان می دهد و به شما می گوید چه باید بکنید و او اگر جای شما بود چه میکرد.
نصیحت زمانی بهترین تاثیر را دارد که طرف مقابل خودش از شما بخواهد. بدترین نصیحت هایی که در عمرتان شنیده اید یا به کسی داده اید، نصیحت هایی است که بدون تقاضا مطرح شده اند. تقاضا مهمترین بخش فرایند کشف است و بهتر است به دوستتان اجازه دهید خودش درمورد مشکلاتش از شما کمک بخواهد و درغیراینصورت بهتر است که توصیه ها و نصیحت هایمان را برای خودمان نگه داریم.
این مسئله به خصوص اگر طرف مقابلمان خانم ها باشند اهمیت بیشتری پیدا میکند. اگر میخواهید خانمی را در کارهایش راهنمایی کنید بهتر است اجازه بدهید خودش از شما بخواهد آنوقت شنونده ای حامی و سنگ صبور باشید و صبر کنید تا طرفتان خودش نظرتان را جویا شود. اگر چنین اتفاقی نیفتاد، می توانید از او سوال کنید که “نظر من را می خواهی؟” و بعد منتظر جواب او بمانید.
سوال پرسیدن
اگر از شما خواسته شده که نصیحت کنید و پند بدهید، و می خواهید مقدس و همه چی تمام جلوه نکنید، موثرترین راه این است که سوال بپرسید، چون: