اختلالات تجزيه اي (Dissociative.Dis)
به گزارش میگنا اختلالات تجزیه ای اختلالات روانی است که شامل تجربه قطع ارتباط و عدم تداوم بین افکار، خاطرات، محیط اطراف، اعمال و هویت است. افراد مبتلا به اختلالات تجزیه ای به شیوه هایی غیرارادی و ناسالم از واقعیت فرار می کنند این اختلال باعث ایجاد مشکلاتی در عملکرد و زندگی روزمره می شود. اختلال عمده در اين گروه از بيماران ازدست دادن حالت پيوسته هوشياري است و شخص در مورد هويت خود سر در گم مي باشد .

 
طبقات مهم اختلالات تجزيه اي:

از دست دادن ناگهاني حافظه براي خاطرات مهم و استرس آميز ضمن باقي ماندن توانايي يادگيري مطالب جديد است كه علل طبي ،فيزيكي و دارويي براي آن يافت نمي شود. بيمار از فقدان حافظه آگاه است .حافظه موضعي معمولاً مختل مي شود (حافظه نسبت به دوره اي خاص و كوتاه). فقدان حافظه، ثانويه به يك تعارض رواني دردناك فرض مي شود . درمان و بهبودي معمولاً خود به خود و بدون معالجه حاصل مي شود.
 

از دست دادن ناگهاني و شديد حافظه همراه با دور شدن از خانه و مسافرت به نقاط دور و اخذ هويتي تازه است (فرد نام ديگري براي خود انتخاب مي كند ). فرد از فقدان حافظه آگاه نيست .تشخيص به كمك (مصاحبه آميتال )صورت مي گيرد . بهبودي خود به خود روي مي دهد ولي هيپنوتيزم و مصاحبه به كمك داروي آميتال مفيد است .
 
 اختلال هويت تجزيه اي (Dissociative Identity.Dis)
فـرد داراي شـخصـيـت هـاي مجزا و مشخص كه هر يك از آنها وقتي فعال است بر شخصيت هاي ديگر مسلط است به گونه اي كه انگار شخصيت هاي ديگري وجود نداشته است. شخصيت حاكم و غالب از وجود شخصيت هاي ديگر آگاه نيست. انتقال از يك شخصيت به شخصيت ديگر معمولاً ناگهاني است.

هر شخصيت ممكن است اسم و مشخصات خاص خود را داشته باشد همچنين ممكن است شخصيت ها سن ،جنس و نژاد مختلفي داشته باشند. هيپنوتيزم و مصاحبه آميتال براي تشخيص به كار مي رود . سوءرفتار جسمي و رواني و سوءرفتار جنسي در دوران كودكي به نياز عميق فرد براي دور كردن خود از درد و وحشت منجر مي شود. در واقع كودك براي محافظت خود از( سوء رفتار جنسي _جسمي يا رواني )با جدا كردن خود از اعمال وحشت انگيز تبديل به شخص يا اشخاص ديگري مي شودكه سوء رفتار براي آنها رخ نمي دهد و ممكن نيست كه روي دهد. (عوامل روان شناختي بيماري )

درمان شامل روان درماني فشرده شناختي است كه طولاني مدت و بسيار مشكل است. درمان دارويي چندان موفق نيست. هدف درمان ،رفع پريشاني عواطف آسيب ديده و ناهماهنگ از طريق كمك به بيمار براي فهم اين موضوع است كه علل اصلي( سوء رفتار )ديگر وجود ندارد. قبلاً اين اختلال را Multiple Personality مي ناميدند.